استراتژی محصول_بازار چیست؟

شرکتها، ساعت ها صرف اصلاح ایده محصول خود و انجام تحقیقات محصول برای ایجاد یک محصول با کیفیت و با طول عمر بالا در چرخه عمر میکنند حتی هنگامی که ام.وی.پی(MVP)، یا همان نمونه محصول آزمایشی قابل ارائه را برای گروه کوچکی از مخاطبان هدف خود منتشر می کنیم و بازخورد عالی دریافت می کنیم. اما وقتی نسخه کامل محصول را به بازار عرضه می‌کنیم،با عدم استقبال عموم مواجه میشویم. این اتفاق یک داستان رایج در دنیای محصول است و به یک دلیل مهم رخ می دهد: عدم دستیابی به تناسب موفق محصول با بازار.

اندی راکلف، یکی از بنیانگذاران بنچمارک کپیتال و دان ولنتاین، بنیانگذار سکویا کپیتال، تفکر تناسب محصول-بازار را توسعه دادند. اما این اندی بود که برای اولین بار نامی برای آن گذاشت. کار آفرین و سرمایه‌دار آمریکایی ، مارک آندرسن بعداً این اصطلاح را در اواسط دهه 2000 منتشر کرد. مارک آندرسن این اصطلاح را اینگونه تعریف کرد: “تناسب محصول/بازار به معنای قرار گرفتن در یک بازار خوب با محصولی است که بتواند بازار را برآورده کند.

 تناسب محصول با بازار چیست؟

تناسب محصول با بازار زمانی اتفاق می افتد که ما محصول مناسبی را برای رفع نیازهای مشتری بسازید . کشف تناسب کامل محصول با بازار اغلب رهبران بازار و برندهای برتر را از بقیه متمایز می کند.

این موضوع یک مفهوم واقعاً ساده است، اما دستیابی به آن در عمل دشوار است – و بخش بزرگی از دشواری در درک واقعی مشتریان فعلی و بالقوه‌تان است تا بتوانید دقیقاً نیازهای آنها را برطرف کنیم . رسیدن به آن هدف فرآیندی است که مستلزم تحقیق زیاد و تلاش وافر از سوی تیم محصول است.

تناسب محصول با بازار برای تشخیص اینکه آیا در حال ساخت محصولی هستید که مشکل واقعی مشتریان ما را حل می کند یا اینکه برای رسیدن به نقطه رضایت مشتری نیاز به توسعه بیشتر آن دارید، مهم است .

گام های رسیدن به تناسب محصول با بازار

 قبل بیان مراحل توجه به این نکته ضروریست که تناسب محصول و بازار برای هر کسب و کار یا محصولی یکسان به نظر نمی رسد.هر محصول بازار مخصوص به خود را با نیازهای مشتری و روند خرید متفاوت دارد.

مشخص کردن مشتری هدف خود

کلید ساخت محصولی که مشتریان ما دوست خواهند داشت این است که بدانید مشتریان ما چه کسانی هستند. تحقیقات بازار و رقبا را انجام دهید تا در مورد نیازهای مشتری خود و راه حل هایی که در حال حاضر استفاده می کنند و اینکه محصول ما چگونه می تواند شکاف ها را پر کند، ایده بگیریم.

هنگامی که درک اولیه از مشتریان خود را به دست آوردید، شخصیت خریدار خود را تعریف کنیم دراین‌مرحله برای تهیه پرسونای مشتری( مشتری ایده آل در مقاله پرسونا به تفصیل توضیح داده شده) از بخش بندی مبتنی بر پروفایل که بر اساس روانشناسی، جمعیت شناسی، ظرفیت خرید، علایق و سابقه خرید.استفاده میشود (برای درک بهتر بخش بندی، مطالعه مقاله سگمنت و یونیورس پیشنهاد میشود)

فهم نیازهای مشتری

تعریف شخصیت مشتری ایده آل(تهیه پرسونا) ما کافی نیست. برای ساختن محصولی که مخاطبان هدف ما آن را دوست دارند و می خواهند بخرند، باید فراتر از آن چیزی که هستند بروید و مهمترین نیازهای آنها را شناسایی کنیم.لازمه اینکار عبارت است از : مصاحبه با مشتری ، انجام تحقیقات محصول ، قرار دادن نظرسنجی در سایت در وب سایت خود و مطالعه تجزیه و تحلیل رفتار.

شناسایی پیشنهاد ارزش

ارزش پیشنهادی ما یا نقطه فروش منحصر به فرد ما را از رقبا جدا می کند و به این دلیل مشتریان خرید قابل توجهی خواهند کرد.

مشخص کردن حداقل محصول قابل ارائه یا ام.وی.پی

برای مشخص کردن حداقل محصول قابل ارائه(Minimum Viable product)، کار از تحقیقات محصول، دانش شخصیت خریدار و ارزش پیشنهادی خود برای ساختن نسخه ای از محصول خود تنها با عملکرد اصلی استفاده کنیم.

انجام آزمایش ام.وی.پی(MVP)، با مشتریان بالقوه

اکنون که نمونه اولیه محصول ام.وی.پی(MVP) را داریم، زمان آن رسیده است که آن را با مشتریان واقعی آزمایش کنیم. ام.وی.پی(MVP)، خود را در اختیار مخاطبان هدف کوچک قرار دهید تا بازخورد آنها را در مورد محصول دریافت کنیم.

تکرار و بهبود

آزمایش ام.وی.پی(MVP)، به ما کمک می‌کند تا بینش‌ها و نظرات معتبر مشتری درباره محصول را جمع‌آوری کنیم تا بفهمید کدام ویژگی‌ها را باید اولویت‌بندی کنیم و تغییراتی را که برای دستیابی به تناسب محصول با بازار باید معرفی کنیم.

نحوه اندازه گیری تناسب محصول با بازار

هیچ معیار استانداردی وجود ندارد که به ما بگوید آیا به تناسب محصول با بازار دست یافته ایم یا خیر.

اما برخی از معیارها و معیارهای کمی و کیفی می تواند به ما بگوید که آیا در مسیر درستی برای دستیابی به تناسب محصول با بازار حرکت می کنیم یا خیر. بیا یک نگاهی بیندازیم:

معیار های کمی

نرخ ریزش

 نرخ ریزش مشتری، درصدی از مشتریانی است که از محصول یا خدمات شرکت ما در یک بازه زمانی خاص استفاده نکرده‌اند و با تقسیم تعداد مشتریانی که در آن دوره از دست داده‌اید بر تعداد مشتریانی که در ابتدای آن دوره داشتید؛ به دست می‌آید.این عدد باید کاهشی و به صفر نزدیک باشد.

نرخ حفظ کاربر

درصد کاربرانی که پس از ثبت نام در ابزار یا برنامه ما به استفاده از آن ادامه می دهند. نرخ حفظ کاربر بالا به این معنی است که مشتریان خوشحال هستند و می خواهند به استفاده از محصول ما ادامه دهند، که ممکن است نشان دهد که ما مناسب آن را پیدا کرده اید.

نرخ رشد

رشد براساس  متغیرهایی مانند فروش و تعداد مشتریان در یک دوره خاص میباشد . نرخ رشد بالا به این معنی است که فروش محصول ما به سرعت در حال رشد است، که می تواند به این معنی باشد که ما یک تناسب خوبی پیدا کرده ایم.

سهم بازار

درصدی از کل فروش در بازار که توسط شرکت شما ایجاد می شود. سهم بازار بالا به این معنی است که مشتریان شما را بر سایر محصولات ترجیح می دهند و شما را به یک بازیگر کلیدی در صنعت تبدیل می کند. سهم بازار غالب یک شاخص بزرگ است که نشان می دهد ما به تناسب محصول با بازار رسیده ایم. از نسبت کل محصول فروش رفته دریک بازه زمانی خاص  به کل کالای  فروش رفته  (کالاهای مشابه  فروش رفته) در کل بازار بدست می آید.

امتیاز خالص تبلیغ کننده

ان.پی.اس(NPS)، مخفف عبارت شاخص خالص ترویج کنندگان(Net Promoter Score)، است که آن را در فارسی به شاخص خالص ترویج کنندگان ترجمه کرده‌اند. منظور از Promoter کسی است که یک کسب و کار را برای دوستان و آشنایانش تبلیغ می‌کند و به آن‌ها پیشنهاد می‌کند از محصولات آن کسب و کار استفاده کنند. ان.پی.اس(NPS)، بالا نشان می دهد که مشتریان محصول ما را دوست دارند و از طریق ارجاعات دهان به دهان، نتیجه مثبت ایجاد می کنند.

معیارهای کیفی

ارجاعات و شفاهی(تبلیغات دهان به دهان

هرچه مشتریان بیشتری از طریق ارجاع به ما مراجعه کنند، به خصوص برنامه های وفاداری و دهان به دهان، محصول ما رشد بیشتری می کند. می‌توانید از نظرسنجی‌ها و سایر ابزارهای جمع‌آوری بازخورد استفاده کنیم تا بفهمید مشتریان ما چگونه به محصول ما رسیده‌اند و آیا ما را به دوستان و همکارانتان توصیه می‌کنند یا خیر.

پوشش رسانه ای و تبلیغات

اگر تماس های زیادی از نشریات رسانه ای دریافت می کنیم و اغلب در رسانه های اجتماعی و کانال های خبری اینترنتی از آنها نام برده می شود، حضور ما افزایش می یابد و به رشد شرکت و محصول کمک می کند. دستیابی به تناسب محصول با بازار، کلید موفقیت محصول است – اما راه میانبری در مسیر توسعه مشتری نیست .

باید در نظر داشته باشید که دستیابی به تناسب محصول با بازار به این معنا نیست که ما یک محصول کامل دارید: ما هنوز باید روی خدمات مشتری کار کنیم، ویژگی‌های موجود خود را بهبود ببخشید، به بازخورد مشتری رسیدگی کنیم و روشها و الگوهای جدیدی برای افزایش طول عمری مشتری اتخاذ کنیم.

زمانی که صحبت از ساخت محصول و ویژگی‌هایی می‌شود که مشتریان را خوشحال می‌کند، کشف مستمر ضروری است – فرآیند درخواست بازخورد مشتری و نظارت بر تجربه کاربر باید ادامه داشته باشد. دستیابی به تناسب محصول با بازار اولین قدم مهم برای اطمینان از ارزش محصول ما و کمک به کسب و کار ما برای پیشی گرفتن از رقبا است.

محمد میری

منابع:

hotjar.com/product-management-glossary/product-market-fit/

productplan.com/glossary/product-market-fit/

استراتژی تعدیل نیرو چیست؟

سازمانها همواره به هنگام تعدیل نیرو باید برنامه ریزی و استراتژی دقیقی اتخاذ کنند. دلایل منطقی مبتنی بر تحلیل درست و برنامه کسب و کار باید بخشی از برنامه کسب و کار سازمان باشد.

سازمانها همواره باید در مورد تعدیل با کارمندان اخراجی، کارمندان باقی مانده، مشتریان، شرکا، به طور شفاف برخورد کند تا چشم انداز آینده سازمان برای آنها روشن باشد.

رونی چمبر، معاون آموزشی منابع انسانی در گروه ایمپکت، معتقد است که اول کارمندان خود را مراقبت کنید، سپس روی مشتریان خود متمرکز شوید. قبل از بیان استراتژی های تعدیل نیرو لازم است بدانیم تفاوت اخراج(lay off)، تعدیل نیرو(reduction in force)، چیست.

اخراج(lay off)

اخراج یک جدایی موقت از سازمان می باشد که در نتیجه اصلاحات بودجه یا عملیات سازمان است. دلیل اصلی اخراج این است بنا به برخی تصمیمات مربوط به کسب و کار بنا به شرایط محیطی اقتصادی سیاسی اجتماعی باعث شود که در برهه ای از زمان حضور تعدادی پرسنل غیر ضروری باشد و کار کافی برای انجام دادن کارمندان وجود نداشته باشد مثلا ممکن است سازمان خط تولیدی را به علت پایین بودن سفارش در فصل خاص تعطیل کند. به عنوان مثالی دیگر، می توان تعطیلی موقتی برخی کسب و کارها مانند کافه و رستوران ها در شرایط پاندمی کرونا را درنظر گرفت.

با این وجود این قطع ارتباط با پرسنل به طور موقت انجام میشود و به محض شروع کار کارمندان فراخوانده میشوند در این حالت کارمندان دستمزدی دریافت نمی کنند و طبق ضوابط از بیمه بیکاری ویا بسته های کمک معیشتی از طرف دولت زندگی میکنند. البته گاهی اخراج می تواند دائمی شود و پس از مدت زمان مشخص اخراج به تعدیل نیرو تبدیل شود.

تعدیل نیرو Reduction in force)Rif)

حذف دائمی پرسنل به علت تصمیم گیری برای کاهش نیرو به دلیل کاهش بودجه و تعطیلی دائمی بخشی از خط تولید یا ادغام بخشهای دلایل دیگری که بخاطر تغییرات شرایط اقتصادی اجتماعی سیاسی در کسب و کار به وجود می آید. در چنین شرایطی پس بررسی و تحلیل و تدوین استراتژی های متناسب با وضع موجود سازمان تصمیم به کاهش نیروی کار میگیرد با این وجود نباید تاثیرات ناشی تعدیل نیرو در شرکت را کم اهمیت شمردن.

استراتژی تعدیل نیرو سبب میشود تا فرایند تعدیل نیرو به درستی انجام شده و سبب کاهش پیامدهای منفی ناشی از آن بر سازمان می شود.

استراتژی تعدیل نیرو

برای اینکه تعدیل نیرو آسیبی به ساختار سازمان و اعتبار آن بین رقبای سازمان، شرکای سازمان، مشتریان و پرسنل، نزند، نیازمند تبیین استراتژی و برنامه ریزی دقیق وجود دارد. علاوه بر این، اتخاذ استراتژی مناسب، موجب تسهیل فرایند تعدیل نیرو خواهد شد.

به همین دلیل توجه به نکات ذیل در تدوین استراتژی ضروری میباشد.

  • منطق تجاریک پیام اعلان واضح، از جمله تاریخ اجرای برای کوچک سازی
  • جزئیات بسته مزایا/حقوق
  • برنامه ریزی جهت جابجایی پرسنل و تحویل کارهای دردست انجام
  • ایجاد زیرساخت برای مراحل بعدی، مانند تحویل تجهیزات شرکت و خداحافظی با همکاران

برخی از مراحل تدوین استراتژی های تعدیل شامل موارد ذیل میباشد.

۱. تصمیم گیری

در این حالت باید مشخص شود که قرار است چه بخش هایی از سازمان حذف ویا تعل میشود که لازم آن تحلیل شرایط محیط داخلی و خارجی سازمان بوده و تهیه زیرساخت مناسب که لازمه آن اشراف کامل به قوانین و شرایط کار و بیمه در هر کشور میباشد.

۲. برنامه ریزی برای نحوه اطلاع و ابلاغ به پرسنل

این امر سبب جلوگیری از تنش های احتمالی ناشی از فشار روانی و بحران فکری ناشی از بیکاری در میان پرسنل اخراجی میباشد در مرحله اول سازمان باید مزایای پایان خدمت و توانمندسازی معیشتی کارکنان تعدیل شده تمرکز کند و در مرحله دوم نحوه اعلان همکاری که باید همواره شفاف و دلسوزانه باشد به طوریکه کارمندان متوجه شوند که شرکت به خاطر اضطرار و چالش های شرایط محیطی ناچار به تعدیل شده است.

۳. برنامه ریزی برای مواجهه با شرایط ناشی از تعدیل

مدیران باید برنامه ریزی مناسبی برای مواجهه با واکنشهای احتمالی از جانب پرسنل بخاطر بحران روحی و روانی و اقتصادی ناشی از تعدیل داشته باشند در همین راستا واحد منابع انسانی باید اطلاعات کامل و کافی در اختیار مدیران بگذارد.

همچنین توجه به این نکته ضروریست که پرسنل بخشی از سرمایه و شرکای واقعی شرکت هستند پس حتی به هنگام تعدیل هم باید توجه لازم به روحیه و معیشت پرسنل تاز مان پیدا کردن شغل جدید انجام شود و پرسنل تعدیل شده بدانند که رها نشده اند و بتوانند مرحله از بحران را به درستی پشت سر بگذارند.

۴. تدوین و تعیین برنامه ریزی جدید متناسب با منابع و شرایط موجود

یک برنامه آینده نگر به سازمان کمک میکند تا سریعتر بهبود یابد و پرسنل باقیمانده چشم انداز روشنی از آیند نشان میدهد تا بتوانند به طور منطقی با آگاهی از دلایل و لزوم تعدیل همکارانشان با شرایط موجود برخورد کنند و از سندروم نیروی باقیمانده در سازمان جلوگیری شود.

سندروم بازمانده، پدیده ای است که عموما در کارکنان باقی مانده سازمان شایع است. این مفهوم اثرات عاطفی، روانی و فیزیکی است که کارکنان پس از کاهش نیرو تجربه می کنند، را توصیف می کند. مدیران، مسئول کمک به کارکنان باقی مانده برای یافتن یک حالت عادی جدید هستند. این موضوع با تعیین آمادگی هر یک از کارکنان برای تغییر شروع می شود.

اگر سندروم بازمانده کنترل نشود، عموما اثرات زیر را بر روی سازمان باقی خواهد گذاشت.

  • کاهش ۴۱ درصدی رضایت شغلی
  • کاهش ۴۶درصدی تعهد سازمانی
  • کاهش ۲۰درصدی عملکرد شغلی

۵. اشتراک گذاری بیانیه ای مبتنی بر دلایل اخراج

اشتراک گذاری بیانیه ای مبتنی بر دلایل اخراج با شرکا، پرسنل(اعم از اخراجی و باقیمانده)، مشتریان، و حتی رقبا، موجب اعتمادسازی، ثبات و افزایش بهره وری و جلوگیری از فرسایش ناشی از تعدیل خواهد شد.

استراتژی مناسب تعدیل با تصمیمی گیری درست، ارتباط دلسوزانه و توانمندسازی با کارکنان در حال خروج، بهره وری کارکنان باقی مانده، سبب حرکت درست سازمان در مسیر برنامه ریزی و استراتژی های شرکت همسو با چشم انداز پیش روی شرکت خواهد شد.

محمد میری

منبع :

impactgrouphr.com/businesspost/what-is-a-rif

استراتژی بازاریابی محصول چیست؟

هر ساله، حدود 30000 محصول جدید به بازار عرضه می شود که بسیاری از آنها به دلیل ضعف در عدم تناسب محصول و بازار، موقعیت یابی و تحلیل بازار، و تبلیغات شکست می خورند به طور کلی علت عدم موفقیت سازمانها در فروش محصولات، عدم درک و شناخت مشتری است.

 بسیاری از سازمانها آنقدر روی ساخت محصول عالی متمرکز هستند که تلاشهای خود را برای رشد به تعویق میاندازند تا جاییکه زمان کافی برای بقای در بازار را از دست میدهند.

استراتژی بازاریابی محصول فرایند موقعیت یابی صحیح بازار(تحلیل موقعیت یابی کمک میکند به اینکه چه کاری انجام شود و یا انجام نشود)، برنامه ریزی عملیاتی و اجرا است که بستر مناسبی برای اجرای صحیح ارکان بازاریابی( ۷عنصر امیخته بازار یابی)، مانند قیمت محصول، ارتباطات(تبلیغ و ترویج) فراهم میکند.

این فرآیند در حقیقت ارزیابی مستمر و سیستماتیک نیازهای بازار و بخشهای مختلف آن، برای حمایت از توسعه محصول و نوآوری است که این نیازها را به بهترین شکل ممکن و سودآور برآورده میکند.

استراتژی بازار یابی محصول

استراتژی بازاریابی محصول، فرایند برنامه ریزی جهت موقعیت یابی، برنامه قیمت گذاری و ارتباطات مناسب است و کمک میکند محصول از مرحله توسعه به کسترش و ثبات در بازار برسد و به ما اطلاع میدهد که چه مخاطبان جدیدی و چه بازارهایی لازم است محصول خود را به بازار عرضه و بازاریابی کنیم. فرایند بهینه سازی استراتژی بازاریابی محصول شامل مراحل زیر است.

مخاطبان هدف و شخصیت های خریدار محصول خود را مشخص کنیم

به عنوان یک بازاریاب محصول، یکی از نقش های اصلی این است که یک مخاطب هدف خاص را تعریف کنیم و شخصیت های خریدار را برای محصولی که فروخته می شود ایجاد کنیم محصولات مختلف احتمالاً مخاطبان هدف متفاوتی خواهند داشت. این اولین قدم برای بازاریابی محصول ماست.

با درک مشتریان خود و نیازها، چالشها و نکات حساس آنها، میتوانیم به این نتیجه میرسید که تمام جنبههای استراتژی بازاریابی محصول ما برای مشتریان و پرسونای هدف طراحی شده است وبه این ترتیب، محصول و محتوای بازاریابی ایجاد شده برای محصول با مخاطبان پدیدار می شود.

موقعیت و پیام را برای متمایز کردن محصول خود تعیین کنیم

پس ازاینکه با تحلیل مشتری و یادگیری در مورد مخاطبان خود، نیازها، چالش ها و نقاط حساس آنها را شناسایی گردید از اینجا،به بعد میتوانیم به این فکر کنیم که چگونه میتوانیم راههایی را که محصولمان این چالشها را برای مشتریان مان حل میکند، تدوین کنیم.

با این وجود لازم است توجه داشت که لزوماً به این معنی نیست که ما خود را از رقبای خود متمایز کرده ایم. از این گذشته، آنها رقبای ما هستند زیرا نیازهای مشتریان ما را به روشی مشابه سازمان ما برطرف می کنند.

کلید متمایز کردن محصول(موقعیت یابی و پیام رسانی )، پاسخ به سؤالات کلیدی است که ممکن است مشتریان ما در مورد محصول داشته باشند و اینکه چه چیزی آن را منحصر به فرد می کند و این پاسخ ها نکات اصلی استراتژی بازاریابی محصول ما را شکل میدهد.

نمونه هایی از سوالاتی که برای توسعه موقعیت یابی و پیامرسانی محصول خود لازم است به آنها پاسخ دهیم عبارتند از:

  • چه چیزی محصول ما را منحصر به فرد می کند؟
  • چرا محصول ما بهتر از رقلازم استان است؟
  • چرا ویژگی های محصول ما برای مخاطب هدف ما ایمه آل است؟
  • فروشندگان ما چه چیزی را از محصول ما دریافت خواهند کرد که نمی توانند از محصولات رقبای ما بدست آورند؟
  • چرا مشتریان ما لازم است به ما و محصول ما اعتماد و سرمایه گذاری کنند؟

هنگامی که به این سؤالات پاسخ دادید، میتوانیم این پاسخها را در یک عبارت تأثیرگذار و قابل اشتراکگذاری که موقعیت و پیام ما را نشان میدهد، جمعآوری کنیم . انجام این کار،شامل مراحل ذیل میشود.

  • پاسخ سوالات موقعیت یابی و پیام رسانی را به یک نقشه راهنما تبدیل کنیم.
  • از کلمات عملی برای هیجان زده کردن مشتریان خود استفاده کنیم.
  • مطمئن شوید که لحن بیانیه ما سبک برند ما را به تصویر می کشد.
  • بر منافع محصول خود به عنوان یک کل تمرکز کنیم (نه فقط یک ویژگی خاص).

نکته حائز اهمیت این است که به عنوان بازاریابان محصول، لازم است اطمینان حاصل کنیم که تیم های فروش، محصول و گسترده تربازاریابی نیز از موقعیت و پیام در مورد محصول آگاه هستند تا آنها نیز بتوانند همان اطلاعات را به مشتریان احتمالی و فعلی منتقل کنند.

این موضوع به ما امکان می دهد اطمینان حاصل کنیم که کل سازمان در محتوا و اطلاعاتی که در مورد محصول ما به اشتراک می گذارد، سازگار است.

برای محصول خود اهدافی را تعیین کنیم

در مرحله بعد، ما می خواهیم اهدافی را برای محصول خود تعیین کنیم. اینها بر اساس محصول خاص ما، نوع سازمانی که برای آن کار می کنیم، اهداف بازاریابی کلی ما و موارد دیگر متفاوت است – اهداف ما مختص کسب و کار و موقعیت ما خواهد بود. با این حال، برخی از اهداف مشترکی که بازاریابان محصول به آنها دست پیدا می کنند شامل موارد زیر است.

  • افزایش درآمد
  • تعامل با مشتریان
  • بهبود سهم بازار
  • از رقبا مشتری به دست آورید
  • شناسایی برند را تقویت کنیم

به این اهداف هدفهای کانون نیز گفته میشود. نکته حائز اهمیت این است که با خیال راحت چندین هدف را ترکیب کنیم یا یکی را برای تمرکز روی آن انتخاب کنیم. هر سازمان و محصولی برنامه های متفاوتی خواهد داشت. نکته کلیدی این است که اطمینان حاصل کنیم که این اهداف، خاص، قابل اندازه گیری، قابل دستیابی، واقع بینانه و محدود به زمان هستند.

محصول خود را قیمت گذاری کنیم

در این مرحله لازم است در بحث قیمت محصول خود مشارکت کنیم . بسته به سازمان خود، ممکن است با تیم های دیگر در این بخش از استراتژی کار کنیم، یا ممکن است این فرایند توسط سازمان و بازاریاب های محصول ما باشد. در هر صورت، میتوانیم قیمتگذاری رقابتی در مقابل قیمتگذاری مبتنی بر ارزش را در نظر بگیرید.

قیمت رقابتی به این معنی است که ما قیمت محصول خود را بر اساس محصولات مشابهی که رقبای ما می فروشند، قرار می دهیم. این برای سازمانهایی ایمهآل است که محصولی دارد که چندین سازمان دیگر میفروشند.

فرض کنیم فکر میکنیم ویژگیهای منحصربهفرد ما قیمت قابلتوجهی بالاتر از رقبای ما را تضمین میکند. در این صورت، ممکن است محصول خود را بالاتر از سایر محصولات مشابه در بازار قیمت گذاری کنیم. یک راه عالی برای ارزیابی منصفانه قیمت گذاری همه رقبای خود، مطالعه گزارش های مالی و روندهای صنعت است.

قیمت گذاری مبتنی بر ارزش به ما امکان می دهد تا سود خود را به حداکثر برسانیم، اگرچه ایجاد آن در مقایسه با قیمت های رقابتی کمی زمان بر است. این برای سازمان هایی ایمه آل است که محصولی با رقبای بسیار کمی در بازار یا محصولی با ویژگی های استثنایی جدید و منحصر به فرد می فروشند.

قیمت گذاری مبتنی بر ارزش، ارزش کالای ما را به گونه ای تعیین می کند که مشتری می تواند با سودآوری خود ارتباط برقرار کند. به ما این امکان را می دهد که قیمت محصول خود را بر اساس ارزش آن برای مشتری خود قرار دهیم نه آنچه بازار، روند صنعت و رقبای ما می گویند.

محصول خود را راه اندازی کنیم

اکنون زمان عرضه محصولی است که بازاریابی کرده ایم. دو بخش اصلی در راه اندازی وجود دارد که لازم است به عنوان یک بازاریاب محصول روی آن تمرکز کنیم: راه اندازی داخلی (آنچه در سازمان ما پس از عرضه محصول انجام می شود) و راه اندازی خارجی (آنچه در خارج از سازمان ما، با مشتریان و اعضای مخاطب، پس از آن انجام می شود.

جنبه های داخلی راه اندازی محصول

از آنجاییکه لازم است اطمینان حاصل کرد، مشتریان ما فقط جزئیات ثابت و دقیقی در مورد محصول دریافت می کنند. تیم های بازاریابی، محصول و فروش در سازمان ما لازم است از اطلاعات زیر آگاه باشند:

  • مزایای محصول
  • هرگونه اطلاعات نمایشی محصول موجود
  • فرصت های آموزش فروش در مورد محصول ما و جزئیات نحوه استفاده از آن
  • موقعیت یابی و پیام رسانی به چه صورت است
  • شخصیت های خریدار و مشتریان ایمه آل ما چه کسانی هستند
  • اهداف محصول ما شامل چه مواردی است
  • ویژگی های محصول ما چیست
  • قیمت گذاری محصول ما
  • چگونه محصول ما برای مشتریان عرضه می شود

جنبه های خارجی راه اندازی محصول

از نظر بیرونی، راه‌های زیادی برای بازاریابی راه‌اندازی محصول ما وجود دارد تا پایگاه فعلی مشتریان، مشتریان بالقوه و مخاطبان هدف ما در مورد هر چیزی که می‌فروشیم اطلاع کامل داشته باشیم.

ابتدا مشخص کنیم که قرار است تلاش های بازاریابی محصول خود را کجا متمرکز کنیم. در اینجا چند نمونه از کانال‌ها و مکان‌ها برای انجام این کار آورده شده است،ممکن است بسته به نیازها، اهداف و منابع خود، چندین مورد از این کانال‌ها یا فقط یکی را برای تمرکز بر روی آنها انتخاب کنیم.

  • رسانه های اجتماعی
  • در فروشگاه
  • رویداد معرفی محصول
  • وبلاگ
  • صفحه وب سایت
  • پیش نمایش محصول انحصاری (قبل از عرضه رسمی)
  • رویداد/ کمپین تبلیغاتی (حضوری و/یا آنلاین)

استراتژی بازار یابی محصول شامل فرایند های تجزیه وتحلیل موقعیت، توسعه برنانه عملیاتی عملیاتی و جرای برنامه است. درنگاه کلی مدیریت استراتژی بازاریابی محصول مستلزم مجموعه ای از تصمیم گیری های هدفمند به منظور تضمین موفقیت یک محصول یا پیشنهاد معین یا کل سازمان است.

محمد میری

منابع:

•           www.cxl.com/blog/product-marketing-strategy

•           www.blog.hubspot.com/marketing/product-marketing

ووکا چیست؟

امروزه باوجود پیشرفت تکنولوژی و وجود ابزار های تحلیلی و برنامه ریزی در مواجهه با تغییرات محیطی شامل سیاسی، جوی و جمعیتی با اتفاقات و چالشهای ناگهانی روبرو میشویم که توان مقابله با آنها یا وجود ندارد یا به سختی میتوان با این چالشها مقابله کرد. اینها، تاثیر جهان ووکا(VUCA)، بر سازمان، زندگی و جامعه ماست. اما این اصطلاح به چه معناست و چگونه بر سازمان ما تاثیر میگذارد.

اصطلاح ووکا(vuca)، مخف چهار عبارت نوسان(Volatile)،عدم قطعیت(Uncertainty)، پیچیدگی(Complexity)، ابهام(Ambiguity) یا گنگ و مبهم بودن شرایط یا محیط است. زمانیکه از جهان یا دنیای ووکا صحبت میکنیم، منظور شرایط یا محیطی است که یک یا تمام این شرایط بر آن، حاکم باشند. این اصطلاح اولین بار توسط دانشکده جنگ ارتش ایالت متحده درجهت آموزش، رهبری، استراتژی و تصمیم گیری مورد استفاده قرار گرفت ودرحال حاضر به طور گسترده ای در تجارت و سایر علوم، استفاده میشود. جهان ووکا(VUCA)، محیطی پراز نوسان، عدم قطعیت، پیچیدگی و ابهام را توصیف میکند.

نوسان (سطوح بالای بی ثباتی و تغییر)

نوسان(Volatile) یا بی ثباتی، سبب ناپایداری و غیر قابل پیش بینی بودن وقایع است هر چه نوسان بیشتر باشد توانایی برای پیش بینی اتفاقات بعدی کمتر ودر نیجه افزایش ریسک میشود. اگرچه موقعیت ها و محیط های فرار و پر نوسان ترسناک بنظر میرسند اما در دراز مدت همین نوسان فرصتهای غیر منتظره ای برای نوآوری به ارمغان می و باعث میشود سازمان الگو ها و استراتژی های قبلی خودرا کنار گذاشته و به خلق استراتژی و روال های جدید بپردازد.

به عنوان مثال، با وقوع یک فاجعه طبیعی و یا جنگ، ممکن است تامین کننده ای به طور دائم یا موقت از چرخه تامین خارج شود(مانند جنگ اکراین و خلل در تامین غلات). بنابراین برای مواجهه با این وضعیت، باید به رویکرد کاهش ضرب آهنگ ظرفیت تولید و مقدار فروش بپردازیم و و موجودی مواد اولیه را افزایش دهیم و وبه صورت محتاط (محافظه کارانه) ولی مستمردر بازار فعالیت کنیم. باتوجه به وجود ریسک بالا دراین شرایط، لازم است سرمایه گزاری با ریسک مطابقت داشته باشد.

عدم قطعیت(عدم آگاهی از تاثیر عمل)

عدم قطعیت(Uncertainty)، عدم قطعیت به رویدادهایی اشاره دارد که در آنها به علت کمبود اطلاعات توان کافی برای تحلیل، برنامه ریزی، و پیش بینی نتیجه آنها نداریم. این ویژگی به مفهوم بی ثباتی این رویداد ها نیست بلکه فقط نشانه این است که نمیتوان اطمینان داشت که اقدامات ما موجب بروز چه اتفاقاتی خواهد شد.

به دلیل کمبود اطلاعات در محیط های غیرقطعی(نامطمئن)، نمیتوانیم برای رسیدن به اهداف، تحلیل و برنامه ریزی درستی داشته باشیم. به عنوان مثال در طول همه گیری کرونا، دولتها دائما در تلاش بودند تا تصمیم بگیزند چه اقداماتی را انجام دهند زیرا حتی با کمک مدل سازی کامپیوتری پیشترفته، تصمیم گیری برای انتخاب اقدامات درستی که تاثیری مفید بر اقتصاد و جامعه بگذارد، بسیار دشوار بود.

وضعیت عدم قطعیت به ما کمک میکند با سرمایه گذاری در بخش اطلاعات جهت گیری مناسبی انجام داده و با تحلیل درست و به موقع شرایط محیط بیرونی(فرصتها و تهدیدات) و محیط درونی سازمان، به جای استفاده از روال و استراتژی های قبلی و موجود، با نوآوری و خلاقیت به تدوین استراتژی نوین واقعی بپردازیم.

استراتژی واقعی یک سازمان، ترکیبی از استراتژی طراحی (برنامه ریزی شده، هدفمند و سنجیده شده) و استراتژی انطباقی(استراتژی برنامه ریزی نشده همراه با واکنش های مورد نیاز در قبال تحولات پیش بینی نشده و فشارهای جدید رقابتی) است.

پیچیدگی(آشفتگی، سردرگمی)

پیچیدگی(Complex)، آشفتگی، یا سردرگمی، در نتیجه عدم یکپارچه سازی اجزای سیستم است. سیستمهای پیچیده، از بخشهای مختلفی تشکیل شده اند که بشدت بهم پیوسته و درتعامل با یکدیگر هستند با افزایش حجم اطلاعت باید پیوستگی موجود بین اطلاعات در نظر گرفته شود. این حجم از پیچیدگی و فزونی اطلاعات، سبب سردرگمی در سازمان و پیچیدگی سیستمها میشود و در نتیجه پیش،بینی و کنترل آنها سخت است.

به عنوان مثال اگر دریک سازمان، واحد انبار و جمع آوری حواله بدرستی وظایف خودرا انجام دهد اما مسئول پخش به موقع محصول را به مشتری نرساند عملا درآمدی حاصل نخواهد شد. سیستمهای زنده جامعه مانند سازمانها پیچیده هستند تغییر یک متغیر عملا بر سایرمتغیرها تاثیر خواهد گذاشت.

هنگامیکه یک سازمان سعی میکند نوآور باشد، باید به طور فعال جایگاه های جدید(پیشنهادات جدید و بازار های آینده ) خود را شکل دهد برای حصول این امر، در تدوین چشم انداز سازمان باید نگاهی جامع گرا به محیط داشته باشیم و کل سازمان و اجزای آن را در نظر بگیریم. برای مواجهه با پیچیدگی، لازم است استراتژی به هنگام خلاقانه اتخاذ شکد که بتواند نسبت به شرایط متغییر واکنش نشان داده واز فرصتها به طور بهینه استفاده نماید.

یکی از ابزارهای یکپارچه سازی اجزای سیستم در یک سازمان برنامه ریزی منابع سازمانی یا ERP(Enterprise. Resource.planing) است که به تفصیل در مقالات قبلی توضیح داده شده.

ابهام(عدم وضوح چگونگی تفسیر یک موقعیت)

ابهام(Ambiguity)، به معنای گنگ و مبهم بودن است. ابهام تفسیر وضعیتی مبهم، ناقص یا حتی متناقض است. تنوع و گستردگی باعث ایجاد ابهام در محیط میشود. موقعیت (Context)نقش مهمی درایجاد ابهام دارد. ابهام مانند پیچبدگی، میتواند روشی نوین و بدیع برای ایجاد خلاقیت باشد. برای شناسایی روشهای بدیع برای تفسیر یک موقعیت، به سطح بالایی از آگاهی و خلاقیت و همچنین قابلیت های مشاهده وتامل نیاز است.

به عنوان مثال برای اینکه به بازار جدیدی وارد شویم یا خط تولید محصولی جدیدراه اندازی کنیم لازم است روند ها و مدلهایی را جهت آزمایش طراحی کنیم به طوری که تجربیات حاصل از آزمایش به طور گسترده قابل استفاده باشد. مانند ایجاد پرتوتایپ (prototype)یا همان پیش نمونه یا نمونه اولیه و مدل از محصول است که برای آزمایش یه مفهموم یا فرایند ساخته میشود.

اهمیت ووکا

اغلب شاهد ترس مردم و سازمان ها از محیط ووکا(VUCA)، هستیم اما باتوجه به اینکه جوامع و سازمانها دهه ها عادت به وضعیت ثبات یا همان (Stable situation) نمونده اند، در دنیای پراز احتمالات و تغییرات بسیار، اگر نتوانیم  آینده را پیش بینی کرده و موقعیت را درک کنیم، نخواهیم توانست روی آینده تاثیر بگذاریم. ما عموماً احساس میکنیم کنترل همه امور را از دست داده ایم. به طبع همین موضوع عامل کاهش خلاقیت، انگیزه و از بین رفتن اعتماد خواهد شد.

مزایای ووکا

محیط ووکا، علیرغم وحشتی که در ذهن ما به تصویر می کشد، مزایایی هم دارد. مزیت این محیط، این است که می توان به طور فعال آینده را از طریق نوآوری رادیکال و نه تنها فقط درخلق و بازتولید تکنولوژی بلکه در خلق سبک رهبری نوین، بجای اتکا به شیوه تفکر رهبری موجود یا رهبری گذشته، شکل داد.

ساختار تفکر مفید در جهان ووکا

در محیط ووکا(VUCA)، ابعاد تفکر استراتژیک اهمیت دارد. پس از آن، ماهیت(فهم و بینشی برای تشخیص بایدها و نبایدها برای دست یابی به موفقیت)، سپس ویژگی(مهمترین ویژگی تفکر استراتژیک با تمرکز بر رویکرد نگرش کلی(Holistic approach)، یا تفکر تمام نگر، به فضای کسب وایجاد تصور کلی از کسب و کار درجهت هدایت سازمان در مسیر صحیح، دارای اهمیت است. پس از آن کارکرد(کارکرد اصلی تفکر استراتژیک در خلق چشم انداز)، دارای اهمیت است.

نکته مهم در تفکر استراتژیک در مواجهه با محیط یا جهان ووکا، یادگیری دوحلقه ای است. درحلقه اول یادگیری با بهره گیری از نظام بازخورد ودر چارچوب قواعد و الگوهای حاکم حاصل شده و درحلقه دوم، خود قواعد و الگوهای حاکم نیز دریک چرخه یادگیری تکامل می یابد.

محمد میری

منابع


  • by What VUCA Really Means for You Nate Bennett and G. James Lemoine From the Harvard Magazine (January–February 2014 )
  • کتاب برنامه ریزی و مدیریت استراتژی با رویکرد تدوین استراتژی تالیف دکتر لطف الله فروزنده دکتر محمد تقی امینی دکتر صمد خبازیان

اسپلش چیست؟

هنگام اجرای یک بازی یا برنامه یا مراجعه به وبگاه با تصویری، برخی اوقات با گرافیک های تبلیغاتی مواجه می شویم که حاوی لوگو یا یک نوار پیشرفت و یا حاوی پیامی تبلیغاتی یا خبری مربوط به وب سایت هستند و پس از مدت زمان کوتاهی(غالباً ۳ثانیه)، ناپدید شده و صفحه اصلی برنامه یا بازی ظاهر میشود. این تصویر گرافیگی صفحه اسپلش (splash page)، نامیده میشود.

صفحه اسپلش(splash page)، چیست؟

صفحه اسپلش(splash page)، تصویری گرافیکی است که قبل از صفحه اصلی و هنگام بار گزاری یک برنامه یا بازی ظاهر میشود. معمولا صفحه های اسپلش در تمام صفحه نمایشگرگوشی یا مانیتورو  یا به طور ساده به شکل یک مستطیل وسط صفحه نمایش نشان داده میشود تا کاربر را از فرایند بار گزاری برنامه آگاه ساخته و برخی اوقات بایک نوار پیشرفت، فرایند بارگذاری را نمایش میدهد.

معمولا صفحات اسپلش بعد مدت زمان کوتاهی به طور خودکار ناپدید شده و پنجره اصلی ظاهر میشود. برخی دیگر از صفحات اسپلش از مخاطبین میخواهند با کلیک بروی دکمه ورودی یا پیوند متنی به صفحه اصلی یا پیوند مورد نظر، منتقل شوند.

همچنین از صفحه اسپلش برای معرفی یک وبگاه و یا انتقال یک پیام و تبلیغات محصول جدید استفاده میشود. برخی ازصفحه های اسپلش با فرمت گرافیگی استاندارد مانند Gif یا jPEGهستند و برخی دیگر دارای فرمتهایی مانند macromedia flash هستند.

یک نکته قابل توجه اینکه  عبارات «صفحه اسپلش» و «صفحه فلش» گاهی اوقات به جای یکدیگر استفاده می شوند. اما این عبارات مترادف همدیگر نیستند و هر کدام اهداف متفاوتی دارند.

در صحفه فلش(flash)، عموماً محتوای تبلیغاتی وجود ندارد  و هدف از آن، جمع آوری اطلاعات از بازدیدکنندگان است مانند شماره تماس یا ایمیل، اما برخلاف صفحه فلش، هدف از صفحه اسپلش، جلب توجه مخاطب با ارائه پیامی کوتاه و تاثیرگزار  به آنهاست.

تبلیغات اسپلش(splash ad)، چیست؟

همانگونه که گفته شد، از صفحه اسپلش برای معرفی یک وبگاه و یا انتقال یک پیام و تبلیغات محصول جدید استفاده میشود. با توجه به نقش اینترنت و فضای مجازی در تبلیغات و انتقال پیام به مخاطبین ، صفحه اسپلش  هم به نوعی یکی از ابزار ها برای انتقال یک پیام هدف مند  و تبلیغات محصول یا ایده جدید  به مخاطبان است.

توجه به این نکته ضروریست که اگرچه از نظر بازاریابی استفاده از صفحات اسپلش، موضوعی ضروری در اطلاع رسانی درخصوص برند محسوب می شود، اما برخی اوقات مخاطبین با این روش همسو و موافق نیستند و حتی صفحات اسپلش  را نوعی مزاحمت به هنگام استفاده از وبگاه یا اپلیکیشن تلقی میکنند.

به همین دلیل برای جلب نظر مخاطب یا همان سرنخها لازم است مواردی مانند زمان، طراحی گرافیکی، استفاده از یک تصویر شعار (slogan imag) تاثیرگذار، رعایت شوند.

مزایای تبلیغات اسپلش

برای ناشران، تبلیغات اسپلش می‌تواند به افزایش ای.سی.پی.ام(eCPM)،بدون ایجاد اختلال در تجربه کاربر کمک کند. این روش از تبلیغات روشی مناسب برای کسب درآمد از اپلیکیشنهای تلفن همراه بدون به خطر انداختن UX هستند.

معایب تبلیغات اسپلش

نکته حائز اهمیت این است از آنجایی که کاربران  برای بازدید از محتوی سایت به وب سایت ها مراجعه میکنند نه بازدید  ‌از صفحه اسپلش ، پس نباید زمان زیادی از وقت مخاطب را به خود اختصاص دهد، بلکه باید با ایجاد یک پیام کوتا وتاثیر گزار سبب ایجاد اشتیاق و تحریک مخاطب و سرنخها به سمت محصول یا برند شود.

محمد میری

بامپر چیست؟

تبلیغ بامپر(bumper ads) تبلیغ بامپر گونه ای از تبلیغ با محتوای ویدئویی است. به عبارت ساده تر، بامپر ویدیوی تبلیغاتی کوتاهی با مدت زمان زیر ۶ثانیه و غیر قابل رد شدن(non shippable)، است که دراول یا در فواصل معینی در حین پخش  ویدیوهای وبسایتهای پخش ویدئو، بخش شده و مخاطب امکان رد کردن آن را ندارد.

هنگام مشاهده ویدیو دریوتیوب، آپارات یا سایر وبسایتهای نمایش ویدئو، معمولا با ویدیوهای تبلیغاتی مواجه می شویم که در ابتدا، یا وسط ویدیو پخش میشود که بعضی از آنها قابل رد شدن(skiable)، و برخی از این تبلیغات، غیر قابل رد شدن(non shippable)، هستند.

باتوجه به کوتاه بودن زمان بامپر، لازم است تا محتوای ویدیوی بامپر، کاملا «خلاقانه» و «مبتکرانه» تهیه شود تا اولا «در همان 6ثانیه کاری کند که مخاطب تبلیغ را رد نکند» و ثانیا «حداکثر تاثیر گزاری بر مخاطب راداشته باشد».

این تاثیر می تواند از جنس «آگاهی»(Awareness)، یا «اقدام به خرید»(Call-to-action) یا ایجاد حس خاصی در مخاطب جهت اقدام در زمانهای آینده باشد. یک بامپر استاندارد و صحیح، می تواند به انتقال پیام کوتاه و به یاد ماندنی در ذهن مخاطب منجر شود که آگاهی و اشتیاق مخاطب به برند افزایش یابد.

معمولا محاسبه هزینه این گونه از آگهی های تبلیغاتی، براساس هر هزار بازدید«سی.پی.ام(CPM)» است که به عنوان مخفف عبارت «هزینه به ازای بازدید» (cost per Millie) بکار می رود.

بامپر این مزیت را دارد که با پیام های کوچک غیر قابل رد شدن(non shippable)، امکان بازدید افراد بیشتری از تبلیغ را داده و درعین حال،  در مشاهده ویدیوی اصلی وقفه کمتری ایجاد میکند.

محمد میری

error: کلیک راست در این سایت غیر فعال است !!