بازاریابی پارتیزانی (Guerrilla marketing)، گونهای از بازاریابی است که به آن بازاریابی چریکی نیز گفته میشود. این نوع از بازاریابی درکمپینهای تبلیغاتی (advertising campaign)، کاربرد بیشتر و مشهودتری دارد.
مطابق تعریف، بازاریابی پارتیزانی(چریکی)، به معنای روشی نامنظم و نامتعارف در انجام فعالیتهای تبلیغاتی بر مبنای بودجه محدود است که نخستین بار توسط جی کنراد لوینسون مطرح گردید. این روش بازاریابی به گونهای اجرا میشود که ارزانتر بوده و حداکثر نتایج را به ارمغان آورد. در ادبیات مدیریت، بازاریابی پارتیزانی به گوریلا مارکتینگ(guerrilla marketing)، شهرت دارد. درفارسی، واژه گوریلا به عنوان چریکی ترجمه شده است. این واژه به معنای جنگجوی غیر نظامی است. درحقیقت مفهوم بازاریابی چریکی از جنگهای چریکی که نوعی جنگ نامنظم و استوار بر استراتژی های کوچک تاکتیکی است، گرفته شده است. دربسیاری از جنگها، جنگاهای چریکی(پارتیزانی)، توسط شهروندان مسلح که به کمک ارتش شتافتهاند، انجام میگرفته است.
تاکتیکهای جنگ چریکی عبارتند از کمین، خرابکاری، حملات و بطور کلی عناصری از تعجب. به همین منظور در بازاریابی پارتیزانی(چریکی)، نیز همانند جنگهای پارتیزانی، از تاکتیکهای مشابه در صنعت بازاریابی استفاده میشود.
تبلیغات پارتیزانی(چریکی)، نیز در زمان اجرا به گونهای پیاده سازی میشود که مخاطب، دربسیاری از موارد، حتی از وجود آن بیاطلاع است. شاید بتوان گفت این نوع بازاریابی از انواع بازاریابی پنهان یا بازاریابی مبتنی بر هیاهو است. در واقع بازاریابی پارتیزانی نوعی بازاریابی نامنظم برای کسب حداکثر نتایج با بکارگیری حداقل منابع است، ابتکار و نوآوری، شکستن قوانین و جستجوی راهکارهای بدیل برای روشهای بازاریابی سنتی است.
بازاریابی سنتی از کسبوکارها میخواهد تا در جستجوی فرصتهایی برای از میان بردن رقابت باشند. اما بازاریابی پارتیزانی آنها را تشویق خواهد کرد تا رقابت را برای مدتی فراموش کنند و در جستجوی فرصتهایی برای همکاری با کسبوکارهای دیگر و حمایت یکدیگر در یک تلاش متقابل در جهت کسب سود باشند.
انواع مختلف بازاریابی پارتیزانی
یکی از ویژگیهای بارز و کلیدی که تبلیغات پارتیزانی باید دارا باشد غیر منتظره و خلاق بودن است. در واقع همین ویژگی یا بهتره بگیم مزیت غیره منتظره بودن است که منجر به عکس العملهای عاطفی چون خنده، شوک و ناراحتی میشود. میتوان با استفاده از گوریلا مارکتینگ یا در واقع همان بازاریابی پارتیزانی، کاملاً به نفع یک کسب و کار استفاده کرد وبه ارتقاء یک برند خاص کمک شایانی نمود.
آژانسهای تبلیغاتی از طریق ایدههای خلاق و غیره منتظره که بهطور شگرفی یک محصول خاص را به زندگی روزمره مردم مرتبط میکند، عکس العملهایی چون گریستن، خندیدن، تعجب کردن و … را در مخاطب ایجاد و از این واکنشهای طبیعی به نفع یک برند خاص استفاده می کنند. تبلیغات پارتیزانی از تنوع بسیار زیادی برخوردار است که در ادامه به بررسی انواع آن خواهیم پرداخت.
بازاریابی پارتیزانی محیطی(Ambient marketing)
بازاریابی پارتیزانی محیطی نوعی از تبلیغات چریکی بوده و برای کسب و کارهایی که در مرحله آگاهی برند به سر می بردند بسیارمناسب است. از طریق بازاریابی محیطی میتوان یک برند خاص را بدون آنکه بهطور ویژه و مستقیم به تبلیغ محصول پرداخته شود، معرفی کرد.
بازاریابی پارتیزانی مردمی(Grassroots marketing)
همانطور که از عنوان آن پیداست، این نوع از بازاریابی پارتیزانی کاملاً مبتنی بر مردم است. در واقع باید حس محبوبیت و علاقمندی نسبت به یک برند، از طریق کمپینهای مردمی منتقل شود. برخی از کمپینهای مردمی یا بازاریابی پارتیزانی مردمی، دارای ویژگیهای بازاریابی حضوری (مانند ارسال پیامهای تبلیغاتی مربوط به کسب و کار شما) و یا بازاریابی ویروسی (مانند تبلیغ سونی تولید شده توسط کاربر) میباشند. در واقع بازاریابی مردمی موفق، مبتنی بر ایجاد و شکل گیری روابط با مخاطبین است که تنها بر ارتباط شخصی تأکید دارد، نه انتشار پیام و امید به آنکه مشتریان بالقوه حتماً آن را ببینند.
بازاریابی پارتیزانی ویروسی(viral marketing)
یکی از پرکاربردترین و قابل توجهترین شیوههای بازاریابی پارتیزانی، بازاریابی ویروسی است. بازاریابی ویروسی قابلیت آنکه برنامهریزی یا پیشبینی شود را ندارد. یک تبلیغ ویروسی موفق از شبکههای ارتباطی موجود (شما به دو نفر از دوستان خود میگویید، آن دو به چند نفر دیگر و به همین صورت پیام بین مردم منتقل میشود) بدون نیاز به منابع زیاد دیگری استفاده میکند و تقریباً میتوان گفت غیرقابل توقف است و تا مدتهای دور نیز میتواند بین مردم دست به دست شود.
بازاریابی پارتیزانی حضوری(Presence marketing)
حتماً این ضرب المثل که هر “آنکه از دیده رود از دل برود” را شنیدهاید! در واقع میتوان گفت بازاریابی پارتیزانی حضوری از این مثل گرفته شده است و تا حدودی هم میتوان گفت مشابه بازاریابی محیطی است. بطورکلی احتمال به فراموشی سپردن برندهایی که حضور مداوم در بین مخاطبین دارند و همواره در معرض چشم آنها هستند بسیارکم میباشد.
یکی از مزیتهای بازاریابی پارتیزانی حضوری زنده نگه داشتن نام یک برند و یا کمک به یک کسبوکارجدید برای ورود به بازار میباشد. از جمله مثالهای بازاریابی محیطی میتوان به قرار دادن محصولات در فیلمها و نمایشهای تلویزیونی، تبادل نظر در جشنوارهها و بازارهای محلی، به روز رسانی به طور منظم توییتر یا هر فعالیت دیگری که باعث شود نام محصول به طور روزانه و مکرر دیده شود و یا تکرا شود، اشاره کرد. کسبوکارهای کوچک و کارآفرینان با بودجههای بازاریابی پایین معتقدند، بازگشت سرمایه بازاریابی حضوری بسیار قابل توجه است.
بازاریابی پارتیزانی پوستری(Wild postings)
این سبک از بازاریابی پارتیزانی قدیمی بوده و تقریباً میتوان گفت از بین رفته است. با این وجود تعداد محدودی از گروهها و محصولات ایندیه (indie) همچنان برای آنکه تصویر ایندیه بودن خود را حفظ کنند به آن مشغول هستند. از جمله تبلیغات پارتیزانی پوستری(وحشی) میتوان به نصب پوسترهای متفاوت و بزرگ بر روی دیوارها به منظور تبلیغ کنسرت یا تئاتر و یا طراحیهای بسیار خاص بر روی دیوارهای شهر، اشاره کرد.
بازاریابی دستمال کاغذی(Tissue-pack advertising)
این روش از بازاریابی پارتیزانی بسیار ساده اما هوشمندانه است و اولین بار توسط ژاپنی ها با این عقیده که ” چه کسی دست رد به سینه یک چیز رایگان خواهد زد؟” بکار گرفته شد. در واقع ارائه یک آیتم بهصورت رایگان به مردم، در حالیکه تبلیغات برند شما روی جلد آن باشد، باعث خواهد شد تا آخرین لحظه مصرف، نام برند شما دیده و تکرار شود.
بازاریابی از طریق بسته دستمال کاغذی، یک ایده خلاق و گیرا بود که بعده ها با تغییر شکل به پاکت بسته بندی سایر محصولات مانند قوطی کبریت نه فقط دستمال کاغذی، از مرزهای کشور ژاپن خارج و وارد کشورهای دیگر شد. جلب است که بدانید، اکنون در سرتاسر ژاپن بسته های دستمال کاغذی بهطور رایگان به منظور تبلیغات، همواره در اختیار مردم میباشد.
بازاریابی پارتیزانی پنهان (Undercover marketing/ buzz marketing)
یکی از جالبترین و موثرترین گونههای بازاریابی چریکی، بازاریابی پنهان که به بازاریابی دهان به دهان نیز معروف است، میباشد. در واقع بازاریابی پنهان تماماً به معنی فروش یک محصول/خدمات به شخصی بدون آنکه خود فرد متوجه شود که تا چند لحظه قبل از ترغیب شدن به خرید، شاهد پیچ فروشی بوده است، میباشد. بازاریابی پنهان تقریباً مشابه بازاریابی محتوایی است. یک مثال مناسب از این نوع بازاریابی چریکی، تبلیغ جاروبرقی برند لوازم خانگی Miele میباشد.
بازاریابی فضانوردی(Astroturfing)
این نوع از بازاریابی پارتیزانی مشابه بازاریابی ویروسی بوده با این تفاوت که در نشر تبلیغ، مردم دخیل نمیباشند و مجموعهایی از بلاگها و شبکههای اجتماعی وابسته به صاحب برند، بهطور غیرمستقیم به نشر و وایرال کردن آن میپردازند.
بازاریابی پارتیزانی جایگزین (Alternative Marketing)
بازاریابی پارتیزانی جایگزین، وقتی رخ میدهد که با ایجاد یک اتفاق غیر منتظره برای کسب و کار خود باعث شویم تا سر صدا به پا شود و در نتیجه منجر به فروش بیشتر یا دیده شدن شویم.
باید توجه داشت که در این نوع از بازاریابی پارتیزانی، اگر مردم متوجه شوند که خود سازمان بهطور مستقیم در این کمپین دخیل بود، کمپین تبلیغاتی جایگزین تبدیل به یک فاجعه خواهد شد. از جمله نمونه های بازاریابی پارتیزانی جایگزین میتوان به هک شدن برند Paris Hilton’s Sidekick و در نتیجه، افزایش فروش چشمگیر آن اشاره کرد.
بازاریابی پارتیزانی تجربهایی(experiential advertising)
در این نوع از بازاریابی، فرصتی را برای مخاطبین فراهم می کنیم که حس استفاده از محصول را درک کنند. تقریباً میتوان گفت، این نوع از بازاریابی پارتیزانی در تمامی شرکت ها قابل قبول بوده. از جمله نمونههای بازاریابی پارتیزانی تجربهایی میتوان به برند IKEA اشاره کرد که با قرار دادن مبلهای خود در ایستگاههای اتوبوس هم به مخاطبین فرصت تجربه کردن محصولات خود را داد و هم باعث وایرال شدن این تبلیغ شد.
اساس بازاریابی چریکی، همانگونه که از نام آن پیداست، مشابه تاکتیک جنگ چریکی (یا گوریلا وارفر) است. سربازها در جنگهای چریکی یا نامنظم، از حرکات غیرقابلپیشبینی و غافلگیرکننده برای شکست دشمن استفاده میکنند.
کتاب بازاریابی پارتیزانی
کتاب”بازاریابی چریکی”، نوشته جی کنراد لوینسون به ترجمه مجتبی واعظی و محسن سیفی است که توسط انتشارات سیته در تهران به چاپ رسیده است.
لوینسون در این کتاب عنوان نموده که بازاریابی سنتی بسیاری از مالکان کسب و کار را می ترساند، زیرا سرشار از ابهت و پیچیدگی است. بازاریابی چریکی ابهت و عظمت آن را از میان میبرد و نشان میدهد که دقیقا بازاریابی چیست و چه عواملی کار آفرین را تحت کنترل قرار می دهند.
بازاریابی پارتیزانی را جی کنراد لوینسون در سال ۱۹۸۴ در کتابی با عنوان بازاریابی پارتیزانی تشریح کرد که در آن کارآفرینان و کسب و کارهای کوچک را هدف خود قرار داد.
از آن پس لوینسون ۲۰ کتاب دیگر در این باره نوشت و در آن همچنان کسب و کارهای کوچکی را که دارای منابع و بودجه بسیار اندک نسبت به کسب و کارهای بزرگتر بودند، مورد توجه قرار داد و از مزیت تاکتیکهای بازاریابی پارتیزانی برای اینگونه شرکتها نوشت.
یک عقیده بسیار رایج و مرسوم در رابطه با تبلیغات پارتیزانی آن است که این نوع از تبلیغات تنها مختص کسب و کارهای کوچک و نوپا که به لحاظ مالی بودجه کمی در اختیار دارند، می باشد. اما این یک تفکر غلط بوده و چه بسیار کسب و کارهای بزرگ و شناخته شدهایی که به سراغ بازاریابی چریکی رفته و موفق هم بودهاند. از جمله این برندهای مطرح میتوان به کوکا کولا اشاره کرد. برند کوکا کولا در سال 2010 برای اولین بار تبلیغات چریکی را بکار گرفت و با قراردادن یک ماشین وندینگ در یک دانشگاه که جز دادن نوشیدنی سرد، کارهای جذاب دیگری از قبیل دادن پیتزا، ساندویچ، تعداد زیادی نوشیدنی، نوشیدنی همراه با لیوان یخ، عینک فانتزی و … هم انجام میداد، دانشجوها رو شگفتزده و فضای شادی را برای آنها فراهم کرد. به همین دلیل نام این کمپین یا تبلیغ چریکی “ماشین شادی” گذاشته شده است.
با وجود آنکه برند کوکا کولا برندی بزرگ و شناخته شده میباشد، اما بازاریابی چریکی برای آن بسیار اثر بخش و سود ده عمل کرده و بدلیل بالا بودن نرخ برگشت سرمایه (ROI)، کوکا کولا تصمیم گرفت تا موضوع “شادی” را با انتشار چندین فیلم مشابه دیگر ادامه دهد.
سرقت تلفن همراه یکی از مشکلات اصلی در رومانی است. آمار نشان میدهد که هر دو دقیقه، یک گوشی موبایل در این کشور دزدیده میشود. البته، مردم این کشور میتوانند گوشیهای خود را در مقابل سرقت بیمه کنند، اما بسیاری فکر میکنند که نیازی به این کار ندارند. برای حل این مساله، یکی از این شرکتهای بیمه به نام وودافون، کیفقاپهایی را استخدام کرد تا اهمیّت بیمه شدن گوشی را جدیتر به مردم نشان دهد – البته نه با دزدیدن گوشی آنها، بلکه با انداختن تراکتهایی در کیف و جیبشان که روی آنها نوشته بود “دزدیدن گوشی شما ساده است. تلفن خود را در وودافون بیمه کنید”.
هر چند این، یک تاکنیک غیر متعارف تبلیغاتی بود، اما مطمئناً توانست توجه مخاطبان خود را بدست آورد و شرکت وودافون را شناختهتر کند. چرا؟ چون مخاطبان از این روش تبلیغاتی وودافون غافلگیر میشدند و احتمال اینکه گوشی خود را بیمه کنند افزایش مییافت. به علاوه، به احتمال زیاد این داستان را برای دوستان خود نقل میکردند. این اساس بازاریابی چریکی است. استراتژیهایی که از مدلهای سنتی بازاریابی پیروی نمیکنند و مخاطبان را به روشهای غیر عادیتر تحت تاثیر قرار میدهند.
نوشته: فرامرز عیبپوش
منبع: Guerrilla Marketing/Jay Conrad Levinson