انواع استراتژی چیست؟

انواع استراتژی(types of strategy) چیست؟

ههمواره در گفتگوهای عملیاتی و سازمانی، عبارت استراتژی(strategy بکار برده می شود اما شاید کمتر کسی هم معنای دقیق استراتژی و هم انواع آن را به درستی بشناسد و بداند عملاً استراتژی چه کاربردی در دستیابی به اهداف دارد. در این درس قصد داریم انواع استراتژی را بررسی کنیم و آنها را به خوبی بشناسیم.

استراتژی عملیات(operations strategy)

همواره در گفتگوهای عملیاتی و سازمانی، عبارت استراتژی(strategy)، بکار برده می شود اما شاید کمتر کسی هم معنای دقیق استراتژی و هم انواع آن را به درستی بشناسد و بداند عملاً استراتژی چه کاربردی در دستیابی به اهداف دارد. در این درس قصد داریم انواع استراتژی را بررسی کنیم و آنها را به خوبی بشناسیم.

استراتژی عملیات مجموعه ای از تصمیماتی است که یک سازمان در مورد تولید و تحویل کالاهای خود میگیرد. سازمان‌ها ممکن است هر قدمی را که به سمت تولید یا ارائه محصول برمی‌دارند، یک عملیات در نظر بگیرند، و همه تصمیم‌گیری‌ها در مورد این عملیات‌های مختلف، استراتژی عملیات است. استراتژی عملیاتی یک سازمان همراه با استراتژی کلی تجاری آن است و به سازمان کمک می کند تا به اهداف بلندمدت خود دست یابد و رقابت پذیری در بازار را بهبود بخشد.

مزایای داشتن استراتژی عملیاتی

  • کارایی بهتر کارکنان.
  • مدیریت و برنامه ریزی  منابع.
  • هماهنگی  واحدهای مختلف سازمان با یکدیگر.
  • مدیریت امکانات.
  • پیش بینی جهت برنامه ریزی.

استراتژی عملکردی (Functional Strategy)

یک استراتژی عملکردی، که به عنوان «استراتراتژی بخش بندی(departmental strategy)»، نیز شناخته می شود، به هر عملکرد سازمانی مربوط می شود، و اینکه چگونه آن واحد یا بخش سازمانی که آن عملکرد را اختصاص داده است، به اهداف استراتژیک خود (بخشی از استراتژی تجاری / رقابتی) دست خواهد یافت. به طور کلی این کار را با بهبود یا به حداکثر رساندن کارایی و بهره وری در واحد عملکردی انجام می دهد. به عنوان نمونه برخی از استراتژی های عملکردی در این بخش ذکر شده است.

  • استراتژی تولید.
  • استراتژی بازاریابی.
  • استراتژی تبلیغات.
  • استراتژی فروش.
  • استراتژی منابع انسانی.
  • استراتژی موجودی.
  • استراتژی مالی.
  • استراتژی آموزشی و غیره.

استراتژی کسب و کار(Business strategy)

استراتژی کسب و کار، ابتکارات استراتژیکی است که یک سازمان برای ایجاد ارزش برای سازمان و سهامداران آن و کسب مزیت رقابتی در بازار دنبال می کند. این استراتژی برای موفقیت یک سازمان بسیار مهم است و قبل از تولید یا ارائه هر کالا یا خدمات مورد نیاز است.

اهمیت استراتژی کسب و کار

وجود استراتژی تجاری، برای موفقیت یک کسب و کار، حیاتی است. این استراتژی به رهبران و مدیران کمک می کند تا اهداف سازمانی را تعیین کنند و همچنین برای سازمان هم مزیت رقابتی ایجاد می کند. این استراتژی عوامل زیر را تعیین می کند:

  • قیمت: نحوه قیمت گذاری کالاها و خدمات بر اساس رضایت مشتری و قیمت تمام شده مواد اولیه.
  • تامین کنندگان: آیا مواد اولیه به صورت پایدار تامین می شود و از کدام تامین کنندگان.
  • جذب کارکنان: نحوه جذب و حفظ استعدادها.
  • تخصیص منابع: نحوه تخصیص موثر منابع.

بدون یک استراتژی کسب و کار روشن، یک سازمان نمی تواند ارزش ایجاد کند و بعید است که موفق شود.

استراتژی تحول آفرین(Transformational strategy)

استراتژی تحول آفرین، به تغییرات بزرگی اشاره دارد که باید برای اطمینان از موفقیت بلندمدت ایجاد شوند. این تغییرات شامل محصولات، خدمات و مدل کلی کسب و کار موجود یک سازمان و همچنین فرآیندها، تجهیزات و زیرساخت های مورد استفاده آن است. سازمان ها باید در مورد نحوه انجام کسب و کار، آنچه به بازار می آورند و افرادی که با آنها کار می کنند فکر و برنامه ریزی کنند.

هیچ استراتژی خاصی نیست که بتوان آن را تحول آفرین در نظر گرفت. این استراتژی بر اساس نوع صنعتی که سازمان در آن قرار دارد و شایستگی های اصلی آن و سایر عوامل متفاوت است. در اصل، یک استراتژی تحول آفرین از سازمان ها می خواهد که درباره آنچه انجام می دهند و نحوه انجام آن تجدید نظر کنند. سازمان هایی که استراتژی تحول آفرینی را اتخاذ می کنند به دنبال راه هایی برای بهبود قابلیت های خود، متمایز ساختن خود از رقبا و ارائه ارزش و مزایای بیشتری به مشتریان خود هستند.

استراتژی تحول آفرین در مورد ایجاد تغییرات شدید و قابل توجه در یک کسب و کار برای تغییر مسیر دوام کوتاه مدت و بلندمدت آن است. نیاز به چنین تغییری در مسیر عمل معمولاً ناشی از نوعی عامل خارجی است، مانند رکود در اقتصاد یا ظهور یک رقیب، که صاحب کسب و کار و مدیران آن را مجبور می‌کند در سیاست‌ها و رویه‌های خود تجدید نظر کنند. به این ترتیب، استراتژی تحول آفرین اهدافی در افزایش درآمد و سهم بازار سازمان، بهبود رضایت و حفظ مشتری و کاهش هزینه ها برای انتقال پول به سایر بخش های کسب و کار دارد.

استراتژی های مدیریت تطبیقی(Adaptive strategic)

این استراتژی شامل تعهد به یادگیری و تعدیل مستمر، با هدف کاهش عدم اطمینان در طول زمان از طریق نظارت سیستماتیک است. به زبان ساده، مدیریت تطبیقی، فرآیند مداوم «یادگیری» و «سازگاری» است.

نیروی محرکه مدیریت تطبیقی، ترکیب یادگیری در رویه های مدیریت است. این رویکرد به افراد قدرت می‌دهد تا بینش‌هایی را از نتایج تصمیم‌گیری‌های قبلی استخراج کنند و از این بینش‌ها به عنوان سکوی پرشی برای تطبیق و ارتقای استراتژی‌های آینده استفاده کنند. چرخه مدیریت تطبیقی ​​شامل سه مرحله حیاتی است.

  • برنامه ریزی.
  • پیاده سازی.
  • نظارت برنتایج.

استراتژی مدیریت تطبیقی، فرآیندی سیستماتیک درراستای بهبود نتایج مدیریت در مواجهه با عدم قطعیت است که شامل مجموعه ای از مراحل کلیدی است.

  • تعیین اهداف و مقاصد.
  • اجرای تصمیمات.
  • نظارت بر نتایج.
  • ارزیابی نتایج.
  • به اشتراک گذاشتن دانش.

این مراحل مسیرهای استراتژیک به سوی یادگیری و سازگاری هستند.

استراتژی رقابتی(Competitive Strategies)

عواملی مانند جهانی شدن و پیشرفت فناوری اطلاعات راه های جدیدی را برای برندها برای بازاریابی کالاها و خدمات خود باز کرده است. رقابت سختی در همه صنایع وجود دارد. سازمان ها برای شکست دادن رقبا و کسب مزیت رقابتی در بازار باید استراتژی های رقابتی داشته باشند . سوال این است که استراتژی رقابتی دقیقا چیست؟

استراتژی رقابتی، برنامه ای جامع از اقدامات است که سازمان برای دفاع از موقعیت خود در بازار و به دست آوردن مزیت رقابتی پایدار در صنعت، در پیش می گیرد.

استراتژی نظارت(Monitoring strategy)

ستراتژی نظارت یا نظارتی، چارچوبی است که در آن می توان نظارت و گزارش را برنامه ریزی کرد . استراتژی یکپارچه باید انواع مختلف نظارتی را که شما انجام می شود فراهم کند و ارتباط با نظارت انجام شده توسط سایر سازمان ها را شناسایی کند و در نظارت خود لحاظ کند.

با در نظر گرفتن یک استراتژی نظارتی خوب، با یک سیستم هشدار به موقع، شفافیت و دید بهتری در عملیات وجود خواهد داشت.

معیارهای حیاتی مختلفی وجود دارد که سازمان‌ها باید در هر استراتژی نظارتی بگنجانند. این معیارها می توانند به سازمان ها کمک کنند تا عملکرد را پیگیری کنند و زمینه های بهبود را شناسایی کنند. برخی از حیاتی ترین معیارهایی که باید شامل شوند عبارتند از:

زمان پاسخگویی: این متریک مدت زمانی را که طول می کشد تا یک سیستم به یک درخواست پاسخ دهد اندازه گیری می کند. ردیابی زمان پاسخ برای شناسایی کاهش سرعت و بهینه سازی عملکرد ضروری است.

توان عملیاتی: این متریک تعداد درخواست هایی را که یک سیستم می تواند در طول زمان انجام دهد را اندازه گیری می کند. توان عملیاتی برای نظارت برای اطمینان از اینکه یک سیستم می تواند بار مورد نیاز را تحمل کند بسیار مهم است.

نرخ خطا: این متریک تعداد خطاهایی را که در یک سیستم رخ می دهد اندازه گیری می کند. نظارت بر میزان خطا می تواند به سازمان ها در شناسایی و رفع مشکلات کمک کند.

استفاده از منابع: این متریک تعداد منابع (مثلاً CPU، حافظه) را که یک سیستم استفاده می کند، اندازه گیری می کند. استفاده از منابع برای ردیابی برای اطمینان از بارگذاری بیش از حد سیستم و شناسایی مناطق برای بهبود ضروری است.

آکادمی آنلاین عیب پوش

منابع: