جنگ کنسولها در زمین بازاریابی

تجربه کنترل تصاویر تلویزیونی و یا کنترل کردن تیم محبوب ورزشی یک تجربه جادویی بوده که همیشه این اتفاق نه تنها باعث به وجود آمدن وجد و افزایش دوپامین در افراد می‌شده، بلکه موجب پدید آمدن احساس قدرتی مجازی است، که در جای خود از جهات مختلف خصوصا برای کمپانی های بزرگ، ایجاد درآمد میکند. این پدیده از دهه هفتاد میلادی فراگیر شد و بطور روز افزون تا همین امروز در حال جذب مخاطبان بسیار بوده و شرکتهای بزرگی همچون مایکروسافت، سونی، نینتندو و سگا در این بازار پیشتاز هستند.

شرکت نینتندو از بزرگترین شرکت‌های کره زمین و تقریباً با اصالت‌ترین شرکت در حوزه بازی‌های ویدیویی است که در دهه هشتاد میلادی، پیشتاز بازار بود. با ورود شرکت سگا به بازار تولید بازیهای کامپیوتری، همواره کنسول‌های سگا و نینتندو در رقابتی بسیار باریک و سخت، در حال حذف یکدیگر بودند. داستان ظهور سگا و نحوه رقابت آن با نینتندو، خود داستان جالبی است. در دهه ۸۰ و ۹۰ میلادی هیچ شرکتی قدرت نزدیک شدن یا تخیل گرفتن جایگاه نینتندو در بازار را به مخیله خود راه نمی‌داد به طوری که این شرکت اعلام کرده بود که :”ما اینجاییم و هرگز هم جایی نخواهیم رفت”!.

 هیچ چیزی در جهان ثابت نیست و در تمام بازارها نیز اوضاع هیچگاه ثابت نمانده و همواره در حال تغییر است. در حالی که نینتندو با قهرمان خود یعنی «سوپرماریو» در حال تاختن در بازار بود، شرکت شرکت «سگا»، شروع به عرضه کنسول‌های جینیس خود کرد. یکی از موفقیت‌های شرکت سگا استخدام بازاریابی از ژاپن به همراه غول بازاریابی امریکایی بود. تلفیق این دو نابغه بازاریابی ویدئویی، موجب شد که این شرکت ره ۱۰۰ ساله را به صورت یک شبه طی کند. برای شروع، در بازار آمریکا تدارک یک غافلگیری برای رقیب قدرتمند یعنی نینتندو دیده شده بود.

نینتندو در دهه ۹۰ مجله مربوط به خود را به صورت تماماً رنگی و کاملاً اختصاصی انتشار می‌داد و تیم پشتیبانی از بازیکنان و مشتریان خود را داشت که تقریباً تمامی سبد بازاریابی و سبد حمایت از مشتریان این شرکت تکمیل و قدرتمند بود. اما مشتریان این شرکت در عرض چند ماه با کنسول سگا آشنا شدند و سگا سعی کرد که کنسول ۱۶ بیت خود را برای اولین بار به بازار عرضه کند. مدیران نینتندو متوجه ظهور رقیب جدید شدند و برای اینکه این اتفاق باعث خروج آنها از بازار نشود، اشتباه بزرگتری مرتکب شدند. آنها اقدام به تهدید خرده فروشان و توزیع کنندگانی شدند که کنسول‌های به غیر از نینتندو را عرضه می‌کردند!.

این تهدید، موجب شکایت برخی از توزیع کنندگان و خرده فروشان از نینتندو شد و جریمه سنگینی پرداخت کرد. نینتندو متوسل به دانش بازاریابی شد و بسیار مصر بود و غول‌های بازاریابی جدید را استخدام کند. این شرکت اقدام به ساخت باشگاه مشتریان و توزیع کارت‌های رایگان و یا کارت‌های تخفیف بسیار بالا در بین مشتریان کرد که این بار نتیجه گرفت و توزیع این کارت‌ها موجب شد تا مشتریان بتوانند بازی‌هایی که مربوط به خودشان است از شرکت نینتندو با تخفیفات ویژه تهیه کنند. بازی سوپرماریو که قدرتمندترین بازی در آن عصر به شمار می‌رفت از این موضوع مستثنی نبود. این موضوع موجب برگشت نینتندو به بازار شد.

شرکت سگا برای حفظ رقابت و برای تقویت خود «تام کالینز» و «تویودا»، دوتن از متخصصان بازاریابی ویدئویی را جذب کرد تا با این طرح بتوانند خود به جای نینتندو به صدر جدول رقابت صعود کند. این دو طرحی ارائه دادند که درآن زمان تا حدیدیوانگی بشمار میرفت. طرح شامل ۴ آیتم اصلی بود.

اول اینکه حق خرید ساخت بازی فیلم‌های هالیوودی و بسیاری از فیلم‌ها توسط سگا خریداری شد. فیلم‌هایی مثل تنها در خانه علاءالدین و بسیاری از فیلم‌های دیگر. دوم اینکه با توجه به با وجود اینکه کیفیت و میزان قدرت حافظه و پردازشگر سگا بیشتر از نینتندو بود، قیمت‌های خود را به نحو چشمگیری کاهش دهد. سومین موضوع و مهمترین آیتم طرح، ساخت یک «ماسکات» یا کاراکتر برای رقابت با ماریو بود. سگا احتیاج داشت تا کاراکتری با قدرت ماریو داشته باشد که این شخصیت، توانایی انجام کارهای خارق‌العاده را داشته باشد. همین امر سبب تولد «سونیک» ابر کاراکتر سگا شد.

چهارمین آیتم و خطرناکترین آیتم این طرح این بود که برای اولین بار در تبلیغات شرکت سگا ریسک بسیار بزرگی کرد و شرکت نینتندو را به صورت مستقیم هدف قرار داد و آنها را تمسخر کرد. گفته میشود «ناکایاما»، مدیرعامل سگا در جلسه تصویب این ۴ اصل، به همراه مدیران ارشد و هیئت مدیره با عصبانیت این طرح را پذیرفتند و جلسه را ترک کردند.

شینوبو تویودا و تام کالینز معتقد بودند که این طرح باید دقیقاً با همین چهار ماده اجرا شود و البته زمانی که طرح به اجرا گذاشته شد کاملاً موفق بود و فصل جدیدی برای سگا باز شد. الگوریتمی برای کاراکتر سونک نوشته شد که برای اولین بار سرعت در بازی‌های ویدیویی افزایش پیدا کرد و همین سرعت را به شخصیت سونیک نسبت دادند. یش از ظهور کنسول‌های سونی و ایکس باکس که بازار بازی‌های ویدیویی را متحول کرد نینتندو و سگا در رقابتی بسیار شدید بودند و هنوز کاراکترهای سوپر ماریو و سونیک از پرطرفدارترین کاراکترهای بازیهای ویدئویی هستند.

آکادمی آنلاین عیب پوش

بازاریابی لحظه ای چیست؟

بازاریابی لحظه ای(micro moment marketing)، گونه ای از استراتژی یا مدل بازاریابی است که به نکات ظریف تصمیم گیری برندها یا کسب و کارها در لحظه ای اشاره دارد که مخاطب معمولا در فضای اینترنت، به دنبال رفع نیاز خود میگردد و سریعا باید این نیاز برطرف شود.

این روش بازاریابی از مفهوم لحظه(moment)، یا به عبارتی دقیق تر، از میکرومومنت(micro moment)، «لحظه میکرو»، گرفته شده است. این لحضه ها، لحظه هایی هستند که ما قصد خرید کالا یا خدمات، یا به عبارت دیگر رفع نیازی خاص در کوتاه ترین زمان ممکن را داریم.

خرید یا رفع نیاز در چنین لحضاتی، نیازمند تصمیم گیری در کوتاه ترین مدت، دارد. این مفهوم برای اولین بار توسط تیم محتوایی گوگل مطرح شد. عملا این استراتژی یا مدل بازاریابی، به نکات ظریف تصمیم گیری اشاره دارد که در آن فرد قصد رفع فوری نیاز خود را دارد.مانند همیشه، انتظارات افراد بسیار پیچیده است و آنها توقع دارند راه‌هایی وجود داشته باشد که نیاز انها بصورت کامل «درک» شده و سریعا به آن «پاسخ مناسب» و درخور ارائه شود.

ا. لحظات نیاز کاربر به دانستن

در این لحظه  کاربر مشغول تحقیق است تا موضوعی را بداند. البته در چنین لحظه ای، وی لزوما آماده خرید نیست و صرفا جهت افزایش اطلاعات خود در حال تحقیقات است. این تحقیقات شاید برای آموزش نیز باشد.

2. لحظات اخذ تصمیم خرید

در این لحظه، کاربر محصول یا خدماتی را که قصد خرید آن را دارد می شناسد اما در اینترنت به دنبال بهترین شرایط برای خرید آن است.

3. لحظات نیاز به انجام یک کار

به عنوان مثال اگر کاربر قصد خرید محصول یا خدماتی را داشته باشد، سریعا در تلفن همراه خود رفته تا کالایی را که نیاز دارد پیدا کند و یا ایده های جدیدی در آن زمینه بیابد.

4. لحظات نیاز به جابجایی

در چنین لحظاتی، زمانیکه کاربر قصد دارد به محل خاصی مراجعه کند، از جستجوی محلی کمک خواهد گرفت. به عنوان مثال اگر در شهری باشد و به دنبال رستوران بگردد، آن را سریعا در تلفن همراه(نزدیکترین رستوران به من)، را جستجو خواهد کرد.

بطور کلی «بازاریابی لحظه ای» به زبان ساده به معنای «درک مصرف کننده یا مخاطب و و رفع فوری نیازهای اوست». تحقیقات گوگل نشان داده از آنجا که امروزه نقش تلفن همراه در زندگی همه انسانها بسیار پررنگ شده، افراد برای جستجوی هرچیزی از تلفن های هوشمند استفاده می کنند.

حدود «65درصد»، از کاربران زمانیکه به دنبال خرید هستند، توجهی به برند ندارند و اطلاعاتی که از سرچ و جستجو بدست آورده اند، برای آنها از اهمیت بالاتری برخوردار است. درتحقیقی دیگر مشخص شده که «نود درصد» کاربران، اصلا برند خاصی را درنظر ندارند. بنابراین اگر در بازاریابی لحظه ای، موفق عمل کنیم و میکرو لحظه ها رو به درستی تشخیص دهیم، تعامل بیشتری با مخاطب برقرار کرده و خواسته وی را در لحظه برآورده کنیم در نتیجه موجب افزایش نرخ بازگشت(ROI)، خواهیم شد.

همین تحقیقات نشان داده که تنها «26درصد»، از بازاریابان، تجزیه و تحلیل های لازم برای تعیین لحظه های نیاز مشتری را دارند. اما تنها «9درصد» آنها موفق خواهند شد نیاز مخاطب را بطور کامل برطرف کنند. این به دلیل وجود «حضور»، «مفید بودن» و سرعت بالای کسب و کار آنهاست.

فرامرز عیب پوش

بیژن خرم

پرفسور بیژن خرم؛ مشهور به «پدر علم تفکر سیستمی ایران»، از همکاران راسل ایکاف و بزرگترین استاد تفکر سیستمی در ایران است.

بیژن خرم پس از اتمام تحصیلات دبیرستان، به دانشگاه تهران رفت و در رشته علوم اجتماعی کارشناسی خود را دریافت کرد. سپس برای تکمیل تحصیلات خود به خارج از ایران رفت و در دانشگاه هاروارد، آکسفورد و رنسلر تحصیلات خود را تکمیل نمود.

وی پس از اتمام تحصیلات و اخذ رتبه استادی، به ایران بازگشت. درطول دوره فعالیت در امریکا، به عنوان مشاور در سازمان‌های بزرگ این کشور فعالیت داشت و درطی چند دوره با «راسل ایکاف»، بنیان‌گذار تفکر سیستمی، همکاری کرد.

پرفسور خرم، همچنین در سازمان بین‌المللی UNIDO، همکاری با پروفسور دیوید مک کلند در دانشگاه هاروارد و پژوهش در مورد دموکراسی صنعتی در دانشگاه آکسفورد را در کارنامه دارد.

پس از بازگشت به ایران به همراه تعدادی از همکاران، سازمان مدیریت صنعتی تاسیس کرد که امروزه یکی از بزرگترین مراجع مدیریت در ایران و بازوی توانمند اموزش مدیریت است.

وی به مدت سی سال، معاونت این سازمان را برعهده داشت. از جمله فعالیتهای وی میتوان به «مشاوره ارشد در موسسه مشاوره مديريت INTERACT در امريكا»، «طراحی و از آموزش كارگاه برنامه‌ريزی آموزش‌هاي فني و حرفه‌اي در سطح ملی در دانشگاه لندن»، تحقیق در پروژه دموكراسي صنعتی در دانشگاه آكسفورد، «نمايندگی ايران در طراحی برنامه‌های توسعه صنعتی آسيا»، و تدريس در بيش از صدها طرح توسعه مديريت اشاره نمود.

احمد روستا

دکتر احمد روستا که به لقب «پدر بازاریابی نوین ایران» مشهور است، در هفدهم فروردین ماه 1327 در شهر یزد دیده به جهان گشود. وی پس از اتمام تحصیلات دبیرستان به انگلستان رفت و در سال 58 از دانشگاه برادفورد انگلیس دکترای مدیریت گرفت.

وی به عشق وطن، در همان سال به ایران بازگشت و تدریس و به تربیت و تعلیم مدیران ایرانی پرداخت. دکتر احمد روستا پس از گذشت حدود چهار دهه سال سابقه تدریس، تحقیق و مشاوره در امور مدیریت، بازاریابی، صادرات و مدیریت استراتژیک، براثر ابتلا به سرطان لوزالمعده در ۲۰ آذر ماه سال 1400 دیده از جهان فروبست.

احمد روستا تاسیس و مدیریت اولین شرکت تحقیقات و مشاوره بازاریابی ایران(راستابین)، مدیریت عاملی و ریاست هیئت مدیره شرکتهای دولتی و خصوصی، تاسیس اولین سایت جامع مدیریت(باشگاه مدیریت) و همچنین مشاوره پروژه‌های مختلف با وزارتخانه‌ها نهادها و شرکتهای دولتی و خصوصی بزرگ را در کارنامه خود دارد.

از احمد روستا کتابهایی مانند «بازندگان کسب و کارها»، «برندگان کسب و کارها»، «هویت و برندسازی»، «ناگفته های بازاریابی و فروش»، «مثبت باشیم»، «نکته ها و راهکارهای زندگی»، «شکست نام‌های تجاری»، «مدیریت بازاریابی»، «تحقیقات بازاریابی»، «رفتار مصرف‌کننده»، «با بزرگان بازاریابی»، «فروش در دوران بحران»، «کسب و کار سبز»، «از رؤیا تا واقعیت»، «مدیریت استراتژیک بازار دیوید آکر»، «کتاب بازاریابی پایداری یک دیدگاه جهانی فرانک مارتین بلز» و «مشتریان سودآور» برجای مانده است.

استراتژی محصول بازار چیست؟

شرکتها، ساعت ها صرف اصلاح ایده محصول خود و انجام تحقیقات محصول برای ایجاد یک محصول با کیفیت و با طول عمر بالا در چرخه عمر میکنند حتی هنگامی که ام.وی.پی(MVP)، یا همان نمونه محصول آزمایشی قابل ارائه را برای گروه کوچکی از مخاطبان هدف خود منتشر می کنیم و بازخورد عالی دریافت می کنیم. اما وقتی نسخه کامل محصول را به بازار عرضه می‌کنیم،با عدم استقبال عموم مواجه میشویم. این اتفاق یک داستان رایج در دنیای محصول است و به یک دلیل مهم رخ می دهد: عدم دستیابی به تناسب موفق محصول با بازار. استراتژی محصول بازار به همین موضوع می پردازد.

اندی راکلف، یکی از بنیانگذاران بنچمارک کپیتال و دان ولنتاین، بنیانگذار سکویا کپیتال، تفکر تناسب محصول-بازار را توسعه دادند. اما این اندی بود که برای اولین بار نامی برای آن گذاشت. کار آفرین و سرمایه‌دار آمریکایی ، مارک آندرسن بعداً این اصطلاح را در اواسط دهه 2000 منتشر کرد. مارک آندرسن این اصطلاح را اینگونه تعریف کرد: “تناسب محصول/بازار به معنای قرار گرفتن در یک بازار خوب با محصولی است که بتواند بازار را برآورده کند.

 تناسب محصول با بازار چیست؟

تناسب محصول با بازار زمانی اتفاق می افتد که ما محصول مناسبی را برای رفع نیازهای مشتری بسازید . کشف تناسب کامل محصول با بازار اغلب رهبران بازار و برندهای برتر را از بقیه متمایز می کند.

این موضوع یک مفهوم واقعاً ساده است، اما دستیابی به آن در عمل دشوار است – و بخش بزرگی از دشواری در درک واقعی مشتریان فعلی و بالقوه‌تان است تا بتوانید دقیقاً نیازهای آنها را برطرف کنیم . رسیدن به آن هدف فرآیندی است که مستلزم تحقیق زیاد و تلاش وافر از سوی تیم محصول است.

تناسب محصول با بازار برای تشخیص اینکه آیا در حال ساخت محصولی هستید که مشکل واقعی مشتریان ما را حل می کند یا اینکه برای رسیدن به نقطه رضایت مشتری نیاز به توسعه بیشتر آن دارید، مهم است .

گام های رسیدن به تناسب محصول با بازار

 قبل بیان مراحل توجه به این نکته ضروریست که تناسب محصول و بازار برای هر کسب و کار یا محصولی یکسان به نظر نمی رسد.هر محصول بازار مخصوص به خود را با نیازهای مشتری و روند خرید متفاوت دارد.

مشخص کردن مشتری هدف خود

کلید ساخت محصولی که مشتریان ما دوست خواهند داشت این است که بدانید مشتریان ما چه کسانی هستند. تحقیقات بازار و رقبا را انجام دهید تا در مورد نیازهای مشتری خود و راه حل هایی که در حال حاضر استفاده می کنند و اینکه محصول ما چگونه می تواند شکاف ها را پر کند، ایده بگیریم.

هنگامی که درک اولیه از مشتریان خود را به دست آوردید، شخصیت خریدار خود را تعریف کنیم دراین‌مرحله برای تهیه پرسونای مشتری( مشتری ایده آل در مقاله پرسونا به تفصیل توضیح داده شده) از بخش بندی مبتنی بر پروفایل که بر اساس روانشناسی، جمعیت شناسی، ظرفیت خرید، علایق و سابقه خرید.استفاده میشود (برای درک بهتر بخش بندی، مطالعه مقاله سگمنت و یونیورس پیشنهاد میشود)

فهم نیازهای مشتری

تعریف شخصیت مشتری ایده آل(تهیه پرسونا) ما کافی نیست. برای ساختن محصولی که مخاطبان هدف ما آن را دوست دارند و می خواهند بخرند، باید فراتر از آن چیزی که هستند بروید و مهمترین نیازهای آنها را شناسایی کنیم.لازمه اینکار عبارت است از : مصاحبه با مشتری ، انجام تحقیقات محصول ، قرار دادن نظرسنجی در سایت در وب سایت خود و مطالعه تجزیه و تحلیل رفتار.

شناسایی پیشنهاد ارزش

ارزش پیشنهادی ما یا نقطه فروش منحصر به فرد ما را از رقبا جدا می کند و به این دلیل مشتریان خرید قابل توجهی خواهند کرد.

مشخص کردن حداقل محصول قابل ارائه یا ام.وی.پی

برای مشخص کردن حداقل محصول قابل ارائه(Minimum Viable product)، کار از تحقیقات محصول، دانش شخصیت خریدار و ارزش پیشنهادی خود برای ساختن نسخه ای از محصول خود تنها با عملکرد اصلی استفاده کنیم.

انجام آزمایش ام.وی.پی(MVP)، با مشتریان بالقوه

اکنون که نمونه اولیه محصول ام.وی.پی(MVP) را داریم، زمان آن رسیده است که آن را با مشتریان واقعی آزمایش کنیم. ام.وی.پی(MVP)، خود را در اختیار مخاطبان هدف کوچک قرار دهید تا بازخورد آنها را در مورد محصول دریافت کنیم.

تکرار و بهبود

آزمایش ام.وی.پی(MVP)، به ما کمک می‌کند تا بینش‌ها و نظرات معتبر مشتری درباره محصول را جمع‌آوری کنیم تا بفهمید کدام ویژگی‌ها را باید اولویت‌بندی کنیم و تغییراتی را که برای دستیابی به تناسب محصول با بازار باید معرفی کنیم.

نحوه اندازه گیری تناسب محصول با بازار

هیچ معیار استانداردی وجود ندارد که به ما بگوید آیا به تناسب محصول با بازار دست یافته ایم یا خیر.

اما برخی از معیارها و معیارهای کمی و کیفی می تواند به ما بگوید که آیا در مسیر درستی برای دستیابی به تناسب محصول با بازار حرکت می کنیم یا خیر. بیا یک نگاهی بیندازیم:

معیار های کمی

نرخ ریزش

 نرخ ریزش مشتری، درصدی از مشتریانی است که از محصول یا خدمات شرکت ما در یک بازه زمانی خاص استفاده نکرده‌اند و با تقسیم تعداد مشتریانی که در آن دوره از دست داده‌اید بر تعداد مشتریانی که در ابتدای آن دوره داشتید؛ به دست می‌آید.این عدد باید کاهشی و به صفر نزدیک باشد.

نرخ حفظ کاربر

درصد کاربرانی که پس از ثبت نام در ابزار یا برنامه ما به استفاده از آن ادامه می دهند. نرخ حفظ کاربر بالا به این معنی است که مشتریان خوشحال هستند و می خواهند به استفاده از محصول ما ادامه دهند، که ممکن است نشان دهد که ما مناسب آن را پیدا کرده اید.

نرخ رشد

رشد براساس  متغیرهایی مانند فروش و تعداد مشتریان در یک دوره خاص میباشد . نرخ رشد بالا به این معنی است که فروش محصول ما به سرعت در حال رشد است، که می تواند به این معنی باشد که ما یک تناسب خوبی پیدا کرده ایم.

سهم بازار

درصدی از کل فروش در بازار که توسط شرکت شما ایجاد می شود. سهم بازار بالا به این معنی است که مشتریان شما را بر سایر محصولات ترجیح می دهند و شما را به یک بازیگر کلیدی در صنعت تبدیل می کند. سهم بازار غالب یک شاخص بزرگ است که نشان می دهد ما به تناسب محصول با بازار رسیده ایم. از نسبت کل محصول فروش رفته دریک بازه زمانی خاص  به کل کالای  فروش رفته  (کالاهای مشابه  فروش رفته) در کل بازار بدست می آید.

امتیاز خالص تبلیغ کننده

ان.پی.اس(NPS)، مخفف عبارت شاخص خالص ترویج کنندگان(Net Promoter Score)، است که آن را در فارسی به شاخص خالص ترویج کنندگان ترجمه کرده‌اند. منظور از Promoter کسی است که یک کسب و کار را برای دوستان و آشنایانش تبلیغ می‌کند و به آن‌ها پیشنهاد می‌کند از محصولات آن کسب و کار استفاده کنند. ان.پی.اس(NPS)، بالا نشان می دهد که مشتریان محصول ما را دوست دارند و از طریق ارجاعات دهان به دهان، نتیجه مثبت ایجاد می کنند.

معیارهای کیفی

ارجاعات و شفاهی(تبلیغات دهان به دهان

هرچه مشتریان بیشتری از طریق ارجاع به ما مراجعه کنند، به خصوص برنامه های وفاداری و دهان به دهان، محصول ما رشد بیشتری می کند. می‌توانید از نظرسنجی‌ها و سایر ابزارهای جمع‌آوری بازخورد استفاده کنیم تا بفهمید مشتریان ما چگونه به محصول ما رسیده‌اند و آیا ما را به دوستان و همکارانتان توصیه می‌کنند یا خیر.

پوشش رسانه ای و تبلیغات

اگر تماس های زیادی از نشریات رسانه ای دریافت می کنیم و اغلب در رسانه های اجتماعی و کانال های خبری اینترنتی از آنها نام برده می شود، حضور ما افزایش می یابد و به رشد شرکت و محصول کمک می کند. دستیابی به تناسب محصول با بازار، کلید موفقیت محصول است – اما راه میانبری در مسیر توسعه مشتری نیست .

باید در نظر داشته باشید که دستیابی به تناسب محصول با بازار به این معنا نیست که ما یک محصول کامل دارید: ما هنوز باید روی خدمات مشتری کار کنیم، ویژگی‌های موجود خود را بهبود ببخشید، به بازخورد مشتری رسیدگی کنیم و روشها و الگوهای جدیدی برای افزایش طول عمری مشتری اتخاذ کنیم.

زمانی که صحبت از ساخت محصول و ویژگی‌هایی می‌شود که مشتریان را خوشحال می‌کند، کشف مستمر ضروری است – فرآیند درخواست بازخورد مشتری و نظارت بر تجربه کاربر باید ادامه داشته باشد. دستیابی به تناسب محصول با بازار اولین قدم مهم برای اطمینان از ارزش محصول ما و کمک به کسب و کار ما برای پیشی گرفتن از رقبا است.

محمد میری

منابع:

hotjar.com/product-management-glossary/product-market-fit/

productplan.com/glossary/product-market-fit/

بازاریابی مستقیم (DM)چیست؟

بازاریابی مستقیم(Direct marketing) یا مخفف دی.ام(DM)، یکی از ابتدایی ترین و اصلی ترین انواع بازاریابی است که از دیرباز در میان بازاریابان رواج داشته اما به اشتباه به عنوان بازاریابی سنتی در برخی دیدگاهها شناخته شده که به هیچ عنوان صحیح نیست.

بازاریابی مستقیم شامل هر گونه بازاریابی است که بر ارتباط یا توزیع مستقیم بین مصرف کنندگان تکیه دارد نه از طریق شخص ثالثی مانند رسانه های جمعی. ایمیل، ایمیل، رسانه های اجتماعی و کمپین های پیامکی از جمله سیستم های تحویل مورد استفاده هستند. به همین دلیل به آن بازاریابی مستقیم می گویند زیرا به طور کلی واسطه ها مانند رسانه های تبلیغاتی را حذف می کند.

اگر بخواهیم تعریف ساده ای از «بازاریابی مستقیم»، داشته باشیم، بهتر است عنوان کنیم که بازاریابی مستقیم، ایجاد آگاهی و انجام رفع نیاز مشتری گفته می شود که نهایتا به فروش مستقیم بینجامد که تعریف آن مبادله یک کالا یا خدمت با پول بصورت کاملا سنتی و اولیه است.

این روش، یکی از قدیمی ترین و شاید بتوان گفت اولین استراتژی بازاریابی در جهان است که به نامهای «بازاریابی سنتی»، یا بازاریابی اولیه نیز شناخته می شود که تاحدی میتوانند درست باشند اما به طور کامل با این مفهوم همپوشانی ندارند.

بازاریابی مستقیم شامل هر گونه بازاریابی است که بر ارتباط یا توزیع مستقیم بین مصرف کنندگان تکیه داره از طریق شخص ثالثی مانند رسانه های جمعی. فراخوان برای اقدام(call to action)، یک عامل رایج در بیشتر بازاریابی مستقیم است. اندازه گیری اثربخشی بازاریابی مستقیم آسان تر از تبلیغات رسانه ای است.

بازاریابی مستقیم چگونه کار می کند؟

برخلاف کمپین‌های سنتی روابط عمومی که از طریق شخص ثالثی مانند نشریات رسانه‌ای یا رسانه‌های جمعی انجام می‌شوند، کمپین‌های بازاریابی مستقیم به‌طور مستقل عمل می‌کنند تا مستقیماً با مخاطبان هدف ارتباط برقرار کنند. در بازاریابی مستقیم، شرکت‌ها پیام‌رسانی و فروش خود را از طریق رسانه‌های اجتماعی، ایمیل، پست یا کمپین‌های تلفن/اس ام اس مستقیما به مخاطب ارائه می‌کنند.

اگرچه تعداد ارتباطات ارسال شده می تواند بسیار زیاد باشد، بازاریابی مستقیم اغلب سعی می کند پیام را با درج نام یا مکان گیرنده، برای افزایش تعامل، شخصی سازی کند. بازاریابی مستقیم(Direct marketing)، نهایتا با هدف ایجاد فروش مستقیم(Direct Sales)، انجام می شود یعنی فروش مستقیم نتیجه بازاریابی مستقیم است.

کال تو اکشن یا فراخوان به اقدام بخش مهمی از بازاریابی مستقیم است. از مخاطب خواسته می‌شود که فوراً با تماس با شماره تلفن رایگان، ارسال یک کارت پاسخ، یا کلیک بر روی پیوند در رسانه‌های اجتماعی یا تبلیغات ایمیل، پاسخ دهد. هر پاسخی نشانگر مثبت خریدار بالقوه است. این تنوع بازاریابی مستقیم اغلب بازاریابی پاسخ مستقیم نامیده می شود.

هدف گذاری در بازاریابی مستقیم

بازاریابی مستقیمی که به صورت گسترده به مخاطبان نامحدود ارائه شود، احتمالاً کمترین تأثیر را دارد. کسب و کار ممکن است با این کار تعدادی مشتری به دست آورد، اما همه گیرندگان دیگر پیام را آزار می دهد. ایمیل های هرزنامه و ارسال پیامک بالک اشکالی از بازاریابی مستقیم هستند که بسیاری از مردم نمی توانند از شر آنها خلاص شوند اما اصلا دل خوشی از آنها ندارند.

مؤثرترین کمپین‌های بازاریابی مستقیم از فهرستی از مشتریان بالقوه استفاده می‌کنند تا پیام‌های خود را فقط به محتمل‌ترین افراد بالقوه ارسال کنند. برای مثال، فهرست‌ها ممکن است خانواده‌هایی را هدف قرار دهند که اخیراً صاحب فرزندی شده‌اند، صاحبان خانه جدید یا بازنشستگان اخیر با محصولات یا خدماتی که به احتمال زیاد به آنها نیاز دارند.

سیستم بازاریابی مستقیم میتواند برای بازارهای شرکتی(B2B)، بازارهای دولتی(B2G) و بازارهای مصرف(B2C)، کاربرد داشته باشد اما روش مشتری به مشتری (C2C)، از این قاعده مستثنی است. یکی از جذابیتهای بازاریابی مستقیم این موضوع است که «بازاریابی شبکه ای»، با اینکه در بسیاری از اوقات از بازاریابی مستقیم استفاده می کند، اما به خودی خود، گونه ای از بازاریابی مستقیم بشمار نخواهد رفت.

واقع بازاریابی مستقیم، همانگونه که از نامش پیداست، گونه ای از استراتژی بازاریابی است که در آن بازاریاب مستقیما با خریدار یا همان مخاطب نهایی خود ارتباط گرفته و آگاه سازی وی را آغاز نموده و سایر مراحل بازاریابی را بدون واسطه برروی وی اجرا می کند.

پیش از دسته بندی های کلاسیک بازاریابی، به تمام بازاریابی هایی که در بازاریابی سنتی صورت میگرفت بازاریابی مستقیم اطلاق میشد که این دسته بندی به هیچ عنوان صحیح نیست و «بازاریابی مستقیم»، با بازاریابی خانه به خانه، سخنرانی و آموزش، مذاکره و آگاهی سازی مستقیم، بازاریابی شرکتی مستقیم و بسیاری از موارد مشابه دیگر، همه تحت عنوان بازاریابی مستقیم شمرده می شوند. به عنوان مثال، بسیاری از شرکتهایی که تبلیغات و یا لوازم اداری را می‌فروشند، تراکتهای خود را مستقیماً به فروشگاههایی ارسال می‌کنند که بتوانند از خدمات آنها استفاده کنند.

البته باید توجه داشته باشیم، فروش مستقیم با بازاریابی مستقیم، تفاوت دارد. فروش مستقیم زمانی صورت می‌گیرد که فروشندگان شخصی به طور مستقیم به مصرف کنندگان مراجعه می‌کنند، در حالی که در بازاریابی مستقیم، یک شرکت مستقیماً اقدام به بازاریابی محصولات خود می‌کند.

نقش بازاریابی مستقیم در مشاغل خانگی

امروزه و با گسترش اینترنت و شبک های اجتماعی، بسیاری از کسب و کارهای خانگی از مدل بازاریابی مستقیم استفاده می‌کنند. بسیاری از کسب و کارها و خدمات، امروزه از طریق رسانه‌های اجتماعی، خدمات یا کالای خود را ارائه می‌کنند. بدیهی است که این روش بسیار ارزا و مقرون به صرفه است.

ملیکا علیان

جمهوری کلونیا

فیلم سینمایی جمهوری کلونیا

کمدی سیاسی ماجراجویی جمهوری کلونیا محصول سال 2017 کشور ترکیه است. مورات کپز کارگردانی این فیلم را برعهده داشته و چاغلار چوروملو، بوشرا پکین، ارسین کورکوت، گولهان تکین، ماهیر ایپک و اوغور بیلگین، در این فیلم به ایفای نقش پرداخته اند.

داستان فیلم

زمانی که شهردار استانی شبه جزیره ای به نام «استان کلونیا»، از کشوری فرضی، از ریاست جمهوری آن کشور دعوت می کند به شهرشان بیاید، طی مراسم استقبال و بزرگداشت جمهوری آنها، بطور اتفاقی با شلیک توپ جنگی به مناسبت ادای احترام، گلوله توپ به کشتی جنگی ایالت متحده برخورد نموده و این کشتی جنگی، از میان رفته و غرق می شود.

پس از این حادثه، کشور اصلی از ترس، تصمیم می گیرد که این شبه جزیره را انکار کند و روابط خود را با آنها قطع کند. این استان بدون هویت، خود را کشور اعلام نموده و شهردار آن به عنوان رئیس جمهور سوگند می خورد. اما ایالات متحده، قصد از بین بردن این کشور را می کند و ماجرا آغاز می شود.

حرکاتی که این مدیر برای نجات کشورش انجام میدهد، در عین ناباوری و حماقت، طنز تلخی است که ترکها در به تصویر کشیدن آن مهارت بالایی دارند. این فیلم سراسر آموزش است و پیشنهاد می شود حتما مشاهده شود.

پیشنهاد می شود این فیلم با زبان اصلی، با زیرنویس یا بدون آن دیده شود چرا که نکات شیرین و طنز آموزنده فیلم، با دوبله از میان خواهد رفت.

دانلود مستقیم فیلم

آکادمی آنلاین عیب پوش

اکتشاف برند چیست؟

مراحل اکتشاف برند(Brand discovery)، یا به عبارت بهتر انجام تحقیقات درراستای تحقیق و اکتشاف نام تجاری، مراحلی است که شامل تحقیقات بازاریابی، جلسات مختلف شناخت نام تجاری و سازمان برای توسعه و ایجاد یک برند از یک نام تجاری است.

مراحل اکتشاف برند شامل بررسی کامل از موقعیت فعلی برند در بازار در مقایسه با رقبا و بررسی اثربخشی آن با مشتریان است.

در این مرحله محققان عمیقاً در کسب و کار غوطه ور می شوند تا در مورد مشتریان و دلیل خرید آنها از اطلاعات کسب کنند و شخصیت های واقعی خریدار را ایجاد کنند. این شخصیتها در توسعه کلیدی استراتژی برند کاربرد خواهند داشت.

در این مرحله، نام تجاری فعلی ارزیابی می شود و در مورد صنعت، رقبا و مشتریان آن تحقیق کاملی صورت می گیرد تا فرصت ها و منابع و اصطکاک با مشتریان کشف شود. اکتشاف برند شامل مراحلی است که در این مقاله به شرح آنها خواهیم پرداخت.

ممیزی برند

ممیزی برند(BRAND AUDIT)، بررسی کامل و عمیق از موقعیت برند در بازار در مقایسه با رقباست.

ممیزی ارتباطات

ارزیابی یا ممیزی ارتباطات (COMMUNICATION AUDIT)، ارزیابی زبان برند با تجزیه و تحلیل زبان، لحن و پیام‌های پیرامون کسب‌وکار در نقاط تماس مختلف است.

توسعه شخصیت مشتری

ارزیابی و درک و شناخت مخاطب هدف و شخصیت‌ مشتری نهایی(BUYER PERSONA DEVELOPMENT)، کمک می‌کنند دریابیم با چه کسی صحبت می‌کنیم، آنها به چه چیزی اهمیت می‌دهند و سعی دارند چه مشکلاتی را حل کنند.

نقشه برداری سفر مشتری

ترسیم نقشه سفر مشتری(BUYER JOURNEY MAPPING)، نحوه خرید مشتریان از شما و راه‌حل‌هایی که در پس ذهن خود با خرید محصول یا خدمات در پی آن هستند را مشخص میکند.

با ترسیم نقشه سفر مشتری(CUSTOMER JOURNEY MAP)، برای محصولات و خدمات تمام این راه حلها و نحوه خریدها، مستند خواهد شد.

تجزیه و تحلیل رقبا

دریابید (COMPETITOR ANALYSIS)، که رقبا چه کارهایی را از منظر مشتریان(نه از منظر ما یا رقبا یا بازار)، صرفا از نظر مشتریان، درست (یا اشتباه) انجام می دهند تا بتوان از فرصت ها برای موقعیت و پیشرفت منحصر به فرد استفاده کرد.

ارزیابی نام تجاری درفضای دیجیتال

امروزه برندی که درفضای دیجیتال حضور نداشته باشد، از فضای حقیقی نیز حذف خواهد شد. با ارزیابی وب سایت و کلیه کانالهای دیجیتال می توان دریافت چگونه نام تجاری در چشم مخاطبان جلوه می دهد. بدین ترتیب زمینه های فرصت و نگرانی را کشف خواهد شد.

SEO و SEM AUDIT

تفاوت برندها با یکدیگر میزان شهرت آنهاست و آگاهی از برند اولین مرحله آن است. تحقیق و ارزیابی درباره نحوه خرید آنلاین مشتریان برای ساختار وب سایت و بازاریابی برای هدایت بهتر مشتریان در سفر خریدار، قصد خریدار را درک خواهیم کرد.

ارزیابی تجربه بصری

ارزیابی تجربه بصری(VISUAL EXPERIENCE AUDIT)، لحن، حال و هوا و احساس برند همراه با رقبا تجزیه و تحلیل می شود تا انتظارات مشتری از نظر طراحی، زیبایی شناسی و سبک در آن صنعت خاص تعیین شود.

مصاحبه با مشتری

مصاحبه با مشتری(CUSTOMER INTERVIEWS)، یکی از مهمترین مراحل درک نیازهای انهاست. مصاحبه های استراتژیک با مشتریان منجر به بینش های ارزشمندی برای سازمان می شود که ممکن است در غیر این صورت کشف نمی شدند.

امین ضیا بزرگی

استراتژی بازاریابی محصول چیست؟

هر ساله، حدود 30000 محصول جدید به بازار عرضه می شود که بسیاری از آنها به دلیل ضعف در عدم تناسب محصول و بازار، موقعیت یابی و تحلیل بازار، و تبلیغات شکست می خورند به طور کلی علت عدم موفقیت سازمانها در فروش محصولات، عدم درک و شناخت مشتری است.

 بسیاری از سازمانها آنقدر روی ساخت محصول عالی متمرکز هستند که تلاشهای خود را برای رشد به تعویق میاندازند تا جاییکه زمان کافی برای بقای در بازار را از دست میدهند.

استراتژی بازاریابی محصول فرایند موقعیت یابی صحیح بازار(تحلیل موقعیت یابی کمک میکند به اینکه چه کاری انجام شود و یا انجام نشود)، برنامه ریزی عملیاتی و اجرا است که بستر مناسبی برای اجرای صحیح ارکان بازاریابی( ۷عنصر امیخته بازار یابی)، مانند قیمت محصول، ارتباطات(تبلیغ و ترویج) فراهم میکند.

این فرآیند در حقیقت ارزیابی مستمر و سیستماتیک نیازهای بازار و بخشهای مختلف آن، برای حمایت از توسعه محصول و نوآوری است که این نیازها را به بهترین شکل ممکن و سودآور برآورده میکند.

استراتژی بازار یابی محصول

استراتژی بازاریابی محصول، فرایند برنامه ریزی جهت موقعیت یابی، برنامه قیمت گذاری و ارتباطات مناسب است و کمک میکند محصول از مرحله توسعه به کسترش و ثبات در بازار برسد و به ما اطلاع میدهد که چه مخاطبان جدیدی و چه بازارهایی لازم است محصول خود را به بازار عرضه و بازاریابی کنیم. فرایند بهینه سازی استراتژی بازاریابی محصول شامل مراحل زیر است.

مخاطبان هدف و شخصیت های خریدار محصول خود را مشخص کنیم

به عنوان یک بازاریاب محصول، یکی از نقش های اصلی این است که یک مخاطب هدف خاص را تعریف کنیم و شخصیت های خریدار را برای محصولی که فروخته می شود ایجاد کنیم محصولات مختلف احتمالاً مخاطبان هدف متفاوتی خواهند داشت. این اولین قدم برای بازاریابی محصول ماست.

با درک مشتریان خود و نیازها، چالشها و نکات حساس آنها، میتوانیم به این نتیجه میرسید که تمام جنبههای استراتژی بازاریابی محصول ما برای مشتریان و پرسونای هدف طراحی شده است وبه این ترتیب، محصول و محتوای بازاریابی ایجاد شده برای محصول با مخاطبان پدیدار می شود.

موقعیت و پیام را برای متمایز کردن محصول خود تعیین کنیم

پس ازاینکه با تحلیل مشتری و یادگیری در مورد مخاطبان خود، نیازها، چالش ها و نقاط حساس آنها را شناسایی گردید از اینجا،به بعد میتوانیم به این فکر کنیم که چگونه میتوانیم راههایی را که محصولمان این چالشها را برای مشتریان مان حل میکند، تدوین کنیم.

با این وجود لازم است توجه داشت که لزوماً به این معنی نیست که ما خود را از رقبای خود متمایز کرده ایم. از این گذشته، آنها رقبای ما هستند زیرا نیازهای مشتریان ما را به روشی مشابه سازمان ما برطرف می کنند.

کلید متمایز کردن محصول(موقعیت یابی و پیام رسانی )، پاسخ به سؤالات کلیدی است که ممکن است مشتریان ما در مورد محصول داشته باشند و اینکه چه چیزی آن را منحصر به فرد می کند و این پاسخ ها نکات اصلی استراتژی بازاریابی محصول ما را شکل میدهد.

نمونه هایی از سوالاتی که برای توسعه موقعیت یابی و پیامرسانی محصول خود لازم است به آنها پاسخ دهیم عبارتند از:

  • چه چیزی محصول ما را منحصر به فرد می کند؟
  • چرا محصول ما بهتر از رقلازم استان است؟
  • چرا ویژگی های محصول ما برای مخاطب هدف ما ایمه آل است؟
  • فروشندگان ما چه چیزی را از محصول ما دریافت خواهند کرد که نمی توانند از محصولات رقبای ما بدست آورند؟
  • چرا مشتریان ما لازم است به ما و محصول ما اعتماد و سرمایه گذاری کنند؟

هنگامی که به این سؤالات پاسخ دادید، میتوانیم این پاسخها را در یک عبارت تأثیرگذار و قابل اشتراکگذاری که موقعیت و پیام ما را نشان میدهد، جمعآوری کنیم . انجام این کار،شامل مراحل ذیل میشود.

  • پاسخ سوالات موقعیت یابی و پیام رسانی را به یک نقشه راهنما تبدیل کنیم.
  • از کلمات عملی برای هیجان زده کردن مشتریان خود استفاده کنیم.
  • مطمئن شوید که لحن بیانیه ما سبک برند ما را به تصویر می کشد.
  • بر منافع محصول خود به عنوان یک کل تمرکز کنیم (نه فقط یک ویژگی خاص).

نکته حائز اهمیت این است که به عنوان بازاریابان محصول، لازم است اطمینان حاصل کنیم که تیم های فروش، محصول و گسترده تربازاریابی نیز از موقعیت و پیام در مورد محصول آگاه هستند تا آنها نیز بتوانند همان اطلاعات را به مشتریان احتمالی و فعلی منتقل کنند.

این موضوع به ما امکان می دهد اطمینان حاصل کنیم که کل سازمان در محتوا و اطلاعاتی که در مورد محصول ما به اشتراک می گذارد، سازگار است.

برای محصول خود اهدافی را تعیین کنیم

در مرحله بعد، ما می خواهیم اهدافی را برای محصول خود تعیین کنیم. اینها بر اساس محصول خاص ما، نوع سازمانی که برای آن کار می کنیم، اهداف بازاریابی کلی ما و موارد دیگر متفاوت است – اهداف ما مختص کسب و کار و موقعیت ما خواهد بود. با این حال، برخی از اهداف مشترکی که بازاریابان محصول به آنها دست پیدا می کنند شامل موارد زیر است.

  • افزایش درآمد
  • تعامل با مشتریان
  • بهبود سهم بازار
  • از رقبا مشتری به دست آورید
  • شناسایی برند را تقویت کنیم

به این اهداف هدفهای کانون نیز گفته میشود. نکته حائز اهمیت این است که با خیال راحت چندین هدف را ترکیب کنیم یا یکی را برای تمرکز روی آن انتخاب کنیم. هر سازمان و محصولی برنامه های متفاوتی خواهد داشت. نکته کلیدی این است که اطمینان حاصل کنیم که این اهداف، خاص، قابل اندازه گیری، قابل دستیابی، واقع بینانه و محدود به زمان هستند.

محصول خود را قیمت گذاری کنیم

در این مرحله لازم است در بحث قیمت محصول خود مشارکت کنیم . بسته به سازمان خود، ممکن است با تیم های دیگر در این بخش از استراتژی کار کنیم، یا ممکن است این فرایند توسط سازمان و بازاریاب های محصول ما باشد. در هر صورت، میتوانیم قیمتگذاری رقابتی در مقابل قیمتگذاری مبتنی بر ارزش را در نظر بگیرید.

قیمت رقابتی به این معنی است که ما قیمت محصول خود را بر اساس محصولات مشابهی که رقبای ما می فروشند، قرار می دهیم. این برای سازمانهایی ایمهآل است که محصولی دارد که چندین سازمان دیگر میفروشند.

فرض کنیم فکر میکنیم ویژگیهای منحصربهفرد ما قیمت قابلتوجهی بالاتر از رقبای ما را تضمین میکند. در این صورت، ممکن است محصول خود را بالاتر از سایر محصولات مشابه در بازار قیمت گذاری کنیم. یک راه عالی برای ارزیابی منصفانه قیمت گذاری همه رقبای خود، مطالعه گزارش های مالی و روندهای صنعت است.

قیمت گذاری مبتنی بر ارزش به ما امکان می دهد تا سود خود را به حداکثر برسانیم، اگرچه ایجاد آن در مقایسه با قیمت های رقابتی کمی زمان بر است. این برای سازمان هایی ایمه آل است که محصولی با رقبای بسیار کمی در بازار یا محصولی با ویژگی های استثنایی جدید و منحصر به فرد می فروشند.

قیمت گذاری مبتنی بر ارزش، ارزش کالای ما را به گونه ای تعیین می کند که مشتری می تواند با سودآوری خود ارتباط برقرار کند. به ما این امکان را می دهد که قیمت محصول خود را بر اساس ارزش آن برای مشتری خود قرار دهیم نه آنچه بازار، روند صنعت و رقبای ما می گویند.

محصول خود را راه اندازی کنیم

اکنون زمان عرضه محصولی است که بازاریابی کرده ایم. دو بخش اصلی در راه اندازی وجود دارد که لازم است به عنوان یک بازاریاب محصول روی آن تمرکز کنیم: راه اندازی داخلی (آنچه در سازمان ما پس از عرضه محصول انجام می شود) و راه اندازی خارجی (آنچه در خارج از سازمان ما، با مشتریان و اعضای مخاطب، پس از آن انجام می شود.

جنبه های داخلی راه اندازی محصول

از آنجاییکه لازم است اطمینان حاصل کرد، مشتریان ما فقط جزئیات ثابت و دقیقی در مورد محصول دریافت می کنند. تیم های بازاریابی، محصول و فروش در سازمان ما لازم است از اطلاعات زیر آگاه باشند:

  • مزایای محصول
  • هرگونه اطلاعات نمایشی محصول موجود
  • فرصت های آموزش فروش در مورد محصول ما و جزئیات نحوه استفاده از آن
  • موقعیت یابی و پیام رسانی به چه صورت است
  • شخصیت های خریدار و مشتریان ایمه آل ما چه کسانی هستند
  • اهداف محصول ما شامل چه مواردی است
  • ویژگی های محصول ما چیست
  • قیمت گذاری محصول ما
  • چگونه محصول ما برای مشتریان عرضه می شود

جنبه های خارجی راه اندازی محصول

از نظر بیرونی، راه‌های زیادی برای بازاریابی راه‌اندازی محصول ما وجود دارد تا پایگاه فعلی مشتریان، مشتریان بالقوه و مخاطبان هدف ما در مورد هر چیزی که می‌فروشیم اطلاع کامل داشته باشیم.

ابتدا مشخص کنیم که قرار است تلاش های بازاریابی محصول خود را کجا متمرکز کنیم. در اینجا چند نمونه از کانال‌ها و مکان‌ها برای انجام این کار آورده شده است،ممکن است بسته به نیازها، اهداف و منابع خود، چندین مورد از این کانال‌ها یا فقط یکی را برای تمرکز بر روی آنها انتخاب کنیم.

  • رسانه های اجتماعی
  • در فروشگاه
  • رویداد معرفی محصول
  • وبلاگ
  • صفحه وب سایت
  • پیش نمایش محصول انحصاری (قبل از عرضه رسمی)
  • رویداد/ کمپین تبلیغاتی (حضوری و/یا آنلاین)

استراتژی بازار یابی محصول شامل فرایند های تجزیه وتحلیل موقعیت، توسعه برنانه عملیاتی عملیاتی و جرای برنامه است. درنگاه کلی مدیریت استراتژی بازاریابی محصول مستلزم مجموعه ای از تصمیم گیری های هدفمند به منظور تضمین موفقیت یک محصول یا پیشنهاد معین یا کل سازمان است.

محمد میری

منابع:

•           www.cxl.com/blog/product-marketing-strategy

•           www.blog.hubspot.com/marketing/product-marketing

استراتژی ثبات چیست؟

استراتژی ثبات

استراتژی‌ ثبات (Stability Strategy)، یکی از چهار رکن اصلی مدیریت استراتژیک(Strategic Management)، یا مدیریت راهبردی کلاسیک است. بطور خلاصه استراتژی ثبات، یکی از مهمترین این ارکان است. این استراتژی های شناخته شده، برای تصمیم‌گیری در مورد تخصیص منابع یا دنبال کردن یک استراتژی عملیاتی استفاده بکار می روند که به چهار رکن اصلی استراتژی‌ های ثبات، استراتژی‌های توسعه رشد، استراتژی‌های کاهش، یا استراتژی‌های ترکیبی تقسیم می‌شوند.

استراتژی ثبات
استراتژی ثبات

در این تقسیمات استراتژی های ثبات، همانگونه که از نام آن پیداست، استراتژی ثبات، به دنبال حفظ عملیات و اندازه و موقعیت بازار فعلی خود است. این استراتژی مشخصه سازمان های کوچک ریسک گریز یا سازمان هایی است که در یک بازار بسیار نامطمئن فعالیت می کنند که از موقعیت فعلی خود راضی هستند. ارائه محصولات مشابه به مشتریان مشابه، عدم معرفی محصولات جدید، حفظ سهم بازار از نمونه های این رویکرد استراتژیک است.

استراتژی ثبات خود به 6 استراتژی شناخته شده به نامهای استراتژی های بدون تغییر(No Change Strategies)، استراتژهای سود(Profit Strategies)، استراتژی های احتیاط(Caution Strategies)، استراتژی رشد متوسط(Modest Growth Strategy)، استراتژی رشد پایدار(Sustainable Growth Strategy) و نهایتاً استراتژی مکث(Pause Strategy)، دسته بندی می شود.

استراتژی ثبات
استراتژی ثبات

استراتژی های بدون تغییر(No Change Strategies)

عموماً سازمانها تغییر قابل توجهی در اهداف یا عملیات خود ایجاد نمی کنند. سازمان عوامل داخلی و خارجی موثر بر سازمان را در محیط عملیاتی و بازار فعلی آن بررسی می کند. در این حالت، سازمان به حفظ اهداف استراتژیک فعلی و به اجرای برنامه استراتژیک موجود میپردازد. این حالت در محیط‌های کم رقابت، رایج‌تر است، بدون هیچ گونه تغییر عمده یا تغییر بازار، و موقعیت رقابتی سازمان‌ها پایدار خواهد بود به عنوان مثال، سازمان‌هایی که در بازارهای تخصصی فعالیت می‌کنند معمولاً یک استراتژی خاص )هزینه یا تمایز)را انتخاب می‌کنند و آن استراتژی را تا زمانی که عوامل داخلی یا خارجی نیاز به تغییر نداشته باشد حفظ می‌کنند.

استراتژی ثبات
استراتژی ثبات

استراتژهای سود(Profit Strategies)

استراتژی سود شامل اقدام لازم برای حفظ یا بهبود سودآوری است. این استراتژی شامل کاهش هزینه ها (بازده عملیاتی، برون سپاری)، فروش دارایی ها، افزایش قیمت ها، افزایش تولید (فروش)، یا جبران زیان با سود از واحد تجاری دیگر است. این استراتژی برای سازمان‌هایی موثر است که در حین سودآوری، با فشارهای موقتی مواجه هستند که سودآوری آنها را تهدید می‌کند، عواملی مانند رقابت، شرایط بازار، رکود، تورم، افزایش هزینه‌ها . اگر این فشارها بلندمدت شوند، استراتژی سود به خطر می‌افتد. (به ویژه اگر سازمان بر سر هزینه یا قیمت رقابت کند)، این استراتژی عموماً شامل سرمایه گذاری منابع جدید نمی شود. سودآوری با سطوح فعلی یا منابع کمتر ویا از طریق فروش برخی از منابع موجود ) مانند فروش بخشی از سهام سازمان) حفظ می شود.

استراتژی‌ ثبات
استراتژی‌ ثبات

استراتژی های احتیاط(Caution Strategies)

این استراتژی مستلزم آن است که سازمان پیش از بکارگیری هر استراتژی خاصی، به ارزیابی بازار ادامه دهد. این بدین معناست که سازمان قبل از تدوین استراتژی و حتی در هنگام اجرای استراتژی به طور مدام به تجزیه تحلیل محیط بپردازد. این یک استراتژی موقت است که برای مدت زمان محدودی استفاده می شود.

دراین حالت، سازمان از انجام هرگونه سرمایه گذاری قابل توجه در منابع اجتناب می کند و الگوهای استراتژی تدوین شده را تا زمانی که درک کاملی از بازار و تأثیر استراتژی های قبلی نداشته باشد، اجرایی نمی کند. این استراتژی در بین سازمان های تولیدی که عرضه محصولات جدید را ارزیابی می کنند، رایج است.

استراتژی رشد متوسط(Modest Growth Strategy)

در این نوع استراتژی پایداری در سازمان های مدیریت استراتژیک تمایلی به ایجاد برنامه های رشد ندارند، سازمان همان استراتژی سال گذشته را به عنوان استراتژی فعلی مورد استفاده قرار می دهد. فرض کنید، سازمانی در سه ماهه گذشته 15 درصد رشد داشته است، بنابراین اکنون آنها همین رشد را برای سال جاری اتخاذ می کنند. این گونه از استراتژی، ساده‌ترین استراتژی برای انتخاب است، زیرا نه به سرمایه‌گذاری یا منابع نیاز دارد و نه ریسک بزرگی دارد.

استراتژی رشد پایدار(Sustainable Growth Strategy)

استراتژی رشد پایدار زمانی توسط سازمان اتخاذ می شود که سازمان محیط بیرونی مناسبی نداشته باشد. به عنوان مثال، در حالی که اقتصاد در حال سقوط یا رکود است، سازمان چشم انداز و درپی آن استراتژی رشد نخواهد داشت.

استراتژی مکث(Pause Strategy)

اگر سازمانی در سال های گذشته رشد خوبی داشته باشد، می توانند استراتژی توقف را اتخاذ کنند. استراتژی مکث به سازمان برای برنامه ریزی و آماده شدن برای استراتژی رشد آینده زمان می دهد. همچنین ممکن است زمانی باشد که سازمان قبل از اینکه قدمی در جهت رشد یا توسعه بردارد، گام‌های خود را با دقت برمی‌دارد. دلیل دیگر می تواند جایی باشد که سازمان می خواهد فرآیندهای داخلی خود را بهبود بخشد تا در آینده فرصت های بیشتری را به دست آورد.

مدلهای موفق کاربردی استراتژی ثبات

در مدیریت استراتژی ثبات اداره فولاد هند(Steel Authority of India)، که یکی از شرکتهای دولتی هند است که توسط دولت مرکزی هند اداره و اداره می شود. دفتر مرکزی آنها در دهلی نو واقع شده است. اداره فولاد هند، سومین سازمان سریع‌الرشد در جهان است. ظرفیت بیش از حد در صنعت باعث شد که سازمان استراتژی ثبات را اتخاذ کند. آنها فقط بر روی عملیات سازمان متمرکز شدند، یعنی افزایش بهره وری به جای افزایش نیروگاه های بیشتر.

صنایع سیگار یا تنباکو استراتژی ثبات را اتخاذ می کنند زیرا مقررات دولتی بسیاری در مورد سیاست های توسعه آنها وجود دارد. از آنجایی که این صنایع، مقررات بسیار سختگیرانه ای هم برای فعالیت معمولی و هم برای رشد خود دارند، لازم است این صنایع با استراتژی های پایدارتری مدیریت شوند.

استراتژی‌ ثبات
استراتژی‌ ثبات

صنایع کفش «باتا»، در هند نیز نمونه خوبی از پیاده سازی استراتژی ثبات است، اما تنها ایراد، این بود که این کمپانی، همیشه به صنعت کفش خود پایبند بود و به فعالیت‌های توسعه‌یافته تن نداد. به دلیل اینکه بخشی از تصمیمات این سازمان ها در بخش خصوصی گرفته شده و بخش دیگر در دولت، به جای توسعه، استراتژی ثبات را اتخاذ کرده است.

محمد میری