نرخ تبدیل مشتری(Conversion Rate) یکی از مهمترین مولفه های فروش و کارکرد بازاریابی یک محصول یا خدمات بحساب می آید. این مفهوم امروزه در بازدید از صفحات مجازی یا وبسایتها بسیار کاربرد دارد ولی از پیش از این موضوعات نیز وجود داشته است. مشتری ابتدا به وجود یک محصول یا کسب و کار آشنا شده و سپس درباره ان تحقیق کرده و سپس مراجعه نموده و نهایتا یا خرید می کند یا خیر. نرخ تبدیل به اعتقاد ست گودین معلم بزرگ بازاریابی و وفروش “تبدیل غریبه ها به دوست و تبدیل دوستان به مشتری” است.
به عنوان مثال اگر در طول یک ماه از میان 1000 نفر مخاطب یک پیج، 100 نفرشان محصول یا خدمات مورد نظر را خریداری کنند، نرخ تبدیل این پیج، 10 درصد است. یا به عنوان مثالی دیگر اگر از بین 5 هزار نفری که ماهانه به یک وبسایت مراجعه میکنند، 1000نفر برای کسب اطلاعات بیشتر یا خرید یا دانلود و… شماره تماسشان را در اختیار این وب سایت قرار دهند، نرخ تبدیل این وبسایت بیست درصد است.
چگونه نرخ تبدیل را بهینه کنیم؟
CRO مخفف (Conversion rate optimization) به معنای بهینهسازی نرخ تبدیل است. این مفهوم به کارها و فعالیتهای مختلفی اشاره دارد که موجب افزایش نرخ تبدیل سایت میشود. به عنوان مثال اگر در همین وبسایت دکمهای در منو سایت ایجاد شود که روی آن عبارت “آموزش مرچندایزینگ” نوشته شده و وجود این دکمه باعث شود که افراد بیشتری این دوره را تهیه کنند، بهینه سازی نرخ تبدیل صورت گرفته است.
به طور کلی در فرآیند CRO در دنیای وب، سعی برآن است تا همه چیز به گونه ای تغییر یابد که در نهایت مخاطبان بیشتری فعالیت خرید یا توجه را انجام دهند. کارهایی که برای بهینهسازی نرخ تبدیل انجام میدهیم از بهبود ظاهر فروشگاه، پیج یا سایت گرفته تا عملکرد و حتی ویرایش متنها و… است.
عوامل افزایش نرخ تبدیل
اعتمادسازی
مشتریان یا بازدکنندگان وب یا پیج یا فروشگاه باید احساس امنیت کنند. باید بتوانند به وب سایت یا فروشگاه به عنوان یک سایت معتبر اعتماد کرده و حتی به آن پول بدهند.
محتوای مناسب
بخش مهمی از بهینهسازی نرخ تبدیل، مربوط به محتوای وبسایت ویا پیج یا محتوای تبلیغاتی است. از متن صفحات محصول و مقالات گرفته تا ویدیوهای آموزشی، تصاویر و غیره باید محتوای مناسبی داشته باشند.
وضوح
ارزش پیشنهادی، چیزی است که مشتری در قبال آن پول میپردازد. ارزش پیشنهادی درواقع پیام اصلی و فراخوان عمل است که باید به وضوح بیان شده باشد.
اعتماد
اعتماد بخش اصلی هر معامله ای است. نباید در فروشگاه، پیج ییا وبسایت عواملی وجود داشته باشند که باعث شوند اعتماد مخاطب از بین برود.
توجه
ویترین، پیج یا صفحه فرود وبسایت باید خیره کننده باشد. اولین چیزی که به چشم مشتری بخورد باید او را جذب کند.
ضرورت
برای حرکت مشتری، باید ضرورتی به وی بدهیم. چرا مخاطبان باید در این لحظه اقدام خاصی کنند و یا چه پیشنهادات، انگیزهها، کلمات و روشهایی باعث میشود آنها هرچه زودتر، دست به اقدام شوند.
فراخوان(Call To Action)
کال تو اکشن یا فراخوان عمل در وبسایت باید واضح باشد و به راحتی در دسترس بازدیدکنندگان قرار گیرد. فراخوان عمل عموما پلاکارد یا دکمهای است که در اکثر کمپینها، تبلیغات و صفحات اینترنتی وجود دارد.
ظاهر گرافیک کاربری(UI)
محتوای بصری و گرافیکی وبسایت بایدمرتبط، منحصربفرد و جذاب باشد و در جای درستی قرار گرفته باشد.
تجربه کاربری(UX)
تجربه کاربری مانند راندن یک خودرو یا کار با یک گوشی تلفن همراه است. بازدیدکنندگان باید به راحتی بتوانند در وبسایت به دنبال چیزی که میخواهند بگردند و آن را بیابند و لذت ببرند.
تایید اجتماعی
زمانی که کاربر میخواهد اقدام به خرید در کند یا اصلا ایمیلش را در اختیارتان بگذارد؛ باید توانایی اعتماد کردن به آن را داشته باشد.
مرتبط بودن
وبسایت یا ویترین یا فروشگاه باید به چیزی که مخاطب انتظار دارد، نزدیک باشد. ارزش پیشنهادی باید با نیازهای مخاطبان هماهنگی داشته باشد.
ذهنیت مشتری(customer thoughts)، تفکرات مشتری نسبت به یک محصول یا خدمات خاص است. این تفکرات ناشی از میزان ارزش درک شده توسط مشتری از سازمان است. نحوه شکل دهی ذهنیت مشتری، به توانایی سازمانتان در درک چگونگی خلق ارزش در محصولات و خدمات ما برای مشتریان بستگی دارد.
درک ارزش، ناشی از شناخت فرآیندی است که باید برای همهی افراد سازمان آشنا باشد. پرسش در مورد نحوه تفکر مشتریان نسبت به کسبوکار. شاید بهترین راهکار در این زمینه، در فیلد و قدم زدن در خیابانها حاصل شود.
این بررسیهای میتواند از طریق فروشندگان خدماتی و یا حتی مدیران ارشد انجام شود. هرکسی که با مشتریان در تماس است، اگر آموزش خوبی دیده باشد، میتواند ذهنیت تحقیقاتی داشته باشد. آنها میتوانند چیزهایی را در مورد مشتریان بیاموزند. این فرصتهای یادگیری درعینحال میتوانند تأثیرهای سازندهی بسیاری برای شرکت شما داشته باشند.
در تحقیقات توصیه می شود درباره قیمت، از مشتریان پرسیده نشود. پرسیدن این سؤال بهطور مستقیم موجب خواهد شد که مشتریان در برابر ما موضع بگیرند. از هرکسی و در هرصنعتی درباره قیمت پرسیده شود، این پاسخ دریافت خواهد شد که قیمتها بالا است. در حقیقت مشتریان از هر دلیل و منطقی استفاده میکنند تا این مسئله را باور کنیم که ما گران هستیم.
درواقع باید درباره مزایای حاصل از محصول و نحوهی ارتباط میان این دو پرسیده شود. مسئلهی کلیدی، درک ارزش ارائهشده توسط محصولات ما و تمایل مشتریان به پرداخت در قبال آن ارزش است.
با وانمود کردن به اینکه ما ارزش محصولات خود را میشناسیم و با توجه به این ارزش، قیمتها منطقی به نظر میرسند، میتوانیم مسیر مذاکرات را تغییر دهیم. این بار صرفا در مورد قیمت صحبت نمیکنیم؛ بلکه در مورد قیمت و ارزش نیز صحبت می کنیم.
ذهنیت مشتری درواقع بوسیله همین تعاملات شکل میگیرد. اگر مشتری باور کند که ارزش دریافت شده درقبال قیمت مناسب است، اعتراضی به قیمت نخواهد داشت.
ظرف ذهنی، موضوعی است که جدیدا مورد توجه قرار گرفته و افراد درصدد آن هستند که با بتوانند آشنایی و کنترل ذهن و خصوصا ذهن ناخودآگاه(limbic system)، را در دست گرفته و از بروز رفتارهای هیجانی خصوصا در مواقع حساس جلوگیری کنند. این موضوع به جهت ماندگاری در بازار برای مدیران و مهندسان فروش جهت شکستن این ظرف در مشتریان حیاتی است.
تعریف عامیانه ذهن، بخش محتوایی مغز انسان است. البته این موضوع را باید در نظر داشته باشیم که در مباحث فلسفی تعاریف زیادی در مورد ذهن بیانشده است. اگر مغز را سختافزار کامپیوتر در نظر بگیریم، بخش نرمافزار آن ذهن است؛ اما بهصورت تصویری اگر ما یک سالن سینما را در نظر بگیریم که شامل پردهی اصلی و صندلیها و سیستم صوتی و… هست، بهکل این سالن سینما ذهن میگویند. ذهن انسان یک ظرف محتوایی است.
در ذهن انسان هیچچیزی نیست بهجز سوژه یا subject یا سوبژه (سوبژه یک اصطلاح فلسفی است). بخشی زیادی از این سوژهها از حواس ۵ گانه آمدهاند.
به نحوهی قرارگیری سوژهها در ذهن فکر کردن میگویند. یا بهصورت دقیقتر به نحوهی اتصال سوژهها یا همان حواس ۵ گانه (بوییدن و شنیدن و دیدن و لمس کردن و چشیدن) باهم در سالن سینما ذهن فکر کردن میگویند.
ذهن ناخودآگاه(limbic system)، وظیفه زنده ماندن ما را برعهده دارد. کلیه افکار ناموزونی که ما در ذهنمان مرور میکنیم، جهت سنجش خطرناک بودن یا نبودن به این بخش ارجاع میشوند تا مورد ارزیابی خطر قرار بگیرند. اگر موضوع از نظر مغز ناخودآگاه خطرناک بود، ایجاد استرس و ترس میکند تا از موضوع دور شویم اما بالعکس آن نیز موجود است. کنترل هردو مورد یاد شده، نوعی کنترل ظرف ذهنی است.
کتاب”نقشه ذهن مشتری”، با موضوع بازاریابی، نوشته مارک ایی.پری به ترجمه پرویز درگی چاپ انتشارات بازاریابی است. این کتاب یکی از بهترین مراجع در زمینه روانشناسی مشتری است که جزء لاینفک تحقیقات بازار است. مارک ايي.پري در این کتاب، گامهاي رساندن مقصودش به خواننده را شمرده برميدارد. کار از بديهيات آغاز ميشود تا جايي که خوانندهي نسبتاً آشنا به موضوعات بازاريابي، در ابتدا اندکي احساس خستگي ميکند. براي مثال در صفحهي 34 کتاب، از تئودور لويت ميگويد: يک کسبوکار با مشتري و نيازهاي وي آغاز ميشود، نه با ثبت در ادارهي شرکتها، مادهي خام، يا مهارت در فروش.
هرکسبوکاری براي تأمين نيازهاي مشتري، ابتدا رشد منفي خواهد داشت؛ يعني تکميل توان خودش براي رفع فيزيکي نيازهاي مشتري. سپس دوباره به جلو ميرود تا چيزهايي را ايجاد کند که تا بوسيلهي آنها اين رضايت را تا اندازهاي تأمين کند. در جايي ديگر، مارک ايي.پري از بلاي دامنگير در “مديران بازاريابي” با عنوان “کوتهبيني بازاريابي” پردهبرداري ميکند، آنجا که از تد لويت ميگويد: “برداشت مديريت از خودش نبايد توليد محصولات باشد بلکه، بايستي فراهم کردن رضايت مشتري از منفعت ايجاد شده باشد. مدير بايستي اين تفکر (و تمامي مفاهيم و الزامات آن) را به تمامي زواياي سازمان ببرد”. مارک ايي.پري ميافزايد: در مورد اين طرز فکر با مديران اجرايي صحبت کنيد، و خواهيد ديد که آنها همگي سرشان را به علامت تأييد تکان خواهند داد و با صداي رسا اين دعاي شما را “آمين” خواهند گفت، اما مطمئن باشيد که اعمال آنها با اين آرزوي قلبيشان متفاوت است.
مسأله آنجا است که درک مشتري، کار شاق و پرزحمتي است. کار مارک ايي.پري از اينجا آغاز ميشود که ميگويد: مديران اجرايي چگونه ميتوانند از نوعي محصولگرايي که آنها را در برابر تغييرات منفعتهاي مورد نياز مشتريان کور ميکند، دوري کنند؟ خودش نيز چنين پاسخ ميدهد: به اعتقاد ما رويکرد وسيله – هدف به استراتژي بازاريابي ميتواند به مديران کمک کند تا بر جايي که بايد، يعني منفعتهاي مشتري، متمرکز بمانند. فرايندي که براي تدوين استراتژي بازاريابي در اين کتاب مورد توجه قرار گرفته است، با يک تحليل دقيق از منفعتهايي که مشتريان در هنگام مصرف يا استفاده از محصولات در جستجوي آن هستند، آغاز ميشود. توانايي انجام چنين تحليلي به مديران فرصتهای زیر را خواهد بخشید.
تغييرات در نيازها و خواستههاي مشتريان را شناسايي و پيشبيني کنند.
نقشه ذهن مشتری یا به عبارتی خواسته مشتری(Customer acquisition)، موضع بسیار مهمی است که امروزه در بازاریابی مدرن، به شدت مورد توجه قرار گرفته است. منظور از نقشه ذهنی مورادی است که پیش نیاز تصمیمات مشتری هستند و در نهایت اگر این موارد دنبال شوند، به انگیزه اصلی مشتری برای خرید پی برده خواهد شد.
امروزه این بحث در تحقیقات بازار برای تعیین انگیزه اصلی مشتری برای انتخاب یک محصول یا خدمات، به شدت کاربرد دارد. هر موضوعی در ذهن همه انسانها یک نقشه ذهنی دارد. تحقیقات اثبات کرده که بیشترین تاثیر برروی تصمیمات خرید، در ذهن ناخودآگاه مشتری گرفته میشود. برای دریافتن نقشه ذهن مشتری، باید نمونه هر موضوعی به صورت تفکیک شده مورد بررسی قرار گیرد. در این مقاله نمونه بازاریابی دیجیتال برای آشنایی بیشتر با موضوع بررسی شده است.
زمانی که از موضوع نقشه ذهن مشتری(Customer acquisition)، صحبت میشود، منظور موضوعی است که از بیرون در خصوص ذهن مشتری مورد مطالعه قرار میگیرد اما زمانیکه در خصوص نقشه ذهنی(Mind Map)، بحث میشود، موضوع بررسی ذهن بصورت فردی است. موضوع مایندمپ یا نقشه ذهنی(Mind Map)، برای اولین بار توسط تونی بوزان در دهه نود میلادی برای کمک به پیشرفت سرعت و دقت در یادگیری مطرح شد.
امروزه نقشه ذهنی(Mind Map)، یکی از اصولیترین روشها و محبوبترین تکنیکهای یادگیری برای آموختن هر موضوعی است. در این روش تلاش شده با استفاده از مطالعاتی که بر روی ذهن بشر صورت گرفته است، با استفاده از طرح های گرافیکی و تصاویر کارایی مغز را بالاتر برده تا مطالب به شکل آسانتری در حافظه فرد ذخیره شود.
باتوجه به اهمیت زمان و مدیریت آن، این روش بسیار کارآمد است اما در بازریابی و تحقیقات بازار، موضوع نقشه ذهن مشتری(Customer acquisition)، مسئله مهمی است که برای پیدا کردن انگیزه واقعی مشتری برای خرید(نه آنچه خودش میگوید)، بسیار کاربردی است. نقشه ذهنی(Mind Map)، راه حلی است برای یادگیری سریعتر و بهتر اما نقشه ذهن مشتری(Customer acquisition)، موضوعی است که برای دستیابی به هدف واقعی مشتری از خرید کالا یا خدمات مورد استفاده قرار میگیرد. اما این موضوع را نباید فراموش کرد که هردو این روشها برای شناخت هرچه بهتر حافظه و ذهن افراد ابداع شده و ساختاری مشابه و کارکردی متفاوت دارند.
باتوجه به توضیحات ارائه شده، مدیریت نقشه ذهن مشتری(Customer acquisition Management)، مجموعهای از تکنیکها است که برای مدیریت نقشه ذهن مشتری یا (چشم انداز خرید مشتری) در تحقیقات بازار استفاده میشود.
مدیریت نقشه ذهن مشتری، مشتری میتواند ارتباط بین بازاریابی و مدیریت ارتباط با مشتری را بصورت علمی برقرار کند تا بدینوسیله سازمان بتواند برای به دست آوردن مشتریان جدید تلاش کند. مدیریت نقشه ذهن مشتری، شباهتهای زیادی با رهبری درسازمان دارد. بوسیله این مدیریت میتوان سیستم گزارشدهی در یک حلقه بسته تولید کرد.
چنین سیستم گزارشگری، به سازمان این امکان را خواهد داد تا اثربخشی نتایج فعالیتهای مختلف تبلیغاتی و بازاریابی را تعیین کند. این موضوع به سازمانها امکان میدهد پیشرفت مداوم در فعالیتهای تبلیغاتی و سیستمهای افزایش خرید مشتری را تحقق بخشند. مانند مدیریت سرب ، این بخش از مدیریت، نوعی معماری منظم است که برای مدیریت حجم زیادی از سوالات و اطلاعات استفاده شده تا نهایتها تلخیص این اطلاعات سازمان را به اخذ تصمیم درست هدایت کند.
نقش نقشه ذهن در دسته بندی مشتریان
در مقالات مختلف در خصوص دسته بندی مشتریان و بازارها و مصرفکنندگان، توضیحات لازم ارائه شد. یکی از روشهای دسته بندی مشتریان، دسته بندی مشتریان بوسیله نقشه ذهنی آنهاست. این طبقه بندی عموما به دوصورت محصول محور و هدف محور تعیین میشود. به عنوان مثال، مشتریان در انتخاب محصول خود دارای ساختار درجه بندی شده هستند. آنها در نقشه ذهنی شباهت دارند اما در گرایش ذهنی در این نقشه متفاوت هستند. دستهای از مشتریان که هدف برای آنها دارای اهمیت است، انعطافپذیری در روشها را از خود نشان میدهند. ویژگی های مختلف مشتری(مانند خلق و خوی ، تخصص و فرهنگ) و اختلاف طبقاتی، این انعطافپذیری را تحت تأثیر قرار میدهد.
نمونه نقشه ذهنی در دیجیتال مارکتینگ
برای درک بهتر از این موضوع، نمونه این نقشه ذهنی در بازاریابی دیجیتال را مورد بررسی قرار خواهیم داد. بازاریابی بخش مهمی از یک سازمان است. چه درمورد فروش یک کالا باشد چه درمورد ارائه خدمات. استراتژی بازاریابی برای جذب مشتری برای هرسازمانی بسیار مهم است. با این حال، فعالیت در صنعت بازاریابی آنطور که همه فکر میکنند کار آسانی نیست. برای ارائه و فروش یک محصول یا خدمات، زحمت، تلاش دانش و هزینه فراوانی لازم است تا به مشتریان بالقوه به شیوهای مؤثر خدمت رسانی صورت گیرد.
این نقشه ذهنی، نقشه ذهنی مدیرانی است که قصد انجام امور مربوط به دیجیتال مارکتینگ را دارند. این موضوع برنامهریزی و مهارتهای سازمانی و همچنین توانایی تهیه استراتژی های مناسب برای بازاریابی، انجام تحلیل بازار و رقبا، شناسایی مشتری هدف و پیروی از روند بازاریابی را شامل خواهد شد. بازاریابی به حس خلاقیت و توانایی مناسب برای کشف راههای جدید جهت ایجاد و انتشار محتوای بهتر در کانالهای بازاریابی دیجیتال به مخاطبان هدف نیاز دارد. اینامور عموما به ترتیب ازموارد ذیل تشکیل خواهد شد.
طوفان مغزی و ایجاد ایده ها.
توسعه هویت برند.
استراتژی بازاریابی و توسعه کسب و کار.
انجام تحقیقات بازار.
انجام تجزیه و تحلیل رقبا.
تعریف مشتری هدف.
مدیریت و سازماندهی اطلاعات.
برگزاری جلسات و فوکس گروپها.
ایجاد یک استراتژی تولید محتوای مؤثر.
بازاریابی محیطی پر سرعت است که سازمانها نتوانند اطلاعات گسترده را درست مدیریت کنند، ممکن است از بین بروند. بنابراین، ایجاد ایده های تازه طوفان مغزی، ایجاد، برنامه ریزی و در آخر، اجرای یک استراتژی مناسب برای فروش محصول یا خدمات میتواند چالشی جدی برای همه افرادی باشد که در زمینه بازاریابی مشغول به کار هستند. این افراد به بازاریابی به عنوان روشی عملی برای بکارگیری سازمان یافته و سیستماتیک اطلاعات نیاز دارند. وظایف آنها، مدیریت اطلاعات اضافی، تحریک و ایجاد طوفان مغزی، الهام بخشی به سازمان جهت بروز خلاقیت، ایجاد ایده به منظور تقویت بهره وری، افزایش کارایی و دستیابی به اهداف است.
نقشه برداری از ذهن، تکنیکی خلاق است که میتواند اجرای وظایف بازاریابی را تسهیل کند. سازماندهی مناسب و اولویت بندی فعالیتها، طوفان مؤثر و ایجاد ایده ها، تحقیقات دقیق در مورد بازار و تحلیل رقبا و موارد دیگر.از جمله مزایایی است که نقشه برداری از ذهن برای بازاریابی ایجاد نموده است. مدیران میتوانند درموارد ذیل از نقشه های ذهنی استفاده کنند.
تشویق ایده های اصلی و طوفان مغزی.
ساخت استراتژی های بازاریابی مؤثرتر.
توسعه بهینه رقابت دربازار.
تشریح طرح های بازاریابی.
تمرکز برگروه های هدف مشخص.
تولید محتوا و پیامهای هدفمند و مفید.
کتاب نقشه ذهن مشتری
کتاب”نقشه ذهن مشتری”، با موضوع بازاریابی، نوشته مارک ایی.پری به ترجمه پرویز درگی چاپ انتشارات بازاریابی است. این کتاب یکی از بهترین مراجع در زمینه روانشناسی مشتری است که جزء لاینفک تحقیقات بازار است. مارک ايي.پري در این کتاب، گامهاي رساندن مقصودش به خواننده را شمرده برميدارد. کار از بديهيات آغاز ميشود تا جايي که خوانندهي نسبتاً آشنا به موضوعات بازاريابي، در ابتدا اندکي احساس خستگي ميکند. براي مثال در صفحهي 34 کتاب، از تئودور لويت ميگويد: يک کسبوکار با مشتري و نيازهاي وي آغاز ميشود، نه با ثبت در ادارهي شرکتها، مادهي خام، يا مهارت در فروش.
هرکسبوکاری براي تأمين نيازهاي مشتري، ابتدا رشد منفي خواهد داشت؛ يعني تکميل توان خودش براي رفع فيزيکي نيازهاي مشتري. سپس دوباره به جلو ميرود تا چيزهايي را ايجاد کند که تا بوسيلهي آنها اين رضايت را تا اندازهاي تأمين کند. در جايي ديگر، مارک ايي.پري از بلاي دامنگير در “مديران بازاريابي” با عنوان “کوتهبيني بازاريابي” پردهبرداري ميکند، آنجا که از تد لويت ميگويد: “برداشت مديريت از خودش نبايد توليد محصولات باشد بلکه، بايستي فراهم کردن رضايت مشتري از منفعت ايجاد شده باشد. مدير بايستي اين تفکر (و تمامي مفاهيم و الزامات آن) را به تمامي زواياي سازمان ببرد”. مارک ايي.پري ميافزايد: در مورد اين طرز فکر با مديران اجرايي صحبت کنيد، و خواهيد ديد که آنها همگي سرشان را به علامت تأييد تکان خواهند داد و با صداي رسا اين دعاي شما را “آمين” خواهند گفت، اما مطمئن باشيد که اعمال آنها با اين آرزوي قلبيشان متفاوت است.
مسأله آنجا است که درک مشتري، کار شاق و پرزحمتي است. کار مارک ايي.پري از اينجا آغاز ميشود که ميگويد: مديران اجرايي چگونه ميتوانند از نوعي محصولگرايي که آنها را در برابر تغييرات منفعتهاي مورد نياز مشتريان کور ميکند، دوري کنند؟ خودش نيز چنين پاسخ ميدهد: به اعتقاد ما رويکرد وسيله – هدف به استراتژي بازاريابي ميتواند به مديران کمک کند تا بر جايي که بايد، يعني منفعتهاي مشتري، متمرکز بمانند. فرايندي که براي تدوين استراتژي بازاريابي در اين کتاب مورد توجه قرار گرفته است، با يک تحليل دقيق از منفعتهايي که مشتريان در هنگام مصرف يا استفاده از محصولات در جستجوي آن هستند، آغاز ميشود. توانايي انجام چنين تحليلي به مديران فرصتهای زیر را خواهد بخشید.
منابع:
تغييرات در نيازها و خواستههاي مشتريان را شناسايي و پيشبيني کنند.