برندینگ صوتی (Audio Branding) ، آوا برندینگ یا سونیک برندینگ (Sonic Branding) چیست؟

برندینگ صوتی (Audio Branding) ، آوا برندینگ یا سونیک برندینگ (Sonic Branding) چیست؟

مفهوم برندینگ صوتی (Audio Branding) ، آوا برندینگ یا سونیک برندینگ (Sonic Branding) که امروزه بصورت بسیارگسترده در بازاریابی از آن استفاده می‌شود. این مهم به معنای استفاده از صدا و موسیقی برای تقویت هویت برند در ذهن مصرف کنندگان است.  صدای زنگ، آهنگ های بسیار کوتاه، کلیپهای معرفی برند کوتاه و شعارهای گفتاری، همه اشکال برندینگ صوتی هستند. لوگو یا کلیپ یا آهنگ یا شعاری که بدین ترتیب ساخته شده نیز، آرم صوتی نامیده می شود.

برندینگ صوتی اغلب در تبلیغات رادیویی و تلویزیونی، ابتدای فیلمها و سریالها و ویدئوها و سایر مکانهایی که به رسانه مربوط هستند، بکار برده‌ می‌شود. اما این موارد تنها فضاهایی نیستند که ما با این پدیده مواجه هستیم. مارک های صوتی بسیار قدرتمند و تاثرگذار هستند. می‌توان آنها را در پیام مداوم سیستم تلفن قرار داد یا حتی آن را با فواصل منظم در لیست پخش موسیقی فروشگاهها پخش کرد.

تقریباً تمام برندهای مشهور، آرم‌های صوتی مخصوص یه خود را دارند و بسیار روی آنها سرمایه گذاری کرده‌اند. آرمهایی موفق هستند که کوتاه، به راحتی قابل تشخیص و به یاد ماندنی باشند. بسیاری از برندهای ایرانی هم از دیرباز از این امکان در حد توان خود استفاده کرده‌اند. البته قدرت آنها به اندازه برندهای جهانی نیست ولی برخی از آنها به شدت تاثیرگذار و ماندنی هستند.

نمونه‌های مشهور مارک صوتی بسیار است اما به عنوان چند نمونه بین‌المللی موفق می‌توان از نمونه‌هایی مانند آرم شبکه اچ.بی.او، آرم کمپانی فاکس قرن بیستم، صدای زنگ اپل، صدای زنگ نوکیا و صدای لود شدن ویندوز اشاره کرد.

به عنوان نمونه از آرم های صوتی موفق ایرانی می‌توان به آرم صوتی بوتان، سس دلپذیر و بسیاری از آرمهای دیگر صوتی نام برد. حتی یکی تبلیغ های برند عالیس (کدومش و بدم؟!)، با این حال که که خیلی شیک و کلاسیک نیست و از نظر برخی متخصصان بازاریابی بسیار ضعیف و جلف است اما برای ماندگاری در ذهن مخاطب، از قوام و ماندگاری برخوردار است.

اگرچه این صداها ساده و عاری از هرگونه جلوه های صوتی پیشرفته هستند، اما با انتخابی که انجام شده، آنها به شدت دارای ارزش عاطفی و انحصاری هستند که مخاطب این برندها را با همان عناصر بصری، به خود متصل می‌کنند.

تلاش برای ثبت برند در ذهن مخاطب، فقط مفید نیست بلکه ضروری است. اگر امور مربوط به برندسازی در هر جایی و بدون برنامه انجام شود، مشتریان نه تنها به برند جذب نمیشوند، بلکه در بهترین حالت ممکن است برند را فراموش کنند ولی در بدترین حالت، حتما دچار سردرگمی خواهند شد. باید خوب بدانیم چه هستیم، و میخواهیم در ذهن مشتری چه باشیم.

بهترین استفاده را از آرم صوتی

استفاده از آرمهای صوتی فقط راهی برای جلب یا جذب مشتریان نیست، بلکه از قدرت فیلم و موسیقی استفاده می‌شود تا درمخاطبین، احساس خاصی راجع به محصول یا خدمات ایجاد شود. به عنوان مثال، مک دونالد در آرم صوتی خود با شعار” I’m Lovin’ It”، شنونده را تشویق می‌کند تا احساس خوشبختی، خوش بینی و مثبت کند. ضربه محکم و ناگهانی، صدای شکاف و صدای موسیقی صوتی(Rice Krispies)، باعث ایجاد احساساتی بچه‌گانه و بی‌خیال و رها در بزرگسالان ایجاد کرده و همه را به یادآوری دوران کودکی سوق می‌دهد.

باید از ذهن مخاطب آگاهی کامل حاصل شود. باید بدانیم آنها چه چیزی را دوست دارند، چه چیزی آنها را خوشحال می کند، چه آهنگی برای آنها جذاب است، تحقیقات بازار به رسیدن به این دید کمک خواهد کرد و راههای دیگر فقط حدس و گمان است و علمی و قابل استناد نیست.آرم صوتی باید با عادات گوش دادن مشتری خوانایی داشته باشد.

ایجاد یک برند صوتی مؤثر

ساخت یک آرم صوتی به یاد ماندنی و مؤثر، نیاز به تحقیق و تلاش بسیار دارد. اما یک نمونه موفق می تواند شرکت یا برندی را زیرورو کند و یک نام تجاری را درمیان مخاطبین بالا ببرد.

آرم صوتی، موضوعی بسیار پیچیده است و ایجاد صدا و تصویر و متن متناسب با یک نام تجاری و همچنین برانگیختن احساسات صحیح شنوندگان، نیاز به تحقیقات بازار و تلفیق بازاریابی و هنر و روانشناسی دارد. اما ساخت آن، معمولاً ارزش همه این زحمات را دارد.

یکی از کتابهای بسیار مفید در این زمینه، «کتاب برندینگ صوتی» است. این کتاب به صورت مفصل و به ترتیب به این موضوع پرداخته و به جرات می‌توان ادعا کرد که بهترین کتاب در این حوزه است و می تواند مرجعی درست و مطمئن برای درک و اجرای این نوع از بازاریابی و برندسازی است. این کتاب نوشته لاورنس مینسکی و کالین فاهی با ترجمه دکتر امین اسداللهی و محمدرضا اردهالی است.

با پیشرفت ثانیه ای تکنولوژی، بازار و محیط به تمام لحظات زندگی حتی در زمان خواب، توسعه پیدا کرده است. صدا یا موزیک، می‌توانند نقش تعریف معنای برند را به عهده بگیرند. موسیقی یا اصوات، اکنون این قابلیت را دارند تا روی هر دستگاهی پخش شده و راه خود را به همه فضاهای عمومی یا شخصی، باز کرده‌اند.

اثر مرکب چیست؟

اثر مرکب(The Compound Effect)، چیست؟

در اصل این اثر، نام کتابی با همین نام (اثر مرکب)، است که توسط دارن هاردی نوشته شده و این واژه ابداع او برای شرح این اثر و توضیح آن است. این اثر بر مقوله اصرار و تداوم و اصل بهبود حرکت و تاثیر مضاعف تکیه دارد. بطور تعریف گونه، اثر مرکب به معنای به دست آوردن پاداش های بزرگ از طریق مجموعه ای از انتخاب های کوچک و هوشمندانه است. بدان معنی که بتوان با برداشتن قدم های مثبت بسیارکوچک که خیلی به چشم نمی‌آیند، در مدت زمان مشخص به نتایج بزرگی دست پیدا کرد. این اصل کلی از تجمیع انتخاب های کوچک و هوشمندانه، پایداری و ثبات قدم و زمان جهت ایجاد تفاوت های بنیادین بدست می‌آید.

دارن هاردی نویسنده، ناشر، مدیر و سخنران محبوب و موفق آمریکایی و دبیرمجله مشهور موفقیت در آمریکاست. او به دلیل شغلش، طی مصاحبه‌های فراوان و با صدها مدیر و کارآفرین موفق و برتر جهان گفتگو کرده و رازها و روشهای آنها را بررسی نمود. دارن هاردی با راه اندازی شبکه‌های تلویزیونی در زمینه موفقیت و اثرگذاری فراوان در این حوزه و راه اندازی شرکتها و مجموعه های مختلف و مشاوره به مجموعه های متعدد توانسته به عنوان یکی از کارآفرینان مطرح و موفق در سطح دنیا به شمار رود.

این کتاب گرچه دارای بنیان مشترک با اکثر سخنرانی ها و کتاب های موفقیت است که بر تلاش، امید، تغییر و قدرت درون انسان تاکید دارند، اما اثرگذاری و تحولی که می‌تواند در انسان ایجاد کند و زاویه نگاه جدید و همچنین پیشنهادات کاربردی، عملیاتی، جالب توجه و اثرگذاری که مطرح می نماید، موجب می گردد خواننده را از ابتدا تا انتها با خود همراه کند. این کتاب برای معرفی اثر مرکب نوشته شده و تاکید دارد که موفقیت تنها در نتیجه ایجاد اثر مرکب به دست می‌آید.

همانگونه که اشاره شد، اثر مرکب اصل به دست آوردن پاداش های بزرگ از طریق مجموعه ای از انتخاب های کوچک مثبت است. این اثر با فرمول زیر شناخته می‌شود.

انتخاب های کوچک و هوشمندانه + پایداری و ثبات قدم + زمان = نتیجه خارق‌العاده

مثالهای کاربردی برای تعریف اثر مرکب

سکه جادویی یک سنتی

برای فهم بهتر این اصل، فرض کنیم یک سکه جادویی یک سنتی در اختیار داریم که در 31 روز آینده هرروز، دوبرابر می‌شود. حال اثر مرکب نشان میدهد که بین این سکه جادویی و 3میلیون دلار پول نقد، باید کدام را انتخاب کرد.! در ابتدا جواب سوال واضح به نظر میرسد و هیچ انسان آگاهی سکه را انتخاب نخواهد کرد. پس مسلما اکثر افراد،  همان ۳میلیون دلار نقد را انتخاب خواهند کرد! اما با شگفتی باید عنوان کرد که سکه جادویی ارزش بیشتری خواهد داشت. برای اینکه به این موضوع واقف شویم، فرایند کار را مورد بررسی قرار خواهیم داد. در روز اول، سکه جادویی یک سنت است و 3میلیون دلار، همان ارزش خود را داراست. در روز پنجم انتخاب اول هنوز همان ۳ میلیون دلار است و انتخاب دوم تنها ۱۶ سنت! در روز بیستم انتخاب اول همان ۳ میلیون دلار است و انتخاب دوم ۵۲۳۴ دلار! اما جادوی اثر مرکب آنجاست که در روز سی و یکم انتخاب اول هنوز همان ۳ میلیون دلار مانده است و انتخاب دوم ۱۰٫۷۳۴٫۱۸۰ دلار می شود یعنی بیش از سه برابر انتخاب اول!

هاردی با این مثال با استفاده از ریاضیات، تاثیر جادوی اثر مرکب را بیان کرده است. گرچه مسیر دوم زمان بر تر است و پایداری می خواهد اما نتیجه اش به ثروت و موفقیت بیشتری منتهی می‌شود.

اثر موجی

در کنار اثر مرکب باید به اثر موجی هم توجه کنیم. ما باید بدانیم چه اعمال و افعال مثبت و چه منفی ما اگر تداوم پیداکند و تکرار شود، غیر از تاثیر خود، اثر موجی نیز به دنبال دارد و آثار و نتایج ناخواسته و غیر منتظره ای را در پی خواهد داشت.

فردی را مثال بزنیم که به شیرینی پختن علاقه پیدا کرده است و هرشب شیرینی می‌پزد و می‌خورد، او کم کم چربی و قند خونش بالا می رود، به علت زیاد خوردن شبانه، شبها دیرتر می خوابد، صبح ها دیرتر از خواب برمیخیزد، کسل و خسته به سر کار می رود با مدیر و همکارانش جر و بحث می کند، بهره وری اش پایین می رود و توبیخ می شود، اینها در محیط خانه و خانواده اش نیز تاثیر می گذارد، رابطه اش با همسر و فرزندانش خدشه دار می شود، اضافه وزن پیدا می کند و اعتماد به نفسش کم می شود، کم کم هم در محیط کار درآمدش کم می شود و هم در خانه و خانواده و دوستان با مشکل مواجه می شود و….

گرچه این مثال ممکن است کمی اغراق آمیز به نظر برسد، اما این واقعیتی است که حتی اعمال و افعال کوچک ما در صورت تکرار می تواند غیر از تاثیر گذاری خود، آثار منفی زیادی برجای گذارد، گرچه مثال عکس این موضوع نیز صادق است و افعال و اعمال خوب می تواند اثر موجی مثبت بر جای گذارد.

موفقیت مایکروویو ندارد!

اگر به اثر مرکب و اثر موجی معتقد شویم و بدانیم که موفقیت در سایه سخت کوشی، نظم و عادت های خوب به دست می آید، متوجه خواهیم شد که نباید در انتظار کسب نتایج آنی باشیم. تفکر مایکروویوی و فست فودی در مورد موفقیت هرگز وجود ندارد! ما باید برای همیشه این نوع تفکر و شیوه موفقیت بخت آزمایی را رها کنیم و بدانیم اگر هم داستانهایی مطرح می شود که یک فکر یک شبه میلیاردر شده یا در یک قرعه کشی برنده شده است، درباره سکه دیگر آن یعنی میلیونها نفری که در قرعه کشی ها شرکت کرده اند و بازنده شده اند، صحبتی نمی شود!

ما باید به این حقیقت و باور برسیم که موفقیت عمدتا از طریق انجام پیوسته کارهای معمولی، غیر جذاب، غیر مهیج و بعضا نظم و ترتیب های سخت روزانه به دست می آیند. و اگر هم موفقیتی یک شبه به دست آید، عمدتا یک شبه هم از دست خواهد رفت و دوام و عمقی نخواهد داشت.

نیش پشه

انتخاب ها ریشه دستاوردهای ماست. ما در طول زندگی خود یا انتخاب هایی کرده ایم که به نتیجه ای رسیده ایم یا فکر می کنیم انتخابی نکرده ایم لیکن در واقع انتخاب کرده ایم که دریافت کننده منفعلی باشیم از هر چیزی که سر راه مان قرار گرفته است. باید توجه کنیم که هر انتخاب یا عدم انتخاب ما در زندگی مان اثر فزاینده دارد و بزرگترین مسئله ما این نیست که از روی عمد انتخاب های بد می‌کنیم، بلکه موضوع اینجاست که ما در هنگام انتخاب، به آنها توجه نمی کنیم و در اکثر مواقع حتی از انتخاب کردن مسیرمان آگاه نیستیم!

خیلی اوقات نوع شخصیت، فرهنگ، تربیت، دوستان و محیط ما را به سمت انتخاب های اشتباهی که حتی متوجه نشده ایم چگونه شکل گرفته اند، هدایت می کند و این واقعیت است که باعث شده ما با مجموعه ای از انتخاب های احمقانه و بدون هیچ دلیل مشخصی خودمان را دچار عواقب ناخواسته مثل ورشکستگی و… قرار می دهیم. فیل ها هیچ موقع ما را گاز نمی گیرند! این پشه ها هستند که ما را نیش می زنند! پس به این واقعیت برسیم که چیزهای بسیار کوچک ممکن است تمام زندگی، حرفه و آبروی ما را از بین ببرند.

فرمول خوش شانسی

خورشید شانس همواره در آسمان می درخشد و هر کس باید بجای رفتن زیر سایه به آسمان نگاه کند و بگذارد پرتوی از شانس بر او بتابد. ما اگر حداقل امکانات را داریم باید بدانیم خوش شانس هستیم و همواره در معرض شانس ها. فرمول شانس اینگونه است:

شانس= آمادگی + نگرش + فرصت + اقدام

و بر اساس این فرمول است که هر کسی در زندگی می تواند خوش شانس باشد.اگر آمادگی داشته باشیم یعنی بهبود مهارتها، آماده سازی مداوم خودمان، دانش، تخصص، ارتباطات پس گام اول خوش شانسی را داریم و می توانیم از امکانات بهره برداری کنیم. اگر ما نگرش صحیح داشته باشیم یعنی موقعیت ها را بسنجیم و شرایط را درک کنیم این گام دوم خوش شانسی ماست. اگر در هر زمان از فرصت ها استفاده کنیم و فرصتها را بشناسیم و بهره برداری کنیم و در زمان لازم اقدام نماییم این خود شانس و این ۴ گام است که همه ما را خوش شانس می کند!

آکادمی آنلاین عیب پوش

برند بورد (Brand board) چیست؟

برند بورد (Brand board) یا (Mood board) و یا (Color palette) یک بورد نیمه تصویری است که روح استراتژی تجاری یک برند را به جهان بیرون منتقل می‌کند. برند بود در حقیقت ترجمه تفکر یک برند است که در اختیار مشتری و مصرف کننده قرار می‌گیرد.

این عنصر از سه بخش منسجم و بعضا مجزا تشکیل شده که هرکدام، شاکله اصلی یک برند بورد هستند. اصلی وجود دارد که یک مارک منسجم را تشکیل می‌دهند ، اجازه دهید در زیر به آنها نگاه کنیم:

موود بورد(Mood Board)

این عنصر گرم ترین و الهام بخش ترین بخش یک برند بورد است. موود بورد، بخش بصری برند بورد است. بخشی که چشم مشتری در اولین نگاه آن را میبیند. مود بورد شامل تمام رنگهای سازمانی، گرافیک سازمانی (Graphic Management System)، لوگو، بنر و غیره است. درواقع موود بورد فضایی است که تمام تصاویر الهام بخش و منبع تصویر ذهنی برند توسط آن منتقل می‌شود. ایده هایی که مدیران برای خلق برند داشتند، خلق وخوی برند و غیره میبایست توسط این فضا به مشتری منتقل شود. این بخش مهم است است که باعث جلب توجه مشتری به برند می‌شود. اغلب برندها تعدادی از صفات را برای توصیف نام تجاری خود انتخاب می‌کنند. این توصیفات همانگونه که هستند باید توسط موود بورد به مشتری یا مصرف کننده منتقل شود. این تصاویر حتما باید منحصر به فرد بوده و به همان برند تعلق داشته باشند. درواقع تصاویر و تم هایی که برای انتقال روح یک برند استفاده می‌شود، نباید از برند دیگرب وام گرفته شده باشند.

ساختار برند بورد(Brand board)

ساختار برند بورد درواقع تابلوی  اصلی برند است. شاکله اصلی برند که نقشه راه برای برقراری ارتباط و استفاده از برند را مشخص خواهد کرد. این عنصر، بخش اصلی برند بود است که هرسه بخش پالت رنگ، موود برد و ساختار برند بورد را  شامل میشود. لوگو، آرم ها و تم ها، فونت ها، تایپوگرافی، پالت رنگ، عناصر گرافیکی، بافت ها و نمادها از این بخش تبعیت می‌کنند.

این بخش مرجع کلیه موارد یک برند است. صفحه وب سایت برند، راهنماهای PDF، ویدئوهای تبلیغاتی و یا هرگونه تولید بصری یا موسیقایی باید دقیقاً از ساختار برند بورد تبعیت کند. همهچیز باید مطابق برنامه و اندازه گیری دقیق باشد تا نتیجه درست حاصل شود. رعایت این مهم، یک تجربه بی‌نظیر را به مخاطبان برند، خواهد بخشید. بنابراین مخاطبان برند، در هر کجا که اثری از برند را ببینند یا بشنوند، ناخودآگاه، برند را به خاطر خواهند آورد و این یعنی شناخته شدن و شناخته شدن به معنای فروش است.

پالت رنگ(Color palette)

پالت رنگ، مرجع و منبع و ماخذ رنگهایی است که برند از آنها استفاده میکند. این پالت معمولاً از سه تا هشت رنگ خالص یا ترکیبی تشکیل شده که همگی دارای کدرنگ و شماره رنگ استاندارد هستند. استفاده از کدهای رنگ کمک خواهد کرد که یک رنگ در چاپ و یا مانیتور یا دستگاههای مختلف جابجا نشود و سلیقه ای نباشد. تمام برندهای بزرگ جهان پالت رنگ مشخص دارند و برخی از برندها حتی رنگهایی را ساخته اند که مربوط به خود آنها و انحصاری است. رنگها در انواع مختلف برای کارایی های مختلف درنظر گرفته شده و هرچیزی را پیش بینی کرده اند. رنگ های پالت بر اساس روانشناسی رنگ و نوع برند و رسته مصرف تعیین می‌شوند. رنگها باید بسیار با دقت انتخاب شوند. باید اطمینان حاصل شود که هنگام ترکیب، همه رنگ ها در کنار هم خوب به نظر می‌رسند و با روح برند مطابقت دارند. استفاده ازکد هگز در برنامه های طراحی می‌تواند کمک کند که رنگ ها درست منتقل خواهند شد.

برند بورد فروشی چیست؟

تمام توضیحاتی که در این مقاله ارائه شد، درباره یک برند بورد استاندارد است. اما این واژه در مدیریت فروش در کشور عزیزمان معنای دیگری یافته است. در ادبیات فروش و بازاریابی در کشورما، برند بورد یک جدول خلاصه شده از اطلاعات برندهای رقیب کالاهای شرکت در بازار است که باتوجه به قیمت یا سطح نفوذ یا بازار هدف دسته بندی شده باشد اما از یک نوع کالاست. کالاهایی که قابلیت جایگزینی به جای کالاهای سازمان ما دربازار را دارند و اکنون در بازار حضور دارند. بدین وسیله گویی کل بازار در یک نگاه از نظر بیننده گذشته و اطلاعات آن را کسب مینماید. گرچه تهیه این مهم بخشی از فعالیت تجقیقات بازار بوده و برعهده بخش بازاریابی است، اما بدون داشتن اطلاعات از برندهای موجود در بازار و خصوصا برندهای رقیب، امکان برتری در بازار در سازمان پخش، وجود نخواهد داشت. پرواضح است که این جدول یک جدول عملگرا نیست اما به ما کمک میکند تا دید بسیار بهتر و مسلط تری در بازار هدف داشته باشیم. گرچه که اطلاعات به روشهای مختلف قابل دستیابی است و اهداف مهم هستند نه روشها، اما برخی از روشها به قدری اثبات شده هستند، که استفاده از آنها اجتناب ناپذیر است.

نمونه ای از برند بورد محصولات دخانی

این جدول، جدولی گویا و مختصر و مفید است که اطلاعات محصولات و خدمات موجود در بازار هدف ما با توجه به دسته بندی برندهای آنها، قیمت خرید، قیمت فروش عمده و شبه عمده و خرده فروشی و دسته بندی آنها را نشان می‌دهد. هر چقدر این اطلاعات گسترده باشند، در صورتیکه در یک جدول و به صورت یک جا نمایش داده شوند، کاربردی تر و قابل مقایسه خواهند بود. همانگونه که مشاهده شد، برندبورد در ادبیات فروش و بازاریابی ما تفاوت قابل ملاحظه ای با معنای جهانی آن دارد اما در حقیقت هردو این عناصر، بوردهایی هستند که به ما اطلاعات مشخصی را از یک یا چند برند منتقل می‌کنند.

آکادمی آنلاین عیب پوش

به برندتان خیانت نکنید!

حتما همه ما دوستانی داریم که تصویر نمایه تلگرام یا واتس‌اپ خود را به تصویر برند یا شرکتی که درآن فعالیت می‌کنند اختصاص داده‌اند. یا دوستانی داریم که در صفحات شخصی وبسایت یا اینستاگرام خود، از برند یا شرکتشان و مزایا و فواید آنها صحبت می‌کنند. جالب است که این دوستان توسط مدیران خود تشویق می‌شوند و در شرکتها به عنوان افراد وفادار شناخته می‌شوند. برخی از کارمندان تا ساعتهای پایانی شب از زمان استراحت خود گذشته و به کار می‌پردازند و خود را در چشم مدیرانشان وفادار جلوه می‌دهند. بسیاری از مدیران از انجام این مهم توسط کامندان خرسند هستند و آن را گونه ای از وفاداری به برند و سازمان دانسته و حتی بقیه کارکنان خود را تشویق می‌کنند تا مانند این کارکنان عمل کنند.

اما آیا این مهم واقعیت دارد؟

پاسخ این سوال به طرز خیره کننده ای عجیب است. این افراد نه تنها دوستان برند یا شرکت خود نیستند، بلکه بصورت ناخودآگاه به آنها خیانت می‌کنند و  در روندی فرسایشی، درحال تخریب برند یا شرکت خود هستند.

افتخار به برند یا شرکتی که درآن فعالیت میکنیم امری طبیعی است اما اگر قرار براین بود که این رفتار ممدوح و پسندیده باشد، اکنون کارکنان تویوتا یا گوگل باید نمایه های خود را به شکل برندهای خود تغییر داده و هیچ کدام از کارکنان گوگل از تلفن همراه اپل استفاده نکنند و همینطور هیچکدام از کارکنان تویوتا با خودروی دیگری تردد نکنند. در دنیای امروز این مدل کوته‌فکری های بازاریابی جایی ندارد. نمایه شخصی جک ما مدیر و ساحب ابروب سایت علی بابا، تصویر خودش است نه لوگوی علی بابا. تصویر نمایه فیسبوک بیل گیتس، تصویر خودش است نه ویندوز. در دنیای امروز اصل بر حفظ حریم خصوصی افراد است و بها دادن به انسان پیش از برند، از هر چیز دیگری درجهان پراهمیت‌تر است. اگر افراد حریم خصوصی نداشته باشند دراصل هیچ هویتی هم ندارند. افراد بی هویت به هیچ عنوان نمیتوانند کمکی به یک برند یا سازمان انجام دهند و هیچ گاه موجب توسعه برندشان نخواهند شد.

در حقیقت تزریق اعتماد به نفس به افراد و کمک به بالندگی شخصی کارکنان سازمان که بزرگترین سرمایه هر شرکت هستند، تنها راه پیشرفت و بالندگی یک برند یا سازمان است.

نوشته: فرامرز عیب پوش