معرفی فیلم سینمایی گلن گری گلن راس

معرفی فیلم سینمایی گلن گری گلن راس

فیلم سینمایی گلن گری گلن راس (Glengarry Glen Ross)، درام محصول سال 1992 سینمای هالیوود به کارگردانی دیوید ممت است. فیلمنامه این فیلم براساس نمایشنامه‌ای با عنوان «مرگ یک فروشنده»، نوشته آرتور میلر تولید شد. این نمایشنامه در سال ۱۹۸۴ برنده جایزه پولیتزر شد. میلر این نمایشنامه را به نمادی از شکست رؤیای آمریکایی تبدیل کرد.

درباره فیلم

بازیگران بزرگی همچون آل پاچینو، کوین اسپیسی، جک لمن، الک بالدوین و اد هریس در این فیلم به ایفای نقش پرداخته اند. فیلم در سال 1992 ساخته و اکران شد.

آل پاچینو برای این فیلم نامزد دریافت جایزهٔ گلدن گلاب به عنوان بهترین بازیگر نقش مکمل و نامزد دریافت جایزهٔ اسکار به عنوان بهترین بازیگر نقش مکمل شد، اما اسکار به جین هکمن (Gene Hackman) برای بازی در فیلم نابخشوده رسید.

جک لمن نیز در سال ۱۹۹۲ جایزه کوپای بهترین بازیگر نقش اول مرد و جایزه شورای نقد و بررسی به عنوان بهترین بازیگر مرد را نیز گرفت. مجلهٔ امپایر این فیلم را به عنوان ۴۷۰ امین فیلم از ۵۰۰ فیلم برتر همهٔ تاریخ ثبت کرده است.

داستان فیلم

نام فیلم برگرفته از اسم دو مکان واقعی به نام های گلن گری و گلن راس است که در فیلم هم از آنها نام برده شده. چهار فروشنده که در شرکت مشاور املاک کار می کنند، به علت کم شدن فروششان، در جلسه ای توسط مدیر شرکت تهدید به اخراج می شوند. در این جلسه مدیران برای این چهار فروشنده، مسابقه ای ترتیب می دهند که مطابق آن هرکسی که بتواند بیشتر از بقیه بفروشد، یک خودروی کادیلاک الدرادو جایزه گرفته و فروشندگانی که کمترین فروش را داشته باشند، اخراج شوند.

اما فروش این فروشندگان، به خودشان وابسته نیست، بلکه به سرنخهایی(Lead)، که شرکت به آنها میدهد، وابسته است. این سرنخها، توسط مدیر شرکت، جیره‌بندی شده و همچنین بروز نیستند زیرا شرایط اقتصادی تفاوت کرده و مشتریان این سرنخها بعضاً معتبر نیستند.

مدیران عنوان میکنند که سرنخهای بروزی وجود دارند که متعلق به فروشندگان برنده است و در روز بعدی به آنها داده میشود بنابراین سرنخ خاصی هم وجود ندارد. بین فروشندگان رقابتی شکل گرفته و دو نفر از آنها سعی میکنند نقشه دزدی این سرنخها را بکشند.

نکات آموزنده فیلم

این فیلم یکی از فیلمهایی است که فروشندگان باید حتماً آن را تماشا کنند. این فیلم نمادی از تغییراتی است که فروشندگان و سایر مردم آن را باور ندارند. به عبارت دیگر این فیلم نسخه‌ای برای درس گرفتن از ناسازگاری با تغییر در دوران مدرن است.

با وجود اینکه نگاه فیلم و داستان تا حدی برنده و طنز است و در مواردی کاملاً بی پرده و بی رحم، باز نکاتی را دربر دارد که جالب است. البته باید توجه داشته باشیم که بازاریابی و فروش در هر دوره ای با استراتژی های مربوط به همان دوره انجام می شده و کارکردهای استراتژی ها در زمانهای مختلف یکسان نیست.

اگر بازار و تغییرات آن را نشناسیم، هر میزان هم مهارتهای فروشمان را بالا ببریم، فروشمان تغییری نخواهد کرد. بازارها با تغییر تکنولوژی تغییر می کنند و فروشندگان و سازمانهایی که دائما خود را با شرایط روز وفق ندهند، منقرض خواهند شد.

در خصوص این تغییر و هماهنگی با آن ، یکی از مشهورترین تئوریها، «تئوری دایناسور» است که در درس مربوط به آن به تفصیل شرح داده شده است.

به گونه ای می توان این فیلم را نقدی صریح بر نظام اقتصادی آمریکای دهه هشتاد دانست. شغل فروشندگی تقریبا در تمام جهان شغلی شکننده و کم امنیت است و فروشندگان تحت فشار روانی زیادی زندگی می کنند.

باید در نظر داشته باشیم همیشه تیز کردن تبر کارساز نیست، بلکه گاهی اوقات ما در صحرا به دنبال قطع درخت هستیم. بسیاری اوقات به جای درگیری و استرس، باید به سراغ استراتژی ها و کانالهای فروش جدید رفت.

آکادمی آنلاین عیب پوش
PlayPlay