داگلاس مک گرگور کیست؟
داگلاس مک گرگور [1] استاد مدیریت دانشکده مدیریت سلوان امآیتی و رئیس دانشکده آنیوچ از سال 1948 تا 1954 بود. او همچنین در مؤسسه هندی مدیریت در کلکته تدریس میکرد. کتاب او چهره انسانی سازمان[2] تأثیر زیادی بر روی فعالیتهای آموزشی در مدیریت گذاشت.
مک گرگور از دانشجویان آبراهام مزلو بود. وی نقش زیادی در توسعه مدیریت و نظریه انگیزشی داست، و به خاطر نظریه X و نظریه Y که در کتاب «چهره انسانی سازمان» (1960) ارائه کرده بود، مشهور است. این کتاب فرضهای انفرادی مدیر درباره ماهیت و رفتار معین انسان را مطرح کرد که چگونه فرد کارمندان خودش را مدیریت میکند.
زندگینامه مک گرگور
داگلاس موری مکگرگور در 6 سپتامبر 1906 در شهر دیترویت ایالت میشیگان دیده به جهان گشود. پدرش موری جیمز و مادرش جسی آدلیا مکگرگور بودند. در دوران نوجوانی داوطلب شد تا به افراد بیخانمان کمک کند، پیانو مینواخت و آواز میخواند. وقتی مکگرگور در دبیرستان بود، برای کسبوکار خانوادگی خودش، مؤسسه مکگرگور کار میکرد. مؤسسه مکگرگور که نام نخستین آن مأموریت برای افراد بی خانمان بود، به آنها خدمات روحی و شغلی ارائه میکرد.
مک گرگور مدرک مهندسی (مکانیک) را از مؤسسه فناوری رانگون و مدرک کارشناسی ارشد علوم انسانی را از دانشگاه دولتی وین در سال 1932، و سپس کارشناسی ارشد و دکترای روانشناسی را از دانشگاه هاروارد به ترتیب در سالهای 1933 و 1935 اخذ کرد. مکگرگور در اصل از دانشگاه دولتی وین بیرون رفت تا در بوفالو در ایالات نیویورک به عنوان دستیار پمپبنزین کار کند، و تا سال 1930 در این حرفه مشغول بکار بود، گرچه بعداً دوباره به دانشگاه وین بازگشت تا مدرک خود را در سال 1932 تکمیل کند.
او پس از تدریس در دانشگاه هاروارد و سپس امآیتی، از نخستین استادان دانشکده مدیرت سلوان بود، طی سالهای 1948 تا 1954، به عنوان رئیس دانشکده آنتویچ در اوهایو خدمت کرد، که امروزه دانشگاه آنتویچ غرب میانه نامیده میشود، سپس به سراغ تدریس در امآیتی برگشت، و تا زمان مرگ در سال 1964 در آنجا تدریس کرد.
زندگی شخصی
او در 19 سالگی ازدواج کرد. مکگرگور رابطه صمیمانه با آبراهام مزلو داشت. در کلاس، سبک تدریس بسیار راحتی داشت که موجب شد دانشجویان از کلاسهای او لذت ببرند. او اغلب پاهایش را روی نیمکت میانداخت و در عین حال سخنرانی میکرد. در سال 1964، مکگرگور در 58 سالگی در ماساچوست درگذشت.
چهره انسانی سازمان
مک گرگور در کتاب چهره انسانی سازمان رویکردی را برای ایجاد محیطی شناسایی کرد که در آن، کارمندان با مدیریت و کنترل مسلط یا با همبستگی و کنترل خود، انگیزه میگرفتند، او اینها را به ترتیب نظریه X و نظریه Y نامید. نظریههای X و Y او باعث شدند که نگرش به سبکهای مدیریتی قبلی تغییر کند و نقش جدیدی برای مدیران ایجاد شود. نظریه Y یک کاربرد عملی مکتب روانشناسی انسانگرایانه دکتر آبراهام مزلو، یا روانشناسی نیروی سوم است که در مدیریت علمی به کار میرود.
مکگرگور امیدوار بود که این کتاب مدیران را ترغیب کند که دو نوع باور را بررسی کنند، باورهای دیگر را ابداع کنند، و فرضهای زیرین آنها را بیازمایند، و راهبردهایی مدیریتی را توسعه دهند که در چارچوب آن دیدگاههای آزموده شده نسبت به واقعیت معنادار بودند.
علایق پژوهشی
پژوهش مکگرگور بر روی رهبری مدیریت و شیوههای تأثیر گرفتن کارمندان از سبکهای مدیریتی مافوقهای خود تمرکز میکرد. کتاب سویه انسانی پشتکار (1960) بر روی رویکردهای نظریه X و نظریه Y به رهبری متمرکز بود. کتاب مدیر حرفهای (1967) بر اساس ایدههای موجود در کتاب نخست او نوشته شد و جنبههای رفتاری، اجتماعی و روانشناختی که ارائه کرد بر ایدههای قبلی دلالت میکردند.
مک گرگور به طور ناگهانی در 58 سالگی در ماساچوست درگذشت. در سال 196، دانشکده بزرگسالان و یادگیری تجربی در دانشگاه آنتویچ از «مکتب مکگرگور» با افتخار یاد کرد. جایزه یادبود داگلاس مکگرگور در سال 1966 به افتخار مکگرگور بنیانگذاری شد تا از مقاله پیشگام منتشر شده در مجله علوم رفتار عملی قدردانی کد.
پی نوشت ها:
[1]. Douglas Murray McGregor
[2]. The Human Side of Enterprise