استراتژی تملیک خزنده(Toehold Purchase) چیست؟
این استراتژی یکی از استراتژیهای بسیار کثیف اما هوشمندانه است که زیر مجموعه «استراتژی خرید تملیک» از مجموعه «استراتژی نفوذ در بازار» یا سازمان است. در این استراتژی، پایگاهی کوچک و بی اهمیت در سازمانی ایجاد می شود تا در آینده دور یا نزدیک، تملکی انجام شود یا خرابکاری صورت گیرد.
توی(Toe) یا همان «انگشت پا»، ابتدا در بازار بورس ایالات متحده بکار گرفته شد. این استراتژی با اینکه در کشور ما زیاد شناخته شده نیست، اما تابحال کاربردهای بسیاری داشته است. زمانیکه شرکت یا فرد سرمایهگذار، سهام یا سازمان خاصی را هدف بگیرد و آن سازمان هم مقابل احساس خطر خاصی نداشته باشد و یا هنوز درکی از خطر موجود ندارد، بصورت خزنده، «استراتژی میخ تجاری» یا تملیک خزنده اجرایی شده است.
استراتژی میخ تجاری در بازار سهام، توزیع و فروش
این استراتژی در بازار سهام به این معنی است که یک خریدار بالقوه بی سر و صدا و بدون توضیح و دلیل، می تواند تا 5 درصد سهام هر شرکتی را بخرد. البته این قوانین مربوط به بازارهای سهام و مالی بین المللی است و در کشور ما تا حد زیادی جای این قوانین محدود کننده خالی است.
به عنوان مثال در ایالات متحده قانونی به نام قانون دی13 وجود دارد که شرکت یا فردی که بیش از 5درصد سهام شرکت دیگری را خریداری کند، باید بصورت کتبی پروپوزال خود را به کمیسیون بورس و اوراق بهادار (SEC) ارائه کند و دلیل خرید 5% یا بیشتر از سهام را به کمیسیون و خود آن شرکت مورد نظر توضیح دهد. همچنین به طور عمومی باید به تمام مردم توضیح می دهد که قصد دارد با این خریدها چه کند.
اینگونه تملیک ها که به «تملیک یا خرید قلاب گونه» مشهور هستند، معمولاً به این معنی است که خریدار قصد دارد شرکت هدف را به روش های خاصی «کنترل» یا «متزلزل» کنند. این مسئله برای دارندگان برند بسیار حیاتی است.
اگر برندی داریم آماده حمله گرگها باشیم!
فرض کنیم برندی را با سختی و زحمت تولید کرده ایم و قصد توزیع آن را داریم. پخش و دردسرهای آن و نیروها و سختی های آن ما را فرسوده کرده و ناگهان یک فروشگاه اینترنتی، پیج بزرگ فروش یا فروشگاه زنجیره ای بزرگی، مانند فرشته ای راه رسیده و پیشنهادی عالی به ما ارائه میکند. او عنوان میکند که کالای ما را نه تنها به فروش میرساند بلکه خودش به عنوان تامین کننده کالا را خریداری کرده و نهایتا هر تبلیغ و تارگتی را می پذیرد. معجزه ای که رخ داده قابل تصور نیست. هر مدیرعاملی این فرصت طلایی را از دست نخواهد داد. اما در ادامه چه خواهد شد.
فروشگاهی که بازدیدهای میلیونی دارد و به مدیا و همه چیز دسترسی دارد، فروشگاهی است که هر چیزی در آن ذوب می شود. بنابراین سفارشات کم کم بالا رفته و پول واریز می شود و دنیا بکام ماست. کم کم پخش و توزیع مویرگی جمع می شود، کانالهای دیگر فروش ضعیف می شود و شبانه روز برای این فروشگاه تولید خواهیم کرد.
وقتی کاملا به این فروشگاه وابسته شدیم، ناگهان سفارشات قطع شده و عنوان می شود که فروش کم شده و مشتریان کالاها را نمی خرند. ما با این همه مواد اولیه و بدون هیچ فروش دیگری چنان وابسته این فروشگاه شده ایم که هیچ راهی نداریم جز اینکه از آن تمنا کنیم ما را کمک کند. فروشگاه عنوان میکند که با توسعه تبلیغات و سرمایه گذاری مجدد میتوان کاری کرد اما او هم باید تضمین داشته باشد که این کارها برای او هم سود داشته باشد. بنابراین پیشنهاد شراکت فروشگاه را میپذیریم و از این به بعد فقط برای او تولید میکنیم. اکنون کارگر خوبی برای فروشگاه بزرگی شده ایم که سروقت می آییم و بیشتر کار میکنیم و اوهم هیچ انرژی اضافه برای کنترل ما نمیگذارد زیرا ما بطور خودکار کارمند بی جیره و مواجب او هستیم.