رود مپ (Roadmap) یا نقشه راه چیست و چه کاربردی دارد؟

رود مپ (Roadmap) یا نقشه راه چیست و چه کاربردی دارد؟

رود مپ (Roadmap) یا نقشه راه ابزاری راهبردی در مدیریت و برنامه‌ریزی است که به‌عنوان نقشه راه به کسب‌وکارها و سازمان‌ها فرصت می­دهد تا مسیر دستیابی به اهداف بلندمدت خود را آسان­تر و دقیق­تر مشخص کنند. این ابزار با ترسیم گام‌های کلیدی و اولویت‌بندی اقدامات، از سردرگمی و بی‌برنامگی در مجموعه جلوگیری کرده و روند تصمیم‌گیری را بهبود می‌بخشد.

نقشه راه نخستین بار در حوزه توسعه فناوری مطرح شده و به مرور در مدیریت کسب‌وکارها جایگاه ویژه‌ای پیدا کرد. این ابزار مدیران و رهبران را قادر می‌کند تا نه‌تنها چشم‌انداز آینده را شفاف‌تر ببینند، بلکه از منابع به شکلی اثربخش‌تر استفاده کنند و تغییرات محیطی را بهتر مدیریت نمایند.

رود مپ یا نقشه راه چیست و چه کاربردی دارد؟

این ابزاری کلیدی در مدیریت و برنامه‌ریزی استراتژیک، مسیر دستیابی به اهداف سازمانی را به‌طور دقیق و گام‌به‌گام مشخص نموده و با شفاف‌سازی اولویت‌ها، تعیین مراحل اجرایی و زمان‌بندی فعالیت‌ها، روند تصمیم‌گیری را آسان و بهره‌وری را افزایش می‌دهد.

رودمپ نخستین‌بار در حوزه فناوری برای برنامه‌ریزی توسعه محصولات معرفی شد و به‌مرور در مدیریت کسب‌وکارها جایگاه ویژه‌ای یافت. استفاده از آن علاوه بر تقویت هماهنگی بین تیم‌ها، از اتلاف منابع جلوگیری کرده و سازمان‌ها را برای مواجهه با تغییرات محیطی آماده‌تر می‌سازد. نقشه راه به عبارت ساده­تر نقشه‌ای روشن برای حرکت به سمت چشم‌اندازهای آینده ارائه می‌دهد و تضمینی برای موفقیت بلندمدت به شمار می‌رود.

رود مپ چرا و چگونه در کسب‌وکارها اهمیت دارد؟

رود مپ (Roadmap) یا نقشه راه در کسب‌وکارها به‌عنوان یک ابزار راهبردی اهمیت دارد زیرا امکان پیش‌بینی دقیق مسیر رشد، تنظیم اهداف بلندمدت و همسوسازی تیم‌ها را فراهم نموده و با ارائه دیدگاه جامع از مسیر آینده، تصمیم‌گیری‌های آگاهانه را آسان و از سردرگمی در برنامه‌ریزی جلوگیری می‌کند.

این ابزار مدیریت به‌طور خاص چارچوبی برای استفاده بهینه از منابع ایجاد نموده و به سازمان‌ها کمک می‌کند در برابر تغییرات بازار انعطاف‌پذیر باشند. طراحی آن با تمرکز بر اولویت‌ها و تعیین گام‌های اجرایی مشخص، از اشتباهات استراتژیک جلوگیری نموده و زمینه‌ساز موفقیت پایدار در محیط‌های رقابتی می‌شود.

تاریخچه رود مپ: از فناوری تا مدیریت کسب‌وکار

پیدایش رودمپ ریشه در دهه ۱۹۷۰ میلادی دارد. در آن زمان برای تعیین مسیر پیشرفت و مدیریت پروژه‌ها در صنعت فناوری و توسعه محصولات به کار گرفته شد. شرکت‌های فناوری اطلاعات ابتدا از آن برای سازمان‌دهی مراحل توسعه محصولات پیچیده و هماهنگ‌سازی فعالیت‌های تیم‌ها استفاده می‌کردند.

موفقیت این رویکرد باعث شد به تدریج مفاهیم مرتبط با این ابزار از حوزه فناوری فراتر رفته و به ابزاری مؤثر در مدیریت تبدیل شود.

در دهه‌های بعد این گزینه به یکی از ارکان کلیدی در برنامه‌ریزی استراتژیک تبدیل و در صنایعی مانند تولید، بازاریابی و حتی خدمات مالی نیز به کار گرفته شد. کسب‌وکارها از آن برای تعریف چشم‌اندازها، تعیین اولویت‌ها و شفاف‌سازی روند حرکت به سوی اهداف استفاده کردند.

امروزه این ابزار نه تنها در توسعه محصولات، بلکه در مدیریت تغییرات، برنامه‌ریزی منابع و افزایش هماهنگی بین تیم‌ها نیز نقشی اساسی ایفا می‌کند. این ابزار در دنیای رقابتی امروز، چارچوبی ساختارمند برای پیش‌بینی چالش‌ها و طراحی راهکارهای نوآورانه فراهم می‌آورد و مسیر رشد پایدار را هموار می‌کند.

رود مپ در برنامه‌ریزی استراتژیک: ابزاری برای موفقیت پایدار

در برنامه‌ریزی استراتژیک، رودمپ به‌عنوان ابزاری حیاتی شناخته شده و با ارائه نقشه‌ای دقیق از مسیر رسیدن به اهداف بلندمدت، امکان مدیریت منابع و زمان‌بندی مراحل مختلف را فراهم می‌آورد. با استفاده از آن، سازمان‌ها قادرند اولویت‌ها را مشخص کرده و از سردرگمی در تصمیم‌گیری‌ها جلوگیری کنند.

این نقشه راه نه‌تنها مسیر توسعه را شفاف می‌سازد، بلکه به سازمان‌ها کمک می‌کند تا در برابر تغییرات محیطی و چالش‌های پیش‌رو واکنش مناسب نشان داده و به شما این امکان را می‌دهد که با تکیه بر یک برنامه‌ریزی استراتژیک منسجم، به موفقیت پایدار و رشد مستمر دست یابید.

کاربردهای رود مپ در توسعه و مدیریت کسب‌وکارها

رود مپ در توسعه و مدیریت کاربردهای متعددی داشته و در افزایش بهره‌وری و هماهنگی در سازمان‌ها بسیار موثر است. یکی از اصلی‌ترین کاربردهای آن، تعریف مسیرهای استراتژیک برای دستیابی به اهداف بلندمدت است. نقشه راه با تعیین اولویت‌ها و زمان‌بندی اقدامات شرایطی فراهم می­کند تا منابع به‌طور بهینه تخصیص داده شده و از سردرگمی در فرآیندهای اجرایی جلوگیری شود.

رودمپ همچنین در مدیریت تغییرات موثر است. با ترسیم مراحل تطابق با تغییرات بازار یا فناوری، سازمان‌ها می‌توانند به سرعت واکنش نشان دهند و با به‌روز رسانی مستمر در برابر تهدیدات و فرصت‌های جدید آماده باشند. علاوه بر این در تسهیل همکاری و هماهنگی بین تیم‌های مختلف مؤثر است و امکان نظارت مستمر بر پیشرفت را فراهم می‌آورد.

در نهایت رود مپ به مجموعه­های کاری فرصت می­دهد تا استراتژی‌های خود را با دقت بیشتری پیاده‌سازی نموده و در مسیر رشد پایدار و موفقیت مستمر گام بردارند.

چگونه یک رود مپ حرفه‌ای برای کسب‌وکار خود طراحی کنیم؟

طراحی یک رود مپ حرفه‌ای فرایندی استراتژیک است که نیازمند برنامه‌ریزی دقیق و درک عمیق از اهداف، منابع و چالش‌های پیش رو می‌باشد.

در این بخش از درس مراحل طراحی کارآمد این ابزار را با هم مرور می­کنیم:

1. تعریف اهداف بلندمدت

اولین قدم در طراحی این ابزار کاربردی، تعیین اهداف بلندمدت است. این اهداف باید شفاف، قابل اندازه‌گیری و متناسب با چشم‌انداز کلی سازمان باشند. هدف‌گذاری صحیح، اساس تمام برنامه‌ریزی‌های بعدی خواهد بود.

2. تحلیل وضعیت فعلی

قبل از تعیین مسیر پیشرفت، لازم است که وضعیت فعلی به‌دقت تحلیل شود. این تحلیل شامل ارزیابی منابع موجود، نقاط قوت و ضعف، فرصت‌ها و تهدیدات بازار است. این مرحله امکان شناسایی بهتر چالش‌ها و فرصت‌های موجود را پدید می­آورد.

3. شناسایی مراحل کلیدی و اولویت‌بندی

در این مرحله، باید گام‌های اصلی برای دستیابی به اهداف مشخص شوند. این گام‌ها ممکن است شامل توسعه محصولات، ورود به بازارهای جدید یا بهبود فرآیندهای داخلی باشد. سپس این مراحل باید اولویت‌بندی شوند تا بر اساس اهمیت و زمان‌بندی، منابع به‌طور بهینه تخصیص یابند.

4. تعیین زمان‌بندی و مراحل اجرایی

رود مپ باید شامل زمان‌بندی دقیق برای هر مرحله باشد. تعیین مهلت‌ها برای انجام هر فعالیت و پیگیری پیشرفت در هر مرحله، ضروری است تا اطمینان حاصل شود که نتایج به دست آمده در مسیر درست حرکت می‌کند.

5. تخصیص منابع و تیم‌های مسئول

برای هر مرحله از رود مپ، باید منابع لازم (مالی، انسانی و فناوری) تخصیص یابد. همچنین تیم‌های مسئول برای هر بخش باید مشخص شوند تا هم‌راستایی و هماهنگی میان اعضای تیم برقرار باشد.

6. بازنگری و انعطاف‌پذیری

رود مپ باید به‌صورت دوره‌ای بازنگری و به‌روزرسانی شود. این بازنگری‌ها نقش مهمی در در مواجهه با تغییرات بازار، فناوری یا شرایط داخلی داشته و شرایطی فراهم می­کند تا سازمان تغییرات لازم را اعمال کرده و به‌طور مداوم بر اساس اطلاعات جدید تصمیم‌گیری کند.

7. نظارت و ارزیابی مستمر

برای اطمینان از پیشرفت و دستیابی به اهداف، باید سیستم‌های نظارتی مؤثر برای ارزیابی اجرای رود مپ طراحی شوند. این ارزیابی‌ها باید شامل بررسی میزان تحقق اهداف، کارآیی اقدامات انجام‌شده و تعیین مشکلات احتمالی باشد.

8. انعطاف‌پذیری در مواجهه با چالش‌ها

یک رود مپ حرفه‌ای نباید به‌صورت ایستا باشد. بلکه باید انعطاف‌پذیری لازم برای مواجهه با تغییرات غیرمنتظره یا چالش‌های جدید را داشته باشد. به‌عنوان مثال، تغییرات در تقاضای بازار، پیشرفت‌های تکنولوژیکی یا شرایط اقتصادی می‌توانند بر اجرای رود مپ تأثیر بگذارند. بنابراین مجموعه باید آماده باشد تا بر اساس شرایط جدید، استراتژی‌های خود را تطبیق دهد.

9. ارتباط مؤثر با ذینفعان

در حین طراحی و اجرای رود مپ، ارتباط مداوم با ذینفعان مختلف، مانند مدیران، تیم‌ها، سرمایه‌گذاران و مشتریان ضروری است. شفاف‌سازی مراحل، نتایج و تغییرات ممکن در آن باعث ایجاد اعتماد و هم‌راستایی بیشتر در بین تمام افراد دخیل در پروسه می‌شود.

خلاصه درس

رود مپ ابزاری ضروری برای مدیریت استراتژیک است که با ترسیم مسیر رسیدن به اهداف بلندمدت، به سازمان‌ها یاری می‌کند تا منابع خود را به‌طور بهینه تخصیص دهند و تصمیمات آگاهانه‌تری اتخاذ کنند. طراحی یک رود مپ حرفه‌ای نیازمند تحلیل دقیق وضعیت فعلی، شناسایی اهداف روشن و تعیین مراحل اجرایی مشخص است.

این ابزار شرایطی فراهم می­کند تا در برابر تغییرات محیطی انعطاف‌پذیر باشند و با هماهنگی بیشتر میان تیم‌ها، فرآیندهای خود را بهبود بخشند.

به من بگو چرا ؟

چرا کشورها و سازمانهای بزرگ، زمان زیادی را صرف برنامه ریزی و تعیین اهداف، تعیین استراتژی های دستیابی و همچنین گزارش گیری و بازخوردگیری می کنند؟

«عدم برنامه ریزی، یعنی برنامه ریزی برای شکست!». رود مپ یا نقشه راه نه تنها در توسعه محصولات و خدمات، بلکه در مدیریت منابع و برنامه‌ریزی برای رشد پایدار نقش حیاتی دارد و مسیر موفقیت بلندمدت را هموار می‌کند.

منابع:

اصول دمینگ یا 14 اصل دمینگ چیست و چه کاربردی دارند؟

اصول دمینگ یا 14 اصل دمینگ چیست و چه کاربردی دارند؟

اصول دمینگ یا 14 اصل دمینگ (Deming’s 14 principles) از مهمترین اصول مدیریت است که توسط دانشمند بزرگ مدیریت ادواردز دمینگ مطرح شد.

دمینگ 14 اصل کلیدی را برای مدیریت برای بهبود اثربخشی یک کسب و کار یا سازمان ارائه کرد. اصول یا نکاتی که اجرای آنها تحولی در کسب و کارها ایجاد می کند. اما این اصول چیست و چه کاربردی دارند.

دمینگ با استفاده از سیستم کاوش و یادگیری عمیق برای تبدیل سازمانها از سبک مدیریت فعلی به سبک بهینه اصولی را مطرح نمود.

اصول چهارده‌گانه دمینگ (deming’s 14 principles) چیست و چه کاربردی دارد؟

بدون شک یکی از دلایل مهم این امر، اجرای آموزه‌های موثر دمینگ ‌بوده است. اجرای دست و اصولی چهارده اصل دمینگ سبب شد تا‌ مديريتي‌ نوين‌ و كارساز در ژاپن‌ تولید شود. در این مقاله، این چهارده اصل و چرخه دمینگ را شرح خواهیم داد.

اصل اول _ ثبات در اهداف برای بهبود محصول‌ و خدمات‌

سازمانها‌ اهداف‌ مختلفی دارند که اصل در هر سازمان بر این است که‌ کارکنان‌ در جهت‌ رسیدن‌ به‌ آن‌ اهداف‌ تلاش‌ کنند. امروزه شرط بقای‌ یک سازمان‌ و توانایی رقابت‌ با دیگر سازمانها این است که باید مهم‌ترین‌ هدف‌ سازمان،‌ بهبود مستمر محصول و خدماتش قرار گیرد. برای دستیابی به این مهم، سازمان‌ باید موقعیت‌ و جایگاه‌ خود را درزمینه‌ استانداردهای‌ جهانی‌ شناسایی‌ کرده‌ سپس‌ با بهبود مستمر محصولات‌ و خدمات خود، به‌عنوان‌ یک‌ هدف‌ پایدار و مشخص، بهترین‌ راه‌ رسیدن‌ به‌ آن‌ را نیز شناسایی‌ نموده و در جهت‌ دستیابی‌ به‌ آن‌ تلاش‌ نماید. اهداف باید برای همه روشن باشد و اولین هدف در یک سازمان باید بهبود مستمر محصولات‌ و خدمات باشد. طبیعی است هرعضوی که‌ اهداف سازمان نشناسد، نمی‌تواند راه‌ رسیدن‌ به‌ آن‌ را بیابد و کسی‌ که‌ از موقعیت‌ خود مطلع نباشد، نخواهد توانست برای سایرین، هدفی‌ را تعریف‌ کند.

اصل دوم _ پذیرش فلسفه‌ جدید

هرمدیری در یک سازمان،‌ دارای‌ تجاربی است که‌ بر اساس‌ آن‌ تجارب، فعالیت و مدیریت خود را انجام می‌دهد. بدیهی است که ایجاد تغییر در این ذهنیات،‌ کار ساده‌ای‌ نیست‌. لازم‌ است‌ پس‌از مشخص‌کردن‌ هدف‌ اصلی‌ سازمان‌ (بهبود مستمر محصولات)، فرهنگ‌ صحیح‌ اجرای‌ اصول‌ دمینگ‌ در سازمان‌ ایجاد شود تا آمادگی‌ لازم‌ را برای‌ پذیرش‌ این‌ اصول‌ در مدیران ایجاد شود.

اصل سوم _ عدم اتکا به بازرسی برای دستیابی به کیفیت

افزایش مراحل بازرسی، متضمن کیفیت نیست. بسیاری‌ از مدیران‌ براین‌ عقیده‌اند که‌ به‌منظور بهبود کیفیت‌، باید مراحل‌ بازرسی‌ را افزایش‌ داد. این‌ تفکر که‌ از سال‌هاست که در کشورهای مختلف(از جمله کشور عزیزمان)، مورداستفاده قرارگرفته و مشکلات زیادی را به وجود آورده است. مشکلاتی از قبیل اختلاف‌ بین‌ کارکنان‌ تولید و بازرسی، افزایش‌ هزینه‌های‌ دوباره‌کاری و ضایعات‌، اشتباه‌ در شناسایی‌ عامل‌ یا عوامل‌ اصلی‌ ایجاد محصولات‌ معیوب وغیره، مشکلاتی هستند که این تفکر، موجب بروز آنها خواهد شد. دمینگ معتقد است، به‌جای‌ بازرسی‌ صددرصد محصولات‌، می‌توان با اعمال‌ نظارت‌ و کنترل‌ دقیق‌تر برروی‌ فرایند تولید، از تولید محصولات‌ معیوب‌ جلوگیری‌ کرد. بارزسی عملا کمکی به عدم تولید محصولات معیوب نخواهد کرد بلکه صرفا پس از تولید آنها، این محصولات‌ معیوب‌ را از محصولات‌ سالم‌ جدا خواهد کرد که هزینه های تولید محصول معیوب، از میان نخواهد رفت.

اصل چهارم _ پایان دادن به توجه به قیمت و همکاری با یک تأمین‌کننده

سازمان‌ها برخی مواقع، بنا به‌ دلایل‌ مختلف‌ همچون‌ کمبود بودجه، کاهش‌ دادن‌ هزینه‌ مواد اولیه، عدم‌ تخصص‌ لازم‌ در قسمت‌ تدارکات‌ و غیره‌ اقدام‌ به‌ خرید مواد اولیه‌ و محصولات‌ موردنیاز باقیمت‌ ارزان‌تر می‌نمایند این‌ عمل‌ اگرچه‌ به‌ظاهر باعث کاهش‌ هزینه‌ مواد اولیه‌ می‌شود ولی‌ در واقعیت باعث‌ کاهش‌ کیفیت‌ محصولات‌ می‌شود نامرغوب‌ بودن‌ مواد اولیه‌ باعث افزایش‌ ضایعات‌ و دوباره‌کاری‌ها و افزایش‌ هزینه‌ها می‌شود.

دمینگ معتقد است باید تا حد امکان‌ یک‌ تأمین‌کننده‌ انتخاب‌ شود تا بتوان‌ با ایجاد ارتباط صحیح‌ و بیان‌ نیازهای‌ واقعی، مواد باکیفیت‌ و قیمت‌ مناسب‌ را خریداری‌ نمود. همچنین‌ در صورت‌ امکان‌ بهتر است‌ از تأمین‌کننده‌ درخواست شود تا با بازدید از خط‌ تولید و محصولات‌ درزمینه‌ کاهش‌ هزینه‌ مواد اولیه‌ با مدیران‌ سازمان‌ همکاری‌ نماید. با اجرای‌ این‌ اصل‌، سازمان در هنگام‌ خرید فقط‌ به‌ قیمت‌ کمتر توجه‌ نخواهد نمود،‌ بلکه‌ تلاش می‌کند قیمت‌ تمام‌شده‌ محصولات را کاهش دهد تا رابطه‌ پایدار، همراه‌ با اعتماد و وفاداری‌ با تأمین‌کنندگان‌ ایجاد شود.

اصل پنجم _ بهبود مستمر فرآیندها، برای برنامه‌ریزی،‌ تولید و خدمات‌

در یک سازمان، مدیریت‌ آن سازمان باید تمام‌ کارکنان‌ را در جهت‌ بهبود مستمر تولیدات‌ ترغیب‌ نماید و در بین‌ کارکنان‌ این‌ ذهنیت‌ را ایجاد نماید و همواره‌ باید در جهت‌ ارائه‌ روش‌های‌ جدید، خلاقیت‌ها و نوآوری‌ها تلاش‌ نمود. در این‌ زمینه‌ دمینگ‌ چرخه‌ای‌ را به‌عنوان‌ چرخه‌ دمینگ‌(PDCA)، ابداع نموده است. او معتقد است که وجود این چرخه،‌ همواره‌ و در تمامی‌ فعالیت‌ها لازم‌ است‌.

چرخه دمینگ دارای چهار مرحله است. این مراحل شامل برنامه‌ریزی (PLAN)، اجر (DO)، بررسی ‌(CHECK)، و اقدامات‌ اصلاحی(ACTION)، است. تکرار این چرخه، به‌طور مداوم‌ عمل‌ بهینه‌سازی‌ و بهبود مستمر را انجام خواهد داد. همچنین چرخه دمینگ، موجب کاهش‌ هزینه‌ها و افزایش‌ بهره‌وری‌ در سازمان می‌شود.

اصل ششم _ آموزش حین انجام کار

دانش و فناوری، به سرعت درحال پیشرفت و تحول است. بنابراین، لازم‌ است‌ مدیران‌ امکانات‌ لازم‌ را برای‌ فراگیری‌ اطلاعات‌ و علوم‌ جدید را برای همه اعضای فراهم‌ نمایند. متأسفانه‌ دربسیاری‌ از سازمانها، مدیران‌ این مورد را هزینه اضافی و اجرای تشریفات دانسته و به مقوله آموزش‌ کارکنان‌، توجهی نمی‌کنند. این مهم بیشتر به این دلیل است که نتایج‌ آموزش، عملا‌ غیرملموس‌ و نامشهود است‌ و در کوتاه‌مدت نیز قابل‌مشاهده‌ نیست. بسیاری از مدیران خود را مدیران‌ نتیجه‌گرا معرفی نموده و عمدتاً‌ با آمار و ارقام‌ در ارتباط هستند. این مدیران هر اقدامی را برای‌ رسیدن‌ به‌ نتایج‌ قابل‌ ملموس‌ و زودبازده انجام‌ می‌دهند. بنابراین چون آموزش امری ناملموس و دیربازده است، عملا توجه‌ لازم‌ را به آن ندارند. ضمنا آنها عنوان می‌کنند که سازمان فرمانبردار، نیازی به آموزش و تفکر ندارد بلکه باید آنچه مدیران تعیین کرده‌اند، به درستی انجام شود تا نتیجه مناسب حاصل گردد.

آموزش‌، امری کیفی‌ است‌ و تبدیل‌ فعالیت‌های‌ کیفی‌ به‌ کمی‌ و اندازه‌گیری‌ آن‌ها، بسیار مشکل‌ و بعضا غیرممکن است. درواقع‌ آموزش، نوعی‌ سرمایه‌گذاری‌ پنهان‌ است‌ که‌ نتایج‌ آن‌ در درازمدت‌ مشخص‌ خواهد شد. آموزش‌ مستمر، علاوه‌ بر ارتقای‌ مهارت‌ و دانش‌ کارکنان،‌ موجب‌ افزایش‌ انگیزه‌ درمیان ایشان خواهد شد. در دراز مدت، آموزش حین کار، نقش بسیار مهمی، در بهبود کیفیت محصولات و خدمات دارد.

اصل هفتم _ رهبری‌

رهبری‌ در یک سازمان بدین معناست که کارکنان‌، نقش خود در رسیدن‌ به‌ اهداف‌ سازمان را‌ مهم‌ دانسته‌ و بدون‌ آنکه‌ کنترل‌ شوند و تحت‌فشارهای‌ مختلف‌ قرار گیرند وظایف‌ خود را انجام‌ دهند. سازمانی که دارای رهبری‌ قوی است، مکانی است که کارکنان‌ حتی‌ با نبودن‌ حضور مدیران‌ و سرپرستان‌، سعی‌ می‌کنند وظایف‌ خود را به‌ بهترین‌ نحو ممکن‌ انجام‌ دهند چراکه‌ به‌ کار خود عشق‌ می‌ورزند و شیفته‌ آن‌ شده‌اند. درحقیقت یک‌ رهبر خوب‌، توانائی‌ها و استعدادهای‌ افراد را شناسایی‌ نموده و به همان اندازه به ایشان مسئولیت می‌دهد بنابراین افراد در سازمان،‌ درشغل مناسب خود قرار می‌گیرند.

اصل هشتم _ از بین بردن ترس‌

برخی از مدیران تصور می‌کنند که ترس، موجب افزایش‌ فعالیت‌ کارکنان‌ می‌شود ولی‌ واقعیت‌ این‌ است‌ که‌ ایجاد ترس،‌ نه‌تنها باعث‌ افزایش‌ فعالیت‌ کارکنان‌ نمی‌شود بلکه‌ با برهم‌ زدن‌ افکار کارکنان‌ و مغشوش‌ کردن‌ ذهن‌ آن‌ها سبب‌ از بین‌ رفتن‌ خلاقیت‌ها و نوآوری‌ها می‌شود.

ترس‌ عامل ظاهری و موقت است. ترس همچنین موجب ایجاد تظاهر خواهد شد. این عامل، باعث‌ می‌شود تا زمانی‌ که‌ اهرم‌ ایجاد ترس‌ وجود دارد، افراد به‌ فعالیت‌ بپردازند ولی‌ به‌محض‌ برطرف‌ شدن‌ اهرم‌ ترس، شخص‌ به‌ همان‌ شکل‌ دلخواه‌ خود عمل‌ می‌نماید. بنابراین لازم است مدیران با از بین‌ بردن‌ ترس‌ و اعمال‌ رهبری‌ صحیح، کارکنان‌ را به‌ فعالیت‌ بیشتر و تولید محصولات‌ باکیفیت‌ ترغیب‌ نمایند نه‌ اینکه‌ آن‌ها را مجبور به‌ فعالیت‌ بیشتر نمایند. امروزه در سازمانها ملاک، تنها کارکردن‌ بیشتر نیست‌ بلکه‌ مهم‌ بافکر کارکردن‌ است. بنابراین‌ و هیچ‌گاه‌ نمی‌توان‌ با اعمال‌ ترس،‌ از کارکنان‌ انتظار کار با تفکر صحیح‌ و کیفیت‌ بالاتر را داشت. مدیران باید نگرانی‌ها را از سازمان‌ دور کرده‌ و با ایجاد امنیت‌ شغلی‌ در سازمان، به‌ کارکنان‌ اجازه‌ دهند بافکری‌ آسوده‌ و به‌ صورتی‌ کارا و مؤثر در سازمان‌ فعالیت‌ نمایند.

اصل نهم _ حذف‌ موانع‌ موجود بین‌ بخشهای سازمان

این مهم طبیعی است که سازمانها از بخش‌ها مختلفی‌ تشکیل‌شده‌ اند.‌ که‌ این‌ بخش‌ها درمجموع‌ تشکیل‌ یک‌ سیستم‌ واحد را می‌دهند، برای‌ آنکه‌ این‌ سیستم‌ بتواند به‌ اهداف‌ موردنظر خود برسد لازم‌ است‌ تمامی‌ اجزای‌ تشکیل‌دهنده‌ سیستم‌ با یکدیگر روابط‌ منطقی‌ و اصولی‌ داشته‌ باشند و با تبادل‌ صحیح‌ اطلاعات و ارتباطات‌ سعی‌ در کمک‌ کردن‌ به‌ یکدیگر و دستیابی به اهداف‌ موردنظر را داشته‌ باشند.

اصل دهم _ عدم ارائه شعارها و اهداف غیرواقعی

این مورد در سازمانهای داخلی بسیار رایج است. برخی از مدیران تصور میکنند ارائه شعار به صرف گفتن آن است و شعار به تنهایی کافیست، حتی اگر خود آنها خلاف آن را عمل کنند. تمامی مشاوران به والدین کودکان توصیه می‌کنند، کودکان خود را بیهوده نصحیت نکنید، چون کودکان اعمال شما را تقلید خواهند نمود نه گفته‌های شما!. در سازمان نیز موضوع به همین شکل است. برخی از مدیران‌ با ارائه‌ قول‌ و وعده‌های‌ بی‌اساس‌ و شعارهای‌ بی‌پایه‌ در جهت کاهش‌ تنش‌ها تلاش می‌کنند و با این‌ روش سعی‌ می‌نمایند تا کارکنان‌ را جهت انجام فعالیت‌های بیشتر تشویق نمایند اما شعارهای‌ غیرواقعی باگذشت‌ زمان‌ نه‌تنها باعث‌ افزایش‌ فعالیت‌ کارکنان‌ نمی‌شود، بلکه‌ انگیزه‌ را هم‌ در کارکنان‌ از بین می‌برد و سبب‌ می‌شود آن‌ها نسبت‌ به‌ سازمان‌ و مدیرانشان‌ بی‌اعتماد شوند.

لذا به‌ مدیران‌ پیشنهاد می‌شود به‌جای‌ ارائه‌ شعارهای‌ غیرواقعی عملاً‌ در جهت‌ موارد موردنظر گام‌ بردارند و کاردانی‌ و لیاقت‌ خود را در عمل‌ به اثبات برسانند.

اصل یازدهم _ عدم تمرکز برروی اهداف عددی برای مدیریت

‌بسیاری‌ از اهداف سازمانها، خصوصا در سازمانهای تولیدی و فروش، اهداف عددی است. بسیاری از مدیران‌ براین باورند که‌ با تکیه‌ کردن‌ بر آمار و ارقام‌ و اهداف‌ کمی و عددی می‌توان‌ کارایی‌ کارکنان‌ را افزایش‌ داد درحالی‌که‌ این‌ عمل‌ به‌ویژه‌ در درازمدت‌ نه‌تنها کارایی‌ افراد را افزایش‌ نمی‌دهد بلکه‌ سبب‌ بروز مشکلات‌ی از قبیل ارائه‌ آمار و ارقام‌ اشتباه توسط‌ کارکنان، کاهش‌ کیفیت‌ محصولات‌ به‌ علت‌ توجه‌ بیش‌ازاندازه‌ به‌ مسائل‌ کمی، از بین‌ رفتن‌ انگیزه‌ و اعتمادبه‌نفس‌ کارکنان‌ به‌ علت‌ بها ندادن‌ به‌ موضوعات کیفی، خواهد شد.

‌به اعتقاد دمینگ، مدیران‌ باید تلاش نمایند توجه‌ به‌ کیفیت‌ و اهداف‌ کیفی‌ را در اولویت‌ قرار دهند و در مرحله‌ بعدی‌ مسائل‌ کمی‌ را مدنظر قرار دهند و از به‌کارگیری‌ شیوه‌ مدیریت‌ تنها بر پایه‌ نتیجه‌ (مدیریت‌ نتیجه گرا) خودداری‌ نمایند.

اصل دوازدهم _ رفع موانع تخریب کننده غرور کارکنان (ایجاد سیستم شایسته سالاری)

وجود عشق و علاقه؛ بزرگترین عامل محرک در بشر است. عشق‌ و علاقه‌ کارکنان نسبت‌ به‌ کارشان‌ ، باعث‌ می‌شود کارکنان‌ با حداکثر توان‌ خود فعالیت‌ نمایند حال‌ اگر مدیران‌ بتوانند این‌ علاقه‌ به‌ کار را در بین‌ کارکنان‌ گسترش‌ دهند دیگر نیازی‌ به‌ کنترل‌ و نظارت‌ مداوم‌ آن‌ها نیست‌ چراکه‌ کارکنان‌ به‌ خاطر اینکه‌ کنترل‌ می‌شوند کار نمی‌کنند بلکه‌ به‌ خاطر علاقه‌ای‌ که‌ به‌ کار خوددارند و لذتی‌ که‌ بعد از انجام‌ دادن‌ آن‌ برایشان‌ به وجود می‌آید، فعالیت‌ می‌کنند. برای‌ این‌ منظور لازم‌ است‌ با فرد مطابق‌ شخصیت‌ و ذهنیات‌ درونش‌ رفتار شود و با استفاده‌ از مواردی‌ همچون‌ تشویق‌ به‌موقع‌ کارکنان، نظرخواهی‌ کردن‌ از آن‌ها در امور مختلف، ایجاد شرایط‌ مناسب‌ در محیط‌ کار، افزایش‌ صمیمیت‌ و احترام‌ متقابل‌ در بین‌ کارکنان، ارائه‌ آموزش‌هایی‌ درزمینه‌ افزایش‌ اعتماد به‌ نقش‌ و خودباوری‌ و غیره‌ غرور و لذت‌ از کار در بین‌ کارکنان‌ افزایش‌ داد.

اصل سیزدهم _ برنامه‌ریزی آموزش‌ و خود بهسازی برای کل سازمان

خود بهسازی (Self-Improvement) ، به معنای بهبود دانش، وضعیت یا شخصیت فرد است که با تلاش‌های هر فرد محقق می‌شود. در اصل‌ ششم‌ از اصول دمینگ در مورد اهمیت‌ آموزش‌ و اجرای‌ آن‌ برای‌ مشاغل‌ مختلف‌ نکاتی ارائه‌شده است اما در این‌ مرحله‌ کارکنان‌ باید به‌ خود بهسازی‌ کامل‌ برسند و این‌ امر مستلزم‌ آن‌ است‌ که‌ مدیریت‌ انگیزه‌ لازم‌ را برای‌ کارکنان‌ فراهم‌ آورد تا هریک‌ از آن‌ها بنا بر نیازهایی‌ که‌ در محیط‌ کار خود احساس‌ می‌کنند و با استفاده‌ از روش‌هایی‌ همچون‌ استفاده‌ از اینترنت، فیلم‌های‌ آموزشی، مطالعه‌ کتاب‌ و مجلات، حضور در رده‌های‌ داخل‌ و خارج‌ از صنعت‌ و غیره‌ اقدام‌ به‌ پویایی‌ و بهنگام‌ سازی‌ خودنمایند. در این‌ مرحله‌ است‌ که‌ کارکنان‌ باید به‌ اهمیت‌ آموزش‌ و فراگیری‌ علم‌ و دانش‌ با همه‌ وجود پی‌ برده‌ باشند تا با افزایش‌ مداوم‌ آگاهی‌های‌ خود اقدام‌ به‌ بهبود مستمر کیفیت‌ محصولات‌ نمایند. مدیریت‌ سازمان‌ باید با فراهم‌ کردن‌ برنامه‌ مدون‌ آموزشی‌ ،کارکنان‌ را به‌طور مداوم آموزش دهد تا کارکنان‌ به‌خوبی‌ از نتیجه آموزش‌های برگزارشده لذت ببرند.

اصل چهاردهم _ مشارکت همه سازمان برای ایجاد تغییر

به نحوی می‌توان گفت که این مرحله باید برآیند عمل به مراحل دیگر را نشان داده و موفقیت سازمان بروز کند. عملا در این‌ مرحله‌ است‌ که‌ مدیریت‌ باید نتایج‌ حاصل‌ از فعالیت‌هایش‌ در اجرای‌ اصول قبلی‌ را دریافت‌ نماید و در صورتی‌ می‌تواند به‌ نتایج‌ دلخواه‌ خود برسد که‌ در پیاده‌سازی‌ صحیح‌ اصول قبل،‌ دقت‌ لازم‌ صورت گرفته باشد. با به کارگیری اصول چهارده‌گانه دمینگ و تفکر مدیریت کیفیت فراگیر(TQM)، می‌توان در سازمان‌ها به موفقیت دست یافت.

هنوز در سردر ورودی شرکت تویوتا (در شهر تویوتا)، سه عکس بزرگ بر دیوار است. اوین عکس متعلق به تویودا(بنیانگذار شرکت تویوتا)، است دومین عکس متعلق به دمینگ است و سومین عکس به مدیرعامل فعلی تویوتا تعلق دارد. این مهم، نشان دهنده ارزش و اهمیت جایگاه دمینگ در اقتصاد ژاپن است.

تفاوت اصول دمینگ با تی کیو ام (TQM) یا مدیریت کیفیت چیست؟

مدیریت کیفیت جامع (TQM) مخفف عبارت (Total Quality Management) است. این مفهوم نوعی رویکرد مدیریتی برای موفقیت بلندمدت از طریق رضایت مشتری است. می کند. در این رویکرد تمامی اعضای یک سازمان در بهبود فرآیندها، محصولات، خدمات و فرهنگی که در آن کار می کنند مشارکت می کنند.

به من بگو چرا؟

چرا ژاپن ژاپن شد؟ در کتاب تئوری کیفیت دمینگ نقل شده که شرکت فورد، با افزایش تقاضا در بازار و افزایش کیفیت محصولات ژاپنی، همزمان از گیربکس‌های ساخت امریکا و ساخت ژاپن در محصولات خود استفاده می‌کرد. گیربکس‌های ساخته شده در ژاپن و ایالات متحده، هردو در یک مدل اتومبیل بکار رفته بودند. شرکت فورد، بلافاصله پس از عرضه این مدل خودرو، با درخواست عجیب مشتریان مواجه شد. مشتریان در خواست اتومبیل‌هایی را داشتند که با گیربکس ژاپنی تولید شده بود و خودروهایی که در آنها از گیربکس‌های ساخت آمریكا استفاده شده بود، عملا به فروش نرسیدند.

آنها حتی مایل بودند منتظر مدل ژاپنی بمانند. از آنجا که هر دو گیربکس با مشخصات یکسان تولید می‌شد، مهندسان فورد نتوانستند ترجیح مشتری را برای خودروهای گیربکس های ژاپنی درک کنند. سرانجام ، مهندسان فورد تصمیم گرفتند آزمایشی انجام دهند. آنها قطعات این دو گیربکس را از هم جداکردند. قطعات گیربکس‌های ساخت آمریکا، همه در حد استاندارد بودند و کیفیت مناسبی داشتند. اما قطعات گیربکس‌های ساخت ژاپن، استاندارد نبودند، بلکه حتی فراتر از استاندارد بودند. آنها تقریبا همه هم اندازه و اندازه نمونه شاهد بودند. این قطعات تقریبا همه یک قطعه بوند. به همین خاطر تغییرات کمتری در کارکرد داشتند. این امر سبب شده بود تا اتومبیل‌های گیربکس ژاپنی، روانتر عمل کنند و مشتریان مشکلات کمتری را تجربه کنند.

جایگاه فروش یا پی او اس (POS) چیست و چه اهمیتی دارد؟

جایگاه فروش یا پی او اس (POS) چیست و چه اهمیتی دارد؟

عبارت جایگاه فروش یا پی او اس (POS)، یکی دیگر از عباراتی است که «غلط مصطلح» آن از معنی اصلی آن کاربرد بیشتری دارد. در صنعت پخش و فروش از این عبارت به عنوان ترجمه فروشگاه استفاده می شود. گرچه فروشگاه یا سیستم آن می تواند نوعی پی او اس باشد اما معنی درست پی او اس نیست. در این درس این عبارت و تفاوت آن با جایگاه خرید یا پی او پی (POP) را بررسی خواهیم کرد.

جایگاه فروش یا پی او اس (POS) به سیستمی اطلاق می‌شود که در آن تراکنش‌های مالی بین مشتری و فروشنده صورت می‌گیرد. این سیستم شامل سخت‌افزار و نرم‌افزارهایی است که امکان ثبت، پردازش و مدیریت فروش محصولات یا خدمات را فراهم می‌کند. پی او اس کمک می‌کند تا روند خرید بهینه شده و اطلاعات فروش به‌طور دقیق پیگیری شوند.

این سیستم با قابلیت‌هایی نظیر مدیریت موجودی، پردازش پرداخت‌ها و ارائه گزارش‌های فروش، نقشی کلیدی در ارتقای کارایی و رضایت مشتری ایفا می‌کند و به بهبود فرایندهای مدیریتی کمک می‌­کند.

تعریف جایگاه فروش (POS) و نقش آن در تراکنش‌های مالی

جایگاه فروش یا پی او اس سیستمی است که برای ثبت، پردازش و مدیریت تراکنش‌های مالی به‌کار می‌رود. این سیستم در محل نهایی خرید، یعنی زمانی که مشتری قصد پرداخت هزینه کالا یا خدمات را دارد، استفاده می‌شود. POS شامل ترکیبی از سخت‌افزار (مانند بارکدخوان، دستگاه کارت‌خوان و چاپگر) و نرم‌افزار است که به ثبت دقیق اطلاعات خرید، محاسبه هزینه‌ها و مدیریت موجودی کمک می‌کند. این سیستم علاوه بر تسهیل پرداخت، سرعت تراکنش‌ها را افزایش داده و خطاهای انسانی را کاهش می‌دهد.

جایگاه فروش یا پی او اس نقش کلیدی در بهینه‌سازی عملیات فروش و ارتقای تجربه مشتریان ایفا می‌کنند و در انواع کارهای خرده‌فروشی، رستوران‌ها و حتی خدمات آنلاین کاربرد دارند.

تعریف جایگاه خرید (POP) و نقش آن در بازاریابی

جایگاه خرید (POP) به محل یا نقطه‌ای در فروشگاه اشاره دارد که محصولات به‌طور ویژه برای جلب توجه مشتریان قرار داده می‌شوند. این مفهوم بیشتر با هدف افزایش تأثیرات بازاریابی و ایجاد انگیزه برای خرید ناگهانی مورد استفاده قرار می‌گیرد.

برخلاف POS که بر مدیریت تراکنش‌ها تمرکز دارد، POP بیشتر در نقاط مختلف فروشگاه، مانند قفسه‌ها، کنار صندوق یا مناطق پرتردد نصب می‌شود تا محصولات خاصی را به‌گونه‌ای نمایش دهد که برای مشتریان جذاب باشد. این نمایش‌ها معمولاً از تبلیغات بصری و استراتژی‌های بازاریابی بهره می‌گیرند تا خرید غیرقابل‌برنامه‌ریزی را ترغیب کنند و در نتیجه به افزایش فروش کمک می‌کنند.

تفاوت‌های اصلی بین جایگاه فروش (POS) و جایگاه خرید (POP)

بین جایگاه فروش (POS) و جایگاه خرید (POP) تفاوت­هایی از نظر وظایف، کاربردها و محل استفاده وجود دارد که عبارتند از:

نقش و وظیفه اصلی:

POS سیستمی است که بر مدیریت تراکنش‌های مالی و بهینه‌سازی فرایند خرید تمرکز دارد. این سیستم به‌صورت مستقیم با ثبت اطلاعات خرید، محاسبه هزینه‌ها و تسهیل پرداخت‌ها سروکار دارد و برای بهبود کارایی مالی و فروش طراحی شده است. در مقابل POP بیشتر به نمایش محصولات در فروشگاه و جلب توجه مشتریان اختصاص دارد. POP در جهت ایجاد انگیزه خرید، از تکنیک‌های بصری و چیدمان‌های خاص استفاده می‌کند تا مشتریان را به محصولات خاصی جذب کند.

محل استفاده:

جایگاه فروش یا پی او اس در محل نهایی فروش، یعنی نقطه‌ای کاربرد دارد که تراکنش مالی انجام می‌شود. این سیستم در زمانی که مشتری آماده پرداخت است، مورد استفاده قرار می‌گیرد. اما POP در نقاط مختلف فروشگاه، به‌ویژه در نقاطی که بیشترین توجه مشتری جلب می‌شود، نصب می‌شود. هدف POP این است که محصولات قبل از تصمیم‌گیری نهایی مشتری به نمایش گذاشته شوند.

کاربردهای بازاریابی:

POP نقش کلیدی در ترغیب خرید ناگهانی ایفا می‌کند. این سیستم با ایجاد یک تجربه خرید جذاب‌تر، به بازاریابی محصولاتی که ممکن است بدون تبلیغات در معرض دید قرار نگیرند کمک می‌کند. در حالی که جایگاه فروش یا پی او اس بیشتر بر تسریع خرید و مدیریت دقیق تراکنش‌ها متمرکز بوده و نقش آن در بازاریابی غیرمستقیم و به بهبود تجربه مشتری از طریق تسهیل خرید خلاصه می‌شود.

جایگاه فروش یا پی او اس (POS) و تأثیر آن بر مدیریت مالی و موجودی

جایگاه فروش یا پی او اس (POS) تأثیر قابل‌توجهی بر مدیریت موجودی مالی دارد. این سیستم امکان ثبت و پردازش دقیق تراکنش‌های مالی را فراهم می‌کند که باعث افزایش شفافیت مالی و کاهش خطاهای حسابداری می‌شود. با استفاده از POS، صاحبان مشاغل می‌توانند به‌طور دقیق اطلاعات فروش و سودآوری را پیگیری کرده و گزارش‌های مالی لحظه‌ای و جامع دریافت کنند.

در زمینه مدیریت موجودی، POS امکان نظارت بر سطح موجودی کالاها را در لحظه فراهم می‌کند. به این ترتیب، با هر فروش، موجودی به‌صورت خودکار به‌روزرسانی می‌شود و از مشکلاتی نظیر کمبود یا انباشت کالا جلوگیری می‌شود. این سیستم به صاحبان مشاغل کمک می‌کند تا سفارش‌ها را بهینه کرده و هزینه‌های مربوط به نگهداری کالا را کاهش دهند.

به‌طور کلی پی او اس نقش کلیدی در بهبود کنترل مالی و مدیریت منابع موجود دارد و به آنها در افزایش بهره‌وری و سودآوری کمک شایانی می‌کند.

مزایا و کاربردهای جایگاه فروش یا پی او اس (POS) در فروشگاه‌های مدرن

جایگاه فروش یا پی او اس (POS) در فروشگاه‌های مدرن مزایا و کاربردهای گسترده‌ای دارد که به بهینه‌سازی فرآیندهای کسب‌وکار کمک می‌کند. برخی از مهم‌ترین مزایا و کاربردهای جایگاه فروش عبارتند از:

  • پردازش سریع و دقیق تراکنش‌ها
  • مدیریت هوشمند موجودی کالا
  • ارائه گزارش‌های جامع فروش
  • سهولت در مدیریت قیمت‌ها و تخفیف‌ها
  • پشتیبانی از روش‌های متنوع پرداخت
  • افزایش امنیت مالی
  • بهبود تجربه مشتریان

به­علاوه سیستم‌های جایگاه فروش یا POS به فروشگاه‌های مدرن کمک می‌کنند تا با استفاده از فناوری‌های نوین، عملکرد کارآمدتری داشته و مدیریت بهتری بر جنبه‌های مختلف کسب‌وکار خود اعمال کنند.

تأثیر جایگاه فروش (POS) و جایگاه خرید (POP) بر عملکرد کسب‌وکار

POS و POP هر دو تأثیرات متفاوت اما مکملی بر عملکرد مشاغل دارند و هر یک در بهبود فرایندهای فروش و بازاریابی نقش کلیدی ایفا می‌کنند.

تأثیر POS:

جایگاه فروش یا پی او اس با افزایش سرعت و دقت در تراکنش‌های مالی، فرآیند خرید را برای مشتریان سریع‌تر و راحت‌تر می‌کند. این سیستم همچنین به کاهش خطاهای انسانی در محاسبات و ثبت داده‌ها کمک کرده و به بهینه‌سازی مدیریت مالی و موجودی کالاها منجر می‌شود. POS اطلاعات دقیق و لحظه‌ای از فروش، موجودی و عملکرد کارکنان ارائه می‌دهد که این امر به مدیران اجازه می‌دهد تصمیمات استراتژیک بهتری برای بهبود بهره‌وری و سودآوری اتخاذ کنند.

تأثیر POP:

از سوی دیگر، جایگاه خرید (POP) به‌عنوان یک ابزار بازاریابی و تبلیغات، به افزایش فروش غیرمستقیم کمک می‌کند. با استفاده از نمایش‌های جذاب و استراتژی‌های بصری، POP توجه مشتریان را به محصولات خاص جلب کرده و خریدهای ناگهانی را ترغیب می‌کند. این امر موجب افزایش تجربه مثبت مشتریان و تشویق آنان به خرید بیشتر می‌شود. جایگاه فروش یا پی او اس همچنین با تأثیرگذاری بر تصمیم‌گیری مشتریان در طول مسیر خرید، می‌تواند سهم قابل‌توجهی در افزایش فروش و رشد اقتصادی ایفا کند.

جمع بندی درس

در مجموع می­توان گفت POS و POP با کارکردهای متفاوت خود، به‌طور هم‌زمان بهره‌وری فروشگاه‌ها را افزایش داده و به بهبود تجربه مشتریان و موفقیت کلی مجموعه کمک می­کنند. جایگاه فروش (POS) و جایگاه خرید (POP) هر دو به‌عنوان سیستم‌های کلیدی در بهبود عملکرد سیستم­های کاری عمل می‌کنند. POS با مدیریت دقیق تراکنش‌ها و بهینه‌سازی مالی، سرعت و دقت فروش را افزایش می‌دهد و POP با استفاده از استراتژی‌های بازاریابی، به جلب توجه مشتری و افزایش فروش غیرمستقیم کمک می‌کند.

این دو سیستم مکمل یکدیگر بوده و هر یک نقش خاصی در موفقیت کسب‌وکارها ایفا می‌کنند.

استفاده هم‌زمان از هر دو مورد جایگاه فروش یا پی او اس و POP بی­شک بهره‌وری و سودآوری سیستم­ها را به حداکثر می‌رساند.

جایگاه خرید یا پی او پی (POP) چیست و چه اهمیتی دارد؟

جایگاه خرید یا پی او پی (POP) چیست و چه اهمیتی دارد؟

شاید تصور کنیم تشریح جایگاه خرید یا پی او پی (POP) توضیح واضحات است اما شاید اطلاعاتی که در بازار درباره این مهم وجود دارد، به اندازه اهمیت وقوف بر آن نیست. در این درس به تشریح جایگاه خرید یا پی او پی (POP) پرداخته و تفاوت آن با پی او اس (POS) را بررسی خواهیم کرد.

نقش کلیدی جایگاه خرید در تاثیرگذاری بر تصمیمات مشتریان

در دنیای بازاریابی و خرده‌فروشی، دو مفهوم مهم و حیاتی وجود دارد: جایگاه خرید و جایگاه فروش. هرچند این دو مفهوم با هم ارتباط دارند، اما دارای تفاوت‌های کلیدی هستند که درک صحیح آن‌ها می‌تواند به بهبود استراتژی‌های بازاریابی و فروش کمک کند. در این مقاله به بررسی دقیق این دو مفهوم و تفاوت‌هایشان پرداخته می‌شود. همچنین نقش حیاتی جایگاه خرید یا پی او پی در تاثیرگذاری بر تصمیمات مشتریان و افزایش فروش بررسی خواهد شد.

جایگاه خرید یا پی او پی (POP) چیست؟

جایگاه خرید یا همان Point of Purchase به نقاطی در محیط‌های خرده‌فروشی اطلاق می‌شود که مشتریان تصمیم نهایی خود را برای خرید می‌گیرند. این نقاط می‌توانند فیزیکی باشند، مانند قفسه‌های فروشگاهی یا میزهای نمایش محصولات در فروشگاه‌ها، و یا دیجیتال، مانند صفحات محصول در وب‌سایت‌ها یا اپلیکیشن‌ها.

جایگاه خرید یا پی او پی با تمرکز بر ارائه اطلاعات محصول، ترویج و تشویق مشتریان به خرید، نقشی اساسی در تصمیمات آن‌ها دارد. این نقاط عموماً در مکان‌هایی از فروشگاه قرار می‌گیرند که بیشترین تعامل با مشتریان را دارند و معمولاً به گونه‌ای طراحی می‌شوند که به راحتی توجه مشتری را جلب کنند.

جایگاه فروش (POS) چیست؟

جایگاه فروش یا Point of Sale به نقطه‌ای اشاره دارد که در آن تراکنش نهایی انجام می‌شود. این نقطه می‌تواند یک صندوق در فروشگاه‌های فیزیکی یا سبد خرید در فروشگاه‌های آنلاین باشد. در حقیقت جایگاه فروش به مکانی اطلاق می‌شود که مشتریان پس از انتخاب کالا یا خدمات، پرداخت خود را انجام می‌دهند و در نتیجه فرآیند خرید کامل می‌شود.

جایگاه فروش اغلب به‌عنوان نقطه پایان خرید تلقی می‌شود و در این مکان مشتری‌ها تجربه نهایی خرید خود را احساس می‌کنند. ابزارهایی مانند دستگاه‌های کارت‌خوان، نرم‌افزارهای حسابداری و سیستم‌های مدیریت موجودی نیز در این نقاط نقش مهمی دارند.

تفاوت‌های کلیدی بین جایگاه خرید (POP) و جایگاه فروش (POS)

با اینکه جایگاه خرید یا پی او پی و جایگاه فروش هر دو به تجربه خرید مشتریان مربوط می‌شوند، اما تفاوت‌های کلیدی میان آن‌ها وجود دارد. درک این تفاوت‌ها می‌توانند به کسب‌وکارها کمک کنند تا به طور موثرتری از هر دو مفهوم در استراتژی‌های فروش و بازاریابی استفاده کنند:

محل و نقش

جایگاه خرید یا پی او پی بیشتر در بخش‌های میانی یا انتهایی فروشگاه‌ها و یا حتی در نقاط خاصی از مسیر حرکت مشتری قرار می‌گیرد. این نقاط معمولاً به‌گونه‌ای طراحی می‌شوند که تعامل غیرمستقیم با مشتری برقرار کنند و او را به سمت خرید بیشتر سوق دهند. در واقع، جایگاه خرید می‌تواند محصولاتی را که مشتری ممکن است در ابتدا به آن‌ها فکر نکرده باشد، به او معرفی کند.

از سوی دیگر در جایگاه فروش، مشتری پس از طی مراحل خرید به طور مستقیم وارد فرآیند پرداخت و نهایی‌سازی خرید می‌شود. این مکان عموماً در خروجی فروشگاه یا در سبد خرید آنلاین قرار دارد و نقش اصلی آن تکمیل خرید است. از آنجایی که مشتری در این مرحله تصمیم خود را برای خرید گرفته است، جایگاه فروش بیشتر بر سرعت و کارآیی تمرکز دارد و کمتر به جنبه‌های بصری و تبلیغاتی توجه می‌کند.

تعامل با مشتری

در در جایگاه خرید یا پی او پی، تمرکز بر ایجاد یک تجربه متقاعدکننده برای مشتری معطوف است. این نقاط می‌توانند با استفاده از تبلیغات، تخفیف‌ها، و نمایش‌های بصری جذاب، مشتریان را به خرید محصولاتی که در ابتدا قصد خریدشان را نداشتند، ترغیب کنند. تعامل در این بخش از طریق تحریک حواس بصری، بویایی، و حتی صوتی انجام می‌شود تا تجربه‌ای لذت‌بخش برای مشتری فراهم شود.

در مقابل، تعامل در جایگاه فروش به شدت متفاوت است. در اینجا تمرکز بیشتر بر سرعت و دقت در پردازش سفارش‌ها و تراکنش‌هاست. مشتری در این مرحله انتظار دارد که فرآیند خرید بدون هیچ مشکلی و به صورت سریع انجام شود. دستگاه‌های کارت‌خوان، نرم‌افزارهای مدیریت پرداخت و سیستم‌های دیجیتال در این مرحله نقش اصلی را ایفا می‌کنند و تعامل مشتری با فروشگاه به حداقل ممکن می‌رسد.

استراتژی بازاریابی

در جایگاه خرید یا پی او پی، تمرکز بر ترویج محصولات خاص و افزایش فروش از طریق ایجاد تجربه خرید جذاب و تأثیرگذار است. بازاریابان از روش‌های مختلفی مانند نمایش محصول در قفسه‌های ویژه، تخفیف‌های محدود و ایجاد حس فوریت برای جذب مشتریان استفاده می‌کنند. همچنین، ابزارهای دیجیتال و فناوری‌های پیشرفته مانند نمایشگرهای تعاملی و ابزارهای واقعیت افزوده نیز به افزایش جذابیت این نقاط کمک می‌کنند.

در جایگاه فروش، استراتژی بازاریابی عمدتاً به بهبود فرآیند پرداخت و اطمینان از راحتی و سرعت خرید مشتریان مرتبط است. در اینجا تمرکز بر کاهش موانع پرداخت و ارائه راه‌حل‌های ساده و امن است تا مشتری بدون هیچ مشکلی فرآیند خرید را تکمیل کند. پرداخت بدون تماس، اپلیکیشن‌های موبایلی، و کیف‌های پول دیجیتال نمونه‌ای از فناوری‌هایی هستند که در این مرحله مورد استفاده قرار می‌گیرند.

اهمیت جایگاه خرید یا پی او پی در بازاریابی

جایگاه خرید یا پی او پی نقش بسیار مهمی در استراتژی‌های بازاریابی دارد. این نقاط می‌توانند به‌عنوان فرصت‌های طلایی برای متقاعد کردن مشتریان به خرید استفاده شوند. با استفاده از ابزارهای مختلف مانند تابلوهای تبلیغاتی، استندهای محصولات و حتی نورپردازی، خرده‌فروشان می‌توانند بر تصمیمات خرید مشتریان تأثیر بگذارند.

جایگاه خرید یا پی او پی به طور مستقیم به افزایش فروش کمک می‌کند، زیرا بسیاری از مشتریان در این نقاط تصمیم نهایی خود را می‌گیرند. بنابراین، طراحی جذاب و استراتژیک این نقاط می‌تواند به شکل قابل توجهی بر تصمیمات مشتریان تأثیرگذار باشد.

استراتژی‌های موثر در طراحی جایگاه خرید یا پی او پی

طراحی مناسب و استراتژیک جایگاه خرید یا پی او پی نیاز به شناخت دقیق رفتار مشتری و استفاده از ابزارهای مناسب دارد. در زیر به چند استراتژی موثر اشاره می‌کنیم:

  • محل قرارگیری محصول: محصولاتی که در نقاطی نزدیک به درب ورودی فروشگاه یا در مسیرهای پر تردد قرار دارند، احتمال بیشتری برای دیده‌شدن و خرید دارند.
  • طراحی بصری جذاب: استفاده از رنگ‌های جذاب و طراحی‌هایی که توجه مشتری را جلب می‌کند، می‌تواند به طور مستقیم بر تصمیمات خرید آن‌ها تأثیر بگذارد.
  • اطلاعات محصول: ارائه اطلاعات دقیق و کاربردی در مورد محصولات، می‌تواند به مشتریان کمک کند تا به راحتی تصمیم‌گیری کنند.

تاثیر تکنولوژی بر جایگاه خرید

با پیشرفت تکنولوژی، جایگاه خرید یا پی او پی نیز دچار تحول شده است. فروشگاه‌های آنلاین و اپلیکیشن‌های موبایلی این امکان را برای مشتریان فراهم کرده‌اند تا به راحتی به اطلاعات محصولات دسترسی پیدا کنند و تصمیمات خرید خود را سریع‌تر بگیرند. از طرف دیگر، ابزارهای دیجیتال مانند واقعیت افزوده (AR) و نمایشگرهای هوشمند نیز به بهبود تجربه مشتریان در نقاط خرید کمک کرده‌اند.

مثال‌های موفق از استفاده از جایگاه خرید در فروشگاه‌های بزرگ

بسیاری از خرده‌فروشان بزرگ مانند وال‌مارت و آمازون از جایگاه خرید یا پی او پی به‌طور گسترده‌ای استفاده می‌کنند. این فروشگاه‌ها با استفاده از تکنیک‌های مختلف از جمله استندهای تبلیغاتی و نمایشگرهای دیجیتال، موفق به جلب توجه مشتریان و افزایش فروش خود شده‌اند.

جمع‌بندی درس

جایگاه خرید یا پی او پی یکی از ابزارهای موثر در بازاریابی و فروش است که با طراحی استراتژیک و هوشمندانه می‌تواند تاثیر زیادی بر تصمیمات مشتریان داشته باشد. در مقابل، جایگاه فروش بیشتر به بخش نهایی فرآیند خرید و تکمیل تراکنش‌ها مربوط می‌شود. درک تفاوت‌های این دو مفهوم و استفاده مناسب از آن‌ها در استراتژی‌های بازاریابی و فروش، می‌تواند به کسب‌وکارها کمک کند تا فروش خود را افزایش دهند و تجربه مشتریان را بهبود بخشند.

آر اف پی (RFP) انواع آن و روش نوشتن آنها چیست؟

آر اف پی (RFP) انواع آن و روش نوشتن آنها چیست؟

امروزه تامین منابع برای شرکتها و موسسات یک کار حیاتی و در عین حال یک کار دقیق و تخصصی است. به همین سبب شناسایی و ارزیابی تامین کنندگان بالقوه برای دستیابی به بهترین گزینه هم از نظر هزینه و هم از نظر محصول، اهمیت بالایی دارد.

در این درس، به منظور اجرای دقیق و هدفمند برای یافتن منابع بهتر، به معرفی برخی از اصطلاحات که به طور گسترده در فرآیند منبع یابی استفاده می شوند، خواهیم پرداخت. عموماً در این حوزه، چهار اصطلاح کاربردی مهم وجود دارند که در ادامه آنها را شرح خواهیم داد. بعلاوه نمونه فرم آر اف پی (RFP) بصورت اکسل برای سهولت استفاده کاربران فراهم شده و در همین درس قابل دانلود است.

  • درخواست اطلاعات (Request For Information) یا آر اف آی (RFI)
  • درخواست پیشنهاد (Request For Proposal) یا آر اف پی (RFP)
  • درخواست مناقصه (Request For Tender) یا آر اف تی (RFT)
  • درخواست قیمت (Request For Quotation) یا آر اف کیو (RFQ)

حال لازم است هر یک از این عبارات کاربردی را مورد بررسی قرار دهیم تا جایگاه استفاده از آنها کاملاً روشن و مفهوم شود.

درخواست اطلاعات (RFI) چیست؟

درخواست اطلاعات (Request For Information) که به آر اف آی (RFI) شناخته می شود، اولین گام در فرایند تامین منابع است. RFI (درخواست اطلاعات) یک فرآیند فرآیند تجاری رایج است برای جمع آوری اطلاعات کتبی در مورد تامین کنندگان بالقوه برای تهیه کالاها یا خدمات خاص است.  آر اف آی ها قرار است توسط مشتریان نوشته شده و برای تامین کنندگان بالقوه ارسال شوند. هنگامی که با یک تامین کننده از طریق ارائه RFI مذاکره میکنیم، به طور هدفمند از آنها درخواست میکنیم تا قابلیت های تولید و سایر اطلاعاتی که فکر میکنیم برای یک پروژه ضروری هستند را در اختیار ما قرار دهند. به طور کلی ، RFI ابزاری است که می‌توانیم برای مقایسه تامین کنندگان و پیمانکاران استفاده کنیم.

RFI معمولاً در ترکیب با درخواست پیشنهاد قیمت (RFQ)، درخواست پیشنهاد یا پروپوزال (RFP)، و درخواست مناقصه (RFT) استفاده می‌شود. این ابزار به عنوان یک مرحله اولیه در فرآیند تدارکات شناخته می‌شود و به سازمان‌ها کمک می‌کند تا قبل از انجام خرید یا ورود به قرارداد، گزینه‌های موجود را درک کنند.

درخواست پیشنهاد (RFP) چیست؟

درخواست پیشنهاد (Request For Proposal) که به آر اف پی (RFP) شناخته شده است، در معنای لغوی به معنای درخواست پیشنهاد است و در حقیقت به معنای سند بیان نیازها و خواسته ها است.

همچنین می توان گفت، (RFP) سندی مکتوب است که جزئیات و ویژگی های، نیازها، خواسته های ما، مانند زمانبندی، بودجه و انتظارات مورد نظر کارفرما از یک پروژه یا خرید خدمات را به تامین کننده یا پیمانکار اعلام می کند؛ تا بتوانیم به نتیجه مطلوبی از خدمات خریداری شده دست یابیم.

در حقیقت RFP ابزاری در دست کارفرمایان است که شیوه برقراری ارتباط اولیه با تامین کنندگان و پیمانکاران و توضیح نیازمندی ها را برای آنها تسهیل میکند. اصطلاحا به RFP درخواست پروپوزال نیز میگویند، می توان گفت راهنمایی از طرف کارفرما به پیمانکار یا تامین کننده برای ارائه پروپوزال اثر بخش است. همچنین به تصمیم گیری های مربوط به خرید کمک می کند. RFP همچنین برای پروژه های پیچیده نیز استفاده می شوند که اغلب به تعدادی پیمانکار فرعی نیاز دارند. نمونه های RFP در پایان این درس آورده شده و می توان از آن استفاده نمود.

درخواست مناقصه یا آر اف تی (RFT) چیست؟

درخواست مناقصه (Request For Tender) که با عبارت آر اف تی (RFT) شناخته میشود، نوعی دعوت آزاد از تامین کنندگان است که از آنها می خواهد پیشنهادات را معمولاً به صورت پیشنهادهای مهر و موم شده در قالبی با ساختار مناسب ارسال کنند. به عبارت ساده، یک ابلاغیه رسمی برای ارائه محصولات مناسب ، هم از نظر کیفیت و هم از نظر قیمت است.

علاوه بر این، مناقصه دعوتی برای یک پروژه یا پذیرش یک پیشنهاد رسمی است. مناقصه فرآیندی است که معمولاً توسط دولتها و مؤسسات مالی و همچنین بخش عمومی به طور گسترده تر استفاده می شود. “مناقصه” اصطلاحی است که برای توصیف فرآیندی استفاده می شود که در آن فروشندگان یا تامین کنندگان پیشنهادات خود را برای پروژه های بزرگ در یک مهلت مشخص ارائه می کنند. سند RFT به شفاف سازی در مورد تمامی سوالات مربوط به محصولات،خدمات و قیمت گذاری آنها کمک خواهد کرد.

درخواست قیمت (RFQ) چیست؟

درخواست قیمت یا درخواست قیمت گذاری (Request For Quotation) که به اختصار آر اف کیو (RFQ) نامیده می شود، فرآیندی تجاری است که در آن یک شرکت یا نهاد عمومی برای خرید محصولات یا خدمات خاص از یک تامین کننده درخواست قیمت می کند. همچنین می توان RFQ را فراخوان برای مناقصه (Call for bids) یا سی اف بی (CFB) و یا دعوت برای شرکت در مناقصه (Invitation for bid) یا آی اف بی (IFB)، نامیده شود.

فرایند آر اف کیو (RFQ) زمانی استفاده می شود که یک تامین کننده یک پیشنهاد دقیق در مورد یک محصول یا خدمات یا پروژه خاص ارائه میدهد و خریدار، پس از دریافت چندین پیشنهاد قیمت، تصمیم می گیرد که کدام فروشنده را بر اساس کیفیت و قیمت پیشنهادی برای محصول، نهایی کند.

تمام چهار مرحله فوق برای خریداری که می خواهد یک تامین کننده بالقوه را به دقت و کارآمد انتخاب کند بسیار مفید و کاربردی است. اگر این فرآیند به دقت دنبال شود به ما کمک می کند تا با یک روش سریع، دوره ای و منظم تامین کننده یا پیمانکار ایده آل خود را پیدا کنیم.

آکادمی آنلاین عیب پوش

منابع:

مدل پنج نیروی رقابتی پورتر (Porter’s Five Forces) چیست و چه کاربردی دارد؟

مدل پنج نیروی رقابتی پورتر (Porter’s Five Forces) چیست و چه کاربردی دارد؟

در این درس قصد داریم ابتدا پنج نیروی پورتر (Porter’s Five Forces Modell) را بشناسیم، با نحوه کارکرد و نوشتن آن آشنا شویم و همچنین به چالش‌ها و محدودیت‌های آن بپردازیم.

مایکل یوجین پورتر(Michael Porter)، مایکل پورتر ، اقتصاددان، دانشمند و استراتژیست ملقب به پیامبر برنامه‌ریزان راهبردی ، رهبر استراتژیک و مشاور دولت بزرگترین اقتصاد جهان است. مشهورترین اصل پورتر، مدل پنج نیروی پورتر است. این مدل برای تحلیل جذابیت یک صنعت مورد استفاده قرار می‌گیرد.

تحلیل رقابتی با مدل پنج نیروی پورتر

سازمان‌ها همواره با یک محیط پیچیده و رقابتی مواجه هستند و برای بقا و رشد در چنین محیطی، باید توانایی تحلیل دقیق و موثر رقابت را داشته باشند. یکی از ابزارهای کلیدی برای این تحلیل، مدل پنج نیروی رقابتی پورتر است که به وسیله‌ی مایکل پورتر، استاد معروف مدیریت، توسعه یافته است. این مدل به سازمان‌ها کمک می‌کند تا نیروهای مختلفی که بر رقابت در صنعت تاثیر می‌گذارند را شناسایی کنند و بر اساس این تحلیل، استراتژی‌های مناسب را برای بهبود موقعیت رقابتی خود تدوین کنند. در این مقاله، به بررسی این مدل، اجزای آن و کاربردهای عملی آن خواهیم پرداخت. پرسش اصلی اینجاست: چگونه می‌توان با استفاده از این مدل، تحلیل دقیق‌تری از رقابت داشت و جایگاه سازمان را بهبود بخشید؟

معرفی مدل پنج نیروی رقابتی پورتر

مدل پنج نیروی رقابتی پورتر ابزاری است که به سازمان‌ها کمک می‌کند تا رقابت در یک صنعت را بر اساس پنج نیرو تحلیل کنند. این نیروها شامل تهدید ورود رقبای جدید، قدرت چانه‌زنی تامین‌کنندگان، قدرت چانه‌زنی خریداران، تهدید محصولات جایگزین، و شدت رقابت بین رقبای فعلی در بازار می‌شود. پورتر بر این باور بود که این پنج نیرو می‌توانند تصویری جامع از محیط رقابتی یک صنعت به مدیران ارائه دهند و به آن‌ها کمک کنند تا استراتژی‌های بهتری برای مقابله با رقبا و بهبود موقعیت خود تدوین کنند.

هر یک از این نیروها می‌تواند به صورت جداگانه یا در ترکیب با یکدیگر، تاثیر بسزایی بر رقابت در صنعت داشته باشد. به عنوان مثال، اگر قدرت چانه‌زنی تامین‌کنندگان بالا باشد، سازمان‌ها ممکن است با هزینه‌های بالاتری برای تأمین مواد اولیه مواجه شوند که این می‌تواند بر سودآوری آن‌ها تاثیر بگذارد. به همین ترتیب، تهدید ورود رقبای جدید می‌تواند فشار رقابتی را افزایش دهد و نیاز به استراتژی‌های جدید برای حفظ مشتریان و سهم بازار را ایجاد کند.

اهمیت مدل پنج نیروی رقابتی پورتر در تحلیل صنعت

مدل پنج نیروی رقابتی پورتر ابزاری قدرتمند برای تحلیل محیط رقابتی یک صنعت است که به شرکت‌ها کمک می‌کند تا تهدیدها و فرصت‌های موجود را به درستی شناسایی کنند. این مدل با بررسی نیروهای تأثیرگذار بر رقابت، به کسب‌وکارها امکان می‌دهد تا استراتژی‌های مناسب برای بهبود موقعیت خود اتخاذ کنند. با استفاده از مدل پنج نیروی رقابتی پورتر، شرکت‌ها می‌توانند درک بهتری از چگونگی عملکرد صنعت و نقاط ضعف و قوت خود در مقایسه با رقبا پیدا کنند. شناخت دقیق این نیروها از طریق مدل پنج نیروی رقابتی پورتر می‌تواند به افزایش مزیت رقابتی منجر شود.

بررسی اجزای مدل پنج نیروی پورتر

برای درک بهتر کاربردهای مدل پنج نیروی رقابتی پورتر، باید هر یک از نیروها را به طور جداگانه بررسی کنیم:

تهدید ورود رقبای جدید

یکی از نیروهای مهم در مدل پنج نیروی رقابتی پورتر، تهدید ورود رقبای جدید است که می‌تواند بر رقابت در صنعت تأثیر بگذارد. ورود شرکت‌های جدید به یک بازار می‌تواند به افزایش رقابت منجر شود و شرکت‌های موجود را وادار کند تا برای حفظ سهم بازار خود تلاش بیشتری کنند. عواملی مانند نیاز به سرمایه‌گذاری اولیه بالا، دسترسی به فناوری‌های پیشرفته، و وجود مقررات قانونی می‌توانند موانع ورود به صنعت را افزایش دهند. هرچه این موانع بیشتر باشد، تهدید ورود رقبای جدید کاهش می‌یابد. از طرف دیگر، در صنایعی که ورود آسان‌تر است، رقبای جدید می‌توانند به راحتی وارد بازار شده و رقابت را تشدید کنند.

قدرت چانه‌زنی تامین‌کنندگان

قدرت چانه‌زنی تامین‌کنندگان یکی دیگر از نیروهای کلیدی در مدل پنج نیروی رقابتی پورتر است که به توانایی تامین‌کنندگان برای تأثیرگذاری بر قیمت و شرایط تحویل مواد اولیه اشاره دارد. اگر تعداد تامین‌کنندگان محدود باشد یا مواد اولیه به سختی قابل جایگزینی باشد، قدرت چانه‌زنی آن‌ها افزایش می‌یابد و شرکت‌ها مجبور به پذیرش شرایط دشوارتر می‌شوند. در مقابل، اگر شرکت‌ها بتوانند بین تامین‌کنندگان مختلف رقابت ایجاد کنند، قدرت چانه‌زنی تامین‌کنندگان کاهش می‌یابد. شرکت‌ها می‌توانند با ایجاد روابط بلندمدت با تامین‌کنندگان یا همکاری‌های استراتژیک، این قدرت را مدیریت کنند.

قدرت چانه‌زنی خریداران

قدرت چانه‌زنی خریداران در مدل پنج نیروی رقابتی پورتر به توانایی مشتریان برای تأثیرگذاری بر قیمت‌ها و شرایط خرید اشاره دارد. در صنایعی که مشتریان می‌توانند بین محصولات مختلف انتخاب کنند و اطلاعات کافی در مورد گزینه‌های موجود دارند، قدرت چانه‌زنی آن‌ها افزایش می‌یابد. این موضوع باعث می‌شود که شرکت‌ها مجبور شوند تا قیمت‌های خود را کاهش دهند یا کیفیت محصولات و خدمات خود را بهبود بخشند تا مشتریان را حفظ کنند. برای مدیریت این چالش، شرکت‌ها می‌توانند با ارائه ارزش‌های افزوده مانند خدمات پس از فروش یا تجربه‌ی بهتر مشتری، ارتباطات طولانی‌مدت و پایدار با خریداران برقرار کنند.

تهدید محصولات جایگزین

در مدل پنج نیروی رقابتی پورتر، تهدید محصولات جایگزین به وجود محصولاتی اشاره دارد که می‌توانند نیازهای مشابهی را با قیمت کمتر یا ویژگی‌های بهتر برآورده کنند. این محصولات می‌توانند به عنوان تهدیدی جدی برای شرکت‌های موجود در بازار عمل کنند، زیرا مشتریان ممکن است به سمت این جایگزین‌ها متمایل شوند. برای مقابله با این تهدید، شرکت‌ها باید همواره به دنبال نوآوری و بهبود محصولات خود باشند تا از تمایل مشتریان به سمت محصولات جایگزین جلوگیری کنند. علاوه بر این، ایجاد روابط قوی با مشتریان و افزایش وفاداری آن‌ها می‌تواند تهدید محصولات جایگزین را کاهش دهد.

رقابت بین رقبای فعلی

رقابت بین رقبای فعلی یکی از مهم‌ترین نیروها در مدل پنج نیروی رقابتی پورتر است که بر میزان رقابت مستقیم میان شرکت‌های فعال در یک صنعت تأثیر می‌گذارد. در صنایعی که تعداد زیادی رقیب وجود دارد و محصولات مشابهی ارائه می‌شود، رقابت شدیدتر است. این امر می‌تواند به کاهش قیمت‌ها و کاهش سودآوری منجر شود. شرکت‌ها برای مقابله با این فشار رقابتی، باید به دنبال نوآوری، تمایز در محصولات و بهبود خدمات مشتریان باشند. در صنایعی که رشد بازار کند است، رقابت می‌تواند شدیدتر و چالش‌برانگیزتر باشد.

کاربرد مدل پنج نیروی پورتر در استراتژی‌های سازمانی

یکی از دلایل اصلی استفاده از مدل پنج نیروی رقابتی پورتر، کمک به سازمان‌ها برای تدوین استراتژی‌های رقابتی است. این مدل به سازمان‌ها کمک می‌کند تا محیط رقابتی خود را به دقت تحلیل کنند و بر اساس این تحلیل، استراتژی‌های خود را برای مقابله با نیروهای مختلف در بازار تنظیم کنند.

برای مثال، اگر یک شرکت متوجه شود که تهدید ورود رقبای جدید بالاست، می‌تواند به دنبال راهکارهایی باشد تا ورود رقبای جدید را دشوارتر کند. این راهکارها می‌تواند شامل نوآوری در محصولات، ایجاد تفاوت در خدمات، یا افزایش هزینه‌های ورود به صنعت باشد. همچنین، اگر یک سازمان دریابد که قدرت چانه‌زنی خریداران بالاست، می‌تواند با ارائه ارزش افزوده، مانند خدمات پس از فروش یا بهبود تجربه مشتری، این قدرت را کاهش دهد.

درنهایت، مدل پنج نیروی رقابتی پورتر به سازمان‌ها کمک می‌کند تا با تحلیل دقیق نیروهای رقابتی، استراتژی‌های موثرتری برای موفقیت در بازار رقابتی تدوین کنند. این مدل به آن‌ها امکان می‌دهد تا نقاط قوت و ضعف خود را در مقایسه با رقبا شناسایی کرده و از فرصت‌های موجود بهره‌برداری کنند.

مدل پنج نیروی پورتر

جمع‌بندی درس

مدل پنج نیروی رقابتی پورتر ابزاری قدرتمند برای تحلیل محیط رقابتی در هر صنعتی است. این مدل به سازمان‌ها کمک می‌کند تا با شناخت دقیق نیروهای تاثیرگذار بر رقابت، استراتژی‌های موثرتری برای حفظ و بهبود جایگاه خود در بازار تدوین کنند. از تحلیل تهدید ورود رقبای جدید تا شناخت قدرت چانه‌زنی تامین‌کنندگان و خریداران، این مدل می‌تواند در تمام مراحل برنامه‌ریزی استراتژیک سازمان‌ها نقش حیاتی داشته باشد. به کارگیری این مدل به سازمان‌ها امکان می‌دهد تا نه تنها به رقابت فعلی پاسخ دهند، بلکه برای آینده نیز برنامه‌ریزی کنند و توان رقابتی خود را به طور پایدار افزایش دهند.

منابع و ماخذ:

  • Colvin, Geoff (October 29, 2012). “There’s No Quit in Michael Porter”.
  • Sharp, Byron; Dawes, John (1996), “Is Differentiation Optional?
  • Speed, Richard J. (1989), “Oh Mr Porter! A Re-Appraisal of Competitive Strategy,” Marketing Intelligence and Planning.
  • Yetton, Philip, Jane Craig, Jeremy Davis, and Fred Hilmer (1992), “Are Diamonds a Country’s Best Friend? A Critique of Porter’s Theory of National Competition as Applied to Canada, New Zealand and Australia,” Australian Journal of Management, 17 (No. 1, June), 89–120.
  • Allio, Robert J. (1990), “Flaws in Porter’s Competitive Diamond?,” Planning Review, 18 (No. 5, September/October), 28–32.
  • Spender, J.-C., & Kraaijenbrink, Jeroen. (2011). Why Competitive Strategy Succeeds – and With Whom. In Robert Huggins & Hiro Izushi (Eds.), Competition, Competitive Advantage, and Clusters: The Ideas of Michael Porter (pp. 33-55). Oxford: Oxford University Press.

نقش خریدار (Buyer Roles) یا نقش مشتری (Consumer Buying Roles) چیست؟

نقش خریدار (Buyer Roles) یا نقش مشتری (Consumer Buying Roles) چیست؟

در دنیای بازاریابی، درک نقش های مختلفی که مصرف کنندگان و مشتریان در صنعت(B2B) در فرآیند خرید ایفا می کنند برای توسعه استراتژی های بازاریابی موثر ضروری است. افراد مختلف در پروسه خرید می توانند نقش ها و تاثیرات متمایز بر تصمیم خرید داشته باشند. درک نقش های مختلف خریدار (Buyer Roles) یا نقش مشتری (Consumer Buying Roles) ، کمک خواهد نمود تا با شناخت بهتری بازاریابی کنیم و از اتلاف سرمایه در تبلیغات و بازاریابی بیهوده، جلوگیری کنیم.

با شناسایی و هدف قرار دادن این نقش‌های خرید مصرف‌کننده، کسب‌وکارها می‌توانند تلاش‌های بازاریابی خود را برای تعامل مؤثر و متقاعد کردن افراد مناسب تنظیم کنند. در این مقاله، ما پنج نقش اصلی خرید مصرف‌کننده را بررسی خواهیم کرد: آغازگر، تأثیرگذار، تصمیم‌گیرنده، خریدار و کاربر، و اینکه چگونه استراتژی بازاریابی را توصیه می کند.

نقش آغازگر (Initiator) چیست؟

آغازگر فردی است که برای اولین بار ایده خرید را پیشنهاد می کند. این شخص نیاز یا تمایل به یک محصول یا خدمات را شناسایی می کند و جرقه ای در فرآیند خرید ایجاد می کند. آغازگر می تواند هر فردی در واحد خرید باشد، مانند یکی از اعضای خانواده، دوست یا همکار که مشکل یا فرصتی را تشخیص می دهد که می تواند از طریق خرید به آن رسیدگی شود. برای هدف قرار دادن آغازگر، کسب و کارها باید بر ایجاد آگاهی و قرار دادن محصولات یا خدمات خود به عنوان راه حل هایی برای نیازهای شناسایی شده تمرکز کنند. محتوای جذاب، تبلیغات هدفمند، و پیام‌های متقاعدکننده می‌تواند بر ادراک آغازگر از برند تأثیر بگذارد و علاقه آن‌ها را به خرید برانگیزد.

نقش اینفلوئنسر یا تأثیرگذار (Influencer) چیست؟

اینفلوئنسر شخصی است که نظرات، توصیه‌ها یا توصیه‌هایش به‌مشتری تاثیر  قابل‌توجهی بر تصمیم خرید تأثیر می‌گذارد. اینفلوئنسرها می توانند اعضای خانواده، دوستان، همکاران یا حتی شخصیت های آنلاینی باشند که از نظر خریدار دارای اعتبار، تخصص یا قدرت متقاعدکننده هستند. آنها می توانند اطلاعات، راهنمایی یا اطمینان خاطری را ارائه دهند که بر ادراک و ترجیح خریدار برای یک محصول یا نام تجاری خاص تأثیر می گذارد. برای هدف قرار دادن اینفلوئنسر، کسب‌وکارها باید بر ایجاد روابط، ارائه اطلاعات مرتبط و استفاده از شواهد اجتماعی از طریق توصیفات، بررسی‌ها و تأییدیه‌ها تمرکز کنند. تعامل با اینفلوئنسرها و ایجاد روابط مثبت می تواند دامنه و تأثیر پیام های بازاریابی را تقویت کند.

نقش تصمیم گیرنده (Decider) چیست؟

تصمیم گیرنده فردی است که در تصمیم خرید حرف آخر را می زند. تصمیم گیرنده مسئول انتخاب نوع خرید و نحوه خرید آن هستند. در برخی موارد، تصمیم گیرنده ممکن است همان شخص خریدار یا کاربر باشد. با این حال، در موقعیت‌های خرید پیچیده‌تر، مانند خریدهای سازمانی یا کالاهای مصرفی با ارزش، تصمیم‌گیرنده ممکن است نقش متمایزی داشته باشد. برای تأثیرگذاری بر تصمیم‌گیرنده، کسب‌وکارها باید بر ارزش پیشنهادی منحصربه‌فرد محصولات یا خدمات خود تأکید کنند و ویژگی‌های کلیدی، مزایا و مزیت‌های رقابتی را برجسته کنند. ارائه اطلاعات دقیق، رسیدگی به نگرانی‌های بالقوه، و ارائه دلایل قانع‌کننده برای انتخاب نام تجاری خود می‌تواند بر فرآیند تصمیم‌گیری تصمیم‌گیرنده تأثیر بگذارد.

نقش خریدار (Buyer Roles) یا نقش مشتری (Consumer Buying Roles)
نقش خریدار (Buyer Roles) یا نقش مشتری (Consumer Buying Roles)

نقش مشتری یا خریدار (Buyer) چیست؟

خریدار شخصی است که خرید واقعی را انجام می دهد. آنها مسئول اجرای تراکنش و انتخاب محصول یا خدمات خاص از بین گزینه های موجود هستند. خریدار ممکن است همان فرد تصمیم گیرنده یا کاربر باشد یا نباشد. در بسیاری از موارد، ملاحظات اولیه خریدار حول محور قیمت، در دسترس بودن، راحتی و خدمات مشتری است. برای هدف قرار دادن خریدار، کسب و کارها باید بر ارائه یک تجربه خرید یکپارچه، اطلاعات قیمت روشن و گزینه های پرداخت راحت تمرکز کنند. پلتفرم‌های آنلاین ساده، پشتیبانی مشتری در دسترس، و تبلیغات یا تخفیف‌های جذاب می‌توانند بر تصمیم خریدار برای انتخاب برند خود نسبت به رقبا تأثیر بگذارند.

نقش خریدار (Buyer Roles) یا نقش مشتری (Consumer Buying Roles)

نقش مصرف کننده یا کاربر (User) چیست؟

کاربر شخصی است که محصول یا خدمات خریداری شده را مصرف یا استفاده می کند. رضایت و تجربه آنها از محصول مستقیماً بر خریدهای آتی و وفاداری به برند تأثیر می گذارد. بازخورد و توصیه‌های کاربر همچنین می‌تواند بر دیگران در واحد خرید تأثیر بگذارد یا به عنوان گواهی برای مشتریان بالقوه باشد. برای هدف قرار دادن کاربر، کسب و کارها باید ارائه محصولات با کیفیت بالا، خدمات استثنایی به مشتریان و تجربیات شخصی سازی شده را در اولویت قرار دهند. تعامل با کاربران از طریق پشتیبانی پس از خرید، نظرسنجی های بازخورد، برنامه های وفاداری، و تعاملات رسانه های اجتماعی می تواند حمایت از برند، خریدهای تکراری و ارجاعات دهان به دهان مثبت را تقویت کند.

نقش دروازه بان (gatekeepers) چیست؟

دروازه بان ها بیشتر در کسب و کارهای شرکتی وجود دارند. دروازه بانها افرادی مانند مسئول دفتر یا منشی های مدیران یا پزشکان هستند که برای گل زدن باید آنها را دریبل زد. نقش این افراد به شکلی است که تمایل دارند که از نزدیک با تصمیم گیرندگان همکاری کنند. در برخی موارد، حتی کار سخت تر است چون دروازه بان بین فروشنده و تصمیم گیرنده می تواند حتی همسر یا یکی از بستگان تصمیم گیرنده باشد. آنها باید اطمینان داشته باشند اگر اجازه دادند خرید صورت بگیرد، بعدها مورد سرزنش قرار نخواهند گرفت. مثلا با جمله “تو که میدونستی چرا نگفتی”. آنها باید احساس اطمینان کنند که اگر خرید صورت بگیرد جایگاهشان حفظ می شود و نزد تصمیم گیرنده خراب نخواهند شد.

نقش مسدود کننده (Blocker) چیست؟

مسدود کننده در اغلب اوقات تمامی ویژگی های یک اینفلوئنسر را دارد. این افراد اگر در کسب و کارهای b2b باشند معمولا در سطح پایین تر یا متوسط هستند اگر مسئول تحقیق در مورد راه حل های خرید باشند معمولا مخاطب اصلی هستند. مسدودکنندگان یا بلاکرها افرادی هستند که مستقیما خریدار را منصرف میکنند یا اگر در کسب و کارهای شرکتی باشند، اجازه نمی دهند معامله شکل بگیرد. یعنی ابتدا باید آنها متقاعد شوند تا مسیر را برای خرید باز کنند. اگر دسترسی دیگری به مشتری یا شرکتی که قصد فروش به آن را داریم پیدا نشود، باید متقاعد شوند.

محمد میری

آکادمی آنلاین عیب پوش

اثر آمازون (Amazon Effect) چیست؟

اثر آمازون (Amazon Effect) چیست؟

علم آمار، و مدیریت دانش، از علوم بسیار مفیدی است که با ظهور دنیای دیجیتال تحولی تازه پیدا کرده است. امروزه متخصصین آمار و تحلیل داده، مطالعات بسیاری برروی داده های مختلف موجود در فضای وب و خصوصاً «رفتار مصرف کننده» انجام داده و نتایج شگفت انگیزی از این مطالعات کسب نموده اند که تمامی این نتایج مجدداً به برندها و کسب و کارها بازخورد داده شده و از این داده ها برای کنترل ذهن مصرف کننده و خصوصاً تسخیر بازار، استفاده می شود. در این درس قصد داریم اثر آمازون (Amazon Effect) که یکی از آثار مهم بازاریابی دیجیتال است را بررسی کنیم.

اثر آمازون چیست؟

یکی از پدیده هایی است که پس از توسعه خرید آنلاین و گسترش شرکت آمازون بر سر زبانها افتاد. در بازاریابی نتیجه و تاثیر شرکت های بزرگ فروش اینترنتی بر بازار فیزیکی یا به عبارت دیگر تاثیر «بازاریابی آنلاین» بر «بازاریابی آفلاین» را اثر آمازون می نامند. این اثر موجب تغییر در الگوهای خرید، انتظارات مشتری و چشم‌انداز رقابتی جهان شد. با توسعه فروش آنلاین و افزایش محبوبیت خرید آنلاین، بسیاری از کسب و کارهای سنتی، از گردونه رقابت عقب ماندند و بسیاری از آنها به شدت آسیب دیدند.

آمازون، تنها بزرگ‌ترین فروشگاه آنلاین جهان نیست، بلکه بزرگترین مرکز دادهای جهان است. داده هایی نظیر «رفتار مشتری»، «نورومارکتینگ» و بزرگترین دیتاسنتر جهان و بزرگترین کلاودسنتر جهان در اختیار آمازون است. بعلاوه اینکه یکی از بزرگترین شرکتهای پست جهان نیز محسوب می شود(اگر نگوییم بزرگترین شرکت پست جهان).

اثر آمازون چگونه شکل گرفت؟

با توسعه کسب و کارهای آنلاین، سود کسب‌وکارهای الکترونیک و به همین نسبت، قیمت تمام شده محصول در فروشگاههای خرده‌فروشی‌های فیزیکی افزایش یافتند. هرروز، تعداد بیشتری از مشتریان به جای رفتن به فروشگاه ها با برداشتن موبایل یا رفتن پشت لپ تاپشان خرید می کردند.

طبق آمار اداره سرشماری ایالات متحده، فروش آنلاین، سهمی حدود 13.6 درصد از کل حجم خرده فروشی در ایالات متحده را در سال 2020 تشکیل داده بود. این رقم در سال 2019، حدود 10.7 درصد بود که رشد چشمگیری داشت.

از سال 1994 که آمازون شروع به کار کرد، همچنان پیشتاز فروش آنلاین در جهان است به همین دلیل این اثر به نام آمازون خورد. بیش از 5300 فروشگاه خرده فروشی در سال 2017 تعطیل شدند که 218 درصد نسبت به سال 2016 افزایش داشته است.

شیوع کرونا، تیر خلاصی به فروشگاههای خرده فروشی آفلاین بود. حتی برخی شیوع این بیماری را به آمازون هم نسبت دادند که البته هیچگاه اثبات نشد. اما به هرحال آمازون با شیوع کرونا، رشد بی سابقه ای را تجربه کرد. گذشته از اینکه این اثر درآمد فروشگاه‌های خرده‌فروشی سنتی را کاهش داد، موجب ایجاد تغییرات قابل‌توجهی در الگوهای خرید مصرف‌کننده هم شد.

اثر آمازون چگونه کار میکند؟

خریداران امروزی باتوجه به اینکه به راحتی میتوانند در اینترنت بچرخند و محصولات مختلفی را ببینند، حال دیگر در هنگام خرید از یک فروشگاه آفلاین خرده فروشی، تنوع بسیار بیشتری را طلب می کنند.

بعلاوه اینکه بدون کمک گرفتن از کسی، مشتریان می توانند محتویات یا خواص یک محصول را در اینترنت با فونت دخواه، بخوانند که این موضوع در فروشگاههای آفلاین، بسیار سخت و بعضا غیرممکن است.

مشتریان امروزی انتظار دارند به همان سرعتی که در اینترنت به پاسخ سوال خود می رسند، در فروشگاه آفلاین اطلاعات دریافت کنند که این امر نیز غیرممکن است.

مشتریان در اینرنت می توانند نظرات سایر مشتریان را به سادگی و بدون دخالت فروشنده، بی واسطه بخوانند که در فروشگاههای آفلاین این امر غیر ممکن است.

مزایا و معایب خرید اینترنتی چیست؟

رانندگی در ترافیک شهری، یافتن جای پارک، زمان کم، ماشینی شدن زندگی، زمان کم و عدم امکان انتظار برای تسویه حساب یا خرید، همه و همه موجب شد تا برخی از خریدها بصورت اتوماتیک به صورت آنلاین انجام شود.

فروشگاههای آنلاین با بهره گیری از استفاده از بیگ دیتا و هوش مصنوعی، هوش مصنوعی الگوهای خرید و رفتار مشتری را رصد می‌کنند، و موقعیتهای برد-برد به مشتریان پیشنهاد میکنند. همین حالا هم اینستاگرام و حتی فروشگاههای آنلاین داخلی، در حال بهره گیری از هوش مصنوعی و نورومارکتینگ هستند. بعلاوه هزینه اجاره یک یا چند فروشگاه فیزیکی، بسیار بیشتر از سایتهای بزرگ است.

با افزایش اعتراضات خرده فروشان آفلاین، فروشگاههای بزرگ اینترنتی در حرکتی آنها را هم وارد بازی آنلاین کردند و کم کم بصورت خزنده، وارد جهان فیزیکی شدند. همین حالاهم در سراسر جهان بزرگترین لجستیکهای پخش و پست و کالارسانی، مربوط به فروشگاههای آنلاین است.

البته مشتریانی که به صورت آنلاین خرید می کنند، نمی توانند پیش از خرید محصول را لمس کنند، ببینند، بشنوند، بو کنند یا مزه کنند (مگر اینکه قبلاً از محصول استفاده کرده باشند یا اینکه پیش از خرید آنلاین آن را در یک مکان خرده فروشی فیزیکی عرضه کنند). اینگونه بود که پیوند فروش آنلاین و فروش آفلاین اتفاق افتاد و جهان باز، تغییر کرد.

آکادمی آنلاین عیب پوش

مدیریت برند چیست؟

مدیریت برند(brand management)، چیست؟

این مفهوم یکی از مهمترین موضوعات در «برندسازی یا برندینگ» است. بدیهی است خلق و راه اندازی برند این امکان را می دهد که «هویتی منحصر به فرد» برای کسب و کار ایجاد شود. هویتی که مشتریان آن را «تشخیص دهند» و به آن «اعتماد» کنند. اگر برند به خوبی مدیریت شود، مشتریان انرژی کسب و کار، ماموریت و انتظاراتی که از شرکت می توانند داشته باشند را درک خواهند کرد.

مفهوم مدیریت برند اصطلاحی چتری و گسترده است که برای توصیف استراتژی های بازاریابی بکار می رود که درراستای ایجاد و توسعه «ارزش و شهرت» یک «برند و محصولات آن» در طول زمان استفاده می شود.

استراتژی قدرتمند مدیریت برند به ایجاد و پرورش روابط نزدیکتر با مخاطبان برند کمک می کند. ایجاد پایگاه مشتریان وفادار، شهرت یک برند و محصولات مرتبط به آن را به شکل مثبت تری توسعه داده و متعاقباً موجب درآمد بیشتر و «ارزش ویژه برند» می شود.

برندسازی مدرن اغلب به مدیریت برند دیجیتال نیاز دارد که به برند امکان می دهد تصویری را که می خواهد به صورت آنلاین ارائه دهد، تنظیم کند. تعریف مدیریت برند در طول سال‌ها تغییر کرده و این اهمیت دارد که شرکت‌ها از دانش روز بازاریابی و برندسازی مطلع باشند.

به شکلی اجتناب‌ناپذیر، برندهای امروزی، برندهایی آنلاین هستند و می‌دانند چه تاکتیک‌های بازاریابی باید برای افزایش ارزش برند و حفظ رابطه خوب با مشتریانش به کار گرفته شود.

آکادمی آنلاین عیب پوش

ریکال محصول (Product Recall) چیست؟

ریکال محصول (Product Recall) چیست؟

این مفهوم در ادبیات بازاریابی به چند معنی مختلف بکار برده می شود به همین خاطر ما در این درس از آن به عنوان « ریکال محصول (Product Recall) » یا ریکال از آن یاد می کنیم تا با مفاهیم دیگر اشتباه نشود. بخاطر داشته باشیم که مفاهیم «فراخوان برند» یا «به یادآوری برند» هر دو به عنوان ریکال شناخته می شوند که معنای متفاوتی دارند که در مباحث مربوط به خودشان توضیحات لازم ارائه شده است.

فراخوانی محصول یا ریکال(Recall)، به معنای درخواست یا اعلامیه مرجوع عمده محصولات و فراخوانی مجدد این محصولات به شرکت از طرف خود تولید کننده است. این به عنوان درخواستی رسمی است که یک شرکت اعلام میکند که به شرکت برگردد. معمولا ممکن است مشکلاتی در تولید محصول وجود داشته یا بعد از عرضه به بازار اتفاقی برای محصول افتاده که وجود این محصول در بازار موجب آبروریزی شرکت خواهد شد.

معانی مانند «احضار مجدد»، «ارجاع»، «مرجوعی» یا برگرداندن محصول، به نوعی بازگشت محصول به تولید کننده، یا توزیع کننده هستند اما «ریکال» نیستند.

در ریکال یا فراخوانی، یک شرکت به شکل عمومی با فراخوانی رسمی از همه بدون استثنا درخواست میکند که محصولات را به شرکت تولید کننده برگردانند.

این موضوع ممکن است به علت کشف عیب یا ایرادی خاص در محصول باشد که کمپانی از همه می خواهد تا محصول را به شرکت مادر برگردانند. به عنوان مثال شرکت تویوتا در اقدامی تمامی یک مدل خود را فراخوان کرد یا شرکت اوپل آلمان تعداد 5128 اپل کورسا که در بریتانیا به فروش رفته بود به علت نقص فنی فراخوان کرد.

این موضوع یکی از مفاهیمی است که زیرمجموعه «اعتماد به برند» محسوب می شود و موجب می شود به علت «مسئولیت پذیری بالای شرکت»، «اعتماد» مشتریان به شرکت و برند افزایش یابد.

آکادمی آنلاین عیب پوش