فارست گامپ

فارست گامپ (Forrest Gump)، درام کمدی حماسی کارگردانی رابرت زمکیس و نویسندگی اریک راث، محصول سال ۱۹۹۴ آمریکاست. این فیلم بر اساس رمانی به همین نام نوشته وینستون گروم ساخته شد. رمانی که در سال 1986 منتشر شد. بازیگرانی چون تام هنکس، رابین رایت، گری سینیس، مایکلتی ویلیامسون و سالی فیلد در این فیلم به ایفای نقش پرداخته اند.

درباره فیلم

این فیلم تفاوت اساسی با رمانی که از آن برگرفته شده دارد اما یکی از تاثیرگذارترین فیلمهای تاریخ سینما محسوب می شود. فیلمبرداری فیلم بین آگوست و دسامبر 1993، عمدتا در جورجیا، کارولینای شمالی و کارولینای جنوبی انجام شد. جلوه‌های بصری گسترده‌ای برای گنجاندن هنکس در فیلم‌های آرشیو شده توسط تیمی جداگانه و بزرگ انجام شد. موسیقی متن بازتاب دهنده دوره های مختلف در فیلم است.

فارست گامپ در 6 ژوئیه 1994 در ایالات متحده اکران شد و نقدهای مثبتی دریافت کرد، با تحسین منتقدان در زمینه کارگردانی و بازیگری هنکس و سینیز مواجه شد. این فیلم در باکس آفیس موفقیت چشمگیری داشت. این فیلم به پرفروش‌ترین فیلم آمریکا فیلم سال 94 تبدیل شد و بیش از 678.2 میلیون دلار در سراسر جهان در طول اکران خود به دست آورد و پس از شیر شاه، دومین فیلم پرفروش سال 1994 جهان شد.

موسیقی متن فیلم به تنهایی بیش از 12 میلیون نسخه فروخت. این فیلم برنده شش جایزه اسکار شد: بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین بازیگر مرد برای هنکس، بهترین فیلمنامه اقتباسی، بهترین جلوه های بصری و بهترین تدوین. همچنین نامزد جوایز زیادی از جمله گلدن گلوب، جوایز فیلم آکادمی بریتانیا و جوایز انجمن بازیگران سینما شد.

این فیلم از اولین فیلمهایی بود که از تکنولوژی شبیه هوش مصنوعی برای ترکیب تصاویر استفاده کرد. کن رالستون و استودیوهای Industrial Light & Magic جلوه های بصری فیلم را برعهده داشتند. با استفاده از تکنیک‌های CGI، گامپ توانست با شخصیت‌هایی که سالها پیش زنده بودند ملاقات کند و دست بدهد.

تام هنکس برای اولین بار در برابر یک صفحه آبی همراه با نشانگرهای مرجع قرارکرفت تا بتواند با فیلم آرشیو همگام شود. برای ضبط صدای شخصیت های تاریخی، صداپیشگانی همکاری کردند و از جلوه های ویژه برای تغییر همگام سازی لب برای دیالوگ جدید استفاده شد. فیلم های آرشیوی با کمک تکنیک هایی مانند کلید کروم، تاب برداشتن تصویر، شکل گیری و روتوسکوپی، با فیلمهای جدید ادغام شدند.

تعابیر مختلفی از قهرمان داستان شده است. در سال 2011، کتابخانه کنگره این فیلم را برای نگهداری در فهرست ملی فیلم ایالات متحده به عنوان “از نظر فرهنگی، تاریخی، یا زیبایی شناختی مهم” انتخاب کرد.

داستان فیلم

داستان از سال 1981، و مردی به نام «فارست گامپ» آغاز می شود که داستان زندگی خود را برای غریبه هایی که بطور اتفاقی در ایستگاه اتوبوس کنار او نشسته، بازگو می کند. فارست به عنوان پسری در سال 1956 دارای ضریب هوشی 75 بوده و بریس پا برای اصلاح ستون فقرات منحنی خود، روی بدنش نصب داشته در گرین‌بو، آلاباما، با مادرش زندگی می‌کرده که پانسیونی را اداره می‌کند و او را تشویق می‌کند تا علیرغم ناتوانی‌هایش به زندگی مثبت نگاه کند. در اولین روز مدرسه، فارست با دختری به نام جنی کورن آشنا می شود و آن دو با هم دوست صمیمی می شوند. جنی قربانی آزار جنسی توسط ناپدری معتاد خود می شود، اما بعداً از حضانت وی خارج می شود.

فارست که به خاطر براکت‌های پا و کم‌هوشی‌اش مورد آزار و اذیت قرار می‌گیرد، از دست گروهی از کودکان فرار می‌کند، اما وقتی براکتهایش را به علت دویدن می‌شکند، درمی یابد که دونده سریعی است. با این استعداد، او در سال 1962 بورسیه فوتبال دانشگاه آلاباما را دریافت می کند. به تیم ملی آمریکا راه می یابد و رئیس جمهور جان اف کندی او را ملاقات می کند. او با جنی در کالجش ملاقات می کند.

فارست پس از فارغ التحصیلی از کالج در سال 1966 در ارتش ایالات متحده ثبت نام می کند. در طول آموزش ابتدایی، او با یک سرباز همکار به نام بنجامین بافورد بلو (ملقب به “بابا”) دوست می شود که فارست را متقاعد می کند تا پس از خدمت با او وارد تجارت میگو شود. فارست در مرخصی به ممفیس تنسی می رود تا جنی را که به عنوان خواننده در یک باشگاه شبانه کار می کند، ملاقات کند. با این حال، او با حمله افرادی که او را مورد آزار و اذیت قرار می دادند، با شرایط بد از هم جدا می شوند.

فارست و بابا برای جنگ به ویتنام فرستاده می شوند و در لشکر 9 پیاده نظام در منطقه دلتای مکونگ زیر نظر ستوان دان تیلور خدمت می کنند. پس از ماه ها عملیات معمولی، دسته آنها در حین گشت زنی در کمین قرار می گیرند و تعدادی از اعضای جوخه از جمله بابا کشته می شوند. فارست چندین نفر دیگر را نجات می دهد، از جمله ستوان دان، که هر دو پای خود را از دست می دهد، در حالی که فارست “از ناحیه باسن” هدف گلوله قرار می گیرد. فارست در حین بهبودی ، استعداد پینگ پنگ را کشف می کند. فارست به خاطر قهرمانی اش توسط رئیس جمهور لیندون بی. جانسون مدال افتخار دریافت می کند.

در یک راهپیمایی ضد جنگ در تجمع پنتاگون، فارست با جنی که تبدیل به یک هیپی معتاد به مواد مخدر و فعال ضد جنگ شده است، دوباره روبرو می شود. موفقیت فارست در پینگ پنگ در نهایت منجر به ملاقات با رئیس جمهور ریچارد نیکسون می شود. اتاقی در مجتمع واترگیت به او داده می شود، و او ناخواسته رسوایی واترگیت را افشا می کند.

در سال 1974، فارست یک قایق صید میگو را با ستوان دان می خرد. در ابتدا موفقیت چندانی کسب نمی کنند. پس از اینکه قایق آنها تنها قایق است که از طوفان کارمن جان سالم به در می برد، آنها مقادیر زیادی میگو را می کشند و شرکت سودآور Bubba Gump Shrimp را ایجاد می کنند. ستوان دان در نهایت از فارست برای نجات جانش تشکر می کند. دن پول خود را در شرکت‌های فناوری اولیه در بازار سهام سرمایه‌گذاری می‌کند، که فارست آن را با «نوعی شرکت میوه‌فروشی» اشتباه می‌گیرد و آن دو میلیونر می‌شوند. فارست نیمی از درآمد خود را به خاطر الهام بخشیدن به سرمایه گذاری میگو به خانواده بابا می دهد. فارست به خانه نزد مادرش باز می گردد و در طول بیماری لاعلاجش از سرطان از او مراقبت می کند.

در سال 1976، جنی – که پس از سالها اعتیاد و سوء استفاده از مواد مخدر بهبود می یابد – به فارست باز می گردد. یک روز، آن دو در حال قدم زدن هستند و با خانه متروکه ناپدری جنی روبرو می شوند…

این فیلم یکی از الهام بخش ترین فیلمهای قرن بیستم است. برخی اوقات کمبود هوش موجب عدم ترس و انجام کارهایی می شود که نهایتا منجر به موفقیت انسان می شود. برخی اوقات خروج از دایره امن، تنها به حرکت نیاز دارد نه به تفکر. فارست گامپ بیشتر نشان می دهد موفقیت بیشتر نیازمند دیوانگی و عشق است تا عقل و تفکر.