معرفی فیلم وزارت جنگ ناجوانمردانه
فیلم وزارت جنگ ناجوانمردانه (The Ministry of Ungentlemanly Warfare) ، درام سینمایی اکشن تاریخی به کارگردانی گای ریچی ، محصول سال 2024 و محصول مشترک سینمای هالیوود و بریتانیا است.

درباره فیلم فیلم وزارت جنگ ناجوانمردانه
فیلمنامه این اثر براساس کتابی از دیمین لوئیس که در سال سال ۲۰۱۵ به همین نام چاپ شد، نوشته شد. گای ریچی ، در این اثر هم مانند سایر آثارش، ضربآهنگ تند و فضای اکشن و تصاویر و قابهای هیجان انگیزی ایجاد کرده است. جری بروکهایمر این فیلم را با بودجه 60میلیون دلاری تهیه کرد و فیلمبرداری این دارم در ترکیه و انگلستان انجام شد و برخی صحنهها در امریکا گرفته شد. این فیلم در سال 2024 در سراسر جهان اکران شد.

بازیگران مشهوری همچون هنری کویل، آلن ریچسون، الکس پتیفر، ایزا گونزالس، بابس اولوسانموکون، در این فیلم به ایفای نقش پرداختهاند. دستیاری تهیه کنندگی فیلم را ایوان آکینسون انجام داده و آهنگسازی و موسیقی متن فیلم، برعهده کریستوفر بنستد است که یکی از آهنگسازان حرفهای و مشهور سینمای جهان است.

داستان فیلم فیلم وزارت جنگ ناجوانمردانه
این فیلم از روی پروندههایی که سالها بعد از جنگ جهانی دوم علنی شد، ساخته شد. داستان فیلم درباره سازمان عملیاتی است که در حین جنگ توسط وینستون چرچیل (نخست وزیر وقت بریتانیا) و ایان فلمینگ (خالق جمیز باند) تأسیس شد. نام این سازمان مخفی، «وزارت جنگ ناجوانمردانه» گذاشته شد. همه ارگانهای دخیل در این سازمان، اظهار بیاطلاعی از کارهای آنها میکردند و عملیاتهای این سازمان به گروهکهای مافیایی یا تروریستهای محلی سودجو نسبت داده میشد. ادامه مبارزات این سازمان منجر به تغییر مسیر جنگ شده و عنوان «عملیات سیاه مدرن» از روی کارهای این سازمان بوجود آمد.

در دوران جنگ، ارتش بریتانیا با خواست و دستور نخست وزیر بریتانیا سربازان خلافکار اما ماهر و خطرناکی را از سراسر بریتانیا و جهان گرد هم میآورد تا سازمانی مخفی تاسیس کند. وظیفه این سازمان، اجرای عملیاتهای مخفی و خطرناک علیه نازیها است که هیچ قاعده و قانون جنگی در آن رعایت نمیشود و صرفاً هدف مهم است. خلافکاران از امکانات دولتی برخوردارند اما دولت انگلستان و متفقین، باوجود پشتیبانی کامل از این گروه، وجود آنها را انکار میکنند.

این گروه در صورت دستگیری توسط نیروهای متفقین، به زندان رفته و در صورت دستگیری توسط ارتش آلمان یا متحدین آن، شکنجه و کشته می شدند. عملیاتهای این گروه تقریباً غیر ممکن است ولی درعین حال کاملاً آزاد است و قوانینی برای رسیدن به اهداف آن، وجود ندارد.

نکات آموزنده فیلم وزارت جنگ ناجوانمردانه
سراسر این فیلم حاوی نکات آموزنده و بسیار مهم است. این فیلم یک کلاس آموزشی تمام عیار برای ترینرها ، مدیران ، و رهبران است.

هدف از هر چیزی مهم تر است
همه عبارت «هدف ، وسیله را توجیه میکند»، را شنیدهایم. این عبارت پس از انقلاب روسیه بر سر زبانها افتاد. گروهی آن را به مارکس و گروهی آن را به ماکیاولی نسبت میدهند. به هررو، در برخی اوقات در زندگی و کار، «اهداف» از هر چیزی مهمتر هستند و باید دست یافته شوند. در بازاریابی مدرن، امروزه مبحث مهم «بازاریابی اخلاق مدار» مطرح است و فروشندگان قرار نیست دروغ بگویند.

داستان فیلم واقعی است
یا وجود اینکه این اثر یک درام سینمایی است و باید جذابیت های بصری خودش را داشته باشد، اما داستان فیلم واقعی است و این اتفاقات رخ داده است. بنابراین ادعای اینکه این کارها صرفا در فیلم اتفاق میافتد ، منتفی است و نمی توان گفت کارهایی که در این فیلم انجام می شود تخیلی است و در دنیای واقعی قابلیت اجرا ندارد.

ملاک انتخاب تیم وفاداری و تخصص است
وزارت جنگ و نخست وزیر در انتخاب این تیم، اول «ملاک تخصص» و دوم، «ملاک تعهد» را مدنظر قرار داده اند. این دو خصوصیت توامان ، موجب شده تا رهبر تیم هم به همین ترتیب دست به انتخاب و تکمیل تیم بزند بدون هریک از این آیتم ها ، تیم تشکیل نمی شد. اما نکته بسیار مهم اینجاست که بر خلاف ما، مدیران خارجی ابتدا تخصص را مدنظر قرار می دهند و پس از آن از میان متخصصان افرادی را انتخاب می کنند که به آنها وفادار هستند.

برای تیم مان هر کاری بکنیم نه اینکه صرفا از آنها توقع داشته باشیم
رهبر تیم برای تکمیل تیم و بدست آوردن یک متخصص ، یک پادگان نازی را به آتش می کشد. این در مقایسه با ما که حاضر نیستیم حتی چند میلیون تومان بیشتر برای یک متخصص هزینه کنیم، جای تعجب دارد. این فیلم نمایشی از صحنه های اکشن و جذاب است اما چیزی که اهمیت دارد این است که فرمانده تیم، برای اعضای گروهش هر کاری میکند. با اینکه این افراد قاتلهایی بیرحم و خطرناک هستند، برای خودشان، «وفادار»، «قابل اعتماد» و «مهربان» هستند. چیزی که درون این تیم وحشتناک موج میزند «عشق به یکدیگر» و «نفرت از دشمن» و «اصرار به دستیابی به اهداف» است.

اعضای تیم یک انگیزه تیمی و یک انگیزه فردی دارند
اعضای این تیم، کاملاً منسجم، با انگیزه و مصمم هستند. باوجود یک هدف مشترک، رهبر تیم در انتخابش به این نکته بسیار مهم توجه دارد که هریک از افرادی را که انتخاب می کند، بصورت فردی هم انگیزه مبارزه را به خوبی داشته باشند.

با اینکه این تیم خونخوارند، به خودشان وفادارند
این تیم، پر از قاتلینی است که بیرحمانه دشمن را می کُشند اما، به اعضای تیم خودشان کاملاً وفادارند و به یکدیگر خیانت نمی کنند. حتی آنها برای نجات هم از جان خودشان هم می گذرند. این معنای یک تیم واقعی است.

هر یک از اعضای تیم تخصصی ویژه دارند
جالب اینجاست که تیم به دقت انخاب شده و همانگونه که گفته شد، ملاک تخصص ، پیش از تعهد درنظر گرفته شده است. بنابرای همه با اطمینان به یکدیگر خطر می کنند زیرا اطمینان دارند همه تیم درجای خود، متخصص هستند.

هر کسی به کاری که تخصص دارد مشغول است
افراد در کار یکدیگر دخالت نمی کنند و هر کسی در تخصص خودش کار می کند. بنابراین همه به هم احترام گذاشته و با اینکه در دوستی باهم شوخی می کنند، هر کسی کار تخصصی خودش را انجام می دهد تا نهایتاً تیم نتیجه بگیرد.

رهبر تیم دیوانه است و در تیم از دیوانگی استقبال می شود
با اینکه اهداف این تیم عاقلانه نیست و مقرر شده تعدادی دیوانه نترس برای این ماموریت انتخاب شوند، اما در عین حال رهبر تیم، خود از سایرین دیوانه تر است. به همین دلیل هم افراد دیوانگی او را دوست دارند و هم او با دیوانگان راحت است.

از کشتن آدمکشها، لذت ببرید!
پیش از انجام هر عملیاتی، رهبر تیم از بقیه می خواهد که از کشتن نازی ها ، لذت ببرند. این تاکید برروی لذت بردن، همان «عشق به کار» است. عشق موجب موفقیت آنها شده و «لذت بردن از کار» مسیر را برای پیروزی هموار می کند.

در وجود هر یک از اعضای تیم ، انسانی نهفته است
با اینکه همه تیم قاتل و بیرحمند، اما در درون آنها احساسات انسانی وجود دارد. آنها عاشق می شوند، عصبانی می شوند و تمام خصوصیات یک انسان را دارند. اما در عین حال در ماموریت، ماشینهای کشتار خطرناکی هستند. این خصوصیت انسانی به انسجام آنها، کمک می کند.

برخی از اوقات از دستورات رهبر سرپیچی می شود
جالب این جاست که زمانی که از دستورات رهبر تیم سرپیچی می شود، ولی نتیجه مفید است ، رهبر موضوع را به شوخی برگزار می کند.

رهبر تیم شوخ طبع و طناز است
از یک آدمکش جنگجوی بی رحم ، انتظار این است که بسیار بداخلاق و عبوس باشد اما رهبر تیم نه تنها بداخلاق نیست ، بلکه بسیار شوخ طبع است. این بدان دلیل است که در درونش اطمینان دارد، کارهایی که او و تیمش انجام می دهند ، برای جلوگیری از خونریزی های بیشتر آینده است.

تمرکز آنها روی ماموریتشان است
در بسیاری از صحنه ها، این تیم مورد تمسخر دوست و دشمن قرار می گیرند. تقریباً بجز تیم فرماندهی در لندن به رهبری نخست وزیر، هیچ کسی آنها را جدی نمی گیرد. اما به جای اینکه اثبات کنند که تا چه حد توانایی دارند، صرفاً برروی دستیابی به اهداف کوتاه مدت و در نهایت دستیابی به هدف اصلی تمرکز دارند و تمسخر دیگران اهمیتی برای آنها ندارد. برای همه ما در طول زندگی و کار در بسیاری از اوقات، پیش آمده که درگیر اثبات خودمان به محیط اطراف و دیگران باشیم. دقیقاً در همان زمان است، در حال دورشدن از «هدف» هستیم.

کار جدی است اما بیرون کار رفاقت وجود دارد
اگر کمی دقیقتر بنگریم، این تیم فارغ از کشتارهایی که صورت میدهند، رفقایی خوب و صمیمی و قابل اعتماد هستند. آنها در عین حال که وظایف خود را می دانند و به آن عمل می کنند، دوستان خوبی باهم هستند.

همه رهبر را قبول دارند
این مهم است که تیمهایی که میسازیم، ما را قبول داشته و «عاشق» ما باشند و هرکاری برای ما و اهداف مشترکمان انجام دهند. همه با این حال که با رهبر تیم دوست هستند، به وی احترام می گذارند و این موضوعی است که تقریباً در مدیران ما دیده نمی شود. موضوعی که ما با آن مدیریت می کنیم، «ترس» است اما موضوعی که افراد تیم حاضر می شوند برای ما جان بدهند، «عشق» است. البته تفاوت میان این دو مفهوم، “از زمین تا آسمان است.”
