معرفی سریال بازی تاج و تخت
سریال بازی تاج و تخت (Game of Theron’s) مجموعه تلویزیونی در ژانر درام فانتزی به کارگردانی دیوید بنیاف و دی. بی. وایس محصول کشور امریکاست.
درباره سریال
سریال بازی تاج و تخت (Game of Theron’s) اگر نگوییم مشهورترین، باید بگوییم یکی از مشهورترین و پربیننده ترین سریال های تاریخ است. این سریال با بودجه هایی سرساام آور توسط شبکهٔ اچبیاو ساخته شدهاست. این سریال، درامی اقتباسی از مجموعهٔ داستان فانتزی ترانه یخ و آتش نوشتهٔ جرج آر. آر. مارتین است. رمان آن بازی تاجوتخت ، نخستین داستان از این مجموعه به شمار می رود. این سریال همچنین رکورد پرلوکیشن ترین سریال جهان را نیز به خود تخصیص داده و در چندین کشور جهان، از جمله امریکا، انگلستان، ایرلند، کانادا، کرواسی، ایسلند، مالت، مراکش و اسپانیا فیلمبرداری شده است.
این مجموعه برای اولین بار در ۱۷ آوریل ۲۰۱۱ از طریق اچبیاو در ایالات متحده به نمایش درآمد و در ۱۹ مهٔ ۲۰۱۹ متشکل از ۷۳ قسمت در هشت فصل در کل جهان شهرت یافت و به اتمام رسید. برای لانچ هر فصل آن، تدابیر امنیتی شدید برای جلوگیری از اسپویل قسمتها و همچنین جشنهای افتتاحیه برگزار می شد.
بازی تاجوتخت رکورددار شمار بیننده در شبکهٔ اچبیاو است و در تمام جهان وفاداران و طرفداران پروپاقرصی دارد. باوجود اینمه منتقدین نقدهایی اساسی درباره ترویج بداخلاقی، خشونت بسیار زیاد، بی بندوباری و غیره را به این سریال گرفتند، نظرات مثبت بسیاری نیز درباره بازیگری، شخصیتهای پیچیده، داستان، گستره و عوامل فنی این مجموعه وجود داشت.
نقدهای بسیار معطوف به فصل پایانی این سریال وارد شد. منتقدین معتقد بودند که کارگردانان هم از داستان اصلی تاحدی خارج شدند و هم مدت زمان این فصل را کاهشیافته و داستان با واکنشهای شدیدی مواجه شد و بسیاری آن را پایانی مایوسکننده میدانستند.
داستان سریال
داستان بازی تاجوتخت در سرزمینهایی خیالی اتفاق می افتد که به رسم انگلستان قدیم کنترل می شوند. قارههای تخیلی وستروس و اسوس، در این سریال محل اتفاق داستانها هستند و زمان سریال در پایان تابستانی رخ میدهد که به مدت ۱۰ سال طول کشیده و اکنون نوبت فرارسیدن فصل زمستان است.
روایت این مجموعه بصورت موازی، چندین خط داستانی را بصورت همزمان دنبال میکند. اولین داستان به جنگ بین خانوادههای اشرافی برای به دست آوردن تخت آهنین و پادشاهی بر هفت اقلیم است.
این تخت، مهمترین نماد برای پادشاهی بر تمام قاره های شناخته شده است و هرکسی که بر این تخت بنشیند، پادشاه تمام سرزمینهای شناخته شده است.
خط داستانی دوم، در شمالی ترین قاره این سرزمینها رخ می دهد. در این سرزمینها، دیواری بزرگ وجود دارد که از برف و یخ ساخته شده است. این دیوار قاره های شناخته شده را از موجوداتی افسانه ای که در شمال آن زندگی میکنند، محافظت می کند.
نزدیک بودن سرزمینهای شمالی به دیوار و موجوداتی که به عنوان «وحشی ها» و «مردگان» در آن سوی دیوار زندگی میکنند، موجب شده که تهدیدهای جدیدی در سرزمینهای یخی شمالی و قارهٔ شرقی اسوس پدیدار شوند که سایر قاره ها را هم در بر می گیرد. داستانها رفته رفته در هم آمیخته و نهایتا به یک داستان کلی تبدیل می شود.
ین داستانها در سه روند اصلی بهصورت همزمان پیش میروند. در ابتدا تمامی هفت اقلیم در اتحاد به سر میبرند. تابستانی ده ساله وستروس را دربر گرفته در در دوران پایانی خود به سر می برد و بهزودی پایان خواهد یافت. اما با مرگ دستِ شاه (دستیار و مشاور اعظم) اوضاع بهسرعت تغییر میکند؛ شاه رابرت براتیون که پادشاهی را با یک انقلاب از تارگرینها گرفتهاست، از دوست و همرزم قدیمی خود، ند استارک، نگهبان شمال، درخواست میکند تا مقام دستِ شاه را بپذیرد. اوضاع نابهسامان کشور و احتمالِ کشته شدن دستِ شاه پیشین ند استارک را مجبور به پذیرفتن این منصب میکند. او برای آغاز کار، سرزمین اجدادی خود، وینترفل، را ترک کرده و به کینگز لندینگ، پایتختِ هفت اقلیم، مهاجرت کرده و فرزندان خود را در آنجا می گذارد.
دیوار بزرگی که شمال سرزمینهای شناخته شده را از سرزمین وحشی ها و مردگان جدا می کند، یکی از مهمترین المانهای داستان است. این دیوار دارای طولی حدود 500 کیلومتر و ارتفاعی حدود 300 متر است که از سنگ و یخ برای محافظت در دوران باستان ساخته شده است. این دیوار توسط نگهبانانی به نام نگهبانان شب محافظت می شود. این نگهبانان افرادی قسم خورده هستند که تا پایان عمر باید به دیوار خدمت کنند و مال و دارایی و خانواده ای نداشته باشند.
نگهبانان در گشت زنی های خود بال مردگان یا وایت واکرها مواجه میشوند. مردگان گونهای باستانی از موجودات جادویی هستند که همه تصور می کردند سالها قبل از میان رفته اند. در قسمتهای بعدی مردگان با افزایش قدرت خود به سرزمینهای شناخته شده حمله ور می شوند.
نکات آموزنده سریال
در این سریال نکات آموزنده کم نیست. نویسنده این سریال این سریال، جرج آر. آر. مارتین تقریباً تمامی عمر خود را به نوشتن این داستان صرف کرده است و با شخصیتهای ان زندگی کرده است. جزئیات در مورد شخصیتهای این داستان به قدری کامل و کار شده است که برخی از طرفداران در این دنیا زندگی میکنند.
این سریال داستان جذاب قدرت است. قدرت و فناناپذیری، خواسته هایی هستند که بشر از بدو تولد همواره به دنبال آن است. با کسب هر پله از قدرت، بشر سعی میکند به پله بعدی برود و هیچ پایانی برای این حرص و طمع، بجز «مرگ»، وجود ندارد.
نکته بسیار آموزنده این سریال، جنگ پایانی آن میان «مرگ» و «زندگی» است. جایی که دیگر هیچ قدرتی کارایی ندارد و نبرد برای زنده ماندن است.
آن شنیدستی که در اقصای غور بارسالاری بیفتاد از ستور
گفت چشم تنگ دنیا دوست را یا قناعت پرکند یا خاک گور
حضرت سعدی