در علم مدیریت، تصمیمگیری بهینه و کارآمد یکی از اساسیترین مهارتها برای مدیران و رهبران سازمانی است. در این مسیر، علوم مختلفی همچون روانشناسی، جامعهشناسی و حتی فیزیک، مفاهیم و ابزارهایی را ارائه کردهاند که به بهبود فرآیندهای مدیریتی کمک میکنند. یکی از این مفاهیم جالب و کاربردی، « اثر کنکورد » (Concorde Effect) است که از صنعت هوافضا نشأت گرفته و امروزه بهعنوان یک اصل مهم در حوزه مدیریت پروژه، تصمیمگیری و تخصیص منابع مطرح است.
در این درس، به بررسی مفهوم اثر کنکورد، دلایل روانشناختی و اجتماعی آن، و کاربردهای عملی آن در مدیریت خواهیم پرداخت. همچنین، راهکارهایی برای شناسایی و مقابله با این اثر ارائه خواهیم داد.

تعریف اثر کنکورد (Concorde Effect)
اثر کنکورد (Concorde Effect) یا به اصطلاح «اشتباه هزینه غرقشده» (Sunk Cost Fallacy)، به پدیدهای اشاره دارد که در آن مدیران یا تصمیمگیرندگان بهدلیل سرمایهگذاریهای زمان، منابع مالی یا انرژی که قبلاً صرف کردهاند، ادامهدادن به یک پروژه یا تصمیم نادرست را توجیه میکنند، حتی زمانی که روشن شده است که ادامه آن دیگر منطقی، سودآور یا مؤثر نیست. این اثر ناشی از تمایل انسان به توجه بیش از حد به هزینههای گذشته (که غیرقابل بازیابی هستند) و نادیدهگرفتن معیارهای منطقی برای تصمیمگیری در آینده است.

چرا اثر کنکورد، اثر کنکورد نامیده میشود؟
نامگذاری اثر کنکورد، ریشه در سرنوشت هواپیمای کنکورد دارد، پرندهای که با بالهای تیز و سرعت خیرهکنندهاش، سمبل رویاهایی بلندپروازانه بود. این هواپیما، که زاده همکاری بریتانیا و فرانسه بود، با شتابی بیش از دو برابر سرعت صوت، آسمانها را در مینوردید و در ۲۶ سپتامبر ۱۹۷۳، نخستین سفرش را بر فراز اقیانوس اطلس انجام داد. اما این شاهکار مهندسی، با همه شکوهش، هرگز نتوانست از نظر مالی به بار نشیند و سودآوری کند.
سازندگانش، گرفتار این باور شدند که چون سالها زمان و کوهی از منابع را در این پروژه ریختهاند، باید به راهشان ادامه دهند، شاید که روزی میوه موفقیت را بچینند. اما این امید، سرابی بیش نبود. هرچه پیش رفتند، بیشتر متوجه شدند که کنکورد، با همهی عظمتش، اقتصادی نیست؛ بااینحال، دستکشیدن از آن برایشان چون پذیرش شکست بود، پس ادامه دادند.
این ماجرا، به نام «اثر کنکورد» نامگذاری شد، تا مثالی باشد از دام هزینههای غرقشده؛ یعنی زمانی که مدیران به جای نگاه به آینده، به آنچه در گذشته از دست داده، چنگ میزنند و به امید نجات سرمایهای که دیگر بازنمیگردد، خطاهایشان را ادامه میدهند.
پس نام کنکورد نهتنها یادآور پروازی شگفتانگیز است، بلکه حکایتی است از غرور و پافشاری است که به ما میآموزد گاه باید بالهای سنگین گذشته را زمین گذاشت تا سبکبال به سوی فردا پر کشید.

دلایل روانشناختی و اجتماعی اثر کنکورد
اثر کنکورد از خطای شناختی ناشی میشود که به «تعصب تأیید» (confirmation bias) یا «گریز از زیان» (loss aversion) معروف است. وقتی افراد یا سازمانها منابع زیادی صرف پروژهای کردهاند، اطلاعات جدیدی که نشاندهنده شکست آن است را نادیده میگیرند. منطق آنها این است: «ما اینقدر هزینه کردهایم، پس باید ادامه دهیم تا سرمایهمان هدر نرود.» اما در حقیقت، هزینههای گذشته، نباید بر تصمیمهای آینده اثر بگذارد؛ این تصمیمها باید فقط براساس سود مورد انتظار گرفته شوند. این پافشاری غیرمنطقی، ریشه در تمایل به توجیه سرمایهگذاری اولیه و اجتناب از پذیرش زیان دارد، حتی اگر ادامهدادن، زیانبارتر باشد.

کاربردهای عملی اثر کنکورد در مدیریت
اثر کنکورد در مدیریت بهعنوان یک هشدار برای تصمیمگیریهای عقلانی و آیندهنگرانه مطرح میشود. این اثر به مدیران یادآوری میکند که سرمایهگذاریهای گذشته، اعم از زمان، منابع مالی یا انرژی، نباید توجیهی برای ادامهدادن به پروژهها یا استراتژیهایی باشد که دیگر از نظر اقتصادی یا عملیاتی، مقرونبهصرفه نیستند.
در مدیریت پروژه، این اثر به شناسایی و جلوگیری از اتلاف منابع کمک میکند؛ به این معنا که مدیران باید به جای تمرکز بر هزینههای غیرقابل بازیابی، به ارزیابی دقیق شرایط فعلی و پتانسیل آینده پروژه بپردازند.
علاوهبر این، اثر کنکورد در مدیریت استراتژیک بهعنوان یک ابزار آموزشی برای جلوگیری از تصمیمات احساسی و غیرمنطقی به کار میرود. بهعنوان مثال، در توسعه محصولات جدید یا اجرای کمپینهای بازاریابی، اگر مشخص شود که پروژه به اهداف خود نمیرسد، مدیران باید بتوانند بدون توجه به سرمایهگذاریهای قبلی، تصمیم به توقف یا تغییر مسیر بگیرند.
این رویکرد به سازمانها کمک میکند تا انعطافپذیری بیشتری داشته باشند، از منابع بهینه استفاده کنند و از ورود به دام تصمیمات نادرست جلوگیری کنند.

راهکارهایی برای شناسایی و مقابله با اثر کنکورد
برای جلوگیری از اثر کنکورد در مدیریت، مدیران باید رویکردهای عملی و عقلانی را در تصمیمگیریها به کار بگیرند. این امر مستلزم تغییر ذهنیت، استفاده از ابزارهای مدیریتی مناسب و ایجاد فرهنگ سازمانی مبتنی بر شفافیت و انعطافپذیری است. در ادامه راهکارهای کلیدی برای پرهیز از این اثر آورده شده است.
1.آگاهی
اولین قدم برای پرهیز از این دام، آگاهی از وجود آن است. وقتی مدیر متوجه میشود که این سوگیری شناختی چگونه عمل میکند و چه عوامل روانشناختی در آن نقش دارند، میتواند در هر تصمیمگیری به دنبال سوگیریهای شناختی بگردد. برای پیداکردن این سوگیری، پرسیدن سوالات زیر از خود میتواند مفید باشد.
- میترسم چه چیزی را از دست بدهم؟
- شکست و موفقیت را برای این پروژه چگونه تعریف کردهام؟ آیا این تعاریف منطقی هستند؟
- احتمال واقعی موفقیت این کار چقدر است؟
- اگر شخص دیگری تصمیم به سرمایهگذاری کرده بود، من چه توصیهای میکردم؟ یا اگر دوستی در وضعیت من بود، چه مشاورهای به او میدادم؟
- آیا از ترس اینکه یک مدیر بد به نظر بیایم، دچار احساسات غیرمنطقی شدهام؟

2.تصمیمگیری مبتنی بر دادهها
اثر کنکورد منطق را فلج میکند. بنابراین، بهترین راه مقابله با آن، بازگرداندن منطق به معادله است. این کار از طریق جمعآوری دادهها و استفاده از آنها برای تصمیمگیری انجام میشود و شامل موارد زیر است.

تعیین اهداف قبل از سرمایهگذاری
قبل از اختصاص منابع به یک پروژه، لازم است معیارهای موفقیت مشخص شوند. این اهداف باید قابل اندازهگیری باشند تا بتوان پیشرفت را ردیابی کرد. اگر پروژه به اهداف تعیینشده نرسد، دلایل دادهمحور برای توقف یا تغییر رویکرد وجود خواهد داشت.
بهعنوان مثال، اگر هدف افزایش ثبتنام کاربران از طریق تبلیغات باشد، میتوان هدفی مانند «افزایش ثبتنامها به میزان 30٪ در طول شش ماه» را تعیین کرد. اگر پس از شش ماه تنها 10٪ افزایش باشد و هزینههای تبلیغات بیشتر از درآمد حاصل باشد، دلایل محکمی برای توقف پروژه وجود خواهد داشت.

استفاده از چهارچوبهای هدفگذاری
روشهایی مانندOKR (Objectives and Key Results) یا SMART Goalsبه تعیین اهداف دقیق و قابل اندازهگیری کمک میکنند. این چهارچوبها اطمینان میدهند که اهداف، مشخص و قابل ارزیابی هستند.

پیگیری شاخصهای کلیدی عملکرد (KPIs)
KPIها معیارهای کمی هستند که به ارزیابی عملکرد پروژه کمک میکنند. تعیین این شاخصها قبل از شروع پروژه، دادههای لازم برای تصمیمگیری درباره ادامه یا توقف پروژه را فراهم میکند. برای مثال، میتوان نرخ ترک مشتریان، رضایت مشتریان و تعداد مشتریان پرداختکننده را برای ارزیابی عملکرد محصول جدید ردیابی کرد.

3. ایجاد ماتریس تصمیمگیری
ماتریس تصمیمگیری ابزاری است که به مقایسه چندین گزینه کمک میکند. این ابزار بهویژه زمانی مفید است که چند گزینه مشابه وجود داشته باشد و تصمیمگیری را مشکل کند.
برای مثال، فرض کنید بخواهیم بهترین ابزار مدیریت منابع انسانی را انتخاب کنیم و سه گزینه ابزار فعلی، گزینه جدید A و گزینه جدید B را داشته باشیم. به منظور انتخاب، لازم است برای هر گزینه، عواملی مانند هزینه، خدمات مشتری و نظرات کاربران را در نظر گرفته و به هرکدام امتیاز دهیم تا امتیاز کلی هر انتخاب مشخص گردد.
این ماتریس به وزندهی دقیق هزینهها و فواید واقعی هر گزینه کمک کرده و از تکیه صرف بر سرمایهگذاریهای قبلی جلوگیری میکند.

4. بررسی دورهای استراتژی پروژه
برای جلوگیری از اثر کنکورد، تدوین یک برنامه برای بررسی دورهای پیشرفت پروژه لازم است. این بررسیها میتوانند هفتگی، ماهانه یا سهماهه باشند. در هر بررسی، مدیر تصمیم میگیرد که آیا پروژه متوقف شود، تغییر کند یا بههمان شکل ادامه یابد.
استفاده از ابزارهای مدیریت پروژه میتواند این فرآیند را تسهیل کند. برای مثال، در نرمافزار Asana میتوان اهداف ایجاد کرد، تاریخهای اتمام را تعیین کرد و یادآوریهای خودکار تنظیم کرد تا پیشرفت بهروزرسانی شود.

جمعبندی درس
اثر کنکورد (Concorde Effect) یا «سوگیری سرمایه دود شده» یا اشتباه هزینه غرقشده، به پدیدهای اشاره دارد که در آن مدیران به دلیل سرمایهگذاریهای قبلی، پروژههای ناموفق را ادامه میدهند. این اثر ناشی از سوگیریهای شناختی مانند گریز از زیان است و باعث اتلاف منابع میشود. نام آن از پروژه هواپیمای کنکورد گرفته شده که علیرغم عدم سودآوری، به دلیل هزینههای زیاد ادامه یافت. برای مقابله با این اثر، آگاهی، تصمیمگیری مبتنی بر داده، تعیین اهداف مشخص، استفاده از KPIها و بررسی دورهای پروژه توصیه میشود. این رویکردها به مدیران کمک میکنند تا از دام تصمیمات احساسی فرار کرده و منابع را بهینه استفاده کنند.

منابع: