چرا عقیده مخالف، ما را عصبانی می‌کند؟

چرا عقیده مخالف، ما را عصبانی می‌کند؟

انسانها در جامعه با رویکرد تفکر ماکیاولی در حال اثبات خود و یا نظر خود هستند. اکثر انسانها سعی میکنند بجای کشف حقیقت، سفسته کنند تا به هدف برسند نه به موضوع. عدم وجود دلایل مستدل مارا عصبانی خواهد کرد. اما برای جلوگیری از عصبانیت باید بیشتر بدانیم. بیشتر به موضوع بپردازیم تا به هدف. امروزه رمز پیروزی در شرکتها و حتی جوامع، تحمل عقاید مختلف است.

چرا عقیده مخالف، ما را عصبانی می‌کند؟
چرا عقیده مخالف، ما را عصبانی می‌کند؟

افزایش دایره لغات نباید تبدیل به سلاح برای به کرسی نشاندن حرفهایمان شود بلکه باید چراغی برای روشن کردن راه برای هر دوسوی دعوا باشد. افزایش مهارت‌های مذاکره خوب و ارزشمند هستند و هر کدام در برخی از اوقات به کار می‌آیند. اما در صورت عدم وجود حق، اثربخشی آن‌ها محدود است. برخی از بهترین ایده‌ها محصول ارایه نظرات افرادی با پیش‌زمینه‌های تخصصی متفاوت است.

حتی برای نفع خودمان هم که شده مجبوریم با مواجهه با نظرات مخالف مبارزه کنیم و از بروز عصبانیت و عدم عقلانیت جلوگیری کنیم.

چرا عقیده مخالف، ما را عصبانی می‌کند؟
چرا عقیده مخالف، ما را عصبانی می‌کند؟

برای شروع می‌توانیم تمایزات ظریف و متنوع را انتخاب کنیم. تمایزاتی که باعث شوند مخالفت‌ها کمتر ناپسند جلوه کند.

همه ما عاشق ایده‌های دلپذیر خودمان هستیم. ما به عادت‌های مستبد خودمان وفادار هستیم. اما اگر بتوانیم به درستی، بدون شکایت و بی‌حرمتی به ایده‌های مخالف دیگران گوش دهیم می‌توانیم زندگی موفق و غنی داشته باشیم. حتی ممکن است ما ناگهان با موضوعاتی که فکر می‌کردیم مخالفشان هستیم موافق شویم، اگر جرات داشته باشیم تا به خودمان و دیگران یک شانس بدهیم.

چرا عقاید مخالف ما را عصبانی میکند؟

چرا نظر مخالف را برنمی‌تابیم؟

رفتار تکرار شونده عادت های ما را تشکیل میدهند و عادت های ما موجب تشکیل شخصیت ما میشوند. ما ایرانیان درطی قرنهای متمادی تجربه زندگی در استبداد را داشته ایم و این استبداد کم کم به گروها و خانواده ها و نهایتا  شخصیت فردی ما رخنه کرده است. به زبان دیگر استبداد سازمان یافته در ذات اجتماعی ما نهادینه شده است.

اگر عقیده مخالف، ما را عصبانی میکند نشانه آن است که ما ناخودآگاه میدانیم که دلیل مناسبی برای آنچه فکر می کنیم نداریم. به عنوان مثال اگر کسی مدعی باشد که دو بعلاوه دو میشود پنج، یا این که ایسلند در خط استوا قرار دارد، ما به جای عصبانی شدن برای او احساس دلسوزی می کنیم، مگر آن که اطلاعات حساب و جغرافیمان آن قدر کم باشد که این حرفها در افکارمان ایجاد تزلزل  کند. اغلب بحثهای بسیار تند بحثهایی هستند که طرفین درباره موضوع مورد بحث دلایل کافی ندارند.

برتراند راسل

شکنجه و تضییع شخصیت دیگران عموما در ایدئولوژی ها به کار میرود. در علوم منطقی مانند مهندسی یا ریاضیات اثری از ایدئولوژی نیست. به بیان دیگر ریاضیات با اثبات و اعداد و ارقام و علم سر و کار دارد اما در ایدئولوژی تنها عقیده و باور وجود دارد بنابراین هنگامی که پی میبریم از نظر دیگری عصبانی هستیم زمان آن رسیده که مراقب خودمان باشیم.

پیامبر اسلام، خصلت متعالی تحمل نظر مخالف را بیش از سایر بزرگان عزیز و ممدوح دانشته و همواره با مخالفان خود گفتگو نموده و دلیل و برهان خود را بدون عصبانیت مطرح نموده و از آن دفاع می‌کردند. نحوه برخورد ایشان با مخالفین به گونه‌ای بود که نه تنها موجب خشم بیشتر آنان نمی‌شد، بلکه در ایشان تزلزل ایجاد می‌نمود و موجب می‌شد که سخن پیامبر را قبول کنند . یکی از راههای نفوذ پیامبر به انسانها ورود به قلب و روح آنها بود.

بنابراین به جای پاشیدن حروف بدون تفکر به صورت فرد مقابلمان سعی کنیم با استدلال بروی غلبه کنیم و در او تزلزل ایجاد کنیم. اگر دلایل وی از ما قوی تر بود آن را بپذیریم.

در مسابقات وزنه برداری برنده کسی نیست که بیشتر فریاد بزند بلکه مدال به کسی میرسد که با بهترین تکنیک و تمرین بیشترین وزنه را برروی سر خود نگه دارد. پس باید دانش بیشتری کسب کنیم و مهارت سخن گفتن را در خود تقویت کنیم. تنها راه پیروزی در دنیای جدید خدمت به آن است.

داستان یک کلیسا و مدیریت

داستان یک کلیسا و مدیریت

چرا دانش مدیریت راهکار تمام مشکلات یک کشور است؟

کلیسای ملی قلب مقدس در کوکلبرگ بروکسل، یکی از زیباترین جاذبه های توریستی شهر بروکسل است که برای ورود به آن چندین یورو باید هزینه کنید. اما نکته مدیریتی آن در هزینه بلیط آن نیست. این کلیسا به گونه ای طراحی شده که با این وجود که در قلب شهر قرار دارد، به هیچ عنوان ترافیک خاصی برای شهر ایجاد نمیکند و سالانه میلیونها یورو برای بلژیک درآمد دارد. اما باز این نکته مدیریتی این کلیسا نیست.

داستان یک کلیسا و مدیریت
داستان یک کلیسا و مدیریت

تمام کشورها و مردم دنیا مکان های مقدسی دارند که برای آنها هزینه کرده و آنها را عزیز میدارند. بسیاری از مردم زمین و خانه خود را اهدا میکنند تا در آن مسجد یا کلیسا ساخته شود. در کشور عزیز ما نیز چنین است. مردم با علاقه و بعضا با هزینه های شخصی اقدام به ساخت مساجد میکنند که بسیار امر زیبا و خدا پسندانه ای است. اما نکته مدیریتی این مهم دقیقا در همین جاست.

داستان یک کلیسا و مدیریت
داستان یک کلیسا و مدیریت

به عنوان مثال اگر در شهرتهران قدم بزنیم و با نگاه کمی دقیق تر بنگریم، در هر خیابان و کوچه ای در این شهر بزرگ مسجدی وجود دارد. این مهم نشان از اعتقاد مردم شهر دارد اما یک نکته مهم مدیریتی در این مهم رعایت نشده است. چه تعدادی از مساجد ما که با عشق و اعتقاد ساخته شده اند، به اندازه ای زیبا و جذاب هستند که توریستها حاضر به پرداخت پول برای دیدن آنها باشند و یا با نگاه عمیق تر، برای اینکه به سمت دین ما جذب شوند، خودنمایی میکنند. شاید یکی از زیباترین بناهای مذهبی در کشور ما (و با فاصله زیباترین آن)، بارگاه مقدس امام هشتم، حضرت رضا(ع) است. بعد آن شاید نتوان بنای زیبای مذهبی جذابی را مشاهده کرد. درست است که برخی از امامزاده های ما نیز با آیینه کاری های دلبرای خود جذاب و زیبا هستند اما نه به اندازه ای که موجب جذب توریست ها به این مکانهای مقدس شوند. بعلاو اینکه مشکل پارکینگ و عدم وجود فضای باز و بعضا نقاط سعب العبور این مکانها را هم در نظر بگیرید.

داستان یک کلیسا و مدیریت
داستان یک کلیسا و مدیریت

به عنوان مثال مسجد نور تهران یکی از مشهورترین مساجد کشور است که سالانه بسیاری از مراسم مهم مذهبی و یادبودها در آن انجام میشود. اما این مهمترین مسجد تهران یک پارکینگ درست ندارد. حتی فضای سبز مناسب ندارد. در حاشیه خیابان فاطمی و در یکی از شلوغترین نقاط تهران قرار دارد. همین مثال نشان میدهد که مدیریت و جانمایی این مسجد از نظر معماری شهری تایید نشده است ولی به هررو این مسجد ساخته شده و درحال استفاده است. نمونه های بسیاری از این مساجد در تمام شهرهای ایران وجود دارد که متاسفانه هیچ جذابیت و یا امکاناتی ندارند.

اگر هزینه ای که برای هر مسجد در کوچه ها و خیابانها میشد صرف ساخت یک مسجد زیبا و بزرگ و پارک و پارکینگ عظیم و هتلهای اطراف و دسترسی های مربوطه میشد، تا چه میزان میشد مساجد بزرگتر، زیباتر و جذاب تری ساخت. بعلاوه اینکه اجتماعات بزرگ مذهبی خود موجب جذب توریست ها و توجه آنها به معماری ایرانی_اسلامی می‌شد.

مسجد جامع بستک که توسط مردم و با همکاری مردم در شهر بستک در استان هرمزگان ساخته شده، به قدری زیبا و باوقار طراحی شده که چشم هر بیننده ای را محسور میکند. این شاهکار معماری در فضایی بسیار زیبا با پارکینگ درست و امکانات کامل ساخته شده اما مطمئنا بسیاری از مردم حتی نام بستک را تا به حال نشنیده اند چه برسد به این مروارید سفید که در قلب این شهر کوچک نهفته است.

تفاوت ما با جوامع توسعه یافته درهمین بخش مدیریت مشخص میشود. به وضوح مشاهده میکنیم که آنها از هر موضوعی برای ایجاد اشتغال و درآمدزایی استفاده می‌کنند و این مهم با کمک همه مردم و سازمانها و نهادها حاصل خواهد شد. پیشرفت در علوم مهندسی بسیار خوب است اما راهکار حل مشکلات جامعه مدیریت است نه مهندسی.

تاثیر خانواده و دوستان برما چقدر است؟

گروه دوستان و خانواده در حقیقت کوچکترین بخش جوامع بشری است. عموما جوامع از اجتماع این گروهها شکل میگیرند. دراین بخش، تاثیر برهم‌کنش‌های افراد غیرقابل انکار است. به زبان ساده تر، رفتار و افکار نزدیکان ما تعیین کننده استقرار ما در وضعیت کنونی و یا تغییر آن است.

ما بصورت ناخودآگاه شبیه تفکرات یا رفتارهای نزدیکانمان میشویم و هرچه زمان بیشتری با آنها سپری کنیم، تاثیر بیشتری از آنها خواهیم گرفت. درواقع ما بخشی از رفتار و اعمال و تفکرات افرادی هستیم که با آنها نزدیکترین ارتباط را داریم. افراد نزدیک ما از خانواده گرفته تا زوج و دوستان ما برروی افکار و درنهایت تصمیمات و اعمال ما تاثیر مستقیم دارند. دانستن این موضوع به ما کمک خواهد کرد تا زمان بیشتری را صرف ارتباط با نزدیکانی کنیم که تعالی روحی، اخلاقی و اجتماعی بیشتری دارند و ما را به سمت پیشرفت روحی و جسمی سوق میدهند.

در دنیای بازاریابی، ارتباط با افراد و سازمانهای موفق موجب حرکت به سمت راهی که این سازمانها طی نموده اند خواهد شد. اما نباید فراموش کنیم که اندازه سازمانها و افرادی که تمایل داریم موفقیت آنها را کسب کنیم، با اندازه وضعیت سازمان ما تناسب داشته باشد. با قلاب ماهیگیری نمیتوان یک کشتی را بکسل کرد. بنابراین بندهای ارتباطی بین افراد، سازمانها و جوامع، میبایست کشش و گنجایش اتصال دوطرف را به هم داشته باشد.

در دنیای امروز، اقتصاد باز و آزاد طلب میکند تا همه کشورها و سازمانها سعی کنند با غولهای اقتصادی جهان ارتباط مناسب و دوستانه داشته باشند. نمیتوان توقع داشت سازمان یا کشوری،  با سازمانها و کشورهای ضعیف و ناموفق ارتباط نزدیک و مستمر برقرار کند و توقع داشته باشد تا  اقتصاد آن، شاهد رشد و شکوفایی باشد.

مسلما اقتصاد یک کشور یا سازمان، اقتصاد کشورها یا سازمانهای دوست خود را تقلید نموده و شبیه آنها میشود.

نوشته: فرامرز عیب پوش

بخش‌بندی بازار

بخش‌بندی بازار فرایند تقسیم بازار مشتریان بالقوه به گروه‌ها و بخش‌های مختلف بر اساس ویژگی‌های خاص است. عضو این گروه‌ها ویژگی‌های مشابهی را دارند و معمولا یک یا چند جنبه مشترک در میان آنها وجود دارد. به تعریفی دیگر؛  بخش‌بندی بازار فرایند تقسیم کل بازار مصرف کنندگان به گروه‌های کوچکتر افراد با ویژگی‌های مشابه است. در نهایت افراد در هر بخش باید تا حد ممکن مشابه باشند اما همچنین باید از بخش های دیگر متمایز باشند.

هدف این است که بخش‌هایی از بازار ایجاد شود که محصولات مشابه را به دلایل مشابه خریداری می‌کنند، به طور مشابه به پیام‌های برند پاسخ می‌دهند، دارای توانایی‌های مشابه برای خرید محصولات و غیره هستند. به عنوان مثال بخش بندی کلاس‌های مختلف خدمات خطوط هوایی به کلاس اکونومی، بیزینس و فرست کلاس می‌باشد. دلایل زیادی وجود دارد که چرا تقسیم بندی بازار انجام می‌شود؛ یکی از دلایل عمده بازاریابان برای بخش بندی بازار این است که می‌توانند ترکیبی از بازاریابی سفارشی را برای هر بخش ایجاد کنند و بر اساس آنها نیازها را برآورده کنند.

بخش بندی بازار

هدف تقسیم بندی، تمرکز یک شرکت بر روی بخش‌های فرعی یا بخشی از بازار است تا بتواند مزیت رقابتی درون بخش را به دست آورد. تمرکز یک شرکت در بخش خاص، اساسا ماهیت کل استراتژی بازاریابی است. تقسیم بندی بازار، ابزار مفهومی برای کمک به دستیابی اهداف سازمانی است. مفهوم بخش‌بندی بازار توسط Wendell R. Smith در مقاله او به نام «تفکیک محصول و بخش‌بندی بازار به عنوان استراتژی بازاریابی جایگزین» در سال 1956 بنا شد.

امکان ندارد توقع داشته باشیم کالایی که در بخش متوسط یا ضعیف بازار باید به فروش برسد، در بخش لوکس آن بفروش برسد. بنابراین توقع وجود فروشگاه لویی ویتون در روستاهای اوگاندا، بی معنی است. به همان میزان توقع حضور یک برند ضعیف در مناطق تفریحی شمال کشور خالی از اعراب است.

انواع بخش بندی بازار

بخش بندی بازار به طور معمول با استفاده از ویژگی‌های مختلف توسعه یافته که در ادامه بیشتر مورد بحث قرار می‌گیرد. این ویژگی‌ها شامل ویژگی‌های دموگرافیک، روان شناختی، رفتاری و جغرافیایی می‌باشد.

بخش‌بندی جغرافیایی

بخش‌بندی جغرافیایی، بازار را بر اساس جغرافیا تقسیم می‌کند. این نوع از بخش‌بندی بازار مهم برای بازاریابان است، چنانکه افراد متعلق به نواحی مختلف ممکن است نیازهای متفاوتی داشته باشند؛ به عنوان مثال، یک شرکت ممکن است انتخاب کند که برند مخصوص خود را در برخی کشورها بفروشد و در برخی دیگر از کشورها نفروشد. بسیاری از رستوران‌ها در یک محدوده جغرافیایی سرویس خود را ارائه می‌دهند و تا بتوانند بر روی سود بیشتر تمرکز می‌کنند. افراد متعلق به مناطق مختلف ممکن است دلایل مختلفی برای استفاده از یک محصول مشابه داشته باشند. بخش‌بندی جغرافیایی به بازاریابان کمک می‌کند کمپین‌های بازاریابی اختصاصی را برای هر شخص فراهم کنند. شرکت تولید محصولات گرمایشی ممکن است در شهرها و یا کشورهای سردسیر برای فروش محصول خود بازاریابی کند. برخی از نمونه های معمول تقسیم بندی جغرافیایی عبارتند از: مناطق گرم یا مناطق سرد، شهری یا روستایی، مناطق رطوبتی یا مناطق خشک و غیره.

بخش‌بندی دموگرافیگ (جمعیت شناختی)

تقسیم‌بندی جمعیت شناسی بازار را بر مبنای متغیرهای دموگرافیک مانند سن، جنس، وضعیت تاهل، تعداد خانواده، درآمد، مذهب، نژاد، شغل، ملیت و غیره تقسیم می‌کند. این بخش‌بندی یکی از رایج ترین تقسیم بندی در میان بازاریابان است. تقسیم بندی جمعیت شناسی تقریبا در هر صنعت مانند خودرو، محصولات زیبایی، تلفن‌های همراه، پوشاک، و غیره دیده می‌شود و بر این فرض است که رفتار خرید مشتریان به شدت توسط ویژگی‌های جمعیت شناسی تحت تاثیر قرار می‌گیرد. برخی برندها فقط خانم‌ها و برخی دیگر از برندها فقط آقایان را مورد هدف قرار می‌دهند. کمک‌های شنوایی برای افراد مسن‌تر و افرادی که مشکل شنوایی دارند در نظر گرفته می‌شود. مثال دیگر در بازار خودرو است که محدوده قیمت‌های مختلفی برای خودروهای تولید شده وجود دارد که در این مورد بخش‌بندی بازار بر اساس وضعیت اقتصادی مصرف کنندگان انجام می‌شود.  تقسیم بندی جمعیت شناسی همیشه نقشی حیاتی را در کل استراتژی تقسیم‌بندی ایفا می‌کند.

بخش‌بندی رفتاری

بازار همچنین بر اساس رفتار مخاطب، نحوه استفاده، الویت، الگوی تصمیم‌گیری تقسیم می‌شود. بخش‌ها معمولا بر اساس شناخت آنها از محصول یا نحوه استفاده از محصول تقسیم می‌شوند. اعتقاد بر این است که شناخت محصول و استفاده از آن بر روی تصمیم خرید یک فرد تأثیر می‌گذارد. مخاطبان را می‌توان به بخش‌های زیر تقسیم کرد:

  • افرادی که در مورد محصول می‌دانند؛
  • افرادی که در مورد محصول نمی‌دانند؛
  • کاربران سابق؛
  • کاربران فعلی؛
  • کاربران بالقوه؛
  • و غیره.

افراد را می‌تواند به عنوان وفادار به برند، بی طرف نسبت به برند و رقیب برند دسته‌بندی کرد. همچنین آنها را می‌توان بر اساس نحوه استفاده تقسیم بندی کرد. مثالی از بخش‌بندی بازار بر اساس رفتار، مربوط به بازاریابی در مناسبتها است. الگوهای خرید در روزهای پایانی سال با الگوهای خرید در روزهای عادی سال کاملا متفاوت است؛ بنابراین، بخش بندی نحوه‌ی استفاده نیز نوعی از بخش بندی رفتاری است.

بخش‌بندی روان شناختی

بخش بندی روان شناختی مخاطب را بر اساس شخصیت، سبک زندگی، احساسات، رفتار و نگرش تقسیم می‌کند. فرایند این بخش‌بندی بر این فرض استوار است که رفتار خرید مصرف کننده را می‌توان توسط شخصیت و شیوه زندگی او تحت تأثیر قرار داد. شخصیت ترکیبی از ویژگی‌هایی است که ماهیت متمایز فرد را تشکیل می‌دهد و شامل عادات، صفات، نگرش، خلق و … می‌شود. شیوه زندگی این است که چگونه یک فرد در زندگی خود زندگی می‌کند. شخصیت و شیوه زندگی، تصمیم خرید و رفتار یک شخص را تا حد زیادی تحت تأثیر قرار می‌دهد. شخصی که دارای یک سبک زندگی ولخرج می‌باشد ممکن است داشتن یک تهویه هوای مطبوع را در هر اتاق به عنوان یک نیاز در نظر بگیرد؛ در حالیکه فردی که در همان شهر زندگی می‌کند، اما دارای یک شیوه زندگی محافظه کارانه می‌باشد ممکن است اینکار را لوکس در نظر بگیرد. بخش‌بندی روانشناختی یک روش قانونی برای تقسیم بازار مصرف کننده است. ما می‌توانیم به سادگی بگوییم که بخش‌بندی روان شناختی تقسیم بازار بر اساس طبقه اجتماعی یا فرهنگی، سبک زندگی یا ویژگی شخصیت مشتریان مختلف است.

بخش بندی بازار

به این دلیل که خریداران رفتارهای بسیار متفاوتی با هم دارند و همچنین هر شرکتی توان حضور در همه بخش‌های بازار را ندارد، از این رو هر کسب و کاری که می‌خواهد در کار خود مؤثرتر واقع شود باید به بخش‌بندی بازار توجه کافی داشته باشد تا با توجه به نوع محصول و خدمات خود در بازار فعالیت کند تا بتواند سودآوری دلخواه خود را به دست آورد. بنابراین بخش‌بندی بازار دارای اهمیت ویژه‌ای است؛ به این دلیل که سبب شناخت بهتر خواست‌های مشتریان، عرضه محصولات مورد تمایل هر بازار، کسب رضایت بیشتر خریداران می‌شود و نیز باعث بازاریابی کارامدتر می‌شود.

به خاطر داشته باشیم دانش بخش بندی بازار درجهت شناخت مشتریان هدف ما کاربرد دارد و دانستن تمام این موارد به این خاطر است که به شناخت مشتریان هدفمان برسیم و به آنها خدمت رسانی کنیم. فراموش نکنیم بدون مشتری نه سازمانی وجود دارد نه محصولی.

فرامرز عیب‌پوش

اهمیت انتقال اطلاعات سازمان

اهمیت انتقال درست اطلاعات در سازمان

حقیقت در حقیقت مساوی است با حقیقت. تجربه نشان داده است که انتقال اطلاعات در یک سازمان حرف اول در ایجاد ذهنیت کارکنان آن سازمان را خواهد زد. ما دونوع مشتری در یک سازمان داریم که این دونوع مشتری عبارتند از مشتریان برون سازمانی و درون سازمانی.

مشتریان برون سازمانی مشتریانی هستند که از آنها به عنوان خریدار یاد می‌کنیم و مشتریان درون سازمانی افرادی هستند که در سازمان کار می‌کنند. اهمیت هردو این مشتریان برای ادامه حیات یک سازمان انکارناپذیر است. بدون کارکنان سازمانی وجود ندارد و بدون مشتری کارکنانی وجود ندارند. این دو بخش مانند یک زنجیر به هم متصل هستند و از هم تاثیر می‌گیرند.

حقیقت*حقیقت

منظور است ساخت فرمول قراردادی حقیقت در حقیقت مساوی است با حقیقت این است که حقیقت بسیار سخت و آسیب پذیر است و با کوچکترین تغییری به دروغ تبدیل خواهد شد. بنابراین بسیار باید مراقب باشیم زمانی که سخنی شنیدیم و قرار شد آن را در سازمان به فرد یا افراد دیگری انتقال دهیم، در این انتقال امانتدار باشیم و حقیقت موضوع یا آنچه که شنیده ایم را بی کم و کاست و اضافات و قضاوات منتقل کنیم. تنها در این صورت است که حقیقت بصورت حقیقت منتقل میشود، در غیر اینصورت چیز دیگری منتقل خواهد شد که در هر صورت حقیقت ندارد.

در تمام شرکتها روابط رسمی کارکنان از روابط غیر رسمی آنها جداست. دو کارمند ممکن است در سمت مدیر و کارمند باشند ولی در روابط شخصی دوست یا همسر یا فامیل باشند. هرکدام از این نسبتها تعیین کننده سطح روابط غیر رسمی آنهاست. اطلاعات در یک سازمان در کانال های رسمی مانند اطلاعیه ها، نامه ها و بخشنامه ها کاملا رسمی و شفاف است اما تفسیر آنها یا اطلاعات غیر رسمی به هیچ عنوان شفاف نیستند و ممکن حتی درست هم نباشند. پس از سالها فعالیت در فروش و بازریابی و پخش به این نتیجه رسیدم که شش وجه از انتقال اطلاعات بصورت غیررسمی وجود دارد که هریک از آنها را در یک پست بصورت مختصر توضیح خواهم داد.

فرمول اول یعنی حقیقت در حقیقت مساوی با حقیقت بخش اول این وجوه است. اگر اطلاعاتی را میشنویم یا کسب میکنیم برما فرض است که از صحت آنها اطمینان حاصل کنیم. پدرم همیشه میگفت اگر حرفی را منتقل میکنی حتی جملات را هم تغییرنده بلکه عین حرف را انتقال بده یا هرگز چیزی را انتقال نده. یعنی اگر قصد داریم اطلاعاتی را در سازمان انتقال دهیم مراقب باشیم که به شایعه دامن نزنیم. اگر آن اطلاعات برای دیگر همکاران یا سازمان ما یا خودما مضر باشد اصلا چه دلیلی دارد که آن اطلاعات را منتقل کنیم؟

حقیقت*دروغ

حقیقت در دروغ مساوی است با دروغ. همانگونه که توضیح داده شد حقیقت اگر آلوده به هر چیز دیگری شود، نتیجه آن چیز خواهد بود نه حقیقت. طبیعی است حقیقت اگر حتی با یک واژه دروغ نیز انتقال داده شود، دروغ منتقل شده پس نتیجه نیز دروغ خواهد بود. پس برای انتقال درست اطلاعات باید بسیار دقت کنیم و امانت را درست انتقال دهیم.

دروغ*دروغ

شاید فکر کنیم حال که اطلاعات را با علائم ریاضی نشان دادیم، پس اگر حقیقت را مثبت، ودروغ را منفی درنظر بگیریم، حاصل‌ضرب منفی در منفی، مثبت خواهد بود. اما در حقیقت چنین اتفاقی نمی افتد. فرض کنیم اطلاعات دروغی دریافت کرده ایم و به عمد یا غیر عمد همان اطلاعات را هم بصورت غلط منتقل می‌کنیم. پس در این زمان اطلاعات حاصله به هرحال دروغ خواهد بود. در حقیقت با انتقال دروغ یک دروغ، دروغ دیگری را ساخته و منتشر کرده‌ایم. به همین دلیل دروغ بسیار ساده تر از حقیقت منتقل می‌شود چون انتقال آن بسیار ساده تر از حقیقت است. ترس و دروغ بارها از حقیقت قدرتمندتر هستند و با سرعت بیشتری در سازمان و جامعه منتقل می‌شوند. در یک سازمان یا جامعه هیچ چیز به سرعت ترس منتقل نمی‌شود. سرعت انتقال ترس و دروغ به حدی است که در برخی مواقع هرچه سعی کنیم حقیقت را نیز باور کنیم امکان آن وجود نخواهد داشت. ذهن ما بیشتر دوست دارد ترس و دروغ را باور کند چون با میل به زندگی که درون ماست سازگارتر است.

سکوت*حقیقت

سکوت نیز درسازمانها نوعی کنش یا واکنش رفتاری است. سکوت نیز انرژی خود را دارد و در برخی اوقات قدرت زیادی هم دارد. درواقع حاصلضرب سکوت در هرچیزی، آن چیز خواهد بود. اما چون در اینجا مقصود ما اطلاعات است، اگر اطلاعاتی وجود نداشته باشد معنی آن سکوت است.

سکوت*دروغ

یعنی اگر اطلاعاتی وجود نداشته باشد در حقیقت سکوت منتقل می‌شود. برای همین است که بسیاری از سازمانها تمام اطلاعات خود را در اختیار همه اعضای خود نمی‌گذارند و اطلاعات را طبقه بندی می‌کنند.

قضاوت*همه چیز

قضاوت خطرناکترین نتیجه گیری فکری بشری است که عموما با حقیقت فاصله دارد. یک ضربالمثل بین قضات مطرح است که میگوید:”قاضی فردی جاهل است که بین دو فرد آگاه نشسته است”. این بدان معنی است که فقط دوفرد طرف دعوی از کل موضوع مطلع هستند و قاضی فقط از روی شواهد و مدارک تصمیم گیری میکند که بسیار پیچیده و سخت است و نتیجه همواره درست نیست. امروزه ما عادت داریم به سادگی قضاوت میکنیم و صرفا برداشت های خود را منتقل می‌کنیم. همه دیده ایم که در شبکه های اجتماعی چگونه یک شبه با قضاوت بدون آگاهی مردم، فردی را از عرش به فرش می‌آوریم و یا آبروی فرد آبرومندی را بسادگی می‌ریزیم و آبروی مردم بازیچه دست ما شده و موجبات سرگرمی ما را فراهم می‌کند. بنابراین قضاوت در هرچیزی مساوی قضاوت است چون در این گونه انتقال اطلاعات صرفا قضاوت ماست که منتقل می‌شود. یادبگیریم به سادگی و بدون آگاهی کامل قضاوت نکنیم.

بنابراین بهتر است اگر حرفی را شنیدیم ابتدا از صحت آن اطمینان حاصل کنیم و سپس عین حقیقت را منتقل کنیم یا اگر سودی برای ما و سازمان ما نداشت اصلا آن را منتقل نکنیم. از این رو به این فرمول میرسیم که اگر حقیقتی شنیده شود و عین همان حقیقت هم منتقل شود نتیجه حقیقت خواهد بود و شنونده برداشت دیگری نخواهد کرد. حتی اگر شنونده قضاوت خود را مطرح کند هم باز وظیفه انسانی و اخلاقی ما حکم میکند که حقیقت بشنویم و حقیقت بگوییم تا حقیقت منتقل شود.

آکادمی آنلاین عیب پوش