معرفی فیلم سینمایی ملکه

معرفی فیلم سینمایی ملکه

فیلم سینمایی ملکه (The Queen) ، درام تاریخی ، زندگینامه ای مستند برگرفته از زندگی ملکه الیزابت دوم به کارگردانی استیون فریرز و نویسندگی پیتر مورگان است محصول سال ۲۰۰۶ است.

درباره فیلم

بازیگران بزرگی همچون هلن میرن ، مایکل شین ، جیمز کرامول و الکس جنینگز در این اثر به ایفای نقش پرداخته اند.

جالب اینجاست که مایکل شین هنرپیشه نقش تونی بلر نخست وزیر بریتانیا در این اثر، در دو فیلم دیگر هم نقش تونی بلر را بازی کرده است. شین در فیلم های توافق (The Deal) محصول سال 2003 و همچنین فیلم روابط خاص (The Special Relationship) محصول سال 2010 نقشهای یک نفر را بازی کرده است.

این فیلم جوایز متعددی از جمله اسکار برای بهترین بازیگر نقش زن توسط هلن میرن ، جایزه بهترین فیلم بفتا اکادمی فیلم انگلستان بهترین بازیگر توسط هلن میرن ، جایزه گلدن گلوب بهترین بازیگر زن بازهم توسط هلن میرن ، جایزه بهترین نمایش نامه برای پیتر مورگان و همچنین فستیوال فیلم ونیز همزمان برای بهترین بازیگر زن توسط هلن میرن و بهترین نمایش نامه برای پیتر مورگان را از آن خود کرده است.

شایان ذکر است از مجموع تمام جوایز اهدا شده به این فیلم ۲۹ جایزه به هلن میرن به خاطر بازی در نقش ملکه الیزابت دوم اختصاص یافته است.

داستان فیلم

 فیلمی تاریخی و درام با حوادث ساختگی، پس از مرگ شاهدخت ولز دایانا را(۳۱ اگوست ۱۹۹۷)به تصویر می‌کشد. شالوده اصلی فیلم بر روی چگونگی کنار آمدن خانوادهٔ سلطنتی بریتانیا با مرگ دایانا متمرکز شده است.

فیلم به بخشی از زندگی ملکه انگلستان می‌پردازد که عجیب‌ترین و حساس‌ترین لحظات تاریخی را از سر می‌گذراند.

مرگ شاهدخت ولز دایانا با آن سابقه‌ی پر از حواشی و محبوبیت‌ش که در بین مردم به طور علنی به نقطه مقابل خاندان سلطنتی شهرت دارد، حالا نه فقط در انگلستان که در صدر لیست اخبار جهان قرار گرفته است. اوضاع زمانی پیچیده‌تر می‌شود که چندی پیش از مرگ شاهدخت ولز دایانا ، تونی بلر به عنوان نخست وزیر انگلستان با آرای بی سابقه‌ای از سوی مردم انتخاب می‌شود. شخصیت او مردمی‌ست تمایل دارد چهره‌ای مردمی باقی بماند بنابراین نصیحت‌هایی مبنی بر تندروی خطرناک ملکه در وضعیت حساس پیش‌آمده دارد که برای ملکه و اطرافیانش خوشایند نیست.

فیلم‌نامه چنین فیلمی آن‌ هم در زمان حیات ملکه انگلستان الیزابت دوم دست‌خوش ناگفته‌های زیادی می‌شود. اما پیتر مورگان در نویسندگی با هوش‌مندی تمام یک اثر عالی خلق می‌کند.

فیلم‌نامه هم طرف‌داران ملکه را راضی نگاه می‌دارد و هم برای مخالفین با خاندان سلطنتی حرف‌های درخور توجهی دارد.

در کاخ باکینگهام پس از مرگ شاهدخت دایانا کشمکش میان ملکه و پسرش چارلز بر سر میزان بروز احساسات برای سوگواری به وجود می‌آید. مرگ شاهدخت دایانا حالا با سکوت ملکه و اعضای خانواده سلطنتی، بیش از پیش مرکز توجه شده.

اما سیاست‌مدار سنت‌گرائی(به طور مثال: تأکید فیلم بر قوانین سخت‌گیرانه آداب ملاقات با ملکه) هم‌چون الیزابت دوم که برای اشخاصی مثل مرگ شاهدخت دایانا بعد از جدا شدنش از خاندان سلطنتی، ارزشی قائل نیست حالا دیگر می‌داند شیوه‌ قدیمی، دیگر پاسخ‌گوی سیلی از جمعیت طرفداران او و شاکیان از مرگ شاهدخت دایانا نیست. مردمی که با همه‌ی کشمکش‌ها و جنجال‌ها تا پیش از این از طرف ملکه با شاه‌دخت محبوب خود کنار آمده‌اند حالا در زمان مرگ ناگهانی وی سکوت ملکه را بر‌نمی‌تابند.

ملکه به طور کلی کیش و مات شده است. او کاملا به چهره‌ای مورد غضب تبدیل شده و رشته‌ی امور از دستش در رفته برای مدتی به بهانه‌ی دور کردن نوه‌های بی مادر و بردن آن‌ها به طبیعت از شرایط غیرقابل کنترل پیش‌آمده به نوعی فرار می‌کند.

دیگر سنت و قوانین قدیمی نخ‌نما شده‌اند و خشم  و نارضایتی مردم ممکن است چهره‌ شاهدخت دایانا را حالا برای راه‌اندازی یک انقلاب تبدیل به یک قهرمان کند. انقلابی که زمزمه‌های اولیه‌اش از جملات تند و بی‌پروای مردم علیه ملکه و تصمیماتش روی کارت‌های تسلیت نوشته شده یا دسته‌گل‌های بی‌شمار برای ابراز تسلیت که به نمادی از اعتراض جلوی در کاخ به طور چشم‌گیری روزانه در حال افزایش است.

در ابتدای فیلم شروعی از ملکه نمایش داده می‌شود که روبه‌روی نقاشی نشسته تا پرتره‌ای از او را ترسیم کند. و روی بوم نیم‌رخی از او نقاشی شده که با لباس ویژه نماد قدرت و شکوه سلطنتی اوست.

نیمی دیگر از ملکه اما نه در فیلم نه در تابلو قرار نیست به نمایش گذاشته شود. بلکه با تمرکز بر دیالوگ خود او در همین سکانس به نیمی دیگر کمابیش می‌توانیم فکر کنیم:

تونی بلر، نخست‌وزیر منتخب مردم”.

ادامه‌ی این دیالوگ اما در سکانسی دیگر دنبال می‌شود: در اولین ملاقات ملکه با نخست‌وزیر منتخب جدید. نگاه‌های تحقیرآمیز ملکه به ناشی بودن تونی بلر در رعایت آداب ملاقات با وی و گوشزد کردن به او که پیش از بلر چه کسانی از جمله چرچیل و… روی همین صندلی نشسته بودند و حالا نیستند و همه‌گی تحت فرامین ملکه چه‌طور در چارچوبی مشخص کار کرده‌اند. آن‌چه او در اولین دیدار بسیار کوتاه از خود به نمایش می‌گذارد یک ملاقات و آشنایی نبود. بلکه خط و نشان کشیدن و تهدید و اعمال کنترل بود.

رفتاری که با تأکید بر نخست‌وزیر منتخب مردم انجام می‌دهد حاکی از یک چیز هست: همه‌چیز در کنترل من صورت می‌گیرد.

ملکه باز هم برای تداوم سلطنت باید به فکر باشد اما او راه صحیح را نمی‌داند و گوش سپردن به نصایح بلر برای او واقعا دشوار است.

یکی از زیباترین سکانس‌های فیلم صحنه‌ای ست که ماشین ملکه خراب شده و او تنها در طبیعت بکر منتظر رسیدن کمک است. در همین حال او بعد از قدری سکوت از پشت سر بدون دیدن چهره در حال گریه کردن است اما نه اشکی می‌بینیم نه چهره‌اش را. دلیل گریه‌اش به طور حتم شاهدخت دایانا نیست اما شرایطی ست که باید بپذیرد و کم‌کم متوجه شده چاره‌ای جز کوتاه آمدن ندارد.

حالا در همین حین گوزنی زیبا را می‌بیند. گوزن به طور معمول نماد ثروت، شکوه و جلال است. اگر تمام این معانی را در این فیلم با مضمون سلطنت یکی بدانیم، ملکه با دیدن گوزن به این خاطر خوش‌حال می‌شود. و از زیبایی او تعریف می‌کند. کمی بعد اما وقتی خبر شکار شدن گوزن را می‌شنود خودش را به سرعت به آن‌جا می‌رساند تا مطمئن شود همان گوزن بوده یانه. (کاری که هرگز برای دیدن و تحویل گرفتن جسد شاهدخت دایانا نکرد)

ملکه الیزابت دوم بعد از دیدن گوزن شکار شده در صحنه‌ای وحشتناک با سر بریده شده و بدنی که آویزان شده و آماده سلاخی ست، احساساتش متلاطم نمی‌شود و هم‌چنان خون‌سرد گوزنی که برای او تحسین‌برانگیز بوده را نگاه می‌کند. اما او با دیدن این وضعیت آن را هشداری تلقی می‌کند که برای آینده سلطنتش رخ خواهد داد.

طبق تعلیماتی که از جوانی آموزش دیده، همه چیز خود را فدای سلطنت می‌کند حتی قوانین سنتی و غرورش را. با فراهم آمدن موقعیت مناسب شخصیت نوگرا و مردم‌داری چون بلر می‌تواند اوضاع را تغییر دهد.

ملکه اما تمام کارهایی که بلر از او خواسته از نطقی که برای او نوشته تا حضور بین مردم و برگزاری مراسم سوگواری را بر اساس یک سیاست کمال‌گراتر و تحکیم بیشتر سلطنت انجام می‌دهد. او نگاهش را به آینده معطوف کرده و کارهای دشواری را انجام می‌دهد که می‌داند با نگاه کوتاه مدت اشتباه است. اما همواره آماده ست تا برای دوام سلطنت هرچیزی را فدا کند.

بازی درخشان، سنجیده و شایسته تقدیر هلن میرن نقطه قوت دیگر فیلم است. او با وجود اینکه امکان زیادی در بروز احساسات ندارد اما در لحظات حساس با بالا بردن ابروها و نگاهی گیرا صحنه‌‌های آشنا و بی‌بدیلی را رقم می‌زند. دیالوگ‌های او نیز حتی حاوی احساسات خاصی نیست اما او به خوبی می‌داند همان نیمی از چهره ملکه را عیان کند که ساز و کار شخصیت ملکه حفظ شود اما مخاطب بتواند با هر سختی که شده از درونیات او نیز باخبر شود.

روانشناسی فیلم

اگر رفتارهای ملکه برای سوگواری را راهی برای هم‌دردی و نزدیک شدن با مردم بدانیم دچار اشتباه شده‌ایم. او عمیقا این مسیر را اشتباه می‌داند اما درک خواست‌گاه‌ جدید مردم نیز برایش دشوار است. بنابراین با شیوه‌ای خودش را تطبیق می‌دهد که در ظاهر پوستینی از دموکراسی به تن دارد اما در درون همان گرگ قدیمی دیکتاتور است.

در صحنه‌ای که دختربچه‌ای در صف سوگواران دسته گلی دارد و ملکه فکر می‌کند دسته گل برای دایانا اما بعد متوجه می شود دختربچه برای او گل گرفته، ملکه احساساتش را بروز می‌دهد.

علاوه بر نسل آینده‌ی انگلستان هم‌چنان احترام نسل‌های پیشین را دریافت می‌کند که مجموع این‌ها تحلیلی ست از وضعیت تفکری جامعه و توده‌ی مردم.

آن‌ها با دیدن ملکه بعد از سال‌ها دور از دسترس بودنش و اقدامات دیگر از جانب وی احساس دیده شدن و مهم بودن دارند.

رویکردهای فیلم

در تمامی سازمانهای سخت‌گیر فردی میانه‌رو، مهربان و مردم‌دار در راس عوامل اجرائی قرار می‌گیرد. تا نمادی برای حرکت رو به جلو و خدمت باشند. حتی اگر قرار گرفتن چنین شخصیت‌هایی در جایگاه‌های مهم با کمی جنجال همراه باشد، اما آن‌ها وفادارترین به سیستم و در عین حال نماد زیباسازی چهره‌ی سازمان هستند. این فیلم می تواند رویکردهای زیر را به مخاطب نمایش دهد:

به من بگو چرا؟

چرا باید چنین فیلمی را تماشا کنیم؟ شاید باید گفت این درام نمادی از اتفاقاتی است که هر مدیر یا رهبری باید به آن واقف باشد. موضوع فیلم بیشتر به اتفاقات پایانی قرن بیستم و آغازین قرن بیست و یکم تمرکز دارد. دورانی که ممکن بود دیگر سلطنتی وجود نداشته باشد. این نمایشی است که نشان میدهد چگونه ملکه ، یک سلطنت بدنام را دوباره محبوب کرد. راهکارهای ملکه برای مقابله با بحرانهایی نظیر نخست وزیری تونی بلر و همچنین موضوع مرگ جنجال برانگیز دایانا شاهدخت ولز ، در خور توجه هستند.

نگار سلمانه

منابع: