عزت نفس(Self-esteem)، چیست؟
این مفهوم که در زبان پارسی به خودارجمندی(Self-esteem)، نیز شناخته شده است، یکی از پرکاربردترین و مهمترین واژه های کاربردی در روانشناسی است. عزت نفس با غرور متفاوت است. درحقیقت عزت نفس، بازتاب ارزیابی یا برآورد یک انسان از ارزشهای خود اوست. این مفهوم، به میزان تأیید یا احساس ارزشی اطلاق می شود که انسان نسبت به خود دارد یا برآورد میکند که دارد.
در حقیقت این موضوع میزان آگاهی و درکی است که یک انسان از میزان ارزشمندی که نسبت به تمام جنبههای وجودی خودش دارد نشات می گیرد.
عزت نفس، با غرور ویا اعتماد به نفس، تفاوت دارد. انسان دارای عزت نفس، اعتقاد دارد دارد انسان و موجودات اطراف آن، همگی ارزشمند هستند. این ارزش سبب می شود که انسان ابتدا ارزشهای خود را معطوف به «زندگی» کند نه «مرگ». در مسیر کسب عزت نفس، مرگ به هر دلیلی، مقدس نیست بلکه این زندگی است که تقدس دارد. بنابراین انسانی که دارای ارزش است، نمی تواند قربانی اعتقادات سایرین شود.
انسان دارای عزت نفس، اعتقاد به برابری انسانها دارد. او میان انسانهای گوناگون با نژادها و قومیتهای مختلف، تفاوتی قائل نیست. چنین انسانی خود را دوست دارد و آنچه هست، احساس رضایت دارد. او از وجود خود، شرمنده و خجول نیست. انسانهایی که دارای عزت نفسی پایین هستند، در زندگی با مسائل و مشکلات فراوانی دست به گریبان میشوند. به عبارت دیگر، عزت نفس نشان دهنده احترامی است که دیگران برای انسان قائل هستند.
از دوران کودکی درصورتیکه والدین توجه مثبت غیر شرطی به فرزندان خود، نشان دهند و فرزندان خود را سوای رفتارهایشان به عنوان انسانهایی که از شایستگیهای ذاتی برخوردارند، بپذیرند، به رشد عزت نفس آنها کمک میکنند.
اما اگر پدر یا مادر، به کودک توجه مثبت اما شرطی نشان دهند، ناخودآگاه به کودکان می آموزند که اگر طوری رفتار کنند که مطلوب آنها باشند، ارزشمند خواهند بود. به همین دلیل تصور کودک نیز به این صورت شکل می گیرد که صرفاً هنگامی دارای شایستگی هستند، که مطابق با خواست پدرومادر رفتار کنند.
کارکرد عزت نفس
عزت نفس از عوامل اصلی تعیینکننده رفتار در انسان بهشمار میرود. در حقیقت برداشت و قضاوتی که انسانها از خود دارند تعیینکننده چگونگی برخوردشان با مسائل مختلف است. انسانی که عزت نفسی پایین دارد و برای خود ارزش و احترامی قائل نیست، احتمال دارد دچار انزوا، گوشهگیری یا پرخاشگری و رفتارهای ضداجتماعی شود. به طور خلاصه، می توان گفت عزت نفس، مجموعهای از افکار، احساسات، عواطف و تجربههاست که در فرایند زندگی اجتماعی شکل میگیرند. این مفهوم، تجمیع و برآیندی از هزاران برداشت، ارزیابی و تجربهای است که انسان از خودش دارد. همین ارزیابی سبب خواهد شد که انسان نسبت به خود احساسی خوشایند، ارزشمند یا عکس آن را تجربه کند.
محرک های عزت نفس پایین
کودکانی که به باورهای ارزش محور دچار می شوند، تاحدی احساس ناامیدی میکنند. بدیهی است که نمیتوانند کاملاً مطابق با خواست دیگران عمل کنند، و همزمان با خودشان هم روراست باشند. اما، این به این معنا نیست که ابراز خود ناگزیر به تعارض منجر میگردد. کارل راجرز روانشناس آمریکایی، نظریهپرداز و یکی از چهرههای اصلی در رویکرد روانشناسی انسانگرایانه در روانشناسی، معتقد است هنگامی که در تلاش برای رسیدن به توان بالقوه خویش، دچار ناکامی شویم، یا به دیگران آسیب میزنیم یا به شیوههای ضد اجتماعی رفتار میکنیم.
اگر پدر و مادر و دیگران تفاوتهای کودک را بپذیرند و او را همانگونه که هست دوست داشته باشند، کودک نیز خودش و تفاوتهایش را دوست خواهد داشت. در خانواده هایی که اعتقاد بر تفکر ارجحیت دارد، نهایتا کودکان خواهند آموخت که داشتن برخی باورها به ویژه در مورد موضوعات جنسی، سیاسی و مذهبی ناپسند، غیرقابل قبول و نکوهیده است. پس زمانی که دریابند مورد تأیید سایر بزرگترها نیستند، برچسب نافرمانی به ذهن خود می زنند و یا حس حماقت و یا حس طغیان خواهند کرد.
درصورتیکه بخواهند با محیط سازگار باشند، باید احساسات و باورهایشان را انکار کنند و بخشی از وجود خود را پنهان کنند. این موضوع موجب تحریف خودپنداره آنها خواهد شد.
راجرز معتقد است آگاهی از وجود احساسات و تمایلات ناسازگار با خود پنداره تحریف شده، باعث اضطراب شده و به دلیل اینکه اضطراب اساسا عذاب آور است، انسان تلاش میکند تا وجود احساسات واقعی خود را انکار کند. درحقیقت خودشکوفایی و عزت نفس، نتیجه روراست بودن با تمایلات و احساسات حقیقی، پذیرفتن و عمل کردن به آنهاست. تصورات ذهنی انسان نسبت به خود آرمانی اش، به «خود آرمانی» شناخته می شود. عزت نفس، در واقع جایی است که کمترین فاصله بین «خودپنداره» و «خود آرمانی» وجود داشته باشد.
علل عزت نفس پایین
انسان تا سه سال ابتدایی زندگی، در پی پاسخ به پرسشی اساسی است. این پرسش بسیار ساده اما بنیادین است :«من خوب هستم یا بد؟». حال اگر به بهانه تربیت، از تنبیه فیزیکی، تحقیر، مقایسه و … استفاده شود، کودک با تکرار این رفتارها به این باور میرسد که «بد است و مقصر اوست». این باور تا حدی قوی و تاثیرگذار است که تا پایان عمر از اسم، چهره و بدن ، حرف زدن و صدا، لباس پوشیدن، افکار، احساسات و عملکرد خود و اصولاً هر چیز مربوط به خود را بد، نامناسب، ناکافی و ناشایست بداند. چنین افرادی حتی ممکن است ناخواسته از خودش بیزار و متنفر شود.
افزایش عزت نفس
به اعتقاد «ناتانیل براندن»، «خودپذیری» یکی از عوامل مهم در افزایش عزت نفس است. این بدان معناست که انسان درعوض تحقیر خود، احساسات و افکار و رفتار خود را پذیرفته و خود را دوست بدارد. «داشتن زندگی آگاهانه»، بدان معنا که هر آنچه وجود دارد را همان گونه که هست بپذیریم گام بعدی افزایش عزت نفس است. باید بپذیریم که هریک از ما، دارای نقاط قوت، ضعف، امکانات و مشکلات خاص خود هستیم.