وزن مارژین (Margie’s weight) چیست و چه اهمیتی دارد؟

وزن مارژین (Margie’s weight) چیست و چه اهمیتی دارد؟

موضوع وزن مارژین (Margie’s weight) از موضوعات مهمی است که در کسب و کارها افراد را دچار اشتباه می کند. فرض کنیم در یک صنعت خاص لوکس ( نیچ مارکت )، هستیم و مثلا مارژین مورد توافق ما برای فروش بصورت عرف آن صنعت، مثلاً 20درصد در نظر گرفته می شود. این موضوع ممکن است موجب ایجاد خطای ذهنی وزن مارژجین برای سایر مدلهای کسب و کار شود.

به عنوان مثال اگر قصد فروش محصولی از صنعت دخانیات را داشته باشیم، همان مارژین را توقع داریم و با هزینه های توزیع و فروشی که داریم، ذهن ما، با معیارها و خط کش های خودش مقایسه با محصولات قبلی دارد. اما با تعجب می بینیم که مارجین یا مارژین پیشنهادی برای فروش ما به عنوان مثال صرفاً 5درصد است. به همین دلیل به سرعت تصمیم می گیریم که وارد چنین فروشی نشویم.

اما نکته اینجاست که ما دچار یک بایاس ذهنی و یا خطای آشکار عدم محاسبه وزن مارژین شده ایم. این یعنی اینکه ما آیتمهایی که برای بازار یا محصول مورد نظر تاثیرگذار هستند را در نظر نگرفته ایم و در حقیقت «دچار خطای عدم محاسبه وزن مارژین» شده ایم. در محاسبات وزن مارژین ، آیتمهای زیر دخیل و تاثیرگذار هستند.

سرعت گردش

سرعت گردش محصول یا خدمات یکی از مهمترین آیتمهای تاثیرگذار در وزن مارژین است. هر میزان سرعت گردش محصول یا خدمات بیشتر باشد، وزن آن در محاسبه وزن مارژین بیشتر است.

سرعت مصرف

سرعت مصرف آیتم بسیار مهمی در تعیین وزن مارجین است. به عنوان مثال سرعت مصرف یک پنیر ، با سرعت مصرف یک کرم صورت، متفاوت است. با وجود اینکه هر دوی این محصولات در رده بازارهای « تندگردش FMCG » هستند ، اما مدت بسیار بیشتری طول می کشد تا یک کرم دست و صورت بطور کامل مصرف شود. هر میزان سرعت مصرف یک محصول یا خدمات بیشتر باشد، ضریب ان در تعیین وزن مارجین بیشتر است.

قدرت نقد شوندگی

قدرت نقد شوندگی به میزان زمان نقد شوندگی نیست. بلکه «ارزش» و «امنیت سرمایه» در هنگام نقد شوندگی است که تاثیر زیادی در ارزش محصول یا خدمات دارد. به عنوان مثال قدرت نقد شوندگی ملک مسکونی از طلا بیشتر است چون نقدر شوندگی طلا ریسک و خطر بالاتری دارد و نگهداری آن هم خطرناک تر از ملک است.

به همین دلیل کالایی که قدرت بالاتری در نقد شوندگی داشته باشد، امتیاز بیشتری در وزن مارژین دریافت خواهد کرد.

سرعت نقد شوندگی

سرعت نقد شوندگی کاملا مفهوم و مشخص است. هرچه محصول یا خدمات سریعتر نقد شود، امتیاز بالاتری دارد و تاثیر بیشتری در وزن مارژین خواهد داشت.

تعداد فروش

تعداد فروش آیتم دیگری است که ضریب را دچار تغییر می کند. هر چه کالا به بازار انبوه نزدیک تر باشد، تعداد بیشتری می فروشد و به همان میزان ضریب آن در محاسبه وزن مارجین بیشتر است.

تعداد خط فاکتور

هر چه تنوع محصول در فروش بیشتر باشد و بتوان انواع اس کی یو(SKU) های بیشتر از آن را فاکتور کرد، تعداد خط فاکتورافزایش خواهد یافت. بنابراین هرچه تعداد خط فاکتور بیشتر باشد، وزن این آیتم در ضریب مارجین بیشتر است.

تعداد مشتری

تعداد مشتریان گنجی است که شرکتهای توزیع بین المللی ارزش آن را می دانند. هر چه تعداد مشتریان بیشتر باشد (یعنی اینکه بتوان آن را به تعداد بیشتری از افراد فروخت)، وزن آن آیتم در تعیین وزن مارجین بیشتر خواهد بود.

میزان ریسک

میزان ریسک سرمایه بری کالا می تواند بر امتیاز کالا در وزن مارجین تاثیر بگذارد. به عنوان مثال خرید 1000عدد گوشی تلفن همراه میزان ریسک بالاتری از خرید 1000عدد باطری قلمی دارد. این ضریب برعکس عمل می کند. یعنی هرچه ریسک کالا کمتر باشد، امتیاز آن در وزن مارجین بیشتر است.

میزان سرمایه بری

شاید بتوان گفت که میزان سرمایه بری(ارزبری) یا هر سرمایه دیگری، مانند همان موضوع ریسک است. البته با اندکی تفاوت ولی این ضریب نیز برعکس عمل میکند. بعنی هرچه سرمایه بری محصول یا خدمات کمتر باشد، امتیاز آن در محاسبه ضریب مارژین بیشتر است.

هزینه های توزیع و فروش

هزینه های توزیع و فروش یکی از بیماریهای شایع در سازمانهای پخش و فروش کشور ماست. کشور ما، یکی از گران ترین هزینه توزیع در جهان را دارد. جالب اینجاست اغلب شرکتهای توزیع ایرانی داخلی هستند و اتفاقاً برعکس تصور عام، شرکت های توزیع دولتی در بسیاری از اوقات ارزانتر از شرکتهای توزیع خصوصی ، محصول یا خدمات خود را توزیع می کنند. هر چه هزینه های توزیع و فروش آیتم مورد نظر کمتر باشد (منابع، نیروی انسانی و تکنولوژی ارزانتر)، وزن آیتم در تعیین وزن مارجین بیشتر است.

حجم رقابت در بازار

حجم رقابت در بازار آیتم بسیار مهمی است که تاثیر زیادی در تعیین وزن مارجین دارد. هرچه رقابت در صنعت مورد نظر بیشتر باشد، وزن آیتم در تعیین وزن مارجین کمتر است و هر چه رقابت کمتر باشد، وزن بالاتر است.

به همین دلیل نمی توان با یک خط کش خاص (مثلاً خط کش بازار Niche ) بتوان محصولات یا خدمات بازارهای انبوه یا مس مارکت را مقایسه کرد. مراقب باشیم که همیشه این اشتباهات دیگران نیست که موجب شکست ما می شود بلکه در بسیاری از اوقات دلیل شکست، سوگیری های نامفید خودمان است.

به من بگو چرا؟

برای چه باید راجع به وزن مارژین بدانیم؟ اگر ندانیم و اهمیتی نداشته باشد چه اتفاقی می افتد؟ درک و محاسبه مفهوم «وزن مارژین» که یکی از ابداعات این آکادمی است، تا حدی پیچیده و دشوار است. عموماً کسب و کارها شناخت درستی از محاسبات این مفهوم و خصوصاً سهم هر بخش در قیمت گذاری، ندارند. پیاده سازی این مفهوم در سازمانها، نیازمند تجربه و دانش کافی در این حوزه است.

آکادمی عیب پوش با بهره گیری از متخصصان مجرب در این حوزه، امکان پیاده سازی درست و مفید درست این محاسبات، در هر کسب و کاری را فراهم کرده است. برای تماس و دریافت مشاوره ، از متخصصان این آکادمی، می توان با تلفن 28427054 و یا با شماره 28427338 با در نظر گرفتن کد تهران (021) تماس حاصل نموده یا به ایمیل به info@eybpoosh.com ارسال درخواست کرده و یا با پر کردن فرم مشاوره (فرم مشاوره) ، از خدمات این آکادمی، بهره مند شویم.

سوالات متداول

وزن مارژین هر صنعت چقدر است؟

متخصصین مالی درباره اینکه وزن مارژین در هر صنعتی چقدر باید باشد، باهم اختلاف دارند. اولاً اینکه فعلاً در صنایع مختلف قوانین محکمی برای این موضوع وجود ندارد یا حداقل به طور کامل اجرا نمی شوند. بعضاً گفته می شود که مثلاً در بانکداری میزان مارژین 17% یا در صنعت دارو 18% است اما این موضوع همانگونه که در این درس توضیح داده شد به المانهای مختلفی بستگی دارد و البته به توان سازمانها در میزان تسخیر و تسلط بر بازار.

چگونه بفهمیم از وزن مارژین استاندارد خودمان خارج نشده ایم؟

همانگونه که در درس «مارژین و مارکاپ چیست؟» شرح داده شد، با به روزرسانی جدول «بک مارژین» به صورت دوره ای و ماهانه، می توان این موضوع را تحت کنترل نگاه داشت.

منابع و ماخذ:

  • profit margin Definition. Investor Words. InvestorGuide.com
  • profit margin”. TheFreeDictionary.com. Farlex
  • IRCT
  • کتاب مهندسی فروش ( احمد صفار و فرامرز عیب پوش )
  • کتاب ابرفروشنده ( فرامرز عیب پوش )
  • Harvard business school

هوش چیست و چه کاربردی دارد؟

هوش چیست و چه کاربردی دارد؟

مطابق تعریف مرکز اطلاعات سازمان ملل، هوش (intelligence) مجموه‌ای از توانایی‌ها و قابلیت‌های متنوع ذهنی از جمله استدلال، برنامه‌ریزی، حل مسئله، تفکر انتزاعی، استفاده از زبان، و یادگیری است.

به بیان دیگر هوش (I) (مخفف عبارت (intelligence))، فرایند کسب، ذخیره، بازیابی، ترکیب، مقایسه و بازمتن‌سازی اطلاعات و مهارت‌های مفهومی است. توانایی توصیف موضوعات و به خاطرسپاری آنها و همچنین توصیف‌ آنها و بهره گیری از آنها در رفتارهای آینده ، نتیجه وجود این مهم است.

توانایی‌های شناختی انسان، وابسته و برگفته از هوش است. فرایندهای یادگیری، فهم و عقل و نهایتا خرد، و ایجاد ظرفیت‌های بازشناخت الگو، برنامه‌ریزی، مشکل‌گشایی، و همچنین بکارگیری زبان  برای توسعه روابط انسانی وابستگی کامل به هوش دارد.

البته تعاریف هوش در طول تاریخ همواره درحال تغییر بوده‌اند. پیش از این دانشمندان معتقد بودند که هوش صرفا اندازه مقدار کولین در مغز است و با سنجیدن میزان کولین در مغز، میزان بهره‌هوشی افراد را مشخص می‌کردند.

امروزه علاوه بر اندازه گیری دو خوشه ژنی که درمغز مسئول تولید هوش هستند، محققان عوامل دیگری را نیز برای اندازه گیری هوش فرد بررسی می‌کنند. امروزه هوش میزان سرعت تطبیق و تطابق فرد با شرایط جدید است. هرچه سرعت این تطابق بیشترباشد، هوش فرد بیشتر است. البته تعریف هوش در فروش بااینکه از این تعریف کلی برگرفته شده ولی باز موارد مربوط به خود را دارد.

بهره هوشی (IQ) چیست؟

بهره یا ضریب هوشی، همان چیزی است که معمولاً عامه آن را با هوش اشتباه می گیرند. در تست‌های سنجش‌ بهره‌هوش سنتی، بهره هوشی بالا یا تیزهوشی، ضریب یا عددی است که افراد بعد از ارائه این تست بدست می‌آورند. افرادی که پس از این تست، میزان بهره هوشی شان بیش از میزان نرمال ‌ها باشد، تیزهوش خوانده می‌شوند.

این حد مشخص در نمونه‌گیری‌های مختلف، با توجه به نوع آزمون و جامعه آماری که بهره هوشی به صورت نسبی نسبت به آن سنجیده می‌شود ،متفاوت است. همچنین نوع کار و فعالیت و سن افراد در این بهره هوشی تاثیر دارد. به صورت نرمال، معمولا افرادی که نمره یا ضریب هوشی آنها بیشتر از عدد ۱۳۰ باشد، تیزهوش نامیده می‌شوند. این عدد معمولا یک عدد روتین و نرمال است.

پیش از این بهره هوشی را با نسبت سن عقلی به سن تقویمی و ضرب آن در 100 محاسبه می کردند. بنابراین، اگر کودک 10 ساله دارای سن ذهنی 12 بود (یعنی در آزمون در سطح یک نوجوان 12 ساله متوسط)، ضریب هوشی 12/10 × 100 یا 120 به کودک اختصاص داده شد. کودک 10 ساله دارای سن ذهنی 8 بود، ضریب هوشی کودک 8/10 × 100 یا 80 خواهد بود. بر اساس این محاسبه، نمره 100 – جایی که سن ذهنی برابر با سن تقویمی است – متوسط ​​خواهد بود.

هوش هیجانی چیست؟

هوش هیجانی(emotional quotient) یا هوش احساسی یا هوش عاطفی که با حروف اختصاری(EQ)، نشان داده می‌شود، بخش مهمی از مجموعه هوش انسان است که شامل توانایی شناخت، درک و تنظیم هیجانات، تنظیم احساسات و استفاده و بهره‌وری از آن‌ها در زندگی است.

اصطلاح هوش هیجانی اولین بار توسط متخصص روانشناسی بنام سالوی برای بیان کیفیت و درک احساسات افراد، همدردی با احساسات دیگران و توانایی اداره مطلوب خلق و خو به کار گرفته شد. هوش هیجانی از چهار مهارت اصلی تشکیل می‌شود.

خودآگاهی

خودآگاهی به معنای توانایی شناخت دقیق هیجانات خود و آگاهی از آن‌ها به هنگام بروز آنهاست. این بخش توانایی کنترل تمایلات خود در نحوه واکنش به اوضاع و افراد مختلف را نیز شامل می‌شود. فردی که از هوش هیجانی بالایی برخوردار است، نسبت به احساسات خود، آگاهی بی واسطه و دائم دارد.

خود مدیریتی

خود مدیریتی یا مدیریت برخود، اصلی است که امروزه در بسیاری از گفتمان‌های موفقیت، از آن صحبت می‌شود. مدیریت برخود، یعنی اینکه فرد توانایی کنترل واکنش‌های هیجانی خود را در مقابل همه مردم و شرایط مختلف داشته باشد.

آگاهی اجتماعی

پس از توانایی مدیریت برخود، آگاهی از شرایط و احساسات گروه یا جامعه، تعیین‌کننده هوش هیجانی فرد است. آگاهی اجتماعی بدان معناست که فرد بتواند توانایی در تشخیص دقیق هیجانات دیگران داشته باشد و درک کند که دقیقاً چه اتفاقی در حال روی دادن است. به عبارت دیگر آگاهی اجتماعی توانایی به جای دیگران بودن است. این مهم نوعی تفکر است که درآن فرد نحوه تفکر و احساسات دیگران را درک می‌کند، حتی زمانی که خودتش همان احساسات یا تفکرات را ندارد. معنای دیگر این مهم، همان همدلی است.

مدیریت رابطه

مدیریت روابط توانایی مهمی است که به موجب آن فرد با به‌کارگیری آگاهی خود، هیجانات خود و دیگران را به منظور موفقیت درکنترل و مدیریت تعامل‌ها به کار می‌گیرد. این توانایی، کنترل مؤثر تعارض‌های دشوار را شامل می‌شود.

دام هوش چیست؟

دام هوش پدیده بسیار رایجی است. آمار دقیقی از اینکه چه تعداد از افراد به این عارضه مبتلا هستند در دسترس نیست، به این دلیل که هیچ کس از وجود این عارضه حتی باخبر نیست. جای تعجب نیست که بسیاری از مردم کره زمین به این عارضه مبتلا هستند.

امکان ندارد از کسی راجع به بهره‌هوشی‌اش بپرسید و اظهار کند که از بهره‌هوشی پایینی برخوردار است. مردم همواره خود را باهوش می‌پندارند اما الزاما متفکران خوبی نیستند. بسیاری از مردم در دام هوش گرفتارند. این دام جنبه‌های بسیاری دارد، موارد دام‌های هوش به قدری فراوان است که امکان اشاره به همه آنها فراهم نیست اما برای شرح بهتر این موضوع، مثالهایی را بررسی خواهیم کرد تا موضوع بهتر روشن شود.

همه افراد جامعه عقایدی دارند. عموما فرد از این عقاید دفاع می‌کنند و افراد کمی وجود دارند که عقاید خود را اشتباه بپندارند و در طول زندگی آنها را تغییر دهند. اما این موضوع دام هوش نیست. دام هوش بسیار خطرناکتر از تغییر عقاید فرد است. هر فردی، عقایدی را که پذیرفته، برای ذهن خودش استدلالهایی برای آن دارد.  این فرد از هوش خود جهت دفاع از این عقاید، استفاده می‌کند. طبیعی است فرد هر چه باهوش‌تر باشد، بهتر می‌تواند از عقیده‌اش دفاع کند. هرچه دفاع وی از عقیده‌اش بهتر باشد، نیاز کمتری به انتخاب‌های دیگر پیدا می‌کند. یعنی فرد برای دفاع از عقیده خود، استدلالهایی پیدا می‌کند که این عقاید را توجیه کند.

در تفکر ماکیاولی، افراد باید سعی‌کنند همیشه برحق باشند. لذا برای اینکه ادعای خود را اثبات کنند، حتی به روشهای علمی و فلسفی هم چنگ می‌زنند. اما دام هوش، از این موضوع نیز فراتر است. همانگونه که اشاره شد افراد از عقایدی دفاع می‌کنند، که درذهن خود می‌توانند آن را تجزیه و تحلیل کنند و دفاع آنرا بیابند. بنابراین اگر عقیده‌ای یافتند که می‌توانند از آن دفاع کنند، به سوی عقاید پیچیده‌تر، نخواهند رفت. طبیعی است فردی که می‌تواند به سادگی استدلال کند و حرف خود را به کرسی بنشاند، چرا باید به سراغ عقاید پیچیده‌تر برود. این بسیار طبیعی است که اگر فرد خود را محق بداند، چرا باید این کار را بکند؟ بنابراین در یک سطح فکری و در یک عقیده گیر می‌کنند و در دام هوش می‌افتند. در نتیجه، حتی بسیاری از ذهن‌های باهوش هم، در دام فکرهای ضعیف می‌افتند، زیرا فقط قادرند از این فکرها دفاع کنند.

برای اینکه این موضوع را از جنبه دیگری بررسی کنیم، مثال دیگری می‌آوریم. هر فردی، عموما با این اندیشه بزرگ می‌شود که از بقیه افراد خانواده و فامیل و جامعه اطراف خود، باهوش‌تر است. البته در برخی از موارد ممکن است که این تفکر حتی درست باشد، اما این یک تصور عمومی است. حال او باوجود این آگاهی، می‌خواهد بیش‌ترین بهره ممکن را از هوش خود ببرد. سریع‌ترین و مطمئن‌ترین راه برای بهره‌برداری از هوش، اثبات اشتباه دیگران است. غالبا این سیاست به زودی هم نتیجه می‌دهد و فرد اطمینان حاصل میکند که از دیگران باهوشتر است. بطور معمول در جامعه سازنده بودن، و همکاری و تعامل اجتماعی، پاداش کم‌تری دارد. چون به هیچ وجه زودبازده نیست. ممکن است سال‌ها کار لازم باشد تا مؤثر بودن عقیده‌ای آشکار گردد. حتی تحقیق و دریافت نظریات جدید و اکتشاف حقایق، هم دانش نیاز دارد و هم زمان.

برای اینکه فرد بتواند در جامعه به سرعت باهوشتر از بقیه به نظر برسد، بدیهی است رویه انتقادی و مخرب بودن را درپیش می‌گیرد. همه ما درخانواده افرادی که غر میزنند و یا از دیگران ایراد می‌گیرند را دیده‌ایم. آنها آموختهاند که اینگونه به سرعت میتوانند نتیجه بگیرند چون جامعه این پاداش را به سرعت به آنها بخشیده است. دیگران برای جلوگیری از بحث و یا درگیری فکری یا لفطی با این افراد موافقت می‌کنند و در حقیقت به آنها پاداش می‌دهند. براساس یکی از اصول مهم در رفتارشناسی، رفتاری که تقویت نشود تکرار نخواهد شد. بنابراین جامعه با تقویت این رفتار، کمک می‌کند که وی در این توهم باقیمانده و از آن الگویی برای زندگی آتی خود بسازد. این افراد مسلما فکر می‌کنند که از بقیه خانواده و جامعه، باهوشترند اما آنها در دام آن گرفتار هستند.

البته این مورد را درنظر بگیریم که دام هوش، باتوهم آن تفاوت دارد. دام هوش عارضه‌ای فردی است که درون فرد اتفاق می‌افتد، اما توهم هوش ممکن است هم بصورت فردی و هم بصورت گروهی اتفاق بیفتد.

توهم هوش چیست؟

مثال دیگری که می‌توان در خصوص دام هوش زد، تقویت عمومی توهم هوش در یک گروه یا جامعه است. به عنوان مثال همه ما شنیده‌ایم که ایرانیان افراد بسیار باهوشی هستند. بسیاری از افراد از ضریب هوشی سرشار ایرانیان سخن به زبان می‌آورند و مثالهایی مانند پرفسور فیروز نادری و یا پرفسور سمیعی و بزرگان دیگر را درخصوص آی کیو (IQ) سرشار ایرانیان به میان می‌آورند. بسیاری حتی پا را فراتر گذاشته و از اینکه نیمی از دانشمندان ناسا را ایرانیان تشکیل می‌دهند، صحبت می‌کنند.

به هررو این باور از تک تک افراد، به جامعه سرایت نموده‌است. در این تصور، فرد یا جامعه خود را با این تصور که بسیار باهوش است، قانع می‌کند تا ذهن وی مشکلات و خطاها را به گردن دیگران انداخته و وی را آزار ندهد. مطابق آمار سال 2020 موسسه ورد دیتا، آی کیو (IQ) ایرانیان درمیان 109کشور جهان رتبه 64 را به خود اختصاص داده است. این آمار از شاخص‌هایی مانند سن، میزان تحصیلات، درآمد، وضعیت صنعت، تولید، اختراعات، کتابها، نوآوری، شاخص مطالعه و بسیاری از شاخص‌های دیگر استخراج شده است.

رتبه ایران در IQ درمیان 109 کشور جهان(با رتبه 64)

بسیاری از دانشمندان برای تعیین الگوی جهانی IQ، شاخص‌های متعددی بیان کرده‌اند، برخی جغرافیای کشور، شرایط محیطی، اقتصاد، میزان دسترسی به تحصیلات، آب و هوا و سختی زندگی را دلیل این اختلاف عنوان کرده‌اند. اما دانشمندان بر آیتمهای عمومی مانند بهداشت، سلامت روان، تغذیه، اقتصاد، شکوفایی فردی، عملکرد بالا در زمینه شغلی، دستمزد بالاتر و تعادل وزن، هم عقیده هستند. وجود این عوامل نشان دهنده میزان IQ بالاتر در یک جامعه است.

یکی از دلایلی که دانشمندان سلامت و بهداشت را عامل بالابودن IQ می‌دانند این است که نوزادان در حدود ۹۰ درصد از کالری بدن خود را صرف ساختن و فعال کردن مغز خود می‌کنند. مغز بزرگسالان نیز بیش از یک چهارم انرژی بدن را صرف خود می‌کند. از این رو در صورتی که در دوران کودکی و در مدت زمانی که مغز در حال ساخته شدن و کامل شدن است، رویدادی ناخواسته منجر به از دست رفتن انرژی بدن شود، مغز دچار آسیب‌دیدگی خواهد شد. بنابراین سلامت، تغذیه و بهداشت فرد از کودکی تا پایان عمر برروی بهره‌هوشی وی تاثیر مستقیم خواهد داشت.

اینفوگرافی IQ درجهان

هوش فروش چیست؟

هوش فروش مجموعه‌ای از متغیرهاست که در این درس توضیح داده شد است. در حقیقت این مفهوم توانایی استفاده فرد از (IQ)،(EQ)،(AQ)،(TQ)و (SQ)، خود است. در درس مربوط به «هوش فروش چیست و چه کاربردی دارد؟» توضیحات کامل درباره هوش فروش و ابعاد آن ارائه شده است.

هوش تجاری (BI) چیست؟

هوش تجاری (Business Intelligence) یا هوشمندی کسب ‌و کار (بنا به تعریف مجموعه‌ای از نظریه ها، روشها، فرایندها، ساختارها و همچنین تکنولوژیهایی است که با تبدیل داده ها به اطلاعات مفید که در راستای توسعه کسب و کار استفاده می شوند، اطلاق می شود. در درس مربوط به «هوش تجاری (BI) چیست و چه کاربردی دارد؟» توضیحات کامل در این خصوص ارائه شده است.

به من بگو چرا؟

ما هرروز درباره این مفهوم و تاثیر آن در کسب و کار و زندگی صحبت می کنیم اما ممکن است شناخت درست و کاملی از آن نداشته باشیم. داشتن آی کیو (IQ) دیگر تنها مزیتی نیست که بتواند به تنهایی ما را در جامعه پیچیده امروز نگه دارد. شاخه های مختلف آن باید وجود داشته باشد تا انسان امروزی بتواند زنده بماند و زندگی کند. البته با حضور هوش مصنوعی (AI) در جهان امروز،زندگی بشر بازهم سخت تر و پیچیده تر شده است. در پی آن «عقل» و نهایتاً «خرد» موجب تعالی انسان خواهد شد.

منابع و ماخذ:

جایگاه فروش یا پی او اس (POS) چیست و چه اهمیتی دارد؟

جایگاه فروش یا پی او اس (POS) چیست و چه اهمیتی دارد؟

عبارت جایگاه فروش یا پی او اس (POS)، یکی دیگر از عباراتی است که «غلط مصطلح» آن از معنی اصلی آن کاربرد بیشتری دارد. در صنعت پخش و فروش از این عبارت به عنوان ترجمه فروشگاه استفاده می شود. گرچه فروشگاه یا سیستم آن می تواند نوعی پی او اس باشد اما معنی درست پی او اس نیست. در این درس این عبارت و تفاوت آن با جایگاه خرید یا پی او پی (POP) را بررسی خواهیم کرد.

جایگاه فروش یا پی او اس (POS) به سیستمی اطلاق می‌شود که در آن تراکنش‌های مالی بین مشتری و فروشنده صورت می‌گیرد. این سیستم شامل سخت‌افزار و نرم‌افزارهایی است که امکان ثبت، پردازش و مدیریت فروش محصولات یا خدمات را فراهم می‌کند. پی او اس کمک می‌کند تا روند خرید بهینه شده و اطلاعات فروش به‌طور دقیق پیگیری شوند.

این سیستم با قابلیت‌هایی نظیر مدیریت موجودی، پردازش پرداخت‌ها و ارائه گزارش‌های فروش، نقشی کلیدی در ارتقای کارایی و رضایت مشتری ایفا می‌کند و به بهبود فرایندهای مدیریتی کمک می‌­کند.

تعریف جایگاه فروش (POS) و نقش آن در تراکنش‌های مالی

جایگاه فروش یا پی او اس سیستمی است که برای ثبت، پردازش و مدیریت تراکنش‌های مالی به‌کار می‌رود. این سیستم در محل نهایی خرید، یعنی زمانی که مشتری قصد پرداخت هزینه کالا یا خدمات را دارد، استفاده می‌شود. POS شامل ترکیبی از سخت‌افزار (مانند بارکدخوان، دستگاه کارت‌خوان و چاپگر) و نرم‌افزار است که به ثبت دقیق اطلاعات خرید، محاسبه هزینه‌ها و مدیریت موجودی کمک می‌کند. این سیستم علاوه بر تسهیل پرداخت، سرعت تراکنش‌ها را افزایش داده و خطاهای انسانی را کاهش می‌دهد.

جایگاه فروش یا پی او اس نقش کلیدی در بهینه‌سازی عملیات فروش و ارتقای تجربه مشتریان ایفا می‌کنند و در انواع کارهای خرده‌فروشی، رستوران‌ها و حتی خدمات آنلاین کاربرد دارند.

تعریف جایگاه خرید (POP) و نقش آن در بازاریابی

جایگاه خرید (POP) به محل یا نقطه‌ای در فروشگاه اشاره دارد که محصولات به‌طور ویژه برای جلب توجه مشتریان قرار داده می‌شوند. این مفهوم بیشتر با هدف افزایش تأثیرات بازاریابی و ایجاد انگیزه برای خرید ناگهانی مورد استفاده قرار می‌گیرد.

برخلاف POS که بر مدیریت تراکنش‌ها تمرکز دارد، POP بیشتر در نقاط مختلف فروشگاه، مانند قفسه‌ها، کنار صندوق یا مناطق پرتردد نصب می‌شود تا محصولات خاصی را به‌گونه‌ای نمایش دهد که برای مشتریان جذاب باشد. این نمایش‌ها معمولاً از تبلیغات بصری و استراتژی‌های بازاریابی بهره می‌گیرند تا خرید غیرقابل‌برنامه‌ریزی را ترغیب کنند و در نتیجه به افزایش فروش کمک می‌کنند.

تفاوت‌های اصلی بین جایگاه فروش (POS) و جایگاه خرید (POP)

بین جایگاه فروش (POS) و جایگاه خرید (POP) تفاوت­هایی از نظر وظایف، کاربردها و محل استفاده وجود دارد که عبارتند از:

نقش و وظیفه اصلی:

POS سیستمی است که بر مدیریت تراکنش‌های مالی و بهینه‌سازی فرایند خرید تمرکز دارد. این سیستم به‌صورت مستقیم با ثبت اطلاعات خرید، محاسبه هزینه‌ها و تسهیل پرداخت‌ها سروکار دارد و برای بهبود کارایی مالی و فروش طراحی شده است. در مقابل POP بیشتر به نمایش محصولات در فروشگاه و جلب توجه مشتریان اختصاص دارد. POP در جهت ایجاد انگیزه خرید، از تکنیک‌های بصری و چیدمان‌های خاص استفاده می‌کند تا مشتریان را به محصولات خاصی جذب کند.

محل استفاده:

جایگاه فروش یا پی او اس در محل نهایی فروش، یعنی نقطه‌ای کاربرد دارد که تراکنش مالی انجام می‌شود. این سیستم در زمانی که مشتری آماده پرداخت است، مورد استفاده قرار می‌گیرد. اما POP در نقاط مختلف فروشگاه، به‌ویژه در نقاطی که بیشترین توجه مشتری جلب می‌شود، نصب می‌شود. هدف POP این است که محصولات قبل از تصمیم‌گیری نهایی مشتری به نمایش گذاشته شوند.

کاربردهای بازاریابی:

POP نقش کلیدی در ترغیب خرید ناگهانی ایفا می‌کند. این سیستم با ایجاد یک تجربه خرید جذاب‌تر، به بازاریابی محصولاتی که ممکن است بدون تبلیغات در معرض دید قرار نگیرند کمک می‌کند. در حالی که جایگاه فروش یا پی او اس بیشتر بر تسریع خرید و مدیریت دقیق تراکنش‌ها متمرکز بوده و نقش آن در بازاریابی غیرمستقیم و به بهبود تجربه مشتری از طریق تسهیل خرید خلاصه می‌شود.

جایگاه فروش یا پی او اس (POS) و تأثیر آن بر مدیریت مالی و موجودی

جایگاه فروش یا پی او اس (POS) تأثیر قابل‌توجهی بر مدیریت موجودی مالی دارد. این سیستم امکان ثبت و پردازش دقیق تراکنش‌های مالی را فراهم می‌کند که باعث افزایش شفافیت مالی و کاهش خطاهای حسابداری می‌شود. با استفاده از POS، صاحبان مشاغل می‌توانند به‌طور دقیق اطلاعات فروش و سودآوری را پیگیری کرده و گزارش‌های مالی لحظه‌ای و جامع دریافت کنند.

در زمینه مدیریت موجودی، POS امکان نظارت بر سطح موجودی کالاها را در لحظه فراهم می‌کند. به این ترتیب، با هر فروش، موجودی به‌صورت خودکار به‌روزرسانی می‌شود و از مشکلاتی نظیر کمبود یا انباشت کالا جلوگیری می‌شود. این سیستم به صاحبان مشاغل کمک می‌کند تا سفارش‌ها را بهینه کرده و هزینه‌های مربوط به نگهداری کالا را کاهش دهند.

به‌طور کلی پی او اس نقش کلیدی در بهبود کنترل مالی و مدیریت منابع موجود دارد و به آنها در افزایش بهره‌وری و سودآوری کمک شایانی می‌کند.

مزایا و کاربردهای جایگاه فروش یا پی او اس (POS) در فروشگاه‌های مدرن

جایگاه فروش یا پی او اس (POS) در فروشگاه‌های مدرن مزایا و کاربردهای گسترده‌ای دارد که به بهینه‌سازی فرآیندهای کسب‌وکار کمک می‌کند. برخی از مهم‌ترین مزایا و کاربردهای جایگاه فروش عبارتند از:

  • پردازش سریع و دقیق تراکنش‌ها
  • مدیریت هوشمند موجودی کالا
  • ارائه گزارش‌های جامع فروش
  • سهولت در مدیریت قیمت‌ها و تخفیف‌ها
  • پشتیبانی از روش‌های متنوع پرداخت
  • افزایش امنیت مالی
  • بهبود تجربه مشتریان

به­علاوه سیستم‌های جایگاه فروش یا POS به فروشگاه‌های مدرن کمک می‌کنند تا با استفاده از فناوری‌های نوین، عملکرد کارآمدتری داشته و مدیریت بهتری بر جنبه‌های مختلف کسب‌وکار خود اعمال کنند.

تأثیر جایگاه فروش (POS) و جایگاه خرید (POP) بر عملکرد کسب‌وکار

POS و POP هر دو تأثیرات متفاوت اما مکملی بر عملکرد مشاغل دارند و هر یک در بهبود فرایندهای فروش و بازاریابی نقش کلیدی ایفا می‌کنند.

تأثیر POS:

جایگاه فروش یا پی او اس با افزایش سرعت و دقت در تراکنش‌های مالی، فرآیند خرید را برای مشتریان سریع‌تر و راحت‌تر می‌کند. این سیستم همچنین به کاهش خطاهای انسانی در محاسبات و ثبت داده‌ها کمک کرده و به بهینه‌سازی مدیریت مالی و موجودی کالاها منجر می‌شود. POS اطلاعات دقیق و لحظه‌ای از فروش، موجودی و عملکرد کارکنان ارائه می‌دهد که این امر به مدیران اجازه می‌دهد تصمیمات استراتژیک بهتری برای بهبود بهره‌وری و سودآوری اتخاذ کنند.

تأثیر POP:

از سوی دیگر، جایگاه خرید (POP) به‌عنوان یک ابزار بازاریابی و تبلیغات، به افزایش فروش غیرمستقیم کمک می‌کند. با استفاده از نمایش‌های جذاب و استراتژی‌های بصری، POP توجه مشتریان را به محصولات خاص جلب کرده و خریدهای ناگهانی را ترغیب می‌کند. این امر موجب افزایش تجربه مثبت مشتریان و تشویق آنان به خرید بیشتر می‌شود. جایگاه فروش یا پی او اس همچنین با تأثیرگذاری بر تصمیم‌گیری مشتریان در طول مسیر خرید، می‌تواند سهم قابل‌توجهی در افزایش فروش و رشد اقتصادی ایفا کند.

جمع بندی درس

در مجموع می­توان گفت POS و POP با کارکردهای متفاوت خود، به‌طور هم‌زمان بهره‌وری فروشگاه‌ها را افزایش داده و به بهبود تجربه مشتریان و موفقیت کلی مجموعه کمک می­کنند. جایگاه فروش (POS) و جایگاه خرید (POP) هر دو به‌عنوان سیستم‌های کلیدی در بهبود عملکرد سیستم­های کاری عمل می‌کنند. POS با مدیریت دقیق تراکنش‌ها و بهینه‌سازی مالی، سرعت و دقت فروش را افزایش می‌دهد و POP با استفاده از استراتژی‌های بازاریابی، به جلب توجه مشتری و افزایش فروش غیرمستقیم کمک می‌کند.

این دو سیستم مکمل یکدیگر بوده و هر یک نقش خاصی در موفقیت کسب‌وکارها ایفا می‌کنند.

استفاده هم‌زمان از هر دو مورد جایگاه فروش یا پی او اس و POP بی­شک بهره‌وری و سودآوری سیستم­ها را به حداکثر می‌رساند.

جایگاه خرید یا پی او پی (POP) چیست و چه اهمیتی دارد؟

جایگاه خرید یا پی او پی (POP) چیست و چه اهمیتی دارد؟

شاید تصور کنیم تشریح جایگاه خرید یا پی او پی (POP) توضیح واضحات است اما شاید اطلاعاتی که در بازار درباره این مهم وجود دارد، به اندازه اهمیت وقوف بر آن نیست. در این درس به تشریح جایگاه خرید یا پی او پی (POP) پرداخته و تفاوت آن با پی او اس (POS) را بررسی خواهیم کرد.

نقش کلیدی جایگاه خرید در تاثیرگذاری بر تصمیمات مشتریان

در دنیای بازاریابی و خرده‌فروشی، دو مفهوم مهم و حیاتی وجود دارد: جایگاه خرید و جایگاه فروش. هرچند این دو مفهوم با هم ارتباط دارند، اما دارای تفاوت‌های کلیدی هستند که درک صحیح آن‌ها می‌تواند به بهبود استراتژی‌های بازاریابی و فروش کمک کند. در این مقاله به بررسی دقیق این دو مفهوم و تفاوت‌هایشان پرداخته می‌شود. همچنین نقش حیاتی جایگاه خرید یا پی او پی در تاثیرگذاری بر تصمیمات مشتریان و افزایش فروش بررسی خواهد شد.

جایگاه خرید یا پی او پی (POP) چیست؟

جایگاه خرید یا همان Point of Purchase به نقاطی در محیط‌های خرده‌فروشی اطلاق می‌شود که مشتریان تصمیم نهایی خود را برای خرید می‌گیرند. این نقاط می‌توانند فیزیکی باشند، مانند قفسه‌های فروشگاهی یا میزهای نمایش محصولات در فروشگاه‌ها، و یا دیجیتال، مانند صفحات محصول در وب‌سایت‌ها یا اپلیکیشن‌ها.

جایگاه خرید یا پی او پی با تمرکز بر ارائه اطلاعات محصول، ترویج و تشویق مشتریان به خرید، نقشی اساسی در تصمیمات آن‌ها دارد. این نقاط عموماً در مکان‌هایی از فروشگاه قرار می‌گیرند که بیشترین تعامل با مشتریان را دارند و معمولاً به گونه‌ای طراحی می‌شوند که به راحتی توجه مشتری را جلب کنند.

جایگاه فروش (POS) چیست؟

جایگاه فروش یا Point of Sale به نقطه‌ای اشاره دارد که در آن تراکنش نهایی انجام می‌شود. این نقطه می‌تواند یک صندوق در فروشگاه‌های فیزیکی یا سبد خرید در فروشگاه‌های آنلاین باشد. در حقیقت جایگاه فروش به مکانی اطلاق می‌شود که مشتریان پس از انتخاب کالا یا خدمات، پرداخت خود را انجام می‌دهند و در نتیجه فرآیند خرید کامل می‌شود.

جایگاه فروش اغلب به‌عنوان نقطه پایان خرید تلقی می‌شود و در این مکان مشتری‌ها تجربه نهایی خرید خود را احساس می‌کنند. ابزارهایی مانند دستگاه‌های کارت‌خوان، نرم‌افزارهای حسابداری و سیستم‌های مدیریت موجودی نیز در این نقاط نقش مهمی دارند.

تفاوت‌های کلیدی بین جایگاه خرید (POP) و جایگاه فروش (POS)

با اینکه جایگاه خرید یا پی او پی و جایگاه فروش هر دو به تجربه خرید مشتریان مربوط می‌شوند، اما تفاوت‌های کلیدی میان آن‌ها وجود دارد. درک این تفاوت‌ها می‌توانند به کسب‌وکارها کمک کنند تا به طور موثرتری از هر دو مفهوم در استراتژی‌های فروش و بازاریابی استفاده کنند:

محل و نقش

جایگاه خرید یا پی او پی بیشتر در بخش‌های میانی یا انتهایی فروشگاه‌ها و یا حتی در نقاط خاصی از مسیر حرکت مشتری قرار می‌گیرد. این نقاط معمولاً به‌گونه‌ای طراحی می‌شوند که تعامل غیرمستقیم با مشتری برقرار کنند و او را به سمت خرید بیشتر سوق دهند. در واقع، جایگاه خرید می‌تواند محصولاتی را که مشتری ممکن است در ابتدا به آن‌ها فکر نکرده باشد، به او معرفی کند.

از سوی دیگر در جایگاه فروش، مشتری پس از طی مراحل خرید به طور مستقیم وارد فرآیند پرداخت و نهایی‌سازی خرید می‌شود. این مکان عموماً در خروجی فروشگاه یا در سبد خرید آنلاین قرار دارد و نقش اصلی آن تکمیل خرید است. از آنجایی که مشتری در این مرحله تصمیم خود را برای خرید گرفته است، جایگاه فروش بیشتر بر سرعت و کارآیی تمرکز دارد و کمتر به جنبه‌های بصری و تبلیغاتی توجه می‌کند.

تعامل با مشتری

در در جایگاه خرید یا پی او پی، تمرکز بر ایجاد یک تجربه متقاعدکننده برای مشتری معطوف است. این نقاط می‌توانند با استفاده از تبلیغات، تخفیف‌ها، و نمایش‌های بصری جذاب، مشتریان را به خرید محصولاتی که در ابتدا قصد خریدشان را نداشتند، ترغیب کنند. تعامل در این بخش از طریق تحریک حواس بصری، بویایی، و حتی صوتی انجام می‌شود تا تجربه‌ای لذت‌بخش برای مشتری فراهم شود.

در مقابل، تعامل در جایگاه فروش به شدت متفاوت است. در اینجا تمرکز بیشتر بر سرعت و دقت در پردازش سفارش‌ها و تراکنش‌هاست. مشتری در این مرحله انتظار دارد که فرآیند خرید بدون هیچ مشکلی و به صورت سریع انجام شود. دستگاه‌های کارت‌خوان، نرم‌افزارهای مدیریت پرداخت و سیستم‌های دیجیتال در این مرحله نقش اصلی را ایفا می‌کنند و تعامل مشتری با فروشگاه به حداقل ممکن می‌رسد.

استراتژی بازاریابی

در جایگاه خرید یا پی او پی، تمرکز بر ترویج محصولات خاص و افزایش فروش از طریق ایجاد تجربه خرید جذاب و تأثیرگذار است. بازاریابان از روش‌های مختلفی مانند نمایش محصول در قفسه‌های ویژه، تخفیف‌های محدود و ایجاد حس فوریت برای جذب مشتریان استفاده می‌کنند. همچنین، ابزارهای دیجیتال و فناوری‌های پیشرفته مانند نمایشگرهای تعاملی و ابزارهای واقعیت افزوده نیز به افزایش جذابیت این نقاط کمک می‌کنند.

در جایگاه فروش، استراتژی بازاریابی عمدتاً به بهبود فرآیند پرداخت و اطمینان از راحتی و سرعت خرید مشتریان مرتبط است. در اینجا تمرکز بر کاهش موانع پرداخت و ارائه راه‌حل‌های ساده و امن است تا مشتری بدون هیچ مشکلی فرآیند خرید را تکمیل کند. پرداخت بدون تماس، اپلیکیشن‌های موبایلی، و کیف‌های پول دیجیتال نمونه‌ای از فناوری‌هایی هستند که در این مرحله مورد استفاده قرار می‌گیرند.

اهمیت جایگاه خرید یا پی او پی در بازاریابی

جایگاه خرید یا پی او پی نقش بسیار مهمی در استراتژی‌های بازاریابی دارد. این نقاط می‌توانند به‌عنوان فرصت‌های طلایی برای متقاعد کردن مشتریان به خرید استفاده شوند. با استفاده از ابزارهای مختلف مانند تابلوهای تبلیغاتی، استندهای محصولات و حتی نورپردازی، خرده‌فروشان می‌توانند بر تصمیمات خرید مشتریان تأثیر بگذارند.

جایگاه خرید یا پی او پی به طور مستقیم به افزایش فروش کمک می‌کند، زیرا بسیاری از مشتریان در این نقاط تصمیم نهایی خود را می‌گیرند. بنابراین، طراحی جذاب و استراتژیک این نقاط می‌تواند به شکل قابل توجهی بر تصمیمات مشتریان تأثیرگذار باشد.

استراتژی‌های موثر در طراحی جایگاه خرید یا پی او پی

طراحی مناسب و استراتژیک جایگاه خرید یا پی او پی نیاز به شناخت دقیق رفتار مشتری و استفاده از ابزارهای مناسب دارد. در زیر به چند استراتژی موثر اشاره می‌کنیم:

  • محل قرارگیری محصول: محصولاتی که در نقاطی نزدیک به درب ورودی فروشگاه یا در مسیرهای پر تردد قرار دارند، احتمال بیشتری برای دیده‌شدن و خرید دارند.
  • طراحی بصری جذاب: استفاده از رنگ‌های جذاب و طراحی‌هایی که توجه مشتری را جلب می‌کند، می‌تواند به طور مستقیم بر تصمیمات خرید آن‌ها تأثیر بگذارد.
  • اطلاعات محصول: ارائه اطلاعات دقیق و کاربردی در مورد محصولات، می‌تواند به مشتریان کمک کند تا به راحتی تصمیم‌گیری کنند.

تاثیر تکنولوژی بر جایگاه خرید

با پیشرفت تکنولوژی، جایگاه خرید یا پی او پی نیز دچار تحول شده است. فروشگاه‌های آنلاین و اپلیکیشن‌های موبایلی این امکان را برای مشتریان فراهم کرده‌اند تا به راحتی به اطلاعات محصولات دسترسی پیدا کنند و تصمیمات خرید خود را سریع‌تر بگیرند. از طرف دیگر، ابزارهای دیجیتال مانند واقعیت افزوده (AR) و نمایشگرهای هوشمند نیز به بهبود تجربه مشتریان در نقاط خرید کمک کرده‌اند.

مثال‌های موفق از استفاده از جایگاه خرید در فروشگاه‌های بزرگ

بسیاری از خرده‌فروشان بزرگ مانند وال‌مارت و آمازون از جایگاه خرید یا پی او پی به‌طور گسترده‌ای استفاده می‌کنند. این فروشگاه‌ها با استفاده از تکنیک‌های مختلف از جمله استندهای تبلیغاتی و نمایشگرهای دیجیتال، موفق به جلب توجه مشتریان و افزایش فروش خود شده‌اند.

جمع‌بندی درس

جایگاه خرید یا پی او پی یکی از ابزارهای موثر در بازاریابی و فروش است که با طراحی استراتژیک و هوشمندانه می‌تواند تاثیر زیادی بر تصمیمات مشتریان داشته باشد. در مقابل، جایگاه فروش بیشتر به بخش نهایی فرآیند خرید و تکمیل تراکنش‌ها مربوط می‌شود. درک تفاوت‌های این دو مفهوم و استفاده مناسب از آن‌ها در استراتژی‌های بازاریابی و فروش، می‌تواند به کسب‌وکارها کمک کند تا فروش خود را افزایش دهند و تجربه مشتریان را بهبود بخشند.

بازاریابی دهان به دهان (Word of Mouth) چیست و چه کاربردی دارد؟

بازاریابی دهان به دهان (Word of Mouth)

بازاریابی دهان به دهان (Word of Mouth) چیست و چه کاربردی دارد؟

بازاریابی دهان به دهان (Word of Mouth) ، که به وی او ام (WOM) یا «تبلیغات دهان به دهان» نیز شناخته شده است، به علاقه مصرف کننده به اشاره به یک محصول، خدمات، کسب و کار یا برند در گفتگوهای روزانه وی اطلاق می شود.

بازاریابی دهان به دهان (Word of Mouth)
بازاریابی دهان به دهان (Word of Mouth)

این استراتژی که به بازاریابی دهان به دهان (Word of Mouth) ، یا وی او ام (WOM) نیز شناخته شده است، یکی از قدیمی ترین رویکردها یا استراتژیهای بازاریابی است که از بدو شکل گیری خرید و فروش بشر وجود داشته است.

بازاریابی دهان به دهان که به وی او ام (WOM) نیز شناخته شده است، به علاقه مصرف کننده به اشاره به یک محصول، خدمات، کسب و کار یا برند در گفتگوهای روزانه وی اطلاق می شود.

به بیان دیگر می توان گفت تبلیغات دهان به دهان، تبلیغات رایگانی است که توسط تجربیات مشتری ایجاد می شود و برای ایجاد آن باید برند یا محصول، چیزی فراتر از انتظار مشتری را به وی داده باشد تا درباره آن صحبت کند. تبلیغات دهان به دهان در حقیقت توسط مشتری «مشعوف» انجام می شود.

بازاریابی دهان به دهان هم می‌تواند بصورت طبیعی(ارگانیک) بوجود بیاید و هم می تواند از طریق فعالیت‌های تبلیغاتی مختلف که کسب و کارها و برندها آنها را هدایت می کنند، راه‌اندازی شوند.

بازاریابی WOM که به آن «تبلیغات دهان به دهان» نیز گفته می‌شود، شامل بازمارکتینگ (buzz)، بازاریابی در شبکه های اجتماعی، ویروسی، وبلاگی، احساسی و اجتماعی است.

این بازاریابی زمانی رخ می دهد که مصرف کننده در مورد یک محصول، خدمات یا برند، با دوستان، خانواده و سایر افرادی که با آنها روابط نزدیک دارد، صحبت کنند.

این بازاریابی هنوز یکی از قدرتمندترین اشکال تبلیغات است زیراهنوز اغلب مصرف کنندگان، بیشتر به توصیه دوستان خود درباره یک برند اعتماد دارند تا سایر رسانه ها و تبلیغات.

در ایالات متحده برای این بازاریابی، انجمنی وجود دارد که به انجمن بازاریابی دهان به دهان (WOMMA) شناخته می شود. این انجمن سعی دارد تا استراتژی های بازاریابی دهان به دهان را صادقانه، معتبر، اجتماعی، تکرارپذیر، قابل اندازه گیری و محترمانه کند.

بازاریابی دهان به دهان (Word of Mouth)
بازاریابی دهان به دهان (Word of Mouth)

بازاریابی دهان به دهان با ارجاعات دهان به دهان طبیعی به محصولات و خدمات، برند یا کسب و کار است و در صورتی به آن تبلیغات دهان به دهان می گویند که در نتیجه توزیع یک ارزش، یک تبلیغ، تشویق یا تأثیرات دیگر توسط یک کسب و کار یا برند ایجاد شود. در غیر این صورت از آن به عنوان «بذر(seed)» نام برده می شود.

مثلاً زمانی که یک مشتری در رستورانی، با پذیرایی فراتر از انتظارش مواجه شود و اوقات خوشی را سپری ‌کند و بعداً در مورد آن توییت ‌کند، یا در محل کار با بقیه درباره آن صحبت کند یا در یک میهمانی درباره این تجربه صحبت کند، این بازاریابی اتفاق افتاده است. بدین ترتیب این گفته ها پایه زنجیره ای از تعاملات بعدی هستند.

مزایای بازاریابی دهان به دهان

مطابق تحقیقاتی که مجله مشهور فوربز در سال 2018 در سراسر جهان انجام داد، نزدیک به نود درصد(88%) شرکت کنندگان در نظرسنجی اظهار کرده بودند که با وجود شبکه های اجتماعی و اینترنت، به توصیه های دوستان و خانواده خود بیشتر از تمام اشکال تبلیغات اعتماد دارند. این موضوع فصل ختام گفتگو درباره میزان اهمیت بازاریابی دهان به دهان است.

مصرف کنندگان، زمانی که احساس می کنند یک کسب و کار یا برند به حرف آنها گوش می دهد، از لحاظ عاطفی بیشتر با آن ارتباط برقرار می کنند. به همین دلیل است که بسیاری از کسب و کارها برای ارتباط با مشتری هزینه می کنند و خطوط تلفن یا شبکه های اجتماعی برای دریافت بازخورد مصرف کنندگان می گذارند. این نوع تعامل، با پشتوانه رویدادهای تبلیغاتی، می تواند گفتگوها را در مورد یک برند یا یک محصول تحریک کند.

انجمن بازاریابی دهان به دهان (WOMMA) چک لیست کدهای اخلاقی تهیه کرده و اعلام کرده که بازاریابی دهان به دهان، باید معتبر، اجتماعی، تکرارپذیر، قابل اندازه گیری و محترمانه باشد و توهین به هیچ رقیب یا برند دیگری صورت نگیرد.

اندی سرنوویتز، کارشناس بازاریابی WOM، کدهای اخلاقی WOMMA را در سه قانون ساده خلاصه کرده:

  • عنوان کنیم نماینده چه کسی هستیم(همواره رابطه خود را فاش کنیم)
  • فقط آنچه را که باور داریم بگوییم(صادق باشیم)
  • هرگز بخاطر منافعمان در مورد هویت و شخصیت خود دروغ نگوییم(در مورد هویت خود صادق باشیم)

بازاریابی دهان به دهان در دنیای دیجیتال

بازاریابی دهان به دهان دیجیتال امروزه بیشتر از هرگونه دیگر این بازاریابی، در حال توسعه است. فناوری، اینترنت و خصوصاً شبکه های اجتماعی به همه افراد یک تریبون بخشیده تا بتوانند به سادگی از مبادلات دهان به دهان استفاده کنند. این توصیفات مشترک به‌طور قابل‌توجهی بر تصمیم‌گیری خرید مصرف‌کننده تأثیر می‌گذارند.

اهمیت بازاریابی دهان به دهان

بازاریابی دهان به دهان روشی موثر و تضمینی برای افزایش فروش، ارتقای محصولات و خدمات، افزایش آگاهی از برند و ایجاد وفاداری در مشتریان است. بسیاری از برندها و کسب و کارها مانند «اپل» و «کوکاکولا» مبدع استراتژی های کارآمد و خلاقانه این روش هستند. آنها بصورت ناخودآگاه کاری می کنند تا مشتریان خدمات ویا محصولات آنها را توصیه کنند و تجربیات مثبت خود را به اشتراک بگذارند. اساساً، برندها در ابتدای کار، جرقه‌ای ایجاد می‌کنند که باعث ایجاد طوفانی از پچ پچ و گفتگو در میان مصرف‌کنندگان می‌شود، و از آنجا که اکثر مردم به توصیه‌های خانواده و دوستان خود اعتماد دارند، تمرکز بر بازاریابی دهان به دهان می‌تواند سودمندترین و مقرون به صرفه‌ترین اشکال بازاریابی باشد.

بازاریابی دهان به دهان (WOM) همان «بازاریابی ویروسی» است که در درس مربوط به آن، توضیحات لازم در خصوص این استراتژی بازاریابی ارائه شد. به زبان ساده انتشار اطلاعات در مورد یک محصول یا خدمات از فردی به فرد دیگر از طریق دهان به دهان یا اشتراک گذاری از طریق اینترنت یا ایمیل گونه ای از بازاریابی دهان به دهان است. این مفهوم به اشتراک گذاشتن تجربیات مثبت یا منفی در خصوص یک برند، محصول، خدمات یا کسب و کار با سایرین است. به طور کلی کسب و کارها بر این مفهوم مسلط نیستند اما می توانند بوسیله «خدمات مناسب»، «بکارگیری تئوری کیفیت»، «گارانتی و وارنتی» و بطور کلی ایجاد «تجربیات مثبت در مصرف کنندگان»، موجب توسعه مفید این بازاریابی به نفع خود شوند.

موفقیت بازاریابی دهان به دهان چقدر است؟

همانگونه که در این درس اشاره شد، بیش از هشتاد درصد از توصیه‌های شفاهی عموماً به خرید منجر می شوند که آمار بسیار بالا و عجیبی است. بنابراین می توان روی موفقیت این استراتژی بازاریابی اطمینان داشت. تقریباً احتمال خرید با این روش چهار برابر شده و هرچه توصیه کننده به خریدار نزدیک تر باشد احتمال خرید بیشتر است.

موضوع بسیار مهم این است که «بازاریابی دهان به دهان منفی»، بسیار بیشتر از نوع مثبت آن تاثیر دارد. هر چقدر بگوییم درباره یک شخص یا کسب و کار یا برند، اطمینان داریم، اگر درباره وی بدگویی های بشنویم، به هرحال ذهن ناخودآگاه ما واکنش نشان داده و تاثیر خود را می گذارد. بنابراین نگهداری از برند، امروزه بسیار سخت تر از قرن بیستم است.

گونه های بازاریابی دهان به دهان

این شیوه به دو دسته اصلی «بازاریابی دهان به دهان تقویت شده‌» و «بازاریابی دهان به دهان ارگانیک» تقسیم می شود. روش تقویت شده همان برگزاری کمپین بازاریابی از طریق کسب و کارها و برندهاست که عموماً از ارائه تشویق و جوایز برای ایجاد انگیزه و شکل گیری تبلیغات شفاهی استفاده می شود.

روش ارگانیک، همان روشی است که از بدو شکل گیری تجارت در میان اقوام بشر وجود داشته و شخصی برند یا کسب و کار را چه بصورت خودجوش و چه بواسطه قرارداد با آن، توصیه می‌کند.

نقش خریدار (Buyer Roles) یا نقش مشتری (Consumer Buying Roles) چیست؟

نقش خریدار (Buyer Roles) یا نقش مشتری (Consumer Buying Roles) چیست؟

در دنیای بازاریابی، درک نقش های مختلفی که مصرف کنندگان و مشتریان در صنعت(B2B) در فرآیند خرید ایفا می کنند برای توسعه استراتژی های بازاریابی موثر ضروری است. افراد مختلف در پروسه خرید می توانند نقش ها و تاثیرات متمایز بر تصمیم خرید داشته باشند. درک نقش های مختلف خریدار (Buyer Roles) یا نقش مشتری (Consumer Buying Roles) ، کمک خواهد نمود تا با شناخت بهتری بازاریابی کنیم و از اتلاف سرمایه در تبلیغات و بازاریابی بیهوده، جلوگیری کنیم.

با شناسایی و هدف قرار دادن این نقش‌های خرید مصرف‌کننده، کسب‌وکارها می‌توانند تلاش‌های بازاریابی خود را برای تعامل مؤثر و متقاعد کردن افراد مناسب تنظیم کنند. در این مقاله، ما پنج نقش اصلی خرید مصرف‌کننده را بررسی خواهیم کرد: آغازگر، تأثیرگذار، تصمیم‌گیرنده، خریدار و کاربر، و اینکه چگونه استراتژی بازاریابی را توصیه می کند.

نقش آغازگر (Initiator) چیست؟

آغازگر فردی است که برای اولین بار ایده خرید را پیشنهاد می کند. این شخص نیاز یا تمایل به یک محصول یا خدمات را شناسایی می کند و جرقه ای در فرآیند خرید ایجاد می کند. آغازگر می تواند هر فردی در واحد خرید باشد، مانند یکی از اعضای خانواده، دوست یا همکار که مشکل یا فرصتی را تشخیص می دهد که می تواند از طریق خرید به آن رسیدگی شود. برای هدف قرار دادن آغازگر، کسب و کارها باید بر ایجاد آگاهی و قرار دادن محصولات یا خدمات خود به عنوان راه حل هایی برای نیازهای شناسایی شده تمرکز کنند. محتوای جذاب، تبلیغات هدفمند، و پیام‌های متقاعدکننده می‌تواند بر ادراک آغازگر از برند تأثیر بگذارد و علاقه آن‌ها را به خرید برانگیزد.

نقش اینفلوئنسر یا تأثیرگذار (Influencer) چیست؟

اینفلوئنسر شخصی است که نظرات، توصیه‌ها یا توصیه‌هایش به‌مشتری تاثیر  قابل‌توجهی بر تصمیم خرید تأثیر می‌گذارد. اینفلوئنسرها می توانند اعضای خانواده، دوستان، همکاران یا حتی شخصیت های آنلاینی باشند که از نظر خریدار دارای اعتبار، تخصص یا قدرت متقاعدکننده هستند. آنها می توانند اطلاعات، راهنمایی یا اطمینان خاطری را ارائه دهند که بر ادراک و ترجیح خریدار برای یک محصول یا نام تجاری خاص تأثیر می گذارد. برای هدف قرار دادن اینفلوئنسر، کسب‌وکارها باید بر ایجاد روابط، ارائه اطلاعات مرتبط و استفاده از شواهد اجتماعی از طریق توصیفات، بررسی‌ها و تأییدیه‌ها تمرکز کنند. تعامل با اینفلوئنسرها و ایجاد روابط مثبت می تواند دامنه و تأثیر پیام های بازاریابی را تقویت کند.

نقش تصمیم گیرنده (Decider) چیست؟

تصمیم گیرنده فردی است که در تصمیم خرید حرف آخر را می زند. تصمیم گیرنده مسئول انتخاب نوع خرید و نحوه خرید آن هستند. در برخی موارد، تصمیم گیرنده ممکن است همان شخص خریدار یا کاربر باشد. با این حال، در موقعیت‌های خرید پیچیده‌تر، مانند خریدهای سازمانی یا کالاهای مصرفی با ارزش، تصمیم‌گیرنده ممکن است نقش متمایزی داشته باشد. برای تأثیرگذاری بر تصمیم‌گیرنده، کسب‌وکارها باید بر ارزش پیشنهادی منحصربه‌فرد محصولات یا خدمات خود تأکید کنند و ویژگی‌های کلیدی، مزایا و مزیت‌های رقابتی را برجسته کنند. ارائه اطلاعات دقیق، رسیدگی به نگرانی‌های بالقوه، و ارائه دلایل قانع‌کننده برای انتخاب نام تجاری خود می‌تواند بر فرآیند تصمیم‌گیری تصمیم‌گیرنده تأثیر بگذارد.

نقش خریدار (Buyer Roles) یا نقش مشتری (Consumer Buying Roles)
نقش خریدار (Buyer Roles) یا نقش مشتری (Consumer Buying Roles)

نقش مشتری یا خریدار (Buyer) چیست؟

خریدار شخصی است که خرید واقعی را انجام می دهد. آنها مسئول اجرای تراکنش و انتخاب محصول یا خدمات خاص از بین گزینه های موجود هستند. خریدار ممکن است همان فرد تصمیم گیرنده یا کاربر باشد یا نباشد. در بسیاری از موارد، ملاحظات اولیه خریدار حول محور قیمت، در دسترس بودن، راحتی و خدمات مشتری است. برای هدف قرار دادن خریدار، کسب و کارها باید بر ارائه یک تجربه خرید یکپارچه، اطلاعات قیمت روشن و گزینه های پرداخت راحت تمرکز کنند. پلتفرم‌های آنلاین ساده، پشتیبانی مشتری در دسترس، و تبلیغات یا تخفیف‌های جذاب می‌توانند بر تصمیم خریدار برای انتخاب برند خود نسبت به رقبا تأثیر بگذارند.

نقش خریدار (Buyer Roles) یا نقش مشتری (Consumer Buying Roles)

نقش مصرف کننده یا کاربر (User) چیست؟

کاربر شخصی است که محصول یا خدمات خریداری شده را مصرف یا استفاده می کند. رضایت و تجربه آنها از محصول مستقیماً بر خریدهای آتی و وفاداری به برند تأثیر می گذارد. بازخورد و توصیه‌های کاربر همچنین می‌تواند بر دیگران در واحد خرید تأثیر بگذارد یا به عنوان گواهی برای مشتریان بالقوه باشد. برای هدف قرار دادن کاربر، کسب و کارها باید ارائه محصولات با کیفیت بالا، خدمات استثنایی به مشتریان و تجربیات شخصی سازی شده را در اولویت قرار دهند. تعامل با کاربران از طریق پشتیبانی پس از خرید، نظرسنجی های بازخورد، برنامه های وفاداری، و تعاملات رسانه های اجتماعی می تواند حمایت از برند، خریدهای تکراری و ارجاعات دهان به دهان مثبت را تقویت کند.

نقش دروازه بان (gatekeepers) چیست؟

دروازه بان ها بیشتر در کسب و کارهای شرکتی وجود دارند. دروازه بانها افرادی مانند مسئول دفتر یا منشی های مدیران یا پزشکان هستند که برای گل زدن باید آنها را دریبل زد. نقش این افراد به شکلی است که تمایل دارند که از نزدیک با تصمیم گیرندگان همکاری کنند. در برخی موارد، حتی کار سخت تر است چون دروازه بان بین فروشنده و تصمیم گیرنده می تواند حتی همسر یا یکی از بستگان تصمیم گیرنده باشد. آنها باید اطمینان داشته باشند اگر اجازه دادند خرید صورت بگیرد، بعدها مورد سرزنش قرار نخواهند گرفت. مثلا با جمله “تو که میدونستی چرا نگفتی”. آنها باید احساس اطمینان کنند که اگر خرید صورت بگیرد جایگاهشان حفظ می شود و نزد تصمیم گیرنده خراب نخواهند شد.

نقش مسدود کننده (Blocker) چیست؟

مسدود کننده در اغلب اوقات تمامی ویژگی های یک اینفلوئنسر را دارد. این افراد اگر در کسب و کارهای b2b باشند معمولا در سطح پایین تر یا متوسط هستند اگر مسئول تحقیق در مورد راه حل های خرید باشند معمولا مخاطب اصلی هستند. مسدودکنندگان یا بلاکرها افرادی هستند که مستقیما خریدار را منصرف میکنند یا اگر در کسب و کارهای شرکتی باشند، اجازه نمی دهند معامله شکل بگیرد. یعنی ابتدا باید آنها متقاعد شوند تا مسیر را برای خرید باز کنند. اگر دسترسی دیگری به مشتری یا شرکتی که قصد فروش به آن را داریم پیدا نشود، باید متقاعد شوند.

محمد میری

آکادمی آنلاین عیب پوش

اثر آمازون (Amazon Effect) چیست؟

اثر آمازون (Amazon Effect) چیست؟

علم آمار، و مدیریت دانش، از علوم بسیار مفیدی است که با ظهور دنیای دیجیتال تحولی تازه پیدا کرده است. امروزه متخصصین آمار و تحلیل داده، مطالعات بسیاری برروی داده های مختلف موجود در فضای وب و خصوصاً «رفتار مصرف کننده» انجام داده و نتایج شگفت انگیزی از این مطالعات کسب نموده اند که تمامی این نتایج مجدداً به برندها و کسب و کارها بازخورد داده شده و از این داده ها برای کنترل ذهن مصرف کننده و خصوصاً تسخیر بازار، استفاده می شود. در این درس قصد داریم اثر آمازون (Amazon Effect) که یکی از آثار مهم بازاریابی دیجیتال است را بررسی کنیم.

اثر آمازون چیست؟

یکی از پدیده هایی است که پس از توسعه خرید آنلاین و گسترش شرکت آمازون بر سر زبانها افتاد. در بازاریابی نتیجه و تاثیر شرکت های بزرگ فروش اینترنتی بر بازار فیزیکی یا به عبارت دیگر تاثیر «بازاریابی آنلاین» بر «بازاریابی آفلاین» را اثر آمازون می نامند. این اثر موجب تغییر در الگوهای خرید، انتظارات مشتری و چشم‌انداز رقابتی جهان شد. با توسعه فروش آنلاین و افزایش محبوبیت خرید آنلاین، بسیاری از کسب و کارهای سنتی، از گردونه رقابت عقب ماندند و بسیاری از آنها به شدت آسیب دیدند.

آمازون، تنها بزرگ‌ترین فروشگاه آنلاین جهان نیست، بلکه بزرگترین مرکز دادهای جهان است. داده هایی نظیر «رفتار مشتری»، «نورومارکتینگ» و بزرگترین دیتاسنتر جهان و بزرگترین کلاودسنتر جهان در اختیار آمازون است. بعلاوه اینکه یکی از بزرگترین شرکتهای پست جهان نیز محسوب می شود(اگر نگوییم بزرگترین شرکت پست جهان).

اثر آمازون چگونه شکل گرفت؟

با توسعه کسب و کارهای آنلاین، سود کسب‌وکارهای الکترونیک و به همین نسبت، قیمت تمام شده محصول در فروشگاههای خرده‌فروشی‌های فیزیکی افزایش یافتند. هرروز، تعداد بیشتری از مشتریان به جای رفتن به فروشگاه ها با برداشتن موبایل یا رفتن پشت لپ تاپشان خرید می کردند.

طبق آمار اداره سرشماری ایالات متحده، فروش آنلاین، سهمی حدود 13.6 درصد از کل حجم خرده فروشی در ایالات متحده را در سال 2020 تشکیل داده بود. این رقم در سال 2019، حدود 10.7 درصد بود که رشد چشمگیری داشت.

از سال 1994 که آمازون شروع به کار کرد، همچنان پیشتاز فروش آنلاین در جهان است به همین دلیل این اثر به نام آمازون خورد. بیش از 5300 فروشگاه خرده فروشی در سال 2017 تعطیل شدند که 218 درصد نسبت به سال 2016 افزایش داشته است.

شیوع کرونا، تیر خلاصی به فروشگاههای خرده فروشی آفلاین بود. حتی برخی شیوع این بیماری را به آمازون هم نسبت دادند که البته هیچگاه اثبات نشد. اما به هرحال آمازون با شیوع کرونا، رشد بی سابقه ای را تجربه کرد. گذشته از اینکه این اثر درآمد فروشگاه‌های خرده‌فروشی سنتی را کاهش داد، موجب ایجاد تغییرات قابل‌توجهی در الگوهای خرید مصرف‌کننده هم شد.

اثر آمازون چگونه کار میکند؟

خریداران امروزی باتوجه به اینکه به راحتی میتوانند در اینترنت بچرخند و محصولات مختلفی را ببینند، حال دیگر در هنگام خرید از یک فروشگاه آفلاین خرده فروشی، تنوع بسیار بیشتری را طلب می کنند.

بعلاوه اینکه بدون کمک گرفتن از کسی، مشتریان می توانند محتویات یا خواص یک محصول را در اینترنت با فونت دخواه، بخوانند که این موضوع در فروشگاههای آفلاین، بسیار سخت و بعضا غیرممکن است.

مشتریان امروزی انتظار دارند به همان سرعتی که در اینترنت به پاسخ سوال خود می رسند، در فروشگاه آفلاین اطلاعات دریافت کنند که این امر نیز غیرممکن است.

مشتریان در اینرنت می توانند نظرات سایر مشتریان را به سادگی و بدون دخالت فروشنده، بی واسطه بخوانند که در فروشگاههای آفلاین این امر غیر ممکن است.

مزایا و معایب خرید اینترنتی چیست؟

رانندگی در ترافیک شهری، یافتن جای پارک، زمان کم، ماشینی شدن زندگی، زمان کم و عدم امکان انتظار برای تسویه حساب یا خرید، همه و همه موجب شد تا برخی از خریدها بصورت اتوماتیک به صورت آنلاین انجام شود.

فروشگاههای آنلاین با بهره گیری از استفاده از بیگ دیتا و هوش مصنوعی، هوش مصنوعی الگوهای خرید و رفتار مشتری را رصد می‌کنند، و موقعیتهای برد-برد به مشتریان پیشنهاد میکنند. همین حالا هم اینستاگرام و حتی فروشگاههای آنلاین داخلی، در حال بهره گیری از هوش مصنوعی و نورومارکتینگ هستند. بعلاوه هزینه اجاره یک یا چند فروشگاه فیزیکی، بسیار بیشتر از سایتهای بزرگ است.

با افزایش اعتراضات خرده فروشان آفلاین، فروشگاههای بزرگ اینترنتی در حرکتی آنها را هم وارد بازی آنلاین کردند و کم کم بصورت خزنده، وارد جهان فیزیکی شدند. همین حالاهم در سراسر جهان بزرگترین لجستیکهای پخش و پست و کالارسانی، مربوط به فروشگاههای آنلاین است.

البته مشتریانی که به صورت آنلاین خرید می کنند، نمی توانند پیش از خرید محصول را لمس کنند، ببینند، بشنوند، بو کنند یا مزه کنند (مگر اینکه قبلاً از محصول استفاده کرده باشند یا اینکه پیش از خرید آنلاین آن را در یک مکان خرده فروشی فیزیکی عرضه کنند). اینگونه بود که پیوند فروش آنلاین و فروش آفلاین اتفاق افتاد و جهان باز، تغییر کرد.

آکادمی آنلاین عیب پوش

بازاریابی آفلاین چیست؟

بازاریابی آفلاین(offline marketing)، چیست؟

این استراتژی بازاریابی، شکلی از استراتژی بازاریابی سنتی یا همان «بازاریابی کلاسیک»، است. این مفهوم با رویکرد «بازاریابی تراکنشی»، تفاوت دارد. این استراتژی بازاریابی به هرگونه بازاریابی اطلاق می شود که بر مبنای فضای وب یا آنلاین نباشد.

بطور کلی یک موضوع آفلاین، موضوعی است که در اینترنت یا سایر شبکه های کامپیوتری در دسترس نیست یا با استفاده از آن انجام نمی شود.

در علوم مهندسی، این مفهوم به معنای خارج از مدار نیز شناخته شده است. به عنوان مثال، نیروگاه‌هایی که خاموش شوند(یا از مدار خارج شوند)، به عنوان نیروگاههای آفلاین شناخته می شوند.

مشاوره و آموزش

بازاریابی و فروش حضوری از جمله مهمترین روش از این استراتژی است. تفاوت این استراتژی با استراتژی بازاریابی تراکنشی این است که بازاریابی تراکنشی، تاکید بر خرید فوری و افزایش فروش دارد اما بازاریابی آفلاین میتواند برروی برندسازی، تعامل بلند مدت و یا بازاریابی تراکنشی معطوف باشد.

بازاریابی آفلاین هر نوع بازاریابی است که از طریق اینترنت انجام نشود. برخی از جنبه های بازاریابی آفلاین شامل رسانه هایی نظیر بیلبوردها، تبلیغات چاپی، تبلیغات تلویزیونی و رادیویی باشد. این نوع بازاریابی به بازاریابی سنتی نیز معروف است.

اشکال مختلف بازاریابی آفلاین دارای مزایا و معایب خود هستند. به عنوان مثال، تبلیغات تلویزیونی مخاطبان گسترده ای را مورد هدف قرار می دهد و زمانی که به درستی انجام شود می توانند بسیار کارآمد باشد. از طرف دیگر، تولید و پخش این تبلیغات معمولاً پرهزینه است.

با این وجود، بازاریابی آفلاین دارای مزایای مختلفی است که برندها نمی توانند از آن چشم پوشی کنند. یکی از تفاوت های کلیدی بازاریابی کلاسیک یا سنتی با بازاریابی دیجیتال، زبان و لحن و صدای اشکال مختلف بازاریابی است. بازاریابی سنتی بیشتر سبکی رسمی و یک طرفه دارد، در حالی که بازاریابی دیجیتال بیشتر مستقیم و محاوره ای است.

مزایای بازاریابی آفلاین

این روش از بازاریابی برای هدف قرار دادن مخاطبان آفلاین عالی است اما بسیار پرهزینه است و زمان مخاطبان بسیار کم است و شانس دیده شدن بسیار پایین است.

بازاریابی آفلاین کمک می کند تا مخاطبان آفلاین را بر اساس موقعیتی که نسبت به کسب و کار دارند هدف قرار گیرند. برای مشاغل محلی این استراتژی هنوز کار می کند.

به عنوان مثال، یک رستوران محلی، می تواند از آگهی ها، رویدادهای محلی و سایر استراتژی های بازاریابی آفلاین برای هدف قرار دادن مشتریان بالقوه استفاده کند. علاوه بر این، می‌توان در مترو و اتوبوس‌ تبلیغات کرد و مخاطبان را در حین رفت‌وآمد روزانه هدف قرار داد.

آکادمی آنلاین عیب پوش

مشتری درون سازمانی (Internal Customer) یا داخلی کیست؟

مشتری درون سازمانی (Internal Customer) یا داخلی کیست؟

زمانی که صحبت از مشتری به میان می آید، ذهن ما به دنبال افرادی است که از ما خرید میکنند. غافل از اینکه مشتریانی وجود دارند، که تاثیر آنها حتی از مشتریانی که از ما خرید میکنند هم بیشتر است. نام این مشتریان، «مشتریان داخلی» یا «مشتریان درون سازمانی» است.

حتی اگر یک نفر باشیم و کسب و کارمان را به تنهایی بچرخانیم، اطرافیان و خانواده ما در موفقیت ما تاثیر دارند. بعلاوه اینکه نظر خودمان در خصوص عملکرد خودمان هم بسیار اهمیت دارد. حال فرض کنیم کسب و کاری بزرگ داریم یا مدیر بخش یا گروه یا قسمتی هستیم، اگر نگاهی به دوروبرمان بیندازیم، خواهیم دید اطراف ما پر از «مشتری» است. البته نه آن مشتریانی که ما تصور میکنیم، بلکه «همکاران» ما و اعضای سازمان ما، مشتریان بسیار مهم ما و در حقیقت «نخستین مشتریان» ما هستند.

شرکای تجاری ما، اعضای هیئت مدیره، سهامداران و حتی تامین کنندگان هر سازمان، مشتریان درون سازمانی یا داخلی هر سازمانی هستند. روند رفتاری با این مشتریان باید به همان شکلی باشد، که با مشتریان محصولات یا خدمات سازمان رفتار میکنیم. آنها در برخی اوقات، حتی بسیار مهمتر هستند.

از دیدگاه منابع انسانی، مشتریان داخلی، اعضای درون سازمان هستند که مشتری پروژه هایی که نیازهای داخلی را برآورده می کنند، هستند. مشتریان درون سازمانی، قدرت پذیرش یا رد نتایج پروژه را دارند.

از دیدگاه مدیریت، مشتریان داخلی(یا همان کارکنان) نیاز به جذب، آگاهی، نگهداری، آموزش، توسعه، مذاکره، شفاف سازی و خصوصاً «دیده شدن» دارند. دیده شدن، بزرگترین خواسته و آرزوی بشری است و هرکاری در هر زمینه ای که انجام می دهد، در راستای این نیاز اساسی است. خواه دیده شدن در خانواده باشد و خواه دیده شدن در یک جامعه یا کل جهان. به همین دلیل است که شبکه های اجتماعی تا این حد طرفدار دارند.

اگر قصد توسعه کسب و کارمان را داریم، چه بخواهیم افرادی را به تیم اضافه کنیم یا اینکه بخواهیم بخش یا واحدمان را توسعه دهیم، باید «مشتریان جدید داخلی» جذب کنیم. اگر این دیدگاه را به همکارانمان داشته باشیم، همان کارهایی را که برای مشتریانمان انجام می دهیم، برای «جذب»، «نگهداری» و «توسعه» همکارانمان هم انجام خواهیم داد.

عشق، موضوعی است که هر کسی را جذب میکند. اگر قصد داریم سایرین مانند ما و یا حتی بهتر از ما، عمل کنند، ابتدا باید خودمان «عاشق» کارمان باشیم و این عشق را به آنها سرایت دهیم. مقام، رتبه و ترس، جایگاهی در توسعه پایدار ندارد و انسانها باید بخواهند تا کاری را درست انجام دهند. اینکه چون به کسی حقوق می دهیم زمان وی را خریده ایم و هر چه ما میگوییم باید گوش و اجرا کند، خیال خامی است که اساساً کارکردی ندارد و اگرهم به ظاهر افراد از ما تبعیت کنند، درواقع صرفاً مشتریان ناراضی داخلی تولید کرده ایم.

اجرای قانون، سخت گیری نیست

در بسیاری از سازمانها زمانی که آیین نامه هایی تصویب و اجرایی شده و به اصطلاح سازمان قوام می یابد، بسیاری از کارکنان ناراضی شده و اذعان میکنند که به آنها سخت گیری شده و یا در برخی از اوقات آنها سازمان را ترک می کنند و بعضاً در «مصاحبه های خروج از خدمت» اعلام میکنند که دوست ندارند سازمان را ترک کنند، اما به این علت که سازمان بسیار قانونمند شده و سخت گیری در همه ابعاد صورت میگیرد، امکان ادامه همکاری ندارد.

اجرای قانون منافاتی با نگهداری نیروها ندارد. یک سازمان پیشرفته و ثروتمند پیدا کنیم که قانون نداشته باشد!. امکان ندارد بدون قانون بتوان سازمانی را مدیریت کرد. کشوری را پیدا کنیم که دادگاه یا قوه قضاییه نداشته باشد!. اتفاقاً پیشرفته ترین کشورهای جهان، سختگیرانه ترین و پیشرفته ترین قوانین جهان را دارند و برای هر موضوعی قانون دارند. موضوعاتی که در کشورهای در حال توسعه هیچ قانونی ندارند، در کشورهای توسعه یافته هزاران صفحه قانون دارند.

پس این امر که اگر ما قانون را اعمال کنیم نیروهای ما ما را ترک خواهند کرد یا این ترک نیروها را به گردن قانون گذاری بیندازیم، عملاً گول زدن خودمان است. قانون باید همیشه در همه جا و در تمامی بخشها به درستی و بصورت کامل اجرا شود. اگر مجری قانون مشکل دارد، آن را تعویض کنیم نه قانون را!

از تغییر نهراسیم

یک جمله بسیار تاثیر گذار از «برایان تریسی» وجود دارد که می گوید: “اگر تغییر نکنیم، می میریم!”. این جمله کاربردی نشانگر آن است که تغییر در سازمانها نه تنها «مضر» نیست، بلکه بسیار هم «مفید» است. البته تغییر باید به سمت «بهتر شدن» باشد و هزینه هایی که برای تغییر می پردازیم، بسیار «سنگین» هستند.

مدیران همواره پیشرفت سازمان خود را با سالهای قبل مقایسه می کنند و از دوره هایی در پیشرفت سازمان به عنوان «دوران طلایی» یاد میکنند. همواره دوست دارند کارهایی را تکرار کنند که در آن دوران طلایی موجب پیشرفت کسب و کارشان شد. اما فراموش نکنیم هیچ کاری که در گذشته موجب موفقیت ما شده، الزاما در آینده متضمن موفقیت نیست. بعلاوه اینکه شرایط در هر زمان متفاوت است و شرایط اقتصادی هیچ دوره ای با دوره قبل قابل قیاس نیست و فاکتورهای زیادی در موفقیت تاثیر دارند.

اما موضوعی که قطعی و اجتناب ناپذیر است این است که سازمانی که سازمان یافته و قانونمند نباشد و تغییر به سمت سازمانی شدن را در اولویت قرار ندهد، نه می تواند رضایت مشتریان داخلی خود را کسب کند و در پی آن رضایت مشتریان خارجی خود را. بعلاوه اینکه اگر با همان روش قبل پیش برود، هرچه بازار سخت تر و رقابتی تر شود و فشار عوامل محدود کننده مانند قیمت، مالیات و رقابت بیشتر شود، تاب آوری سازمان کمتر شده و از یک جا خواهد شکست.

بدون آموزش هیچ تغییری سرانجام ندارد

اگر قصد تغییری در سازمان را داریم، سعی کنیم این تغییر را به زبان ساده به همه سازمان بگوییم. فراموش نکنیم «قدرت یک زنجیر، به اندازه قدرت ضعیف تیرن حلقه آن است». اگر مدیرانی باسواد و توانمند داشته باشیم اما تیم فروش یا هر تیم دیگری در سازمان ضعیف باشند و همواره به روز نشوند، امکان انتقال اطلاعات در سازمان حتی سخت تر خواهد شد و زبان مشترک از میان خواهد رفت.

تمام تیمها خصوصاً تیم بازاریابی و فروش، باید دائماً در حال آموزش باشند. حتی اگر برخی از آموزشها بی تاثیر به نظر بیایند و تیم تغییری در خود حس نکند، جای افتادن موضوع «آموزش» در سازمان، خود موفقیت بسیار بزرگی است. اینکه تمام تیم عادت کنند که آموزش بخشی جدانشدنی از کار است، موجب خواهد شد تا خود را دائما توسعه دهند یا به روز کنند.

به تیم گزارش بدهیم

نگاه عام این است که گزارش صرفاً از مقام پایین به مقام بالاتر ارائه می شود و مدیران به کارکنان خود گزارش نمی دهند. این تفکر امروزه در شرکتهای توسعه یافته و بزرگ جهان و حتی شرکتهای ایرانی موفق، کاملاً از میان رفته و اتفاقاً تعداد گزارشاتی که مدیران به کارکنان میدهند بعضاً بیشتر است.

ارائه گزارش به نیروها به شکل سیستماتیک و دائم موجب می شود تا کارکنان کار خود و سازمان را ارزیابی کنند و نتیجه کارهای خود را به صورت عددی یا نموداری ببینند و درک کنند که در سازمان تاثیر دارند و خصوصاً اینکه کارهای آنها دیده می شود.

روند کلی و داشبوردی فروش، وضعیت رقابت در بازار، تعداد مشتریان، جغرافیای تحت پوشش و موارد دیگر گزارشهای بسیار مفیدی است که تمام سازمان باید در جریان آنها قرار بگیرند تا بتوانند عملکرد خود در سازمان و نهایتا عملکرد سازمان را بهبود بخشند.

از آن سوی بوم نیفتیم

نگهداری مشتریان درون سازمانی، چه شرکای تجاری باشند، چه تامین کنندگان و چه کارکنان، به این معنا نیست که «از گل نازکتر» به آنها نگوییم و هر کاری که بکنند با شفقت و محبت روبرو شوند. اجرای قانون، بعضاً نیازمند جدیت، سخت گیری و نظم است اما مانند یک مربی که هم در مواقعی بر سر تیم داد می زند و در مواقعی آنها را در آغوش میگیرد، پاسخها و واکنشهای ما باید متناسب با عملکرد و کنشها باشد. بعلاوه اینکه هیچ مربی برای آفسایدها و تعداد دریبل ها و یا ضربه هایی که به تیرک دروازه زده شده، تیم را تشویق نمی کند، بلکه تمامی اهداف برای زدن گل و برد در بازی است.

فه، سودجویانه، زمان محور و خودخواهانه، موجب خواهد شد که مشتریان درون سازمانی ما پس از مدتی ما را ترک کنند و مشتری سازمانهای دیگر شوند، یعنی در آن سازمانها کار کنند. به هررو، یا باید کارکنانمان که مشتریان درون سازمانی ما هستند را ببینیم، یا فرد یا سازمان دیگری آنها را خواهد دید. ریچارد برانسون کارآفرین بزرگ بین المللی و بنیانگذار صنایع هوایی و فضایی ویرجین، معتقد است:

نیازی نیست رضایت مشتریانتان را جلب کنید. شما رضایت کارکنان سازمانتان را جلب کنید، آنها خودشان از مشتریانتان مراقبت خواهند کرد.

آکادمی آنلاین عیب پوش

سی پی جی (CPG) چیست؟

سی پی جی یا کالاهای بسته بندی شده مصرفی(CPG) چیست؟

صنعت سی پی جی (CPG) همان صنعت محصولات مصرفی یا اف ام سی جی(FMCG) است که در امریکا به جای اف ام سی جی بکار برده می شود.

محصولات سی پی جی(CPG) محصولاتی هستند که توسط مصرف کنندگان خریداری می شوند و نیاز به تعویض یا خرید مجدد دارند. مواد غذایی، نوشیدنی ها، پاک کننده های خانگی، لوازم آرایش، دخانیات و لوازم آرایشی از جمله این محصولات هستند.

کالاهای بسته بندی مصرفی، کاملا برعکس کالاهای مصرفی بادوام هستند که استفاده طولانی مدت دارند و به ندرت جایگزین می شوند. معمولاً مشتریان ریسک بیشتری برای کالاهای مصرفی تقبل میکنند اما برای برای خرید کالاهای بادوام، تحقیق و مقایسه و در صورت امکان «تست پیش از خرید» انجام می دهند.

این مدل از بازارها، به شدت رقابتی و از دیدگاه استراتژی زیر مجموعه «اقیانوس قرمز» است. «وفاداری به برند» در این بازارها به شدت کم است و هزینه تغییر برند برای مصرف کنندگان پایین. تعویض برند به سرعت اتفاق می افتد و اولین اشتباه در این بازارها، بعضاً آخرین اشتباه است. به قدری رقابت در این بازارها بالا و شدید است که به سرعت نقطه ضعف یک برند به نقطه قوت دیگری تبدیل می شود.

بازاریابی CPG چیست؟

بازاریابی CPG به عنوان فعالیت‌ها و کمپین‌هایی هستند که برای ایجاد «آگاهی از برند»، «توجه و تمایل به برند» و نهایتاً ایجاد «وفاداری به برند» بکار می روند. بازاریابی می تواند به اشکال آنلاین یا آفلاین اجرایی شود.

بازاریابی CPG در دو نوع «بودجه بندی شده» و «ارگانیک» صورت می گیرد. در یک طرح «بودجه بندی شده»، بودجه طرح برای یک یا چند رویداد یا ایونت هزینه می شود. نمونه هایی مانند تبلیغات آنلاین، کلیک های پولی(که به عنوان PPC نیز شناخته می شود)، بیلبوردها و تبلیغات پولی در شبکه های اجتماعی. از این دست هستند.

بازاریابی «ارگانیک» ارگانیک فعالیت هایی هستند که هزینه ای ندارند. به عنوان مثال تولید محتوا، پست های شبکه های اجتماعی و بازاریابی ایمیلی از این دست فعالیتها هستند.

اهمیت بازاریابی CPG چیست؟

بازاریابی CPG بسیار اهمیت دارد چون مصرف کنندگان در این بازارها، بینهایت حق انتخاب دارند و هزینه تعویض برند آنها صفر است. در هر سوپرمارکت یا فروشگاه بزرگی از چنین کالاهایی بیش از 10 انتخاب وجود دارد بنابراین بدون بازاریابی در این صنعت شکست حتمی است.

بازاریابی CPG برای «ثبت برند در ذهن» و «ریکال برند» انجام شده به مشتریان دلایل انتخاب محصول یادآوری می شود. حتی شناخته شده ترین برندها هم نمی توانند بنشینند و هیچ کاری نکنند. جالب اینجاست برندهای بزرگ و مشهور مانند کوکاکولا، پپسی و غیره حتی بودجه های بسیار بیشتری صرف این بازاریابی و تبلیغات وابسته به آن میکنند.

چالش های بازاریابی CPG

بازاریابی در صنعت CPG با چالشهایی اساسی روبرو است که هر یک از این چالشها خود می تواند برای یک برند خطرناک باشد. به هررو برای موفقیت در این بازار لازم است تا بر این چالشها غلبه کنند.

دسترسی مستقیم به مصرف کننده بسیار دشوار است

 باتوجه به اینکه محصولاتCPG  توسط خرده فروشان (سوپرمارکت ها، فروشگاه های بزرگ و غیره) فروخته می شوند، برندهای CPG دسترسی مستقیم به داده های خرید مصرف کنندگان، از جمله مقدار و نوع محصولات خریداری شده، ندارند. دسترسی به این داده‌ها می‌تواند به بازاریابان CPG کمک کند تا مشتریان خود را برای ایجاد پیشنهادهای شخصی‌تر، اطلاع‌رسانی درباره استراتژی قیمت‌گذاری (مثلاً تخفیف و پیشنهادات ویژه) و بهبود کمپین‌های بازاریابی و تبلیغات CPG در آینده، کمک کند. حتی برندهایی که خود صاحب خرده فروشی هستند به علت تعداد زیاد مخاطبان امکان جمع آوری همه داده ها را ندارند. الیته با ظهور شبکه های اجتماعی امروزه می توان دسترسی بهتری به نظرات کاربران داشت ولی آن هم صددرصد نیست.

عدم امکان کنترل نظرات کاربران

 پیش از ظهور وب، شبکه های اجتماعی، پادکستها و انجمنهای اینترنتی، بازاریابان CPG کنترل زیادی روی برند و شهرتشان داشتند. اما امروزه هر کسی خود یک رسانه است. با افزایش محتوای تولید شده توسط کاربران در فضای مجازی، این روند به کلی تغییر یافته. امروزه، محصولات و خدمات توسط میلیونها نفر نقد شده و نظرات آنها در همه جای فضای مجازی پراکنده است و نمی توان جلوی انها را گرفت. اگر کوچکترین مشکلی در برندی رخ دهد تبعات آن قابل پیشگیری نیست.

وفاداری ضعیف یا ناموجود به برند

نسل‌های قدیمی تر تمایل داشتند به برندهایی که انتخاب می‌کردند پایبند باشند. پدربزرگها به مدت 50 سال یک برند سیگار داشتند، اما امروزه نسل Z به مراتب کمتر به برندها وفادار است. در واقع، برخی از بازاریابان CPG معتقدند ما در «اپیدمی بی وفایی» هستیم. بنابراین تمامی بازاریابان در صنعت CPG باید مدام چرخه ثابتی از جذب مشتریان جدید را مدیریت کنند، زیرا درصدی از مشتریان فعلی خواه ناخواه به سمت سایر برندها سوق خواهند یافت.

آکادمی آنلاین عیب پوش