اهمیت داستان در بازاریابی

امروزه برای انجام یک بازاریابی موفق یا برندیگ صحیح یک برند، یکی از اصلی ترین نکات برای بازاریابان، وجود یک داستان است. چه در بازاریابی و چه در تبلیغات که بخشی مهم و انکار ناپذیر از بازاریابی است.

هربرند یا کسب و کاری برای موفقیت ناچار به استفاده از داستان یا خلق آن است. این داستان باید به گونه‌ای طراحی یا نوشته شود که مخاطب با آن ارتباط درستی برقرار نماید. البته در بسیاری از موارد، این داستانها حقیقی هستند ولی اگر در پشت یک کسب و کار یا برند داستان واقعی نیز وجود نداشته باشد، باید یک داستان برای رساندن پیام برند یا کسب و کار به مخاطب خلق شود.

تبلیغات، از هر بخش دیگری در بازاریابی بیشتر نیازمند داستان است. امروزه شرکت ها از انواع مختلف تبلیغات و انواع رسانه‌های تبلیغاتی برای دستیابی به اهداف‌شان استفاده می‌کنند. به عبارتی، تبلیغات امروزی از طریق رسانه‌های متعددی مانند مجلات، روزنامه ها، رادیو، تلویزیون، بیلبوردها، تبلیغات در شبکه های اجتماعی، حتی فیلم های سینمایی و غیره انجام می شود. طبیعتاً اهمیت بسیار زیاد تبلیغات باعث شده است اکثر شرکت‌ها و کسب‌وکارها، هرساله هزینه های زیادی را صرف این مسئله کنند.

اما همانگونه که اشاره شد، ساخت تیزرها و تبلیغات، باید روایتگر یک داستان باشد. بدون قصه، هیچ جذابیتی در موضوع وجود نخواهد داشت. این داستان باید به گونه‌ای روایت شود که مخاطب با آن همذات پنداری کند و همچنین تمام تبلیغات در شکلهای مختلف باید روایتگر این داستان باشند.

برندها برای کسب موفقیت دیگر فقط نباید خوب باشند، یا محصول بهتری ارائه کنند؛ بلکه باید دنیای بهتری بسازند.

نمونه های تبلیغات داستانی

نمونه‌های بسیاری از داستان سرایی در تبلیغات وجود دارد و تقریبا امروزه تمام برندها و کسب و کارهای بزرگ، داستان مخصوص به خود را دارند. اما برندها پا را از این موضوع فراتر گذاشته و داستانهای مختلفی برای رساندن مفاهیم گوناگون ساخته و می‌سازند. در این بخش نمونه‌هایی از این نوع داستان‌سرایی ها را در این بخش مرور خواهیم کرد.

اکس

برند اکس از سال ۱۹۸۶ وارد بازار شد و تا امروز توفیق بسیاری در بازارهای جهان حاصل کرده. این برند در ویدئو موفقی با عنوان”عشق خلق کنیم، نه جنگ”، داستان شیرین و هیجان انگیزی نقل کرده است که داستان مخاطب را از تصور یک جنگ تمام عیار، به یک اظهار عشق رمانتیک می‌برد. این ویدئو محصول کمپین جدید برند اکس به نام صلح است. برندها برای کسب موفقیت چاره ای جز فعالیت بازاریابی دقیق و برنامه ریزی شده ندارند. بدون برنامه مدون بازاریابی؛ برند در بازار محکوم به نابودی است. به قول گودین؛ بازاریاب ها داستان تعریف میکنند نه دروغ.

گوگل

گوگل خود داری داستانی بسیار قوی است. شاید نیازی به معرفی گوگل وجود نداشته باشد اما گوگل برای معرفی بیشتر و به خاطر سپاری بهتر هربخش از خدمات خود، داستانی را نقل میکند، که مخاطب با آن داستان همراه شده و آن را حس میکند. گوگل در تیزر تبلیغاتی خود به عنوان “زیر باران”، با روایت قصه دوری دو دوست و به هم رساندن آنها توسط امکانات گوگل، چند نکته را مورد هدف قرار داده. ول اینکه قدرت جستجو هوشمند را نمایش داده و دوم اینکه نشان داده از هر نظر بخشی از زندگی امروز مردم جهان است. سوم اینکه هر چیزی را بوسیله گوگل می‌توان یافت.

گوگل در داستان این ویدئو، نام فرد را کاملا هوشمندانه انتخاب شده و نشان دهنده این موضوع است که گوگل یوسف گم گشته را به کنعان باز خواهد گرداند. این نشان دهنده تسلط یک برند بر فرهنگ بازار مصرف خود است.

اهمیت حمایت از رویداد

اهمیت به افراد و شخصیت بخشی به آنها موجب رشد فردی و به همراه آنها رشد برند خواهد شد. برخی از داستانها با روایات مختلف نقل شده و برخی از داستانها را می‌توان به همراه یک رویداد بیان کرد تا مخاطب به راحتی بتواند با آن همذات پنداری کند. مایکروسافت برای معرفی قابلیت های مدل جدید تبلت و لپ تاپ خود، این مدل را با داستان تنها مربی زن سوپربال گره زده است. سوپربال، بزرگترین رویداد ورزشی آمریکاست. ورزشی که ما آن را به عنوان راگبی می‌شناسیم ورزشی مردانه و به شدت خشن است.

حضور یک زن و رویاهای او به عنوان اهمیت بخشی به انسان و در کنار آن تبلیغ برند مهم است. حمایت از رویاهای این مربی زن و تسهیل کار او در مربی‌گری، موضوعی است که مایکروسافت برروی آن تمرکز کرده و با ساخت این تبلیغ شاهکار، موفق شده هم حمایت خود را از این رویداد نشان دهد و هم قصه را با مردم به اشتراک بگذارد.

تبلیغ کاملا واقعی و خالی از تکلف به سادگی کارایی محصول پرو لپ تاپ مایکروسافت را با یک داستان زیبا آمیخته است. حرکت های خلاقانه و ایجاد ارزش در مشتری بسیار با اهمیت است.

کتاب تمام بازاریاب ها دروغ گو هستند(داستان تعریف می‌کنند)

نام کامل این کتاب تمام بازاریاب ها دروغ گو هستند(داستان تعریف می‌کنند) است. این کتاب بطور قطع یک شاهکار است. ست گودین یکی از بهترین فروشنده‌های زنده در جهان است. او روشهایی را به دنیای بازریابی معرفی کرد که پیش از این هرگز کسی فکر نمی‌کرد بتوان با این روشها کالا یا خدماتی را فروخت. این کتاب با ترجمه قاسم سعادت توسط انتشارات مهربان نشر در تهران به چاپ رسیده است. این کتاب به سرعت به چاپ دوم رسیده است.

در کشورما، بسیاری معتقدند که بازاریابها حتما باید موضوع کالا یا خدماتشان را به گونه‌ای بزرگ‌ کنند که مصرف‌کننده این دروغ بزرگ را بخرد. ست گودین در این کتاب نشان می‌دهد، وجود یک داستان برای تعریف محصول یا خدمات بسیارموثر تر و ماندگارتر از دروغگویی است. بدیهی است که امروزه به مدت زیادی نمی‌توان دروغ گفت و یا حقیقتی را پنهان نمود. مشتریان هم باهوش هستند و هم مجهز به اطلاعات. آنها با استفاده از شبکه‌های اجتماعی و اینترنت به سادگی عمق یک مطلب را درخواهند یافت. اما چیزی که در هیچ کجا پیدا نمی‌شود، یک داستان خوب است. این اثر کلاسیک نشان می‌دهد که در بازاریابی واقعا صداقت و اعتبار، بهترین راه در میان تمام راه های دیگر است.

به جای اینکه فقط حقایق رو بهم بگی، داستانی برام تعریف کن. فوق العاده باش! ثابت قدم باش! قابل اعتماد باش! داستان خود را برای کسانی تعریف کن که تمایل به باور کردن آن دارند. بازاریابی، قدرتمند است. از آن عاقلانه استفاده کن. دروغ را زندگی کن.

به گفته گودین نوشتن این کتاب زمانی به او الهام شد که دموکرات ها در انتخابات ایالتی، انتخابات را واگذار کردند. او تعریف می‌کند اگرچه هر دو کاندیدا دروغ می‌گفتند ، اما نامزدی که پیروز شد دروغ باورنکردنی‌تری گفت. به ویژه ، وی متوجه توانایی کارل روو برای گفتن داستانی شد و خاطرنشان کرد که او یک “داستان‌سرای بسیار خوب” است. او معتقد است؛ امروز دیگر داستانها می‌فروشند نه محصولات. بسیاری از مدیران معتقدند باید دروغ گفت تا محصولات را به فروش رسانید. گودین معتقد است به همین خاطر مشتریان بازاریابها را دروغگو می‌پندارند، زیرا آنها بلد نیستند داستان تعریف کنند.

ست گودین برای نشان دادن قدرت بازاریابانی که داستانهای خوب تعریف می‌کنند، از مثالهای واقعی و معتبر یاد می‌کند. او معتقد است همه بازاریابان خوب، داستان‌گویان خوبی هستند و این کار را صحیح انجام می‌دهند و مخاطبان آنها را باور می‌کنند. او تعریف می‌کند که ما معتقدیم که کیفیت قهوه در یک فنجان 100 دلاری، بسیار بهتر از یک فنجان 1 دلاری است. ما معتقدیم که یک پورش 80،000 دلاری، قطعا بسیار برتر از فولکس واگن توارگ 36000 دلاری است. حتی اگر بدانیم این دو خودرو تقریباً از هرلحاظ شبیه هم هستند و آپشنها و کیفیت یکسان دارند. به اعتقاد متخصصان خودرو این دو خودرو تقریبا یک خودرو هستند. اما پورش داستان بهتری برای گفتن در جامعه دارد. شما برای خرید پورش، یک داستان می‌خرید. داستانی که شان و منزلت اجتماعی شما را نشان می‌دهد. حتی در سوارشدن این خودرو و تعمیر آن نیز، داستانی برای تعریف کردن به دیگران دارید.

گودین از این ایده استفاده می کند که مصرف کنندگان به آنچه می‌خواهند یا واقعیت دارد اعتقاد ندارند، بلکه به آنچه بازاریان می‌خواهند اعتقاد پیدا می‌کنند. این ایده که “همواره حقیقت تحقق می‌یابد”، همیشه کاربرد ندارد. او تعریف می‌کند ما آنچه را که می‌خواهیم به آن ایمان بیاوریم، باور می‌کنیم و هنگامی که چیزی را باور کردیم، آن موضوع به یک حقیقت تحقق پذیر تبدیل می شود. گودین ادعا می‌کند که در واقع بازاریاب ها دروغ نمی‌گویند بلکه داستانی درست تعریف می‌کنند. او ابراز می‌کند که بازاریابان باید قصه گو باشند، اما قصه‌گوهایی راستگو!.

گودین معتقد است؛ هنگامی که شما مشغول گفتن داستان هستید، درواقع دیگران را وسوسه می‌کنید تا داستانهای شما را باور کنند. مک کارتی در حالی که درحال داستان‌سرایی درباره “تهدید کومونیسم” بود، مشهور شد. شرکت‌های تولیدی آب مهدنی، همواره درحال داستان‌سرایی درباره خلوص محصول خود و برتری آن در مقایسه با آب شیر هستند. این شرکتها از فروش آبی که به راحتی در دسترس شماست، ثروتمند شده‌اند. درواقع آب تسویه شده شیر، تفاوتی با آب معدنی ندارد. بدن ما آب را از مواد ناخالص آن جدا می‌کند چه آب شیر باشد چه آب معدنی.

وقتی این کتاب را نامگذاری کردم، کمی شما را به چالش کشیدم. برای همین ابتدا نوشتم “تمام بازاریابها دروغگو هستند”. بعد روی جلد را خط زدم و نوشتم “داستان تعریف می‌کنند”. اما باید اعتراف کنم؛ عنوان داستان سرایی، مخاطب را تحریک نخواهد کرد. حتی عنوان این کتاب هم داستان است. من سعی داشتم نظر مخاطب خود را جلب کنم. هیچ کس با کتابی بنام “تمام بازریابها داستان سرا هستند”، را به چالش نمی‌کشد. کسی با آن مخالفت نخواهد کرد. بنابراین هیچ کس در مورد آن صحبت نمی‌کند. مخاطبان به سمت موضوعاتی جذب می‌شوند که چالش‌برانگیز باشد. درواقع فقط بازاریاب های بازنده، دروغگو هستند.

این کتاب می‌تواند به تمام کارشناسان فروش و مدیران سازمانها، یک دید استراتژیک ببخشد. دیدگاهی که فلسفه وجودی آن برسود طرفین پایه ریزی شده است.

نوشته: فرامرز عیب‌پوش

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *