موفقیت چیست و چه تفاوتی با خوشبختی دارد؟
موفقیت (Success) ، چیزی است که هرکسی در جهان دوست دارد به آن دست یابد. البته موضوع مهم اینجاست که اولاً همه نمی دانند چگونه به آن برسند و ثانیاً همه موفق نمی شوند!. موضوع اینجاست که موفقیت تلفیقی از تعدادی رویکرد کلیمی و البته منابع کلیدی است ک بدون آنها حاصل نمی شود.
فرمول کسب موفقیت صرفاً کوشش و تلاش و کار سخت نیست، بلکه هوشمندانه کار کردن است. بایم ابتدا دریابیم که در پی چه چیزی هستیم و سپس چه برنامه و استراتژی برای رسیدن به آن داریم. در این درس، به شیرین ترین مبحث ذهنی انسان ، یعنی «موفقیت» خواهیم پرداخت.
موفقیت چیست؟
هر کسی موفقیت را به روش خود تعریف میکند، اما تعریف عمومی موفقیت، حرکت در مسیر دلخواه است به شکلی که در طول مسیر و در انتهای آن ، به «منزلت اجتماعی»، «احساس رضایت درونی از عملکرد فردی» دست یابیم. به عبارت دیگر موفقیت حرکت از نقطه «A» فعلی به سمت نقطه «B» مطلوب است.
حرکت از نقطه شروع به نقطه پایان = کسب رضایت فردی + تایید دیگران
تعریف موفقیت
همانگونه که در تعریف موفقیت مشاهده می کنیم، یکی از بخشهای اصلی موفقیت، «تعریف و تایید دیگران» است. در صورتیکه تعریف موفقیت از دیدگاه اساتیدی همچون «جیمز کلیر» این است که ما هرروز نسخه بهتری از خود را بسازیم و نسبت به روز قبل حداقل یک درصد بهتر و مفیم تر شده باشیم. این شرایط؛ « مفید بودن » برای خود، اطرافیان و جامعه است.
با شناخت و درک تعریف موفقیت، احتمال اینکه احساس رضایت و خوشنودی بیشتری را تجربه کنیم، افزایش مییابد. زمانی که یک تصویر روشن از مفهوم موفقیت برای خودمان داشته باشیم، میتوانیم در راستای اهدافمان گام برداریم و یک سبکزندگی سازگار با ارزشها و علایق خودمان را تجربه کنیم.
موفقیت مقصدی نیست که با رسیدن به آن روبان قرمز را پاره و از خط پایان عبور کنیم!
جیمز کلییر
همانگونه که عنوان شد، موفقیت با دست آوردن «اهداف و دستیابی به نتایج مشخص و معنادار» ارتباط مستقیم دارد. این مفهوم ممکن است با معیارهای مختلفی توسط افراد مختلف تعریف شود، مثلاً دستیابی به موقعیت اجتماعی، کسب درآمد بالا، یا داشتن خانواده موفق و …
به طور کلی میتوان گفت موفقیت، یعنی در مسیری قرار بگیریم که نسخه امروزمان با نسخه روز گذشته متفاوت باشد و یک قدم به هدف کلی زندگیمان نزدیکتر شده باشیم.
موفقیت برتری نسبت به دیگری نیست بلکه برتری نسبت به گذشته خودمان است.
همینگوی
واژه موفقیت از کجا آمده؟
واژه موفقیت (Success) یا کامیابی که از ربشه عربی وفق گرفته شده است به معنای کامروایی، پیروزگری، پیروزی ، فیروزگری و کامرانی است.
در پارسی این مفهوم زمان دست یابی به آرزو یا انجام دادن آنچه فرد دوست دارد به کار می رود. با اینکه در عربی این مفهوم با نام فوز به کاربرده می شود، نهایتاً به دلیل پرکاربردی مفاهیم عربی، این واژه نیز از «توفیق» گرفته شده است.
متضاد این واژه، مفهوم «ناكامی» است که به زیبایی توصیف شده است. اگر به تعریف این واژه دقت کنیم، در خواهیم یافت که دو موضوع «رسیدن» و «دلخواهی» پایه های این واژه هستند. به همین رو میتوان آن را «دستیابی به دلخواه» ترجمه کرد. اما در این واژه «دیگران» درنظر گرفته نشده اند.
تعریف جامعه جهانی از موفقیت
از دیدگاه جامعه جهانی، موفقیت حالت یا شرایط برآورده شدن طیف معینی از انتظارات است. موفقیت مخالف و رودرروی مفهوم «شکست» تعریف می شود. معیارهای موفقیت از دیدگاه جامعه جهانی، به زمینه های آن بستگی دارد و ممکن است نسبت به یک ناظر یا سیستم اعتقادی خاص باشد. ممکن است فردی یا سیستمی موفقیت را همان چیزی بداند که فرد یا سیستم دیگر، آن را شکست تلقی میکند. بهویژه در موارد رقابت مستقیم یا یک بازی حاصل جمع صفر یا همان بازی برد – باخت، موفقیت یک طرف، موجب شکست طرف مقابل است.
موفقیت از دیدگاه کاپیتالیسم
محققینی نظیر دویتیس و ریچ ، موفقیت را به مفهوم «رویای آمریکایی» پیوند میدهند. آنها عنوان میکنند که «آمریکاییها عموماً به موفقیت، موفقیت و مادیگرایی اعتقاد دارند». وایس در مطالعه موفقیت در روان آمریکایی، دیدگاه آمریکایی موفقیت را با مفهوم اخلاق کاری پروتستانی ماکس وبر مقایسه می کند. آمارهای نظرسنجی خصوصی توسط اندیشکده Populace، نشان داد که آمریکاییها امروزه بیشتر عواملی نظیر بازنشستگی مطمئن، استقلال مالی، والدین موفق بودن و داشتن شغل و زندگی خوب را به عنوان موفقیت قلمداد میکنند.
تعریف موفقیت از دیدگاه دینی
عموماً تعبیر ادیان از موفقیت تعریفی یکسان است و انسان موفق از دیدگاه دینی فردی است که در مسیر تکامل و راه درست حرکت کند و آن را ادامه دهد. در آیه ۷۱ سوره احزاب عنوان شده: «هرکس از خدا و پیامبرش اطاعت کند، به موفقیت و رستگاری بزرگی نایل شده است».
تعریف انسان خوشبخت از دینی اسلام، «فردی است که در مسیر بندگی خداوند گام برداشته باشد و آن را ادامه دهد». اسلام یکی از ادیانی است که با موفقیت مادی منافاتی ندارد و مالکیت خصوصی و تجارت و کسب و کار را به رسمیت شناخته و طبق قوانینی، موفقیت مادی و معنوی را در تناقض باهم تلقی نمی کند.
خود شناسی پله اول موفقیت
همه ما بارها به افرادی برخورد کرده ایم که به عنوان مثال زمانیکه از ایشان می پرسیم چرا فلان رشته را یا فلان شغل را انتخاب کرده اند؟، یا نتوانسته اند جواب قانع کننده ای بدهند یا عنوان کرده اند که مثلاً خانواده یا دوستانشان توصیه کرده اند که این رشته یا شغل را انتخاب کنند!.
ممکن است با این افراد احساس همدردی کرده باشیم اما فراموشس نکنیم که خود ما هم در بسیاری از انتخابهایمان، خودمان تصمیم گیرنده نبودیم وبه نظر دیگران راههایی را رفته ایم که اصلاً نیازی نبود برویم!!
خوشبختانه امروزه تستهای خودشناسی مانند «تست هالند» وجود دارد که با انجام این تستها میتوانیم بیشتر به علایق و سلایق خودمان پی ببریم و «به جای دنبال کردن اهداف دیگران، اهداف خودمان را دنبال کنیم»
در بسیاری از تعالیم زندگی اساتید بزرگ، عنوان کرده اند که «انجام کارِ درست» بسیار با اهمیت تر از « انجام درستِ کار» است. در دس «مفید و مضر به جای درست و غلط» تبیین کامل واژه «درست» در مقابل مفهوم «مفید» و تبیین واژه «مفید» در مقابل واژه «غلط» به شکل کامل انجام گرفت اما در این درس منظور ما از «موفقیت» ، «موفقیت مفید برای ما» است.
ما برای موفقیتی باید تلاش کنیم که محیط و خود ما را «به جای بهتری» و «فرد بهتری» نسبت به گذشته تبدیل کند و اگر این اتفاق نبفتاده باشد، «ما کارهای غیر مفید در مسیر موفقیت را به درست ترین شکل ممکن انجام داده ایم!»
روی تردمیل دویدن، ما را به جایی نخواهد رسان. بنابراین انرژی و زمان ما باید برای موضوعی صرف شود، که در نهایت برای خودما و در درجه دوم برای محیط ما مفید واقع شود و فضا را بهتر کند. تگر کارهایی که در این راستا انجام داده ایم و شرایط به همین شکل درآمده، باید همین روش را ادامه دهیم و اگر تغییر به سمت «مضر» بودن تغییر کرده، پس باید تلاش بیهوده را متوقف کنیم.
خودشناسی به همین دلیل اهمیت بسیاری دارد، زیرا مشخص میکند باید در چه مسیری تلاش کنیم و چه کار مفیدی را، درست انجام دهیم.
موفقیت باید « با ارزشهای درونی ما هماهنگ باشد» و « از روی ترس بنا نشده باشد بلکه ترس به همراه داشته باشد»، موفقیت مفید، «دارای رویکردی مسئولانه» است. تصمیم های مفید برای نوفقیت سازگار با ما، «واکنشی نیستند» ، در عوض «انتخابی» هستند. در نهایت مسیر این رویکرد کاملاً لذتبخش و راضیکننده است و نفع فردی و محیطی را به همراه دارد.
انجام کارِ درست، نیازمند توجه و تعهد است. هرچند در ابتدا ممکن است دشوار به نظر بیاید ولی قول میدهم که نتیجهاش بسیار لذتبخش خواهد بود. مانند شرایطی که به خودت افتخار میکنی و میگویی «هرچند سخت بود ولی انجامش دادم». این رویکرد همان رویکردی است که با خود میگویی «باید انجام میشد و انجامش دادم.»
همه ما بهانه هایی نظیر « آخه چارهای نداشتم، مجبور بودم!» یا « به خاطر خانوادهام این کار و کردم!» و بهانه پرکاربرد «هزینه اش زیاد بود، نداشتم!» تماماً بهانه هایی برای «عدم وجود شجاعت» هستند.
اگر انسانها می دانستند چقدر زمانشان کم است، حتی کفش بند دار نمی پوشیدند!
آلبرت انشتین
اهمیت تعریف درست موفقیت
تصور کنیم که در شبکه های اجتماعی در حال وبگردی و رول کردل هستیم. دو فرد متفاوت را می بینیم که زندگی به ظاهر کامل و موفق و بی نقصی دارند. یک از آنها سفری عجیب و غریب و به مناطق ناشناخته زمین را در معرض دید ما گذاشته ، در حالی که دیگری یک دستاورد بزرگ را نمایش داده و با برگزاری یک جشن لاکچری، آن را به ما نمایش می دهد!
خب، ممکن است ما هم بتوانیم با خرید کالاهای گران قیمت، رفتن به سفرها و تورهای متعدد و پست کردن دائم عکسهای آن در شبکه های اجتماعی ، سعی کنیم از این افراد تقلید کنیم تا «لایک» و «کامنت» بگیریم. شاید در کوتاه مدت، تصور کنیم که این راه رسیدن به موفقیت است. با این حال، حتی پس از تلاش برای تقلید از نسخه موفقیت افراد مختلف، هنوز احساس می کنیم ناقص هستیم!
حقیقت این است که با وجود اینکه ما موفقیت را به صورت عمومی تعریف کردیم، یک تعریف «شخصی سازی شده» برای موفقیت برای هرکسی وجود دارد. ممکن است تعریف ما به هیچ عنوان با دیگران مطابقت نداشته باشد، گرچه که فرمول تشکیل دهنده موفقیت، یکسان است اما اعدادی که درون آن قرار میدهیم، متفاوت است.
اهداف، ارزشها و اولویتهای منحصربهفرد ما تصویری متمایز از معنای «موفق بودن» برای ما را شکل میدهند. به همین دلیل است که تعریف موفقیت خودمان نه تنها ضروری است، بلکه «اجتناب ناپذیر» است. میتوانیم با عضویت در آکادمی به سادگی به درسهای «موفقیت و توسعه فردی» دستیابی داشته باشیم و این هرچه سریعتر سفرمان را برای دستیابی به موفقیت آغاز کنیم!
منظور ما از موفقیت چیست؟
همانگونه که عنوان کردیم ابتدا باید ببینیم «منظور ما از موفقیت چیست؟» برای هر کسی، پاسخ تاحدی متفاوت خواهد بود. برای برخی ، موفقیت فقط و فقط پول است. برای برخی، شناخت خود و یافتن معنا است. کسی که فقر را تجربه میکند، موفقیت را در رفاه میبیند. کسی که رفاه را تجربه میکند، موفقیت را در برتری نسبت به سایرین میبیند. کسی که از سایرین برتراست، موفقیت را در کنترل دیگران می بیند و …
موفقیت برای برخی هم این است که به دیگران کمک کنند تا با پای خودشان به موفقیت برسند. موفقیت یک پیوستار هم دارد. هنگامی که ما در یک جنبه از زندگی به موفقیت دست پیدا می کنیم، اغلب انتظارات خود را تغییر می دهیم و برای سطح دیگری از موفقیت تلاش می کنیم.
مفهوم موفقیت و ارتباط آن با هرم مزلو
با توجه به مواردی که ذکر شد درمی یابیم که موفقیت به بهترین وجه در نظریه روانشناختی مشهور آبراهام مزلو که معمولاً به عنوان سلسله مراتب نیازهای مزلو شناخته می شود، نشان داده شده است. در درس مربوط به «آبراهام مزلو کیست؟» به شکل کامل سرگذشت وی را تعریف نموده ایم که توصیه می شود این درس راهم مطالعه کنیم.
ایده های موفقیت که در طول زندگی خود درذهنمان ایجاد می کنیم می توانند تا حدی منعکس کننده این هرم سلسله مراتبی باشند. به عنوان مثال، زمانی که ما کسب و کاری را آغاز می کنیم، بقا و امنیت این کسب و کار در قالب موفقیت مالی نیازهای کلیدی هستند. هنگامی که به این موارد دست یافتیم، معمولاً اقداماتی را برای اطمینان از برآورده شدن این نیازها متوقف نمیکنیم، اما ممکن است به دنبال موفقیتهای دیگر نیز باشیم، شاید تلاش کنیم تا با تلاش برای کسب جوایز، در حرفهای انتخابشده مورد تحسین سایرین قرار بگیریم. و در مراحل بعدی رقبا را حذف کنیم و سلطان بازار بشویم و …
دستیابی به موفقیت زمانی بسیار ساده تر است که بدانیم « فرمول موفقیت چیست؟» ، بنابراین اولین قدم این است که مشخص کنیم چه چیزی می خواهیم و سپس آن را تجسم کنیم.
به عنوان مثال، وقتی تمرکز را بر این بگذاریم که پدر و مادر بهتری برای فرزندمان باشیم، باید از خودمان بپرسیم که مشخصات یک پدر یا مادر عال، چه شکلی است؟ پس از طرح این سوال، عناصر کلیدی ایده ما از موفقیت والدین می تواند وقت گذاشتن، توجه کردن، درگیر شدن، گوش کردن، کنار فرزند بودن، حمایت کردن ، احساس امنیت و خوشحالی دادن و غیره است. در این پروژه، موفقیت به معنای ایجاد پیوند نزدیکتر با فرزند است تا او دوست داشته باشد با ما وقت بگذراند.
حال زمانی که این اهداف را تعیین کردیم، میتوانم از بالا به عقب برگردیم . یعنی ابتدا قله را تصور کنیم و بعد مراحل قبل از قله و همچنین پایینتر و پایینتر و پایینتر تا به جایی که الان قرار داریم برسیم!
این استراتژی اساساً برای همه چیز کار می کند. آیا می خواهیم یک ویلای زیبا داشته باشیم؟ خب ویلای زیبا از چه عناصری تشکیل شده؟ زمین ، باغ و ساختمان و سایر امکانات. حال اندازه آن چقدر است؟ کجاست؟ چه شکلی است؟ چه المانهایی دارد؟ باید آن را بسازیم یا آماده بخریم؟ و سوالات دیگر. هنگامی که تمام جزییات را نوشتیم، حال وقت آن رسیده که از «نقطه مطلوب» به عقب بازگردیم. به تک تک عناصر باید توجه کنیم و چیزهایی که برای آنها باید بپردازیم را در نظر بگیریم. باید تعریف کنیم و سپس بخش بندی کنیم.
تفاوت موفقیت با خوشبختی چیست؟
زندگی هر انسانی، دارای دو بعد مهم «موفقیت» و «خوشبختی» است و انسان هوشمند همواره در این مسیر سرگردان بوده و دائم درحال انتخاب میان این دو میگردیده است. گر چه که امروزه اثبات شده که «موفقیت» و «خوشبختی» ، هیچ منافاتی با یکدیگر ندارند و می توان در عین موفق بودن، خوشبخت نیز بود. اما موضوع اینجاست که با وجود اینکخ پارامترهای موفقیت بسیار سخت استو دستیابی به آن دشوار است، دستیابی به خوشبختی، تقریباً غیرممکن به نظر می رسد و انسان برای خوشبخت بودن یا باید فاقد «هوش» باشد و یا با تمرین و کسب دانش و تجربه بسیار، صاحب «خرد» باشد تا بتواند خوشبخت باشد.
تنها دیوانگان بی عقل و دیوانگان خردمند، خوشبخت هستند
فرامرز عیب پوش
بسیاری ممکن است مفهوم خوشبختی و موفقیت را یکسان بدانند اما این مفاهیم فرسنگها باهم فاصله دارند. تنها نقطه اشتراک این دو مفهوم، وجود «رضایت» است که پارامترهای متفاوتی آن را به موفقیت و یا به خوشبختی بدل میکند.
خوشبختی = احساس رضایت فردی از حال
تعریف خوشبختی
جالب اینجاست که در تعریف خوشبختی ، چیزی به نام «گذشته» و «آینده» وجود ندارد و هر چه هست، نیروی «حال» است. زندگی خوشبخت، تنها در «حال» امکانپذیر است و به آینده و گذشته هیچ ارتباطی ندارد.!
این یک دو سه روز نوبت عمر گذشت چون آب به جویبار و چون باد به دشت
هرگز غم دو روز مرا یاد نگشت روزی که نیامدهست و روزی که گذشت
حضرت خیام
«میزان حضور» در حال است که تعریف می کند ما تا چه میزان خوشبختیم. موفقیت معمولاً به یکی دیگر از تفاوتهای فاحش خوشبختی و موفقیت، این است که در موفقیت، ما نیازمند «تایید دیگران» و «منزلت اجتماعی» هستیم در صورتیکه در خوشبختی، ما نیازمند تایید «خودمان» هستیم نه دیگران!
در موفقیت نمی توان جامعه را در نظر نگرفت، اما در خوشبختی، می توان در یک غار هم خوشبخت بود. در موفقیت، «گذشته» و «آینده» تعیین کننده هستند ولی در خوشبختی، تنها «حال» تعیین کننده است.
زندگی آب تنی کردن در حوضچه اکنون است
سهراب سپهری
خوشبخت شدن سخت تر است یا موفقیت!؟
اگر به دنبال این هستیم که کدام راه ساده تر است، بهتر است باز به جای طرح این سوال بپرسیم که «کدام برای ما مفید و لازم است؟». فرض کنیم ساده ترین راه را هم انتخاب کرده باشیم، زمانی که به درد ما نخورد، چه فایده ای دارد؟
پیش از هر چیز باید بعد از خودشناسی هدفمان را تعیین و تبیین کنیم. پس از آن به سادگی و سختی کار فکر کنیم. در جهان کار ساده وجود ندارد به همین دلیل بهتر است به این فکر کنیم که «چگونه به هوشمندانه ترین شکل به هدفمان برسیم» به دنبال این رویکرد سختی ها را هم تحمل خواهیم کرد.
خوشبخت شدن، پیروزی بر جنگ تمام نشدنی درونی با خودمان است اما موفقیت، پیروزی در جنگ بی پایان ما با خودمان و محیط اطرافمان است. هر دو سخت هستند اما غیرممکن نیستند.
مصالح اولیه ساخت موفقیت چیست؟
برای ساختن موفقیت پیش از هر چیزی، داشتن برنامه، از اهمیت بسیاری برخوردار است. ما تا ندانیم قرار است به کجا برویم، نمی توانیم سفرمان را آغاز کنیم. در درس «فرمول موفقیت چیست؟» به شکل کامل و گاگ به گام، فرمول دستیابی به موفقیت را تشریح کرده ایم. پیشنهاد می شود حتماً این درس را مطالعه کنیم.
شایستگی ، پی ساختمان موفقیت!
پی اصلی ساختمان «موفقیت» ، داشتن «شایستگی» است. در درس مربوط به «شایستگی چیست؟» به شکل کامل این مفهوم توضیح داده شد که پیشنهاد می شود این درس هم مطالعه شود.
شایستگی = مهارت + دانایی + توانایی
فرمول شایستگی
این تعریف از شایستگی می تواند برای هر موضوعی باشد. به عنوان مثال مهندسینی که در ارتش نازی خدمت میکردند یا دانشمندانی که بمب اتم را ساختند تا بر روی شهرهای ژاپن رها شود، دانشمندترین و شایسته ترین افراد آن دوران کره زمین بودند و برای ساخت چنین سالاحهای مخربی، بسیار شایسته بودند. اما کمبود چه موضوعی سبب شد تا جنین افراد نابغه و شایسته ای دست به چنین جنایات فجیعی بزنند؟ موضوع عدم وجود «منش» صحیح است. وجود منش صحیح شایستگی معمولی را به شایستگی انسانی بدل میکند.
شایستگی انسانی = مهارت + دانایی + توانایی + منش
فرمول شایستگی انسانی
بنابراین با وجود منش انسانی، انسان از «انسان هوشمند» تبدیل به «انسان عاقل» و پس از آن تبدیل به «انسان خردمند» می شود و به جای اینکه این «شایستگی» وی برای بشریت «مضر» باشد، برای بشر «مفید» خواهد بود.
منش = نگرش + بینش + کنش
تعریف منش از دیدگاه دکتر بیژن خرم
اراده ، آجر اول و وسط و آخر موفقیت!
هر چه در زندگی بخواهیم، می توانیم داشته باشیم! این یک شعار تبلیغاتی نیست. این یک حقیقت محض است. هرآنچه که بخواهیم، باید توانایی تحقق آن را داشته باشیم. اگر پول دوست داریم، می توانیم خودمان آن را بدست بیاوریم. اگر شهرت می خواهیم، می توانیم به آن نیز برسیم.
اما مسیر موفقیت، پر از ایستگاههای «ایست و بازرسی» طبیعی است. البته وظیفه زندگی این است که از مسیر محافظت کند. نام این ایست و بازرسی، « آزمایش» است.
روند زندگی دارای سیستمی طبیعی است که انسانهایی را که سزاوار خواسته های خود هستند و افرادی که هدفی والا را بدون هیچ برنامه ای برای اجرای آن در سر می پرورانند، قربانی افرادی میکند که رویاهای بزرگی ندارند اما اراده رسیدن به تمام خواسته هایشان، آنها را به یک چیز وامیدارد؛ «حرکت».
بی مایه ، فطیر است!
برای هرچیزی که بخواهیم بدست آوریم، باید «هزینه بپردازیم». افراد کمی در زندگی این فرصت را دارند که فردی به آنها بگوید؛ «از این به بعد همه هزینه هات بامن!». زندگی بده و بستان است و تعارفی ندارد. ما یا قبل از بدست آوردن چیزی هزینه آن را میدهیم یا بعد از بدست آوردن آن ولی نکته اینجاست که هیچ چیز مجانی در جهان وجود ندارد.
پنیر مجانی فقط در تله موش یافت می شود …
جیمز کلییر
هر چه در زندگی بخواهیم، می توانیم بدست بیاوریم اما چون « بیمایه فطیر است» ، باید معادل بهای آن را داشته باشیم یا اینکه حاضر به پرداختن آن باشیم.
زندگی به من آموخت که هر اشتباهی تاوانی دارد، و هر پاداشی بهایی …
سیمین بهبهانی
همه ما این ضرب المثل ایرانی را شنیده ایم. نان فطیر، نانی که به خمیر آن مایه نزده باشند. قصد این ضرب المثل این است که اگر روی کاری سرمایه گذاری انجام ندهیم، سودی هم در مقابل پیدا نخواهد شد. البته سرمایه مفهوم خود را دارد که در درس مربوط به این مفهوم به نان «سرمایه چیست؟» در این خصوص توضیحات لازم ارائه شده است که پیشنهاد می شود حتماً این درس نیز مطالعه شود.
انتخاب مهم است!
برای هر کاری یا در هر بخشی از زندگی، ما همواره در حال «انتخاب» کردن هستیم. زندگی ما سراسر از دو راهی یا چند راهی هایی تشکیل شده که ما باید انتخاب کنیم به کدام سمت آن برویم. ما در هر لحظه از زندگی در معرض «انتخاب های بزرگ و کوچک» قرار داریم و چیزی که ما به عنوان «سرنوشت» می شناسیم، در حقیقت برآیندی از تمامی انتخابهای ما در طول زندگی است.
زندگی داور موفقیت است!
بیاییم به مثال « بدست آوردن پول» از بالا نگاه کنیم. اگر ارث کلانی به ما نرسیده باشد و یا بخواهیم از راه صحیح زندگی خود را اداره کنیم و پول زیادی بدست آوریم، تنها راه ممکنه، «کار کردن» است.
حال اگر قصد داشته باشیم از راه صحیح پول زیادی به دست بیاوریم، زندگی، اراده ما را آزمایش می کند تا ببیند آیا واقعاً به این امر متعهد هستیم یا خیر!. زندگی آزمایش خواهد کرد تا ببیند آیا مایلیم زودتر از سایرین، به محل کار بیاییم و آخرین نفری باشیم که آن را ترک می کنیم!
آیا باوجود اینکه میخواهیم موفق شویم و پول بدست بیاوریم، کار را (چه در مقام کامند و چه در مقام کارآفرین) میپیچانیم و سعی میکنیم از زیر کار در برویم!؟
نگران نباشیم زندگی از بالا شاهد ماست! او خواهد دید که آیا حاضریم با سختی زندگی کنیم و چشممان را به امکانات سایرین ببندیم اما از شر قسط و بدهی خلاص شویم!؟. زندگی توجه میکند تا ببیند آیا ما در حد توان خود زندگی می کنیم یا سعی میکنیم از بیرون شکل دیگری از زندگی را به دیگران نمایش دهیم!؟
در برخی مواقع حتی جوایز کوچکی را به سمت ما پرتاب میکند. ما در محل کار یا روند کسب و کارمان به موفقیتهای کوچکی دست پیدا میکنیم. حال او مشاهده گر است تا ببیند ما با این پول اندک اضافه، چکار میکنیم؟! او به دقت زیر نظر دارد تا ببیند آیا با خرج کردن بی مورد این پول بین رفتن به کنسرت شبانه یا سرمایه گذاری مجدد برروی کسب و کار یا توسعه فردی و ذهنی و آموزشی خودمان، میل خود را برای ثروتمند شدن از دست می دهیم؟!. در حقیقت آیتم پول «اضافی» ، امتحانی است که زندگی تعیین می کند که آیا در مسیر موفقیت جدی هستیم یا خیر!!.
اراده ما برای رسیدن به چیزی تعیین می کند که تا کجا پیش برویم. از اکثر افراد مشهوری که مجبور بودند برای آنچه امروز دارند دیوانه وار کار و تلاش کنند و خدشان را از بسیاری از لذات محروم کنند کنند، بپرسیم. اکثر آنها به ما خواهند گفت که شکست ها و امساک های فراوانی داشته اند. با این حال، آنها به رویای خود ایمان داشتند و استقامت کردند. به عنوان مثال همه ایلان ماسک را فرد موفقی خطاب میکنند اما یک هزارم ثروت وی نیز حاضر نیستند روی مقوا در زمین کارخانه بخوابند! این تنها یک وجه کوچک از مسیر ایلان ماسک است.
رابطه تئوری چهار شعله و موفقیت چیست؟
« تئوری چهار شعله» نظریه ای است که درباره موفقیت مطرح شده است. ما در درس مربوط به این تئوری، این نظریه تلخ اما جذاب را مورد بررسی قرار داده ایم و آن را موشکافی کرده ایم. با اینکه نمی توان گفت تا چه میزان این تئوری ممکن است درست و علمی باشد (و البته تحقیق علمی دانشگاههای معتبر باید بر این مفهوم صحه بگذارند)، باز گذر از آن و نادیده گرفتن آن تاحدی دشوار است.
این تئوری باوجود اینکه کاملاً تلخ و بدبینانه به نظر می رسد، اما بازتابهای زیادی از حقیقت درون خود دارد. امروزه با نگاهی به زندگی افراد موفق، در می یابیم که نتوانسته اند در تمام جنبه های زندگی موفق باشند و تقریباً این تئوری از آنجایی قوت گرفت که حتی یک مورد انسان موفق پیدا نشد که در تمام جنبه های زندگی خود (چهار شعله روشن)، موفق عمل کرده باشد. در حقیقت هیچ انسانی به این میزان زمان ندارد و زمان برای همه در روز همان «24ساعت» است!
تئوری چهارشعله، در حقیقت مفهومی انتزاعی از زندگی به عنوان یک اجاق گاز با با چهار شعله است. در حقیقت هر شعله نماد یک چهارم از زندگی فرض می شود.
- شعله اول: خانواده.
- شعله دوم : دوستان.
- شعله سوم : سلامت.
- شعله چهارم : کسب و کار.
حال این تئوری چه چیزی برای گفتن دارد؟ این تئوری اینگونه عنوان میکند که برای کسب موفقیت، لازم و اجتناب ناپذیر است که یکی از شعلهها توسط خودمان بصورت دانسته خاموش شود! حال این تئوری اینگونه ادعا دارد که اگر بخواهیم موفقیت را در حد اعلای آن داشته باشیم، باید دو عدد از این شعلهها را خاموش کنیم!
برخی از منتقدین این نظریه معتقدند که می توان موفق شد و هر چهار شعله را به صورت بسیار کم روشن نگاه داشت. آنها مفهوم «تئوری تعادل در زندگی» را مطرح میکنند. چرا ما از این نظریه به عنوان «تئوری» نام میبیرم نه «اصل»؟ زیرا همانگونه که عنوان شد، ما هنوز فردی که مطابق تعریف کلی کوفقیت به صورت کامل موفق شده باشد را نیافتیم که در این دنیا بتواند هر چهار شعبله را روشن نگاه دارد و موفق هم باشد!
آنهایی هم که سعی داشتند این نظریه را تاحدی دور بزنند و با وجود روشن بودن هر چهار شعله، باز هم به موفقیت دست یابند، در حقیقت نتوانستند آن را پیاده سازی کنند!
در حقیقت مدیریت کردن مشکل توازن بین کار و زندگی ، چیزی است که کسی هنوز پاسخی قطعی به آن ارائه نگرده و هرچه که که ما می بینیم، نظریاتی است که افراد مختلف آن را مطرح م اگر قصد داریم سلامت باشیم و یا مثلا پدر یا مادر نمونه و موفقی باشیم، باید در خصوص بلند پروازیهای شغلی کمی تجدید نظر کنیم. بدیهی است که این امکان وجود دارد که یک انسان به صورت دقیق و کامل با برنامه ریزی صحیح و دیسیپلین کامل، بتواند زمان را میان چهار شعله زندگی به صورت یکسان تقسیم کند و تخصیص دهد اما حقیقت آنجاست که به همین میزان هم طبیعی است که در هیچ کدام از این بخشها، نخواهیم توانست به پتانسیل کامل خود دست یابیم.
موضوع موضوع «انتخاب» است. ما همواره در حال انتخاب کردن هستیم. در این مورد هم باید انتخاب کنیم که ترجیح می دهیم نامتوازن زندگی کنیم ولی در یکی از این بخشهای یا شعله ها به تعالی برسیم!؟ ، یا ترجیح می دهیم که که زندگی متوازنی داشته باشیم اما در هیچ یک از این چهار شعله، به بالاترین پتانسیل خودت دست نیابیم!! موضوع اصلی اینجاست که در نهایت ما موفقیتی با وجود روشن بودن هر چهار شعله، پیدا نخواهیم کرد!!!.
مینیمالیسم ، تئوری جیمز کلیر در موفقیت!
جیمز کلییر یکی از دانشمندان و محققان در حوزه موفقیت و توسعه فردی است. کلییر معتقد است قدرت مینیمالیسم برای موفقیت و دستیابی به «خود بهبودی» ، بسیار تعیین کننده است. کلییر برای تکمیل این تحقیقات و رسیدن به نتیجه درست، بیش از یک سال زمان صرف کرد تا تحققات خود را روی تیم وزنه برداری کلمبوس تکمیل کند.
کلییر در یکی از کتاب های خود، از این خاطره را اینچنین تعریف می کند: “یکی از وزنه برداران ما، هدر، به تیم ملحق شد و حتی یک جفت کفش وزنه برداری حرفه ای نداشت. بنابراین، او یک جفت کفش مستعمل دست دوم با چرم ترک خورده ، از هم تیمی های خود قرض گرفت. این کفشها به راحتی بیش از 10 سال عمر کرده بودند و دیگر مستعمل و درانداختنی بودند!
هربار که به باشگاه می رفتم، هدر را می دیدم که با آن همان کفشهای کهنه و مزخرف تمرین میکرد؛ اما چه اتفاقی افتاد؟ او با تمرین سخت، برای شرکت در مسابقات قهرمانی ملی، انتخاب شد. با همان کفشهای مزخرف مستعمل ترک خورده!”
به همه چیزهایی که فرض میکنیم برای موفقیت نیاز داریم فکر کنیم! ابزار موفقیت برای دستیابی به موفقیت لازم است.
مدیر موفق ، ابزار خوب می خواهد
ضرب المثل مدیرتی
با این حال که ابزار خوب به مدیریت بسیار کمک میکند، اما ابزار خوب «مدیر خوب» تولید نمیکند. یعنی مدیر خوب بدون ابزار خوب هم خوب است اما مدیر بد با ابزار خوب به مدیر خوب تبدیل نخواهد شد! به عنوان مثال، مدرک دانشگاهی، یا سایر ابزارهای جانبی، چقدر در موفقیت ما تاثیر دارد؟!
ما مشغول اتلاف وقت برای تکمیل 10% پایانی کار هستیم!. علاقه داریم روی تاکتیک ها و استراتژی هایی که 10 درصد آخرین تفاوت را ایجاد می کند وسواس به خرج بدهیم!
بیاییم دلایلی را بررسی کنیم که ممکن است چیزی غیر از خود ما مسیر ما باشد. شاید لازم باشد به جای 60 دقیقه تمرین، بعد از تمرین، 30 دقیقه بعد از تمرین، مواد و مکملهای پروتئینی خودمان را مصرف کنیم. شاید لازم باشد یک جفت کفش عالی تهیه کنیم. یا کمربند حرفه ای. یا یک پیراهن حرفه ای یا ضربه گیرهای حرفه ای برای زانوها.
اما تمام اینها ابزارهایی هستند که ما در واقع زمان را برای آنها تلف می کنیم! همه اینها بهانه های دیوانه واری هستند که حتی بزرگان موفقیت نیز در سرشان با آنها روبه رو هستند.
اما چرا این اتفاق رخ میدهد؟! پاسخ بسیار ساده است!. مغز ما برای موفقیت طراحی نشده بلکه برای «بقاء» طراحی شده. مغز ما برای «صرف کردن انرژی» طراحی نشده، بلکه برای «صرفه جویی کردن در انرژی» طراحی شده! مغز به دنبال «راحتی» است! کاری که راحت تر است را انتخاب میکند! همین!
بنابراین اتلاف وقت و انرژی برای تکمیل ریزه کاری و دستیابی به 10% تکمیلی، بسیار آسان تر از انجام کاری است که 90% تفاوت را ایجاد می کند!. ادعا کردن اینکه به یک برنامه غذایی بهتر یا یک الگوی تمرینی جدید یا تجهیزات متفاوت نیاز داریم، آسان تر از این است که بپذیریم آنچه واقعاً نیاز داریم این است که یک تمرین را به مدت شش ماه پیاپی انجام دهیم و منتظر نتایج کوتاه مدت نباشیم!
همین کارکرد، در کسب و کارها، گرفتن رژیم های لاغری، موفقیت و توسعه فردی، کارآفرینی ، هنر و تقریباً هر موضوع دیگری صدق می کند. ما نیازمند استراتژی هایی در همین مقیاس هستیم و باید آموزش ببینیم.
باید مشاوره بگیریم و از دانش دیگران استفاده کنیم اما تلاش را هیچگاه متوقف نکنیم. شاید یک لپ تاپ عالی، ما را در طراحی کمک کند اما از ما طراح نمی سازد! شاید دانستن نرم افزارهای مختلف دیزاین و طراحی کار را برای ما ساده تر کند، اما از ما طراح نمی سازد. هیچ کدام از این موضوعات و ابزارها، از ما طراح نمی سازد. آنها فقط و فقط ابزار هستند و این ما هستیم که باید دائما بهتر و بهتر بشویم و تمرین کنیم و به هیچ عنوان عقب نکشیم!
بزرگترین مهارت ما در موفقیت چیست؟
با وجود صحبتهایی که در این درس داشتیم، حال برای ما کاملاً روشن است که بزرگترین مهارت ما برای موفقیت؛ تنها «انجام کار» است و بس.
ممکن است هیچ یک از ما مدیران یا فعالان درخشانی در کسب و کار نباشیم اما، نکته اینجاست که اگر واقعاً فقط اگر در هر هفته یک موضوع بیاموزیم بنویسید، بهتر از بسیاری از رقبای خود در بازار خواهیم شد چون ما در حال انجام کار هستیم.
ممکن است ما حقیقتاً یک ستاره فوق العاده فوتبال نباشیم، اما اگر هرگز تمرینات را از دست ندهیم، بهتر از سایرین خواهیم بود زیرا در حال انجام کار هستیم.
همه دوست دارند رونالدو باشند، اما هیچ کس دوست ندارد سختی های زندگی برای رونالدو شدن را تحمل کند!
رونالدو
بنابراین این فرمول بسیار ساده اما کاربردی و حقیقی، برای هر چالشی که با آن روبرو هستیم، صدق می کند. «کمال گرایی» آفت موفقیت است. کمال گرایی سبب می شود تا افراد به جای اینکه به اصل موضوع بپردازند، به بزک کردن مسیر موفقیت مشغول شوند و از حرکت در مسیر غافل شوند!
انسانها معمولاً عاشق غوطه ور شدن در جزئیات، جستجوی تاکتیک های جدید و بحث در مورد چیزهایی هستند که تفاوت کوچکی ایجاد می کنند. اما در پایان روز، بزرگترین مهارت همیشه انجام کار است. این چیزی است که بین حرفه ای ها و آماتورها تفاوت ایجاد می کند.
آنچه برای موفق شدن نیاز داریم!
برای تبدیل شدن به یک طراح خوب، ما به لپ تاپ بهتری نیاز نداریم. برای یادگیری نحوه نواختن گیتار، به یک گیتار حرفه ای نیاز نداریم. برای تبدیل شدن به یک عکاس خوب به دوربین بهتری نیاز نداریم. برای شروع و استارت زدن یک کسب و کار، به اعتبار بیشتری نیاز نداریم. و برای تبدیل شدن به یک وزنه بردار خوب نیازی به کفش های وزنه برداری عالی نداریم! ما به هیچ یک از آن نیاز نداریم!
چیزی که ما به آن نیاز داریم، تنها یک چیز است، اینکه تصمیم بگیریم، برنامه زمان بندی تنظیم کنیم و از همه مهتر؛ «فقط آغاز کنیم»!
آنچه هر فردی برای دستیابی به موفقیت نیاز دارد، فقط انجام کار است.
جیمز کلییر
در درس مربوط به کلییر با عنوان «جیمز کلییر کیست؟» توضیحات جامع در خصوص این دانشمند ارائه شده است که پیشنهاد می شود این درس هم حتماً مطالعه شود.
کلیدهای موفقیت چیست؟
دستیابی به موفقیت گرچه که ممکن است برای هر فردی از مسیری خاص صورت بگیرد، اما کلیدهایی اصلی دارد که برای همه انسانها تقریباً یکسان کار می کند.
آن قصر که جمشید در او جام گرفت آهو بچه کرد و روبه آرام گرفت
بهرام که گور میگرفتی همه عمر دیدی که چگونه گور بهرام گرفت؟
موفقیت اغلب به تلاش، آموزش، و استفاده از فرصتها و توانمندیها نیاز دارد. افراد موفق اغلب زمان و انرژی زیادی را صرف بهبود مهارتها و توانمندیهای خود میکنند و با تعیین اهداف قابل اندازهگیری، به تدریج به سمت موفقیت حرکت میکنند. در درس مربوطه به کلیدهای موفقیت با نام : «فرمول موفقیت چیست؟» به دوازده کلید اصلی موفقیت اشاره میکنیم تا مسیر موفقیت را باهم بررسی کنیم.
لایف کوچ ها و رابطه آنها با موفقیت
لایف کوچها (Life Coach) مربیان فرهیختاران یا آموزگارانی هستند که افراد را از بیرون برای داشتن زندگی درونی بهتر راهنمایی می کنند. گرچه در کشورما و تقریباً در تمام جهان، مربیان زردی وجود دارند که از این مسیر برای پولدار شدن خودشان و فریب دیگران استفاده میکنند اما این موضوع دلیل عدم کارایی لایف کوچها نیست. ما با مطالعه درست و تحقیق و مشورت متخصصین می توانیم لایف کوچهای مفیدی را برای خودمان پیدا کنیم.
لایف کوچ یا «مربی زندگی»، نوعی متخصص سلامتی است که به افراد کمک می کند تا در زندگی خود پیشرفت کنند تا به رضایت بیشتری دست یابند. کوچ های زندگی به مراجعین خود در بهبود روابط، مشاغل و زندگی روزمره کمک می کنند.
کوچینگ در جهان یک رشته رسمی نسبتا جوان است، اما ریشه در بسیاری از رشته های قدیمی دارد. از زمینه هایی مانند جنبش بالقوه انسانی(که در دهه 1960 آغاز شد و به اوج خود رسید) ، آموزش رهبری، آموزش والدی، توسعه فردیو حوزه های متعدد روانشناسی استفاده می کند.
کوچینگ زندگی به طور رسمی در طول دهه 1980 در جهان غرب ظهور کرد و در طول دهه 1990 و پس از آن در قرن بیست و یکم به اوج خود رسید. برخی از اولین لایف کوچها، صرفاً روی برنامه ریزی زندگی تمرکز داشتند، اما این رشته رشد کرد و زمینه های دیگر زندگی از جمله روابط، امور مالی، شغل، سلامت و رفاه کلی توسعه پیدا کرد.
به من بگو چرا؟
چرا بشر تا این میزان به موفقیت علاقه مند است و تایید دیگران چرا به این حد ارزشمند و مهم است؟ چرا تا این میزان به موفقیت احتیاج داریم و تمام عمر به دنبال آن می دویم؟
عمر گرانمایه در این صرف شد
تا چه خورم صیف و چه پوشم شتا
حضرت سعدی
ما انسانها ذاتاً جزو ضعیف ترین موجودات کره زمین هستیم. ما در طبیعت بیشتر از چند ساعت دوام نمی آوریم. ما نه دندانهای تیزی داریم، نه سریع میدویم، نه خوب شنا میکنیم، نه پرواز میکنیم، نه قدرت جنگیدن داریم، نه لاک محکمی داریم… پس چگونه توانستیم به تمام موجودات غلبه کنیم؟
این رازی است که در «زندگی اجتماعی» نهفته است که به آن «قدرت قبیله» اطلاق می شود. وقتی توانستیم بر محیط وحشی غلبه کنیم که با استفاده از «هوش» ، یاد گرفتیم به صورت قبیله و جمعی زندگی کنیم. تمام ما هنوز در قبایل خانوادگی، ورزشی، جامعه شناسی، مذهبی و یا کشوری و یا حتی خونی و نسبی زندگی میکنیم. پس همین انسان مدرن هم هنوز همان انسان قبیله ای است.
با وجود اینکه میدانیم امروزه ژنهای ما با سراسر مردم دنیا آمیخته است و از هر قومی در ما وجود دارد، باز در قومیتی که هستیم بدون اینکه تاریخ آن را بدانیم و درباره آن مطالعه کنیم، به آن «عرق» داریم و این «تعصب» مایه همان «تایید طلبی» است.
بنی آدم اعضای یک پیکرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
حضرت سعدی
بنابراین باوجود اینکه قبیله همواره نگهدارنده ما بوده و از ما محافظت کرده، بسیار سخت است که بتوان بر علیه آن اقدامی کرد و همچنین کلیه کارهایی که برای «تایید گرفتن از قبیله» باید انجام دهیم، غالباً به موفقت ما منجر خواهد شد. ما دلمان میخواهد از صبح تا شب همه از ما تعریف کنند و توجه را از جامعه دائما طلب میکنیم.
همه ما دوست داریم قبیله ما را تایید کند!
سایمون سینک
افراد کمی هستند که به جای «توجه» به دنبال «محبت حقیقی» هستند که البته نباید ا حق گذشت که درون محبت حقیقی هم میزان زیادی توجه وجود دارد.
اگر دوست داریم خوشبخت شویم، باید از «هوش» و پس از آن «عقل» فراتر برویم و به «خرد» دست پیدا کنیم که کار بسیار سختی است. زندگی صنعتی ما را طوری تربیت کرده که اگر یک روز بخواهیم از موفقیت دست بکشیم، به عنوان «بازنده» چنان هجمه ای به ما وارد میکنند تا نتوانیم کمر راست کنیم و یا باید همرنگ جامعه شویم، و یا با جامعه به مبارزه هرروزه برخیزیم و یا راه نشنیدن در پیش بگیریم (که از همه راهها سخت تر است و نیازمند خردی بسیار بزرگ است).
اما نکته جالب اینجاست که «موفقیت» و «خوشبختی» منافات و تضاد زیادی هم باهم ندارند ولی لازم ملزوم یکدیگر هم نیستند. می توان هم موفق بود و هم خوشبخت. گرچه کار بسیار سختی است، اما غیرممکن نیست!
سوالات متداول
موفق شویم که چه بشود؟
موفق بودن یک دستاورد نیست، بلکه نوعی نگاه است. ما برای اینکه بتوانیم احساس خوشبختی داشته باشیم، باید بتوانیم در مواردی از زندگی موفق هم باشیم. ضمن اینکه همانگونه که عنوان شد، انسان موجودی اجتماعی (قبیله ای) است و به همین دلیلل تایید جامعه را نیاز دارد.
از کجا شروع کنم؟
همانگونه که در این درس هم عنوان شد، باید ابتدا خودمان را بهتر بشناسیم و علایقمان را پیدا کنیم و گرایشهایمان را دریابیم. پس از آن هدف را مشخص کرده و به سمت آن حرکت کنیم.
چگونه در کسب و کارمان موفق شویم؟
این تقریباً سوال هر کسب و کاری است. ما برای موفقیت به مفهومی به نام شایستگی نیاز داریم. دانش و تجربه بخش مهمی از شایستگی است. بنابراین می توانیم از متخصصین این حوزه کمک بگیریم.
چگونه موفقیت را درک کنیم؟
هر گاه تایید جامعه و رضایت نسبی حاصل شد و طبق برنامه تا حدی در مسیر برنامه پیشرفت کرده بودیم، یعنی در مسیر درست موفقیت هستیم.
چه درسهایی برای موفقیت در آکادمی عیب پوش وجود دارد؟
این آکادمی به دلیل اهمیت موضوع موفقیت، این حوزه را بخش مهمی از درسنامه های خود قرار داده است. می توانیم با مراجعه به بخش «آموزش موفقیت و توسعه فردی» درسهای این موضوع را مطالعه کنیم.
چه فیلمهایی برای حوزه موفقیت پیشنهاد می شود؟
خوشبختانه در آکادمی عیب پوش در بخش «معرفی فیلمهای مدیریتی و توسعه فردی» ، بسیاری از فیلمهای ژانر موفقیت در دسترس علاقه مندان قرار گرفته که می توانیم همین الان همه آنها را در موبایل یا رایانه شخصی مان داشته باشیم.
چه کسانی می توانند برای موفقیت کسب و کار به ما مشاوره بدهند؟
مشاوره را از همه می توان گرفت اما تاثیر آن است که اهمیت دارد! ما می توانیم از افراد یا سیستمهای غیر متخصص مشاوره بگیریم و هیچ نتیجه مثبتی که نگیریم هیچ، تاحد زیادی هم به عقب بازگردیم. افراد یا سیتمهایی باید به ما مشاوره بدهند که موفقیت در کسب و کار را تجربه کرده یا در مسیر آن باشند و ضمن اینکه از مهارت، دانش و توانایی برخوردار هستند، داری تجربه کافی در این حوزه باشند.