فهرست مطلب

مارژین یا مارجین (Margin) چیست و چه کاربردی دارد؟

چکیده:

مارژین یا مارجین (Margin) یکی از اصطلاحات و مفاهیم پرکاربرد در دنیای کسب و کار، حسابداری و گزارشگری مالی و سرمایه‌گذاری است که در این درس به بررسی آن می‌پردازیم. این درس مهم را از دست ندهیم.

فهرست مطلب

آشنایی با اصطلاحات و مفاهیم کسب ‌و کار برای هر فردی که در دنیای تجارت فعالیت می‌کند، حیاتی است. مارژین یا مارجین (Margin) یکی از این مفاهیم مهم است که به عنوان یکی از شاخص‌های کلیدی سودآوری، به کسب ‌و کارها کمک می‌کند تا توانایی خود را در مدیریت هزینه‌ها و قیمت‌گذاری محصولات بسنجند. درک درست از مفهوم مارژین یا مارجین (Margin) ، مدیران و صاحبان کسب‌وکار را قادر می‌سازد تا تصمیمات استراتژیک بهتری برای افزایش سود و کاهش ریسک‌های مالی اتخاذ کنند.

همچنین، تحلیل دقیق مارژین یا مارجین (Margin) می‌تواند در ارزیابی عملکرد کلی سازمان، جذب سرمایه‌گذاران، و رقابت در بازارهای مختلف موثر باشد. بنابراین، آشنایی با این اصطلاحات، نه تنها برای موفقیت کسب ‌و کار ضروری است، بلکه به بهینه‌سازی عملکرد مالی و استراتژیک کمک می‌کند. این اصطلاح، علاوه بر کسب و کار، در حسابداری و گزارشگری مالی و سرمایه‌گذاری نیز به معنای خاص خود مورد استفاده قرار می‌گیرد. به همین دلیل، در این درس به بررسی چیستی مارجین، انواع و نحوه محاسبه آن در این سه حوزه می‌پردازیم.

مارژین یا مارجین (Margin)  در کسب و کار چیست؟

مارژین یا مارجین (Margin) به معنای «حاشیه» که معمولا برای اشاره به «حاشیه سود» (Profit Margin) به کار می‌رود به تفاوت بین هزینه تولید یا خرید یک کالا و قیمت فروش آن اشاره دارد و یکی از شاخص‌های مهم در ارزیابی سودآوری یک کسب‌ و کار است.

به زبان ساده، مارژین یا مارجین (Margin) میزان سودی است که از فروش یک محصول پس از کسر هزینه‌های تولید یا خرید باقی می‌ماند. بسیار مهم است که مارژین را با سود ناویژه اشتباه نگیریم زیرا بسیاری از مدیران مالی هزینه های عملیاتی یا سربار را در محاسبات مارژین دخالت می دهند که کاملاً بی ربط است. مارژین قرار نیست با هزینه های سربار یا ثابت ما درگیر شود، بلکه صرفاً بصورت کاملاً مشخص و مدون، قرار است مشخص کند که یک محصول یا یک خدمات، چه سودی بعد از کسر هزینه خرید یا تولید دارد.

اینکه کسب و کار ما سودآور است یا زیان ده، موضوع دیگری است که به ترازها و گزارشات مالی مربوط است. ممکن است کسب و کاری با مارژین پایین سودده باشد، و کسب و کاری با مارژین بالا، زیان ده! بنابراین مارژین یا مارجین را با سوددهی کسب و کار، نباید درهم بیامیزیم.

حاشیه سود (Profit Margin) چیست؟

حاشیه سود معیار رایجی برای سنجش میزان درآمدزایی یک شرکت یا یک فعالیت تجاری خاص است. این شاخص که به صورت درصد بیان می‌شود، نشان‌دهنده بخشی از درآمد فروش یک شرکت است که پس از کسر تمام هزینه‌های آن، به عنوان سود برای آن باقی می‌ماند.

به عنوان مثال، اگر شرکتی در طول سه ماهه گذشته حاشیه سود ۳۵ درصدی گزارش کند، به این معنی است که از هر ریال فروش انجام شده، ۰.۳۵ ریال سود خالص کسب کرده است.

انواع مختلف حاشیه سود چیست؟

سه نوع مارژین یا مارجین (Margin) یا حاشیه سود وجود دارد و هر کدام منعکس کننده هزینه‌ها، مالیات‌ها و هزینه‌های سربار مختلف متحمل شده در حوزه‌های عملیاتی خاص کسب و کار هستند. هر نوع نیز فرمول متفاوتی دارد. اجزای این فرمول‌ها (مثلاً بهای تمام شده کالای فروش رفته و درآمد فروش) در بخش صورت سود و زیان صورت‌های مالی شرکت گنجانده شده‌اند.

این سه نوع حاشیه سود باید به طور هماهنگ برای سنجش سلامت یک کسب و کار و مقایسه عملکرد آن با سایر شرکت‌ها استفاده شوند.

حاشیه سود ناخالص

حاشیه سود ناخالص (Gross profit margin) برای تعیین حاشیه سود یک محصول یا خدمات خاص به جای کل کسب و کار استفاده می‌شود. درک حاشیه سود ناخالص می‌تواند به استراتژی‌های قیمت‌گذاری ما و همچنین تعیین اینکه کدام اقلام کمترین و بیشترین سودآوری را دارند، کمک کند.

حاشیه سود ناخالص ساده‌ترین معیار سودآوری است زیرا سود را به عنوان درآمد باقی‌مانده پس از کسر هزینه کالاهای فروخته شده، که به عنوان هزینه فروش نیز شناخته می‌شود، تعریف می‌کند.

هزینه کالاهای فروخته شده فقط شامل هزینه‌هایی است که مستقیماً به تولید یا ساخت یک محصول مربوط می‌شوند، مانند دستمزد پرداخت شده برای نیروی کار و مواد اولیه مورد استفاده در طول فرآیند. با این حال، این رقم شامل مالیات، بدهی، هزینه‌های ثابت، هزینه‌های سربار مانند آب و برق یا اجاره و هزینه‌های یکباره مانند خرید تجهیزات نمی‌شود.

حاشیه سود ناخالص معیار خوبی برای اندازه‌گیری سودآوری نسبی محصولات مختلف است. سود ناخالص بالا نشان می‌دهد که ما از یک محصول سود کسب می‌کنیم، در حالی که حاشیه سود پایین نشان می‌دهد که قیمت فروش ما خیلی بیشتر از هزینه‌مان نیست.

فرمول مارجین سود ناخالص

فرمول حاشیه سود ناخالص به صورت زیر است:

۱۰۰ × [کل درآمد / (هزینه کالاهای فروخته شده – کل درآمد)] = حاشیه سود ناخالص

جهت یافتن حاشیه سود ناخالص برای یک محصول خاصی که ارائه می‌دهیم، به قیمت کالا (درآمد) و هزینه تولید محصول نیاز داریم.

به عنوان مثال، فرض کنیم یک فروشگاه لباس داریم و تی‌شرت‌ها را به قیمت هر کدام ۲0000۰ تومان می‌فروشیم و هزینه تولید هر تی‌شرت  100000 تومان است. حاشیه سود ناخالص خود را اینگونه محاسبه می‌کنیم:

۱۰۰ × [کل درآمد / (هزینه کالاهای فروخته شده – کل درآمد)] = حاشیه سود ناخالص

50% =۱۰۰ × [200000 تومان / (100000 تومان – 200000 تومان)] = حاشیه سود ناخالص

در این صورت، مارجین سود ناخالص کسب و کار ما 50٪ یا 0.50 است. این بدان معناست که ما از هر تی‌شرتی که می‌فروشیم 50٪ سود ناخالص می‌بریم.

حاشیه سود عملیاتی (Operating profit margin)

مارژین سود عملیاتی، کل درآمدی است که یک شرکت پس از پرداخت تمام هزینه‌های عملیاتی خود از فروش به دست می‌آورد. برخلاف مارجین سود ناخالص که فقط هزینه‌های مستقیم مربوط به تولید را در نظر می‌گیرد، حاشیه سود عملیاتی به هزینه‌های روزمره کسب و کار، مانند هزینه‌های عملیاتی، اداری، فروش و سربار نیز توجه می‌کند.

به این ترتیب، حاشیه سود عملیاتی تصویر روشنی از درصد هر تومانی که پس از پرداخت تمام هزینه‌های روزانه کسب و کار باقی می‌ماند، ارائه می‌دهد. این نسبت همچنین نرخ استهلاک و کاهش ارزش دارایی‌ها را در نظر می‌گیرد، اما هزینه‌های غیرعملیاتی مانند مالیات و بدهی‌ها را شامل نمی‌شود.

حاشیه سود عملیاتی مهم است زیرا به تعیین میزان سودآوری عملیات اصلی شرکت کمک می‌کند. حاشیه سود عملیاتی بالاتر نسبت به حاشیه سود عملیاتی پایین‌تر ارجحیت دارد زیرا نشان می‌دهد که کسب و کار به اندازه کافی پول درمی‌آورد تا تمام هزینه‌های مرتبط با عملیات خود را بپردازد.

فرمول مارجین سود عملیاتی

فرمول حاشیه سود عملیاتی به شرح زیر است:

100 × (درآمد / درآمد عملیاتی) = حاشیه سود عملیاتی

حاشیه سود عملیاتی برای کسب و کاری با درآمد عملیاتی ۱۲000۰۰۰ تومان و درآمد ۵۰۰000۰۰ تومان به روش زیر محاسبه می‌شود:

100 × (درآمد / درآمد عملیاتی) = حاشیه سود عملیاتی

24%=100 × (50000000 / 12000000) = حاشیه سود عملیاتی

بنابراین، حاشیه سود عملیاتی شرکت ۲۴٪ یا ۰.۲۴ خواهد بود.

حاشیه سود خالص

حاشیه سود خالص (Net profit margin) پیچیده‌ترین و جامع‌ترین نسبت سودآوری از بین این سه نسبت است. این حاشیه سود، میزان درآمد خالص باقی‌مانده پس از کسر تمام هزینه‌ها و درآمدها از درآمد شرکت را اندازه‌گیری می‌کند.

برخلاف دو نسبت قبلی، حاشیه سود خالص نه تنها شامل بهای تمام‌شده کالاهای فروخته‌شده و هزینه‌های عملیاتی می‌شود، بلکه پرداخت بدهی‌ها، مالیات‌ها، خریدهای یک‌باره و درآمد حاصل از سرمایه‌گذاری‌ها را نیز شامل می‌شود.

بنابراین، محاسبه حاشیه سود خالص، سودآوری کل شرکت را نشان می‌دهد، نه فقط یک محصول یا خدمات واحد. به این ترتیب، این روش خوبی برای اندازه‌گیری توانایی کلی یک شرکت در تبدیل درآمد به سود است. وقتی افراد به «حاشیه سود» (Profit Margin) یک شرکت اشاره می‌کنند، معمولاً منظور آنها حاشیه سود خالص  (Net profit margin) آن است.

به‌طورکلی، حاشیه سود خالص بالا نشان می‌دهد که یک شرکت در تبدیل درآمد به سود واقعی کارآمد است. در همین حال، نسبت پایین‌تر می‌تواند نشان‌دهنده استراتژی‌های قیمت‌گذاری ضعیف، هزینه‌های بالا یا مدیریت ناکارآمد باشد.

فرمول مارجین سود خالص

نسبت یا فرمول مارژین سود خالص به صورت زیر است:

100 × [درآمد/ ((سایر هزینه‌ها + بهره + مالیات + هزینه‌های عملیاتی + بهای تمام شده کالا) – درآمد)] = حاشیه سود خالص

یا

100 × (درآمد / درآمد خالص) = حاشیه سود خالص

به عنوان مثال، فرض کنیم شرکتی داریم که درآمد کل آن 600000 دلار و هزینه کل کالاهای آن برای سال 5000 دلار است و 200000 دلار حقوق، 5000 دلار مالیات و 50000 دلار هزینه‌های عملیاتی داریم.

برای محاسبه حاشیه سود خالص خود با استفاده از یکی از فرمول‌های بالا:

100 × [600000/ ((200000 + 5000 + 50000 + 5000) – 600000)] = حاشیه سود خالص

یا

100 × (600000 / (260000 – 600000)) = حاشیه سود خالص

در این صورت، حاشیه سود خالص کسب و کار ما ۵۶٪ یا ۰.۵۶ خواهد بود.

حاشیه سود خوب چقدر است؟

مارژین یا مارجین (Margin) یا حاشیه سود بسته به صنعت و اندازه شرکت متفاوت است و همچنین می‌تواند تحت تأثیر عوامل مختلفی مانند موقعیت مکانی، وضعیت اقتصاد و میزان رقابت یک کسب‌وکار قرار گیرد.

هیچ فرمول جادویی وجود ندارد، اما به عنوان یک قاعده کلی، ۵٪ حاشیه سود پایین، ۱۰٪ حاشیه سود متوسط ​​و ۲۰٪ حاشیه سود بالا در نظر گرفته می‌شود.

به طور کلی، مقایسه یک سوپرمارکت، به عنوان مثال، با یک گالری هنری غیرواقعی است. سوپرمارکت‌ها و خرده‌فروشان گردش موجودی سریعی دارند و بنابراین، از آنجایی که واحدهای بیشتری می‌فروشند، تمایل به حاشیه سود پایین دارند. آنها همچنین هزینه‌های عملیاتی بیشتری دارند زیرا نیاز به خرید مکرر موجودی، استخدام کارمند، حمل و نقل و توزیع و غیره دارند. یک گالری هنری گردش موجودی کندتری دارد. بنابراین، حاشیه سود بالاتر است زیرا اقلام کمتری فروخته می‌شود.

استارت‌آپ‌ها یا مشاغل جدید ممکن است حاشیه سود کمتری نسبت به شرکت‌های باسابقه‌تر داشته باشند زیرا ممکن است مقیاس اقتصاد کوچکتر و قیمت‌های پایین‌تری داشته باشند یا برای به دست آوردن سهم بازار باید تخفیف ارائه دهند.

از آنجا که حاشیه سود در هر صنعت به شدت متفاوت است، به طور کلی، حاشیه سود خوب، حاشیه‌ای است که اهداف تجاری ما را برآورده کند.

حاشیه سود سالم کلید موفقیت تجاری است. نظارت دقیق بر حاشیه سود به کسب و کار ما کمک می‌کند تا از نظر مالی سرپا بماند و ما را قادر می‌سازد تا در مورد کسب و کار و عملیات آن تصمیمات آگاهانه‌ای بگیریم. هر یک از این مارجین‌ها دریچه‌ای متفاوت به سودآوری ما باز می‌کند و هر کدام بر نحوه رویکردمان به استخدام، قیمت‌گذاری و بازاریابی تأثیر می‌گذارد.

حاشیه سود در حسابداری مالی

حاشیه سود در حسابداری و گزارشگری مالی معنای کمی متفاوتی دارد، زیرا به سود شرکت در سه مورد مجزا، همانطور که در صورت سود و زیان بیان شده است، اشاره دارد. صورت سود و زیان، نمایش کلی از تمام درآمدها و هزینه‌های سازمان است.

صورت سود و زیان، سود ناخالص شرکت را به عنوان تفاوت بین فروش خالص و بهای تمام شده کالاهای فروخته شده، سود عملیاتی آن را به عنوان تفاوت بین تمام درآمدها و هزینه‌ها قبل از محاسبه مالیات و بهره؛ و سود خالص را به عنوان درآمدی که پس از پرداخت تمام هزینه‌ها، از جمله مالیات و بهره، باقی می‌ماند، نشان می‌دهد.

تنها تفاوت حاشیه سود در حسابداری مالی با حاشیه سود در کسب و کار این است که در حسابداری مالی این شاخص به صورت یک عدد بیان می‌شود و نه به صورت درصد.

سه محاسبه حاشیه سود در حسابداری و گزارشگری مالی عبارتند از:

  1. مارجین سود ناخالص: مارجین سود ناخالص در حسابداری مالی از تقسیم سود ناخالص بر فروش خالص به دست می‌آید. دانستن حاشیه سود ناخالص یک محصول یا حاشیه سود ناخالص کلی شرکت به صاحب یا مدیر کسب و کار کمک می‌کند تا بداند چه مقدار از درآمد به عنوان سود ناخالص حفظ می‌شود.
  2. مارجین سود عملیاتی: این مارژین از تقسیم سود عملیاتی بر فروش خالص به دست می‌آید. برخلاف حاشیه سود ناخالص، حاشیه سود عملیاتی هزینه‌های عملیاتی را نیز در نظر می‌گیرد که شامل هزینه‌های مختلف مربوط به عملکردهای عمومی، اداری و فروش یک شرکت به علاوه هزینه‌های تولید است. این هزینه‌ها می‌توانند شامل حقوق مدیران، آب و برق، لوازم اداری، اجاره و موارد دیگر باشند.
  3. مارجین سود خالص: روش محاسبه این مارجین عبارت از تقسیم سود خالص بر فروش خالص است. برخلاف حاشیه سود عملیاتی، حاشیه سود خالص هزینه‌های مالیات و بهره را نیز اضافه می‌کند. از آنجا که این حاشیه شامل تمام درآمدها و هزینه‌های سازمان است، معمولاً مرتبط‌ترین است و سازمان‌ها از آن برای اندازه‌گیری سودآوری شرکت و محصول و عملکرد مدیر استفاده می‌کنند.

مارژین در سرمایه‌گذاری

خرید سهام، ارزهای دیجیتال یا سایر انواع اوراق بهادار با استفاده از ترکیبی از وجوه شخصی و قرض گرفته شده، خرید با حاشیه سود نامیده می‌شود. معاملات حاشیه‌ای به سرمایه‌گذاران این امکان را می‌دهد که سهام بیشتری نسبت به آنچه که معمولاً می‌توانند از عهده آن برآیند، خریداری کنند.

این امر باعث ایجاد اهرم می‌شود که استراتژی‌ای برای افزایش بازده بالقوه یک سرمایه‌گذاری با استفاده از بدهی است، اما همچنین ریسک بیشتری ایجاد می‌کند زیرا سرمایه‌گذار باید هرگونه ضرر ناشی از سرمایه‌گذاری را پرداخت کند. با توجه به ریسک بالای خرید با مارجین، این تاکتیکی است که معمولاً فقط سرمایه‌گذاران باتجربه از آن استفاده می‌کنند.

معاملات مارجین یا مارجین تریدینگ (Margin trading) اصطلاح دیگری برای معاملات اهرمی است؛ روشی که برای باز کردن یک موقعیت در بازار مالی با استفاده از سپرده (به نام مارجین) استفاده می‌شود. هنگام معامله با مارجین، یک کارگزار معاملاتی اساساً کل ارزش معامله را به شما قرض می‌دهد و نیاز به سپرده به عنوان وثیقه دارد.

سپرده مارجین مقدار پولی است که برای انجام معامله خود نیاز داریم و با نرخ مارجین تعریف می‌شود که به صورت درصد بیان می‌شود.

به عنوان مثال، فرض کنیم می‌خواهیم 10 سهم به ارزش هر کدام 100 دلار بخریم. اگر قرار بود این‌ها را از طریق یک کارگزار سنتی بخریم، باید 1000 دلار کامل را از قبل پرداخت می‌کردیم. اما از طریق مارجین تریدینگ با نرخ مارجین 20٪، فقط باید 200 دلار پرداخت کنیم و در عین حال از ارزش کامل معامله بهره‌مند می‌شویم.

جمع‌بندی درس

مارژین یا مارجین (Margin) یکی از شاخص‌های مهم مالی در کسب ‌و کار است که میزان سودآوری یک شرکت یا محصول را نشان می‌دهد. این مفهوم به سه نوع اصلی تقسیم می‌شود: مارجین ناخالص (تفاوت بین درآمد و هزینه‌های مستقیم تولید)، مارجین عملیاتی (سود پس از کسر هزینه‌های عملیاتی مانند حقوق و اجاره) و مارجین خالص (سود واقعی پس از کسر تمام هزینه‌ها و مالیات).

محاسبه مارجین به مدیران کمک می‌کند تا کارایی مالی کسب‌وکار را تحلیل کرده و تصمیمات استراتژیک بهتری بگیرند.

مارجین در حسابداری و گزارشگری مالی به عنوان یک معیار دقیق و استانداردشده برای ارزیابی سودآوری بر اساس اصول حسابداری تعریف می‌شود و معمولاً در صورت‌های مالی رسمی مانند صورت سود و زیان منعکس می‌گردد. انواع و روش محاسبه مارژین در حسابداری و گزارشگری مالی همانند مارجین در کسب و کار است با این تفاوت که به صورت درصد بیان نمی‌شود.

مارژین یا مارجین (Margin) در سرمایه‌گذاری یا مارجین تریدینگ به معامله با استفاده از سرمایه قرضی از کارگزار برای افزایش قدرت خرید سهام، ارزهای دیجیتال یا سایر دارایی‌ها اشاره دارد. در این روش، سرمایه‌گذار تنها بخشی از ارزش معامله (مارجین اولیه) را پرداخت می‌کند و مابقی را از کارگزار وام می‌گیرد که این امر هم سودهای بالقوه و هم ریسک زیان را تشدید می‌کند.

منابع:

اشتراک گذاری:

گروه تولید محتوای آکادمی عیب پوش

آکادمی عیب پوش، به عنوان مرجعی تخصصی در راستای توسعه شایستگی فردی و کسب و کار، مجموعه آموزشی و مشاوره ای است که برای اصالت مطالب و منابعی که با همیاران، دانشپذیران و کلیه مخاطبان خود ارائه میکند، اهمیت ویژه ای قائل است. گردآوری و طبقه بندی تمامی مطالب و درسهای این آکادمی، توسط متخصصین، مدرسین و مدیران با سابقه در حوزه های مربوطه انجام شده‌ و تمام دروس دارای اصالت هستند.

مطالب مرتبط

آموزش ادب رفتاریآموزش راهبریآموزش مباحث مدیریتیآموزش مدیریت استراتژیکآموزش مدیریت سرمایه های انسانیآموزش موفقیت و توسعه شخصی

در سازمان‌های امروزی، کار دیگر فقط وسیله‌ای برای کسب درآمد نیست، بلکه به منبعی برای معنا، رشد و تحقق اهداف شخصی تبدیل شده است. در این درس مهم به این موضوع می پردازیم که چرا نیروها کار نمی کنند و راهکارهای ما برای آشتی آنها با کار باید چه باشد!

آموزش بازاریابی توسعه یافتهآموزش دیجیتال مارکتینگآموزش راهبریآموزش مباحث مدیریتی

در این درس به تشزیح مشاور مدیریت و کارکردهای آن پرداخته و بررسی کرده ایم که از چه کسانی می‌توانیم این خدمات مشاوره را دریافت کنیم. این درس مهم را از دست ندهیم.

آموزش بازاریابی توسعه یافتهآموزش دیجیتال مارکتینگآموزش راهبریآموزش مالی و سرمایه گذاریآموزش مدیریت سرمایه های انسانیآموزش مدیریت مشتریآموزش موفقیت و توسعه شخصیآموزش ها و تکنیک های فروش و مذاکره

ارزش نامشهود (Intangible Value) یا دارایی نامشهود (Intangible Asset) به دارایی‌ها یا ویژگی‌هایی اطلاق می‌شود که نمی‌توان آن‌ها را به‌راحتی لمس یا اندازه‌گیری کرد اما تاثیر زیادی بر موفقیت و رشد یک سازمان دارند.

آموزش بازاریابی توسعه یافتهآموزش دیجیتال مارکتینگآموزش ها و تکنیک های فروش و مذاکره

تبلیغات پری رول (Pre-roll Ads) یا تبلیغات ویدیویی پیش‌نمایشی فرمتی از تبلیغات ویدئویی است که قبل از پخش محتوای اصلی نمایش داده می‌شود و عموماً بین ۵ تا ۳۰ ثانیه طول میکشد. در این درس نوع و نحوه ساخت این تبلیغات آموزش داده شده است.