حسن تفضلی یا ارباب تفضلی کیست؟
حسن تفضلی مشهور به “ارباب تفضلی” یا “حاجی ارباب”، در سال ۱۲۷۴ در کاشان دیده به جهان گشود. پدرش عبدالرحیم خان تفضلی، از بزرگان تجارت در کاشان بود.
وی صاحب تعدادی حجره در بازار کاشان بود و در تجارت انواع کالا فعالیت داشت. حسن جوان، علاقه فراوانی به امور اقتصادی و تولیدی داشت. بنابراین درکنار پدر شروع به توسعه تجارت وی نمود. درآن زمان پارچه در این صنعتی کاملا غیرقابل دسترس بود. ایران هزاران سال بود که صادرکننده بهترین فرشهای دستباف بود، اما توان حکومتهای ضعیف و عدم مدیریت برروی صنعت نساجی، ایران را به کشوری کاملا وارد کننده تبدیل کرده بود.
بهترین پارچه ها از خارج از کشور وارد میشد و کشورهای اروپایی بیشترین نخ و پشم را از کشورهای جهان سوم وارد کرده و با ریسندگی و بافت، با ایجاد چندین برابر ارزش افزوده، پارچههای تولیدی خود را به چندبرابر قیمت به همان مردم میفروختند. کشور ما نیز از این موضوع مستثنی نبود. در قاجار همه چیز وامدار اروپاییان و تفقد آنها بود و صحبت از تولید و توسعه، موضوعی بیشتر شبیه شوخی بود.
او رفته رفته به امور تولیدی علاقه مند شد و با توجه به اینکه در کار پارچه و منسوجات بود، به این فکر افتاد که روزی کارخانه صنعت نساجی در دوران شروع حکومت پهلوی اول، بصورت دولتی ابتدا با تاسیس”نساجی اصفهان”، و سپس با تاسیس “نساجی قائمشهر”، کم کم رونق گرفت اما این صنایع کاملا دولتی بودند و کارخانجات خصوصی این صنعت وجود نداشتند.
حسن تفضلی، دراواخر سال ۱۳۱۳، سی و نه سال داشت که به همراه دوستانش با سرمایه اولیهای حدود دویست هزار تومان هزار تومان، موفق شد اولین کارخانه مدرن نساجی ایران را در شهر کاشان تأسیس کند. این کارگاه نساجی در ابتدا برای تهیه نخهای صنعت فرشبافی تاسیس شده بود. حدود یکصد کارگر و کارمند در این کارگاه مشغول به کار شدند. موفقیت اولیه این کارخانه سبب شد تا تفضلی به فکر توسعه آن بیفتد.
درسال ۱۳۲۵ آتش اعتراضات سازماندهیشده کارگری به رهبری حزب توده، به کاشان هم کشیده شد. مرحوم دیانت در مورد این واقعه نوشته است:
“همه چوب به دست در سالن کارخانه تجمع کرده بودند. وقتی ما به بیمارستان نقوی رسیدیم، چند تا از کارگران دور ما را گرفتند و گفتند: «کجا میروید؟» گفتم: «به کارخانه» گفتند: «نروید! الان حاج آقا جعفر را با چوب زدند و او را به بیمارستان بردند! توده ایها هرکس را ببینند با چوب میزنند.» شب رئیس حزب توده اصفهان – تقی جزایری – از اصفهان به کاشان آمد. میدانستیم که آقای یثربی با او صحبت و به او سفارش کردهبود. جزایری آمد و همهی کارگران را جمعکرد. چهارپایه را آوردند. رفت بالا و گفت: «کارگران! کارتان در کارخانه را خوب انجامدهید. تفضلی یک کارگر است! یک فئودال نیست و با شما کار میکند.» بعد از آن کارگران چوبهایشان را انداختند و به دنبال کار خود رفتند.”
ددیانت
در سال ۱۳۲۷ به منظور توسعه کارخانه، نوسازی ماشینآلات ریسندگی و بافندگی و چیتسازی، با سرمایه گذاری تفضلی، کارخانه دیگری با ۱۴ هزار دوک نخریسی و ۵۰۸ ماشین بافندگی، رنگرزی، چاپ و تکمیل، تأسیس شد، که روزانه ۷۰ هزار متر پارچه پشمی، ابریشمی، پوپلین، ساتن و کرپدوشین تولید میکرد.
پس از هشت سال (سال ۱۳۴۶) تعداد دوکهای نخریسی به ۳۶۵۰۰ عدد، ماشینهای بافندگی به ۱۰۴۰ عدد و تعداد کارکنان به ۲۸۰۰ نفر افزایش یافت. روزانه حدود صد هزار متر پارچه و ۹۰ نوع بافته، تولید میشد. قسمت ریسندگی، بافندگی، رنگرزی، چاپ و تکمیل انواع منسوجات – از پنبه طبیعی، الیاف سنتیک – پارچههای زنانه و مردانه تولید میکرد.
تفضلی توانست در سال ۱۳۵۰ از واحد جدید شرکت خود بهرهبرداری و با ۲۰ هزار دوک ریسندگی و دستگاههای بافندگی، محصولات کرب، ژورژ، فاستونی، پلیاستر، پوپلین و پارچههای مبلی تولید نماید. تعداد کارکنان شرکت در سال ۱۳۵۲ به ۳۲۰۰ نفر رسید؛ سال ۵۰، بیش از ۱۵ میلیون ریال، سود ویژه بین کارگران توزیع شد.
دومین سرمایهگذاری صنعتی تفضلی در سال ۱۳۳۴، با شراکت خانواده لاجوردی صورت پذیرفت. کارخانه مخمل و ابریشم کاشان با شعار طاووس نساجی ایران با سهام ۲۵ درصدی تفضلی و ۷۵ درصدی خانواده لاجوردی آغاز به کار نمود.
کارخانه مخمل و ابریشم کاشان به تولید انواع نخ، پارچههای چادری، حریر، انواع مخمل پتویی، مبلی، کبریتی، پلاش، شیفون و نخی، سجاده و… میپرداخت. طی ۲۵ سال این کارخانه بهتدریج توسعه یافت. در اواسط دهه ۴۰، سرپرستی مخمل با تفضلی، لاجوردیان و محمود رضایی (فارغالتحصیل مدیریت صنعتی از آمریکا) بود. این کارخانه در سال ۱۳۴۵ حدود ۲۰۰۰ پرسنل داشت.
در بهمن ۱۳۵۳ شرکت مخمل و ابریشم کاشان در بورس پذیرفته شد که ارزش هر سهم آن ۱۰۰۰ ریال بود. در سال ۱۳۵۷ ارزش معاملاتی آن به ۱۴۰۰ ریال رسید. شرکت مخمل در سال ۱۳۵۷ بیش از ۲۰۴۰ سهامدار داشت و سرمایه آن پس از چند مرحله به یک میلیارد و ۵۶۷ میلیون ریال، افزایش یافت.
مدیران و سهامداران کارخانه، تفضلی، لاجوردیان و خانواده لاجوردی بودند. تفضلی مدیری مجرب و آشنا به بازار بافندگی ایران بود که در صنعت نساجی سابقهای ۲۰ساله داشت. او در زمان تأسیس مخمل و ابریشم کاشان، صنعتگری شناختهشده در حوزه نساجی بود. محصولات کارخانه مورد پسند بازار بود و هرقدر تولید میشد به فروش میرسید، بهطوری که فروش شرکت از ۴۹ هزار تومان در سال ۱۳۴۹ به ۵۰۰ میلیون تومان در سال ۱۳۵۷ رسید.
پس از انقلاب
پس از انقلاب صنایع برای تعیین وضعیت به دادگاه عمومی و انقلاب سپرده شده و صنایع نساجی کاشان و شخص تفضلی نیز از این قوانین مستثنی نبود. او باوجود اینکه ارتباطاتی با حکومت قبل نداشت و فردی انقلابی و متدین بود، از اتهامات مربوط به همکاری با رژیم پهلوی، مبری شد. اما به سبب مشارکت وی در بانک صنایع، طی سالهای ۱۳۵۴ الی ۱۳۵۶ و حضور در جلسات این بانک، وی در مظان اتهام و همکاری با رژیم پهلوی قرار گرفت.
با وجود اینکه همه مدارک دال براین بود که وی کارمند بانک نیست و صرفا در هیئت مدیره حضور داشته است، در ۲۷ مرداد ۱۳۵۹ کارگزینی بانک صنایع سابق، وی را اخراج کرد و ممنوعالخروج شد. در بهمن ۱۳۶۱ با قید تعهد مبنی بر عدم خروج از حوزه قضایی تهران و کاشان و سپردن وثیقه پنج میلیونتومانی آزاد شد.
به روایت یکی از کارگران وی که از اعضای انجمن اسلامی نیز بوده است؛ در فضای انقلابی آن دوران، فشار گروههای چپ و حزب توده زیاد بود. کارگران کارخانه به حدی به وی اعتراض مینمودند که تفضلی را از سوار شدن به خودروی بنز بازمیداشت. آنها سوار شدن بر ماشین لوکس را توهین به ارزشهای انقلاب تلقی میکردند. وی مجبور شد خودروی شخصی خود را تغییر دهد. ویعنوان نموده که امروزه بسیاری کارگرانی که در اعتراضات بر علیه وی به وی توهین میکردند، عنوان میکنند که هرگاه بر سر آرامگاه ارباب تفضلی میروند از وی طلب عفو میکنند.
سرانجام در نهم آبان ماه 1366، ارباب حسن تفضلی، پس از پنجاه سال خدمت به صنعت کشور و تحمل سالها بیماری و بدون امکان مراجعت جهت معالجه در خارج از کشور، در 92 سالگی، تاروپود این دنیا را بوسید و به دعوت حق، لبیک گفت. او را به همراه کفنی که در کارخانجات نساجی کاشان بافته شده بود، به آرامگاه ابدی خود در آرامستان دشت افروز کاراشان بردند. کارکنان و کارمندان و آشنایانی که وی را میشناختند، او را همواره تحسین نموده و بسیاری از کارکنان وی برسرمزار وی از او عذرخواهی نموده و او طلب مغفرت نمودند.
او به صفتی بیش از “نیک نامی”، شناخته شده بود. بانک مرکزی در شهریور ۱۳۶۶ (دو ماه پیش از فوت وی) اعلام کرده بود که وی از اتهامات وارد شده مبری است و خروج ارزی از سوی وی صورت نگرفتهاست و بر پنجاه سال خدمت وی به صنعت کشور، صحه گذاشت.
بعدها فیلم مستندی به نام “از جنس حریر”، به کارگردانی محمد دیماسی، بررسی شیوه زندگی پربار و کارآفرینی و فعالیتهای تخصصی و عامالمنفعه “پدر صنعت نساجی ایران”، پرداخت که از تلویزیون پخش شد. در آبان ماه سال ۹۴ دانشکده نساجی و هنر در دانشگاه کاشان با مشارکت و سرمایهگذاری زیبا تفضلی فرزند این مرد بزرگ، احداث شد و اکنون این دانشگاه مشغول پرورش دانشجویان هنر و نساجی است.
همچنین در سال 91 یکی از خیابانهای فرعی کاشان، به نام “ارباب تفضلی” نام گرفت، اما تنها چند روز پس از این اتفاق، به بهانه آنکه خیابان در شان ایشان نیست، تابلو برداشته شد. پس از گذشت ۳ سال از این موضوع، در آبان ۹۴ خیابانی در حدفاصل بلوار دانش تا میدان صنعت، با نام “حسن تفضلی” رونمایی شد.
میراث ارباب تفضلی
حسن تفضلی، در کارهای نیکوکارانه بسیاری مشارکت داشت. کمک به ساخت باشگاه ورزشی کارگران کاشان، ساخت مرکز رادیولوژی و بخش سیسییو در بیمارستان شهید بهشتی کاشان، مرمت آرامگاه محتشم کاشانی و چاپ اشعار وی، کمک به مساجد و هیئتهای مذهبی نشانگر توجه او به مسائل خیریه بود.
کمک به تأسیس دانشگاه علوم پزشکی کاشان دانشکده نساجی دانشگاه امیرکبیر (پلی تکنیک تهران) از دیگر خدمات این کارآفرین بزرگ بودهاست. سیما تفضلی(فرزند حسن تفضلی)، در خاطرات خود عنوان نموده
در زمان جنگ ایران و عراق طرح توسعه کارخانه را پدرم به وزارت صنایع برده و آن را تصویب کرده بودند و اجرای آن منوط به تأیید کارشناس از طرف آن وزارت خانه بود. روزی که کارشناس مذکور برای بازدید به کارخانه میآید هواپیماهای عراق به ایران حمله میکنند و چند ضدهوایی که در روی پشت بام کارگاهها تعبیه شده بود شروع به دفاع مینمایند.
سیما تفضلی
آقای کارشناس که ترس بر او غالب شده بود میگوید آقای تفضلی مملکت در حال جنگ است، دشمن حمله کرده و شما اینجا به دنبال گسترش کارخانه هستید؟! پدرم بسیار خونسرد در جواب او میگویند هر یک از ما وظیفه ای داریم که اگر به وظیفهمان عمل کنیم مملکت همیشه آباد خوهد بود و پیشرفت میکند. آن شخصی که پشت ضدهوایی نشسته به وظیفهاش که دفاع است عمل میکند. من هم که به دنبال توسعه این مجموعه هستم به وظیفه ام عمل میکنم. شما هم وظیفهات این است که این طرح را درست کارشناسی کرده و تأیید کنی. شخص مذکور فوراً آن را امضا مینماید و تصور میکنم که فوری آن جا را ترک میگوید تا بیشتر از خودش محافظت نماید.”
سیما تفضلی
امروزه کارخانجات نساجی کاشان بصورت کامل تعطیل و تخریب شدهاست. کارخانه ریسندگی و بافندگی کاشان تیر ۱۳۵۸ مشمول بند دال قانون حفاظت صنایع قرار گرفت و جزو هیچیک از بندهایی که اداره واحدها را در اختیار سازمانهای دولتی قرار میدهد، نشد. با اینکه مشمول مصادره نشد، از سال ۱۳۵۹، ممنوعالمعامله شد و نتوانست فعالیت اقتصادی خود را توسعه دهد.
ارباب حسن تفضلی در حالی که بیمار بود، نمیتوانست برای درمان به خارج از کشور برود. قریب ۹ سال پیگیری وی در شعبههای مختلف دادگاه تا زمان مرگش ادامه داشت. مدیریت جدید نتوانست از عهده مدیریت صنایع ریسندگی و بافندگی کاشان برآید و حتی نتوانست شرکت را سرپا نگه دارد. شرکت از سال ۱۳۷۷ دچار بحران شد. سال ۱۳۸۶ طلب کارگران از کارخانه ۱۶ میلیارد تومان بود؛ که پنج میلیارد تومان آن، طلب کارگران بازنشسته و ۱۱ میلیارد تومان آن، متعلق به کارگران شاغل بود. آنان با فروش سرمایههای شرکت، بازخرید پرسنل و بازنشسته کردن پیش از موعد کارگران، کوشیدند زیان انباشته را کاهش دهند.
بر پایه سند چشمانداز ۱۴۰۴ ایران، صنعت نساجی ایران باید به رتبه سوم منطقه (خاورمیانه) و رتبه پنجاه جهان دست پیدا کند. در حال حاضر، کشورما حتی در میان پنجاه کشور برتر صنعت نساجی جهان نیز قرار ندارد. صنعت نساجی سومین صنعت از صنایع استراتژیک ایران است و این نشان از اهمیت آن در سیاستگذاریها و برنامهریزیهای کلان کشور ایران دارد. بااینحال کمتوجهی به این صنعت، موجب شده تا در سالهای اخیر نهتنها شکوفایی را تجربه نکند، بلکه با رکود نیز روبرو شود.
من درباره بزرگان بسیاری تحقیق کردم و مقالات مختلفی درباره ایشان نوشتهام اما برخی از آنان را با تمام وجود گرامی داشته و به حس وطن دوستی و سربلندی این بزرگان سرتعظیم فرود میآورم و افسوس میخورم که چرا جوانان این سرزمین با این بزرگان آشنایی زیادی ندارند. با احترام فراوان، ارباب حسن تفضلی، یکی از بزرگمردان این مرز و بوم بوده و هست و تاثیر آن در زندگی ایرانیان غیرقابل انکار است.