این واژه که در صنایع و کسب و کارهای مختلف به همان نام سگمنت(segment) درصنایع مختلف معانی گونانی دارد. اما «سگمنت چیست؟» و چه کاربردی دارد؟ در ادبیات، واژه سگمنت به معنای مقطع، قطعه قطعه کردن، به بخشهای مختلف تقسیم کردن، پاره، قطاع، تکه، بخش، فاصله، قسمت و یا بند است. سگمنتها، بخشها یا تکههایی از یک چیز هستند، که در همان صنعت معنی گرفته است. به عنوان مثال در ریاضی سگمنت، به معنای پاره خط است. البته منظور ما در دانش مدیریت از کاربرد این واژه، کاربرد بازاریابی آن است.
این کاربرد در بخش بندی بازار استفاده میشود. بعلاوه اینکه در مبحث برندینگ(درمقاله مربوط به برندینگ شرح داده شده)، یک اشتباه رایج وجود دارد که به برندهایی که در بخش نیچ مارکت حضور دارند، به عنوان برند تلقی میشوند که درواقع صحیح نیست. این برندها مانند بقیه، صرفا یک برند هستند اما در سگمنتی خاص قرار دارند. برخی از مدیران واژه سگمنت را با فیلد اشتباه میگیرند که این مهم نیز در مقاله مربوط به خود شرح داده خواهد شد.
سگمنت در عمران
همانگونه که اشاره شد، این واژه در صنایع مختلف کاربرد دارد. در بیشتر تونلهایی که با دستگاههای حفاری مکانیزه حفاری میشود و بدنهای ریزشی دارند، دیواره تونل توسط قطعات بتنی پیشساختهای به نام سگمنت محکم میشود. این سازههای بتنی سنگین و نیمهسنگین شامل یک قالب سازهای فرمداده شده توسط آرماتور و بتن قالبگیریشده در شرایط خاص است. در بخش دیگری به قسمت سخت زنجیر پلیمری پلی اورتان یا قطعه هلالی که در سازهها استفاده میشود نیز سگمنت گفته میشود.
سگمنت در الکترونیک
کاربرد این واژه در برنامه نویسی و سختافزار کامپیوتر نیز بسیار زیاد است. سگمنت بخشی از روال کامپیوتری دیجیتال که به اندازه کافی کوچک است که بتواند تا زمان به دست آوردن همه رمزهای لازم رابرای فراخوانی و پرش خوکار به قسمهای دیگر روال، در حافظه داخلی ذخیره شود. در ساخت مانیتور، ریزترین بخش( دیود نورگسیل) از صفحه نمایش LED و صفحه نمایشهای هفت قسمتی نیز سگمنت نامیده میشوند.
درنرم افزار نیز سگمنت یکی از دو عددی است که آدرس محلی از حافظه را در ریز پردازنده ها مشخص میکند. آدرس سگمنت به آدرس افست اضافه نشده و به صورت اشارهگیر، به جدول معرف سگمنتها عمل میکند. سگمنت، مکانهایی را تعریف میکند که آدرسهای افست باید به آن اضافه شوند. این عمل امکان آدرس دهی فضای زیادی از حفاظه را فراهم کرده و انعطافپذیری بیشتری از حافظه ارائه مینماید. به تعریف دیگر میتوان گفت، سگمنت ریزترین بخش از یک کل منسجم است.
بخشبندی بازار(Market Segmentation) چیست؟
بخشبندی بازار فرایند تقسیم
بازار مشتریان بالقوه به گروهها و بخشهای مختلف بر اساس ویژگیهای خاص است. عضو این
گروهها ویژگیهای مشابهی را دارند و معمولا یک یا چند جنبه مشترک در میان آنها وجود
دارد. به تعریفی دیگر؛ بخشبندی بازار فرایند
تقسیم کل بازار مصرف کنندگان به گروههای کوچکتر افراد با ویژگیهای مشابه است. در
نهایت افراد در هر بخش باید تا حد ممکن مشابه باشند اما همچنین باید از بخش های دیگر
متمایز باشند. هدف این است که بخشهایی از بازار ایجاد شود که محصولات مشابه را به
دلایل مشابه خریداری میکنند، به طور مشابه به پیامهای برند پاسخ میدهند، دارای تواناییهای
مشابه برای خرید محصولات و غیره هستند. به عنوان مثال بخش بندی کلاسهای مختلف خدمات
خطوط هوایی به کلاس اکونومی، بیزینس و فرست کلاس میباشد. دلایل زیادی وجود دارد که
چرا تقسیم بندی بازار انجام میشود؛ یکی از دلایل عمده بازاریابان برای بخش بندی بازار
این است که میتوانند ترکیبی از بازاریابی سفارشی را برای هر بخش ایجاد کنند و بر اساس
آنها نیازها را برآورده کنند.
هدف تقسیم بندی، تمرکز یک شرکت بر روی بخشهای فرعی یا بخشی از بازار است تا بتواند مزیت رقابتی درون بخش را به دست آورد. تمرکز یک شرکت در بخش خاص، اساسا ماهیت کل استراتژی بازاریابی است. تقسیم بندی بازار، ابزار مفهومی برای کمک به دستیابی اهداف سازمانی است. مفهوم بخشبندی بازار توسط Wendell R. Smith در مقاله او به نام «تفکیک محصول و بخشبندی بازار به عنوان استراتژی بازاریابی جایگزین» در سال 1956 بنا شد.
امکان ندارد توقع داشته باشیم کالایی که در بخش متوسط یا ضعیف بازار باید به فروش برسد، در بخش لوکس آن بفروش برسد. بنابراین توقع وجود فروشگاه لویی ویتون در روستاهای اوگاندا، بی معنی است. به همان میزان توقع حضور یک برند ضعیف در مناطق تفریحی شمال کشور، خالی از اعراب است.
انواع بخش بندی بازار
بخش بندی بازار به طور معمول با استفاده از ویژگیهای مختلف توسعه یافته که در ادامه بیشتر مورد بحث قرار میگیرد. این ویژگیها شامل ویژگیهای دموگرافیک، روان شناختی، رفتاری و جغرافیایی میباشد.
بخشبندی جغرافیایی
بخشبندی دموگرافیگ (جمعیت
شناختی)
بخشبندی جغرافیایی، بازار را بر اساس جغرافیا تقسیم میکند. این نوع از بخشبندی بازار مهم برای بازاریابان است، چنانکه افراد متعلق به نواحی مختلف ممکن است نیازهای متفاوتی داشته باشند؛ به عنوان مثال، یک شرکت ممکن است انتخاب کند که برند مخصوص خود را در برخی کشورها بفروشد و در برخی دیگر از کشورها نفروشد. بسیاری از رستورانها در یک محدوده جغرافیایی سرویس خود را ارائه میدهند و تا بتوانند بر روی سود بیشتر تمرکز میکنند. افراد متعلق به مناطق مختلف ممکن است دلایل مختلفی برای استفاده از یک محصول مشابه داشته باشند. بخشبندی جغرافیایی به بازاریابان کمک میکند کمپینهای بازاریابی اختصاصی را برای هر شخص فراهم کنند. شرکت تولید محصولات گرمایشی ممکن است در شهرها و یا کشورهای سردسیر برای فروش محصول خود بازاریابی کند. برخی از نمونه های معمول تقسیم بندی جغرافیایی عبارتند از: مناطق گرم یا مناطق سرد، شهری یا روستایی، مناطق رطوبتی یا مناطق خشک و غیره.
تقسیمبندی جمعیت شناسی بازار را بر مبنای متغیرهای دموگرافیک مانند سن، جنس، وضعیت تاهل، تعداد خانواده، درآمد، مذهب، نژاد، شغل، ملیت و غیره تقسیم میکند. این بخشبندی یکی از رایج ترین تقسیم بندی در میان بازاریابان است. تقسیم بندی جمعیت شناسی تقریبا در هر صنعت مانند خودرو، محصولات زیبایی، تلفنهای همراه، پوشاک، و غیره دیده میشود و بر این فرض است که رفتار خرید مشتریان به شدت توسط ویژگیهای جمعیت شناسی تحت تاثیر قرار میگیرد.
برخی برندها فقط خانمها و برخی دیگر از برندها فقط آقایان را مورد هدف قرار میدهند. کمکهای شنوایی برای افراد مسنتر و افرادی که مشکل شنوایی دارند در نظر گرفته میشود. مثال دیگر در بازار خودرو است که محدوده قیمتهای مختلفی برای خودروهای تولید شده وجود دارد که در این مورد بخشبندی بازار بر اساس وضعیت اقتصادی مصرف کنندگان انجام میشود. تقسیم بندی جمعیت شناسی همیشه نقشی حیاتی را در کل استراتژی تقسیمبندی ایفا میکند.
بخشبندی رفتاری
بازار همچنین بر اساس رفتار
مخاطب، نحوه استفاده، الویت، الگوی تصمیمگیری تقسیم میشود. بخشها معمولا بر اساس
شناخت آنها از محصول یا نحوه استفاده از محصول تقسیم میشوند. اعتقاد بر این است که
شناخت محصول و استفاده از آن بر روی تصمیم خرید یک فرد تأثیر میگذارد. مخاطبان را
میتوان به بخشهای زیر تقسیم کرد:
افرادی که در مورد محصول میدانند.
افرادی که در مورد محصول نمیدانند.
کاربران سابق.
کاربران فعلی.
کاربران بالقوه.
و غیره.
افراد را میتواند به عنوان وفادار به برند، بی طرف نسبت به برند و رقیب برند دستهبندی کرد. همچنین آنها را میتوان بر اساس نحوه استفاده تقسیم بندی کرد. مثالی از بخشبندی بازار بر اساس رفتار، مربوط به بازاریابی در مناسبتها است. الگوهای خرید در روزهای پایانی سال با الگوهای خرید در روزهای عادی سال کاملا متفاوت است؛ بنابراین، بخش بندی نحوهی استفاده نیز نوعی از بخش بندی رفتاری است.
بخشبندی روان شناختی
بخش بندی روان شناختی مخاطب
را بر اساس شخصیت، سبک زندگی، احساسات، رفتار و نگرش تقسیم میکند. فرایند این بخشبندی
بر این فرض استوار است که رفتار خرید مصرف کننده را میتوان توسط شخصیت و شیوه زندگی
او تحت تأثیر قرار داد. شخصیت ترکیبی از ویژگیهایی است که ماهیت متمایز فرد را تشکیل
میدهد و شامل عادات، صفات، نگرش، خلق و … میشود. شیوه زندگی این است که چگونه یک
فرد در زندگی خود زندگی میکند. شخصیت و شیوه زندگی، تصمیم خرید و رفتار یک شخص را
تا حد زیادی تحت تأثیر قرار میدهد. شخصی که دارای یک سبک زندگی ولخرج میباشد ممکن
است داشتن یک تهویه هوای مطبوع را در هر اتاق به عنوان یک نیاز در نظر بگیرد؛ در حالیکه
فردی که در همان شهر زندگی میکند، اما دارای یک شیوه زندگی محافظه کارانه میباشد
ممکن است اینکار را لوکس در نظر بگیرد. بخشبندی روانشناختی یک روش قانونی برای تقسیم
بازار مصرف کننده است. ما میتوانیم به سادگی بگوییم که بخشبندی روان شناختی تقسیم
بازار بر اساس طبقه اجتماعی یا فرهنگی، سبک زندگی یا ویژگی شخصیت مشتریان مختلف است.
به این دلیل که خریداران رفتارهای بسیار متفاوتی با هم دارند و همچنین هر شرکتی توان حضور در همه بخشهای بازار را ندارد، از این رو هر کسب و کاری که میخواهد در کار خود مؤثرتر واقع شود باید به بخشبندی بازار توجه کافی داشته باشد تا با توجه به نوع محصول و خدمات خود در بازار فعالیت کند تا بتواند سودآوری دلخواه خود را به دست آورد. بنابراین بخشبندی بازار دارای اهمیت ویژهای است؛ به این دلیل که سبب شناخت بهتر خواستهای مشتریان، عرضه محصولات مورد تمایل هر بازار، کسب رضایت بیشتر خریداران میشود و نیز باعث بازاریابی کارآمدتر میشود.
جهت آشنایی بیشتر با مباحث فروش و مهندسی فروش، شرکتها اقدام به برگزاری دوره های مختلف آموزشی می کنند. دوره آموزشی مهندسی فروش، یکی از دوره های بسیار مفیدی است که شرکت کنندگان در این دوره ها، هم با مباحث روز بازاریابی و فروش آشنایی پیدا میکنند و هم سرعت عمل و خطای کمتری در فروش خواهند داشت و فروش بیشتری را تجربه خواهند کرد.
بسیاری از مردان بزرگ این سرزمین، برای رشد و بالندگی این خاک پاک تلاش کردند و موفقیتهای بسیار کسب کردند و سعی و تلاش آنها منجر به شکوفایی بخش بخش اقتصاد ایران گردید. اما در این میان سخن از زنان کارآفرین و بزرگ کشور کمتر یاد شده و این بزرگان، بعضا در سایه مردان مغفول ماندهاند. با توجه به اطلاعات کم موجود، شاید بسیاری از افراد، نامی از زنان کارآفرین و تاثیرگذار در سیاست و اقتصاد کشورمان را نشنیده باشند. داستان زندگی اشرف الملوک(فخرالدوله) شاهزاده قاجار، دختر مظفرالدین شاه، خواهرزاده عبدالحسین میرزا فرمانفرما، دخترخاله دکتر محمد مصدق(نخست وزیر و قهرمان ملی شدن صنعت نفت ایران) و مادر علی امینی (نخست وزیر ایران در دوره پهلوی و وزیر اقتصاد در دوره دکتر محمد مصدق بود)، داستان دیگری است.
البته فخرالدوله برای هیچ یک از
این مناسب تلاشی نکرده بود و افتخارات وی در زندگی به اصلو نسب و فامیل وی باز نمیگردد.
گرچه که خدمات مظفرالدین شاه، محدود به ساخت کاخ برای خود و خانواده اش نبود و
برای کشور پیامد کارهای این شاه، بیشتر بدهکار کردن دولت و قرض از خارجیان و
افزایش فقر در کشور بود. اما داستان فخرالدوله انصافا موضوع دیگری است و از
استبداد شاهنشاهی جداست. او بجز اینکه زنی با درایت و نیکوکار بود، اولین زن
کارآفرین معاصر ایران نیز محسوب میشود. فخرالدوله در امور سیاسی نیز نفوذ فراوانی
داشت و وساطت و میانجیگری او در دوران پهلوی، موجب جلوگیری از اعدام های گسترده
افراد سرشناس قاجار شد. بسیاری از کسانیکه فخرالدوله از اعدام ایشان جلوگیری کرد،
از افراد برجسته قاجار بودند و تجارت و کسب و کار ضعیف کشور، به دست همین افراد در
گردش بود. با توجه به اینکه افراد زیادی در این تجارتخانهها مشغول به کار بودند، فخرالدوله
با میانجیگری هایی که با مذاکره مستقیم با رضاشاه انجام داد، موجب جلوگیری از این
اعدامها شد و اجازه نداد شیرازه اقتصاد کشور از هم بپاشد. وی از طرفی دیگر با
آرام نگاه داشتن تجار و شاهزادگان و افراد بانفوذ قاجار، موفق شد تا از تحریک
حکومت و وقوع خونریزیهای بیشتر جلوگیری کند.
اشرفالملوک (ملقب به فخرالدوله)دختر
مظفرالدین شاه و سرورالسلطنه در خانواده پادشاهی درسال 1262 قمری در تبریز دیده
به جهان گشود. وی تحصیلات خود را در
مکتبخانه تبریز به پایان رسانید و کمی بعد از اتمام دوره مکتب (حدودا معادل با
پنجم ابتدایی) در سن 14 سالگی به عقد محسنخان پسر میرزا علیخان امینالدوله،
صدراعظم مشهور پدرش مظفرالدین شاه درآمد و با آموزشهای او به مسائل سیاسی و
اجتماعی عصر آشنا شد. ازدواج فخرالدوله با میرزا محسنخان امینالملک دردسرهای زیادی
به همراه داشت. نجمالسلطنه(خاله فخرالدوله و خواهر زن شاه)، از همان بدو تولد او
را برای پسرش (دکتر محمد مصدق) خواستگاری کرده بود و موافقت ضمنی خواهرش
سرورالسلطنه و مظفرالدین شاه را نیز قبلا گرفته بود.
زمانیکه وزیر مقتدر مظفرالدین
شاه( میرزاعلیخان امینالدوله) به صدارت رسید و تمایل خود برای فامیل شدن با شاه
و دامادی پسرش در خانواده شاه اعلام کرد، مظفرالدین شاه، به این وصلت تمایل بیشتری
نشان داد. امینالدوله وصلت با خاندان شاهی را مایه دوام و بقای خود در صدارت
میدانست و براین وصلت اصرار تام داشت. زمانیکه خاله فخرالدوله (نجمالسلطنه)، از
این موضوع آگاهی یافت تلاش کرد تا از راه فشار به خواهرش(سرورالسلطنه)، مانع وصلت
محسن خان با فخرالدوله شود. اما بعد از کشمکشهای فراوان، امینالدوله به یکی از
خواجگان حرمسرا رشوه کلانی پرداخت و از این طریق توانست نظر مساعد سرورالسلطنه را
کسب کند و فخرالدوله را به عقد فرزندش محسن خان درآورد.
پس از این موضوع، نجمالسلطنه از
خواهرش به شدت آزرده شد و کینه وی را تا پایان عمر به دل گرفت. میرزاعلیخان امینالدوله
همسر اول پسرش را طلاق داد و فخرالدوله را با نظر شاه به عقد محسن خان پسرش
درآورد. ازدواج فخرالدوله و محسنخان حرف و حدیث و نارضایتیهای فراوانی درپی داشت
اما به هررو با پافشاری امین الدوله و شاه، به شکل بسیار مجلل برگزار شد.
پدرشوهر فخرالدوله (امینالدوله)،
استعداد زیادی در وی یافت و از این موضوع بسیار استقبال کرد. او فخرالدوله را بیش
از فرزند خود تربیت کرد و ساعات زیادی را به تربیت و تعلیم و مباحثه با وی میپرداخت. او همواره سعی داشت تا
حس کنجکاوی فخرالدوله را برانگیزد و وی را در امور اقتصادی وسیاسی کشور دخیل کند. امینالدوله
به خوبی از کاستیهای شخصیتی پسرش میرزا محسن خان آگاه بود و میدانست که تنها این
بانوی جوان، توان نجات خاندان امینی را در لحظات بحرانی دارد. او که بر اثر اتفاق،
فرزندان خود را بجز محسن از دست داده بود، دل خود را به نوههایش گرم کرد و از این
ازدواج صاحب 9 نوه به نامهای حسین، غلامحسین، محمود، علی، محمد، احمد، ابوالقاسم،
رضا و معصومه شد و بقول قدما چراغ خانهاش روشن شد.
این اعتماد و سرمایه گذاری برروی
فخرالدوله بی دلیل نبود. در سال 1317 قمری، امین الدوله از صدارت عزل شد. پس از
این عزل امین الدوله آماج حملات دربار قرار گرفت اما فخرالدوله به تنهایی در مقابل
فامیل خود ایستاد و چون در نزد خاندان قاجار و شاه از ارج و قرب زیادی پس از عزل
پدر شوهرش، از وی به شدت حمایت کرد و مانع ایجاد هرگونه آسیبی به شخصیت کاری و سیاسی او
شد. علی امینی در خاطراتش به این مسئله اشاره کرده و میگوید:
به نقل از مادرم روز بعد از حرکت پدرشوهر و شوهرم از اندرون شاه به من خبر دادند که احتمال میرود که شوهر و پدرشوهر شما را از قزوین به اردبیل ببرند و جانشان در معرض خطر باشد. با شنیدن این اخبار، بلافاصله به قزوین حرکت کردم و شبانه وارد آنجا شدم. پدرشوهر و شوهرم، از این ورود ناگهانی من تعجب کردند، ولی ابراز مطالبی که شنیده بودم نکردم. فقط گفتم که من مصمم هستم تا رشت با شما بیایم و بعد مراجعت خواهم کرد. فردای آن روز، قاصدی از تهران رسید که به امر شاه باید فخرالدوله به تهران مراجعت کند. من زیر بار نرفتم و به همین جهت اقامت ما چند روز در قزوین طول کشید و قاصدهای متعددی آمدند و مأیوسانه بر میگشتند کار به جای رسید که معتمدالحرم خواجهباشی به قزوین فرستاده شد و مادرم را تهدید کرده بود که شاه فرمودهاند، اگر اطاعت نکنید و مراجعت نفرمایید، مأمورم به زور شما را برگردانم. مادرم به این تهدید تن در نداد و حتی خواجهباشی را تهدید کرده بود که با کتک و پسگردنی بیرونت میکنم. بالاخره دربار تسلیم شد و مادرم به اتفاق تبعید شدگان به رشت رفت و در املاک خودش در لشتهنشاء ساکن شد.
امین الدوله در 22 صفر 1322 هجری
قمری درگذشت. پس از درگذشت وی فخرالدوله که تا آن زمان زندگی مرفهی داشت، دچار
بحران مالی شدید شد. به خاطر مخالفت محمدعلیشاه
و دشمنی او با خاندان امینالدوله، هیچ کاری به میرزامحسنخان محول نگشت و او فقط
با فروش محصولات املاکش در لشتنشا، امرار معاش میکرد و زندگی فخرالدوله نیز به
همین منوال دچار سختی شدید شد. دو اشتباه بزرگ سیاسی میرزامحسنخان یکی در واقعه
به توپ بستن مجلس و تحویل دادن آزادیخواهان و مجاهدان پناهنده به پارک امینالدوله
در مجاورت مجلس به قزاقها و دیگری در سفر او به لشتهنشا و دستگیری و زندانی شدن
به دست انقلابیون جنگل، به طوری که فخرالدوله به شدت تلاش کرد تا با رایزنی فراوان
به هر صورت توانست او را آزاد کند، باعث شد که میرزا محسنخان امینالدوله همواره
از هرگونه فعالیت سیاسی و اقتصادی کنارهگیری کند و خانهنشین شود. علی امینی در
خاطراتش به این وقایع اشاره کرده و از قول مادر خود میگوید:
بالاخره این پیشامدها موجب شد که پدرم خود را در میدان مبارزات ناتوان دید و اداره امور زندگی را به مادرم سپرد و خود در گوشه انزوا و عزلت بقیه عمر را سپری کرد. مادرم نقل کرد وقتی تصمیم به دخول در مبارزه سیاسی را گرفتم، پیش مستوفیالممالک رفتم و گفتم که در اثر ضعف حکومت و نداشتن دادرس، برای حفظ حقوق و نجات زندگی خود و بچههایم، ناگزیرم وارد کشمکش شوم و چون یک نفر زن هستم، دشمان از هیچگونه تهمت و افترا و حملات ناجوانمردانه کوتاهی نخواهند کرد، ولی من با توکل به خداوند متعال و ایمان به حقانیت خودم، از هیچ چیز باک ندارم و با اطمینان به پیروزی، در این جنجال وارد میشوم.
در سال 1299 هجری شمسی، قزاقها
به سرکرده رضاخان میرپنج، کودتایی بر علیه سلطنت قاجار کودتا کردند و رضاخان به
عنوان شاه قدرت را در دست گرفت. فخرالدوله پس از این ماجرا به همراه شوهر و
فرزندان خود به سمت قم حرکت کرد. برف فراوانی در راه بود و کالسکه هم به واسطه اینکه
اسب یدکی نداشت. مسافت کمی در روز حرکت میکرد. گاه نیز در برف گیر میافتاد.
بالاخره با مشقات زیاد به قم رسیدند و نزدیک صحن حرم، خانهای تهیه کردند. علت نزدیکی
خانه به صحن، در واقع امکان سریع بستنشینی بود. در آن زمان بست نشینی در اماکن
مقدس باب بود و افراد برای در مان ماندن از گزند حکومت و غیره به این عمل روی میآوردند.
فخرالدوله به دلیل سیاست و مدیریت خود پیشبینی این امور را از قبل کرده بود. دو روز
بعد از اسکان خانواده، احضاریهای به منزل فخرالدوله فرستاده شد. متن احضاریه،
مربوط به املاک لشتنشا بود. این املاک مورد دعوا بین فخرالدوله و میرزا کریمخان
رشتی در دادگستری رشت بود که پس از مدتی به حوزه قضایی تهران منتقل شد. عدم حضور
در این جلسه در واقع واگذاری املاک محسوب میشد.
لذا فخرالدوله با وجود مخالفت
شوهرش، تصمیم به مراجعت به تهران گرفت. در مراجعت به تهران او با سردارسپه وقت ملاقات
کرد و نظر مساعد او را در کسب املاک پدری جلب نمود و توانست املاک لشتنشا را پس
بگیرد.
فخرالدوله پس از پس گرفتن املاکش
به لشتنشا رفت و تمام تلاش خود را صرف آبادی آنجا کرد. با این کار، این املاک ظرف
مدت کوتاهی از ارزش زیادی برخوردار شد. او شخصاَ به نظارت در امور اجرایی املاک میپرداخت.
یک روز که به طور ناگهانی به دیدار و بازرسی کارگران دراملاک رفته بود، متوجه شد
کارگری که در ته چاه مشغول به کار است جهت دریافت مزد بیشتر وانمود میکند 2 نفر
است به طوری که با تغییر صدا و گفتگو و سوال و جواب میخواست فخرالدوله را فریب
دهد. این عمل از نگاه تیز بین فخرالدوله پنهان نماند و خود طناب چاه را گرفته و به
داخل آن سرازیر شد و با مشاهده حقیقت مقنی را به سختی مجازات کرد. کارآفرینی
فخرالدوله در کشاورزی سبب شده بود تا بسیاری از زمین داران و بزرگان گیلان به وی
اقتدا کنند و روشهای او را برای مدیریت زمینهای کشاورزی خود در پیش بگیرند.
اقدامات مدیریتی و سیاسی
فخرالدوله سبب شده بود تا در نظر رجال سیاسی و مردان با نفوذ آن زمان، از ارج و
قرب و احترام فوقالعادهای برخوردار شود. رضاخان قبل از رسیدن به سلطنت در محافل
میگفت: “قاجاریه یک مرد و نیم داشت، مردش فخرالدوله و نیم مردش
آغامحمدخان بود”.
فخرالدوله بصورت جدی واسط بین
خاندان قاجار و رضاخان بود. او چون از وضعیت زمان و روحیه احمدشاه قاجار واقف بود،
سعی کرد تا در بین این دو گروه آشتی و مدارا برقرار کند تا بزرگان قاجار را از
هرگونه آسیبی حفظ نماید. علی امینی در خاطراتش در این خصوص اینگونه نوشته است:
در اوایل سلطنت رضاشاه، روزی از دربار خبر دادند که شاه میخواهد به دیدن مادرم بیاید. مادرم فوراَ دستور داد وسایل پذیرایی را آماده کنند و مبلها را طوری ترتیب دهند که رضاشاه پایینتر از مادر مینشست. در ضمن دستور داد لنگه در ورودی باغ را هم ببندند که رضاشاه نتواند با کالسکه و با اتومبیل خودش وارد باغ شود و ناچار مقداری راه را پیاده تا عمارت طی کند. مرا هم که بچه ده دوازده سالهای بودم، دم در فرستاد که از شاه استقبال کنم. رضاشاه همراه من تا داخل عمارت آمد ولی روی مبل ننشست و همانطور که قدم میزد شروع به صحبت کرد و قدم زنان به داخل باغ برگشت. مادرم هم ناچار به دنبال او روان شد. او در باغ روی کنده درختی نشست. در آنجا بود که منظور اصلی خود را از آمدن به دیدن مادرم بیان کرد و گفت:”فخرالدوله شنیدهام که شاهزادههای قاجار هنوز در گوشه و کنار بر ضد من تحریک میکنند آنها خیال میکنند من تاج را از سر احمدشاه برداشتهام. آمدهام به شما بگویم که این شاهزادهها را جمع کنید و به آنها بگویید دست از این کارها بردارند و گرنه آنها را معدوم خواهم کرد…”
رضاشاه پس از گفتن این حرف از جای خود بلند شد و ضمن خداحافظی به مادرم گفت: “چون برای شما احترام قائلم خواستم این مطالب را قبلاَ به شما گفته باشم وگرنه از میان بردن این تحریکات برای من کار آسانی است”.
وقتی رضاشاه رفت، مادرم شاهزادههای قاجار را خبر کرد که فردای آن روز همه در خانه ما جمع بشوند و به آنها گفت: کاری است گذشته و رضاشاه بر تخت نشسته و مقاومت در مقابل او بی فایده است بعلاوه این شخصی که من میشناسم، ملایمت و گذشت سرش نمیشود و اگر تمکین نکینم دودمان ما را به باد خواهد داد پس بهتر است دست از پا خطا نکنیم و کنار بنشینیم.
فخرالدوله فردی متدین و معتقد
بود. او همواره پیشترفت خود را در زندگی ناشی از توجهات خداوند میدانست. او به
اماکن متبرکه و زیارتی چون عتبات عالیات و حضرت معصومه(س)، زیاد سفر میکرد و بر
آورده شدن امور خود را ناشی از برآورده شدن حاجاتش توسط وساطت این بزرگان میدانست.
فخرالدوله زنی حسابگر و بسیار دقیق بود. او کلیه مخارج منزل، هزینه تحصیل و پوشاک فرزندان، امور اداری زمینها و املاک و کارکنان سازمان خود را تحت ضابطه خاصی مقرر کرده بود و حسابداری امور تجاری و منزل را خود نگه میداشت. او به هر یک از فرزندان خود ماهیانه مبلغ معینی پرداخت میکرد و بیش از این مبلغ پرداختی در یک ماه انجام نمیشد. این مقرری، هر سه ماه یکبار، پس از امضا کردن صورتحساب مقرری به فرزندان ارائه میشد. این امر حتی پس از استقلال فرزندان ادامه داشت و وی تا پایان عمر، شخصا بر این امور نظارت داشت. درکتاب خاطرات دکتر علی امینی نوشته شده در زمان نخست وزیری اردشیرزاهدی، او وزیر دارایی بود. زمانیکه وی برای اخذ مقرری ماهانه خود نزد مادر رفته بود، با کمال تعجب دید بابت حقوق سه ماهه او فقط دو هزار تومان واریز شده است. لذا وی علت این کسر از حقوق را از مادر خود جویا شد. فخرالدوله درپاسخ گفت:
“یکی از مأمورین مالیه، شش هزار تومان از مستأجرین من رشوه گرفت، من آن پول را به مستأجر پس دادم و گفتم از حقوق تو که وزیر مالیه هستی کسر کنند تا بهتر بفهمی مردم از دست مأمورین جنابعالی چه میکشند، حضرت آقای وزیر!”
میراث فخرالدوله
فخرالدوله پس از گسترش امور املاک و کشاورزی، تصمیم به توسعه کسب و کار خود گرفت و اقدام به خرید تعداد زیادی خودرو گرفت. او این خودروها را بصورت یکدست تحت یک سازمان واحد درآورد و خدمات رسانی جابجایی مسافرین با این خودروها را آغاز نمود. وی با این کار، اولین مؤسسه تاکسیرانی را در تهران بنیان نهاد. بسیاری از منابع این اقدام را به علی امینی فرزند وی نسبت میدهند اما در واقع با توجه به شرایط و روحیات هر دو این افراد مشخصا این اقدام به فخرالدوله منتسب است. در آن زمان، زندگی شهرنشینی با سرعت در حال گسترش بود و فقدان نظام حمل و نقل درون شهری از نیروی پیش رونده مدنیت میکاست. پیش از آن تنها کالسکهها جابجایی در سطح شهرها را انجام میدادند. نیاز به یک سیستم چابک تر و مدرن تر به شدت حس میشد.
درآن زمان خودرو بدفورد ساخت
امریکا به عنوان اولین خودروها در تاکسیرانی به کار گرفته شد و بعدها این خودروها
به وُلگا(ساخت روسیه)، واکسهال(ساخت انگلستان)، آستين(ساخت انگلستان)، اوشکودا(ساخت
لهستان)، شورولت(ساخت امریکا)، مسکوویچ(ساخت روسیه)، هیلمن(ساخت انگلستان)، بنز(ساخت
آلمان)، فیات(ساخت ایتالیا)، سیتروئن(ساخت فرانسه) و پیکان(ساخت ایران) تبدیل
شدند. تاکسیها در ابتدا به همان واژه “بدفورد” موسوم بودند، اما بعدها
واژه فرانسوی “تاکسی” جایگزین این کلمه شد.
رشد سريع شهر و افزايش ناگهاني
تعداد اتومبيل ها، كنترل خيابانها را مشكل كرد و براي شهرداري و نظميه كاملا مشخص
بود كه هدايت اتومبيل ها جهت رفت و آمد در شهر را بايد به مأموران خاصي بسپارد. به همین دلیل در نظمیه بخشی بکه پیش از این به نام “آلات
ناقله” نام داشت به نام راهنمایی و رانندگی تغییر نام داد. تاکسی هایی که
توسط فخرالدوله راه اندازی شده بودند جزو اولین ناوگانهایی بودند که با این سازمان
همکاری کردند. در سال 1331 هجری شمسی شرکت واحد اتوبوسرانی تهران وابسته به
شهربانی، آغاز به کار کرد.
پس از فخرالدوله بسیاری از شرکتهای خصوصی و همچنین شهربانی و شهرداری اقدام به برقراری سیستم تاکسیرانی درتهران کردند. این سیستم بعدها به کل کشور توسعه یافت. ناوگان تاکسیرانی پس از پشت سر نهادن دورانی طولانی غیر متمرکز، پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سال 58 با هدف تمرکز، کنترل و نظارت بر حسن اجرای خدمترسانی تجمیع شد. و طی لایحه ای سازمان مدیریت و نظارت بر تاکسیرانی شهر تهران، تحت پوشش شهرداری تهران با تصویب شورای انقلاب شروع به فعالیت کرد. آیین نامه اجرایی قانون مذکور در دهم آبام ماه هفتادوچهار توسط هیات وزیران تهیه و پس از تصویب به وزارت کشور ابلاغ شد تا اداره امور تاکسیرانی در شهرهای بالای 200 هزار نفر جمعیت را به سازمان های مستقلی به نام سازمان تاکسیرانی محول کند.
پس از پیروزی انقلاب سازمان مدیریت
و نظارت بر تاکسیرانی شهر تهران جهت نظارت بر امور فعالیت تاکسیرانی، تاسیس شد.
این سازمان متولی کلیه امور مربوط به تاکسیرانی بود. سازمان نظارت بر تاکسیرانی
تهران اولین مدیرعامل خود به نام عباس کریمی آغاز به کار کرد. پس از آن آقایان حسین
حاجی عبدالوهاب(بنکدار)، محمدرضا قاضی حسام، داوود تاجران، رضا پسندیده، سیدجمال
هاشمی عربی، امیرمحمود دهلوی، حسین تیموری کرمانی، پیمان سنندجی، محمد احمدی
بافنده، میثم مظفر و هم اکنون نیز علیرضا قنادان به عنوان مدیرعامل در این سمت
مشغول به خدمت شدند.
امروزه، تا پیش از ظهور نرم
افزارهای درخواست تاکسی آنلاین، ناوگان تاكسيراني تهران بیش از 100 هزار تاکسیران
و حدود 80 هزار تاکسی، 4.5 میلیون مسافر را روزانه جابجا میکرد. باوجود مترو و
اتبوسهای تندرو، تاکسیرانی سهم 22 درصدی از سفرهاي حمل و نقل درون شهري را در 22
منطقه تهران به خود اختصاص داده بود. پس از اقبال گسترده مسافران از نرمافزارهای موبایلی
درخواست تاکسی مانند اسنپ و تپسی و غیره، سهم سازمان تاکسیرانی از حمل و نقل شهری
به شدت کاهش یافت. البته هنوز تاکسیها سهم بزرگی در حمل و نقل تهران و شهرهای بزرگ
ایران دارند.
پس از این تحول سازمان تاکسیرانی
شهر تهران اقدام به تبعیت از تغییر در بازار نمود و نرم افزار کارپینو را راهاندازی
کرد. کارپینو(Carpino)،
نخستین سامانه سفارش آنلاین تاکسیهای رسمی در ایران است. این شرکت در اسفند ۱۳۹۵ فعالیت خود را از شهر تهران آغاز کرد. البته
خدمات کارپینو در حال حاضر صرفاً در شهر تهران ارائه میشود. باتوجه به قدمت
سازمان تاکسیرانی، کارپینو موفق شد تا همه مجوزهای لازم برای فعالیت را از سازمانهای
ذیربط دریافت کند. درحال حاضر
اپلیکیشن کارپینو، پس از اسنپ(پرطرفدارترین
نرم افزار آنلاین) و تپسی، سومین سامانه پرکاربرد تاکسی اینترنتی در تهران است.
فخرالدوله هیچگاه دست از امور
خیریه نکشید. او چندین فرزند یتیم تحت تکفل داشت که پس از رسیدن به سن بلوغ، به
دختران با دادن جهیزیه کامل و به پسران سرمایه کاری شرایط ازدواجشان را فراهم میکرد.
البته شرایط پیمودن مدارج تحصیلی برای افراد مستعد نیز مهیا بود. مجموع آنها 28
عروس و داماد بودند. وی در تمامی شبهای جمعه مرتباَ دیگهای پلو و قیمه در مسجد امینالدوله
جهت اطعام ایتام وفقرا برپا میداشت. وی همچنین چندین مسجد تاسیس کرد که مهمترین
آنها مسجد فخرالدوله در الهیه است. این مسجد یکی از مساجد مشهور تهران است که ساخت
آن در سال ۱۳۲۸ به همت او در نزدیکی خانهاش به پایان رسید. فخرالدوله
همچنین مدرسه وبیمارستان وآسایشگاه در املاک خود بناکرد و وقف نمود.
در سالهای پایانی عمر، فخرالدوله حسین امینی، فرزندش را بر اثر حادثهای از دست داد. او پس از این پیشامد، بیشتر در باغ الهیه به سر میبرد و از مراوده با اشخاص خوداری میکرد. وی در آخرین سفر خود به عتبات عالیات، آرامگاهی در نجف اشرف خریداری کرده بود، اما در آخرین لحظات حیاتش به اطرافیان گفت که او را در ابنبابویه، در کنار قبر پسرش حسین امینی به خاک بسپارند!
فخرالدوله در دیماه 1334 در سن 73 سالگی بهطور ناگهانی بر اثر سکته قلبی دیده از جهان فروبست. او وصیت کرده بود هزینه مجلس ترحیم وی، صرف امور خیریه گردد. البته مبلغی که بیش از این هزینه بود، توسط خانوادهاش به امور خیریه واریز شد. همچنین خانواده امینی، مراسم یادبود بسیار بزرگ و پرتجملی برای بزرگداشت فخرالدوله در مسجد خودش، برگزار کردند. در این آیین، بسیاری از رجال وقت و شاهزادگان و امرای کشوری و لشکری شرکت کردند.
فرامرز عیبپوش
منابع و ماخذ:
آرشیو اسناد موسسه مطالعات تاریخ معاصر/ اسناد موقوفات
اشرفالملوک قاجار
خلیل ارجمند ارجمند در شهریور سال
۱۲۸۸ در تهران دیده به جهان گشود. خانواده ارجمند از خانواده های بسیار متمول و
سرشناس در آن زمان بودند. دنیا آمد. پدر او رحیم و مادرش قدسیه نام داشتند. رحیم ارجمند
از مدیران دولتی بود که تا سطح معاونت وزارت پست و تلگراف ارتقاء یافت. رحیم
ارجمند رویای مهندس شدن پسرانش را در سر داشت و هزینه های زیادی برای ادامه تحصیل
آنها میپرداخت. برادران ارجمند جزو دانش آموزان برتر بودند و همواره به تحصیل
مشغول بودند. در آن زمان دولت بورسیه های فراوانی برای دانش آموزان ایرانی قرار
داده بود تا بتوانند با هزینه دولت به صورت رایگان در دانشگاههای خارجی تحصیل
کنند. خلیل ارجمند پس از پایان دوره دبیرستان در بورس اعزام دانشجویان به فرانسه
پذیرفته شد و در سال ۱۳۱۵ پس از اتمام تحصیلات و یک سال کارآموزی در
یکی از صنایع تولیدی فرانسه، با مدرک مهندسی به ایران بازگشت.
خلیل پس از بازگشت از فرانسه در دانشکده فنی دانشگاه تهران مشغول به تدریس شد. در اولين مراحل فعاليتش، در کنار تدریس در دانشگاه، شروع به كار مستقل نمود و پیشنهادات دولتی برای استخدام در دولت را نپذیرفت. توانايي بدني و فكري و قريحه سرشار، او را آماده كارهاي بزرگ و مستقل نمود. مقاطعهكاري ساختمان راهآهن، يكي از كارهاي او بود. مهندس خلیل ارجمند، فردي نبود كه در يك جاي ثابت، خود را مشغول كند. به تنهايي، اقدام به تهيه ماشينآلات مكانيك و آهنگري كرد. او که همواره سودای تاسیس یک کارخانه مهندسی را داشت، به همراه برادرش سیاوش، شرکت ارج را را نزديك ميدان دروازه قزوين در تهران در سال ۱۳۱۶ (یک سال پیش از تاسیس شرکت سامسونگ)با هشت کارگر ساده و در یک کارگاه کوچک بنیان نهاد.
نام ارج علاوه بر اینکه یادآور نام خانوادگی خلیل بود، نمایشگر سه کلمه آهنگری، ریختهگری و جوشکاری هم بود. با این وجود که این کارخانجات به دست خلیل ارجمند بنیان نهاده شده بود و برادران دیگر او از جمله سیاوش با او همکاری میکردند. پس از مرگ برادر سیاوش ارجمند مدیریت کارخانجات صنعتی ارج را برعهده گرفت و این کارخانه را به سرعت گسترش داد. خلیل ارجمند موسس این کارگاه بود و برادرش سیاوش نزد وی به عنوان سرپرست کارگاه مشغول بکار بود. به تدريج آن را به سه تا شش مغازه وسعت داد. پس از مدتي اندك، محل فعاليت خود را به خيابان شوش (در جنوب شرقي تهران) انتقال داد. اولين كار ارجمند، ساختن در و پنجره و نردههاي فلزي بود. وي پيشنهادي براي كارهاي فلزي انبار قماش به اداره ساختمان بانك ملي داد؛ اداره مذكور از يك مهندس اروپايي، درباره ارجمند نظرخواهي كرد؛ وي ارجمند را جواني باهوش، ولي بيتجربه و فاقد وسايل معرفي كرد. بانك ملي در مهرماه 1317، تصميم گرفت گلخانه اي درست نمايد. اولين تجربه ارجمند در اين زمينه، شاهكار تناسب و زيبايي، سبكي، ارزاني و استحكام بود. كارخانه بزرگي تأسيس كرد. اساس صنعت موتور برق، توليد سيم هاي نازك و عايقدار بود.
وي براي اولين بار، سيمهاي مسي قطور را به سيم هاي نازك تبديل كرد. براي اين كار از خراسان، كرميت ميآورد و سيمهاي نازك را، از طريق ماشين مفتولسازي توليد ميكرد. او پس از چند ماه مطالعه، روشي براي عايقدار كردن سيمها پيدا كرد. سرانجام، سيمهاي عايقدار نازكي به بازار آمد كه براي هزاران موتور، كارخانه و دينامهاي وسايل نقليه، به كار ميرفت. وي همين سيمها را در دستگاه ترانسفورماتور جوشكاري به كار ميبرد. بزرگترين شاهكار صنعتي ارجمند، ساخت مجموعه تلمبههاي الكتريك بود كه 100% در كارخانه وي توليد ميشد. لاستيك اتومبيل از ديگر وسايلي بود كه وي دو سال بر روي آن كار كرد. با اشغال كشور (شهريور 1320) راههاي تجاري محدود شد. همين مسئله، باعث گسترش فعاليت ارج گرديد و تقاضا براي خدمات و توليدات وي به شدت افزايش يافت؛ كارگاه و دفتر، براي فعاليت وي كافي نبود. در همين زمان شريك و مدير دقيقي به نام مهندس اكبري به ارج آمد. ارجمند در ارديبهشت 1321 نواحي شرق تهران، بيرون دروازه خراسان، کارخانه بزرگی تاسیس کرد و ارج به آن مکان انتقال یافت.
او به سرعت توانست کارخانه ارج
را به یکی از کارخانجات بزرگ تولیدی لوازم خانگی کشور بدل کند و این شرکت به سرعت
توسعه یافت. در اواخر پاییز سال ۱۳۲۳ خلیل در اوج موفقیت بود و در حال گسترش صنعت
و بزرگ کردن کارخانجات خود بود. او همواره علاقه داشت با مهندسین خود همکاری کند و
عادت به نشستن پشت میزها نداشت. سرانجام در 30 مهر 1323 به قصد سركشي، وارد چاه
آبي شد كه به دستور وي در نزديكي كارخانه براي احداث يك رختشويخانه عمومي حفر كرده
بودند. هنگام ورود به چاه، بندهاي كابل دستگاه بالابر در محل اتصال به جعبه پاره
شد و ارجمند به عمق 36 متري سقوط كرد؛ در حالي كه هنوز، جواني 34 ساله بود.
به مناسبت درگذشت وي، كانون
مهندسين ايران با رياست غلامعلي فريور در 9 آبان جلسهاي تشكيل داد و مهندس
بازرگان در آن به سخنراني پرداخت. از نظر مهندس بازرگان، شخصيت ارجمند نشانهاي از
آثار قدرت احسن الخالقين بود كه خداوند با خلقت او بهترين آفرينندگان خود را به
نمايش گذاشت: ارجمند اگرچه فعال و مولد ثروت بود، ولي در بند جاه و مال نبود.
خودخواهي را كنار گذاشته، خير عموم و سعادت ميهن را طلب مینمود. در كارخانه با
كارگران با نهايت جوانمردي رفتار ميكرد. در دانشكده فني تهران و كانون مهندسين در
سخاوت و بلند همتي بر همه، پيشدستي مي كرد. دوستي با وفا و همكاري باصفا بود. با
وجود همه تواناييها تكبر و خودستايي نداشت و در بند تظاهر و تبليغ نبود. وي مرد
عمل و آيينه اخلاق بود. وي در عمر 35 ساله خود برابر 350 سال عمر، كار كرد و خدمت
به خلق خدا نمود.
با وجود اينكه كارخانه ارج در
سال 1316 پايهگذاري شد، فوت خليل ارجمند در طي ده سال، اثر منفي در توسعه اين واحد
داشت در اين مدت، پدر و همسر خلیل، مسئوليت اداره آن را بر عهده داشتند و دو برادر
وي مشغول تحصيل بودند. برادرش، مهندس اسكندر ارجمند (متولد 1303) پس از اخذ مهندسي
از دانشگاه فني تهران، به آمريكا رفت و در زمينه سيستم گرمايش مركزي و تهويه مطبوع
در يكي از دانشگاههاي دولتي آنجا ادامه تحصيل داد. پس از بازگشت به ايران، مديريت
كارخانه ارج را به عهده گرفت. كارخانه در سال 1337 با مديريت او و برادر ديگرش
سياوش ارجمند اداره ميشد. كارخانه در اين سال با همكاري سه كارشناس فرانسوي و
سوئدي، 40 مهندس و كارمند و 600 كارگر فني اداره ميشد. در سال 1337، مساحت آن يك
هكتار بود و 10 سالن بزرگ، كارگاههاي آن را تشكيل ميداد. اين كارخانه، اقدام به
ساخت سقف فلزي براي ساختمان تربيت بدني پارك شهر كرد. ابعاد اين ساختمان، 603 متر
در 38 متر بود. كارخانه در اين سال 800 تن آهن را به ابزارهاي مختلف تبديل كرد و
براي ارائه خدمات فني در زمينه تلمبههاي برقي و برخي محصولات صنعتي، اقدام به
تأسيس مركز فني تعميرات كرد. بعدها نيز كارخانهاي براي نصب سيستمهاي مركزي ساخت.
همچنين سرمايهگذاري در كارخانه آلومتك و ساخت انواع پروفيل آلومينيوم و كابلهاي
آلومينيومي در قزوين به توسعه واحدهاي صنعتي خود پرداخت. وي تا سال 1357 علاوه بر
اداره كارخانه و فعاليتهاي صنعتي، در دانشگاه نيز تدريس ميكرد. تعدادي از فعالان
اقتصادي، واحدهاي صنعتي وابسته به ارجمند را يكي از مدرنترين و علميترين بنگاه
هاي توليدي ايران در پيش از انقلاب توصيف شده است.
مهندس سياوش ارجمند (متولد 1307)
تحصيلاتش را در دبستان خرد، دبيرستان شرف و دانشكده فني دانشگاه تهران با رتبه اول
به پايان رساند. سپس در رشته برق دانشگاه مونيخ ادامه تحصيل داد. پس از پايان
تحصيلات، مدتي در كارخانجات انگلستان و زيمنس آلمان به تكميل معلومات عملي و نظري
خود پرداخت و از سال خليل ارجمند 1334 مديريت ارج را بر عهده گرفت. او به زبان
انگليسي و آلماني تسلط كامل داشت.
اين كارخانه در دهه چهل به
كيلومتر 5 جاده مخصوص كرج، انتقال يافت و زمینی حدود 17000 متر در نزدیکی میدان
آزادی فعلی در کیلومتر 5 جاده مخصوص کرج خریداری کرد. در آن زمان این کارخانجات 90
هزار متر فضای تولیدی داشت و اولین تولید کننده لوازم خانگی در ایران بود. و در
سال 1352 در بورس پذيرفته شد. ظرفيت بهرهبرداري آن در اواخر ارديبهشت 1354 به 454
هزار و 100 دستگاه از انواع لوازم خانگي رسيد. اين شركت بالغ بر 2300 پرسنل داشت و
سرمايه آن پانصد و پنجاه ميليون ريال در اوايل دهه پنجاه بود. كل كارگران مشغول در
واحدهاي صنعتي ارجمند پنج هزار نفر بودند. دكتر منوچهر گودرزي از مديران برجسته
سازمان برنامه و بودجه (مديريت و برنامهريزي)، در دهه پنجاه مديرعامل كارخانه ارج
شد. در سالهاي 1351 تا 1353 فروش ارج، از 1836 ميليون ريال به 2127 ميليون ريال و
سپس به 3687 ميليون ريال؛ يعني حدود دو برابر افزايش داشت. سود شركت پس از كسر
ماليات نيز از 194 ميليون ريال به 377 ميليون ريال افزايش يافت.
از نظر سياوش ارجمند، راه رسيدن
به پيشرفت و توسعه اقتصادي، استفاده از نيروي انساني ماهر است. زمينههاي آموزش از
طريق دبستان تا دانشگاه، محيط كار، مشاركت اجتماعي و كوششهاي فردي فراهم ميشود.
تغيير دائم تكنولوژي، نيازمند آموزش و مهارتهاي تازه است. زندگي ماشيني امروز و
تكنولوژي به وسايل فني جديد وابسته است. بر اساس همين باور، مديران كارخانه در جذب
نيروي كارآمد و آموزش كاركنان خود ميكوشيدند. مديران صنايع، نشست مشتركي با وزير
كار و امور اجتماعي داشتند كه موضوع آن، مشكلات واحدهاي صنعتي خصوصاً مسائل
كارگران بود. سياوش ارجمند، مشكلات عمده را كاهش در بهرهوري، مرغوبيت و مقدار
توليد صنايع بزرگ ارزيابي ميكرد و علل آن را سه عامل ميدانست: 1- ماده 33 قانون
كار و طرز اجراي آن؛ 2- آييننامه انضباطي مربوط به نيروي كار؛ 3- نحوه اجراي
قانون سهيم شدن كارگران در سود ويژه كارگاه ها.
ارجمند در توضيح اين مسئله گفت: علاقه
كارگران به اخراج از كارخانه براي گرفتن خسارت اخراج و نحوه بررسي شكايات كارگران
در كميسيونها و دادگاهها باعث اتلاف وقت و كاهش راندمان كار ميشود. تقاضاي بالا
براي نيروي كار ماهر و نقص قانون، سبب جذب شدن همين كارگران اخراجي در كارخانه هاي
ديگر ميشود؛ در نتيجه، جابهجايي گسترده نيروي كار (بين 20 تا 30 درصد) صورت ميگيرد؛
همچنين نحوه پرداخت بيمه بيكاري، يكي ديگر از عوامل خروج نيروي كار است. نحوه
پرداخت بهرهوري به كارگران، بدون توجه به بالا رفتن كيفيت و مقدار توليد نيز به
زيان واحدهاي توليدي منجر ميشود.
كارخانه ارج براي جذب نيروهاي
فني، آزمون برگزار ميكرد تا به اين وسيله نيروهاي كارآمد را جذب نمايد. كارخانه
ارج در طي دهه سي تا پنجاه، چندين مدل بخاري نفتي و گازي، كولر آبي، ماشين لباس
شويي، يخچال و فريزر از مدل 10 تا 17 فوت توليد كرد. محصولات آن در كشورهاي
خاورميانه نيز داراي شهرت و اعتبار بود. او در سال 1352 همچون بسياري از صاحبان
صنايع (مثل برخوردار، تفضلي، آزمايش و…) در تأسيس بانك شهريار به عنوان عضو هيئت
مديره، مشاركت داشت. سياوش ارجمند در سال 1337 با هايده مستوفي ازدواج کرد و صاحب
دو پسر و يك دختر به نام ليلا شد.
میراث خلیل ارجمند
ارجمند قبل از مرگش وصيت كرده
بود، مبلغ صد هزار ريال در اختيار مهندس رياضي (رئيس وقت دانشكده فني) قرار دهند؛
تا از آن براي امور تعاوني دانشجويان استفاده شود. اين مبلغ در سال 1351 به سه
ميليون ريال رسيد. شوراي كتاب كودك، پلاكهاي يادبودي از نويسندگان كودك در سال
1353 تهيه كرد كه به وصیت خلیل، سیاوش ارجمند هزينه آنها را پرداخت. او در كنار
فعاليتهاي صنعتي، به وضعيت مسكن كارگران نيز توجه داشت. با توجه به روحیات خلیل،
سیاوش ارجمند همواره برای خود و برادرش در امور خیریه شرکت داشت و همواره از این
امور استقبال میکرد.
در دي ماه 1349 كارخانه ارج به
همراه كارخانه صنعتي بهشهر (متعلق به خانواده لاجوردي) و سپنتا (متعلق به فريدون
فلفلي و مهربان) طرح تأسيس خانههاي سازماني براي كارگران را به اجرا درآورد؛
اجارهبهاي اين خانهها تا زمان اشتغال در كارخانه، كم بود. وزارت مسكن و كار نيز
با اعطاي هفتاد و دو هزار متر زمين و تهيه نقشه ساختمان در منطقه قلعه سليمانخان به
اين سه كارخانه كمك كرد. اين خانههاي سازماني اداري ساختمانهاي چهار طبقه بود و
هر بلوك، 28 واحد آپارتمان دوخوابه 78 متري داشت.
كارخانه ارج همچنين اولين واحد
توليدي بخش خصوصي بود كه از مددكاران اجتماعي براي كمك به كاركنان خود بهره گرفت.
در واقع گردانندگان ارج به اين اصل ايمان داشتند كه با افراد تأمينشده، سرزنده و
بانشاط بهتر ميتوان كار كرد و انتظار محصول بيشتري داشت. بنابراين به خوبي از
وجود مددكاران اجتماعي را در كارخانه پذيرا شدند. بعد از آن در شركت نفت، روغن نباتي
شاهپسند (شركت صنعتي بهشهر) و قو، مددكاران اجتماعي استخدام شدند.
سياوش ارجمند در نهادهاي صنفي
حضوري فعال داشت. وي در دهه چهل، عضو اتاق بازرگاني و صنايع و معادن ايران بود.
همچنين در دهه پنجاه از مؤسسان و اعضاي هئيت مديره سنديكاي صنايع فلزي و لوازم خانگي
بود. (دوره اول تا سوم) (20) در 26 مرداد 1356 چهل نفر از مديران بخش خصوصي به
عنوان مشاور وزير بازرگاني به طور رايگان با او همكاري داشتند. سياوش ارجمند رئيس
كميته صنايع و دكتر سادات تهراني رئيس كميته سياست اقتصادي به همكاري با يك سازمان
دولتي پرداختند.
پس از آن، كارخانه ارج، به يك
شعبه براي تأمين نيازهاي بانك ملي و ارجمند به عنوان مهندس و حلال مشكلات اين
اداره تبديل شد. كارخانه ارج، بزرگترين طاق نصرت را براي مراسم عروسي محمدرضا
پهلوي وليعهد ساخت. اين طاق نصرت در محل ورودي بانك ملي نصب شده بود. كارخانه او اقدام
به ساخت پنجرههاي فلزي گردان و سردرهاي مشبك در شهرهاي اهواز، گرگان، اصفهان و
شيراز نمود. درهاي فلزي ساختمان بيمه و تعاوني مصرف كاركنان شركت را نيز در همين
سالها ساخت. تهيه سيم دينام و لاستيك اتومبيل از ديگر توليدات كارخانه ارج بود.
اين كار در سالهاي اشغال ايران
در جنگ جهاني دوم صورت گرفت، آن هم در شرايطي كه با گراني لاستيك و احتياج عمومي،
انجام آن، محال به نظر ميرسيد؛ اما كارخانه ارج به انجام آن توفيق يافت. ماشين
هاي جوشكاري، توربين آبي براي آسياب و دستگاه مولد برقدهي نيز از ديگر توليدات آن
بود. توليد مبل و صندليهاي آمفي تئاتر و كلاسهاي دانشگاه نيز به وي سپرده شد.
همچنين، دو دستگاه تلمبه انتقال آب گرم براي گرمايش مركزي بانكهاي ملي شعبه انزلي
و گرگان ساخت. دستگاه تهويه و شوفاژ نيز براي گرمايش مدارس درست كرد؛ به دنبال آن،
اقدام به نصب سيستم گرمايش و تهويه مطبوع بيمارستان فارابي نمود.
به دنبال تشدید مشکلات تولید در
اولین کارخانه تولید لوازم خانگی کشور، کارخانجات صنعتی ارج در سال 97 (درآن سال،
سامسونگ به بزرگترین تولید کننده تلفن همراه و مانیتور در جهان بدل شده بود)، رسما
تعطیل و ماشین آلات کهنه این کارخانه و مواد اولیه و هر گونه دارایی آن هم به مزایده
گذاشته شد و فروخته شد. پس از 80 سال فعالیت برند قدیمی ارج که در نظر مردم ایران
حقیقتا ارجمند بود، از میان رفت و برای همیشه به تاریخ سپرده شد. خلیل ارجمند در
منابع تاریخی به عنوان یکی از چهرههای اقتصادی بهائی در حکومت پهلوی یاد شده است
که به همین دلیل پس از پیروزی انقلاب اسلامی مطابق قانون، اموال خانواده ارجمند نیز
مصادره میشود.
مقایسه سامسونگ و ارج
با توجه به اینکه سامسونگ یک سال
بعد از گروه صنعتی ارج (یعنی در سال ۱۹۳۸ ) تاسیس شد، بسیاری از کارشناسان ایرانی
اعتقاد دارند که زمانی که این شرکت در حال صادرات به خاورمیانه و خاوردور بود،
سامسونگ حتی تولید لوازم خانگی خود را شروع نکرده بود. البته که چنین است اما
شرایط کره جنوبی و نوع ساختار اداری و صنعت محور این کشور با کشور ما بسیار متفاوت
است. بعلاوه اینکه اگر کتاب سنگفرش خیابانها از طلاست خاطرات موسس شرکت دوو (کیم
وو چونگ)، را مطالعه کنیم، در خواهیم یافت که در دهه هفتاد رئیس جمهور وقت که از
حزب حاکم بود تصمیم گرفت کره جنوبی را به یکی از غولهای صنعتی جهان تبدیل کند تا
ارزش اقتصادی این کشور به حدی باشد که کره شمالی از ترس قدرتهای جهانی، جرات حمله
مجدد به شهرهای این کشور را از سر بیرون کند. او سلاح اقتصادی را برای مبارزه با
کره شمالی انتخاب کرده بود. بنابراین به 10 نفر از مدیران شرکتهایی که تازه تاسیس
بودند ولی ظرفیت بزرگ شدن را داشتند (از جمله کیم وو چونگ و لی بیونگ چول و هشت
نفر دیگر از جمله مدیر گلداستار که امروزه به عنوان ال.جی شناخته میشود)، دعوت کرد
تا در جلسهای برنامه های خود برای ابر شرکت شدن را بیان کنند و به ایشان رانتهای
صادراتی، معافیت 10 ساله مالیاتی و وامهای کلان بدون بهره اعطا کرد. حتی کیم وو
چونگ در خاطراتش عنوان کرده که این وام شرکت او و شرکت چول را متحول کرد. اقساط
این وام کاملا بدون بهره بوده و سه سال تنفس پرداخت داشت. بعد از اتمام این دوره
10 ساله این شرکتها میبایست سهم تعیین شده از صادرات را میداشتند و همچنین موظف به
پرداخت مالیات به دولت بودند تا درآمد دولت از درامد افزایش داده شده این شرکتها،
تامین شود. کیم وو چونگ 20 سال بعد به دلیل عدم شفافیت مالیاتی (در دوره بعداز
اتمام رانت)بازداشت شد و شرکت خودروسازی دوو توسط جنرال موتورز توسط و شرکت دوو
الکترونیکس ابتدا توسط گروه صنعتی انتخاب و سپس توسط هلدینگ دانگ بو خریداری شد.
شرکت سامسونگ (به کره ای به
معنای سه ستاره)، توسط لی بیونگ چول به عنوان یک شرکت بازرگانی تأسیس شد و بیشترین
حجم کاری خود را بر صادرات ماهی، میوه و سبزی به چین قرار داد. طی یک دهه، با رشدی
بسیار سریع، سامسونگ به یکی از ۱۰
شرکت بزرگ کره تبدیل شد. در سال ۱۹۶۹
شرکت سامسونگ الکترونیک به عنوان یک شرکت تابعه در گروه سامسونگ متولد شد. این
شرکت در دهه ۱۹۷۰ با سرمایهگذاری در
صنایع سنگین، صنایع شیمیایی و پتروشیمی و کشتیسازی، راه صنعتی شدن را در پیش گرفت.
در ۱۹۷۳ دومین برنامه ۵
ساله مدیریت این شرکت اعلام و گذار از مرحله تولید و تجارت مواد اولیه به ساخت
محصول نهایی، هدف اصلی این گروه اعلام شد. در دهه ۱۹۷۰ شرکت سامسونگ آنچنان توسعه پیدا کرد، که شرکتهای صنایع
سنگین، پتروشیمی، کشتیسازی و ابزارهای دقیق سامسونگ یکی پس از دیگری تأسیس گردید
و اولین صادرات صنایع الکترونیک این گروه نیز از سوی سامسونگ الکترونیک صورت گرفت.
محصولات این شرکت در دهه ۱۹۸۰
توانستند به بازارهای جهانی راه یابد.
در سال ۱۹۸۷ با درگذشت لی بیونگ-چول، پسر او لی کان هی مدیریت گروه
را برعهده گرفت. لی کان-هی یک سال بعد برنامه توسعه دوم گروه سامسونگ را در شرکت
به راه انداخت. این برنامه شامل بر تجدید ساختار کسبوکار قدیمی و تبدیل شرکت به یکی
از ۵ شرکت برتر الکترونیک و شرکتی در کلاس جهانی
بود.
در دهه 1990 تغییرات بسیار زیادی در این شرکت شکل گرفت. این دهه را میتوان دوران مدیریت نوین در سامسونگ دانست. در این دوران شعار اول کیفیت انتخاب و تبلیغ شد. در این دوره، ۱۷ محصول مختلف نظیر نیمرسانا، نمایشگرهای رایانه و البته موبایل در بازار جهانی تولید شد و در برخی از آنها نظیر نمایشگرهای السیدی به مقام اول جهانی دست یافت. همزمان، علاوه بر جهتگیری به سمت بکارگیری شش سیگما و تولید محصول کیفی، کیفیت کارکنان نیز مورد توجه قرار گرفت. از ابتدای قرن بیست و یکم، حرکت به سمت دوران دیجیتال برای این شرکت تشدید شد. زمانی که گوشی های تلفن همراه سامسونگ به بازار راه یافتند، هیچ کس از آنها استقبال نکرد. در سه سال اول تولید این گوشی ها با زیان همراه بود اما مدیر شرکت سامسونگ(لی کان هی)، معتقد بود که دنیای آینده دنیای دیجیتال و تلفن همراه است. او تحقیقات زیادی درباره موفقیت نوکیا انجام داد و همواره در حال تقلید کارهای بیل گیتس و استیو جابز بود. به گونه ای که هرگاه محصول جدیدی از کارخانه اپل معرفی میشد، هون تعداد زیای از آنها را برای تحقیقات و بررسی کارایی خریداری میکرد. سامسونگ در سال 2011 تولید ال سی دی را به گونه ای با همکاری شرکت ال جی برای برتری بر شرکتهای غربی با ال ال جی به توافق رسید و با همکاری شرکت هیوندای به یکی از بزرگترین غولهای تلفن همراه بدل شد. فناوری در سامسونگ به گونه ای پیشرفت کرد که دیگر مشخص نبود اپل از سامسونگ کپی برداری میکند یا سامسونگ از اپل. با تاسیس شرکت فاکسکان در چین و تولید گسترده اپل در چین، سامسونگ بسیاری از قطعاتاولیه اپل را تامین کرد. یک بعد از تعطیلی کارخانجات صنعتی ارج(سال97)، سامسونگ عنوان بزرگترین شرکت تولید کننده مانیتور و تلفن همراه در جهان را به خود تخصیص داد. سامسونگ همچنین جزو برترین شرکتهای تولید لوازم خانگی در جهان است و در تمام شهرهای جهان لوازم خانگی سامسونگ حضور دارد.
منابع و ماخذ:
سرگذشت پنجاه کنشگر اقتصادی ایران/فریدون شیرین کام و ایمان فرجامنیا
بنياد فرهنگي مهندس مهدي بازرگان
مجله صنعت، نشريه كانون مهندسين، شماره 4 و بهمن 1323
خاطرات وحيد، شماره 13، آبان 1351
مجله اتاق بازرگاني تهران، شماره 69 و 70، مرداد 1337
این کارآفرین بزرگ ایرانی که نام خانودگی وی در ابتدا «اشتهاردیان» بود، در سال ۱۳۰۴ درتهران در خانوادهای روحانی و مذهبی دیده به جهان گشود. به دلیل وضعیت نامناسب مالی خانواده و فوت پدرش، آزمایش مجبور شد در نوجوانی ترک تحصیل کند و مدرسه را در کلاس چهارم ابتدایی ترک کرد. محسن از ۱۱ سالگی برای تأمین خانواده اش در کارگاه آهنگری مشغول به شاگردی و کارگری شد.
دستمزد وی یک تومان در هفته بود. او پس از دو بار تغییر محل کار و هفت سال تجربه شاگردی، عاقبت با ۱۴۰ تومان پسانداز، در سال ۱۳۱۸ مغازه کوچکی در خیابان عین الدوله باز کرد و به در و پنجرهسازی پرداخت. آزمایش در سال ۱۳۲۱ با بتول عاصمی ازدواج کرد. بتول یکی از بستگان وی بود و این نسبت فامیلی موجب شد تا آنها نتوانند فرزندی داشته باشند. از آنجا که این وصلت بدون فرزند مانده بود و درآن زمان نداشتن فرزند یک شرم اجتماعی بود، آنها چاره ای اندیشیدند. آزمایش به همسرش پیشنهاد داد تا همسر دومی اختیار کند و از وی صاحب فرزندانی شود. پس از رضایت همسر اول، آزمایش با همسر دومش که فرزانه نام داشت ازدواج کرد. حاصل این ازدواج چهار فرزند سالم بود. بعدها محسن از بتول جدا شد و زندگی خود را با همسر دوم و فرزندانش ادامه داد.
آزمایش سعی در نوآوری داشت و
همواره رویاهای بزرگ، او را به پیش فرامیخواندند. وی در مناقصههای شهرداری تهران
در رابطه با لولهکشی آب شرکت کرده و چندین کار بزرگ را دریافت و به پایان رساند.
او از اواسط دهه ۳۰ در شرق تهران در
کارگاهی به ساختن صندلی، مبل و آبکاری فلزات پرداخت. این کارگاه در سال ۱۳۳۶ در یک آتشسوزی، که آزمایش آن را «عمدی» توصیف
میکرد نابود شد. پس از این ماجرا او در تهراننو به تاریخ ۱۶ اسفند ۱۳۳۷
در محل کارخانه قدیمی، کارخانه صنعتی آزمایش را بنیان نهاد و تا سال ۱۳۵۸ مدیریت آن را در اختیار داشت.
سرمایه شرکتی که آزمایش به ثبت
رسانده بود، ۳۰ میلیون ریال بود.
اما با رشد و توسعه کار، سرمایه شرکت در سال ۱۳۴۷ به ۲۰۰ میلیون
ریال افزایش یافت. در این سال پیشبینی فروش محصولات شرکت ۱ میلیارد ریال بود. بعد از چند سال، وی زمینی به مساحت ۱۸۵ هزار متر در کیلومتر ۱۰
جاده آبعلی، سه راه آزمایش خریداری کرد و کارخانهای بنا نهاد. در این کارخانه چندین
نوع یخچال، کولر، آبگرمکن، تختخواب فلزی، بخاری و اجاق گاز تولید میشد. کمکم زیربنای
کارخانه از ۲ هزار متر در سالهای
آغازین، به ۷۳ هزار متر در اواسط سالهای
دهه پنجاه رسید.
وضعیت کارکنان آزمایش
کارکنان مجموعه آزمایش از احترام و ارج خاصی برخوردار بودند. آنها پس از استخدام شامل قرارداد رسمی شده و از مزایای آن بهرهمند میشدند. حقوق کارکنان مجموعه آزمایش از مجموعه های مشابه بالاتر بود و آنها از وامهای بلندمدت استفاده میکردند. کارگران و مهندسین کارخانه توسط خود آزمایش ملاقات میشدند و به مشکلات آنها رسیدگی میشد. آزمایش شخصا هزینه عروسی کارگران و مهندسین مجموعه را میپرداخت. آزمایش اعتقاد داشت که رضایت کارکنان موجب افزایش تولید است و اینگونه میتوان کارخانه را به بهترین شکل اداره کرد. شرکت ملی نفت تحقیقی مفصل در مورد میزان حقوق و مزایایی پرداختی در صنایع ایران صورت داده بود که براساس این تحقیقات، کارخانه آزمایش حقوقی بیشتر از مجموعه های دولتی به کارکنان خود پرداخت می کرد. آزمایش دو استراتژی برای اداره مجموعه خود انتخاب کرده بود.
او از سویی اعتقاد به استفاده از مشاوران خارجی نداشت و سعی میکرد تا کارمندان غیرایرانی را به مجموعه خود راه ندهد. تنها در یک دوره یک کارشناس خارجی در مجموعه آزمایش وارد شد. خارجی ها تنها میتوانستند در مرحله راه اندازی کارخانه حضور داشته باشند. استراتژی دوم ولی از شیوه اول کمی سخت تر بود. آزمایش برای رسیدگی به امور اجرایی کارخانه از یک سرهنگ بازنشسته یاری خواسته بود. سرهنگ باید تلاش می کرد تا امنیت کارخانه حفظ شود. چنین استخدامی سبب شده بود تا گروهی جو کارخانه آزمایش را امنیتی بخوانند. او با این حال که تحصیلات آکادمیک نداشت، سرگذشت مدیران بزرگ امریکایی و ژاپنی را مطالعه کرده بود. خصوصا در این میان علاقه خاصی به ماتسوشیتا(مدیر افسانهای شرکت ناسیونال و پاناسونیک)، داشت و اندیشههای او را بررسی و دنبال میکرد.
آزمایش اعتقاد داشت تحصیل دانش
به سرعت میتواند چرخهای صنعت ایرانی را بچرخاند و کشور را به پیش ببرد. او به سبب گرفتارهای خانوادگی فرصتی برای تحصیل نیافته بود و همواره اعتقاد
داشت برای تحصیل باید از جوانان حمایت کرد تا آینده کشور تضمین شود. او در کارخانه
خود برای تحصیل کارمندان و کارگران هنرستان فنی آزمایش را تاسیس کرد تا همه این
فرصت را داشته باشند که تحصیل کنند. کسی که در این هنرستان تحصیل میکرد حقوق
بیشتری میگرفت. آزمایش حتی توانست این موضوع را به بیرون از کارخانه خود گسترش دهد
و موفق شد تا ۳۳۰ هنرجو را در
هنرستان خود ثبت نام کند. کارخانه ای که آزمایش ساخته بود به زودی به یکی از
بزرگترین مجموعه های اقتصادی کشور بدل شد.
اگر در این محیط، جوانی بی سواد با ایمان و پشتکار خود به چنین موفقیتهایی دست یافتهاست، آیا دیگران به خصوص تحصیل کردههای ما نخواهند توانست از این همه موهبت برخوردار گردند و شاهد پیروزی را در آغوش گیرند؟
محسن آزمایش
میراث آزمایش
با گسترش فروش محصولات و اقبال داخلی و خارجی مشتریان مجموعه آزمایش در حال گسترش بود. پیش بینی فروش کارخانه در سال ۱۳۴۷ به عدد یک میلیارد ریال رسیده بود. کارخانه در همان سال شصت میلیون ریال حقوق به کارکنان خود پرداخت کرده بود. سود کارخانه نشان میداد که زندگی آزمایش و کارکنان مجموعه او در حال بهبود و دگرگونی است. او از توانسته بود از یک کارگاه سوخته، دنیایی عظیم بنا کند. محصولات آزمایش بازار ایران را تسخیر کرده بودند.
تولیدات کارخانه به قدری افزایش یافته بود که بازار داخلی برای این مجموعه کوچک مینمود. از این رو، نمونههای محصولات آزمایش، روانه بازارهای منطقه شد. افغانستان، کویت و کشورهای حاشیه خلیج فارس بازارهایی بودند که آزمایش قصد داشت، آنها را فتح کند. طبق ادعای مدیران آزمایش، سی درصد بازار افغانستان در اختیار محصولات آنها بود. این اتفاق در زمانی رخ داده بود که که کالاهای روسی و جنوب شرق آسیا، بازار افغانستان را شاهرگ حیاتی خود میدانستند. در دهه ۴۰ دیگر بلخ ، توسط آزمایش فتح شده بود!
شرکت آزمایش توسعه یافت و کل خاورمیانه را به عنوان بازار هدف خود انتخاب کرد. رویای آزمایش توسعه تا حدی بود که با میراث ماتسوشیتا رقابت کند. این شرکت موفق شددر دهه ۵۰ کالاهای خود را به بازارهای حاشیه خلیج فارس صادر کند. این همان بازاری بود که در دهه ۸۰ از سوی مدیران بخش خصوصی ایران به “بازار بزرگ اسلامی” معروف شد ولی این بار ایران تنها کمتر از ۵ درصد این بازار را در اختیار داشت. کارخانجات آزمایش در سال ۱۳۴۸ دگرگون شد. در این سال تلویزیون های ۲۳ اینچی، به محصولات این کارخانجات، اضافه شده بود.
در این دوره استفاده از تلویزیون میان خانواده های ایران رایج شده بود. آزمایش هم قصد داشت تا از این فرصت برای بهره مندی از موهبت بازار جدید ایران استفاده کند ولی این بار آزمایش در محاسبات خود کمی شتاب زده عمل کرد چراکه طرح او شکست خورد و تلویزیون های آزمایش جایگاهی در بازار ایران نیافت. آزمایش ولی ناامید نشد. او قصد کرده بود تا زندگی را به شیوهای جدید سامان دهد. آزمایش کارگاه های فنی را هر روز بیش از گذشته در مجموعه خود بزرگ می کرد. او اعتقاد داشت که کارخانه های ایرانی باید مانند فیات ایتالیا، بنز المان و جنرال موتورز امریکا و تویوتا و پاناسونیک ژاپن، اداره شوند.
سازمان برنامه پیش بینی کرده بود که تا پایان سال ۱۳۵۱ کشور به بیش از ۲۰ هزار نیروی متخصص وماهر نیاز دارد. مصادف با این جریان، اتفاقی در فضایی کسب و کار ایران رخ داده بود که بسیاری از کارخانه های صنعتی را با گرفتاری مواجه ساخته بود. کارخانه های صنعتی برای تامین نیروهای مورد نیاز خود شیوهای جدید را ابداع کرده بودند.
آنان به متخصصان کارخانه های دیگر رجوع می کردند و با پیشنهادهای مالی تلاش می کردند تا کارمندان مجرب را به مجموعه خود اضافه کنند. این موضوع سبب شده بود تا شیوه ای به نام “دزدی متخصص” میان فعالان صنعتی باب شود. در همین دوره آزمایش، تصمیم میگیرد تا روشی دیگر را برای اداره مجموعههای اقتصادی تحت مدیریت خود انتخاب کند. او با کمک واحدهای آموزشی کارخانه خود قصد کرده بود تا کارمندان مورد نیاز خود را تربیت کند تا نیازی به آوردن متخصص از بیرون نداشته باشد. این موضوعی بود که ایروانی و خیامی نیز در پی آن بودند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در
سال ۱۳۵۸ کارخانههای آزمایش مشمول بند د قانون حفاظت
صنایع ایران شدند و آزمایش آزمایش یک سال پس از ملی شدن (مصادره) داراییهایش،
مجبور به مهاجرت به سوئیس شد. بعدها سهام کارخانجات معظم آزمایش به سازمان خصوصیسازی
و صندوق بازنشستگی واگذار شد. البته فعالیتهای تولیدی شرکت تا اوایل سال ۱۳۸۰ تا حدی رونق داشت و کالاهای جدیدی مانند یخچال
ساید بای ساید و فریزر بدون برفک به محصولات شرکت اضافه شدند اما با کاهش بهرهوری
و افزایش گلوگاههای سازمانی، این شرکت کم کم دچار بحران های کوچک و بزرگ شد و ارزش
و کیفیت و تعداد تولیدات آن به شدت کاهش یافت. دهه 80 اوج واردات و رقابت در صنایع
لوازم خانگی بود و برندهای رنگارنگ خارجی یک به یک وارد کشور شده بودند و در مقابل
دیدگان متحیر مشتریان ایرانی، کیفیت و زیبایی و تکنولوژی خود را به رخ آنها میکشیدند.
مشتریان ایرانی با افزایش
نقدینگی و قدرت خرید شروع به خرید کالاهای خارجی نموده بودند و فرهنگ تجمل گرایی و
راحت طلبی و تنوع طلبی به قدری لجام گسیخته در حال گسترش بود. به حدی که وجود
کالاهای خارجی در منازل ایرانیان یک افتخار و فخر بود. بازار فروش محصولات خارجی
گسترش یافته بود. فروش اقساط محصولات خارجی و تبلیغات گسترده آنها سبب شد تا
بسیاری از برندهای ایرانی بازار رقابت را ترک کنند.
در دهه هشتاد مجموعه آزمایش از
طریق بورس به بخش خصوصی واگذار شد اما این موضوع نیز هیچ کمکی به احیای این
کارخانجات ندگذاشت و صرفا اموال و املاک کارخانه مدنظر صاحبان جدید قرار گرفت. در
آن زمان زیان انباشته شرکت حدود ۱۲٫۵ میلیارد تومان بود.
همچنین قیمت هر سهم از شرکت ۱۶۰
تومان بود که ارزش کل شرکت را برابر ۳۵ میلیارد
تومان نشان میداد. در سال ۱۳۸۸
به دلیل بدهیهای فراوان تعداد کارکنان واحد مرودشت آزمایش، از ۱۴۰۰ نفر به ۱۶۰ نفر کاهش یافت و کارخانه به حالت نیمه تعطیل درآمد.
سودای احیای دوباره مجموعه کارخانجات آزمایش، هیچگاه از سرش بیرون نرفت. او از اینکه درب کشور به روی برندهای خارجی باز شود واهمه داشت. او اطمینان داشت که برندهای ایرانی به دلیل عدم نوآوری و کیفیت پایین، توان رقابت با خارجیها را ندارند و اگر مصرفکننده ایرانی تجربه کار با برندهای خارجی را لمس کند، دیگر اقبالی به برندهای ایرانی نخواهد داشت. آزمایش همواره از این موضوع واهمه داشت و به دوستان و شاگردانش این موضوع را گوشزد میکرد.
آزمایش در سالهای پایانی عمر به سختی زندگی میکرد. به دلیل مشکلات مالی زیاد، شرایط و روابط خانوادگی وی به شدت تحت تاثیر قرار گرفت. آزمایش در سال ۱۳۶۶ از همسر دومش نیز جدا شد و در سالهای پایانی عمر به تنهایی و سختی زندگی خود را میگذرانید. وی سرانجام در سال ۱۳۷۱ در شهر رباط مراکش در سن ۶۷ سالگی درگذشت و در همانجا به خاک سپرده شد.
منابع
دنیای اقتصاد/ تک ستارهها، نگاهی به زندگی آزمایش آزمایش
محمدرحیم متقی ایروانی، دربیست و یکم بهمن ماه 1299 در محله مشیر شیراز، دیده به جهان گشود. وی چند روز قبل از سوم اسفند که تهران تحت تصرف نیروهای قزاق قرار بگیرد، متولد شده بود. ایروانی در خانواده ای تاجر پیشه به دنیا آمد. تجارتخانه پدربزرگ او پر از اجناس مختلف، از جمله توتون، پارچه های پیراهنی و غیره بود. همچنین اولین کسی بود که تعدادی پمپ دستی به شیراز آورد و همین امر باعث شد مردم چاه های بیشتری حفر کردند . پدرش میرزا کاظم بود که دو زنش قبل از مادر رحیم فوت شده بودند .
وی بیش از 20 سال با
همسرش نزهت الزمان پارسا، اختلاف سن داشت پدر و عموی رحیم نیز با اتکا به سرمایه
خود و نیز ارثیه زنانشان به زمین داری، تجارت و در تعدادی از فعالیت های اقتصادی
مشارکت داشتند. پدر رحیم در شیراز تجارتخانه ای داشت که به واردات چای، قماش، و تریاک
می پرداخت رحیم فرزند بزرگ خانواده بود که مادرش را هنگام تولد فرزند چهارمش در سن
6 سالگی از دست داد .بعد از این زمان پدر ازدواج دیگری نکرد. عموی رحیم عبدالرحمن
که با خاله رحیم حشمت الزمان پارسا ازدواج کرده بود به پرورش محمدرضا و سرپرستی
محمد رحیم و محمد کریم پرداختند در حالیکه فرزندی نداشتند. محمد کاظم، در 19
آذرماه 1324 درگذشت.
رحیم با برادرانش ارتباط کاری
نداشت و هرکدام بطور مستقل کار کردند . محمد کریم مانند رحیم برای ادامه تحصیل به
امریکا رفت اما به تحصیل ادامه نداد و در آنجا درگذشت. اما محمد رضا که مردی دست و
دل باز بود زندگی خود را بیشتر از راه فروش اموال به ارث رسیده گذراند.» به گفته شیرین
کام رحیم ایروانی کودکی را در تجارت خانه پدر گذرانده بود. جایگاه او در تجارت
خانه بیش از آنکه به آقازاده های تاجر شباهت برده باشد به شاگرد حجره های بازاری
نسبت برده بود.
او در حجره کارهای پستی و نظافت را انجام می داد:« رحیم از کودکی در تجارتخانه شان کارهای مختلفی از جمله جاروب کردن و کارهای مرسوله پستی را انجام م ی داد. رحیم بعد از اتمام دوره دبستان در مدرسه باقریه، برای یادگیری زبان انگلیسی در 12 سالگی به کالج ستیوارت اصفهان رفت.. این انتخاب نشان می دهد که خانواده اش به اهمیت آموزش مدرن توجه داشتند. رحیم در سال 1320 دبیرستان را در رشته ادبی به پایان رساند . قبل از قبولی در دانشکده حقوق بدون اطلاع پدر به آبادان رفت و مدتی در شرکت نفت آبادان کار کرد.
رحیم در سال های 1321 الی 1324 در دانشکده حقوق، علوم سیاسی و اقتصادی دانشگاه تهران، در رشته قضایی ادامه تحصیل داد. از اساتیدش برخی مثل شیخ محمد سنگلجی، سید حسن امامی، احمد متین دفتری، پیرنیا، مصباح زاده، سید علی شایگان، کریم سنجابی، عبدالله معظمی نقش مهمی در فعالیت های فکری، سیاسی اجتماعی دهه سی ایفا کرد.» رحیم در دوره دانشجویی مدتی در پمپ بنزین خیابان وصال تهران کار می کرد. او مدتی بعد به توصیه پدرش ازدواج کرد. پدر به او تذکر داده بود دختری از خانواده ای تجار و مذهبی برای ازدواج انتخاب کند.
محمد تقی نیز چنین کرد. رحیم در همین زمانها به فکر ازدواج افتاد. شیرین کام می گوید:« به توصیه پدرش گوش کرد که م ی گفت همسرت را از خانواده تجار باهوش، زیبا ومسلمان انتخاب کن . در اثر تدریس زبان انگلیسی در دبیرستان مهرآئین شیراز،( تنها دبیرستان هیات مرسلین کلیسایی انگلستان درشیراز) با خانم الا جرالد مدیر دبیرستان خواسته خود را در میان گذاشت الا نیز زینت منتخب را که دانش آموز شاگرد اول آن دبیرستان بود و ویژگی های مورد نظر او را داشت پیشنهاد کرد . زینت دختر حاج فرج منتخب رئیس اتاق تجار شیراز بود .
رحیم در دیداراول به زینت
گفته بود : من روشی در زندگی دارم که در خدمت مادرزنم باشم. اصرار های رحیم در نهایت
تصمیم حاج فرج منتخب را تغییر داد و آن دو در 4 تیرماه 1327 به عقد یکدیگر
درآمدند.» زندگی ایروانی پس از ازدواج با تغییراتی همراه می شود. او ایده های بزرگی
در سر داشت. آغاز دوران تازه نجارت محمد تقی ایروانی اینگونه بود:«اولین تجارتخانه
خود را در سرای محمدی در سبزه میدان بازار تهران با نام شرکت سهامی باتا و شرکت
استاندارد به منظور صادرات کتیرا، مواد روغنی ، مغز گردو، آنقوزه و پنبه و در
مقابل چتائی، کفش، چتر، گونی و گالش ازچکسلواکی وارد می کرد با استخدام دو انگلیسی
کار صادرات و واردات را در تابستان 1330 آغاز کرد . بعد از آن زمینی در چهارراه
گلوبندک خرید و پاساژ استاندارد را با دو راه ورود و خروج در خیابان خیام احداث
کرد.»
به گفته دکتر سعیدی استاد دانشگاه تهران و دیگر پژوهشگر بروری زندگی ایروانی، رحیم پیشنهاد اولیه تاسیس کارخانه کفش را به توماس باتا داد، که در آن موقع نمایندگی فروش او را داشت. اما باتا به سبب ملی شدن کارخانجاتش در اروپای شرقی نپذیرفت. مصرف گالش در جامعه اکثرا روستایی ایران تقاضای زیادی داشت. این نوع کفش، عموما مورد درخواست اهالی مناطق سردسیربود. نخستین اقدام ایروانی در جهت جایگزین کردن واردات این کالای پر مصرف بود. به همین منظور به چکسلواکی سفر کرد وحاصل آن آوردن دو کارشناس و یک دستگاه اتوکلاف بود که از آن برای گرم کردن لاستیک و درست کردن گالش در خیابان خیام سرای محمدی استفاده م ی شد.تولید این نوع کفش در داخل کشور، در حدود 3 تا 4 تومان در مقابل مشابه خارجی 10 تومانی اش هزینه داشت. رحیم معتقد بود که همه مردم به نان و کفش نیاز دارند . اما اگر بتوانند برخی اوقات نان نخورند نمی توانند بی کفش بمانند . رحیم ایده های جالبی داشت. او می گفت توسعه بدون کفش امکان پذیر نیست. سال 1334 زمینی در مهرآباد تهران برای توسعه فعالیت کارخانه اش خریداری کرد. وسعت زمین 700 متر بود که 400 متر ساختمان آن 35 کارگر را در خود جایی داده بود.
او به سرعت قرارداد همکاری با شرکت «لیبشه» امریکایی منعقد کرد. شیرین کام در مورد این مقطع زندگی او می گوید:« رحیم کار تولید کفش را در مهرآباد با شراکت با لیبشه امریکایی از کارخانه کفش ولکو شروع کرد تا با امتیاز این شرکت تولیدات خود را در ایران به فروش برساند. این شرکت کفش های تنیس کف تخت، سبک و کتانی می فروخت. که با زیره لاستیکی پرس شده تولید می شد. دستگاه های پرس را شرکت ولکو به ایران وارد کرده بود. رویه کفش دو لایه، مانند برزنت به هم در کفش ملی دوخته می شد. بعد از مدتی با خریداری ماشین های دوخت از پارچه های داخلی استفاده شد کفش ولکو حاضر به سرمایه گذاری و آوردن فناوری به ایران شد. رحیم به امریکا رفت و نقشه کارخانه تهیه و ماشین آلات آن را از شرکت وارد کرد.
کارخانه در بدو امر روزانه 150 زوج محصول داشت. شرکت کفش نام «ملی » گرفت که مردم خاطره مبارزات ملی شدن نفت را در ذهن داشتند . در این زمان ناصر معتبر، مصطفی عطری و مولر اهل چکسلواکی، کسانی بودند که با رحیم همکاری می کردند. رحیم با خریداری تعداد زیادی خانه در مهرآباد جنوبی به توسعه کارخانه ها پرداخت.» در این دوره زمانی رقبای در کنار ایروانی قرار گرفته بودند. کفش های تولید چکسلواکی و کفش سه ستاره و کفش مهشید شرایط بازار را برای ایروانی قدری دشوار ساخته بودند. اما ایروانی با بکارگیری روشی تلاش کرد تا بازار را به انحصار خود در آورد. علاوه بر تولید کفش به تاسیس کارخانه در زمینه تولید زیره کفش لاستیکی PVC ، تولید آستر و بند کفش، تولید جوراب (خرداد 1347 ) تولید مقوا و کارتن (در آذر 1350 ) قالب، ماشین سازی، تولید تسمه در 600 اندازه برای صنعت، کشاورزی و خودرو (فروردین 1352 )، تولید انواع دستکش و روی بند (در سال 1352 )، نیز که ابزارهای لازم برای صنعت کفش بود، اقدام کرد. مرحله بعدی توسعه در نقطه ای اغاز شد که در همان جا کار کفش ملی به پایان رسید.
کارخانه رحیم ایروانی
با وقوع انقلاب اسلامی مصادره شد و به دلایل ضعف مدیریت و واگذار نکردن آن به بخش
خصوصی 4 ملیارد و هشتصد ملیون تومان آن زمان ضرر داد. ایروانی پس از انقلاب به آمریکا
رفت و کودکان تحت نظرش،که آن زمان 14 تا 16 ساله شده بودند را هم، با هزینه خود به
خارج از کشور برد و در آنجا کارخانه چرمسازی بوستون را تأسیس کرد و باز هم کفش تولید
کرد! سر انجام در 12 بهمن ماه سال 1384 بعد از یک روز کامل کاری در غربت از دنیا
رَفت ایروانی پس از انقلاب و مصادره
شرکت کفش ملّی ابتدا کارخانه کفش و چرمسازی را در بوستون آمریکا تأسیس کرد و سپس
در قاهره کارخانه کفش استاندارد را تأسیس کرد. اینبار بر اساس آنچه سی سال پیشتر در مهرآباد تهران و اسماعیل
آباد کرج ساخته بود از سال ۱۹۸۱ در حوالی شهر آتلانتا در ایالت جورجیا “پارک
صنعتی کامن ولث” و صنایع جورجیا و کارخانجات کفش اوکاباشی را با مشارکت شرکتهای
ایتالیایی و ژاپنی که در ایران با او همکاری داشتند بنیان نهاد.
میراث ایروانی
رحیم ایروانی هزاران کاگر، مهندس و مدیر کارآمد در کشور تربیت کرد که سالها در صنایع مختلف کشور مشغول بکار بودند. کارخانه او در جاده قدیم کرج بزرگترین کارخانه خاورمیانه بود. این کارخانه بیش از یک میلیون متر مربع وسعت داشت. دو بزرگراه و یک خط قطار از میان املاک این کارخانه عبور کردهاند. روشهای ابداعی او در تولید صنعتی کفش سالها توسط کارخانجات بینالمللی (خصوصا ترکها)، کپی شد. او مبتکر فروشگاههای زنجیرهای تولید به مصرف کفش در ایران بود. او یکی از مدیران ارشد شرکتش با دسته چک سفید امضاء شده برای خرید بهترین فروشگاهها در ارزشمنترین مکانهای کشور مامور کرده بود. قصد او این بود که هرایرانی باید در تمام نقاط اصلی شهر به کفش ملی دسترسی داشته باشد. این فروشگاهها در بهترین نقاط میادین و چهارراههای اصلی تهران و شهرستانها استقرار یافته بود. این فروشگاهها به قدری باارزش بود که بعدها مدیران دولتی، با فروش فروشگاههای کفش ملی، سالها هزینه های این سازمان را تامین میکردند. ایروانی علاوه بر تاسیس فروشگاه کفش ملی در سطح ایران ویکسان سازی قیمت در کل فروشگاهها، توانسته بود به شوروی و اروپای شرقی کفش پوتین صادر کند در طی بیش از 30 سال فعالیت، توانسته بود در سال 1356 قریب به 10 هزار نفر را در شرکتهایش مشغول نماید.
او گروه کفش ملی را به
خانواده تبدیل کرد. تعصب نسبت به گروه در نزد ایروانی و مدیران عالی و میانی فوق
العاده بود. بر این اساس پوشیدن کفش غیر ملی، برای پرسنل توبیخ به همراه داشت.
آنها حق نداشتند از شرکت های دیگر صنعتی با نام کامل ذکر کنند و تنها حرف اول آن
گروه ها یاد می شد در غیراینصورت 2 تومان جریمه می شدند. این تعصب در حفظ گروه پس
از انقلاب نیز حفظ شد، بطوریکه سالها پس ازمصادره، با آمدن هرمدیر جدیدی به او
تلفن می زد و تبریک می گفت و او را تشویق به حفظ موسسه می نمود زیرا معتقد بود که
چند هزار نفر از طریق آن زندگی می کنند. او برای اولین بار چکمه یک تکه، گالش و
کیکرز ایرانی و کفش صنعتی کار ایرانی را اختراع کرد.
رحیم ایروانی در طی سال
های فعالیت صنعتیاش در تاسیس بیش از 50 شرکت صنعتی و تجاری و بیش از 25 شرکت صنعتی
در زمینه تولید انواع کفش با شرکای خارجی و داخلی مشارکت داشت . وی در سال ۱۳۴۳
شرکتی به نام شرکت کانون مشاوره اقتصادی را به منظور تربیت و پرورش ۲۲ کودک دو
ماهه تا ۲ساله تأسیس کرد تا در آینده این کودکان، به مدیران بنگاههای صنعتی او تبدیل
شوند. قرار بر این شد قسمت عمده بودجه کانون به مصارف تحصیلی این اطفال برسد و لوازم
خوارک پوشاک و وسایل زندگی ساده و کم خرج باشد. همچنین هیچکدام از این اطفال نیز
پس از رسیدن به سن ۱۸ سالگی هیچ تعهدی نسبت به کانون ندارند و مختارند که هرجور که
خواستند در اجتماع زندگی کنند. فقط انتظار مؤسسه این است که نسبت به تحصیل جدی
باشند و تمسک به دین اسلام و حسن اخلاق را پیشه خود سازند. با پیروزی انقلاب اسلامی،
ایروانی این کودکان را که آن زمان ۱۴ تا ۱۶ ساله بودند با خود به خارج از کشور
برد.
نامه ایروانی به رئیس جمهور
رحیم ایروانی با اینکه
سالها از ایران رفته بود و در لندن کسب و کار دیگری راهاندازی کرده بود، اما
آروزی او زنده کردن دوباره کفش ملی بود، او سالها در این خصوص تلاش کرد و نامه های
مختلفی به روسای جمهور وقت نوشت که پاسخی دریافت نکرد. هفت ماه پیش از مرگ،
ایروانی مجددا تلاش کرد تا به ایران بازگردد و کفش ملی را احیا کند. او در نامهای
خطاب به علی سعید لو(معاون اجرایی دکتراحمدی نژاد)، نوشته بود:
سرور بزرگوارم، جناب آقای علی سعیدلو، با تقدیم مراتب ارادت و اخلاص، بنده رحیم ایروانی موسس گروه صنعتی کفش ملی در اسماعیلآباد جاده قدیم کرج که در آنجا بیش از ۳۴ کارخانه و در ایران ۴۳۰ فروشگاه کفش ملی تاسیس کردهام که حتماً جنابعالی مسبوق هستید، اینک آواره در انگلیس هستم. اکنون که برنامه مهم جناب آقای رئیس جمهور ایجاد کار است، پیشنهاد میکنم طی تصویبنامهای کارخانجات بنده را مرجوع دارند، در این صورت حداقل طی سه سال 10 هزار کارگر و کارمند استخدام خواهم کرد. از حضور جنابعالی که همیشه اهل حساب و کتاب بوده و هستید، استدعا دارم در این مورد با جناب آقای وزیر صنایع مذاکره فرمایید و اطلاع دهید که فوراً برای ادای توضیحات بیشتر به حضورتان شرفیاب شوم. بنده فعلاً در لندن انگلیس هستم و چنانچه اوامری باشد با کمال افتخار در اختیار جنابعالی خواهم بود. به حضور مبارک پیشنهاد میکنم که اگر شغل دولتی میل ندارید، ریاست گروه صنعتی ملی را قبول بفرمایید، خود بنده معاون سرکار خواهم شد.
رحیم متقی ایروانی
رحیم ایروانی، با اینکه در خارج از کشور زندگی مرفهی داشت و نیاز مالی برای بازپسگیری کارخانههایش نداشت، همواره رویای احیای گروه صنعتی کفش ملی و اعتلای مجدد نام ایران در صنعت کفش جهان را در سر میپروراند. ایروانی پس از دههها تلاش برای سازندگی در کشور، با وجود اینکه از دولتهای مختلف هیچ گاه جوابی دریافت نکرده بود، هفت ماه پس از آخرین نامه خود در روز دوازدهم بهمن ماه سال 1384، پس از یک روز کاری فشرده، در حسرت روشن کردن دوباره چراغ کفش ملی، دیده از جهان فروبست.
منابع و ماخذ:
هفته نامه تجارت فردا
خبرگزاری جماران
ویکی پدیا / دانشنامه آزاد
مقاله سرمایه دار ملی، ماهنامه مهرنامه ، نوشته محمد توکلی طرقی
سید محمود خیامی ، در سال 1308 در طرقبه مشهد دیده به جهان گشود. پدر او کامیوندار بود. در دههی دوم قرن چهاردهم هجری شمسی که کشورهای بیگانه (شوروی سابق، ایالات متحده آمریکا و بریتانیا) ایران را اشغال کرده بودند، منطقهی خراسان در تصرف سربازان روس در آمد. آنها در سال ۱۳۱۴ کامیونهای علیاکبر را برای جابجاییهای خود با زور ضبط و حتی گاراژ او را مصادره میکنند. دولت مرکزی هم به معنای درست کلمه وجود نداشت تا بشود به جایی شکایت برد.
با از دست رفتن بیشتر دارایی پدر، زندگی خانواده خیامی بهسختی میگذشت تا با اتمام جنگ پساز مدتی روسها مشهد را ترک کردند. ارتش شوروی سابق هرچه در این مدت تصرف کرده بود را هم با خود برد و علیاکبر خیامی کامیونهایش را از دست داد؛ ولی خوشبختانه زمین را نمیتوانستند با خود ببرند و گاراژ دوباره به او باز گشت. علیاکبر خیامی از آن پس مکان توقفگاه کامیونها را تبدیل به تعمیرگاه کامیون نموده به کسب و کار ادامه داد. محمود که در آن زمان شاگرد «دبیرستان شاه رضا» در مشهد بود بخاطر کمک به پدر به تحصیل شبانه در «دبیرستان رازی» ادامه داد. محمود و برادرش در سال ۱۳۲۸ به تهران رفته و در آنجا با دریافت مجوز اتوبوسسازی، اولین قدم را در راه خودروسازی برداشتند.
در واقع او کار را با برادرش، از کارواش در مشهد شروع کردند. سپس از تعمیرات ساده کنار خیابان، کار در تعمیرگاه خودرو را انجام دادند. سال ۱۳۲۸ برادران خیامی به تهران عزیمت کردند. در جاده کرج قسطی زمینی خریدند و کم کم در آن جا تعمیرگاه، کارگاه اتاق ساز، فروشگاه لوازم یدکی و صندلی سازی برپا داشتند. در این کارگاه احمد خیامی از نماینده مرسدس بنز در ایران شاسی اتوبوسهای مرسدس بنز را میگرفت و روی آنها اتاق میساخت. برای اتوبوسهایی که میساخت دستشویی و توالت کوچک و یخچال هم درست میکرد. برای راحتی مسافران، کارگاه ساخت صندلی را هم احداث کرد. این کارگاه صندلیسازی بعدها الهامبخش او در ساختن نخستین کارخانه بزرگ مبلسازی ایران به نام «مبلیران» شد. او جزو نخستین کارآفرینانی بود که برای کارگران و کارکنانش خانه ساخت.
فعالیتهای پیش از انقلاب
محمود خیامی به همراه برادر و خواهرشان، کارگاه مونتاژ خودروی ایران را سال ۱۳۴۱ تأسیس کرده بودند. زمانی که شرکت آنها با تشکیلات جدید و نام رسمی “ایران ناسیونال” در سال ۱۳۴۶ و با سرمایه ۴۰ میلیون تومان ثبت شد، تنها میتوانست روزانه ۱۰ خودروی سبک و ۷ خودروی سنگین (اتوبوس و کامیون بنز) تولید کند.
هفت سال بعد از تأسیس ایران ناسیونال، این شرکت اعلام کرد که سرمایه شرکت در همین مدت کوتاه، بیش از ۱۲ برابر شده و ایران ناسیونال از نظر کیفیت و کمیت تولید، در ردیف بزرگترین خودروسازان آسیا قرار گرفتهاست. پس از آن، در سال ۱۳۵۲، ایران ناسیونال اعلام کرد که خودکفایی در تولید قطعات یدکی را در راس برنامههایش قرار دادهاست. از این رو، خیامیها علاوه بر پایهگذاری نخستین صنعت خودروسازی در ایران چندین کارخانه و مؤسسه تولیدی دیگر راهاندازی کردند که سهم مهمی در صنعت و اشتغال کشور داشتند.
«کارخانه لاستیکسازی بریجستون ایران»، «شرکت پیستونسازی ایران»، «کارخانه ایدم در تبریز برای تولید موتور دیزل»، «کارخانه پلیرنگ (تولیدکننده رنگ خودرو)»، «کارخانه فنرسازی در جاده کرج»، «شرکت ریختهگری» و «شرکت رضای مشهد» و تأسیس دو هنرستان برای تربیت تکنیسین از جمله آنها هستند. آنها که پیشتر برای اتوبوسها اتاق میساختند، برای راحتی مسافران، کارگاه ساخت صندلی را هم احداث کردند. این کارگاه صندلیسازی بعدها الهامبخش محمود خیامی در ساختن نخستین کارخانه بزرگ مبلسازی ایران به نام «مبلیران» شد.
در همین سالها، محمود خیامی با کمک گروهی دیگر از سرمایهداران ایران، بانک صنعت و معدن و فروشگاههای زنجیره ای کوروش (قدس فعلی) را نیز بنیان نهاد.
در این سالها، رقابت ایران ناسیونال با هیوندای کره شروع شده بود. در سال ۱۳۵۶، او با ایران ناسیونال اعلام کرد که میخواهد “پیکان” را از خط تولیدش خارج کند، با شرکت پژو وارد شراکت جهانی شود و تولیداتش را به کشورهای دیگر صادر کند.
محمود خیامی جزو اولین کارآفرینانی بود که برای کارگران و کارکنانش خانه ساخت و شهرک پیکان که محل سکونت کارکنان ایران ناسیونال بود را بنا نهاد.
فعالیتهای پس از پیروزی انقلاب
پس از پیروزی انقلاب نام برادران خیامی به دلیل ارتباطات با حکومت سابق در میان افراد حامی غرب قرار گرفت و کارخانه واموالش مصادره شد. خیامی پیش از پیروزی انقلاب برای مذاکره فنی به لندن رفته بود. اما پس از مصادره اموال و ذکر نام او توسط شورای انقلاب، او دیگر به ایران بازنگشت. خیامی معتقد بود که اگر روند فعالیت شرکت ایران ناسیونال ۸ تا ۱۰ سال دیگر ادامه پیدا میکرد، ایران دیگر نیازی به صنعت نفت نداشت.
او به دلیل سابقه خوبی که در همکاری با شرکت مرسدس بنز آلمان داشت، از این شرکت اعتبار گرفت و در خارج از ایران، کارش را به عنوان فروشنده از صفر آغاز کرد و موفق شد که نمایندگیهای فروش مرسدس در انگلیس و آمریکا را بدست بیاورد. او به عنوان یکی از ثروتمندترین افراد و مدیران سرشناس در انگلستان و فرانسه شناخته شده بود. محمود خیامی روز نهم اسفندماه ۱۳۹۸، در سن ۹۰ سالگی، در شهر لندن، دیده از جهان فروبست.
میراث خیامی
محمود خیامی مدیر بنیاد خیامی بود که در سال ۲۰۰۰ میلادی توسط وی تأسیس شد. این بنیاد در کنار فعالیتهای خیریه در زمینههای بهداشت، کودکان و پناهندگان، فعالیتهایی را در زمینه گفتگوی بین ادیان را نیز در برنامه خود قرار دادهاست.
خیامی در سالهای اخیر صد و ده مدرسه به نام امام علی در روستاهای استان خراسان ساخته بود و هشت مجموعه بزرگ آموزشی نیز به نام ثامنالائمه در مشهد احداث کردهبود. او همچنین ساخت هجده مجموعه کار و دانش را در استان خراسان به پایان رسانده بود که هجده میلیارد تومان هزینه دربرداشت. خیامی وصیت کرد که بخشی از داراییش برای خرید اشیای عتیقه ایرانی در حراجیهای بینالمللی اختصاص یابد تا این اشیا خریداری شده و به موزههای ایران بازگردد.
او همچنین صاحب چندین نمایندگی اتومبیلهای مرسدس بنز در کشورهای انگلستان و ایالات متحده آمریکا بودهاست. وی در سال ۲۰۰۷ میلادی کمک یک میلیون پوندی را به حزب کارگر انگلستان اعطا کرد که قدردانی تونی بلر واکنشهای گستردهای را در رسانههای بریتانیا به همراه داشت.
رضا نیازمند اولین رئیس سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران درباره زندگی محمود خیامی گفتهاست: «خیامی هرچه داشت را در ایرانناسیونال هزینه کرد. پس از انقلاب خیامی هم از ایران فرار کرده بود و کارخانه را هم مصادره کرده بودند. من لندن بودم و فکر کردم نکند که مشکل مالی داشته باشد. روزی او را دیدم و پرسیدم که آیا درآمدی داری که گذران زندگی کنی؟ گفت خیالت راحت باشد روزی که من رفتم برای قرارداد با انگلیسیها، طرف انگلیسی به من توصیه کرد که در این قرارداد یدکیها را نگذار و برای تأمین قطعات یدکی قرارداد جداگانهای به نام خودت ببند، نه شرکت ایرانناسیونال. تو اگر بنا بر هر دلیلی از کارخانه بروی هزینه حاصل از خرید و فروش قطعات یدکی فقط به تو تعلق میگیرد. حقالزحمه این قرارداد ۱۵ درصد برای فروش هر قطعه بود. یعنی از زمان آغاز تولید پیکان در ایران هر قطعه یدکی برای پیکان از انگلیسیها خریداری شدهاست ۱۵ درصد آن سهم خیامی بودهاست.
نشان و لقبهای محمود خیامی
خیامی دارای چند نشان و لقب از انگلستان و فرانسه است. از جمله نشان های وی میتوان به نشان شوالیه CBE «فرمانده درجه 1امپراتوری بریتانیا» و نشان KSS یا «سنکت سیلوستر» (نشان رتبه پنجم کلیسای کاتولیک) و همچنین «Royal Order of Francis I».
بخشبندی بازار فرایند تقسیم بازار مشتریان بالقوه به گروهها و بخشهای مختلف بر اساس ویژگیهای خاص است. عضو این گروهها ویژگیهای مشابهی را دارند و معمولا یک یا چند جنبه مشترک در میان آنها وجود دارد. به تعریفی دیگر؛ بخشبندی بازار فرایند تقسیم کل بازار مصرف کنندگان به گروههای کوچکتر افراد با ویژگیهای مشابه است. در نهایت افراد در هر بخش باید تا حد ممکن مشابه باشند اما همچنین باید از بخش های دیگر متمایز باشند.
هدف این است که بخشهایی از بازار ایجاد شود که محصولات مشابه را به دلایل مشابه خریداری میکنند، به طور مشابه به پیامهای برند پاسخ میدهند، دارای تواناییهای مشابه برای خرید محصولات و غیره هستند. به عنوان مثال بخش بندی کلاسهای مختلف خدمات خطوط هوایی به کلاس اکونومی، بیزینس و فرست کلاس میباشد. دلایل زیادی وجود دارد که چرا تقسیم بندی بازار انجام میشود؛ یکی از دلایل عمده بازاریابان برای بخش بندی بازار این است که میتوانند ترکیبی از بازاریابی سفارشی را برای هر بخش ایجاد کنند و بر اساس آنها نیازها را برآورده کنند.
هدف تقسیم بندی، تمرکز یک شرکت بر روی بخشهای فرعی یا بخشی از بازار است تا بتواند مزیت رقابتی درون بخش را به دست آورد. تمرکز یک شرکت در بخش خاص، اساسا ماهیت کل استراتژی بازاریابی است. تقسیم بندی بازار، ابزار مفهومی برای کمک به دستیابی اهداف سازمانی است. مفهوم بخشبندی بازار توسط Wendell R. Smith در مقاله او به نام «تفکیک محصول و بخشبندی بازار به عنوان استراتژی بازاریابی جایگزین» در سال 1956 بنا شد.
امکان ندارد توقع داشته باشیم کالایی که در بخش متوسط یا ضعیف بازار باید به فروش برسد، در بخش لوکس آن بفروش برسد. بنابراین توقع وجود فروشگاه لویی ویتون در روستاهای اوگاندا، بی معنی است. به همان میزان توقع حضور یک برند ضعیف در مناطق تفریحی شمال کشور خالی از اعراب است.
انواع بخش بندی بازار
بخش بندی بازار به طور معمول با استفاده از ویژگیهای مختلف توسعه یافته که در ادامه بیشتر مورد بحث قرار میگیرد. این ویژگیها شامل ویژگیهای دموگرافیک، روان شناختی، رفتاری و جغرافیایی میباشد.
بخشبندی جغرافیایی
بخشبندی جغرافیایی، بازار را بر اساس جغرافیا تقسیم میکند. این نوع از بخشبندی بازار مهم برای بازاریابان است، چنانکه افراد متعلق به نواحی مختلف ممکن است نیازهای متفاوتی داشته باشند؛ به عنوان مثال، یک شرکت ممکن است انتخاب کند که برند مخصوص خود را در برخی کشورها بفروشد و در برخی دیگر از کشورها نفروشد. بسیاری از رستورانها در یک محدوده جغرافیایی سرویس خود را ارائه میدهند و تا بتوانند بر روی سود بیشتر تمرکز میکنند. افراد متعلق به مناطق مختلف ممکن است دلایل مختلفی برای استفاده از یک محصول مشابه داشته باشند. بخشبندی جغرافیایی به بازاریابان کمک میکند کمپینهای بازاریابی اختصاصی را برای هر شخص فراهم کنند. شرکت تولید محصولات گرمایشی ممکن است در شهرها و یا کشورهای سردسیر برای فروش محصول خود بازاریابی کند. برخی از نمونه های معمول تقسیم بندی جغرافیایی عبارتند از: مناطق گرم یا مناطق سرد، شهری یا روستایی، مناطق رطوبتی یا مناطق خشک و غیره.
بخشبندی دموگرافیگ (جمعیت شناختی)
تقسیمبندی جمعیت شناسی بازار را بر مبنای متغیرهای دموگرافیک مانند سن، جنس، وضعیت تاهل، تعداد خانواده، درآمد، مذهب، نژاد، شغل، ملیت و غیره تقسیم میکند. این بخشبندی یکی از رایج ترین تقسیم بندی در میان بازاریابان است. تقسیم بندی جمعیت شناسی تقریبا در هر صنعت مانند خودرو، محصولات زیبایی، تلفنهای همراه، پوشاک، و غیره دیده میشود و بر این فرض است که رفتار خرید مشتریان به شدت توسط ویژگیهای جمعیت شناسی تحت تاثیر قرار میگیرد. برخی برندها فقط خانمها و برخی دیگر از برندها فقط آقایان را مورد هدف قرار میدهند. کمکهای شنوایی برای افراد مسنتر و افرادی که مشکل شنوایی دارند در نظر گرفته میشود. مثال دیگر در بازار خودرو است که محدوده قیمتهای مختلفی برای خودروهای تولید شده وجود دارد که در این مورد بخشبندی بازار بر اساس وضعیت اقتصادی مصرف کنندگان انجام میشود. تقسیم بندی جمعیت شناسی همیشه نقشی حیاتی را در کل استراتژی تقسیمبندی ایفا میکند.
بخشبندی رفتاری
بازار همچنین بر اساس رفتار مخاطب، نحوه استفاده،
الویت، الگوی تصمیمگیری تقسیم میشود. بخشها معمولا بر اساس شناخت آنها از محصول
یا نحوه استفاده از محصول تقسیم میشوند. اعتقاد بر این است که شناخت محصول و استفاده
از آن بر روی تصمیم خرید یک فرد تأثیر میگذارد. مخاطبان را میتوان به بخشهای زیر
تقسیم کرد:
افرادی که در مورد محصول میدانند؛
افرادی که در مورد محصول نمیدانند؛
کاربران سابق؛
کاربران فعلی؛
کاربران بالقوه؛
و غیره.
افراد را میتواند به عنوان وفادار به برند، بی طرف نسبت به برند و رقیب برند دستهبندی کرد. همچنین آنها را میتوان بر اساس نحوه استفاده تقسیم بندی کرد. مثالی از بخشبندی بازار بر اساس رفتار، مربوط به بازاریابی در مناسبتها است. الگوهای خرید در روزهای پایانی سال با الگوهای خرید در روزهای عادی سال کاملا متفاوت است؛ بنابراین، بخش بندی نحوهی استفاده نیز نوعی از بخش بندی رفتاری است.
بخشبندی روان شناختی
بخش بندی روان شناختی مخاطب را بر اساس شخصیت، سبک
زندگی، احساسات، رفتار و نگرش تقسیم میکند. فرایند این بخشبندی بر این فرض استوار
است که رفتار خرید مصرف کننده را میتوان توسط شخصیت و شیوه زندگی او تحت تأثیر قرار
داد. شخصیت ترکیبی از ویژگیهایی است که ماهیت متمایز فرد را تشکیل میدهد و شامل عادات،
صفات، نگرش، خلق و … میشود. شیوه زندگی این است که چگونه یک فرد در زندگی خود زندگی
میکند. شخصیت و شیوه زندگی، تصمیم خرید و رفتار یک شخص را تا حد زیادی تحت تأثیر قرار
میدهد. شخصی که دارای یک سبک زندگی ولخرج میباشد ممکن است داشتن یک تهویه هوای مطبوع
را در هر اتاق به عنوان یک نیاز در نظر بگیرد؛ در حالیکه فردی که در همان شهر زندگی
میکند، اما دارای یک شیوه زندگی محافظه کارانه میباشد ممکن است اینکار را لوکس در
نظر بگیرد. بخشبندی روانشناختی یک روش قانونی برای تقسیم بازار مصرف کننده است. ما
میتوانیم به سادگی بگوییم که بخشبندی روان شناختی تقسیم بازار بر اساس طبقه اجتماعی
یا فرهنگی، سبک زندگی یا ویژگی شخصیت مشتریان مختلف است.
به این دلیل که خریداران رفتارهای بسیار متفاوتی با هم دارند و همچنین هر شرکتی توان حضور در همه بخشهای بازار را ندارد، از این رو هر کسب و کاری که میخواهد در کار خود مؤثرتر واقع شود باید به بخشبندی بازار توجه کافی داشته باشد تا با توجه به نوع محصول و خدمات خود در بازار فعالیت کند تا بتواند سودآوری دلخواه خود را به دست آورد. بنابراین بخشبندی بازار دارای اهمیت ویژهای است؛ به این دلیل که سبب شناخت بهتر خواستهای مشتریان، عرضه محصولات مورد تمایل هر بازار، کسب رضایت بیشتر خریداران میشود و نیز باعث بازاریابی کارامدتر میشود.
به خاطر داشته باشیم دانش بخش بندی بازار درجهت شناخت مشتریان هدف ما کاربرد دارد و دانستن تمام این موارد به این خاطر است که به شناخت مشتریان هدفمان برسیم و به آنها خدمت رسانی کنیم. فراموش نکنیم بدون مشتری نه سازمانی وجود دارد نه محصولی.