تعهد یا تخصص؟

تعهد مهمتر است یا تخصص؟

تعهد یا تخصص، شاید دیگر سوال امروز نباشد ولی هنوز بسیاری هستند که بدون تخصص و با صرف داشتن تعهد و پارتی، در سازمانها و شرکتها، مدیریت می کنند. امروزه جهان به قدری پرسرعت شده و استفاده از تکنولوژی در زندگی پرکاربرد شده که دامنه علم دیگر مانند گذشته محدود به قشر یا طبقه و یا حتی کشور خاصی نیست.

دنیای امروز دنیای غیر متمرکز است. درقرن بیستم، تکنولوژی، تنها در اختیار تعدادی کشورخاص بود و آنها این تکنولوژی را در راستای تولید و بهره برداری از کشورهای ضعیف تر مورد استفاده قرار می‌دادند. همین موضوع سبب شد که تکنولوژی در کشورهای پیشرفته به سرعت پیشرفت کند و زمانی فرارسید که تکنولوژی جهان را فراگرفت. امروزه دیگر تکنولوژی قابل تمرکز و کنترل نیست. مهلتی برای آموختن تمام علوم باقی نمانده است. اما موضوع این قدر ساده نیست و جهان روز به روز، به سمت تخصصی شدن پیش می رود.

نقلی از شهید دکتر چمران وجود دارد که از وی پرسیده می شود؛  “تعهد بهتر است یا تخصص؟” وی در جواب گفته “می‎گویند تقوا از تخصص لازم‎تر است، آن را می‎پذیرم. اما می‎گویم آن کس که تخصص ندارد و کاری را می‎پذیرد، بی‎تقواست”.

یکی از مثالهای بارز این موضوع، مناظره ای است که در سال 58 بین مهندس بازرگان و شهید دکتر بهشتی تحت عنوان : “تخصص بالاتر است یا تعهد و تقوا؟” درصداوسیما برگزار شد شهید بهشتی معتقد بودمسئولین باید متعهد باشندوبازرگان اعتقاد داشت تخصص مهمتر است.

تعهد یا تخصص
تعهد یا تخصص

درلابلاى بحث مهندس بازرگان سوالى از شهید بهشتی پرسید:” آقای دکتر فرض کنیم که قصد داریدبا اتوبوس ازشهرى به تهران بیایید. راننده ای داریم که بسیار متبهر است و جاده را مثل کف دست میشناسه ولی اهل معصیت است و راننده دیگری که تازه کار و نابلد است ولی بسیار متقی و اهل تدین. شما خانواده تون رو با کدام راننده راهی میکنید؟! در این هنگام شهید بهشتی مکثی طولانی کرده سپس به علامت تایید نظر مهندس بازرگان، گفتند: آقا من دیگه صحبتی ندارم!”

حدیثی در این خصوص از امام صادق علیه السّلام موجود است که می فرمایند: “کُلُّ ذی‌صَناعَةٍ مُضطَرًّ اِلی ثَلاثِ خِصالٍ یَحْتلِبُ بِها الْکَسْبَ: و هُوَ اَن یَکُونَ حاذِقاً بِعِلْمٍ مُؤَدّیاً لِلْاَمانَةِ فیهِ، مُسْتَمیلاً لِمَنِ اسْتَعْمَلَهُ؛ هر اهل فنی برای موفقیت در کسب و کار خود (که کارش بگیرد) به سه مطلب نیازمند است: 1- تخصص و باهوشی در فن و حرفه مورد نظر. 2- امین باشد و در کار و مال مردم، امانت و درستی را حفظ کند. 3- با کارفرما و صاحب کار، خوش‌برخورد و خوش‌قلب باشد”.

فورسی(4C) چیست؟

باتوجه به اتمام دوره بازاریابی در دهه نود میلادی فورسی توسط باب لاتربورن در عصر تبلیغات مطرح شد. لاتربورن معتقد بود  که پی های مطرح شده کاتلر برای تمرکز برروی خواسته ها و نیازهای مشتری کافی نیست. فورسی در دو بخش “تمرکز برروی خواسته ها و نیازهای مشتری” و همچنین “ایده پردازی  برای کپی رایتینگ” چک لیستی بسیار کارآمد است.

مطابق این نظریه لاتربورن دونوع فورسی(4C)، مطرح کرد.  فورسی خواسته ونیاز و فورسی کپی رایتینگ و ایده پردازی. موضوع اینجاست که هنوز پی های آمیخته بازاریابی اساس برنامه های بازاریابی هستند.

لاتربورن، «خواسته‌ها و نیازهای مصرف‌کننده» را به عنوان تمرکز بر «نوآور بودن»، شرکت‌هایی پیشنهاد کرد که مانند نوکیا، محصولاتی را تولید میکردند که مشتریان نمی‌خواستند. لاتربورن این نظریه را نیز آمیخته بازاریابی مشتری محور فورسی(4C)، نامید که در اینجا به آنها اشاره خواهیم کرد.

  • ارزش مشتری (Customer Value)
  • راحتی و آسایش مشتری (Convenience)
  • هزینه (Cost)
  • ارتباطات (Communication)

ارزش مشتری

«C» اول از این آمیخته، «ارزش مشتری» است، ارزش مشتری بدان معنانیست که مشتری ارزش دارد. این موضوعی بدیهیاست و بدون مشتری هیچ محصولی وجود نخواهد داشت. موضوع اینجاست که ارزش مشتری، ارزشی است که مشتری توقع دریافت آن را دارد. وارن بافت معتقد است “قیمت چیزی است که ما پرداخت می کنیم و ارزش چیزی است که دریافت می کنیم”. درخصوص مفهوم ارزش درمقالات مختلف توضیح داده شده. دراین باب صرفا کافیست متذکر شویم که ارزش، هرآنچه که مشتری توقع دارد یا به او تفهیم شده که توقع داشته باشد.

هزینه برای برآورده کردن توقع مشتری

«C» دوم او «هزینه برای برآورده کردن توقع مشتری» است، بر این اساس که قیمت نامربوط بود زیرا بسیاری از عوامل دیگر دخیل بودند. اما شاید بهترین مثال برای این کار “پرداخت هزینه برای جلب رضایت مشتری”، شرکتی مانند اپل است.

پرداخت هزینه برای برآورده کردن خواسته مشتری بیشتر شبیه پیشنهاد قیمت پایین‌تر به نظر می‌رسد، اما محصولات اپل قیمت بالایی دارند. شاید این نکته کلیدی باشد، هزینه ای که برای برندی مانند اپل باید برآورده شود، باید بیشتر از رقبا باشد تا به DNA برند به عنوان یک برند لوکس کمک کند.

آسایش در خرید

سومین «C» «راحتی خرید» است و مسلماً، «P»اگر بخواهیم آنرا با پی «مکان» مقایسه کنیم، موضوع پی مکان پخش و توزیع و محل توزیع است اما cآسایش برای موضوعی فراتر از زمان و مکان طراحی شده و سهولت بیشتر در بازارهای امروزی دیجیتال درک میشوند.

در دنیایی 24 ساعته و همیشه فعال زندگی می کنیم. مفهوم خرید از ساعت 9 صبح تا 5 بعد از ظهر، از بین رفته است. امروزه رها کردن چرخ دستی یا چرخ دستی بیشتر در دنیای آنلاین اتفاق می افتد. علاوه بر این، توسعه عدم واسطه گری – به خریداران فرصت حذف واسطه و خرید مستقیم، و همچنین واسطه گری مجدد – وسط را دوباره را  داده است. به زودیدرآینده نزدیک شاهد خواهیم بود که ظهور ابزارهای پوشیدنی، مفهوم خرید «هر مکان، در هر زمان، به هر نحو» را به سطح دیگری خواهد برد.

ارتباطات

آخرین “C” در مجموعه 4Cs ارتباط است. لاتربورن تبلیغات که ارتباطی یک سویه بود را نامناسب میدانست و معتقد بود ارتباط موضوعی دوسویه و یک به یکاست همانگونه که در ذات انسانازقدیموجود داشته است. دیدگاه او از ارتباطات این بود که باید در مورد گفتگو، گفتگوی دو طرفه، بین شرکت و مشتری باشد. با استفاده از این در مفهوم دیجیتال، می‌توانیم مشتریانی را ببینیم که از طریق محتوای تولید شده توسط کاربر ارتباطات ایجاد می‌کنند.

نوشته: فرامرز عیب پوش

اثر شلاق چرمی چیست؟

اثر شلاق چرمی(Bullwhip effect)، یا اثر فارستر چیست؟

اثر شلاق چرمی(Bullwhip effect)، یکی از نوسانات در زنجیره تأمین است که عامل اصلی به وجود آورنده آن تغییرات در میزان تقاضا است. با حرکت از سطح مشتری جزء به سطوح بالاتر در زنجیره تأمین، تغییرات کوچک در سطوح پایین باعث تغییرات بزرگ در سطوح بالایی می‌شود. این تغییرات موجب نوسانات بزرگی در مجموعه زنجیره تأمین می شود.

این پدیده برای اولین بار توسط جی فارستر بررسی و مطرح شد و به عنوان اثر فارستر نیز شناخته می‌شود. منابع تغییر در زنجیره تأمین از گستردگی زیادی برخوردار است. چنان‌چه این تغییرات با تأخیر زمانی به رده‌های بالاتر زنجیره تأمین انتقال یابند باعث تأخیر در تولید و حمل کالاها به رده‌های پایین می‌شود و اثر شلاق چرمی را به وجود می‌آورند.

زنجیره تأمين مدیریت نشده مطلقاً پایدار نیست. شکلی که به طور متعدد در زنجیره تأمين مدیریت نشده دیده می‎شود اثر شلاق چرمی است. این اثر، نوسانی در زنجیره تأمين ایجاد مي‌كند که عامل اصلی آن تغییرات در میزان تقاضا است. وقتی از سطح مشتری جزء به سطح بالاتری در این زنجیره حرکت مي‌كنيم، دیده می‎شود که تغییرات کوچک در سطح پایین، تغییرات عمده‎ای را در سطح بالاتر زنجیره به وجود مي‌آيد. در نهایت، شبکه مي‌تواند نوسان بزرگی داشته باشد. هر سازمانی در زنجیره تأمين سعی مي‌كند تا مسئله را از دیدگاه خود حل کند. این پدیده به عنوان اثر شلاق چرمی‌شناخته می‎شود.

اثر شلاق چرمی در تمامی صنایع وجود دارد و در صورت عدم توجه خسارات جبران ناپذیری ایجاد مي‌كند. معمولاً این اثر، خود را به شکل افزایش هزینه و ضعف در خدمات نشان مي‌دهد.

علل وقوع اثر شلاق چرمی

اما پس از شناخت این اثر باید دقت کرد که چه عواملی موجب ایجاد این اثر در سازمان‌ها می‎شود. عوامل زیادی ممکن است این اثر را درسازمان ایجاد كند، اما به‌طور عام عوامل زير موجب ایجاد این پدیده می شوند.

  • نوسانات قیمت.
  • سیاست‌های اشتباه در سفارش دهی دوره‌ای.
  • بازی کمبود ـ سهمیه بندی: به علت اینکه تولید کنندگان در زمانی که کمبود عرضه وجود دارد، اقدام به سهمیه بندی می‌کنند. مشتریان در هنگام سفارش دهی بیش از نیاز واقعی سفارش می‌دهند.
  • تولید برمبنای پیش بینی تقاضای عمده فروشان به جای پیش بینی تقاضای مشتری.
  • نوسان تقاضا، مشکلات کیفی، اعتصابات، آتش سوزی کارخانه و سایر اتفاقات.
  • افزایش زمان تحویل.

اقداماتی برای مقابله با شلاق چرمی

به هر حال، برای جلوگیری از هرپدیده‎ای اقداماتی بايد انجام داد که یا به عدم ایجاد اتفاق منجر شود یا اثر آن را تا حد ممکن کاهش دهد.

  • اقدامات متقابل دسته بندی سفارشات.
  • اقدام متقابل به بازی کمبود.
  • اقدام متقابل در قيمت‌های نوسانی.
  • اقدام متقابل عدم دقت در پیش بینی تقاضا.
  • سیاست‌های مستقل بازگشتی.
  • کاهش عدم قطعیت.
  • متمرکز کردن اطلاعات تقاضا.
  • کاهش نوسان تقاضا.
  • قيمت‌های پایین روزانه.
  • کاهش زمآنهای تحویل سفارش و زمان تحویل اطلاعات.
  • آسان سازی دسترسی وتقسیم اطلاعات.
  • تغییر و تقسیم نقش ها.
آکادمی آنلاین عیب پوش

لوگو چیست؟

لوگو(logo)، آرم یا به اصطلاح مارک تجاری، نشانه‌ی گرافیکی است که به شکل یک نوشته، علامت، سمبل، طرح گرافیکی یا ترکیبی از همه این موارد است.

لوگو، مختص شرکتها و برندهای امروزی نیست. از دیرباز حتی پیش از زمانی که خط اختراع شود، قبایل و طوایف انسانی، علامتها و نشانه های مخصوص به خود را داشتند که آنها اولین لوگوهای تاریخ بشر بودند.

سالها بعد، ادیان و فرقه ها هم علامتها و نشانه های مخصوص به خود را داشتند. یکی از قویترین لوگوهای تاریخ، علامت صلیب مسیحیان است که از دو خط متقاطع تشکیل شده. بعدها علامت حزب نازی، یکی از تاثیرگذارترین و وحشتناکترین لوگوهای تاریخ بشری شد که از همان لوگوی صلیب گرفته شده بود.

امروزه لوگوها به عنوان نمادهای به خاطرسپاری برندها و کسب و کارها تقریبا به وسیله همه شرکت‌های تجاری، تولیدی و صنعتی و هم‌چنین کسب وکارهای کوچک و بزرگ مورد استفاده قرار میگیرند. هدف از خلق آنها ماندگاری در ذهن مخاطب و انتقال پیامهای اساسی و کوتاه است.

لوگو می‌تواند ترکیبی از حروف، نشانه‌ها و نماد باشد و اهمیت آن بدان دلیل است که حافظه تصویری ما از تمام حافظه های ما ماندگارتر و قویتر است. لوگو مانند چهره و مشخصه یک برند است. لوگو بخشی از هویت بصری برند یا کسب و کار است.

قدرت لوگو به حدی زیاد است که در بسیاری از موارد تصویر آن اولین چیزی است که با شنیدن یک نام تجاری به ذهن مخاطب خواهد رسید.

انواع لوگو

لوگوها را می‌توان براساس استفاده آنها از عناصری مانند نوشتار، شکل و غیره به سه گروه کلی تقسیم کرد. لوگوهای تصویری، لوگوهای نوشتاری و لوگوهای ترکیبی. هرکدام از این سه نوع از لوگو خود به مدلهای بسیار مختلفی تقسیم می شوند اما به صورت کلی، تقریبا تمامی لوگوها، در یکی از این سه دسته جای می گیرند.

لوگوهای تصویری؛ که غالبا از یک تصویر تشکیل شده اند. لوگوهای تصویری بعضا آیکون، سمبل یا پیکتوگرام هستند. لوگوهایی مانند اپل، بنز نمونه هایی از این دست هستند.

لوگوهای نوشتاری؛ که از فرم دهی به یک نوشته خلق می شوند. این شکل از لوگو، به عنوان لوگوتایپ یا وردمارک شناخته می شود. لوگوتایپها نوشتارهایی خارج از فونت‌های مرسوم هستند که صرفا به یک برند یا کسب و کار خاص اختصاص دارند و معرف آن هستند. لوگوی دیزنی و یا توییتر، مونوگرام یا فیوآیکونهایی هستند که از طراحی با یک حرف یا حروف اختصاری برند بصورت تایپ بیس طراحی شده اند. تایپ بیس ها طراحی با نام شرکت یا برند که شکلی گرافیکی را می سازند. به اینگونه لوگوها، لوگوی وردمارک یا لترمارک نیز گفته می شود.

در این نوع لوگو انتخاب یا ساخت فونت اهمیت بسیار زیادی دارد و باید با نام برند همخوانی داشته باشد. به عنوان مثال لیبل های مد و فشن باید از فونت های شیک و باکلاس که توجه کاربر نهایی را جلب می‌کند، استفاده کنند. درصورتی که آژانس های دولتی و حقوقی باید از فونت های کلاسیک که حس امنیت را به مخاطب منتقل می کنند، استفاده کنند.

لوگوهای مونوگرام یا لترمارک(Lettermarks)؛ لوگوهای مونوگرام یا لترمارک، لوگوهایی هستند که از حروف تشکیل شده و معمولاً حروف ابتدای نام برند در آن مورد استفاده قرار می گیرد. از نمونه های این لوگو می توان بهIBM, CNN, HP, HBO اشاره کرد.

 لوگوهای ترکیبی؛ ترکیبی از نوشتار و تصویر هستند. امروزه بسیاری از لوگوها به شکل ترکیبی ساخته می شوند اما قویترین لوگوها در جهان، لوگوهای ساده(مانند اپل)، هستند. زیرا به خاطرسپاری و یادآوری انها سریع و آسان است.

لوگوی اِمبلم (Emblem)؛ لوگوهای امبلم به نحوی طراحی می شوند که فونت داخل یک نماد یا یک آیکون قرار می گیرد. این لوگوها معمولا ظاهر سنتی و کلاسیک دارند که تاثیر قابل توجهی روی مخاطب خواهد داشت.

ماسکات(Mascots)؛ ماسکات برند (Mascot)، یا کاراکتر یا شخصیت برند نیز شناخته می شوند، در ابتدا در دسته بندی لوگوها قرار می گرفتند. رفته رفته با قدرت گرفتن مدیا و افزایش تکنولوژی، ماسکاتها جان گرفته و به شخصیتهای تلویزیونی، افراد مشهور، مانکن ها و شخصیتهای کارتونی و گرافیکی، توسعه یافتند.

ماسکاتها عموما جذاب و فان هستند. این شخصیتها بیشتر در صنایع مصرفی تندگردش(FMCG)، شناخته شده تر هستند. غالبا برندهایی که قصد دارند جوی انرژیک و شاد برای مخاطبان خود ایجاد کنند، از ماسکات استفاده می کنند. عموما در غالب رخدادهای ورزشی مثل جام جهانی از ماسکات استفاده میشود زیرا می تواند حس پویایی را به مخاطب منتقل کند.

ویژگی‌های لوگو قوی

اعتبار و سنخیت: یک طراحی خوب و موفق باید بتواند ارتباطی دو طرفه و صادقانه بین صاحب لوگو (نام تجاری و برند) و تجارتی که به آن اشاره دارد، برقرار نماید. باید با موضوع، مفهوم و خصوصیات برند هم‌خوانی داشته و معنای خود را به سرعت به مخاطب انتقال دهد.

ماندگاری و پایداری: یک طراحی خوب و موفق باید بتواند در طول زمان همراه با کسب و کار شما تکامل پیدا کند و ماندگاری خود را با تحمل طرح‌ها و مدهای مختلف در طول زمان از دست ندهد.

انعطاف پذیری: یک طراحی خوب و موفق باید بتواند به دو صورت سیاه و سفید (تکرنگ) و تمام رنگی چاپ و در سایزهای مختلف مورد استفاده قرار بگیرد. بدون تغییر در ظاهر و معنی و مفهوم آن.

و به طور خلاصه می‌توان گفت طراحی یک لوگو باید ساده و گویا، منحصر به فرد و در ارتباط با موضوع کسب و کار باشد باید جذابیت بصری داشته و با مخاطب ارتباط برقرار کند. یکسان بودن شیوه طراحی در تمام قسمت‌ها ضمن نوآوری، ضروری است.

لوگوتایپ چیست؟

لوگو(logo)، آرم یا به اصطلاح مارک تجاری، نشانه‌ی گرافیکی است که به شکل یک نوشته، علامت، سمبل، طرح گرافیکی یا ترکیبی از همه این موارد است.

لوگو، مختص شرکتها و برندهای امروزی نیست. از دیرباز حتی پیش از زمانی که خط اختراع شود، قبایل و طوایف انسانی، علامتها و نشانه های مخصوص به خود را داشتند که آنها اولین لوگوهای تاریخ بشر بودند.

سالها بعد، ادیان و فرقه ها هم علامتها و نشانه های مخصوص به خود را داشتند. یکی از قویترین لوگوهای تاریخ، علامت صلیب مسیحیان است که از دو خط متقاطع تشکیل شده. بعدها علامت حزب نازی، یکی از تاثیرگذارترین و وحشتناکترین لوگوهای تاریخ بشری شد که از همان لوگوی صلیب گرفته شده بود.

امروزه لوگوها به عنوان نمادهای به خاطرسپاری برندها و کسب و کارها تقریبا به وسیله همه شرکت‌های تجاری، تولیدی و صنعتی و هم‌چنین کسب وکارهای کوچک و بزرگ مورد استفاده قرار میگیرند. هدف از خلق آنها ماندگاری در ذهن مخاطب و انتقال پیامهای اساسی و کوتاه است.

لوگو می‌تواند ترکیبی از حروف، نشانه‌ها و نماد باشد و اهمیت آن بدان دلیل است که حافظه تصویری ما از تمام حافظه های ما ماندگارتر و قویتر است. لوگو مانند چهره و مشخصه یک برند است. لوگو بخشی از هویت بصری برند یا کسب و کار است.

قدرت لوگو به حدی زیاد است که در بسیاری از موارد تصویر آن اولین چیزی است که با شنیدن یک نام تجاری به ذهن مخاطب خواهد رسید.

لوگوتایپ چیست؟

لوگوتایپ، گونه ای از لوگو است که به لوگوهای نوشتاری، مشهور است. لوگوتایپ از فرم دهی به یک نوشته خلق می شود. این شکل از لوگو، به عنوان لوگوتایپ یا وردمارک شناخته می شود.

لوگوتایپها نوشتارهایی خارج از فونت‌های مرسوم هستند که صرفا به یک برند یا کسب و کار خاص اختصاص دارند و معرف آن هستند. لوگوی دیزنی و یا توییتر، مونوگرام یا فیوآیکونهایی هستند که از طراحی با یک حرف یا حروف اختصاری برند بصورت تایپ بیس طراحی شده اند. تایپ بیس ها طراحی با نام شرکت یا برند که شکلی گرافیکی را می سازند. به اینگونه لوگوها، لوگوی وردمارک یا لترمارک نیز گفته می شود.

در این نوع لوگو انتخاب یا ساخت فونت اهمیت بسیار زیادی دارد و باید با نام برند همخوانی داشته باشد. به عنوان مثال لیبل های مد و فشن باید از فونت های شیک و باکلاس که توجه کاربر نهایی را جلب می‌کند، استفاده کنند. درصورتی که آژانس های دولتی و حقوقی باید از فونت های کلاسیک که حس امنیت را به مخاطب منتقل می کنند، استفاده کنند.

از لوگوتایپ به عنوان لوگوهای مونوگرام یا لترمارک(Lettermarks)، نیز نام برده می شود. لوگوهای مونوگرام یا لترمارک، لوگوهایی هستند که از حروف تشکیل شده و معمولاً حروف ابتدای نام برند در آن مورد استفاده قرار می گیرد. از نمونه های این لوگو می توان بهIBM, CNN, HP, HBO اشاره کرد.

نوشته: فرامرز عیب پوش

فوبو (FOBO) چیست؟

فوبو (FOBO)

فوبو (FOBO) به معنای ترس از گزینه های بهتر(Fear Of Better Options)، است. این موضوع به معنای ترس از رقابت هم معنا می دهد. این موضوع معمولا در مصاحبه های شغلی زیاد دیده می شود.

فوبو (FOBO)

یک شرکت جدید، دارای فوبو(FOBO)، است (ترس از گزینه های بهتر)، نامزد کردن یا ازدواج کردن نیز دارای فوبو(FOBO)، است. شرکت در مسابقات(ترس از رقیب شدن)، نیز دارای فوبو است. برخی از متخصصان روانشناسی، از این اصطلاح برای تشریح «ترس از تغییر» نیز استفاده میکنند.

کلا ترس از موقعیت های جدید، همان ترس از تغییر است. «تغییر» همیشه درد دارد و بسیاری دوست ندارند از منطقه امن خود بیرون آمده و سختی را به آغوش بکشند.

اصطلاح فوبو(FOBO)، از اصطلاح به گونه ای از ترس فومو گرفته شده است. فومو (FOMO)، به معنای ترس از دست دادن(Fear Of Missing Out)، نوعی سندروم یا اتفاق ذهنی است که در مغز اتفاق می افتد.

افراد زمانی در موقعیت فومو (FOMO)، قرار می گیرند که با مشاهده وضعیتی خاص، دچار ترس از دست دادن یک موقعیت یا فرصت می شود.

عموما ابتلا به فومو، موجب اقدام به انجام یک عمل هیجان زده و احساسی می شود. اضطراب و هیجان ایجاد شده در ذهن انسان، نهایتا منجر به آن می‌شود که فکر کند، درحال عقب افتادن از دیگران است و فرصتی را چه حقیقی و چه خیالی از دست خواهد داد.

آکادمی آنلاین عیب پوش

بنچ مارک چیست؟

بنچ مارک(Benchmark)، یا معادل فارسی آن “معیار”، یا “محک”، به مفهوم نقطه ای مرجع برای اندازه گیری است. به زبان ساده تر بنچ مارک، یک معیار مشخص شده است که نتایج تحقیقاتی که در محدوده جغرافیایی(یا یک بازار)، مورد تحقیق بدست آمده، با آن مقایسه می شود. به عنوان مثال، ممکن است یک معیار با سایر بازارها، سلیر رقبا و شرکت ها یا سایر مناطق جغرافیایی مقاسیه شود.

بنچ مارک یک نمونه “شاهد”، یا مشخص شده است که همه چیز با آن سنجیده می شود. بنچ مارک را می‌توان برای تمام فرایندها، رویکردها، عملکردها، خدمات یا محصولات اعمال کرد.

این فرایند در درجه اول بر معیارهایی مانند کیفیت، زمان، هزینه، اثربخشی و رضایت مشتریان تمرکز می‌کند تا تشخیص دهد که تفاوتهای موجود با نمونه مشخص شده تا چه حد انحراف دارد. بنچ مارک می‌تواند معیار مفیدی برای کسب‌وکارهایی باشد که نمونه های موفقی در بازار برای مقایسه دارند.

بنچ مارک همیشه با یک نمونه فیزیکی موجود مقایسه نمیشود بلکه ممکن است یک فرضیه یا نمونه ایده آل نیز به عنوان “معیار” یا “محک” در نظر گرفته شود.

بنچ مارکینگ چیست؟

بنچ مارکینگ(Benchmarking)، یا “محک زنی”، تکنیک یا فرآیندی است که به وسیله آن یک سازمان به بررسی سایر سازمان ها می پردازد تا مشخص کند چگونه آنها به سطح معینی از عملکرد دست می یابند، سپس سعی می کند به آن سطوح برسد یا از آن فراتر رود تا عملکرد خود را بهبود بخشد.

فایده بنچ مارکینگ چیست؟

بنچ مارک ابزاری سریع برای نیل به موفقیت نیست. بنچ مارک این فرایندی مداوم است که می‌تواند به طور مستمر جهت شناسایی مشکلات عملکرد احتمالی استفاده شود. بنچ مارک نگاه مستمر به یک نمونه جهت بررسی چگونگی دستیابی رقبا یا سایرین به سطح بالایی از عملکرد و فرایندهایی است که برای حفظ موفقیت استفاده می‌کنند.

کارایی و اثربخشی

بنچ مارک جهت تنظیم و بهبود کارایی و اثربخشی کسب‌وکار، بسیار مفید است. با مقایسه با نمونه های موفق و برتر، می توان نگاهی دقیق به عملکرد کسب‌وکار داشت. اینگونه می‎توان برنامه بازاریابی، تاکتیک‌های تبلیغاتی و فروش را مورد بررسی دائمی قرار داد.

مقایسه با رقبا

یکی از رایج‌ترین دلایلی استفاده از بنچ مارک مقایسه با رقبا است. در هر بازاری، تعدادی رقبا و فعالان موفق و ناموفق وجود دارد. مقایسه دائم با رقبا، سبب خواهد شد تا همواره عیوب کار شناسایی شده و نقاط قوت و ضعف در مقابل رقبا مشخص شده و بهبود یابند.

با صرف زمان برای درک بهتر سایر مشاغل و نحوه عملکرد آنها، می‌توان کمبودها و توانایی هایی که نسبت به رقبا وجود دارد مورد بررسی قرار داد. دانستن دقیق عملکرد رقبا، این فرصت را خواهد داد که با دید باز بتوان از آنها پیشی گرفته و کسب‌وکار را پیش برد.

بنچ مارکینگ، اطلاعات و ابزارهایی را مشخص خواهد نمود که هر سازمانی برای کارآمدتر و مؤثرتر شدن در تمام زمینه‌ها، به آنها نیاز دارد. عمدتاً کسب و کارهایی که در بخش خدمات فعال هستند، بیشتر به این امر نیاز دارند.

ردیابی مسیر دستیابی به اهداف

بنچ مارکینگ، راه‌هایی را که یک سازمان برای اندازه‌گیری پیشرفت نیاز دارد را مشخص خواهد نمود. بنچ مارک صرفاً یک رتبه‌بندی نیست، بلکه نشان‌دهنده شکاف عملکردی است که بسیاری از مشاغل با آن مواجه هستند.

بنچ مارک درون سازمانی

محک‌زدن صرفا برای اهداف بازاریابی برون سازمانی نیست و برای مشتریان درون سازمانی(کارکنان)، نیز کاربر دارد. با گذشت زمان، کارمندان می‌توانند در موقعیت‌های خود بیش از حد راحت شوند که می‌تواند منجر به رکود شود.

بدون افزایش انگیزه، عملکرد آنها به‌تدریج کاهش خواهد یافت زیرا کارکنان خسته می‌شوند یا در نقش‌ها به چالش بر می خورند. بنچ مارکینگ می‌تواند به‌عنوان یک منبع انگیزه عمل کند. سنجش با نمونه های موفق کارکنان درون سازمان و ارائه انگیزه به سایرین برای رسیدن به این کارکنان، با بنچ مارکینگ درون سازمانی میسر خواهد شد.

انواع بنچ مارکینگ

یکی از انواع بنچ مارکینگ؛ “ارزیابی فرایندها”، است. این نوع بنچ مارکینگ کمک می‌کند تا درک بهتری از مقایسه فرایندهای یک سازمان با سایر فرایندهای موجود در صنعت بوجود آید. بررسی سایر شرکتها شرکت‌ها، می‌توانید فرایندها را بهبود بخشیده و آنها را کارآمدتر و مقرون‌به‌صرفه‌تر کند.

نوع دیگری از بنچ مارکینگ، “بنچ مارک استراتژیک”، است. این نوع محک‌زنی، مشابه محک‌زدن فرایندی است و با مقایسه با سایر فعالان موجود در صنعت بدست می آید. با نگاهی به استراتژی و نحوه ایجاد استراتژی فعالان برتر صنعت، میتوان به استراتژی برتر نزدیک شد.

نوع دیگری از بنچ مارکینگ، “معیار عملکرد”، است. معیار عملکرد سخت‌ترین فرایند برای بهبود است، زیرا شامل یادگیری معیارها و رویه‌های عملکرد رقبا و همچنین ایجاد تغییرات در فرایندهای کسب‌وکار در سطوح پایین‌تر است.

ارکان بازاریابی چیست؟

ارکان بازاریابی(marketing structure)، چیست؟

ارکان بازاریابی یا مراحل تکوین بازاریابی، یکی از مهمترین بخشها در درک توسعه بازاریابی است. ارکان اصلی بازاریابی، در واقع مراحلی است که بازاریابی طی می‎کند تا به ماموریت خود، تحقق بخشد. نظریه ارکان بازاریابی برای اولین بار توسط دکتر احمد روستا پدر علم بازاریابی ایران مطرح و معرفی شد.

دکتر احمد روستا دانشمند ایرانی و پدر علم بازاریابی ایران است. وی کتاب‌های زیادی در این زمینه تألیف و ترجمه كرده است. مطابق دیدگاه دکتر روستا، بازاریابی شامل سه رکن اصلی است که این ارکان اولیه، به شرح زير توسط وی معرفی شدند.

  • بازارشناسی (به معنای شناخت مشتریان و نیازهای آنها)
  • بازارسازی (به معنای خلق و به‌دست آوردن سهم بازار)
  • بازارداری (به معنای حفظ سهم بازار و حفظ مشتریان)

با توجه به ديدگاه‌های مختلف مي‌توان ارکان متفاوت و گسترده تری برای این مهم در نظر گرفت. اگر بخواهیم این دیدگاه را توسعه دهيم و ارتباط و تأثير صنعت پخش بر بخش‌های مختلف آن را ارزیابی كنيم مي‌توان وجود بیشتری برای این مهم متصور بود.

این دیدگاه بعدها توسط دکتر پرویز درگی گسترش یافته و پنج رکن اصلی تبدیل شد. دکتر پرویز درگی، یکی از افراد تاثیر گذار در بازاریابی ایران است که کتابهای زیادی را ترجمه و به رشته تحریزدرآورده است. دکتر احمد صفار و فرامرز عیب پوش بعدها در کتاب مهندسی فروش، این مفهوم را به ده رکن اصلی توسعه دادند. در این مقاله این ده رکن اصلی را مورد بررسی قرار خواهیم داد.

کتاب مهندسی فروش، با توسعه ارکان یاد شده، ارکان دیگری را نیز به این مبحث افزود. در زير بخش‌های مختلف ازدیدگاه این کتاب آورده شده است. دیدگاه این کتاب،  هشت رکن دیگر را به این مقوله اضافه كرد. این دسته بندی جدید به عنوان یک نظریه مطروح شده که کارایی بسیاری در بازار واقعی امروز دارد.

بازارشناسی

همانگونه که از نامش پیداست، این مفهوم، به معنای شناخت مشتریان و نیازهای آنها در بازار است. بازارشناسی با تحقیقات بازاریابی محقق خواهدشد. تجربیات پیشین از حضور در بازار و همچنین بنچ مارک کردن رقبا نیز در فهم بهتر وضعیت بازار، تاثیر بسزایی خواهد داشت.

بازاربینی

بازاربینی رکنی اساسی و تاثیر گذار در میان ارکان بازاریابی است. در این مرحله نگاه دقیقتری به بازار انجام شده و برنامه های اصلی سازمان، در این مرحله نگاشته خواهند شد. بازاربینی به معنای نگاه دقیق و بررسی نوع و شرایط بازار پیش از ورود به آن است. نقش مدیران بازاریابی و فروش در این مرحله، تقریر بیزینس پلن و مارکتینگ پلن و برای پخش محصول لانچ پلن، خواهد بود.

بازارکاوی

بازارکاوی، مفهوم دقیق کاوش در بازار است. پیش از اجرای هر برنامه بازاریابی، کاوش برای مناسب بودن بستر، کاملا نیاز خواهد بود. بازارکاوی به معنای تحقیق و کنکاش در بازار. در این مرحله تست های موضعی انجام امور تحقیقات محلی و نمونه گیری و نمونه خوانی عملی صورت خواهد گرفت.

بازارسازی

این رکن، به معنای خلق و به‌دست آوردن سهم بازار و حضور گسترده در بازار و پخش کالااست. بازارسازی، حضور در بازار و اخذ سهم برای نمایش و سپس فروش کالاست. بازار بدون حضور محصول یا خدمات درآن، ساخته نخواهد شد. بنابراین در این مرحله حضور کالا یا خدمات انجام خواهد گرفت.

بازاردانی

بازاردانی، آگاهی نسبت به بازار و رقبا و شرایطی که سازمان در بازار تعیین كرده است و درک اطلاعات موجود در بازار و اخذ و پردازش هرروزه آنهاست. دانش مربوط به وضعیت پس از حضور، نیاز این مرحله است.

بازاربانی

انی، نگهداری و نگهبانی از نهالی است که به تازگی کاشته شده است. اگر مراحل قبلی بخشی از “کاشت” در کشاورزی درنظر گرفته شوند، این مرحله، بخش آغازین “داشت” است. بازاربانی به معنای مدیریت بازار و اطلاع از وضعیت مشتریان و ارتباط درست و کارآمد با آنها و اطلاع کامل از تغییرات ایجاد شده در شرایط رقباست.

بازارگیری

این رکن با استراتژی تهاجمی تلفیق شده است. بازارگیری به معنای اخذ بخشی از سهم از بازار و گشایش بازار و همچنین گسترش حوزه فعالیت و خدمات در بازار است.

بازارداری

این رکن همانگونه که از نامش پیداست، بخش مهمی از مرحله “داشت”، محسوب می‎شود. در واقع این مرحله، مرحله پایانی داشت است. بازارداری به معنای حفظ سهم بازار و حفظ مشتریان با ایجاد مشتریان ثابت و وفادار و فعال با ارائه خدمات و کالای صحیح و فروش به‌جاست.

بازاریاری

بازاریاری، از ارکان مهم و تاثیرگذار بازاریابی است. این مرحله، اولین بخش از “برداشت”، از بازار است. در این مرحله باانجام امور مربوط به مسئولیت‌های اجتماعی شرکت‌ها و ایجاد کمپین‌های بشردوستانه، محیط زیست و فعالیت جهت بهبود شرایط در محیط زیست، شرایط را برای برداشت نهایی مهیا خواهد کرد.

بازارخواری

بازارخواری ، خوردن تمام بازار نیست. بلکه استفاده از بخشی که کاشته شده و اکنون اماده برداشت است. البته نباید فراموش کرد محصولی که هنوز کاملا به بار ننشسته، امکان برداشت ندارد و اگر هم برداشت شود، محصول مناسبی دستگیرمان نخواهدشد.

بازارخوانی

بازارخوانی، بانگاهی به گذشته، خوانش وضعیت حال و پیش بینی آینده است. پیش بینی شرایط آینده و یا ساختن آن و پردازش اطلاعات اخذ شده از بازار و به‌کارگیری آن در پلن‌های آینده بازاریابی، اصلی ترین امور مربوط به بازارخوانی است.

پشیمانی از خرید چیست؟

پشیمانی از خرید، یا پشیمانی خریدار(Buyer’s Remorse)، به احساس پشیمانی پس از خرید گفته می شود. این احساس تقریبا بعد از هر خریدی ممکن است اتفاق بیفتد اما عموما پس از خرید کالاهای گران قیمت مانند وسیله نقلیه یا املاک یا نظیر آن، رخ می دهد.

علل مختلفی برای پیدایش پشیمانی از خرید، وجود دارد اما این احساس بیشتر از ناهماهنگی شناختی، به‌ویژه ناهماهنگی پس از تصمیم‌گیری ناشی می‌شود. خریدار در خرید کالاهای گران قیمت، باید تصمیمی دشوار بگیرد، مانند خریدی که سرمایه‌گذاری زیادی بین دو گزینه جذاب مشابه دارد. عواملی که بر پشیمانی خریدار تأثیر می‌گذارند عبارتند از: منابع سرمایه‌گذاری‌شده، مشارکت خریدار، سازگاری خرید با اهداف خریدار، احساساتی که پس از خرید با آنها مواجه می‌شوند که شامل پشیمانی می‌شود.

افسوس یا پشیمانی (Regret) یک واکنش منفی انفعالی در مقابل نعمت یا امتیاز گذشته و ازدست رفته‌است. حسرت یک نوع غم است که فرد، آن را زمانی‌که احساس از دست دادن فایده و امتیازی را داشته باشد، تجربه می‌کند، حسرت یعنی ندامت و اندوه شدید بر موضوع یا چیزی که از دست رفته باشد و امکان بازگشت آن وجود نداشته باشد. در غالب اوقات حسرت و پشیمانی با جملاتی مانند: “ای کاش… انجام نمی دادم “، بیان می شوند.

پشیمانی ممکن است ناشی از عوامل مختلفی باشد، از جمله: شخص به جای اینکه منتظر بماند، اکنون محصولی را خریداری کرده است، کالای مورد نظر از نظر اخلاقی نادرست است، با پول قرضی خریداری شده، و یا کالای خریداری شده کیفیت لازم را ندارد. کالایی که خریدار بعد از خرید ارزش و نیاز آن را زیر سوال برد، عموما موجب پشیمانی خواهد شد.

پیش از خرید، خریدار اغلب دچار احساسات مثبت مرتبط با خرید می شود، اما پس از آن، به طور کامل می توانند جنبه های منفی خرید را تجربه کند چون آن احساسات فروکش کرده است.

یکی از دلایل بروز این حالت می تواند نگرانی از این باشد که اطرافیان بعداً خرید فرد را زیر سوال ببرند یا ادعا کنند که جایگزین های بهتری را می شناسند! (که بحمدالله در کشورما هر کالایی خریداری شود، اطرافیان ادعا می کنند که گران خریده شده و یا بهتر از آن را سراغ دارند یا کارخانه تولید کننده محصول بهتر آن، دوست صمیمی شان است. این مهم تا جایی پیش می رود که اگر شما یک شاتل فضایی از ناسا تهیه کنید، اقوام شما یکی بهتر از آن را در آژانس فضایی روسیه سراغ داشتند!).

پشیمانی خریدار نباید با پویایی عاطفی پیچیده رفتار «خودخوارانه» اشتباه گرفته شود، همانطور که پرخوری در یک موقعیت خاص، نباید با یک اختلال جدی خوردن مانند پرخوری عصبی اشتباه گرفته شود.

علل پشیمانی از خرید از دیدگاه روانشناختی

علتهای مختلفی برای بروز این پدیده وجود دارد اما سه دسته علتهای “احساس”، “منطقی” و “رفتارهای فروشنده”، بیشترین تاثیر را در بروز این احساس دارند. در این مقاله نمونه ای ازجملاتی که خریدار با خود در راستای پشیمانی عنوان می کند را نام خواهیم برد. این جملات در هر دسته علت، متفاوت هستند.

جملاتی که علت احساسی دارند:

  • من جهت رفع ناامیدی این خرید را انجام دادم
  • ناراحت شدم که این خرید را انجام دادم
  • از خودم ناامید شدم این خرید را انجام دادم
  • جهت فرار از احساس ترس این خرید را انجام دادم
  • جهت رهایی از احساس پوچی این خرید را انجام دادم
  • جهت رهایی از عصبانیت این خرید را انجام دادم
  • احساس ناراحتی کردم که این خرید را انجام دادم
  • احساس کردم خودم را ناامید کرده ام این خرید را انجام دادم
  • جهت رهایی از احساس افسردگی این خرید را انجام دادم
  • برای حس خوب خرید، این خرید را انجام دادم

جملاتی که علل منطقی دارند:

  • آیا واقعاً به این محصول نیاز دارم؟
  • آیا اصلاً باید چیزی می خریدم؟
  • آیا انتخاب درستی داشتم؟
  • آیا با خرید این محصول کار درستی انجام داده ام؟

جملاتی که ریشه آنها در رفتار فروشنده است:

  • احساس میکنم فریب خورده ام
  • نکند فروشنده به من دروغ گفته؟
  • نکند مشکلی در معامله ای که من انجام دادم وجود دارد؟
  • نکند مشکلی در محصولی که من خریدم وجود دارد؟

البته همیشه موضوع نارضایتی موجب پشیمانی از خرید نیست. ممکن است مشتری از خرید خود ناراضی باشد و دیگر آن را تکرار نکند اما از عمل خرید راضی است. فردی که همسرش را برای سالگرد تولدش به گران‌ترین رستوران شهر می‌برد و متوجه می‌شود که انتظارات وی با غذا و خدماتی را که دریافت کرده به هیچ عنوان همخوانی ندارد، ممکن است از تصمیم خود برای رفتن به رستوران راضی باشد، اما نمی‌خواهد هرگز برای صرف غذا به آن رستوران برود. در ایجا صرفا رضایت ذهنی همسرش از “رفتن به گرانترین رستوران شهر”، مدنظر وی بوده نه خدمات خوب رستوران.

به همین دلیل است بسیاری از رستورانهای گران قیمت شهرمان، با وجود کیفیت افتضاح!، همچنان مراجعه کننده دارند و رزرو می شوند! صاحبان آنها “اثر پرستیژی”، رستوران خود را با رضایت مشتریان اشتباه می گیرند و مرجعات را عموما به دلیل کیفیت خدمات خود می دانند.

به طور کلی، پشیمانی از خرید(Buyer’s Remorse)، یا پشیمان شدن از خرید(Regretted Purchase)، احساسی است که خریدار پس از خرید فکر می‌کند که گزینه‌های بهتری داشته یا امکان تهیه همان محصول را با قیمتی کمتر یا کیفیتی بهتر، داشته و یا سوالات و ابهاماتی داشته که هنوز پاسخ آنها را دریافت نکرده است.

البته این موضوع را به خاطر داشته باشیم که برخی از خریدها برای بهبود روحیه صورت میگیرد و هدفی از آن وجود نداشته. بنابراین احساس پشیمانی بعد از آن، به فروشنده ارتباطی نخواهد داشت. برخی خریدها به عنوان خریدهای احساسی(Impulsive Buying)، یا تکانشی هستند که به آنها خرید از روی “هوس”، یا “خریدهای لحظه ای”، اطلاق می شود. در این خریدها امکان پشیمانی و جود دارد و کار خاصی هم برای بهبود احوال مشتری نمی توان انجام داد. اما عموما برخی از پشیمانی‌ها، ناشی از رفتار اشتباه یا ناکافی فروشنده هستند و اگر فروشنده کمی بهتر و حرفه‌ای‌تر برخورد کند، ممکن است این نوع پشیمانی‌ها کمتر شده یا اصلا رخ ندهند.

“پرسش”، اساس بازاریابی است. امروزه دوره “بازاریابی تحمیلی”، به پایان رسیده و بازاریابی روز، بر مبنای “تعامل”، است. اصول و دلایل خرید مشتری باید پرسیده شود. اگر اصول و دلایل پیش از خرید وی با پس از آن، یکسان باشد و دلایل خریدوی هنوز معتبر باشد، در کنار انتخاب خود خواهد ایستاد.

توصیه می شود فروشنده از خرید یا فروش تکانشی خودداری کند. یعنی مانند مشاور عمل نموده و از خرید احساسی مشتری جلوگیری کند. این کار موجب ایجاد اطمینان در مشتری شده و خرید خود را تکرار خواهد کرد. ارائه مشاوره و کمک به خرید آگاهانه مشتری، باعث ایجاد اعتماد به فروشنده می شود، حتی اگر نتایج آن در کوتاه مدت مشخص نشود، در بلند مدت جواب خواهد داد.

کالای تاکیدی چیست؟

اصطلاح کالای تاکیدی، عموما در فروشگاهها، مالها، شرکتهای پخش و اصولا در بخش فروش و توزیع، معنا پیدا می کند. کالای تاکیدی به کالایی گفته می شود که همانگونه که که از نامش پیداست، تاکیدی برروی آن وجود دارد.

اصولا جملات تاکیدی، جملاتی هستند که از طریق آنها می توان به اهمیت موضوعی اشاره کرد.  کالاهای تاکیدی نیز کالاهایی هستند که اصرار برروی فروش آنها وجود دارد.

مفهوم کالای تاکیدی این است که تاکید برروی فروش آنها وجود دارد. یعنی این کالاها باید بیشتر، سریعتر، ساده تر، پرتخفیف تر و … به فروش برسند. موضوع تاکید، به مفهوم “تاکید برروی فروش” است.

آیتمهای مختلفی در تبدیل شدن کالاها به کالای تاکیدی وجود دارد. این موضوعات مواردی مانند “زمان”، “میزان سود”، “موجودی کالا”، “سهولت تولید”، “برند”، هستند. هرکدام از این آیتمها به نوعی در تبدیل کالاهای تاکیدی، موثر هستند.

زمان

زمان یکی از مهمترین موضوعات در تبدیل کالاهای معمولی به اینگونه کالاهااست. به عنوان مثال در بسیاری از صنایع مانند صنایع دارویی، غذایی، آرایشی و بهداشتی، دخانی و غیره، محصولات داری تاریخ مصرف هستند. این محصولات در تاریخ مندرج شده، به انقضا ریخته می شوند و باید دور ریخته شوند.

در صنایعی مانند پوشاک، موضوع مد و فصل وجود دارد. برخی از محصولات مربوط به فصلی خاص هستند و یا در دوره خاصی، به اصطلاح “مد“، هستند. بنابراین در زمان خاصی باید فروخته شوند.

فروش کالاهایی که زمان فروش آنها نزدیک به اتمام است و یا دوره فروش آنها در حال تمام شدن است، کمک خواهد کرد تا از زیان جلوگیری شود. بنابراین به کالای تاکیدی تبدیل می شوند.

موجودی

کالاهایی هستند که تعداد زیادی از انها در انبار یا فروشگاه یا پخش وجود دارند. بنابراین نسبت موجودی آنها به کالاهای دیگر بیشتر است و ممکن است ماندن آنها باعث خواب سرمایه شود. بنابراین به کالای تاکیدی تبدیل می شوند تا سریعتر فروخته شوند.

سهولت تولید یا تامین

برخی از کالاها زودتر و ساده تر از دیگر کالاها تولید یا تامین می شوند. بنابراین به سادگی موجود می شوند و موجب افزایش گردش در فروش می شوند. بنابراین به کالای تاکیدی تبدیل می شوند تا بیشتر فروخته شوند.

سود بالا

برخی از کالاها سود بیشتری دارند. بنابراین فروش بیشتر آنها موجب ایجاد درآمد بیشتر می شود. بنابراین می توان با فروش بیشتر آنها درآمدزایی نمود و به همین دلیل به کالای تاکیدی تبدیل می شوند.

برند

برخی کالاها ممکن است در سبد فروش وجود داشته باشند که دارای برندی قوی تر از بقیه کالاها باشند. بنابراین در برخی اوقات این کالاها به تاکیدی تبدیل می شوند تا ساده تر به فروش برسند و فروش آنها به فروش سایر کالاها نیز کمک کند.