طوفان فکری چیست؟

طوفان فکری یا برین استورمینگ(brainstorming)، چیست؟

این مفهوم بیشتر در اواخر قرن بیستم و در جلسات شرکتهای پیشرو کامپیوتری خصوصاً اپل و مایکروسافت مشهور شد اما ریشه آن در مدیریت حل مسئله و خصوصا مفاهیم حل مسئله که توسط «ادواردز دمینگ» مطرح شد و همچنین مفاهیم «تفکر جانبی» یا «تفکر خارج از چارچوب» که توسط «ادوارد دوبونو» مطرح شد باز می گردد. در نهایت اختراع این روش تفکر، توسط الکس آزبورن کلید خورد و استفاده از آن رایج شد.

طوفان فکری یکی از بهترین روشهایی است که برای «حل مسئله گروهی» و «ایده پردازی» ابداع شده و بیشتر تکیه بر حل مسائل یا ایجاد ایده های جدید برمبنای مشارکت افراد و ایده پردازی و ارائه راه حل های خلاقانه دارد. بکارگیری این تکنیک نیازمند به فضایی گروهی عموما با یک تخته یا سیستم باز دارد تا بحثی فشرده و آزاد در خصوص یک ایده یا مشکل طرح شود و سپس افراد گروه تشویق شوند تا بدون محدودیت، بدون مسخره کردن ایده ها و افکار هم و با صدای بلند فکر کند و تا حد امکان ایده‌ها را بر اساس دانش متنوع ایجاد شود. در این تکنیک طرح کردن ایده های که بسیار مسخره و دست نیافتنی باشند، هیچ مانعی ندارد.

طوفان فکری یکی از روشهای مناسب و کاربردی است که تیم‌های مختلف، برای تولید ایده یا حل مشکلات از آن بهره می‌برند. این روش در شرایط کنترل شده اما در محیطی که آزاد اندیشی مجاز است، عموما با سوالاتی مانند “چطور همچین چیزی ممکن است؟” یا “چه باید کرد”، ” ما چه فکر می‌کنید؟”، یا “اگر می‌شد…”، به افراد کمک می‌کند تا به راه حل یک مسئله نزدیک شوند. آنها طیف وسیعی از ایده ها را تولید می‌کنند و بین آنها پیوند ایجاد می‌کنند تا از میان آنها، راه حل های بالقوه را بیابند. این ایده‌ها می‌تواند کاملا منطقی یا کاملا فانتزی باشد.

می توان اینگونه هم به مسئله نگاه کرد که طوفان فکری، به تعریف ساده وضعیتی است که در آن گروهی از افراد دور هم جمع می‌شوند تا ایده ها و راه‌حل‌های جدیدی را در یک حوزه خاص با حذف موانع ایجاد کنند. افراد بواسطه حضور در چنین جلسه‌ای، می‌توانند آزادتر فکر کنند و تا آنجا که ممکن است ایده های جدید را پیشنهاد دهند. همه ایده‌ها بدون انتقاد یادداشت می‌شوند و در جلسه، این ایده‌ها مورد ارزیابی قرار می‌گیرند. اولین بار این اصطلاح توسط الکس فایکنی آزبورن در کتابی با عنوان “تخیل کاربردی” در دهه شصت میلادی ارائه شد و مورد استقبال حوزه‌های مختلف، خصوصا مدیریت قرار گرفت.

این تکنیک هم به عنوان یک بازی تیم سازی و گروهی بکار برده می شود و هم روشی برای توسعه مفاهیم جدید برای حل مشکلات با رویکردی نوآورانه است. البته همیشه تمامی ایده های مطرح شده در این جلسات کاربردی نیست و صرفاً برخی از این ایده‌ها را می‌توان راه‌حل‌های خلاقانه و اصیل برای حل مشکلات باشند.

برخی از کارشناسان معتقدند که طوفان فکری بهتر از تعامل گروهی معمولی است، چون امکان اینکه از «گروه زدگی» یا «تفکر گروهی» جلوگیری کند وجود دارد. تفکر گروهی پدیده‌ای است که زمانی رخ می‌دهد که نیاز تیم به اجماع، قضاوت افراد گروه را تحت الشعاع خود قرار دهد.

اگرچه طوفان فکری گروهی اغلب برای تولید ایده بهتر از حل مسئله گروهی معمولی است، مطالعات متعدد نشان داده اند که طوفان فکری فردی می تواند ایده های بهتری نسبت به طوفان فکری گروهی ایجاد کند. زیرا در برخی اوقات ممکن است اعضای گروه آنقدر به ایده های دیگران توجه کنند که ایده های خود را فراموش کنند یا اصلا ایده ای به ذهنشان نرسد. یکی دیگر از دلایل این تفکر این است  که گروه ها همیشه به قوانین و شیوه های تایید شده طوفان فکری پایبند نیستند.

در طول جلسات طوفان فکری، شرکت کنندگان باید از انتقاد یا پاداش دادن به ایده ها به منظور کشف احتمالات جدید و شکستن پاسخ های نادرست اجتناب کنند. پس از پایان جلسه طوفان فکری، جلسه ارزیابی (شامل تجزیه و تحلیل و بحث درباره ایده های پخش شده) آغاز می شود و راه حل ها را می توان با استفاده از ابزارهای متعارف بررسی و اجرایی کرد.

یکی از روش‌های متداول در طوفان فکری، «نقشه‌برداری ذهنی» است. این مفهوم نموداری است که با یک هدف یا مفهوم کلیدی در مرکز و شاخه‌هایی که موضوعات فرعی و ایده‌های مرتبط را نشان می‌دهد رسم می شود. افراد خود را به جای دیگران قرار می دهند تا تصور کنند چگونه ممکن است مشکلی را حل کنند. در برخی اوقات نیز تکنیک «ابر طوفان» را بکار میبرند. این مفهوم به معنای استفاده از یک ابرقدرت فرضی مانند دید اشعه ایکس برای حل یک مشکل است.

طوفان فکری با تمام کاربردی که دارد هنوز جزو جلسات تایید شده و رسمی سازمانها نیست و رویکرد غیررسمی برای حل مسئله را با تفکر جانبی ترکیب می کند. البته ممکن است بسیاری از شرکتها این روش را در جلسات رسمی خود گنجانیده باشند ولی بطور کلی هنوز این روش کاملا کاربردی نشده و هنوز جدید است.

نحوه کارکرد طوفان فکری

طوفان فکری بخشی از تفکر پویای حل مسئله است. این موضوع برای تیم های مختلف از جمله تیمهای بازاریابی و طراحی بسیار محبوب است زیرا می‌توانند در همه جهات فکر کنند و محدودیتی ندارند. اگرچه تیم های مختلف قوانین خاصی برای مدیریت جلسات طوفان فکری دارند، اما افراد در این جلسات آزاد هستند که خارج از چارچوب فکر کنند. در خصوص “تفکر خارج از چارچوب”، یا”تفکر خارج از جعبه”، در مقاله مربوط به آن به تفصیل صحبت شده است. با مطالعه این مقاله می‌توانیم درک بهتری از این موضوع داشته باشیم.

افراد با استفاده از طوفان فکری، می‌توانند تعداد زیادی از رویکردها را (هرچه بیشتر ، بهتر)، به جای کاوش در راه‌حلهای معمولی و برخورد با موانع مرتبط، اتخاذ کرده و بررسی کنند. هنگامی که تیم ها در فضایی باز و بدون قضاوت برای یافتن ابعاد واقعی یک مشکل کار کنند، به احتمال زیاد پاسخ های آزادانه ارائه می‌دهند که این پاسخها بعداً به راه حل های احتمالی منجر خواهد شد.

آزبورن مخترع طوفان فکری ، عناصر تشکیل دهنده حل مسئله در این روش را به تصویر کشیده است. در روش طوفان فکری، ما به طور مستقیم یک مشکل را هدف گرفته و طوفانی از راه‌حل‌های بالقوه را تولید می‌کنیم. با جمع آوری ایده های افراد و تقویت ایده های آنها، مشکل از هر زاویه ای که تصور شود، پوشش داده خواهد شد.

قوانین طوفان فکری

طوفان فکری ممکن است محدود به قوانینی خاص به نظر نرسد، اما این موضوع نیز دارای قوانینی است که باید رعایت شود. هشت قانون اساسی طوفان فکری بشرح زیر است.

تعیین محدودیت زمانی

تعیین محدوده زمانی برای جلسات طوفان فکری، ضروری است. جلسات باید در مدت مشخصی بسته شوند. این مدت می‌تواند متغیر باشد اما باید محدوده مشخصی تعریف شود. بسته به پیچیدگی موضوع، عموما بین 20 تا 60 دقیقه زمان برای چنین جلساتی تعیین می‌شود. شروع جلسه با یک موضوع یا هدف مشخص و مختصر انجام شده و حاضرین باید به این موضوع، طرح یا هدف نزدیک شوند و خصوصا اینکه در موضوع باقی بمانند.

عدم قضاوت

لازم است تا از مسخره کردن، قضاوت و انتقاد خودداری شود. هیچ کس نباید در مورد هر ایده ای نظر منفی ارائه کند یا آن را به سخره بگیرد. این موضوع حتی از طریق زبان بدن نیز نباید منتقل شود. لازم است تا همه اعضا، نسبت به تمام ایده ها، بیطرف بمانند.

کمیت و کیفیت

به یاد داشته باشیم، “کمیت است که کیفیت را ایجاد می‌کند”. فرآیند سرند ایده‌ها و مرتب سازی، بعداً انجام خواهد شد. در این جلسات باید سعی برآن باشد که ایده‌های سایرین کامل شده و به آن بال و پر داده شود. بعلاوه تعداد بالای ایده‌ها به کیفیت بیشتر خروجی کمک خواهد نمود. سعی کنیم هیچ ایده‌ای در ابتدا حذف نشود. این یک فرایند ارتباطی است که در آن اعضا مفاهیم دیگران را گسترش داده و به بینش های جدیدی دست می‌یابند.

اتفاقا بهتر است برعکس این موضوع صادق باشد. یعنی ایده های عجیب و غریب نه تنها مسخره نشوند، بلکه تشویق شوند. علاوه بر این لازم است تا ممنوعیت بکارگیری عبارات محدودکننده مانند “ممنوع”، “گران” و کلماتی شبیه به آنها، وضع شود. همواره در این جلسات باید دریچه های رویا باز نگه داشته شوند تا همه در ارائه ایده آزاد باشند. البته به شرطی که این ایده‎ها، در راستای موضوع جلسه باشند.

بصری بودن

استفاده از المانهای بصری و یادداشت تمام ایده‌ها و نقاشی موضوعات بسیار کمک کننده است. نمودارها و برچسبها و یادداشتها کمک خواهد کرد تا ایده‌ها زنده شوند و جان بگیرند. همچنین می‌توان تصور بهتری از موضوعات داشت و آنها را از زوایای مختلف بررسی نمود.

تبادل نظر و مباحثه

هربار که یک ایده متولید می‌شود، بهتر است تا درباره آن تبادل نظر و مباحثه صورت گیرد. باید اجازه داد تا مباحثه گسترش یابد. برای رسیدن به نتایج مشخص، ضروری است که این راه را دنبال شود. البته بسیار حیاتی است که به همه ایده‌ها، احترام گذاشته شود.

لزوم حضور نویسنده و کارگردان

برای به دست آوردن نتیجه درست در جلسه طوفان فکری، لازم است تا فردی نقش ” نویسنده و کارگردان” را بازی کند. این فرد جلسه را نیز منظم نموده و هر ایده ای را روی وایت برد یا تخته یادداشت نموده یا برچسب می‌زند. مشخص کند.

موضوع دیگر این است که”نویسنده و کارگردان”، نباید اجازه دهد اعضا از موضوع خارج شوند ویا به مشکلات و موضوعات دیگر بپردازند. از آنجایی که ما می توانیم از طوفان فکری در هر قسمتی از فرآیند حل مسئله استفاده کنیم، بسیار مهم است که اعضای جلسه، به مشکل مربوط به آن قسمت پایبند باشند. آزبورن این موضوع را “پایبندی به نقطه نظر” نامیده است.

مراقب طوفان فکری باشیم

طوفان فکری، استفاده درست از هم افزایی است. ما از تفکر جمعی خود به سمت تولید انواع راه حل‌های بالقوه بهره می‌بریم. با این حال، عدم وجود نظم و تقید و آزادی بی حد و حصر نیز، چالش برانگیز است. در این جلسات، افراد درون گرا، ممکن است ساکت بمانند در حالی که برونگراها همواره درحال اظهار نظر هستند. هرکسی که به عنوان “نویسنده و کارگردان”، جلسه را هدایت می‌کند ، باید کل تیم را به سمت یافتن راه حل «هدایت» کند نه «ریاست». این فرد باید اطمینان حاصل کند که تمام اعضا تعامل داشته و در جلسه صحبت کنند.

آکادمی آنلاین عیب پوش

تفکر خارج از چارچوب چیست؟

تفکر خارج از چارچوب(thinking outside the box) چیست؟

فکر کردن خارج از جعبه یا به عبارت دیگر «تفکر بیرون از جعبه» یا اندیشیدن بیرون از یک ذهن بسته یا قالب دار، استعاره‌ای است که برای شرح اندیشیدن به روشی دیگر، غیرمعمولی، مبتکرانه یا از جنبه‌ و دیگاهی متفاوت اطلاق می شود.

منشأ پیدایش این عبارت نامشخص است. استعاره‌های «فراتر از مرز بیندیش»، یعنی استعاره‌هایی که کنایه از تفکر متفاوت یا با محدودیت‌های کمتر دارند، به نظر سابقه‌ای قدیمی دارند. مواردی از اشاره به اینگونه از تفکر در قرن نوزدهم میلادی ثبت شده که به اندیشیدن خارج از خطوط اشاره شده است.

تفکر خارج از چارچوب، یا تفکر جانبی، اصطلاحی است که به معنی فکر کردن به روشی متفاوت و از جنبه‌ای متفاوت روی موضوعی خاص است.

همه گیری عبارت «تفکر خارج از چارچوب» به سال 1969 باز می گردد. زمانیکه «نورمن وینسنت پیل» مقاله مشهوری در روزنامه شیکاگو تریبون با نه « پازل 9 نقطه» نوشت. درواقع پازل 9 نقطه پازلی ساده بود که کلا 9 نقطه مربع کنارهم داشت اما این نه نقطه، باید با چهار خط مستقیم یا کمتر به هم وصل می شدند اما نکته اینجا بود که نباید قلم از روی کاغذ برداشته شود. یعنی با یک بار قلم روی کاغذ گذاشتن این نه نقطه به هم با خطوطی صاف که چهارتا بیشتر نباشند به هم وصل می شدند.

پاسخ معما بسیار ساده بود اما به ذهن افراد نی رسید یا ذهن چارچوب دار ما اجازه نمی داد خطوط از نقطه ها عبور کنند. برای اینکه در مدرسه به ما آموخته بودند که دو نقطه با یک خط باید به هم وصل شوند و اگر خط از نقطه بیرون می زد، کار باطل بود. به همین سبب حل این معما ناممکن به نظر می رسید اما وینسنت پیل شرح داد که این ذهن ماست که ما را محدود کرده وگرنه قانونی برای بیرون نزدن خط از نقاط وجود نداشت.

این معمای ساده، نمایش دهنده نحوه تفکر ذهن ماست که در بسیاری از مواقع ما را محدود می کند بدون انکه محدودیتی در محیط بیرونی متصور شده باشد. برخی از مورخان کسب و کار معتقدند در دهه 50 میلادی در شرکت دیزنی این شیوه تفکر رایج بوده و این مفهوم نشات گرفته از این کمپانی است. به هررو هر کسی که این عبارت را اختراع کرده باشد، نهایتاً کارکرد آن است که اهمیت دارد. مهم این است به ذهنمان اجازه ندهیم از مسئله پیشی گرفته و پیش از این که مسئله ما را محدود کند، ذهنمان این کار را انجام دهد.

البته تفکر خارج از چارچوب، به این سادهگیها هم نیست. ابتدا باید همه چیز را زیر سوال برد و به هر راه حلی، هر قدر هم عجیب، فکر کرد. به اصطلاح ابتدا باید از جعبه بیرون آمد و بعد از آن شروع به فکر کردن یا ارائه راه حل نمود! یکی از دشمنان این روش، داشتن ضرب العجل(deadline)، است!

وقتی باید مساله‌ای را ظرف زمانی مشخص حل کرد، دیگر فرصت بیرون آمدن از جعبه وجود نخواهد داشت. ضرب العجل موجب می‌شود که درهمان جعبه نشست و جوابی یافت.

بسیاری از دانشمندان مانند جورج گرین، اینشتین یا نیوتن و غیره که ضرب العجل و مهلت برای معرفی نوآوری خود نداشتند، توانستند با خیال راحت از جعبه بیرون بروند و جوابهای ابتکاری برای مسائل خود پیدا کنند. البته ناگفته واضح است که پشتکار و ممارست و سماجت؛ چاشنی این گونه تفکر بوده است.

بسیاری از بزرگان مانند بیل گیتس و استیو جابز، بدون داشتن تحصیلات دانشگاهی به موفقیت های بزرگی دست یافته و اختراعات و ابداعاتی را انجام داده اند که بسیاری از افراد تحصیل کرده حتی از تحلیل این ابداعات ناتوانند. بسیاری از اوقات مطالعات و تحقیق خارج از سیستم عرفی دانشگاه چه بسا دربهای جدیدتر و بسیار روشنتری را به روی انسان باز کرده و محقق می‌تواند بدور از هر گونه فشار و ضرب العجل مدرک، به اصل تحقیق بپردازد.

چیزی که ما از موضوعات می‌دانیم صرفا تحلیل و برداشت ما از موضوعات است. بنابراین تفکر ما به نسبت همان تحلیل های ما شکل می‌گیرد. بسیاری از اوقات تحلیل و برداشت ما از موضوعات صحیح نیست.

بنابراین همواره باید این نکته را درنظر داشته باشیم که اولا ممکن است اشتباه کرده باشیم و ثانیا ممکن است راه حل بهتری نیز وجود داشته باشد. در مدیریت تنها موضوعی که قطعی است، «نسبیت»، است.

تفکر خارج از چارچوب
تفکر خارج از چارچوب

درواقع پازل وینسنت، نمادی از طرز فکر ما بود. بسیاری از ما در جعبه زندگی خود گیر می کنیم. برای اینکه گرفتار تفکر درون جعبه ای نشویم، لازم است تا اولاً «مشکلات» را به شکل «مسئله» ببینیم و سپس با مسائل به صورت عینی برخورد کنیم. این یعنی اینکه عقب بایستیم و مسئله را دقیقاً همان چیزی که هست ببینیم نه انچه در ذهن مان بدان عادت داریم یا فکر میکنیم که آن گونه است.

با یک فاصله کوتاه از مسئله، بهتر می توانیم کل آن را بینیم. سعی کنیم دیدگاه های مختلف یا از ذهن دیگران به مسئله نگاه کنیم. برای حل بهتر مسائل بهتر است از کادری که مشکل ما در درون ما ایجاد کرده خارج شویم و از جهت دیگری به آن بپردازیم.

شاید بتوان گفت این شیوه از تفکر از نوعی «بینش» سرچشمه میگیرد که نمایشگر نگاه ما به جهان اطراف است. این تفکر، نشان میدهد فرد می تواند جهان را به شکل دیگری ببیند و به مشکلات به شکل «مسئله» بنگرد، مسائلی که یا راهی برای آن خواهیم یافت یا راهی خواهیم ساخت. البته مسائلی هم در دنیا وجود دارند که برای ما قابل حل نیستند. بنابراین این طرز تفکر می تواند کمک کند تا انها را بپذیریم.