استراتژی (strategy) یا راهبرد در مدیریت، از دهه شصت میلادی توجه جهان را به خود جلب نمود. این واژه که ریشه در یونان باستان دارد، سالها صرفا فقط در امور نظامی و مدیریت جنگها کاربرد داشت. اما با گسترش بازار و افزایش شدید رقابت میان سازمانها ، لزوم برنامه ریزی و جهتگیری برای پیش بینی و خلق آینده، برای سازمانها آشکار شد. بزرگان مدیریت، برآن شدند تا استراتژی را از محدوده نظامی به مدیریت کسب و کار بیاورند و سازمانها را توجیه کنند که استفاده از استراتژی به نفع آنها خواهد بود. امروزه اهمیت استراتژی به حدی است که تقریبا هیچ سازمانی بدون آن حرکت نکرده و درهر کسب و کاری، استراتژی چه ضعیف و چه قدرتمند، وجود دارد و نقش و اهمیت آن بر تمام مدیران اثبات شده است.
استراتژی چیست؟
استراتژی(strategy) یا راهبرد، در مدیریت به معنای تصمیمها روشهای مختلفی است که برای رسیدن به اهداف سازمان اخذ میشوند. چه عملیاتی و کوتاه مدت، ریشه این واژه از لغت یونانی استراتگوس(Strategos) به معنای لشکر گرفته شده است. در یونانی استراتگوس به معنی فرماندهی ارتش هم بود. همچنین این واژه درمعنای فن اداره جنگ و طرح نقشه برای جنگ نیز کاربرد دارد. از دیدگاه بزرگان مدیریت، استراتژی به طور خلاصه نحوه رسیدن به هدف(How To Achieve) است. مسیرهایی که در راه رسیدن به اهداف سازمان در نظر گرفته میشود و چگونگی دستیابی به آن اهداف مصداق استراتژی است.
استراتژیها از زندگی فردی گرفته، تا اداره کشورها کاربرد دارد. در زمان راه اندازی سازمانها و شرکتها پس از برنامه ریزی برنامههای کسب وکار، پلن استراتژی سازمان قویترین و اساسیترین بخش برنامههای سازمان است. در اصل استراتژیها تعیین میکنند تا سازمانها چه زمان چگونه و با چه روشی به موفقیت دست یابند. در اداره کشورها، نحوه استفاده از قدرت سیاسی، نظامی، فرهنگی و اقتصادی، در جهت دستیابی به اهداف عالیه یک کشور، استراتژی آن کشور است. به عبارت دیگر، استراتژی به مفهوم به کارگیری همه امکانات کشور برای دست یافتن به اهداف ملی آن کشور است.
مدیریت استراتژیک چیست؟
مدیریت استراتژیک به معنای استفاده از استراتژی در سازمان جهت خلق آینده مطلوب است. به عنوان مثال در بازاریابی استراتژیک، سازمان با استفاده از استراتژی، نوع بازاریابی خود را تعیین میکند و آینده سازمان را محقق میسازد. در مدیریت استراتژیک، مدیران با استفاده از استراتژی و نوشتن آن، سعی در پژوهش آینده داشته و در خلق آن سهیم هستند. این مدیریت، پیش بینی آگاهانه آینده با تعیین مسیرها و انجام اقدامات مشخصی است که درنهایت به خلق آینده مطلوب سازمان منجر شود.
تعریف مایکل پورتر از استراتژی
مایکل پورتر استاد برجسته مدیریت و اقتصاد، ملقب به پیامبر برنامهریزان راهبردی (استراتژیک) است. مایکل پورتر در زمینه استراتژی پیشتاز بزرگان مدیریت است و استراتژیست های بزرگ جهان همواره به او و روشهای او اقتدا کردهاند. پورتر در طول سالهای مختلف، تعاریف متعددی از استراتژی ارائه کرده و دیدگاههای خود را در مورد استراتژی تعدیل یا تکمیل کرده است. مطرحترین مقاله مایکل پورتر در مورد استراتژی، مقالهای بنام «استراتژی چیست؟»، یکی از مقالات بنیادین در تفکر استراتژیک است. از نظر پورتر، استراتژی یعنی اینکه کاری که دیگران انجام میدهند را با منابع کمتر(کاراتر) انجام دهیم و کارهایی انجام دهیم که هیچکس غیر از ما انجام نمیدهد.
به همین علت، با وجودی که ارزان بودن به عنوان یک استراتژی عام، اعلام میکند، از اتوماسیون ژاپنی و شیوه تولید ارزانقیمت در جنوب شرق آسیا و چین، استقبال نمیکند و توضیح میدهد که اتوماسیون و فنآوری، دیر یا زود در اختیار دیگران نیز قرار میگیرد و نمیتواند یک مزیت رقابتی بلندمدت ایجاد کند. ارزان بودن از نگاه پورتر وقتی ارزشمند است که تقلیدپذیری آن دشوار باشد و به عبارتی بتوان آن را یک تمایز جدی در نظر گرفت.
تعریف جک ولش از استراتژی
جک ولش مدیر افسانهای جنرال الکتریک (دربخش بزرگان مدیریت مقالهای درباره وی نوشته شده) و از بزرگان مطرح مدیریت و همچنین نویسنده کتاب “آیین پیروزی” است. او درتعریف استراتژی میگوید”استراتژی یعنی این که ما تصمیمهای شفاف و دقیق در مورد نحوه رقابت با دیگران بگیریم”.
تعریف اوستر از استراتژی
شرون اوستر از اساتید برجسته استراتژی جهان، استراتژی را چیزی از جنس تصمیم گیری و انتخاب میداند. او درباره تعریف استراتژی میگوید” استراتژی داشتن یعنی وقتی مجموعه تصمیمات ما دیده میشود، بتوان الگوی خاصی را در آن مشاهده کرد. به عبارتی چیزی از جنس تغییر و انتخاب”.
استراتژی پلن چیست؟
مدیران یک سازمان با صحبت زیاد درباره استراتژی، به اهداف سازمان دست نخواهند یافت. بلکه باید یا نحوه نوشتن «برنامه استراتژیک» را بدانند و یا این موضوع را به شرکتهای متخصص این امر، واگذار نموده و باصطلاح، برون سپاری کنند. استراتژیک پلن یا استراتژی پلن یا پلن استراتژی یا برنامه استراتژی، برنامه ایست مانند برنامه کسب و کار که با شناسایی سازمان و محیط بیرونی آن برنامه رسیدن به اهداف و اولویتها و زمان انجام هر بخش را تعیین میکند.
برنامه ریزی استراتژی برای دستیابی به اهداف سازمان نوشته میشود. طبیعی است نوشتن این برنامه به معنای پیشگویی آینده نیست و این برنامه نمیتواند مشخص کند بازار در آینده دقیقاً چگونه خواهد بود و در آینده نزدیک یا دور، چه اتفاقاتی رخ خواهد داد. اما لزوم وجود این برنامه به این دلیل است که سازمان بداند چگونه و در چه زمانی چه اقداماتی را باید انجام دهد تا درآینده به اهداف خود دست یابد. یکی از شعارهای برنامه ریزی استراتژیک این است که بهترین راه پیشبینی آینده، ساختن آن است. بنابراین سازمانها با اتکا به این برنامه تلاش میکنند تا با بررسی وضعیت موجود، به آینده دست یابند. به هر رو، البته عموما برنامه ریزان این مهم، استراتژیهای سازمان را بر اساس زنده ماندن در شرایط سخت طراحی میکنند.
به بیان دیگر، برنامه ریزی راهبردی، به نوعی تصویر رسمی آینده سازمان است. برنامههای استراتژیک یا راهبردی مشخص میکنند که سازمان دقیقاً چه کاری انجام میدهد، برای چه کسی کار میکند، چگونه کار خود را به بهترین شکل ممکن انجام میدهد و چگونه رقبای خود را شکست داده و یا از آنها دوری میکند. برای نوشتن یک برنامه استراتژی، تحقیقات زیادی باید صورت گرفته و اطلاعات مربوطه جمع آوری شود. عموما یک برنامه راهبری عمومی، شامل 10 مرحله است.
مقدمات
این مرحله، بخش اولیه برنامه استراتژی است. دراین برنامه نیز مانند برنامههای کسبوکار و برنامههای بازاریابی، بخشهای اولیه به معرفی سازمان و بخشهای درگیر در برنامه و ضرورت انجام این برنامه ریزی استراتژیک برای سازمان پرداخته میشود. در این بخش، برنامهریزی بررسی شده و نیز آشنایی با نوع آن، انجام میشود. همچنین سازمانها، واحدها، گروهها یا افرادی که باید در این برنامه درگیر شوند مشخص شده و توجیه میشوند. همچنین در این بخش، مراحلی که در برنامه باید انجام داده شوند، شرح داده میشود. این بخش روش انجام برنامه ریزی، زمانبندی انجام آن، آیین نامهها و دستورالعملهای مورد نیاز برای انجام آن و همچنین نحوه گزارشدهی مشخص میشود. پس از آن، منابع و امکانات لازم تعیین شده و اعلام میگردد.
تعیین وظایف
این مرحله همانگونه که از اسمش پیداست، شامل وظایف رسمی و غیررسمی سازمان و در واقع “باید هایی” است که سازمان با آنها روبروست. هدف از تقریر این مرحله، شناسایی بخشها و افرادی است که وظایف به آنها محول خواهد شد و همچنین سطح و میزان این وظایف تعیین میشود. شاید این هدف به ظاهر خیلی روشن باشد ولی این واقعیت در بیشتر سازمانها وجود دارد که بیشتر افراد، هنوز اختیارات و وظایف سازمانی خود را با اینکه درآن مشغول بکار هستند، نمیدانند. از سوی دیگر، وظایف محول شده به سازمان(یا افراد و بخشها)، عموماً کلی بوده و تمام فضایی را که سازمان می تواند در آن فعالیت کند تعریف نشدهاست. بنابراین ضروری است افراد با مطالعه وظایف مکتوب و مصوب سازمان، اولاً با آن وظایف آشنا شوند(که از این طریق بعضی از اختیارات و ذینفعان سازمان نیز شناسایی می گردند)، ثانیاً مواردی را که در حیطه اختیارات سازمان قرار میگیرند اما تا بحال کشف نشدهاند، شناخته میشود.
تحلیل ذینفعان
یکی از مهمترین بخشهای برنامه راهبردی، تحلیل ذینفعان است. این تحلیل باید درست انجام شود زیرا ذینفعان و منافع آنها، اهداف برنامه را تعیین میکند. ذینفع به معنای فرد، گروه یا سازمانی است که میتواند بر نگرش، منابع یا خروجیهای سازمان تاثیر گذاشته و یا از خروجیهای آن تاثیر بپذیرد. تحلیل ذینفعان، پیش درآمد ارزشمندی برای تنظیم بیانیه ماموریت سازمان است. تحلیل ذینفعان بسیار ضروری است. چرا که رمز موفقیت برنامه، ارضای نیاز ذینفعان کلیدی سازمان است. اگر سازمانی نداند که ذینفعانش چه کسانی هستند و چه معیارهایی برای قضاوت درباره سازمان به کار میبرند، نخواهد توانست برنامه درستی برای پیشبرد اهداف آنها تامین کند.
تنظیم بیانیه ماموریت سازمان
چشم انداز سازمان جایی است که سازمان درآینده در انجا تصور میشود و ماموریت سازمان عباراتی است که اهداف نهایی سازمان، فلسفه وجودی، ارزشهای حاکم بر سازمان را مشخص میکند. تنظیم و تاکید براین موارد، اختلافات درون سازمانی را مرتفع ساخته و بستر بحثها و فعالیتهای سازنده و موثر را هموار خواهد کرد. توافق مدیران سازمان بر ماموریت سازمان، تمام فعالیتهای آن را همسو میسازد و انگیزش کارکنان را افزایش میدهد. به همین خاطر، لزوم گنجانیده شدن بیانیه ماموریت، در برنامه راهبردی وجود دارد.
شناخت محیط سازمان
برای برنامه ریزی هر برنامهای، نباز به شناخت دقیق محیط سازمان است. اساس استراتژیک عمل کردن شناخت شرایط موجود است. یک بازیکن موفق فوتبال علاوه بر اینکه از توانایی ها و وظایف هر یک از اعضای تیم خود آگاهی دارد، سعی می کند شرایط تیم مقابل و نقاط قوت و ضعف هر یک از افراد آن را دریابد . با داشتن این ماموریت در ذهن یعنی پیروز شدن در بازی، در هر لحظه بهترین حرکت را انجام دهد.
بازی در محیط اقتصادی نیز همین شرایط را دارد. یک سازمان برای اینکه در رسیدن به ماموریت خود موفق شود، باید شرایط حاکم بر خود و محیط اطراف را به خوبی شناسایی نماید. در این مرحله، ابتدا محیط خارجی سازمان مورد بررسی قرار گرفته و نقاط قوت و ضعف آنها برای سازمان تعیین میگردد. سپس محیط داخلی نیز در قالب ورودیها، خروجیها، فرایند و عملکرد سازمان مورد مطالعه قرار خواهند گرفت.
تعیین موضوعات استراتژیک
یکی از مهمترین بخشهای برنامه راهبردی، تعیین موضوعات استراتژیک پیش روی سازمان است. این مرحله، قلب فرایند برنامه ریزی استراتژیک است. موضوعات استراتژیک، تصمیمات سیاسی و اساسی هستند که بر اختیارات، ماموریت، هزینه ها، تامین منابع مالی، سازمان یا مدیریت تاثیر می گذارد. هدف از نگارش این مرحله، تعیین انتخابهایی است که سازمان با آنها مواجه است.
تعیین استراتژیها
برای پرداختن به هر یک از موضوعات استراتژیک پیش روی سازمان، باید اقداماتی صورت گیرد که در قالب برنامهها، اهداف، طرحها و . . . بیان میشوند. میتوان مجموعه این اقدامات زا نیز، استراتژی نامید. در واقع استراتژی، عبارتست از قالبی از اهداف، تصمیمات یا تخصیص های منابع که مشخص میکنند سازمان چیست، چه کاری انجام میدهد و چرا آن را انجام میدهد. استراتژی ها میتوانند تحت سطوح سازمانی، وظایف و محدوده زمانی متفاوتی تعریف شوند.
شرح طرحها و اقدامات
شرح طرحها و اقدامات هم میتواند به صورت مستقل تعریف شود و هم در قالب مرحله قبل(مرحله تعیین استراتژیها)، انجام شود. اما از آنجایی که کار برنامه ریزی استراتژیک با تعیین استراتژیها به پایان می رسد و اجرای آن در قالب تعریف طرحها و اقدامات و مدیریت استراتژیک برنامه تهیه شده انجام میشود، این تفکیک صورت گرفته است. در این مرحله به منظور اجرای هر یک از استراتژیهای انتخاب شده، تعدادی طرح و اقدام تعریف میشود.
تنظیم چشم انداز سازمان
در این مرحله، توصیفی از شرایط آینده سازمان در صورت بکارگیری استراتژی های تدوین شده ارائه میشود. این توصیف، دورنمای موفقیت سازمان نامیده میشود. توصیفی که در آن شرحی از ماموریت، استراتژیهای اساسی، معیارهای عملکرد داده میشود . برخی از قواعد تصمیم گیری مهم و استانداردهای اخلاقی مد نظر همه کارمندان، ارایه میشود. در صورت تنظیم چنین دورنمایی، افراد سازمان خواهند دانست که چه انتظاری از آنها وجود دارد. پویایی، همسویی، انگیزه و نیروی افراد در رسیدن به اهداف سازمان به وجود آمده و نیاز به نظارت مستقیم کاهش مییابد.
برنامه عملیاتی مدت دار
در مرحله نهایی، با استفاده از اطلاعات تدوین شده در مرحله هشتم و بر اساس اولویتهای تعیین شده، یک برنامه عملیاتی تهیه میشود و بر اساس آن مدیریت و کنترل طرحها و اقدامات انجام خواهد شد.