سندروم تایتانیک (titanic syndrome) چیست؟

سندروم تایتانیک (titanic syndrome) چیست؟

اشاره به تاثیر بازاریابی و مدیریت نمایشی در اداره امور دارد. این سندروم به «انجام نمایشی کارها» و یا «عبور از بحرانهایی»، اشاره دارد، که در حقیقت رفع و رجوع آنها، وظیفه ماست اما با عبور از آنها ما به قهرمانهایی بزرگ تبدیل می شویم.

در دنیای مدیریت، سندرم تایتانیک به عنوان نوعی بیماری مدیریتی شناخته می شود که در آن سازمان هایی که با اختلال مواجه می شوند از طریق تکبر، دلبستگی بیش از حد به موفقیت های گذشته، یا ناتوانی در شناخت و انطباق با واقعیت جدید و در حال ظهور، سقوط خود را تضمین میکنند.

اما در این مقاله منظور از سندروم تایتانیک، «مدیریت نمایشی» عبور از بحرانهایی است، که در سازمان وجود دارند.

در سناریوی بدبینانه تر، حتی بعضا ممکن است این بحرانها توسط خود ما بوجود آمده باشند تا با حل آنها تبدیل به قهرمان شده و یا از سازمان یا جامعه، باج بگیریم.

کشتی عظیم تایتانیک، د‎ر سال ۱۹۱۲ در برخورد با کوه یخ غرق شد و ۱۵۱۴ نفر مسافران و خدمه کشتی، کشته شدند.

‎ناخدای کشتی، «ادوارد جان اسمیت»، که خود به همراه کشتی غرق شد، به عنوان مقصر اصلی و مدیری نالایق در تاریخ ثبت شد.

در سناریوی اول، اسمیت عمدا مسیر کشتی را به سمت کوه یخ، هدایت کرده و با اعلام خطر به همه، توجه کامل مسافران را به این خطر بزرگ جلب میکرد، آنگاه ناخدا اسمیت با یک حرکت خارق العاده کشتی و مسافران را نجات داده و همه شاهد این صحنه متحورانه بودند، نام ناخدا اسمیت به عنوان کاپیتانی لایق و منجی بزرگ، همواره در تاریخ ثبت شده بود.

‎در سناریوی دوم، مسیر همان بود و کوه یخ بطور اتفاقی در مسیر بود اما مانند سناریوی اول، ناخدا بازهم در آستانه برخورد به کوه یخ، پروژه نجات را اجرا می کرد کشتی و مسافران را نجات داده و همه شاهد این صحنه بودند، بازهم نام ناخدا اسمیت به عنوان کاپیتانی لایق و منجی بزرگ، در تاریخ ثبت شده بود.

اما در سناریوی سوم، ناخدا صرفا به وظیفه خود عمل می کرد و تصور کنیم، با رصد دائم مسیر، صدها متر دورتر متوجه وجود کوه یخ در مسیر شده بود و به سادگی مسیر کشتی را تغییر داده بود، احتمالا امروز دیگر کسی نه نام ناخدا اسمیت و نه حتی نام کشتی تایتانیک را به خاطر داشت.

‎درحالیکه سناریوی اول، کاملا عامدانه و سودجویانه و با غرض بود و سناریوی سوم از سناریوی دوم، بسیار ارزشمندتر بود، ما هرروز در سازمانها و جوامع انسانی، به دفعات شاهد این سناریوها هستیم.

سندروم تایتانیک
سندروم تایتانیک

به همین دلیل است که در سازمانها و کشورهای پیشرفته، همه فکر میکنند مدیران کار خاصی انجام نمیدهند اما در کشورهای جهان سوم و در حال توسعه، پر از مدیران قهرمان و مدیران نالایق است. چون برخی از این مدیران گذشته از اینکه بحران را خودشان بوجود آورده باشند یا نه، ممکن است از پس حل آن هم برنیایند.

سندروم تایتانیک
سندروم تایتانیک

‎به عنوان مثال، مدیر برنامه نویسی ارشد با تجربه ای روند کار سازمان را به گونه ای پیش می برد که کسی متوجه بحران ها و ریسک های احتمالی کار نمیشود، یا مثلا یه مدیر مارکتینگی بسیار راحت مشتریان را افزایش داده که مدیرعامل فکر می کند این محصول خوب اوست که به راحتی میفروشد ومدیر مارکتینگ کارخاصی نمیکند.

‎تا زمانی که این افراد که کارها را درست انجام میدهند، بحرانی نیست و همه چیز آسان به پیش می رود، اما تا زمانیکه آنها از سازمان جدا نشوند، کسی متوجه این نکته نمیشود که در واقع ابرقهرمان های واقعی انقدر کار خود را خوب انجام میدهند که کسی متوجه نمیشود ابرقهرمانی وجود دارد. لازم است چشم باز کنیم بیشتر مراقب قهرمان های خاموش سازمان و یا حتی زندگی پیرامون مان باشیم.

آکادمی آنلاین عیب پوش

انفجار ابله ها (Explosion of idiots) چیست؟

انفجار ابله ها (Explosion of idiots) چیست؟

این مفهوم، که به نامهای «انفجار احمق ها» و یا انفجار ابله ها (Explosion of idiots) شناخته شده، گونه ای از «تئوری مدیریتی» است که برای اولین بار توسط استیو جابز ، بنیانگذار شرکت اپل مطرح شد. جابز، اصطلاح «انفجار ابله ها» را به همین نام یاد کرده و بعدها گای کاواساکی که از نظریه پردازان، مدیران و موسسان شرکت اپل هم بود، این مفهوم را به شکلی وسیع توسعه داد. جابز عنوان کرد:

” استخدام یک «دلقک» در یک سازمان، موجب این خواهد شد که بعد از مدتی، شاهد تعداد زیادی دلقک در آن سازمان باشیم.”

استیو جابز

ابله یا «احمق»، یا «بی شعور»، «گاوریش»، «گول»، «نادان» یا «هزاک» ، فردی است که علیرغم تصور عموم، از «هوش»، بهره‌مند است اما از «عقل» و «خرد» بی‌بهره است. تفاوت این مفاهیم در درس «تفاوت هوش، عقل و خرد چیست؟»، شرح داده شده است. به هررو، احمق یا ابله سازمانی، فردی است که از میزان عقل و خرد بهره‌ای نبرده و اولاً صرفاً به «حال» و «وضعیت خودش» بدون ارتباط با جهان اطراف فکر میکند و ثانیاً به خیال خودش کاملاً داناست و نیازی به آموزش ندارد!.

عجز نبود از قدر ورگر بود

جاهلی از عاجزی بدتر بود

حضرت مولانا

این میزان حجم از «عدم پذیرش» یا «توهم دانایی»، در تمامی ابله‌ها وجود دارد و البته نکته مهم اینجاست که هیچ ابلهی فکر نمی‌کند که ابله است و اتفاقاً خودش را داناتر از سایرین می‌داند. البته نکته مهم اینجاست که تقریباً هرکسی دردرون خودش واقف است که برای کاری که انجام می‌دهد «شایستگی» دارد یا خیر. به همین دلیل است که ارزیابی وی در استخدام‌های بعدی، فردی است که میزان شایستگی او را از خودش کمتر ارزیابی می‌کند.

همانگونه که عنوان شد، این پدیده که به «تئوری انفجار ابله ها (یا احمق ها)» مشهور است، توسط استیو جابز مطرح شد. جابز معتقد است مدیران درجه یک، کسانی را استخدام می‌کنند که از خودشان بهتر و تواناتر هستند، اما افراد درجه دو و پائین تر با توجه به نگرانی از دست دادن جایگاه خود، افرادی از خود پایین تر را استخدام می کنند.

به همین ترتیب، مدیران و کارکنان در رده های پایین تر همین کار را انجام می دهند زیرا بدیهی است که آن ها هم افرادی توانمند و درجه یک نیستند!

چرا باید نگران انفجار احمق ها باشیم؟

این پدیده می تواند تبدیل به یکی از بزرگترین و شاید حتی بزرگترین معضل در سازمانها، تبدیل شود. ممکن است بسیاری از مدیران ادعا کنند که این پدیده حتی اگر شناسایی هم شده باشد، تاثیری نداشته و سازمان در حال کار کردن است. اما این پدیده مانند سایر بیماریها، یک روز تاثیر خودش را نشان می دهد که دیگر دیر شده. ضمن اینکه اگر یک نگاه ساده به موفقیت شرکت های بین المللی بیندازیم، در خواهیم یافت چرا برخی از شرکتها در بسیاری از کشورها نمی توانند در سطح جهان توسعه پیدا کنند و صرفاً در کشور خودشان توانایی حضور دارند.

زمانی که اثر پروانه ای با این پدیده تلفیق شود مشکلات به طرز اعجاب انگیزی افزایش پیدا میکند. جالب اینجاست انفجار ابله ها به علت سادگی و تعداد بیشتر افراد کوتوله و همچنین عدم نیاز به تصمیم گیری و کارشناسی، بسیار سریعتر از توسعه افراد کارآمد، اتفاق می افتد.

رفته رفته پس از مدتی، سازمان با موجی فراگیر از اعضای ضعیف و ناتوان در ساختار خود روبرو می شود که این موج افراد ناکارآمد، همان معدود افرادی که می توانستند بازدهی مناسبی داشته باشند را هم فلج خواهند کرد.

مشکل ابله ها این است که مانند کسی که خودش نمی داند بیمار است، آنها هم فکر نمی کنند که ابله هستند. اتفاقاً فکر می کنند بسیار هم باهوش هستند که موقعیت کاری خودشان را با استخدام فردی بهتر از خودشان به خطر نمی اندازند، اما موضوع اینجاست که ابله ها، واقعاً باهوش هستند، اما «عاقل» یا «خردمند» نیستند. بعلاوه اینکه در ابله ها، «اثر دانیگ کروگر» بیشتر به چشم می خورد و از این منظر هم خطرناک هستند. برای درک تفاوت مفاهمیم «هوش»، «عقل» و «خرد»، به درس مربوط به آن مراجعه کنید.

این کار خیلی سختی نیست. به عنوان مثال می توان تمام کارکنان یک بخش را مورد ارزیابی قرار داد و شایستگی آنها در جایی که هستند از دیدگاه «مهارت»، «توانایی» و «دانایی» مورد ارزیابی قرار بگیرد. پس از آن اگر شایستگی های این افراد از مدیر بخش کمتر بود، این پدیده در حال شکل گیری است. البته این موضوع بدان معنی نیست که اگر مدیر کم شایسته تری بر سرکار باشد انفجار ابله ها اتفاق نیفتاده و همه چیز خوب است، بلکه مدیری که تیمی توانمند تر از خودش داشته باشد، دائماَ در حال توسعه شایستگی خود است. اگر مدیر ثابت بود و تغییری نکرد، بصورت خودکار تیم هم متوقف خواهد شد.

چگونه پدیده انفجار ابله ها شایع می شود؟

شیوع این پدیده در زندگی شخصی و جامعه، زمانی اتفاق می افتد که سوگیری ما به عنوان مدیر یک بقیه سازمان یا هر بخشی، به همین شکل باشد. یعنی اگر ما از متخصصین ترس داشته باشیم و جایگاه خود را متزلزل و در خطر ببینیم و حال و حوصله توسعه یافتن هم نداشته باشیم یا اصلاً نتوانیم این کار را بکنیم، در تمام جامعه با همین رویکرد جلو می رویم.

اگر صرفاً ابزار ما چکش باشد، همه چیز را به شکل میخ می بینیم!

آبراهام مازلو

ماهی از سر گنده گردد نی ز دم

دقیقاً تخریب سازمان ، از راس هرم شکل می گیرد. جایی که تصمیم ها در آن گرفته می شود و رویکردهای آن، بصورت رسمی یا غیر رسمی، مورد تقلید بقیه سازمان قرار می گیرد. بنابراین هرکاری که ما در راس هرم انجام دهیم، بازتاب آن در تمام سیستم نمایان خواهد شد.

اگر قصد داریم سازمانمان درگیر چنین بیماری خطرناکی نشود، بهترین افرادی که بتوانند جلوی این پدیده را بگیرند، مدیران یا صاحبان سازمان هستند. خود پدیده «مدیر مالکی» یا مالکانی که خودشان مدیر سازمان هستند، یکی از پیش زمینه‌های بوجود آمدن این بیماری در سازمان است. درست است که ما سازمان را بوجود آورده‌ایم اما بهتر است یا هرروز خودمان را درحد مدیریت روز سازمانمان توسعه دهیم، یا در زمانی که احساس کردیم توان آن را نداریم، مدیریت سازمان را به افراد متخصص واگذار کنیم.

زمانی که دچار دندان درد می‌شویم، هیچگاه به سراغ برادرمان نمی‌رویم. هرچقدر هم به وی اعتماد داشته باشیم، او تخصص رفع درد دندان ما را ندارد. پس به یک دندانپزشک مراجعه می‌کنیم. حال که یک دندان تا این حد ارزشمند است که برای بهبود آن به متخصص مراجعه می‌کنیم، پس چرا زمانی که برای سازمانمان با آن همه ارزش و زحمتی که برای آن کشیده شده، به دنبال مدیر می‌گردیم، چرا ابتدا به سراغ خانواده‌مان می‌رویم؟!

همان استیو جابز که این تئوری را مطرح کرده نیز، زمانی که از طرف هیئت مدیره اپل ، ناشایسته تشخیص داده شد، با اینکه خودش صاحب سازمان بود، برای چند سال از اپل اخراج شد! حال اگر فکر می‌کنیم با آن سطح از دانش مدیریتی، خلاقیت روانشناسی و دانش کامپیوتری که استیو جابز دارای آن بود، ما از او دانشمندتریم، موفق باشیم!

نفس اول راند بر نفس دوم

ماهی از سر گنده باشد نی ز دم

تاجر ترسنده‌طبع شیشه‌جان

در طلب نه سود دارد نه زیان

بل زیان دارد که محرومست و خوار

نور او یابد که باشد شعله‌خوار

حضرت مولانا
آکادمی آنلاین عیب پوش

سندروم سیندرلا یا عقده سیندرلا (Cinderella complex) چیست؟

سندروم سیندرلا یا عقده سیندرلا (Cinderella complex) چیست؟

سندروم سیندرلا یا مجموعه سیندرلا (Cinderella complex)، برای اولین بار توسط کولت داولینگ(Colette Dowling)، معرفی شد. این مفهوم به عقده سیندرلا نیز مشهور است. داولینگ کتابی در مورد ترس زنان از استقلال منتشر کرد که مورد استقبال زیادی قرار گرفت و برای وی موجبات شهرت را فراهم نمود. بصورت خلاصه این سندروم، به تمایل ناخودآگاه به مراقبت از دیگران گفته می شود که این عقده با افزایش سن بیشتر آشکار می شود.

این مجموعه به نام شخصیت افسانه ای سیندرلا نامگذاری شده که سمبلی است که به آرمان زنانگی اشاره دارد. شخصیتی که از سیندرلا که در داستان به تصویر کشیده شده است، همان شخصیت قالبی است که در طول قرنها از یک زن انتظار می رفته. همواره وی باید زیبا، مؤدب، حامی دیگران باشد، اما اساساً قادر نیست از خود مراقبت کند یا موقعیت خود را با تلاش خود تغییر دهد.

در عوض به او آموزش داده می شود که باید توسط دیگری، معمولاً یک مرد، از او محافظت و مراقبت شود. (یعنی شاهزاده). داولینگ اثرات زیانبار این جامعه پذیری را بر روانشناسی دختران و زنان بررسی کرده است.

در سال 1981، کولت داولینگ مقاله ای با عنوان “سندرم سیندرلا” در نیویورک تایمز منتشر کرد که از کتاب او “سیندرلا: ترس پنهان زنان از استقلال” که قرار بود در آن سال منتشر شود، اقتباس شده بود.

عبارت «عقده سیندرلا» پیشتر توسط نویسنده بریتانیایی آگاتا کریستی در داستان پلیسی وی استفاده شده بود. کالین مک نب که دانشجوی روانشناسی بود، عقده سیندرلا را تشخیص داده و این عقده به عنوان یک نظریه مطرح شد. در سال 1960 آزبرت سیتول، سریال کمدی سیندرلا را منتشر کرد.

هنوز با القای جوامع و خانواده ها، بسیاری از دختران آرزو دارند که به قدری جذاب و زیبا باشند، که مردی آنها را به قیومیت گرفته و منجی زندگی آنها شود. مردی که مانند شاهزاده ای جادویی، تمامی آرزوهای دختران را برآورده نماید. یکی از مشکلات در اقتصادهای در حال توسعه، عدم وجود امید به آینده است که دختران را با توجه به عدم امید به آینده، به امتحان شانس خود به عنوان سیندرلا سوق می دهد.

هر جامعه ای که نتواند از نیروی کار و دانش و مهارت تمامی نیروهای خود(مردان و زنان)، استفاده کند، عملا مانند پرنده ای است که تنها با یک بال باید پرواز کرده و حتما مجبور است اوج هم بگیرد. هرقدر میزان مشارکت زنان جامعه در تمامی عرصه ها بیشتر باشد، آن کشور کشور توسعه یافته تری خواهد بود. یکی از مترهای اندازه گیری موفقیت یک کشور، توسعه یافتگی زنان آن کشور در تمامی عرصه ها است.

آکادمی آنلاین عیب پوش

سندروم آپولو (Apollo Syndrome) چیست؟

سندروم آپولو (Apollo Syndrome) چیست؟

زمانی که ناسا موفق شد اولین انسان را طی پروژه آپولو به ماه بفرستد، بسیاری از متخصصان و افراد مختلف ۲۴ ساعت کار کردند تا آپولو موفقیت آمیز انجام شد ولی یک نفر ادعا کرد مهم‌ترین وظیفه رو من انجام دادم و اگر من نبودم امکان نداشت این پروژه انجام شود!

جالب اینجاست که این شخص مدعی، نه محقق بود، نه متخصص و نه حتی یک کارشناس ساده، این شخص، کسی بود که باید مدام قهوه درست می‌کرد و با این قهوه به افراد پروژه کمک می‌کرد تا بتوانند بیدار مانده و بر خستگی خود غلبه کنند تا پروژه به اتمام برسد.

سندرم آپولو، زمانی ظهور می کند که شخصی با اصرار ، سعی دارد تمام دستاوردهای تیم رو به اسم خودش ثبت کند.

‏این سندروم باعث می شود وقتی تیمی تشکیل میدیم از افرادی که همگی توانمندی‌های فوق‌العاده‌ای دارند، برخلاف انتظار نتیجه خوبی نداشته باشه.

سال‌های سال وقتی رئال مادرید افتخاری کسب می‌کرد همه اسم رونالدو رو میوردن ولی وقتی سال ۲۰۱۶ زیدان سرمربی رئال شد، توجه‌ها از رونالدو کم شد، همه میگفتن زیدان می تواند این تیم رو به اوج برساند. رونالدو حس کرد دستاوردها قرار است به نام زیدان نوشته بشه و اینجا چالش اصلی زیدان شروع شد!

اوایل سرمربی شدن زیدان، رونالدو نه تنها با وی ارتباط نگرفت بلکه تیم را هم بهم ریخته بود، میخواست خودش بهترین رئال باشد نه زیدان. زیدان متوجه ماجرا شد، هرچند خودش بهترین بازیکن جهان بود ولی در مصاحبه‌ای اعلام کرد : «رونالدو بهترین بازیکن تاریخ است»، اینگونه رونالدو آروم گرفت و رئال سه سال پیاپی قهرمان شد.

سندرم آپولو معتقد است اگر در تیم چند فرد توانمند وجود داشته باشن، هرکس به تنهایی توانمندی فوق‌العاده‌ای دارند، اما هیچ کدام تمایلی به توافق جمعی ندارند و هرکس سعی خواهد کرد حرف خود رو به کرسی بنشاند.

تیم‌هایی که به سندرم آپولو دچار هستند، زمان زیادی را صرف بحث‌های بی‌ثمر و مخرب می‌کنند، در تصمیم‌گیری‌ها مشکلات اساسی دارند. معمولاً اعضای تیم نظرات متقابلی دارند و تصمیمات‌شان انسجام لازم را ندارد.

سولومو (SLOMO) یا آهسته از دست دادن چیست؟

سولومو (SLOMO) یا آهسته از دست دادن چیست؟

سولومو(Slow to Missing Out)، آهسته از دست دادن. زمانی که در حالت آفلاین یا خواب اتفاقی در شبکه اجتماعی ما افتاده است و بعداً متوجه می شویم که موضوعی را از دست داده ایم. سولومو گونه‌ای از فومو است.

فومو (FOMO)، به معنای ترس از دست دادن(Fear Of Missing Out)، نوعی سندروم یا اتفاق ذهنی است که در مغز اتفاق می افتد. افراد زمانی در موقعیت فومو (FOMO)، قرار می گیرند که با مشاهده وضعیتی خاص، دچار ترس از دست دادن یک موقعیت یا فرصت میشود.

عموما ابتلا به فومو، موجب اقدام به انجام یک عمل هیجان زده و احساسی می شود. اضطراب و هیجان ایجاد شده در ذهن انسان، نهایتا منجر به آن می‌شود که فکر کند، درحال عقب افتادن از دیگران است و فرصتی را چه حقیقی و چه خیالی از دست خواهد داد.

اصطلاح فومو مخصوص به اقتصاد و بازاریابی، بازار بورس، بازار ارزهای دیجیتال و بازارهای مالی نیست، بلکه در بسیاری از مسائل اجتماعی دیگر نیز کاربرد دارد. امروزه گسترش اینترنت و شبکه‌های اجتماعی و افزایش ارتباطات و تبلیغ یک سبک زندگی لوکس و بی نقص در ویترین این شبکه ها، احتمال ابتلای افراد به فومو را به شدت افزایش داده است.

پیش از تسلط اینترنت بر زندگی بشر، اطلاعات افراد به تلویزیون، اخبار، کتاب، مجلات و یا دنیای فیزیکی اطراف خلاصه میشد. همه این فرصت را نداشتند که سبک زندگی لوکس طبقه مرفه را با این جزییات پیگیری کنند بنابراین باتوجه به اینکه افراد محیطشان اکثرا همسان بودند، همه از یک سطح نسبی رضایت، بهره مند بودند. با توسعه انفجاری اینترنت، مردم حتی به اتاق خواب دیگران نیز راه یافتند و بلاگرها برای جذب بیشتر مخاطب، هرچه بیشتر و غلو شده تر شروع به تبلیغ ویترینی از یک زندگی رویایی و بی نقص کردند.

افراد با مشاهده این ویترین، دچار فومو شده و متعاقب آن احساس بی عرضگی که با روانشانسی موفقیت به خورد مخاططبین داده می شود، موجب شده که همه فکر کنند که از قافله ای جا مانده اند و نتیجه تنها اضطراب و استرس فراوان و گسترش افسردگی شده است. بعلاوه اینکه بلاگرها یک سبک زندگی مصرفی و لوکس را تبلیغ می کنند که روندی خارج از آن مذموم و نکوهیده است و مورد قبول جامعه نیست. بنابراین همه با حس فومو به دنبال رسیدن به آن ویترین تبلیغ شده هستند.

همه موبایل به دست دائما درحال چک کردن شبکه های اجتماعی و پیام رسانهای خود هستند و مدام به این فکر می کنند که آیا پیام یا پست جدیدی هست که ندیده باشند؟ به همین منظور همه به گوشی چسبیده و مدام درگیر این هستند که آیا کسی پاسخ استوری را داده، یا خیر. ترس از دست دادن اخبار و پیام‌ها، خود فومو است.

تعریف فومو در بازارهای مالی کمی متفاوت با تعریف آن در مسائل اجتماعی است. در بازارهای مالی، فومو به ترس از دست دادن فرصت سرمایه‌گذاری و یا ترید اطلاق می‌شود. به عنوان مثال، اگر سهامی رشد کند، بسیاری از ترس جاماندن از سود، اقدام به خرید آن سهم می کنند. غالبا افراد موفق نمی شوند تا بر احساسات خود غالب شوند و دچار فومو می شوند.

زمانی که فومو به صورت همه‌جانبه توسط رسانه‌ها و افراد مطرح شود، یک رشد حباب‌گونه در قیمت دارایی مدنظر پیش آمده و صاحبان بیشترین سهم، سریعا از آن بهره برداری میکنند. معمولا زیان اخر با افرادی است که دچار فومو شده اند. والها بصورت هوشمندانه با خروج سرمایه در قیمت‌های بالا موجب افت سنگین قیمت می شوند. فومو همواره مقطعی است و پس از مدتی از بین می‌رود. هرگاه منطق در خرید یا فروش وجود نداشته باشد، نباید خرید یا فروشی انجام داد.

آکادمی آنلاین عیب پوش

فوبی (FOBI) یا ترس ماندن چیست؟

فوبی (FOBI) یا ترس ماندن چیست؟

مفهوم فوبی (FOBI) یا ترس ماندن یا بودن (Fear Of Being In)، نوعی فوبیا و اختلال شناختی است که فرد با ترس از موقعیت موجود بدون دلیل دچار اضطراب و استرس شده و از بودن در موضوعی می ترسد.

فوجی(FOJI)، یا ترس از پیوستن(Fear of joining in)، این یکی دیگر از اصطلاحات FOMO است. امروزه فوجی(FOJI)، اصطلاحی رایج تر از فومو (FOMO)، است. می توان گفت فوجی(FOJI)، یا ترس از پیوستن یا وارد شدن به موضوعی خاص، مانند بازرهای مالی یا انجام موضوعی خاص، بالعکس فومو است.

فومو (FOMO)، به معنای ترس از دست دادن(Fear Of Missing Out)، نوعی سندروم یا اتفاق ذهنی است که در مغز اتفاق می افتد. افراد زمانی در موقعیت فومو (FOMO)، قرار می گیرند که با مشاهده وضعیتی خاص، دچار ترس از دست دادن یک موقعیت یا فرصت میشود. عموما ابتلا به فومو، موجب اقدام به انجام یک عمل هیجان زده و احساسی می شود. اضطراب و هیجان ایجاد شده در ذهن انسان، نهایتا منجر به آن می‌شود که فکر کند، درحال عقب افتادن از دیگران است و فرصتی را چه حقیقی و چه خیالی از دست خواهد داد.

فوبی نوعی از اختلال روانی به نام آگورافوبیا است. آگورافوبیا(agoraphobia)، یک اختلال روانی و رفتاری است، به‌ویژه یک اختلال اضطرابی که با علائم اضطراب در موقعیت‌هایی مشخص می‌شود که فرد محیط خود را ناامن می‌داند و راه آسانی برای فرار وجود ندارد.

این موقعیت‌ها می‌تواند شامل فضاهای باز، حمل‌ونقل عمومی، مراکز خرید یا صرفاً بیرون از خانه بودن باشد.قرار گرفتن در این شرایط ممکن است منجر به حمله پانیک شود. کسانی که تحت تأثیر قرار می گیرند تمام تلاش خود را می کنند تا از این موقعیت ها اجتناب کنند.در موارد شدید ممکن است افراد به طور کامل قادر به ترک خانه های خود نباشند.

اصطلاح “اگورافوبیا” در سال 1871 توسط روانشناس پیشگام آلمانی کارل فردریش اتو وستفال ، ابداع شد. از یونانی آگور، به معنای “محل تجمع” یا “محل بازار” و فوبیا به معنای “ترس” گرفته شده است.

اعتقاد بر این است که آگورافوبیا به دلیل ترکیبی از عوامل ژنتیکی و محیطی است.این بیماری اغلب در خانواده ها دیده می شود و رویدادهای استرس زا یا آسیب زا مانند مرگ والدین یا مورد حمله قرار گرفتن ممکن است محرک باشد. آگورافوبیا به عنوان یک فوبیا همراه با فوبیاهای خاص و فوبیای اجتماعی طبقه بندی می شود.

سایر شرایطی که می توانند علائم مشابهی ایجاد کنند عبارتند از: اضطراب جدایی، اختلال استرس پس از سانحه و اختلال افسردگی اساسی.تشخیص آگورافوبیا با افسردگی، سوء مصرف مواد و افکار خودکشی همراه است.

آکادمی آنلاین عیب پوش

فومومو (FOMOMO) یا ترس از راز از دست دادن چیست؟

فومومو (FOMOMO) یا ترس از راز از دست دادن چیست؟

فومومو(FOMOMO)، مخفف اصطلاح ترس از راز از دست دادن (Fear Of Mistry Of Missing Out) ، است. ما از ارسال چیزی می ترسیم، زیرا از مومو(MOMO)، واهمه داریم.

مومو(MOMO)، مخفف عبارت رمز و راز از دست دادن(Mystery Of Missing Out)، است. این وضعیت، سطح بالاتری از اضطراب نسبت به فومو (FOMO)، است. به عنوان مثال، وقتی موضوعی را در شبکه های اجتماعی پست می‌کنیم و پیش‌بینی می‌کنیم که دوستانمان واکنش نشان دهند، اما واکنش بسیار کمی دریافت می‌کنیم، ممکن است در حالت مومو(MOMO)،قرار بگیریم.

فومو (FOMO)، به معنای ترس از دست دادن(Fear Of Missing Out)، نوعی سندروم یا اتفاق ذهنی است که در مغز اتفاق می افتد. افراد زمانی در موقعیت فومو (FOMO)، قرار می گیرند که با مشاهده وضعیتی خاص، دچار ترس از دست دادن یک موقعیت یا فرصت میشود. عموما ابتلا به فومو، موجب اقدام به انجام یک عمل هیجان زده و احساسی می شود. اضطراب و هیجان ایجاد شده در ذهن انسان، نهایتا منجر به آن می‌شود که فکر کند، درحال عقب افتادن از دیگران است و فرصتی را چه حقیقی و چه خیالی از دست خواهد داد.

اصطلاح فومو مخصوص به اقتصاد و بازاریابی، بازار بورس، بازار ارزهای دیجیتال و بازارهای مالی نیست، بلکه در بسیاری از مسائل اجتماعی دیگر نیز کاربرد دارد. امروزه گسترش اینترنت و شبکه‌های اجتماعی و افزایش ارتباطات و تبلیغ یک سبک زندگی لوکس و بی نقص در ویترین این شبکه ها، احتمال ابتلای افراد به فومو را به شدت افزایش داده است.

پیش از تسلط اینترنت بر زندگی بشر، اطلاعات افراد به تلویزیون، اخبار، کتاب، مجلات و یا دنیای فیزیکی اطراف خلاصه میشد. همه این فرصت را نداشتند که سبک زندگی لوکس طبقه مرفه را با این جزییات پیگیری کنند بنابراین باتوجه به اینکه افراد محیطشان اکثرا همسان بودند، همه از یک سطح نسبی رضایت، بهره مند بودند. با توسعه انفجاری اینترنت، مردم حتی به اتاق خواب دیگران نیز راه یافتند و بلاگرها برای جذب بیشتر مخاطب، هرچه بیشتر و غلو شده تر شروع به تبلیغ ویترینی از یک زندگی رویایی و بی نقص کردند.

افراد با مشاهده این ویترین، دچار فومو شده و متعاقب آن احساس بی عرضگی که با روانشانسی موفقیت به خورد مخاططبین داده می شود، موجب شده که همه فکر کنند که از قافله ای جا مانده اند و نتیجه تنها اضطراب و استرس فراوان و گسترش افسردگی شده است. بعلاوه اینکه بلاگرها یک سبک زندگی مصرفی و لوکس را تبلیغ می کنند که روندی خارج از آن مذموم و نکوهیده است و مورد قبول جامعه نیست. بنابراین همه با حس فومو به دنبال رسیدن به آن ویترین تبلیغ شده هستند.

همه موبایل به دست دائما درحال چک کردن شبکه های اجتماعی و پیام رسانهای خود هستند و مدام به این فکر می کنند که آیا پیام یا پست جدیدی هست که ندیده باشند؟ به همین منظور همه به گوشی چسبیده و مدام درگیر این هستند که آیا کسی پاسخ استوری را داده، یا خیر. ترس از دست دادن اخبار و پیام‌ها، خود فومو است.

تعریف فومو در بازارهای مالی کمی متفاوت با تعریف آن در مسائل اجتماعی است. در بازارهای مالی، فومو به ترس از دست دادن فرصت سرمایه‌گذاری و یا ترید اطلاق می‌شود. به عنوان مثال، اگر سهامی رشد کند، بسیاری از ترس جاماندن از سود، اقدام به خرید آن سهم می کنند. غالبا افراد موفق نمی شوند تا بر احساسات خود غالب شوند و دچار فومو می شوند.

زمانی که فومو به صورت همه‌جانبه توسط رسانه‌ها و افراد مطرح شود، یک رشد حباب‌گونه در قیمت دارایی مدنظر پیش آمده و صاحبان بیشترین سهم، سریعا از آن بهره برداری میکنند. معمولا زیان اخر با افرادی است که دچار فومو شده اند. والها بصورت هوشمندانه با خروج سرمایه در قیمت‌های بالا موجب افت سنگین قیمت می شوند. فومو همواره مقطعی است و پس از مدتی از بین می‌رود. هرگاه منطق در خرید یا فروش وجود نداشته باشد، نباید خرید یا فروشی انجام داد.

آکادمی آنلاین عیب پوش

فوبو (FOBO) یا ترس از گزینه های بهتر چیست؟

فوبو (FOBO)

فوبو (FOBO) یا ترس از گزینه های بهتر چیست؟

فوبو (FOBO) یا هراس یا ترس از گزینه های بهتر (Fear Of Better Options)، در برخی اوقات به معنای ترس از رقابت هم معنا می دهد. این مفهوم معمولاً در زندگی فردی، شروع یک اتفاق جدید، ایجاد یک کسب و کار یا انجام مصاحبه های شغلی زیاد دیده می شود.

فوبو (FOBO)

یک شرکت جدید، دارای فوبو(FOBO)، است (ترس از گزینه های بهتر)، نامزد کردن یا ازدواج کردن نیز دارای فوبو(FOBO)، است. شرکت در مسابقات(ترس از رقیب شدن)، نیز دارای فوبو است. برخی از متخصصان روانشناسی، از این اصطلاح برای تشریح «ترس از تغییر» نیز استفاده میکنند.

کلا ترس از موقعیت های جدید، همان ترس از تغییر است. «تغییر» همیشه درد دارد و بسیاری دوست ندارند از منطقه امن خود بیرون آمده و سختی را به آغوش بکشند.

اصطلاح فوبو(FOBO)، از اصطلاح به گونه ای از ترس فومو گرفته شده است. فومو (FOMO)، به معنای ترس از دست دادن(Fear Of Missing Out)، نوعی سندروم یا اتفاق ذهنی است که در مغز اتفاق می افتد.

افراد زمانی در موقعیت فومو (FOMO)، قرار می گیرند که با مشاهده وضعیتی خاص، دچار ترس از دست دادن یک موقعیت یا فرصت می شود.

عموما ابتلا به فومو، موجب اقدام به انجام یک عمل هیجان زده و احساسی می شود. اضطراب و هیجان ایجاد شده در ذهن انسان، نهایتا منجر به آن می‌شود که فکر کند، درحال عقب افتادن از دیگران است و فرصتی را چه حقیقی و چه خیالی از دست خواهد داد.

آکادمی آنلاین عیب پوش

جومو (JOMO) یا لذت از دست دادن چیست؟

جومو (JOMO) یا لذت از دست دادن چیست؟

جومو (JOMO) یا لذت از دست دادن یا لذت جاماندن یا جاماندگی (Joy Of Missing Out)، نوعی احساس ذهنی است که در مقابل فومو قرار دارد.

فومو (FOMO)، به معنای ترس از دست دادن(Fear Of Missing Out)، نوعی سندروم یا اتفاق ذهنی است که در مغز اتفاق می افتد. افراد زمانی در موقعیت فومو (FOMO)، قرار می گیرند که با مشاهده وضعیتی خاص، دچار ترس از دست دادن یک موقعیت یا فرصت میشود. عموما ابتلا به فومو، موجب اقدام به انجام یک عمل هیجان زده و احساسی می شود. اضطراب و هیجان ایجاد شده در ذهن انسان، نهایتا منجر به آن می‌شود که فکر کند، درحال عقب افتادن از دیگران است و فرصتی را چه حقیقی و چه خیالی از دست خواهد داد.

اصطلاح فومو مخصوص به اقتصاد و بازاریابی، بازار بورس، بازار ارزهای دیجیتال و بازارهای مالی نیست، بلکه در بسیاری از مسائل اجتماعی دیگر نیز کاربرد دارد. امروزه گسترش اینترنت و شبکه‌های اجتماعی و افزایش ارتباطات و تبلیغ یک سبک زندگی لوکس و بی نقص در ویترین این شبکه ها، احتمال ابتلای افراد به فومو را به شدت افزایش داده است.

پیش از تسلط اینترنت بر زندگی بشر، اطلاعات افراد به تلویزیون، اخبار، کتاب، مجلات و یا دنیای فیزیکی اطراف خلاصه میشد. همه این فرصت را نداشتند که سبک زندگی لوکس طبقه مرفه را با این جزییات پیگیری کنند بنابراین باتوجه به اینکه افراد محیطشان اکثرا همسان بودند، همه از یک سطح نسبی رضایت، بهره مند بودند. با توسعه انفجاری اینترنت، مردم حتی به اتاق خواب دیگران نیز راه یافتند و بلاگرها برای جذب بیشتر مخاطب، هرچه بیشتر و غلو شده تر شروع به تبلیغ ویترینی از یک زندگی رویایی و بی نقص کردند.

افراد با مشاهده این ویترین، دچار فومو شده و متعاقب آن احساس بی عرضگی که با روانشانسی موفقیت به خورد مخاططبین داده می شود، موجب شده که همه فکر کنند که از قافله ای جا مانده اند و نتیجه تنها اضطراب و استرس فراوان و گسترش افسردگی شده است. بعلاوه اینکه بلاگرها یک سبک زندگی مصرفی و لوکس را تبلیغ می کنند که روندی خارج از آن مذموم و نکوهیده است و مورد قبول جامعه نیست. بنابراین همه با حس فومو به دنبال رسیدن به آن ویترین تبلیغ شده هستند.

چگونه فومو (FOMO)،را به جومو (JOMOتبدیل کنیم

از آنجایی که فومو (FOMO)،به یک اصطلاح گسترده تبدیل شد، جومو (JOMO)، به عنوان یک موضوع مقابل آن مطرح شد. جومو (JOMO)، تنها برای افراد درونگرا نیست. به هر دلیل زمانی که رفتاری که جمع بصورت گله وار و گروهی انجام میدهند را آگاهانه انجام ندهیم، از لذت جومو (JOMO)، برخوردار خواهیم شد.

مفهوم جومو (JOMO)، عمیق تر از انتخاب نادیده گرفتن پیام های معمول رسانه های اجتماعی است. این یک تغییر در طرز فکر است که می تواند واقعا قدرتمند باشد. سالیوان ویندت معتقد است:”جومو رضایتی است که فرد در لحظه کنونی احساس می‌کند، همراه با پذیرش چیزی که در آن لحظه ندارد”. “رضایت از زندگی با هدفمندی و انتخاب فعالانه چیزهایی که فرد برآورده می کند افزایش می یابد.”

دانستن قدر لحظات و زندگی در حال بودن و سپاسگزار بودن برای آنچه در حال حاضر اتفاق می افتد. که هر دو به طور مثبت با رفاه مرتبط هستند.

از آنجایی که اضطراب در جهان در حال افزایش است، یادگیری در لحظه بودن، به جای نشخوار کردن گذشته، تمرکز بر آنچه دیگران انجام می دهند، یا پیش بینی آینده اهمیت فزاینده ای پیدا می کند. رسانه‌های اجتماعی همواره مقایسه را تشویق می‌کنند، بودا معتقد است :“مقایسه، آغاز راه بدبختی است”.

عاداتی که جومو را افزایش می دهد

از حواس خود استفاده کنیم تمرکز بر حواس، مانند صدای تپیدن قلب، بوی چای، احساس گرمای خورشید؛ نوعی تفکر مدیتیشن است. بنابراین، شاید جایی در ساحل نباشید، اما هنوز هم می‌توانید به چیزهای ظریف و دلپذیر اطرافمان توجه کنیم، شاید این همان روشی است که قطرات باران تجربه می کنند.

چندوظیفه ای را متوقف کنیم. وقتی در حال دوش گرفتن هستیم، فقط بر تجربه دوش گرفتن تمرکز کنیم. نفس عمیق بکشیم و روی تنفس تمرکز کنیم. اگر واقعاً روی نفس خود متمرکز هستیم، هیچ جای دیگری برای ذهن ما وجود ندارد که به آنجا برود.

قدردانی را تمرین کنیم. وقت گذاشتن برای یادداشت همه چیزهایی که می توان بابت آنها سپاسگزار بود، به ما کمک می کند تا بر آنچه که “هست” تمرکز کنیم نه آنچه “می تواند باشد”.

غذای خود را بو کنیم. این به حواس شما برمی گردد و راهی عملی برای تبدیل آن به عادت است. وقتی غذا می خوریم بیشتر از صرف طعم و مزه درگیر شویم. بوییدن نارنگی هنگام پوست کندن یا مزه کردن بوی شیرینی‌هایی که در فر پخته می‌شوند، ما را در اکنون نگه خواهد داشت.

پیاده روی کنیم. چه به موسیقی گوش داده ویا چه با کسی صحبت کنیم، استفاده از بدن برای قرار گرفتن در محیط فعلی می تواند ارتباط بسیار زیادی با اکنون برقرار کند.

آکادمی آنلاین عیب پوش

مفهوم یا سندروم فومو (FOMO) چیست؟

مفهوم یا سندروم فومو (FOMO) چیست؟

مفهوم یا سندروم فومو (FOMO) ، به معنای ترس از دست دادن(Fear Of Missing Out)، نوعی سندروم یا اتفاق ذهنی است که در مغز اتفاق می افتد. افراد زمانی در موقعیت فومو (FOMO)، قرار می گیرند که با مشاهده وضعیتی خاص، دچار ترس از دست دادن یک موقعیت یا فرصت میشود.

عموما ابتلا به فومو، موجب اقدام به انجام یک عمل هیجان زده و احساسی می شود. اضطراب و هیجان ایجاد شده در ذهن انسان، نهایتا منجر به آن می‌شود که فکر کند، درحال عقب افتادن از دیگران است و فرصتی را چه حقیقی و چه خیالی از دست خواهد داد.

اصطلاح فومو مخصوص به اقتصاد و بازاریابی، بازار بورس، بازار ارزهای دیجیتال و بازارهای مالی نیست، بلکه در بسیاری از مسائل اجتماعی دیگر نیز کاربرد دارد. امروزه گسترش اینترنت و شبکه‌های اجتماعی و افزایش ارتباطات و تبلیغ یک سبک زندگی لوکس و بی نقص در ویترین این شبکه ها، احتمال ابتلای افراد به فومو را به شدت افزایش داده است.

پیش از تسلط اینترنت بر زندگی بشر، اطلاعات افراد به تلویزیون، اخبار، کتاب، مجلات و یا دنیای فیزیکی اطراف خلاصه میشد. همه این فرصت را نداشتند که سبک زندگی لوکس طبقه مرفه را با این جزییات پیگیری کنند بنابراین باتوجه به اینکه افراد محیط اطرافشان اکثرا همسان بودند، همه از یک سطح نسبی رضایت، بهره مند بودند. با توسعه انفجاری اینترنت، مردم حتی به اتاق خواب دیگران نیز راه یافتند و بلاگرها برای جذب بیشتر مخاطب، هرچه بیشتر و غلو شده تر شروع به تبلیغ ویترینی از یک زندگی رویایی و بی نقص کردند.

افراد با مشاهده این ویترین، دچار فومو شده و متعاقب آن احساس بی عرضگی که با روانشانسی موفقیت به خورد مخاططبین داده می شوند. این موضوع موجب شده که همه فکر کنند که از قافله ای جا مانده اند و نتیجه تنها اضطراب و استرس فراوان و گسترش افسردگی شده است. بعلاوه اینکه بلاگرها یک سبک زندگی مصرفی و لوکس را تبلیغ می کنند که روندی خارج از آن مذموم و نکوهیده است و مورد قبول جامعه نیست. بنابراین همه با حس فومو به دنبال رسیدن به آن ویترین تبلیغ شده هستند.

همه موبایل به دست دائما درحال چک کردن شبکه های اجتماعی و پیام رسانهای خود هستند و مدام به این فکر می کنند که آیا پیام یا پست جدیدی هست که ندیده باشند؟ به همین منظور همه به گوشی چسبیده و مدام درگیر این هستند که آیا کسی پاسخ استوری را داده، یا خیر. ترس از دست دادن اخبار و پیام‌ها، خود فومو است.

تعریف فومو در بازارهای مالی کمی متفاوت با تعریف آن در مسائل اجتماعی است. در بازارهای مالی، فومو به ترس از دست دادن فرصت سرمایه‌گذاری و یا ترید اطلاق می‌شود. به عنوان مثال، اگر سهامی رشد کند، بسیاری از ترس جاماندن از سود، اقدام به خرید آن سهم می کنند. غالبا افراد موفق نمی شوند تا بر احساسات خود غالب شوند و دچار فومو می شوند.

زمانی که فومو به صورت همه‌جانبه توسط رسانه‌ها و افراد مطرح شود، یک رشد حباب‌گونه در قیمت دارایی مدنظر پیش آمده و صاحبان بیشترین سهم، سریعا از آن بهره برداری میکنند. معمولا زیان آخر با افرادی است که دچار فومو شده اند. والها بصورت هوشمندانه با خروج سرمایه در قیمت‌های بالا موجب افت سنگین قیمت می شوند. فومو همواره مقطعی است و پس از مدتی از بین می‌رود. هرگاه منطق در خرید یا فروش وجود نداشته باشد، نباید خرید یا فروشی انجام داد.

آکادمی آنلاین عیب پوش