مفهوم یولو (YOLO) چیست؟
مفهوم یا فلسفه زندگی یولو (YOLO)، مخفف عبارت شما یک بار زندگی میکنید (You Only Live Once)، با وجود اینکه فلسفه ای قدیمی است، از دیدگاه بسیاری از افراد یکی از فلسفه ها یا روشهای جدید زندگی محسوب می شود.
روزی نیست که شبکه های اجتماعی و خصوصاً اینستاگرام خود را چک کنیم و با پستی جذاب و چشم نواز از یک «اینفلوئنسر» معروف مواجه نشویم که در یک ویلای مجلل یا در کنار اقیانوس یا در استخری زیبا یا مکانی مجلل در حال نوشیدن یک نوشیدنی است و نوشته “رویاهایت را بساز…”
اما ما در اتوبوس یا مترو یا اسنپ، در مسیر خانه با حقوق کارمندی یا کاری پرزحمت و کم درآمد، قرار است که رویاهیمان را بسازیم و اگر مثل او نشده ایم، حتما «بی عرضه» و ناتوان بوده ایم وگرنه «فقیر به دنیا آمدن، یک اتفاق است، اما فقیر مردن، یک انتخاب!!!.»
این «بزرگترین دروغ دنیاست» و شاید اگر کسی ادعای خدایی کند، باورپذیر تر از شعار باشد!. امکان ندارد بدون زمینه قبلی، نیروی محرک، منابع اولیه، پشتوانه و ارتباطات لازم، کسی بتواند راه ثروتمند شدن را طی کند. حتی در کشورهای توسعه یافته که امکانات برابرتری نسبت به سایر کشورها وجود دارد، این موضوع غیر ممکن است. شاید بتوان گفت ثروتمند شدن در این کشورها، «حتی به مراتب سخت تر است» زیرا منابع و قدرت و روابط در اختیار کمپانی های بزرگ است و افراد و کسب و کارهای کوچک شانس موفقیت بسیار کمی دارند زیرا در فضای شدید رقابت امکان مقابله ندارند.
در لحظه تماشای این صحنه های رویایی در شبکه های اجتماعی، قطعا دو حس حسادت به آن اینفلوئنسر و حس بدبختی نسبت به وضعیت موجود خودمان، به سراغمان خواهد آمد. فلسفه یولو دقیقا برای مبارزه با این احساسات منفی خلق شده است.
موضوع فلسفه یولو، با ولنگاری و بی تفاوتی و زندگی هیپی وار، کاملا متفاوت است بلکه صرفا به این موضوع تاکید دارد که «هیچ کس از فردای خود باخبر نیست بنابراین بهتر است با امید و حس رضایت و شادمانی از وضعیت فعلی و تلاش برا ی بهبود آن زندگی کرد».
بزرگترین مشکل بشر «مقایسه» است. مقایسه، رنجی تمام نشدنی است.
مقایسه، دریچه ورود به ناخشنودی ابدی است
بودا
از حواس خود استفاده کنیم تمرکز بر حواس، مانند صدای تپیدن قلب، بوی چای، احساس گرمای خورشید؛ خود نوعی مدیتیشن است. لزوماً نیاز نیست در جایی شبیه لب ساحل باشیم. در هر جایی این امکان وجود دارد که به موضوعات کوچک و دلپذیر اطرافمان توجه کنیم. صدای قطرات باران روی پنجره و پشت بام، رویایی تر از خیال یک ویلای ساحلی است.
چندوظیفه ای(multitasking) را متوقف کنیم. زمانی که در حال دوش گرفتن هستیم، صرفاً برروی تجربه همان لحظه دوش گرفتن تمرکز کنیم. نفس عمیق بکشیم و روی تنفس مان تمرکز کنیم. اگر واقعاً روی نفس خود متمرکز شویم، هیچ راهی برای ذهن مان باقی نخواهد ماند که بتواند ما را فریب بدهد و به گذشته یا آینده برود. فراموش نکنیم ذهن ما مانند اسبی سرکش و وحشی است و باید مهار شود در غیراینصورت ما را به زمین خواهد کوفت.
قدردانی را تمرین کنیم. وقت گذاشتن برای یادداشت همه چیزهایی که می توان بابت آنها سپاسگزار بود، به ما کمک می کند تا بر آنچه که “هست” تمرکز کنیم نه آنچه “می تواند باشد”.
غذای خود را بو کنیم. این به حواس ما برمی گردد و راهی عملی برای تبدیل کم کم آن به یک عادت است. وقتی غذا می خوریم بیشتر ازسیر شدن، درگیر طعم و مزه غذا شویم. بوییدن نارنگی هنگام پوست کندن یا مزه کردن بوی شیرینیهایی که در فر پخته میشوند، ما را در«لحظه اکنون» نگه خواهد داشت.
زندگی، آب تنی کردن در حوضچه اکنون است
سهراب سپهری
پیاده روی کنیم. چه با موسیقی و چه بدون آن. اگر بتوانیم دو یا چندنفره پیاده روی کنیم و باهم صحبت کنیم، به حال باز می گردیم. ورزش و پیاده روی، بدن و ذهن ما را در محیط فعلی متمرکز نموده و می توان ارتباط بهتری با «لحظه اکنون» برقرار کرد.