نفرین دانش(curst of knowledge) یا لعن دانش چیست؟
این پدیده گونه دیگری از مجموعه سوگیری های شناختی(cognitive bias)، است و معمولاً زمانی رخ میدهد که فردی، در برقراری ارتباط با افراد دیگر، باتوجه به دانستههای خود، تصور میکند که دیگران، توانایی درک موضوعاتی که وی بیان میکند را به روشنی دارند.
بسیاری از متخصصین، این موضوع را به عنوان «نفرین تخصص»، نیز نام میبرند. گرچه این اصطلاح برای اشاره به پدیده های مختلف دیگر نیز استفاده می شود. البته باید توجه داشته باشیم که این موضوع با منحنی «توهم دانش»، کاملا متفاوت است و کاربرد استفاده از موضوع نفرین دانش، بیشتر به انتقال پیام یا موضوع باز میگردد.
به عنوان مثال، در محیط کلاس، معلمان با آموزش دانشآموزان تازه کار مشکل دارند. این موضوع بیشتر به این دلیل است که معلمین، نمیتوانند خود را در موقعیت دانش آموز قرار دهند و فکر میکنند اگر مفهوم درس برای آنها جا افتاده و اده است، برای دانشآموز نیز همینطور است و دانشآموز اگر با موضوع ارتباط برقرار نکرده، به دلیل نحوه ارائه معلم نیست، بلکه بخاطر استعداد و ضریب هوشی پایین دانشآموز است.
دربهترین حالت با رعایت انصاف، معلمین عنوان میکنند که دانشآموز دل به درس نداده و علاقهمندی کمی دارد. در مدیریت و بازاریابی، یکی از مشکلات برندها و سازمانها این است که نمیتوانند پیام مورد نظر خود را به مشتری نتقل کنند. در کشورعزیزمان این موضوع حتی پیچیدهتر نیز هست و اغلب سازمانها باتوجه به اینکه علاوه بر نفرین دانش، درگیر “مایوپیا”، نیز هستند، حتی این دانش وجود ندارد که اصولا چه پیامی باید ساخته شود و منتقل شود.
اصطلاح «نفرین دانش» در مقاله ای در سال 1989 در مجله اقتصاد سیاسی توسط اقتصاددانان بزرگ آن روزگار؛ کالین کامرر، جورج لوونشتاین و مارتین وبر ابداع شد. هدف از تحقیق آنها مقابله با «فرضیات متعارف در تجزیه و تحلیل (اقتصادی) اطلاعات نامتقارن»، بود. مطابق این تحقیق افرادی که آگاهی و اطلاعات بیشتری نسبت به یک موضوع داشتند، قضاوت مثبت تری نسبت به تاثیرگذاری پیام خود داشتند و تصور میکردند که سایرین پیام آنها را به خوبی درک خواهند کرد، اما این تحقیق نشان داد افرادی که نسبت به یک موضوع به اطلاعات کمتری دسترسی داشتند، برخلاف پیش بینی قبلی، درک بسیار کمتری از موضوع داشتند و اصولا با پیام ارتباط برقرار نمیکردند.
نفرین دانش چگونه شکل می گیرد؟
مهمترین دلیل که غالبا سازمانها یا مدیران نمیتوانند پیامهای مؤثر و بهیادماندنی ایجاد کنند، گرفتاری به دام این نفرین است. ارائهکننده پیام، نمیتواند خود را بهجای مخاطب قرار دهد و این موضع را درک کند که مخاطب، بهاندازه او درزمینه موضوع موردبحث تخصص ندارد. در ذهن گوینده، همهچیز ساده و روشن است ولی در ذهن مخاطب، به هیچ عنوان اینگونه نیست. بنابراین مخاطب نخواهد توانست با “محتوای پیام”، و همچنین ” بخش کلیدی پیام”، ارتباط برقرار کند. بنابراین مخاطب هیچ درکی از پیام و موضوع آن پیدا نخواهد کرد و انتقال پیام، ناموفق خواهد بود.
در بیشتر موارد آموزشها و انتقال مطالب، صرفا به علت ساده شدن بیشازحد، یا پیچیدگی بیش از اندازه، تاثیرگذاری خود را از دست میدهند. به همین دلیل است که زمانی که اسناد بالادستی شرکتها تدوین میشود، بعد از ابلاغ و آموزشهای لازم به کارکنان، از کارکنان نیز خواسته میشود تا درک خود را از مفهوم این سند، بیان کنند و راهحلهای خود را ارائه کنند تا زمانیکه این راه حلها بررسی شده، میزان درک آنها از موضوع، مشخص شود. بدیهی است درک یک مدیرفروش از رضایت مشتری، با درک مدیر تولید از رضایت مشتری، کاملا متفاوت است، این موضوعات باید تبیین و یکسان سازی شود تا نفرین دانش موجب به هدر رفتن انرژی در سازمان و عدم انتقال درست پیام نشود.
به همین دلیل زمانیکه مدیر یک سازمان به کارکنان آن، اعلام میکند که «در سال آینده، استقبال مشتریان از محصولات ما افزایش پیدا خواهد کرد»، ذهنیت او کاملا با مخاطبان وی متفاوت است؛ یک مدیر، ماهها و حتی سالها توسط دادههای مرتبط به این موضوع محاصره شده است. از آنجایی که کارکنان سازمان به چنین اطلاعاتی دسترسی نداشتهاند، درک مطالب سادهشده برای آنها غیرممکن شده و ارتباط درست پدید نخواهد آمد.
چگونه از بروز پدیده نفرین دانش جلوگیری کنیم؟
رای جلوگیری از این پدیده، لازم است تا بصورت گسترده با مشتریان در ارتباط بود و پیامها و گفتههای آنها را شنید و جدی گرفت. با بکارگیری شش اصل مقابله با نفرین دانش، میتوان از این ورطه نجات یافت. بهکارگیری عبارتهای تخصصی ایجاد انگیزه نمیکند و نه در یادها باقی نمیماند. امروزه هرقدر سخنرانیها و پیامها “کوتاه”، “صمیمی” و “قابل فهم” باشند، تاثیر بیشتری خواهند داشت.
این شش اصل مهم شامل «سادگی پیام»، «غیرمنتظره بودن»، «ملموس بودن»، «معتبر بودن»، «مبتنی بر احساسات بودن»، «صمیمی بودن» و نهایتا «داستانی بودن»، پیام هستند و پیامی که بتواند این خصوصیات را داشته باشد، قابل فهم و درک توسط مخاطب است.
اطلاع درست از انتطار مشتری و پرسیدن سوالات درست و مناسب، امکان مطابقت پیام با نیاز مشتری را فراهم نموده و موجب فروش بیشتر و بهتر محصولات و خدمات، خواهد شد.
امروزه تنظیم و انتقال پیامهای خودپسندانه براساس «بزرگی سازمان»، «تاریخچه برند یا کسب و کار»، «تعداد کارکنان» آن، و «تعداد مشتریان» آن(پیامهایی نظیر بزرگترین اولین، برترین و …)، نه تنها تاثیر مناسبی بر مشتری نخواهد گذاشت بلکه در برخی موارد موجب عقب نشینی مشتری خواهد شد. مشتریان از سازمانهای بسیار بزرگ، وحشت دارند و فکر میکنند که این سازمانها یا هزینههای بالایی دارند و قرار است آن را از جیب مشتریان تامین کنند و یا فکر میکنند با این تعداد از مشتری مسلما زمانی برای آنها باقی نخواهد ماند و خدمات باکیفیتی نخواهند گرفت. بنابراین بهتر است با درک درست از مخاطب، پیام به درستی منتقل شده و چیزی که مشتری نیاز ندارد بشنود را به وی منتقل نکنیم.
مشتریان همیشه دوست دارند تا درمورد دغدغه ها و مشکلاتی که آنها با آن مواجه هستند صحبت شود نه آمال آرزوهای شرکتها و برندها. سازمانی که دچار نفرین دانش نیست، تلاش خواهد کرد تا به مشتری بفهماند که سعی وی درراستای حل مشکلات مشتری است.
به جرات میتوان گفت، اکثر سازمانها و برندهای ایرانی درگیر این موضوع هستند و بسیاری از اوقات آنچه در هیئت مدیره میاندیشند، همان چیزی که مشتری میخواهد(با ارفاق نمیگوییم عقیده دارند که “مشتری، باید بخواهد!”)، اما درواقع اینگونه نیست. پس از انجام تحقیقات بازار، مصاحبه ها، فوکس گروپها و جمعآوری اطلاعات از هر روش دیگری، مشخص میشود فهم مشتری از پیامی که سازمان داده است، کاملا متفاوت با آن چیزی است که مدیران سازمان عنوان کردهاند.
سلام وقت خوش
مطالب بسیار عالی بود سپاسگزارم
امید عزیز
ممنون و خوشحالیم که مطالب سایت مفید بوده.
باتشکر