پلتفرم

فیلم سینمایی پلتفرم(the platform)

این درام سینمایی بلند اسپانیایی که به نام سکو هم شناخته شده، به دوزبان انگلیسی و اسپانیایی منتشر شده که در زبان اصلی آن به معنای حفره(El hoyo) است. کارگردانی این اثر برعهده گالدر گازتلو اوروتیا بوده است. بازیگرانی نظیر ایوان ماساگوئه، آنتونیا سن خوان، امیلیو بوال کوکا، الکساندرا ماسنکای، اریک ال. گود، ماریو پاردو و چوبیو فرناندز د هورگی در این فیلم به ایفای نقش پرداخته اند.

درباره فیلم

پلتفرم پس از مدتی تاخیر نهایتاً در سال ۲۰۱۹ منتشر شد. اولین اکران این اثر در جشنواره بین‌المللی فیلم تورنتو بود که به دلیل سوژه جذاب داستان، به سرعت مشهور شد و مورد توجه بینندگان و منتقدان قرار گرفت. پس از این استقبال، نتفلیکس حق پخش این اثر را گرفت و بصورت جهانی آن را در ماه مارس ۲۰۲۰ به نمایش گذاشت.

اسامی قهرمانان داستان از ساطیر شرقی و مالایی گرفته شده. گورنگ در زبان اندونزیایی به معنای «سرخ‌شده»، تریماگاسی در مالایی به معنای «تشکر»، بهارات در عربی به معنی «ادویه»، میهارو در ژاپنی به معنای «باز کردن چشمان دیگران» است.

داستان فیلم

داستان فیلم درباره زندانی عمودی، طبقاتی و خاص است که برخی از محکومان بصورت داوطلب و برخی دیگر دوران محکومیت خود را در آن طی می کنند. نکته این زندان وجود پلتفرمی متحرک است که در آن غذایی بسیار متنوع با سلیقه قبلی زندانیان و بصورت کاملا زیاد و متنوع قرار دارد که از طبقات بالا به پایین حرکت کرده و پس از مدتی به طبقات پایین تر می رود.

این زندان سیصد و سی و سه طبقه روی هم دارد که هر طبقه سلولی با حفره ای خالی در وسط آن است که محل عبور پلتفرم متحرک است. در هر سلول، دو زندانی به مدت یک ماه نگاه داشته می شوند. در ماه بعدی زندانیان بصورت تصادفی پس از خوابی تعویض شده و به سلولهای دیگری می روند.

نکات آموزنده

با اینکه این اثر نگاهی بسیار اغراق شده به اختلاف طبقاتی و ذات انسان انداخته، اما شوربختانه با واقعیت، انطباق زیادی دارد. در این زندان طبقاتی، طبقات اولیه، چنان اسراف و ریخت و پاشی دارند، که دیدن مانده غذای نیمه صرف شده آنان، تهوع آور است. اما چه می شود کرد که آنچه به پایین می رسد، همواره ته مانده مصرف طبقات بالاست. قهرمان داستان تلاش میکند این نظم ظالمانه را برهم زده و عدالتی به ارمغان بیاورد. هر چه باشد، نمی توان در هیچ سازمان یا گروهی، عدالت کامل و یا حتی مساوات برقرار کرد.

آکادمی آنلاین عیب پوش

فراماشین

فراماشین یا اکس ماشینا(Ex Machina)

این درام سینمایی که به «اکس ماکینا» و «اکس ماشینا» نیز شناخته شده، ساخته سینمایی بلند داستانی علمی تخیلی و تریلر روان‌شناختی انگلیسی محصول سال ۲۰۱۵ سینمای بریتانیا است. نویسندگی و کارگردانی این اثر برعهده الکس گارلند بوده. این اثر نخستین فیلم سینمایی بلند گارلند است.

درباره فیلم

 ستارگانی چون دامنل گلیسون، آلیسیا ویکاندر، سونویا میزونو، و اسکار آیزاک در این اثر به ایفای نقش پرداخته اند. این فیلم برای اولین بار در در ژانویه ۲۰۱۵ روی پرده رفت و نهایتاً در آپریل ۲۰۱۵ در آمریکا و سراسر جهان اکران شد.

داستان فیلم

داستان این درام، دیستوپیایی علمی تخیلی از آینده با چاشنی هوش مصنوعی و دخالت رباتها در زندگی انسان است. برنامه‌نویس جوانی به نام کالب اسمیت که در شرکت جستجوی اینترنتی کار می‌کند به‌ شکل اتفاقی برنده مسابقه ای می شود که جایزه اش حضور در ویلای خصوصی صاحب شرکت است که در کوهستان قرار دارد. ناتان بیتمن مدیر عامل نابغه شرکت که کمتر در انظار دیده می شود کارهای تحقیقاتی خود را در این ویلا تحث شرایط امنیتی و با کمک هوش مصنوعی انجام می دهد.

کالب در می یابد که ناتان وی را برای آزمون تورینگ انتخاب کرده‌است و او باید با یک هوش مصنوعی بسیار پیشرفته روبرو شود که در رباتی به نام ایوا کار گذاشته شده. ایوا اما پیشرفته تر و خطرناکتر از چیزی بود که کالب و حتی سازنده آن ناتان تصور می کردند.

نکات آموزنده

حکومت تکنولوژی از آنچه در آیینه میبینیم به ما نزدیکتر است!. ما همه انسان هستیم و هر قدر هم که بد و ناقص باشیم، باز با خودمان کنار می آییم. تکنولوژی شبیه ما نیست. تکنولوژی آمده تا کارها را ساده تر کند اما مشخص نیست توسعه این تکنولوژی دقیقاً به نفع کیست. حتی کسانی که آن را خلق کرده اند نیز از آن در امان نیستند.

آکادمی آنلاین عیب پوش

دختر گمشده

فیلم سینمایی دختر گمشده(Gone Girl)

این اثر درام رمزآلود و هیجان انگیز سینمایی محصول سال 2014 آمریکا به کارگردانی دیوید فینچر و نویسندگی گیلیان فلین است. این درام رازآلود، اقتباسی موفق از رمانی به همین نام است که توسط خود نویسنده این فیلم نوشته شده است.

درباره فیلم

ستارگانی مانند بن افلک، روزاموند پایک و نیل پاتریک هریس، در این درام به ایفای نقش پرداخته اند. فیلم پس از اکران در سال 2014 توانست نظر منتقدان را به خود جلب کند و نقدهای مثبت زیادی بگیرد. پرداخت داستان بسیار قوی و ریزبینانه است و شخصیتهای داستان به خوبی پرداخت شده اند. به قدری بازی هنرپیشگان خصوصاً بازی روزاموند پایک در این فیلم طبیعی و خوب است که بیننده از دست این شخصیت داستان عصبانی شده و در عین حال از او می هراسد.

داستان فیلم

همسر نیک دان(بن افلک) در سالگرد ازدواجشان ناپدید می‌شود. تمام شواهد مبین آن است که این مضوع می تواند کار خود نیک باشد. پلیس با این شواهد نیک را تحت بازجویی قرار داده و کم کم نظر رسانه ها به وی جلب می شود. قرار می‌گیرد. در میان مردم نیک لقب «قاتل زنان» را گرفته و زندگی او بشدت مختل می شود. در عین حال نیک به دنبال حل این معماست و سعی دارد درک کند که چه اتفاقی رخ داده است…

نکات آموزنده

قلم استثنایی فلین چه در کتاب و چه در فیلم، جایی برای تردید در دیدن این اثر نگذاشته است. این درام به شکل کاملا هوشمندانه اختلافات فرهنگی و اقتصادی، تاثیر وضعیت اقتصادی برروابط زن و مرد، جنایت و خیانت و خصوصا موضوع مهمی چون «قدرت رسانه» را به تصویر کشیده است. چیزی که ما از زندگی افراد می بینیم، دقیقاً آن چیزی نیست که وجود دارد.

با گسترش رسانه های دیجیتال و توسعه فناوری اطلاعات، مردم خواه ناخواه بخشی از زندگی خود را فیلم بازی میکنند. چیزی که ما از زندگی مردم می بینیم، درواقع نوک کوه یخی است که از آب بیرون آمده است. شرکتها و سازمانها هم به همین شکل هستند. تصوری که ما از بیرون آنها داریم، آن چیزی نیست که حقیقت دارد.

آکادمی آنلاین عیب پوش

127ساعت

127ساعت(127hours)

این اثر سینمایی بلند، درام و زندگینامه و محصول سال 2010 آمریکا به کارگردانی دنی بویل است که بر اساس فیلمنامه ای نوشته شخص بویل و سایمن بوفوی براساس زندگی واقعی آرون رالستون کوهنورد ماجراجوی امریکایی ساخته شده که برای رهایی و نجات جان خود از تخته سنگی که در زیر آن گیر کرده بود، خودش دست خود را بدون هیچ گونه امکانات پزشکی در زیر سنگ قطع کرد و جان خود را نجات داد.

درباره فیلم

داستان فیلم جریان ماجراجویی و این اتفاق عجیب را روایت میکند و همه چیز با مشورت خود رالستون ساخته شد تا روایت کاملا واقعی باشد.

این فیلم توسط منتقدین با استقبال خوبی مواجه شد. بیشتر منتقدین باور داشتند که بازی جیمز فرانکو بود. این فیلم در وبگاه IMDB و سایر وبگاههای سینمایی بالاترین امتیازات را دارد و برای اولین بار بیش از 91درصد از تماشاچیان نیز به این فیلم امتیاز مثبت دادند.

داستان فیلم

۱۲۷ ساعت داستان واقعی بخشی سرنوشت ساز از زندگی آرون رالستون ماجراجو و کوهنورد امریکایی است. رالستون در یکی از ماجراجویی های خود در یکی از صخره های گرند کنیون گیر می کند و در زیر قطعه سنگی به مدت ۵ روز به تنهایی و بدون امکانات زنده می ماند. تخته سنگی که روی دستش افتاده بود اجازه حرکت به وی را نداده و او زندانی می‌شود. رالستون هر چه در توان دارد انجام میدهد تا در آن ۵ روز با بیرون ارتباط گرفته و زنده بماند اما موفق نمی شود.

باتوجه به اینکه بیخبر به این ماجراجویی رفته بود، هیچ کس از محل او اطلاعی نداشت و امیدی وجود نداشت که کسی بتواند جای وی را حدس بزند بنابراین از کمک بیرونی نامید شده بود.

رالستون پس از پنج روز جنگ و تلاش برای زنده ماندن، تصمیم می گیرد که بدون هیچ امکاناتی با لوازم کوهنوردی خود دستش از مچ قطع کند و خودش را از زیر این تخته سنگ برهاند. پس از انجام این کار وحشتناک، او از ارتفاع بیست متری به زیر صخره سقوط میکند و پس از کیلومترها پیاده‌روی با دست قطع شده، نجات می‌یابد. رالستون امروزه بسیار مشهور شده و کتابی از زندگی خود نوشته و البته به تمام ماجراجویان توصیه کرده به همه بگویند که دقیقا کجا می روند!

نکات آموزنده

شاید تصور کنیم دارایی ارزشمندتر از اعضای بدن نداریم، اما در حقیقت ارزشمندتر از اعضای بدن، «خود زندگی» است. زندگی، ارزشمندترین دارایی ماست که به رایگان در اختیار ما قرار داده شده اما برای آن ارزشی قائل نیستیم و دارایی را در چیزی جر پول نمی بینیم. برای مدیران نیز ارزشمندترین دارایی «زنده ماندن سازمانشان» است. بنابراین حتی اگر احساس کردیم که زندگی سازمانمان در خطر است، باید حتی در بریدن دست راستمان شک نکنیم و آن را جدا کنیم تا سازمانمان زنده بماند!

آکادمی آنلاین عیب پوش

شهر اشباح

انیمه شهر اشباح(Spirited Away)

این انیمه بلند سینمایی که به نام شهر اشباح در فارسی ترجمه شده، به معنای ناپدید شدن و یکی دیگر از شاهکارهای میازاکی است اگر ادعا نکنیم که بهترین آنهاست. این انیمه محصول کشور ژاپن با سرمایه گذاری و توزیع نتفلیکس است که در سال ۲۰۰۱، به نویسندگی و کارگردانی هایائو میازاکی در استودیو جیبلی تولید شد.

درباره انیمه

شهر اشباح به عنوان یکی از برترین انیمه های پویانمایی تمام دوران شناخته شده و تقریبا به تمامی زبانهای دنیا از جمله فارسی دوبله شده است. این فیلم توانست اسکار بهترین انیمیش و بهترین فیلم را در سال 2002 به خود اختصاص دهد. این فیلم توانست جایزه خرس طلایی برلین را نیز بدست آورد.

صداپیشگانی همچون رومی هیراگی، ماری ناتسوکی، میو ایرینو، یاسوکو ساواگوچی، تاکشی نایتو، و بونتا سوگاوارا در این فیلم به ایفای صدا پرداخته اند.

انیمه شهر اشباح تنها در گیشه ژاپن توانست حدود چهارصد میلیون دلار بفروشد و به این ترتیب رکورد پرفروش ترین فیلم تاریخ ژاپن را نیز کسب کرد. این رکورد حدود بیست سال و تا سال 2020 در اختیار این انیمه بود. در سال 2020 فیلم شیطان‌کش حدود 500 میلیون دلار فروخت و شهر اشباح به دومین فیلم پرفروش تاریخ ژاپن تبدیل شد.

داستان انیمه

داستان انیمه شهر اشباح درباره دختر خردسالی به نام ارمیا چیهیرو است که به همراه پدرو مادرش در حال رفتن به خانه جدیدشان در شهر دیگری در ژاپن هستند. چیهیرو مجسمه ای می بیند و حس می کند که از مسیر اصلی منحرف شده اند. پس از طی دست اندازها به تونلی در یک دیوار می رسند.

پدر و مادر چیهیرو علیرغم اصرار او به بازگشت، وارد تونل شده و از آن عبور کرده و به رستورانی خالی از خدمه اما مملو از غذا می رسند. پدر مادر چیهیرو باز برخلاف اصرار چیهیرو، با اشتها و ولع فراوان شروع به خوردن غذاهای مختلف می کنند. پس از مدت کوتاهی وادین چیهیرو به خوک تبدیل شده و نهایتا چیهیرو متوجه می شود که در مکانی جادویی قرار دارند و مجبور است که پدر و مادرش را بازگرداند و به انسان تبدیل کند. در این راه چیهیرو تنهاست و اتفاقات بسیاری در سر راه وی رخ میدهد.

نکات آموزنده

از میازاکی چیزی کمتر از شاهکار توقع نداریم اما این انیمه خود یک فلسفه زندگی و مدیریت کامل است. اولین درسی که این انیمه دارد این است که پنیر رایگان تنها در تله موش پیدا می شود. ژاپنی ها از کودکی در مدارس به کودکان خود می آموزند که ژاپن کشور فقیری است و منابعی ندارد و این ما هستیم که باید با تلاش کشورمان را بسازیم.

این در حالی است که ژاپن بزرگترین ذخایر ارزی جهان را در اختیار دارد و هیچ کشوری حتی خود امریکا ذخایر دلاری ژاپن را ندارد. اما همین فلسفه کار ژاپن را به ژاپن امروزی تبدیل کرده است. آنها از کودکی یاد می گیرند که ناجی خانواده هستند و در قبال خانواده مسئولیت دارند نه اینکه وظیفه خانواده است که چون آنها را بوجود آورده تا میانسالی به آنها خدمات بدهد.

آکادمی آنلاین عیب پوش

آیینه سیاه

سریال آیینه سیاه یا بلک میرور(Black Mirror)

مجموعه تلویزیونی آیینه سیاه یا همان «بلک میرور»، یکی از شاهکارهای نتفلیکس درباره همزیستی انسان و تکنولوژی است. این مجموعه اپیزودیک تلویزیونی ساخت کشور انگلستان است که در شش فصل آن، بازیگران مشهور انگلیسی و هالیوودی حضور دارند. کارگردانی این اثر را چارلی بروکر برعهده داشته است.

درباره سریال

این مجموعه نیز به تقلید برخی از تولیدات نتفلیکس مانند «عشق، مرگ و رباتها»، بصورت اپیزودیک ساخته شده و حتی ژانرهای تصویربرداری و نورپردازی و فضاهای آن نیز باهم متفاوت است.

در تنوع ژانرهایی که این مجموعه تلویزیونی دارد، بیشتر به دیستوپیایی های از آینده نزدیک با چاشنی فناوری علمی-تخیلی پرداخته شده و نوعی پیش بینی آینده یا گمانه زنی غالباً بدبینانه درباره آینده را دربر دارد. شاید بیش از حد نگاه بروکر در این سریال مانند نام آن کاملاً سیاه و بدبینانه به نظر برسد اما با گره خوردن روزافزون تکنولوژی به زندگی بشر هر روز شاهد آن هستیم که تغییراتی در حال رخ دادن است که شاید تمامی آنها، دلخواه ما نیست.

فیلمنامه این مجموعه با اقتباسی از داستان افق(The Twilight Zone) که داستانی آمریکایی در ژانر وحشت بود گرفته شد. مجموعه بلک میرور توانست با گلچینی از داستانهای این مجموعه محبوبیتی مجدد برای این داستان ایجاد کند. پس از موفقیت سریال فیلم سینمایی آن نیز ساخته شد که البته نتوانست موفقیت سریال را داشته باشد.

بسیاری از منتقدین این مجموعه، موفقیت آن را به تغییر انگیزه های سود ناشی از افزایش مصرف جریان تلویزیون نسبت دادند اما به هررو تماشاگران از این مجموعه استقبال کردند.

نکات آموزنده

بسیاری از منتقدین و تماشاگران نگاه بروکر را بیش از حد بدبینامه تلقی کرده اند اما باید این موضوع را در نظر داشته باشیم که تکنولوژی هر چه داشته باشد و هر چقدر هر مفید باشد، اولا اخلاق مدار نیست و ثانیا انسان نیست. بنابراین هیچ راهی برای مذاکره یا حتی بازگشت از تصمیمات آن وجود ندارد و زمانی که تصمیمی بگیرد، در اجرای آن کاملاً قاطع است.

اینکه چه میزان تصمیمات تکنولوژی به نفع یا زیان ماست برای او اهمیتی ندارد و صرفاً کاری را انجام می دهد که خالقان آن از آن خواسته اند. حتی اینکه تا چه میزان می توان به آن اطمینان کرد که به خالقان خود نیز وفادار بماند جای شک و تردید دارد. به هررو، از روند تکنولوژی گریزی نیست و بهتر است تمامی جنبه های ان را پیش از اینکه کاملاً در آن ذوب شویم، مورد بررسی قرار دهیم.

آکادمی آنلاین عیب پوش

عشق، مرگ و رباتها

سریال انیمیشن عشق، مرگ و رباتها(Love-death-and-robots)

این سریال انیمیشن فلسفی که در ژانر کمدی درام ساخته شده، تولید نتفلیکس به کارگردانی تیم میلر است. این اثر یکی از آثار ماندگار استودیو بلار است که تولیدات آن در سراسر جهان توزیع شده و انیماتورها و دیزاینرهای معروف جهان از آسیا گرفته تا اروپا و امریکا، روی این اثر کار کرده اند.

درباره سریال

میلر برای تولید این شاهکار، از بزرگانی همچون «جاشوا دونن»، «دیوید فینچر» و «جنیفر میلر» کمک گرفته است. نویسنده اغلب اپیزودهای داستان، فیلیپ گلات است. گلات سعی کرده از داستانهای کوتاه بین المللی در خصوص مفاهیم اصلی هم اقتباس کند.

این مجموعه بصورت اپیزودیک ساخته شده و هر اپیزود داستان خود را دارد. جالب اینجاست که برای اولین بار مجموعه یک ژانر خاص ندارد و حتی تکنولوژی و حتی دیزاین و انیمیشنهای هر اپیزود با اپیزود دیگر متفاوت است. از انیمه گرفته تا سافت و هارد انیمیشن و مانهوا در این اثر حضور دارند. ژانرهای داستانی این اثر نیز از کمدی گرفته تا توهم، و از ترسناک گرفته تا علمی تخیلی و فانتزی را در بر گرفته است.

داستان سریال

چیزی که در کل سریال به عنوان نخ داستان در تمام اثر حضور دارد، دقیقا یکی از موضوعات نام سریال یعنی «عشق»، «مرگ» و «رباتها» است. به هرحال هر یک از اپیزودها به یک یا چند مفهوم از سه مفهوم اصلی مرتبط است. اما موضوعی که در تمام بافت داستان به چشم می خورد، مفهوم «همزیستی و همزمان، هماورد انسان با تکنولوژی» است.

داستانهای این مجموعه، تخیل و بازنویسی مجددی از انیمیشن علمی تخیلی  «هوی متال» است که در سال 1981 به کارگردانی جرالد پاترتن ساخته شد. در ابتدا فینچر و میلر، تصمیم داشتند که از داستان اصلی فیلم پیروی کنند، اما انیماتورها، نویسنده و کارگردانان دیگر، ایده های جدیدی داشتند که به روزتر و جالبتر بود و فینچر و میلر مدتی طول کشید تا نهایتاً این ایده ها را بپذیرند و خصوصا برای تفاوتهای اپیزودها ریسک کنند. یازده سال طول کشید که فینچر و میلر به این موضوع رضایت دهند و با علاقه مندی نتفلیکس به این ایده، نهایتا قرار شد به جای فیلم سریال ساخته شود.

نهایتاً فصل اول سریال در 15 مارس 2019 منتشر شد و فصل دوم در 14 مه 2021 و فصل سوم سریال در 20 می 2022 منتشر شد که البته نقدهای مثبتی از منتقدان دریافت کرد. تنها انتقاد منتقدین این بود که انیمیشن ها برای کودکان و نوجوانان مناسب نیست و مجموعه در قالبی بسیار فلسفی و برای بزرگسالان ساخته شده است. این مجموعه جوایز بین المللی بسیاری هم دریافت کرد.

نکات آموزنده

از تکنولوژی گریزی نیست. نه می توان آن را کنار گذاشت و نه می توان آن را بطور کامل پذیرفت. انسان همواره در طول تاریخ نشان داده که همان میزان که منعطف و دوست داشتنی است، شقی القلب و بیرحم است. تکنولوژی حتی از انسان هم بیرحم تر است زیرا همان یک مقدار احساسی که انسان دارد را هم ندارد!. تکنولوژی نه اخلاق مدار است و نه احساس و عشق می فهمد. تکنولوژی دقیقا مفاهیم اصلی این سریال یعنی «عشق» و «مرگ» را نمی فهمد و تنها چیزی را که می فهمد، بخش «ربات» آن است.

آکادمی آنلاین عیب پوش

درون و بیرون

انیمیشن سینمایی درون و بیرون(Inside Out)

این انیمیشن جذاب و محبوب، که به پشت و رو هم شناخته شده، یکی از شناخته شده ترین انیمیشن های سه بعدی پیکسار در ژانر کمدی-درام است، به صورت کاملاً طنز و فان، احساسات و تمایلات بشر را به نمایش گذاشته و آن را از یک دیدگاه بی طرف(یعنی کودک) به مخاطب نمایش داده تا سوگیری مردانه یا زنانه بودن شخصیت در مخاطب شکل نگیرد. بعلاوه اینکه کودکان نیز می توانند با شخصیت اصلی داستان همذات پنداری کنند. ضمن اینکه در برخی اوقات گریزی هم به ذهن پدر و مادر شخصیت اصلی زده و جهان را از دید آنها نگاه کرده است.

درباره فیلم

پیت داکتر کارگردانی این اثر را برعهده داشته است. با اینکه انیمیشن توسط استودیوهای پیکسار ساخته شد والت دیزنی پیکچرز آن را در سال ۲۰۱۵ عرضه کرد. انیمیشنهایی مانند «بالا» و «کارخانه هیولاها» نیز از دیگر آثار این کارگردان بزرگ است.

ساخت این فیلم با چهل و پنج انیماتور حرفه ای، بیش از دو سال طول کشید. داکتر شخصاً بر تمام مراحل ساخت انیمیشن نظارت داشت. پس از اکران، این انیمیشن با استقبال خیره‌کننده منتقدان و تماشاچیان رو به رو شد و اغلب فیلمنامه و شخصیت پردازی فیلم را ستودند. این اثر در هشتاد و هشتمین مراسم اسکار برنده جایزه اسکار بهترین انیمیشن شد. با توجه به موفقیت قسمت اول، قسمت دوم هم در سال 2024 ساخته و اکران شد.

داستان فیلم

داستان فیلم از زندگی رایلی، دختری است که با پدر و مادرش زندگی میکند و با انتقال پدر به شهری جدید، دنیای رایلی نیز دچار چالش می شود. بیشتر فیلم در مغز رایلی اتفاق می افتد. جایی که کل احساسات او در ستاد مرکزی، مرکز کنترل ذهن رایلی، او را هدایت کرده و به او در زندگی روزمره کمک می کنند. همانطور که رایلی و احساساتش برای سازگاری با زندگی جدید در سانفرانسیسکو تلاش می کنند، آشفتگی در دفتر مرکزی مغز او به وجود می آید. اگرچه جوی(احساس خوشحالی و شادی و لذت)، اصلی‌ترین و مهم‌ترین احساس رایلی، سعی می‌کند همه چیز را مثبت نگه دارد، اما بقیه احساسات رایلی در ستاد مرکزی، در مورد یافتن بهترین روش برای عملکرد رایلی در زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی جدید تعارض دارند.

نکات آموزنده

بزرگ شدن، چالش برانگیزترین بخش زندگی تمام انسانهاست و همواره در ذهن آنها باقی می ماند اما همزمان هم می تواند مانند جاده ای پر از دست انداز و ناهمواری باشد. این موضوع درباره شخصیت اصلی این داستان هم صدق میکند. قهرمان داستان هم مانند همه ما، توسط احساساتش هدایت می شود. احساساتی نظیر شادی، ترس، خشم، انزجار و غم. این فیلم نشان می دهد همه انسانها با احساساتشان زنده اند، حرکت می کنند و تصمیم میگیرند و زمانی که این احساسات دچار چالش شود، دنیای بیرونی نیزبه طرز شگفت انگیزی بهم می ریزد.

آکادمی آنلاین عیب پوش

تلماسه

فیلم سینمایی تلماسه (dune)

این دارم علمی تخیلی محبوب که به تلماسه(Dune) مشهور است، یکی از آثار درخشان و متفاوت سینمایی حماسی محصول ۲۰۲۱ ایالات متحده به کارگردانی و تهیه‌کنندگی دنیس ویلنوو است. ویلنوو فیلمنامه این فیلم را به کمک جان اسپایتز و اریک راث نوشته است. این اولین اثر از یک اقتباس دو قسمتی از رمانی به همین نام است که در سال 1965 از فرانک هربرت منتشر شد.

درباره فیلم

این فیلم کمک شایانی به شهرت تیموتی شالامه کرد و البته بازی درخشان وی نیز بی تاثیر نبود. ستارگانی چون ربکا فرگوسن، اسکار آیزاک، جاش برولین، استلان اسکارسگارد، دیو باتیستا، استفن مک کینلی هندرسون، زندایا، چانگ چن، شارون دانکن بروستر، شارلوت رمپلینگ و جیسون موموآ در این فیلم به ایفای نقش پرداخته اند.

البته این اثر اولین اقتباس از رمان تلماسه نیست. درواقع سومین اقتباس از آن است. دیوید لینچ در سال 1984 و جان هریسون در سال 2000 اقتباسهایی ناموفق از این رمان ساخته بودند اما این اقتباس به حدی موفق بود که این رمان را جهانی کرد. پس از موفقیت بینظیر سری اول، سری دوم آن نیز در سال 2023 ساخته شد و در فوریه 2024 منتشر شد.

منتقدان و مخاطبان با ستایش کارگردانی ویلنوو، فیلمنامه، جلوه های بصری، جاه طلبی، طراحی لباس، موسیقی هانس زیمر و فیلمبرداری فیلم را تحسین کردند. این فیلم در نود و چهارمین دوره جوایز اسکار برنده شش جایزه شد و علاوه بر دریافت جوایز متعدد دیگر، در چهار رشته دیگر از جمله بهترین فیلم نامزد شد.

داستان فیلم

داستان فیلم در آینده‌ای دور اتفاق می افتد. جایی که فضا در تسخیر انسان و موجودات دیگر است و در همزیستی با کرات مختلف همه باهم زندگی میکنند. دوک لتو آتریدس، فرمانروای سیاره کالادان، توسط امپراطور کل فضای شناخته شده، به جای بارون ولادیمیر هارکونن به عنوان فرمانروای سیاره آراکیس، که سیاره ای بیابانی و خشن است اما منبعی ارزشمند به نام «ادویه»، دارد که ماده ای روان‌گردان و ارزشمند است و کلیدی برای سفرهای بین سیاره ای است.

امپراتور شادام که از افزایش قدرت خاندان آتریدیس هراس دارد و نقشه ای برای ازمیان بردن پادشاه آتریدیس میکشد. همسر دوک لتو جسیکا، مادر شاهزاده پل است که توانایی های عجیب کهکشانی مادر خود را به ارث برده است و قرار است پس از پدرش پادشاه خاندان آتریدیس شود.

جادوگر بزرگ و حقیقت‌گوی امپراتوری گایوس هلن موهیم از پل را در امتحانی چک کرده و پل قبول می شود. جادوگر از امپراتور میخواهد تا در این کشتار از پل و جسیکا صرف نظر کند و آنها را نکشد.

نهایتا خاندان آتریدیس به سیاره آراکیس می روند و داستان در این سیاره آغاز می شود. به زودی کودتایی شکل میگیرد و پل و مادرش در صحرا با مرگ و کرمهای صحرانورد غول پیکر و بومیان صحرا روبرو می شوند.

نکات آموزنده

این فیلم داستانی است که مانند زندگی، پر از کشمکش و قدرت طلبی و زیرآب زنی و دسیسه است. مدیریت این دسیسه ها، در برخی اوقات با هوش نقش اول انجام می شود اما در بسیاری از صحنه ها، «آموزشهایی» که دیده است، جانش را حفظ می کند. مبحث آموزش در این فیلم بسیار مشهود است. شاهزاده دائما و برای همه چیز تعلیم میبیند و خصوصا پیوسته تمرین میکند.

آکادمی آنلاین عیب پوش

قلعه عقابها

فیلم سینمایی قلعه عقابها

این فیلم که ترجمه اصلی آن «جایی‌که عقاب‌ها جرات پیدامی‌کنند» است، در فارسی به «قلعه عقابها» ترجمه شد و به همین نام شهرت یافته. این اثر در ژانر رمان و ماجراجویی به کارگردانی برایان جی هاتن محصول کشور انگلستان است و در سال ۱۹۶۸ تولید شده است.

درباره فیلم

بازیگران برتر صنعت فیلم‌سازی آن دوران حضور داشتند. کلینت ایستوود، رابرت بیتی، ریچارد برتون، مایکل هوردرن، پاتریک وایمارک، اینگرید پیت و مری یور ستارگانی بودند که در این فیلم به ایفای نقش پرداختند. باتوجه به عدم وجود جلوه های ویژه کامپیوتری در آن زمان، صحنه ها بصورت طبیعی گرفته شد به همین دلیل یاکیما کانوت یکی از بدلکاران حرفه ای هالیوودی نیز به عنوان کارگردان دوم، صحنه‌های اکشن فیلم را فیلمبرداری کرد. الف جوینت نیز بدلکاری بود که در دو سکانس از جمله سکانس مبارزه بر روی تله کابین بدلکاری کرد.

داستان  فیلم

داستان فیلم در دوران جنگ جهانی رخ می دهد. پیش از اتمام جنگ، یکی از ژنرال های اصلی امریکایی که از طراحان جبهه غربی جنگ با آلمان نازی است، توسط نازی ها اسیر می‌شود. او را برای بازجویی به اشلاب آدلر که قلعه‌ای در قله یک کوه صعب العبور است منتقل می شود. تنها راه ارتباطی با این قلعه، یک خط تله‌کابین است. متفقین تیمی از هفت کماندوهای زبده متشکل از کماندوهای امریکایی و انگلیسی را مامور نفوذ به این قلعه و نجات ژنرال می کنند.

برنامه بدین شکل است که این کماندوها باید با لباس نظامی آلمان با چتر در نزدیکی قلعه فرود آمده و وارد قلعه شوند و ژنرال را پیش از بازجویی نجات دهند. این پروژه تقریبا ناممکن است و خطرات بسیاری دارد.

نکات آموزنده

امروزه این اثر به عنوان یکی از آثا کلاسیک سینمای جهان شناخته می‌شود. این فیلم الهام بخش در دوره نوجوانی بسیاری از پسران مزین دیوارهای اتاق یا دربهای اتاق آنها بوده و یکی از فیلمهایی است که تجسم شجاعت و دلاوری است. این فیلم بیشتر برای افرادی که باور ندارند با «باور» می توان هرکاری را به ثمر رساند، الهام بخش است. افرادی که یک هدف را ناممکن می پندارند یا حوصله دستیابی به آن را ندارند.

آکادمی آنلاین عیب پوش
error: کلیک راست در این سایت غیر فعال است !!