تتریس

فیلم سینمایی تتریس(Tetris)، محصول 2023 فیلم سینمایی بلند مهیج زندگی‌نامه‌ای امریکایی به کارگردانی جان اس بیرد و نویسندگی نوآ پینک است. در این فیلم تارون اجرتون، نیکیتا افرموف، سوفیا لبدوا و آنتونی بویل به ایفای نقش پرداخته اند. این فیلم بر اساس وقایع تاریخی حقیقی پیرامون رقابتی که طی دوران جنگ سرد برای ثبت اختراع بازی کامپیوتری تتریس در اواخر دهه 1980 ساخته شده است.

فیلم سینمایی مدیریتی تتریس

درباره فیلم

تتریس در 15 مارس 2023 در جشنواره فیلم SXSW به نمایش درآمد و در 31 مارس توسط Apple TV+ منتشر شد و موفق شد نقدهای مثبتی از سوی منتقدان دریافت کند.

داستان فیلم

در سال 1988، هنک راجرز در نمایشگاه بازیهای کامپیوتری که در لاس وگاس برگزار شده بود، شرکت کرده و شیفته بازی تتریس می شود که توسط برنامه نویس شوروی الکسی پاجیتنوف، که برای شرکتی دولتی در اتحاد جماهیر شوروی کار می کند، ساخته شده است.

راجرز قراردادی را با سرمایه‌دار رسانه‌ای رابرت ماکسول و پسرش، کوین ماکسول، امضا کرده است که به آنها اجازه می‌دهد تتریس را توزیع کنند. همزمان تتریس در ژاپن برای رایانه های شخصی، کنسول و بازی های آرکید فروخته شده است.

راجرز با هیروشی یامائوچی، مدیرعامل نینتندو، ملاقات نموده و پیشنهاد همکاری برای تولید تتریس برای نینتندو فامی‌کام و ماشین‌های آرکید را می‌دهد. مدت کوتاهی پس از شروع تولید، راجرز با کمپانی تماس گرفته و ادعا میکند که حقوق بازی قبلاً به سگا فروخته شده بود. راجرز به ژاپن برمی‌گردد و سعی میکند زودتر از بقیه حق ثبت بازی را دریافت کند…

شکستگی

فیلم سینمایی شکستگی (Fractured)، درام مهیج روان‌شناختی آمریکایی محصول سال ۲۰۱۹ به کارگردانی برد اندرسون بر اساس فیلمنامه‌ای از آلن بی مک‌الروی است. سم ورتینگتون، لیلی راب، استفن توبولوفسکی، آجوآ آندو و لوسی کاپری در این فیلم به ایفای نقش پرداخته اند.

درباره فیلم

این فیلم در ۲۲ سپتامبر ۲۰۱۹ در جشنواره فانتستیک به نمایش درآمد. این فیلم در ۱۱ اکتبر ۲۰۱۹ توسط نتفلیکس منتشر شد.

داستان فیلم

ری مونرو با همسرش جوآن و دخترش پری پس از دیدار روز شکرگزاری با والدین همسرش در حال رانندگی به سمت خانه است. ری و جوآن در مورد وضعیت رابطه خود با هم بحث می کنند. در ماشین، دستگاه موسیقی پری به دلیل شارژ باتری هایش از کار می افتد و ری به او می گوید که در پمپ بنزین بعدی برای او باتری می خرد.

دستشویی استفاده کند و بنابراین آنها در پمپ بنزین استراحت می کنند. صندوقدار به ری می‌گوید که آنها فقط پول نقد می‌گیرند، بنابراین ری از خرید باتری‌ها صرف نظر کرده یک کوکا برای جوآن و یک قهوه برای خودش، دو بطری کوچک مشروب می‌خرد. پس از بازگشت به ماشین، او به دروغ می گوید که فروشگاه باتری ندارد.

بادکنک دخترشان پری، به بیرون رفته و به دلیل گیرکردن به میلگرد یک ساختمان نیمه کاره پری را به سمت خود می کشد. سگ ولگردی پری را تهدید می کند. ری سنگی را برای ترساندن سگ پرتاب می کند اما باعث می شود پری در گودال بیفتد. ری نیز با هدف گرفتن او به داخل می افتد و سرش ضربه می خود.

گیج با پری زخمی به سمت همسرش آمده و جوآن مضطرب که پایین آمده و درحال بررسی میزان آسیب دیدگی دخترشان است، پری را بلند می کنند و تصمیم می گیرند که بازوی زخمی او را در بیمارستانی که چند کیلومتر قبل عقب رد کرده بودند، معالجه کنند…

آکادمی آنلاین عیب پوش

گاندی

فیلم سینمایی گاندی

بیوگرافی حماسی گاندی، محصول 1982 است که بر اساس زندگی مهاتما گاندی، رهبر بزرگ جنبش استقلال هند علیه امپراتوری بریتانیا در قرن بیستم ساخته شده است. این درام تاریخی محصول مشترک هند و بریتانیا است که بر اساس فیلمنامه ای نوشته جان بریلی به کارگردانی و تهیه کنندگی ریچارد آتنبرو ساخته شده است.

بن کینگزلی در نقش اصلی یعنی شخصیت گاندی به ایفای نقش پرداخته است. این فیلم از نقطه عطف زندگی گاندی، یعنی لحظه‌ای تعیین‌کننده در سال 1893 زمانی که گاندی به دلیل حضور در کوپه مخصوص سفیدپوستان از قطار آفریقای جنوبی به بیرون انداخته می‌شود، آغاز شده و با ترور و تشییع جنازه‌اش در سال 1948 به پایان می‌رسد.

درباره فیلم

این فیلم توسط کلمبیا پیکچرز در هند در 30 نوامبر 1982، در بریتانیا در 3 دسامبر و در ایالات متحده در 8 دسامبر منتشر شد و به دلیل ارائه تصویری تاریخی دقیق از زندگی گاندی، جنبش استقلال هند، مورد ستایش قرار گرفت. تولید، طراحی لباس، و عملکرد کینگزلی مورد تحسین منتقدان قرار گرفت. فیلم کاملا موفقیتی تجاری داشت و موفق شد و با بودجه 22 میلیون دلاری 127.8 میلیون دلار صرفا در گیشه بفروشد.

این فیلم در پنجاه و پنجمین دوره جوایز اسکار یازده نامزدی دریافت کرد و هشت اسکار گرفت. بفتا موسسه فیلم بریتانیا این فیلم را به عنوان سی و چهارمین فیلم برتر بریتانیا در قرن بیستم رتبه بندی کرد.

داستان فیلم

در 30 ژانویه 1948، در مسیر رفتن به مراسم دعای عصر، گاندی سالخورده برای پیاده روی به کمک اطرافیان حرکت میکند و در مسیر با تعداد زیادی از استقبال کنندگان و پیروانش مواجه شده و از بین آنها عبور میکند که یکی از بازدیدکنندگان، با طپانچه ای مستقیما و از روبرو به سینه او شلیک می کند. مراسم تشییع جنازه او، مراسمی که میلیون‌ها نفر از همه اقشار در آن شرکت می‌کنند، نمایش داده می شود.

در فلش بکی در ژوئن 1893، گاندی 23 ساله در قطاری در آفریقای جنوبی در کوپه درجه یک نشسته بود اما مسئولین قطار به دلیل هندی بودن و اصالتا رنگین پوست بودن وی، با وجود داشتن یک بلیط درجه یک او را در اولین توقف از قطار بیرون میکنند.

گاندی با دیدن این تبعیض، تصمیم می‌گیرد که کمپین اعتراضی غیرخشونت‌آمیزی برای احقاق حقوق همه رنگین پوستان در آفریقای جنوبی آغاز کند، با این استدلال که آنها تابع بریتانیا هستند و از حقوق و امتیازات مشابهی برخوردارند. دولت سفید پوست افریقای جنوبی پس از دستگیری های متعدد وی، سرانجام با به رسمیت شناختن برخی حقوق برای رنگین پوستان خاص، موافقت میکند.

همین موضوع موجب می شود گاندی این موفقیت را برای سرزمینش تصور کند و به دنبال این آرزو، سالها مبارزه می کند و نهایتا…

آکادمی آنلاین عیب پوش

مسیر سبز

فیلم سینمایی مسیر سبز(Green Mile)، درام فانتزی آمریکایی محصول سال ۱۹۹۹ به نویسندگی و کارگردانی فرانک دارابونت است که بر اساس رمانی به همین نام اثر استیون کینگ در سال ۱۹۹۶ ساخته شده است. تام هنکس، مایکل کلارک دانکن، دیوید مورس، بانی هانت، سم راکول و جیمز کرامول در این فیلم به ایفای نقش پرداخته اند.

درباره فیلم

این فیلم در 10 دسامبر 1999 در ایالات متحده به نمایش درآمد و با نقدهای مثبت منتقدان مواجه شد و کارگردانی و نویسندگی، و خصوصاً بار عاطفی و بازی هنکس و دانکن را ستودند، گرچه انتقاداتی هم وجود داشت.

بعدها این فیلم به عنوان یکی از تاثیرگذارترین فیلم های تمام دوران از نظر احساسی شهرت پیدا کرد. پروژه فیلم، کاملا یک موفقیت تجاری بود و با بودجه 60 میلیون دلاری فیلم توانست فقط در گیشه286 میلیون دلار بفروشد و نامزد چهار جایزه هم اسکار هم بشود.

داستان فیلم

داستان در سال 1999، در خانه ای در لوئیزیانا، رخ می دهد. پیرمردی بازنشسته به نام پل اجکامب هنگام تماشای فیلمی، احساساتی می شود. او برای همسرش توضیح می دهد که این فیلم او را به یاد حوادثی می اندازد که زمانی که افسر اجرای حکم اعدام بود شاهد آن بود.

در سال 1935، پل فرمانده تیم افسران اصلاحات بود. پرسی، یکی از ماموران زندان برادرزاده همسر فرماندار ایالت است که رفتارهای سادیستی دارد.

پل با جان کافی، مردی سیاهپوست درشت اندام اما ملایمی که پس از محکومیت به تجاوز و قتل دو دختر جوان سفیدپوست به اعدام محکوم شده، آشنا می‌شود. افسران مجبور می شوند با زندانی جدیدی که روان پریش است و اغلب با حمله به افسران باعث دردسر می شود، برخورد کنند.

پس از اینکه جان عفونت شدید مثانه پل را با لمس کردن او شفا داد و بعداً زندانی به نام جینگلس را زنده کرد، پل به تدریج متوجه می‌شود که جان دارای توانایی ماوراء طبیعی برای شفای دیگران است. او فکر می کند آیا کسی که قدرت انجام معجزات الهی را دارد واقعاً مرتکب جرم شده است یا خیر…

حسابدار

فیلم سینمایی حسابدار(The Accountant)، اکشن و هیجان انگیز آمریکایی محصول سال ۲۰۱۶ امریکا به کارگردانی گاوین اوکانر، نویسندگی بیل دوبوک است.

در این فیلم بن افلک، آنا کندریک، جی کی سیمونز، جان برنتال، سینتیا آدای رابینسون، جفری تامبور و جان لیتگو به ایفای نقش پرداخته اند.

درباره فیلم

حسابدار، برای اولین بار در 10 اکتبر 2016 در لس آنجلس به نمایش درآمد و در 14 اکتبر 2016 توسط برادران وارنر در ایالات متحده اکران شد. این فیلم با دریافت نقدهای متفاوت از سوی منتقدان، 155 میلیون دلار در سراسر جهان فروخت. برای اجرای افلک و سکانس‌های اکشن با پنکاک سیلات، هنر رزمی اندونزیایی تحسین شد.

داستان فیلم

فیلم با دوران کودکی کریستین وولف که کودکی اوتیستیک است آغاز می شود. مادرش می خواهد او را به هاربر نوروساینس، که یک مرکز درمانی مخصوص این کودکان است بفرستد، اما پدرش مخالفت می کند. مادرش که قادر به رسیدگی به نیازهای کریستین نیست، خانواده آنها را ترک می کند. پدرش شروع به آموزش او و برادرش براکستون در هنرهای رزمی مختلف می‌کند و در عین حال کریستین را تشویق می‌کند تا خود را با محرک‌هایی که او را تحریک می‌کنند به جای اجتناب از آن، عادت دهد.

با فلش فوروارد به دنیای امروز، کریستین دفتر حسابداری کوچکی را در پلینفیلد، در ایالت ایلینویز اداره می‌کند که عملا این دفتر به عنوان پیشانی برای شرکت پولشویی او عمل می‌کند. مشتریان جنایتکار او از طریق زنی ناشناس با او تماس می گیرند که او نیز تجارت او را سازماندهی می کند. کریس برای حسابرسی شرکت Living Robotics پس از اینکه مدیر عامل شرکت لامار بلکبرن و خواهرش ریتا از بی نظمی های حسابداری مطلع شدند، استخدام می شود. آنها حسابدار داخلی را به نام دانا کامینگز در کنار کریستسن میگذارند تا به او  در کشف موضوع کمک کند.

در همین حال، ری کینگ، مدیر خزانه داری، با یک تحلیلگر داده به نام مریبت مدینا ملاقات می کند که سابقه کیفری در نوجوانی دارد. کینگ به مدینا هشدار می‌دهد که اگر بخواهد اطلاعات را فاش کند، با زندان روبرو می‌شود و او وظیفه پیدا کردن هویت واقعی وولف را قبل از بازنشستگی کینگ در چند ماه دیگر به او محول می‌کند. او از این اطلاعات ارائه شده توسط کینگ به همراه سوابق مالیاتی برای یافتن محل دفتر وولف استفاده می کند.

وولف بیش از یک دهه از سوابق مالی شرکت را در یک شب بررسی می کند و متوجه می شود که 61 میلیون دلار اختلاس شده است. او به ریتا از مجموع آن خبر می دهد اما اعتراف می کند که نمی داند دزد کیست. در آن شب، اد چیلتون، مدیر مالی شرکت Living Robotics، توسط قاتلی اجیر شده، مجبور به مصرف بیش از حد انسولین می شود. روز بعد، لامار مابقی پول قراردادش را برای ممیزی به ولف می پردازد و به او می گوید که او مسئول ناراحتی و خودکشی دوستش بوده و از او می خواهد که این شرکت را ترک کند.

کم کم سروکله قاتلینی پیدا می شود که میخواهند کریستین را بکشند اما او از پس آنها برآمده و درمی یابد که دانا هدف بعدی است. او به موقع به آپارتمان دانا می رسد تا قاتلین را از کشتن او باز دارد…

معضل اجتماعی

فیلم سینمایی معضل اجتماعی(The Social Dilemma)، مستند آمریکایی محصول سال ۲۰۲۰ به کارگردانی جف اورلوفسکی و نویسندگی اورلوفسکی، دیویس کومبه و ویکی کورتیس است. این مستند به بررسی این موضوع می‌پردازد که چگونه طراحی شبکه‌های اجتماعی اعتیاد را برای به حداکثر رساندن سود، و توانایی آن در دستکاری دیدگاه‌ها، احساسات، و رفتار مردم و انتشار تئوری‌های توطئه و اطلاعات نادرست، پرورش می‌دهد. این فیلم همچنین تأثیر شبکه های اجتماعی بر سلامت روان، به ویژه سلامت روان نوجوانان و افزایش نرخ خودکشی نوجوانان را بررسی می کند.

این فیلم شامل مصاحبه هایی با بسیاری از کارمندان سابق شرکت های شبکه های اجتماعی به همراه محققان دانشگاهی است. برخی از این مصاحبه‌ها، اشاره می‌کنند که پلتفرم‌های شبکه‌های اجتماعی و شرکت‌های بزرگ فناوری، تغییرات مثبتی را برای جامعه نیز ایجاد کرده‌اند.

داستان فیلم

مصاحبه شوندگان درباره نقش شبکه های اجتماعی در قطبی شدن سیاسی در ایالات متحده و تأثیری که تبلیغات الگوریتمی بر رادیکال شدن سیاسی داشته است، بحث می کنند. این فیلم همچنین بررسی می کند که چگونه پلتفرم های شبکه های اجتماعی بر انتشار اخبار جعلی تأثیر گذاشته اند و چگونه دولت ها از شبکه های اجتماعی به عنوان ابزاری برای تبلیغات استفاده کرده اند. این مصاحبه‌ها در کنار نمایشنامه‌سازی‌هایی از اعتیاد نوجوانان به شبکه‌های اجتماعی ارائه می‌شوند. این نمایشنامه ها توجه را به نگرانی فزاینده رادیکالیزه شدن جوانان در اینترنت جلب می کند.

این فیلم به زیربنای روانشناختی و تکنیک های دستکاری می پردازد که به ادعای آن، شبکه های اجتماعی و شرکت های فناوری کاربران را معتاد می کنند. فعالیت آنلاین افراد توسط این شرکت‌ها مشاهده، ردیابی و اندازه‌گیری می‌شود و سپس از این داده‌ها برای ساخت مدل‌های هوش مصنوعی استفاده می‌کنند که اقدامات کاربرانشان را پیش‌بینی می‌کنند.

تریستان هریس، متخصص اخلاق طراحی سابق گوگل و یکی از بنیانگذاران مرکز فناوری انسانی، در این مستند توضیح می دهد که سه هدف اصلی شرکت های فناوری وجود دارد:

  • هدف تعامل: افزایش استفاده و اطمینان از ادامه پیمایش کاربران.
  • هدف رشد: اطمینان از بازگشت کاربران و دعوت از دوستانی که حتی دوستان بیشتری را دعوت می کنند.
  • هدف تبلیغات: اطمینان حاصل شود که در حالی که دو هدف فوق اتفاق می افتد، شرکت ها نیز تا حد امکان از تبلیغات درآمد کسب می کنند.

ارتقاء

فیلم سینمایی ارتقاء (Upgrade)، اکشن سایبرپانک محصول مشترک سال ۲۰۱۸ ایالات متحده و استرالیا است. این فیلم به نویسندگی و کارگردانی لی وانل و با بازی لوگان مارشال-گرین، بتی گابریل و هریسون گیلبرتسون از جمله فیلمهای تکنو هراسی است. جیسون بلوم تهیه کنندگی این فیلم را با سرمایه گذاری کمپانی بلامهاوس(Blumhouse)، برعهده دارد.

درباره فیلم

پس از نمایش در 10 مارس 2018 در South by Southwest، این فیلم در 1 ژوئن 2018 در ایالات متحده توسط OTL Releasing و Blumhouse Tilt و در 14 ژوئن 2018 در استرالیا منتشر شد. این فیلم نقدهای مثبتی از سوی منتقدان دریافت کرد که آن را «دنباله مرد شش میلیون دلاری»، و بخش فانتزی انتقام «آرزوی مرگ» نامیدند و طنز تاریک و سکانس‌های اکشن فیلم مورد تحسین قرار گرفت.

داستان فیلم

گری تریس، مکانیک خودرو، با همسرش آشا که مهندس شرکت کامپیوتری کوبالت(Cobalt)، است زندگی می کند که برای ، یکی از شرکت هایی که در تقویت انسان و کامپیوتر مشارکت دارد، زندگی می کند. گری از آشا می خواهد که او را در معرفی خودرویی که جدیدا بازسازی کرده همراهی کند. این ماشین بازسازی شده قرار است به دوست گری(ارون) که یک مبتکر مشهور فناوری است فروخته شود.، ارون هنگام ملاقات با این زوج آخرین ساخته خود را نشان می دهد، تراشه ای به نام STEM که می تواند عملکردهای حرکتی انسان را مدیریت کند.

در بازگشت به خانه، ماشین خودران گری و آشا دچار نقص فنی و تصادف می شود. چهار مرد مهاجم که آنها را تعقیب می کردند، آشا را می کشند و به گردن گری شلیک می کنند و نخاعش را قطع می کنند. گری ماه‌ها بعد معلول شده و از ویلچر استفاده می‌کند، تحت مراقبت مادرش، به خانه بازمی‌گردد. مرگ آشا و ناتوانی پلیس برای شناسایی مهاجمان باعث می شود که گری در افسردگی فرو رود. پس از اقدام به خودکشی، ارون با او ملاقات می کند و او را متقاعد می کند که ایمپلنت STEM را بپذیرد.

گری دوباره کنترل اندام هایش را به دست می آورد و ارون از گری می خواهد قراردادی را امضا کند که در آن غیبت فاش نمی شود و گری باید تظاهر کند که هنوز فلج است….

نکات آموزنده

«اجسام از آنچه که در آیینه می بینیم، به ما نزدیکترند!» شاید این جمله بهترین توصیف درباره هوش مصنوعی و دخالت تکنولوژی در زندگی بشر امروزی باشد. چه بخواهیم و چه نخواهیم، باید بپذیریم که هوش مصنوعی برای همیشه زندگی ما را تغییر خواهد داد و شغل و حیات بسیاری از انسانها را عوض خواهد کرد.

فارست گامپ

فارست گامپ (Forrest Gump)، درام کمدی حماسی کارگردانی رابرت زمکیس و نویسندگی اریک راث، محصول سال ۱۹۹۴ آمریکاست. این فیلم بر اساس رمانی به همین نام نوشته وینستون گروم ساخته شد. رمانی که در سال 1986 منتشر شد. بازیگرانی چون تام هنکس، رابین رایت، گری سینیس، مایکلتی ویلیامسون و سالی فیلد در این فیلم به ایفای نقش پرداخته اند.

درباره فیلم

این فیلم تفاوت اساسی با رمانی که از آن برگرفته شده دارد اما یکی از تاثیرگذارترین فیلمهای تاریخ سینما محسوب می شود. فیلمبرداری فیلم بین آگوست و دسامبر 1993، عمدتا در جورجیا، کارولینای شمالی و کارولینای جنوبی انجام شد. جلوه‌های بصری گسترده‌ای برای گنجاندن هنکس در فیلم‌های آرشیو شده توسط تیمی جداگانه و بزرگ انجام شد. موسیقی متن بازتاب دهنده دوره های مختلف در فیلم است.

فارست گامپ در 6 ژوئیه 1994 در ایالات متحده اکران شد و نقدهای مثبتی دریافت کرد، با تحسین منتقدان در زمینه کارگردانی و بازیگری هنکس و سینیز مواجه شد. این فیلم در باکس آفیس موفقیت چشمگیری داشت. این فیلم به پرفروش‌ترین فیلم آمریکا فیلم سال 94 تبدیل شد و بیش از 678.2 میلیون دلار در سراسر جهان در طول اکران خود به دست آورد و پس از شیر شاه، دومین فیلم پرفروش سال 1994 جهان شد.

موسیقی متن فیلم به تنهایی بیش از 12 میلیون نسخه فروخت. این فیلم برنده شش جایزه اسکار شد: بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین بازیگر مرد برای هنکس، بهترین فیلمنامه اقتباسی، بهترین جلوه های بصری و بهترین تدوین. همچنین نامزد جوایز زیادی از جمله گلدن گلوب، جوایز فیلم آکادمی بریتانیا و جوایز انجمن بازیگران سینما شد.

این فیلم از اولین فیلمهایی بود که از تکنولوژی شبیه هوش مصنوعی برای ترکیب تصاویر استفاده کرد. کن رالستون و استودیوهای Industrial Light & Magic جلوه های بصری فیلم را برعهده داشتند. با استفاده از تکنیک‌های CGI، گامپ توانست با شخصیت‌هایی که سالها پیش زنده بودند ملاقات کند و دست بدهد.

تام هنکس برای اولین بار در برابر یک صفحه آبی همراه با نشانگرهای مرجع قرارکرفت تا بتواند با فیلم آرشیو همگام شود. برای ضبط صدای شخصیت های تاریخی، صداپیشگانی همکاری کردند و از جلوه های ویژه برای تغییر همگام سازی لب برای دیالوگ جدید استفاده شد. فیلم های آرشیوی با کمک تکنیک هایی مانند کلید کروم، تاب برداشتن تصویر، شکل گیری و روتوسکوپی، با فیلمهای جدید ادغام شدند.

تعابیر مختلفی از قهرمان داستان شده است. در سال 2011، کتابخانه کنگره این فیلم را برای نگهداری در فهرست ملی فیلم ایالات متحده به عنوان “از نظر فرهنگی، تاریخی، یا زیبایی شناختی مهم” انتخاب کرد.

داستان فیلم

داستان از سال 1981، و مردی به نام «فارست گامپ» آغاز می شود که داستان زندگی خود را برای غریبه هایی که بطور اتفاقی در ایستگاه اتوبوس کنار او نشسته، بازگو می کند. فارست به عنوان پسری در سال 1956 دارای ضریب هوشی 75 بوده و بریس پا برای اصلاح ستون فقرات منحنی خود، روی بدنش نصب داشته در گرین‌بو، آلاباما، با مادرش زندگی می‌کرده که پانسیونی را اداره می‌کند و او را تشویق می‌کند تا علیرغم ناتوانی‌هایش به زندگی مثبت نگاه کند. در اولین روز مدرسه، فارست با دختری به نام جنی کورن آشنا می شود و آن دو با هم دوست صمیمی می شوند. جنی قربانی آزار جنسی توسط ناپدری معتاد خود می شود، اما بعداً از حضانت وی خارج می شود.

فارست که به خاطر براکت‌های پا و کم‌هوشی‌اش مورد آزار و اذیت قرار می‌گیرد، از دست گروهی از کودکان فرار می‌کند، اما وقتی براکتهایش را به علت دویدن می‌شکند، درمی یابد که دونده سریعی است. با این استعداد، او در سال 1962 بورسیه فوتبال دانشگاه آلاباما را دریافت می کند. به تیم ملی آمریکا راه می یابد و رئیس جمهور جان اف کندی او را ملاقات می کند. او با جنی در کالجش ملاقات می کند.

فارست پس از فارغ التحصیلی از کالج در سال 1966 در ارتش ایالات متحده ثبت نام می کند. در طول آموزش ابتدایی، او با یک سرباز همکار به نام بنجامین بافورد بلو (ملقب به “بابا”) دوست می شود که فارست را متقاعد می کند تا پس از خدمت با او وارد تجارت میگو شود. فارست در مرخصی به ممفیس تنسی می رود تا جنی را که به عنوان خواننده در یک باشگاه شبانه کار می کند، ملاقات کند. با این حال، او با حمله افرادی که او را مورد آزار و اذیت قرار می دادند، با شرایط بد از هم جدا می شوند.

فارست و بابا برای جنگ به ویتنام فرستاده می شوند و در لشکر 9 پیاده نظام در منطقه دلتای مکونگ زیر نظر ستوان دان تیلور خدمت می کنند. پس از ماه ها عملیات معمولی، دسته آنها در حین گشت زنی در کمین قرار می گیرند و تعدادی از اعضای جوخه از جمله بابا کشته می شوند. فارست چندین نفر دیگر را نجات می دهد، از جمله ستوان دان، که هر دو پای خود را از دست می دهد، در حالی که فارست “از ناحیه باسن” هدف گلوله قرار می گیرد. فارست در حین بهبودی ، استعداد پینگ پنگ را کشف می کند. فارست به خاطر قهرمانی اش توسط رئیس جمهور لیندون بی. جانسون مدال افتخار دریافت می کند.

در یک راهپیمایی ضد جنگ در تجمع پنتاگون، فارست با جنی که تبدیل به یک هیپی معتاد به مواد مخدر و فعال ضد جنگ شده است، دوباره روبرو می شود. موفقیت فارست در پینگ پنگ در نهایت منجر به ملاقات با رئیس جمهور ریچارد نیکسون می شود. اتاقی در مجتمع واترگیت به او داده می شود، و او ناخواسته رسوایی واترگیت را افشا می کند.

در سال 1974، فارست یک قایق صید میگو را با ستوان دان می خرد. در ابتدا موفقیت چندانی کسب نمی کنند. پس از اینکه قایق آنها تنها قایق است که از طوفان کارمن جان سالم به در می برد، آنها مقادیر زیادی میگو را می کشند و شرکت سودآور Bubba Gump Shrimp را ایجاد می کنند. ستوان دان در نهایت از فارست برای نجات جانش تشکر می کند. دن پول خود را در شرکت‌های فناوری اولیه در بازار سهام سرمایه‌گذاری می‌کند، که فارست آن را با «نوعی شرکت میوه‌فروشی» اشتباه می‌گیرد و آن دو میلیونر می‌شوند. فارست نیمی از درآمد خود را به خاطر الهام بخشیدن به سرمایه گذاری میگو به خانواده بابا می دهد. فارست به خانه نزد مادرش باز می گردد و در طول بیماری لاعلاجش از سرطان از او مراقبت می کند.

در سال 1976، جنی – که پس از سالها اعتیاد و سوء استفاده از مواد مخدر بهبود می یابد – به فارست باز می گردد. یک روز، آن دو در حال قدم زدن هستند و با خانه متروکه ناپدری جنی روبرو می شوند…

این فیلم یکی از الهام بخش ترین فیلمهای قرن بیستم است. برخی اوقات کمبود هوش موجب عدم ترس و انجام کارهایی می شود که نهایتا منجر به موفقیت انسان می شود. برخی اوقات خروج از دایره امن، تنها به حرکت نیاز دارد نه به تفکر. فارست گامپ بیشتر نشان می دهد موفقیت بیشتر نیازمند دیوانگی و عشق است تا عقل و تفکر.

بازگشته

فیلم سینمایی برخاسته از گور(The Revenant) که به «بازگشته» نیز مشهور است درام آمریکایی در ژانر وسترن متجدد حماسی به کارگردانی الخاندرو گونسالس اینیاریتو است که در سال ۲۰۱۵ منتشر شد. فیلم‌نامهٔ این فیلم از رمان بازگشته نوشتهٔ مایکل پانک اقتباس شده و نویسندگی آن را آلخاندرو اینیاریتو و مارک اسمیت برعهده داشتند.

لئوناردو دی‌کاپریو، تام هاردی، ویل پولتر و دامنل گلیسون در این فیلم به ایفای نقش می‌پردازند. بازگشته برای نخستین بار در ۱۶ دسامبر ۲۰۱۵ در تئاتر چینی تی‌سی‌ال اکران شد و اکران عمومی آن درایالات متحده ۲۵ دسامبر ۲۰۱۵ میلادی بوده‌است و پخش جهانی آن نیز از ۸ ژانویهٔ ۲۰۱۶ آغاز شد.

درباره فیلم

این فیلم با مشارکت کشورهای آمریکا، تایوان و هنگ کنگ ساخته شد. در بدو شروع پروژه قرار بود پارک چان ووک فیلم را با حضور ساموئل ال. جکسون در نقش اصلی بسازد اما پس از مدتی چان ووک از پروژه کنار رفت و جان هیلکات جای او را گرفت. هیلکات قصد داشت نقش اصلی را به کریستین بیل بدهد اما بیل سرگرم بازی در شوالیه تاریکی شد و هیلکات هم از پروژه کنار رفت. سال ۲۰۱۰ الخاندرو گونسالس اینیاریتو به پروژه پیوست و نقش را به لئوناردو دی‌کاپریو سپرد.

دی‌کاپریو برای بازی در این فیلم قید حضور در فیلم استیو جابز را زد. نقشی که در نهایت مایکل فاسبندر آن را بازی کرد. اینیاریتو قصد داشت فیلم را زودتر بسازد اما دی‌کاپریو سرگرم بازی در فیلم گرگ وال استریت بود و برای همین هم اینیاریتو سراغ بردمن رفت و آن را ساخت که بخاطرش جایزه اسکار بهترین فیلم و کارگردانی را دریافت کرد. با عقب افتادن از برنامه برف‌های زمستانی لوکیشن کانادا آب شدند و کل گروه مجبور شدند بخاطر دسترسی به برف به شمال آرژانتین بروند.

شرایط سخت فیلمبرداری و بداخلاقی‌های اینیاریتو باعث شد خیلی از عوامل یا استعفا بدهند یا اخراج بشوند. از آنجا که اینیاریتو می‌خواست از جلوه‌های ویژه کامپیوتری برای خلق لوکیشن استفاده نکند مجبور شد فیلم را در دوازده لوکیشن در سه کشور مختلف فیلمبرداری کند.

وضع بد آب و هوا، دور بودن لوکیشن و اصرار اینیاریتو و امانوئل لوبزکی برای استفاده از نور طبیعی باعث شد فیلمبرداری نه ماه طول بکشد. دی‌کاپریو گیاه‌خوار برای بازی در این فیلم مجبور شد جگر خام گاومیش بخورد، روش‌های درمانی قدیمی بیاموزد، آتش درست کند و به دو زبان بومی آمریکایی صحبت کند. او بازی در این فیلم را سخت‌ترین تجربه زندگیش می‌داند.

با همه این سختی ها، این فیلم توانست نهایتا جایزه اسکار را برای دی کاپریو به ارمغان بیاورد. جایزه ای که بعداز سالها نامزد شدن به اعتقاد بسیاری از کارشناسان طلسم شده بود. به اعتقاد طرفداران دی کاپریو، وی می توانست برای «گرگ وال استریت» و «شاتر آیلند» اسکار بگیرد اما این اتفاق رخ نداد.

داستان فیلم

داستان این فیلم در مورد یک گروه شکارچی ۴۲ نفرهٔ سفید پوست است که تحت سرپرستی یک تاجر پوست در قرن نوزدهم به شکار می‌روند. اما به علت دزدیده شدن یک دختر سرخپوست توسط دو مرد سفیدپوست، با حملهٔ سرخپوست‌ها مواجه می‌شوند و ۳۲ نفر از آن‌ها در نتیجهٔ حمله کشته می‌شوند.

بعد از آن، گروه ۱۰ نفره با به جا گذاشتن قسمتی از پوست‌ها سوار بر یک قایق بزرگ (لنج) شده و از مهلکه می‌گریزند اما سرخپوست‌ها برای انتقام گرفتن سایه به سایه در تعقیب آن‌ها هستند. در ادامهٔ مسیر با راهنمائی هیو گلاس (لئوناردو دی‌کاپریو) از آنجایی که سفر بر روی رودخانه احتمال مواجه شدن با سرخپوستان را به شدت افزایش می‌دهد، گروه از لنج پیاده شده و پای پیاده از مسیر جنگل و کوهستان به سمت دهکدهٔ خود حرکت می‌کنند. اما صبح یک روز، هیو گلاس توسط یک خرس گریزلی به شدت مجروح می‌شود و حتی رشتهٔ عصبی سمپاتیک وی نیز آسیب می‌بیند.

بعد از آن همراهانش وی را بر روی یک تخت چوبی بسته و به مسیر خود ادامه می‌دهند. اما به علت صعب العبور بودن مسیر کوهستانی و سختی حمل برانکارد، سر پرست آن‌ها سه نفر داوطلب (جان فیتز جرالد، جیم بریجر و هاوک فرزند گلاس (یک دو رگهٔ سفید و سرخ) را بر می‌گزیند تا همان‌جا منتظر بمانند تا بعد از مرگ گلاس (از آنجایی که به نظر می‌رسد وی به زودی خواهد مرد) وی را محترمانه دفن کرده و بعد از آن به سمت دهکده حرکت کنند.

اما فیتز جرالد بد ذات (تام هاردی) که از خطر سرخپوست‌ها به شدت نگران است و ذاتاً نیز شرور و شیاد است تصمیم می‌گیرد که گلاس را دور از چشم همراهانش به قتل برساند تا هر چه زودتر به سمت دهکده حرکت کنند …

این فیلم، نبردی تمام نشدنی بین مرگ و زندگی است. زمانی که تماشاگر فکر میکند قهرمان داستان به پایان کار رسیده و زمان مرگش فرا رسیده، قهرمان، هنوز آماده مردن نیست. درس آموزنده این فیلم، تلاشی بی وقفه و دائمی است برای ارزشمندترین دارایی جهان یعنی؛ «زندگی».

42

فیلم سینمایی 42، درام زندگینامه ای امریکایی به کارگردانی برایان هالگلند است که بخشی از داستان زندگی حرفه ای جکی رابینسون را روایت میکند.

جکی رابینسون یکی از اسطوره های بیس بال امریکایی و از شاخص ترین بازیکنان سیاه پوست این ورزش پرطرفدار آمریکایی است. فیلمنامه این فیلم توسط خود برایان هالگلند نوشته شده و کمپانی لجندری پیکچرز به تهیه کنندگی و توزیع و نمایش فیلم را به همراه دو کمپانی دیگر برعهده دارد.

این فیلم در دوازدهم آوریل ۲۰۱۳ به روی پرده سینماهای امریکا رفت و دو ماه بعد اکران جهانی داشت. محوریت داستان فیلم، زندگی جکی رابینسون و ثبت قرار داد تاریخی این بازیکن بیسبال با تیم بروکلین داجرز توسط مدیر برنامه‌هایش برنچ ریکی و روایتگر ماجراهایی است که وی ابتدا به عنوان یک سیاهپوست و سپس به عنوان یک بازیکن درگیر آن است.

بازی درخشان چادویک بوزمن و هریسون فورد و ارتباط مدیریتی و مربی گونه و سیال این دو شخصیت با یکدیگر بسیار آموزنده است.