راه های افتخار

فیلم سینمایی راه های افتخار(Paths of glory)، درام ضد جنگ آمریکایی محصول 1957 است به نویسندگی و کارگردانی استنلی کوبریک، بر اساس رمانی به همین نام از همفری کاب است. داستان این فیلم در طول جنگ جهانی اول اتفاق می‌افتد، کرک داگلاس در نقش سرهنگ داکس، افسر فرمانده سربازان فرانسوی که از ادامه حمله انتحاری خودداری می‌کنند، بازی می‌کند، پس از آن داکس تلاش می‌کند تا از آنها در برابر اتهامات بزدلی در دادگاه نظامی دفاع کند.

داستان فیلم

فیلم با صدایی شروع می شود که وضعیت جنگ خندق جنگ جهانی اول تا سال 1916 را توصیف می کند. ارتش آلمان، درست بیرونِ دروازه‌های پاریس، مقابل نیروهای فرانسوی در سنگرهایشان، در گِل گیر کرده‌است. اگرچه تلفات بالا نیست، ولی خاکی هم تسخیر نمی‌شود. درحالی‌که فشار از سوی سیاستمدارها بالا گرفته تا به هر ترتیب، پیشرفت‌هایی در جبهه جنگ صورت گیرد، دو ژنرال خودمحور فرانسوی، برولار و میرو نقشه حمله‌ای را طرح می‌ریزند که از همان ابتدا محکوم به شکست است. سرهنگ دکس به این فرمان اعتراض می‌کند، ولی می‌داند که اعتراضش راه به جایی نخواهد برد.

در شب حمله، دَکس، سروان روژه (وین موریس) را به اتفاق گروهبان پاریس (رالف میکر) و سرباز وظیفه لوژن (کن دیبس) به مأموریت شناسایی می‌فرستد. روژه که الکل مصرف کرده وحشت می‌کند و با پرتاب نارنجکی باعث مرگ لوژن می‌شود. پاریس مصمم است تا این موضوع را گزارش دهد. در روز حمله تلفات و کشتار بسیاری از آتش دفاعی دشمن اتفاق می‌افتد و نیروهای دَکس، بلافاصله پس از بیرون‌آمدن از سنگر، به مسلسل بسته می‌شوند. وقتی آخرین نفرات، گیج و آشفته به سنگرهایشان عقب‌نشینی می‌کنند، میرو آن‌ها را می‌بیند و فرمان می‌دهد تا از سوی توپخانه خودی به رویشان آتش گشوده شود. این فرمان ناشنیده گرفته می‌شود و اجرا نمی‌شود. اینجاست که میرو فرمان می‌دهد تا همهٔ نفرات یگان را به‌خاطر نافرمانی، تیرباران کنند.

دَکس از این موضوع تکان خورده، اما ژنرالِ پیر را باید یک‌جوری آرام کرد. از هر لشکر، سه نفر را به‌صورت تصادفی انتخاب می‌کنند تا در دادگاه نظامی محاکمه شوند. در دادگاهی صحرایی، دَکس در جایگاه وکیل مدافع از آن‌ها در مقابل دادستانی انتقام‌جو (ریچارد اندرسون) دفاع می‌کند. حکمی که صادر می‌شود، یک مضحکه است. درحالی‌که لحظهٔ تیرباران نزدیک می‌شود، دَکس به این امید که بتواند رأی برولار را تغییر دهد، او را تهدید و ماجرای دستور میرو برای آتش توپخانه به نیروهای خودی را افشا می‌کند، ولی موفق به تغییر رای نمی‌شود. نهایتاً سربازان اعدام می‌شوند، ولی ژنرال برولار، پس از مراسم اعدام، میرو را توبیخ می‌کند و به دَکس پیشنهادِ سِمَتِ او را می‌دهد که وی قبول نمی‌کند و برولار را به فساد متهم می‌کند. در صحنهٔ آخر، جمعی از سرباران در کافه نشسته‌اند و دختری آلمانی برایشان آواز می‌خوانَد. در ابتدا با نگاه هوس‌آلودی او را می‌نگرند، اما نهایتاً تحت تأثیر آواز دختر متأثر می‌شوند.

این فیلم از طریق شرکت تولید فیلم داگل، و سرمایه‌گذاری مشترک بین استنلی کوبریک و جیمز بی. هریس، هریس-کوبریک پیکچرز، تولید شد. در سال 1992، این فیلم توسط کتابخانه کنگره از نظر فرهنگی، تاریخی برای نگهداری در فهرست ملی فیلم ایالات متحده انتخاب شد.