نفرین گنجشک ها (curse of sparrows in china) یا قحطی بزرگ چین چیست؟

نفرین گنجشک ها (curse of sparrows in china) یا قحطی بزرگ چین چیست؟

گاهی اوقات تصمیمات مدیریتی، موجب ایجاد سود یا زیان و ایجاد خسارت های قابل جبران می شود اما برخی اوقات، تصمیمات مدیران خصوصاً در سطح کلان، چنان حساس و سرنوشت ساز است که ممکن است به مرگ میلیونها انسان و بروز یک فاجعه حقیقی بینجامد.

داستان نفرین گنجشک ها (curse of sparrows in china) یا قحطی بزرگ چین ، یکی از داستانهای واقعی از تصمیات مرگبار مدیریتی است.

نفرین گنجشک ها (curse of sparrows in china) یا قحطی بزرگ چین
نفرین گنجشک ها (curse of sparrows in china) یا قحطی بزرگ چین

قحطی بزرگ سراسری چین که در آن کشور، به « نفرین گنجشکان » ، مشهور شده ، درس مدیریتی بسیار تلخی است که به مرگ هزاران جاندار و انسان انجامید. در دهه پنجاه میلادی، حکومت مرکزی چین برای جلوگیری از قحطی، روش بسیار عجیبی را ابداع کرد. طبق محاسبه دولت چین، قحطی در راه بود و آذوقه و گندم به میزان کافی وجود نداشت.

نفرین گنجشک ها (curse of sparrows in china) یا قحطی بزرگ چین
نفرین گنجشک ها (curse of sparrows in china) یا قحطی بزرگ چین

آنها پیش بینی کرده بودند که هر گنجشک حدود پنج کیلو غله و بذر را درطول سال مصرف می‌کند. بنابراین، با معدوم کردن گنجشک‌ها، بسادگی میلیون‌ها تن گندم و برنج اضافی پس انداز می‌شد. آنها آفت‌های دیگری را نیز درکنار گنجشکها قرار دادند تا از بروز احساسات عمومی جلوگیری کنند و موضوع علمی جلوه داده شود.

نفرین گنجشک ها (curse of sparrows in china) یا قحطی بزرگ چین
نفرین گنجشک ها (curse of sparrows in china) یا قحطی بزرگ چین

مطابق این برنامه، چهار موجود موذی یعنی پشه، مگس، موش و گنجشک باید از بین می‌رفتند. مردم چین، بدون اینکه از هدف آگاهی داشته باشند و یا آن را درک نموده باشند، خوشحال و خرسند از دولت پیشی گرفتند و به کمک سم و تله و ابزارهای فیزیکی، شروع به نابودی این موجودات نمودند. از میان بردن گنجشکها، از بقیه موجودات، سخت تر بود. بنابراین دولت هم به موضوع ورود کرد و همگی شروع به از میان بردن این حیوانات نمودند.

نفرین گنجشک ها (curse of sparrows in china) یا قحطی بزرگ چین

به این ترتیب به غیر از گنجشک‌ها، بسیاری از پرندگان بومی منطقه نیز از بین رفته و به دست مردم و دولت، کشته شدند. در آن زمان، روزنامه گاردین، ازبین رفتن حدود یک میلیارد گنجشک و یک و نیم میلیون موش را گزارش کرد که این قتل عام حیوانات، در تاریخ بشر بی‌سابقه بود.

در ابتدای دهه شصت میلادی، جمعیت گنجشک‌ها به طرز چشمگیری کاهش یافت اما دولت با تعجب فراوان مشاهده کرد که برداشت گندم و برنج، نه تنها افزایش نیافته، بلکه کاهش چشمگیری داشته است. آنها بعد از تحقیقات متوجه شدند، حشرات موذی و به خصوص ملخ ها که قبلا غذای گنجشک‌ها و پرندگان بودند، اکنون به شدت افزایش یافته و نه تنها هدف حاصل نشده، بلکه بلای جدیدی خلق شده است. دولت پس از کالبدشکافی تعداد زیادی از پرندگان متوجه شد که دراصل، دوسوم غذای این موجودات حشرات بودند، نه “دانه‌های کشاورزی”.

دولت این بار، کشتن گنجشکان و پرندگان را ممنوع کرد اما دیگر دیر شده بود. قحطی میلیونها انسان و موجود زنده را به کام مرگ کشانید و بزرگترین قحطی تاریخ چین، رقم خورد. بیش از چهل میلیون انسان جان خود را ازدست دادند. در مقایسه با جنگها و بیماریهای واگیردار، این آمار، تعجب برانگیز و بسیار بزرگ است.

دولت چین مجبور شد بیش از دویست هزار گجشک و گونه‌های مختلف پرنده را از روسیه وارد کند. امروزه مردم چین برای گنجشکها ارزش زیادی قائلند و باوجود اینکه بخش بزرگی از غذای مردم چین را پرندگان تشکیل می‌دهند، بیشتر برروی پرورش خوراک تمرکز شده و مردم پرندگان آزاد را شکار نمی‌کنند.

اگر تاریخ را مطالعه کنیم، بیشترین زیانهای وارده به بشریت، نه از طرف پزشکان، نه از طرف نظامیان، نه از طرف مهندسین و نه از طرف مردم عادی، بلکه تنها از جانب «مدیران» ، بوده است. «مدیران متخصص» ، بزرگترین ناجیان سازمانها و «مدیران غیر متخصص»، بزرگترین دشمنان سازمانها هستند.

در زمان مقرر نمودن یک شاخص برای افزایش بهره‌وری در سازمان، بهترین کار، بررسی اولیه درست و تخصصی موضوع است. پس از این مرحله، پیش از اینکه « شاخص » یا « متر» مشخص و اعلام شود، لازم است تا بررسی شود که آیا این شاخص، موجب دستیابی به هدف نهایی خواهد شد، ویا خود به یک هدف تبدیل شده و سازمان و کارکنان آن را از هدف دور می‌کند؟

چگونه مدیریت غلط سرنوشت یک قاره را تغییر داد؟

چگونه مدیریت غلط سرنوشت یک قاره را تغییر داد؟

داستان سوتی های مدیریتی، داستان های جذابی است و هریک می تواند در جای خود شنیدنی باشد. اما تاثیر اشتباهات مدیران نهایتاً برروی یک شرکت یا یک بازار مشخص می شود، درحالی که در این داستان، اشتباه به قدری بزرگ است، که سرنوشت یک قاره برای همیشه تغییر می کند. با هم این سوتی بزرگ مدیریتی را مورد بررسی قرار خواهیم داد تا دریابیم، چگونه مدیریت غلط سرنوشت یک قاره را برای همیشه تغییر داد .

مانسا موسی که بود؟

مانسا موسی ، پادشاه مالی بود که در سال۱۲۸۰ (میلادی) در خانواده سلطنتی مالی متولد شد. او امپراتوری مالی را به بزرگترین سرزمین قاره افریقا تبدیل نمود. قلمروی پادشاهی مالی، پهنه ای شامل کشورهای سنگال، موریتانی، مالی، بورکینافاسو، نیجر، گامبیا، گینه بیسائو، گینه و ساحل عاج امروزی بود. مانسا بعد از پدرش به امپراتوری مالی رسید.

در دوران حکومت او، امپراتوری مالی بزرگترین تولیدکننده طلا در جهان بود. در این داستان به میزان عمق فاجعه ای به نام « تاثیر مدیریت غلط » خواهیم پرداخت. شاید بتوان گفت این داستان یکی از تراژیک ترین داستانهای جهان است.

در این زمان تقاضا برای طلا در جهان به اندازه چشمگیری افزایش یافته بود و قیمت این کالا به دلیل افزایش تقاضا و محدودیت عرضه بالا بود. مانسا با افزایش تولید و کشف ذخایر جدید موفق شد بزرگترین صاحب طلا در جهان و کل تاریخ بشریت باشد. او در آن زمان نیمی از کل ذخیره طلای کره زمین را در اختیار داشت. ثروت وی به بیش از 400 میلیارد دلار بالغ می‌شد. بدون شک مانسا موسی، ثروتمندترین فرد طول تاریخ تا کنون بوده و بجر جف بزوس و البته ایلان ماسک کسی حتی به ثروت وی نزدیک هم نشده است.

اشتباه مانسا موسی چه بود؟

اینجا همه چیز عادی بود و مردم امپراتوری مالی در ثروت نسبی زندگی می‌کردند و پادشاه آنها در دریایی از پول و طلا زندگی میکرد. اشتباه مدیریتی زمانی شکل گرفت که مانسا موسی قصد سفر حج کرد. او در چهاردهمین سال پادشاهی خود به سفر مکه رفت و جالب اینکه تمام طلای موجودی خزانه کشور را باخود به مکه برد. او در این سفر از شمال آفریقا و مصر عبور کرد تا به عربستان رسید. با این سفر، ثروت افسانه ای خود را به رخ جهان کشاند. اما اولین اشتباه این بود که نیمی از ذخیره طلای جهان را از آفریقا منتقل کرده و آن را به آسیا و خصوصا به عربستان و مصر منتقل کرد.

موسی سوار بر اسب در جلوی کاروان و در پناه محافظینی با پوشش وسپرهای طلا، جنگجویان ارتش مالی و پانصد بَرده با پوشش زربفت روان‌بود. کاروان او از ۶۰ هزارتن از خدمتگذارانش تشکیل می‌شد که در میان آنان ۱۲هزار برده با پوشش زربافت و ابریشم زربفت ایرانی بودند. همچنین در این کاروان ۸۰ تا ۱۰۰ شتر بود که هر یک 140 کیلوگرم بار طلا داشتند. موسی در این سفر تصمیم گرفت گشاده دستانه و بی مهابا از محل طلا های خود هزینه کند و بدتر از همه آنها را به رایگان به فقرای موجود در مسیر سفرش ببخشد.

پیامدهای این گشاده دستی مدیریتی چه بود؟

هزینه بدون برنامه و گشاده دستی موسی در این سفر، دوپیامد اصلی را در اقتصاد خاورمیانه و شمال افریقا درپی داشت.

پیامد اول

اینکه وی ناخواسته موجب ویرانی اقتصادی مناطقی شد که کاروانش از آن مناطق ‌عبور می‌کرد!. دوم اینکه وی مقادیر زیادی طلا را بدون معادل مساوی پرداخت شده به جامعه تزریق کرد. یعنی تعادل اقتصاد آن مناطق را عملاً و به صورت کاملاً شوک آور، به هم زد.

پیامد دوم

در شهرهای مسیر مانسا و خصوصا قاهره، مکه، و مدینه سرازیر شدن ناگهانی مقادیر زیاد طلا باعث کاهش ارزش این فلز تا چند دهه بعد و افزایش قیمت اجناس و ابزار شد. درنتیجه در این مناطق موجب بروز تورم بسیار شدید مالی در این مناطق شد. عرضه نامتعادل طلا و تزریق آن به بازار بدون ایجاد زیرساخت تولیدی و یا برگشت نقدینگی به جای آن، موجب واژگونی اقتصاد این مناطق شد. زیرا تمام فقرایی که طلاها را دریافت کرده بودند سریعا فروشنده طلا شدند و عرضه به شدت بالا رفت و بدتر اینکه این فقرا هیچ معادل مالی برای این طلا پرداخت نکرده بودند و عملا ورود این مقدار طلا، ایجاد هیچ زیرساخت اقتصادی را درپی نداشت.

راهکار مانسی موسی برای جبران اشتباهش چه بود؟

شاید بتوان گفت راهکار موسی برای جبران این اشتباه، از خود اشتباهش هم بدتر بود!. وی در بازگشت از مکه، زمانیکه از تأثیر بخشندگی‌ها و ولخرجی هایش بر اقتصاد منطقه آگاه شد، سعی بر جبران این موضوع نمود وعملاً دومین اشتباه مدیریتی را نیز مرتکب شد. او تمام طلای موجود در شهرهای اطراف نیل و خصوصا قاهره را با بهره بالا وام گرفت تا تعادل را به بازار بازگرداند. این خرج کردن ارزان و بازپس‌گیری گران طلا، باعث ورشکستگی امپراتوری مالی شد.

از همه مهتر اینکه وی دیگر طلای زیادی برای بازپس دادن بهره وام های گرفته شده نداشت و کمبود طلا در بازار مدیترانه مجددا ارزش آن را بالابرده و قسط های موسی هرروز سنگین تر و سنگین تر می‌شد.  او نیمی از ثروت جهان را به گونه ای خرج کرده بود که در ورشکستگی و فقر از دنیا رفت. در زمان مرگش پادشاهی حتی توان پرداخت حقوق محافظان قصر را نداشت.

این اشتباه چه پیامدهایی برای قاره افریقا در بر داشت؟

بعد از مرگ مانسا موسی پادشاهی او به دو پسرش رسید. اما آنها به دلیل ضعف اقتصاد نتوانستند امپراطوری را نگه دارند و کشور به سرزمین‌های کوچک‌تر تجزیه شد و امپراطوری مالی فروپاشید.

امپراتوری مالی در شمال غربی افریقا قرار داشت و همواره مانند سدی محکم در برابر نفوذ امپراطوری های بزرگ اروپایی قرار داشت. تا زمانیکه امپراطوری مالی در شمال غرب افریقا وجود داشت نه پرتقالیها، نه اسپانیاییها و نه انگلیسیها امکان نفوذ به شمال افریقا را نداشتند. سقوط امپراطوری مالی، راه را برای نفوذ بیشتر اروپاییان و شروع دوران طولانی استعمار در افریقا هموار کرد. اوج دوران برده داری در سالهای 1500 تا 1900 میلادی بود. این اتفاق، دقیقا بعد از فروپاشی امپراتوری مالی رخ داد.

کاخ مانسا موسی در مالی

تاوان تلخی که تمام مردم این قاره نسلهاست که به خاطر ضعف مدیریت مانسا موسی پرداخت کرده و هنوز پرداخت می‌کنند. مانسا موسی یک تنه یک قاره ثروتمند را به قاره ای فقیر و تحت استعمار و گرسنه تبدیل کرد و مردم ثروتمند این قاره را بردگان سفیدپوستان کرد. مردم افریقا، نسل اندر نسل تاوان این سوءمدیریت را پرداخته اند.

حال درک میکنیم که حتی اگر نیمی از ثروت جهان را نیز در اختیار داشته باشیم، بدون دانش و تجربه مدیریت قطعا به ورشکستگی خواهیم رسید.

مانسا یکی از بااخلاق ترین مردم روزگار خود بود و در شعر و ادب و آداب معاشرت و احترام هیچ کم نداشت. خوبی و ادب وی زبانزد همه مردم بود. اما عدم وجود دانش مدیریت، از وی جنایتکاری بزرگ ساخت. مردی که یک تنه با بی‌خردی و سوءمدیریت قاره‌ای را به نابودی کشاند. خساراتی که موسی به قاره افریقا وارد کرد بارها و بارها بزرگ تر از حمله اسکندر به ایران و حمله مغول به آسیا بود!

نتیجه درس

«خوب بودن» دردی از مدیران دوا نمی کند. مدیران پیش از اینکه بخواهند بخاطر «خوبی» شان انتخاب شوند، باید به خاطر «شایستگی» شان انتخاب شوند. اگر به همه چیز بجای «خوب یا بد» به «مفید یا غیر مفید» نگاه کنیم، آنگاه همه چیز روشن خواهد شد. مدیران خوب جایی در شرکتها و سازمانها ندارند بلکه سازمانها و کشورها نیازمند مدیران «شایسته و مفید» هستند.

شاید خلاف انصاف باشد که تمام کمبودهای یک قاره را به وی نسبت بدهیم اما این اتفاقات زنجیروار به هم پیوسته شده و ناگزیر اتفاق افتادند. این سفر گرانترین سفر تاریخی یک مدیر، و شوم ترین سفر برای مردم یک قاره بود.!

منابع: 

تاریخ امپراتوری آفریقا نوشته دیوید سی کنراد