کیچیرو تویودا

کیچیرو تویودا در یازدهم ژوئن 1894 روستای یوشیتسو در استان شیزوئوکا، ژاپن دیده به جهان گشود.  وی یکی از برترین مدیران و کارآفرینان جهان و موسس تویوتا موتورز بود. تصمیم او برای تغییر تمرکز تویودا از تولید ماشین بافندگی اتوماتیک به خودروسازی، چیزی را ایجاد کرد که به شرکت موتور تویوتا تبدیل شد.

پدر کیچیرو، ساکیچی تویودا، پس از تولد کیچیرو به یوشیتسوماچی آمد تا نام کیچیرو را انتخاب کند. پدرش بسیار مشغول تجارت بود و مادر کیچیرو، «تامی»، خانواده را در اعتراض به اشتغال بیش از حد همسرش، ترک کرد و کیچیرو از دوماهگی بدون مادر بزرگ شد.

کیچیرو در روستای یوشیتسو توسط پدربزرگ و مادربزرگش بزرگ شد. در سه سالگی، کیچیرو به محلی که اکنون هیگاشی کو، ناگویا، استان آیچی، جایی که پدرش در آن زندگی می کرد، نقل مکان کرد. کیچیرو وارد مدرسه ابتدایی کیودو کانجی شد و سپس به مدرسه ابتدایی تاکاداکه و سپس به دبیرستان ناگویا رفت. درسال 1920، کیچیرو از دانشکده مهندسی مکانیک، دانشگاه توکیو فارغ التحصیل شد. پس از فارغ التحصیلی، حدود هفت ماه تا مارس 1921 در همان دانشگاه در رشته حقوق تحصیل کرد.

پس از فارغ التحصیلی، تویودا به زادگاهش، ناگویا بازگشت و به شرکت تجاری «تویوتا بوشوکو»، که توسط پدرش، ساکیچی، در سال 1918 تأسیس شده بود، پیوست. پدرش در آن زمان به عنوان رئیس شرکت مشغول به کار بود. از ژوئیه 1921 تا فوریه 1922، کیچیرو از سانفرانسیسکو، لندن، اولدهام و غیره دیدن کرد تا در مورد صنعت ریسندگی و بافندگی اطلاعاتی کسب کند و سپس از طریق کشتی از بندی مارسی به شانگهای و سپس به ژاپن بازگشت. پس از بازگشت به ژاپن، در دسامبر 1922، کیچیرو با هاتاکو آیدا، دختر یکی از بنیانگذاران فروشگاه های زنجیره ای تاکاشیمایا، ازدواج کرد.

در سال 1926، کیچیرو «شرکت صنایع تویوتا» را تأسیس کرد و خودش مدیر عامل آن شد. کیچیرو به ماشین های بافندگی اتوماتیک علاقه داشت. بنابراین کارخانه ای در کاریا، آیچی راه اندازی کرد تا تولید این دستگاهها را شروع کند. پدرش، ساکیچی، به شدت مخالف این حرکت وی بود. کیچیرو از سپتامبر 1929 تا آوریل 1930 به اروپا و آمریکا سفر کرد. صنعت اتومبیل که در آن زمان در مراحل اولیه خود بود و بوی توسعه این صنعت به مشام وی خورد.

در سال 1933، بخش خودروسازی تویوتا تأسیس شد. در سال 1936، طبق قانون مجوز تولید خودرو به عنوان یک شرکت دارای مجوز گرفت. در سال 1937 این بخش بانام «شرکت تویوتا موتورز» مستقل شد. کیچیرو در همان سال معاون نخست وزیر ژاپن شد. در سال 1941، کیچیرو به عنوان نخست وزیر ژاپن، به روی کار آمد. در جنگ جهانی دوم، او مجبور شد برای ارتش امپراتوری ژاپن کامیون بسازد تا شرکتش از تخریب در امان بماند.

اولین خودروی سواری تویوتا در سال 1936، تولید شد. پس از جنگ جهانی دوم، تویوتا از اتحاد ژاپن با ایالات متحده برای یادگیری از خودروسازان آمریکایی و سایر شرکت‌ها سود برد. او پای دمینگ را به ژآپن باز کرد و خود از برترین شاگردان دمینگ بود. این رابطه موجب ایجاد راه تویوتا (فلسفه مدیریت) و سیستم تولید تویوتا (روش تولید ناب) شد که دنیای صنعت را متحول نمود. این شرکت کوچک به شرکتی پیشرو در صنعت تبدیل شد و موضوع بسیاری از مطالعات دانشگاهی شد.

در دهه 1960، تویوتا از رشد سریع اقتصاد ژاپن برای فروش خودرو به طبقه متوسط رو به رشد استفاده کرد. این موفقیت منجر به تولید تویوتا «کرولا» شد. کرولا تبدیل به پرفروش‌ترین خودروی تمام دوران در جهان شد. اقتصاد پر رونق ژاپن به توسعه بین المللی این شرکت کمک کرد و به تویوتا اجازه داد تا از دسامبر 2020 به یکی از بزرگترین خودروسازان جهان، بزرگترین شرکت ژاپن و نهمین شرکت بزرگ جهان از نظر درآمد تبدیل شود.

تویوتا اولین خودروسازی جهان است. این شرکت بیش از 10 میلیون خودرو در سال تولید می کند. تویوتا، مشهورترین و بزرگترین خودرو سازی در جهان است. خودروی تویوتا به خودرویی که هیچ گاه خراب نمی شود مشهور است. صنایع تویوتا یکی از بزرگترین صنایع و یکی از ارزشمنترین برندهای جهان است.

کیچیرو تویودا در بیست و هفتم مارس 1952دیده از جهان فروبست و میراثی بزرگ در خیابانهای جهان به جای گذاشت.

ساقی مارکتینگ چیست؟

ساقی مارکتینگ یا دراگ دیلینگ مارکتینگ(Drug dealing marketing)، یکی از قدیمی ترین و کاربردی ترین روشهای بازاریابی در جهان است که امروزه به این نام شناخته می شود. این روش یکی از موفقترین روشهای بازاریابی در جهان است.

شاید دیالوگی از شاهکار سینمایی «گوزنها»، یکی از بهترین نمونه های این روش بازاریابی باشد. بخشی از فیلم که بازیگر آن (بهروز وثوقی)، به التماس به ساقی خود خواهش میکرد که به وی مواد برساند. او در این دیالوگ روزهایی را خاطر نشان میکرد که بدون پول و رایگان درب خانه به روی او باز بود و برای استفاده از مواد مخدر از وی پذیرایی می شد!.

تقریباً همه ما تجربه خوردن یک تکه پیتزا های مجانی یا نمونه غذای مجانی یا استفاده از سمپل مواد آرایشی و بهداشتی و یا استفاده از نمونه خدمات رایگان را داشته ایم. استفاده از این خدمات رایگان تقریباً امروزه در تمام صنایع چه فروش محصولات و چه خدمات، کاربرد دارد. با توجه به اینکه یکی از مهمترین موضوعات در بازاریابی درگیر کردن احساسات مصرف کننده با برند یا خدمات است، روش دراگ دیلینگ یا «ساقی مارکتینگ»، یکی از روش‌های سنتی است که از قرن ها قبل توسط فروشندگان و توزیع کنندگان مواد مخدر مورد استفاده قرار می گرفت.

این روش بسیار ساده اما به شدت کاربردی است. معمولاً زمانی که فروشندگان یا توزیع‌کنندگان مواد مخدر قصد دارند مشتری جدیدی به مشتریان خود اضافه کنند، یکی از مهمترین کارهایی انجام میدهند در اختیار قرار دادن مواد مخدر به صورت رایگان به شخصی است که برای اولین بار قصد استفاده و تجربه موادمخدر را دارد. بدین وسیله توزیع کنندگان مواد مخدر و به صورت رایگان کالا را در اختیار مصرف کننده قرار می دهند و مصرف کننده پس از مصرف و تجربه خوبی که معمولاً در اولین بار مصرف دارد، با مواد به صورت رایگان آشنا میشود.

رایگان بودن مواد مخدر در فرایند تصمیم گیری خرید، بسیار تاثیر گذار است. اولا «ریسک خرید» را به صفر تنزل میدهد. ثانیاَ برای اینکه «درد پرداخت» خرید را از بین برده و موجب می‌شود تا ریسک پذیری مصرف کننده به سطح صفر کاهش یابد.

تنها جایی که مصرف کننده در آن ریسک می کند مصرف خود مواد است. به همین دلیل پس از اینکه مصرف کننده مواد را مورد مصرف قرار داد بدن وی با این مواد آشنا شده و به آن اعتیاد پیدا کرده و در نوبت‌های بعدی پس از اینکه فرد قصد تهیه مواد را پیدا می کند در آن زمان توزیع کننده به وی اعلام می‌کند که باید مبلغ مورد نظر را بپردازد تا بتواند از از این مواد مخدر استفاده کند. به همین دلیل فرد با توجه به اینکه هم تجربه مصرف را پشت سر گذاشته و خطرات مصرف را به جان خریده و هم مجددا قصد دارد تا لذت قبل را تجربه کند این بار دیگر موضوع موضوع خرید و تجربه نیست و این بار موضوع، تداوم استفاده از مواد مخدر است. به همین شکل بسادگی یک مشتری جدید مشتریان توزیع کنندگان مواد مخدر اضافه می شود.

این روش تقریباً امروزه در بسیاری از صنایع کاربرد دارد نمونه های رایگانی که به عنوان سمپل تستر و موارد دیگر که تقریباً در تمام صنایع مشاهده می‌کنیم و افرادی که با روی باز این کار را انجام می دهند، دقیقا ساقی مارکتینگ را اجرا میکنند. در صنعت دخانیات این موضوع کاربرد زیادی دارد و توزیع کنندگان و فروشندگان دخانیات سیگار ها را به صورت نخی و باز در اختیار مصرف کنندگان قرار می دهند و مصرف کنندگان پس از مصرف طعم و لذت مصرف را کشیده و پس از آن اقدام به خرید سیگار همان برند از توزیع کننده می کنند.

از این به بعد هرجا پیتزا، ساشت یا نمونه رایگان دیدیم، بدانیم که «پنیر رایگان، تنها در تله موش پیدا می شود»، و ضمنا همواره این ضرب المثل قدیمی پارسی را بخاطر داشته باشیم «که اگر کاه از ما نیست، کاه دان مال ماست»!

نسل زد، چه مدیرانی را می پسندد؟

صادق خان مدیر ایده آل نسل Z

صادق خان، شهردار لندن یکی از اولین مهاجرانی است که به سمت شهرداری لندن، یکی از مهم‌ترین شهرهای کره زمین منصوب شده است. صادق خان که ریشه پاکستانی دارد، بسیار باهوش و خوش فکر است و نسل امروز و دغدغه های آن را به خوبی درک کرده است. گذشته از اینکه انگلستان تا چه حد متحول شده که مهاجرین در آن می توانند به سمتهای بالای سیاسی و اقتصادی دست یابند، صادق خان شهرداری متفاوت است.

موضوعاتی که صادق خان در مدیریت خود پیگیری می‌کند، تمام آن کارهایی است که سایر شهردار های قبلی لندن همه پیش از این انجام می دادند و در حقیقت صادق‌خان کار خاصی بیشتر از شهردار های قبلی نمی‌کند. اما کاری که صادق آن بسیار در آن تبحر دارد، استفاده بهینه از شبکه‌های اجتماعی و گزارش دادن هر روزه به مردم است. با این روش ساده خان دو هدف مهم را دنبال می کند. اولین هدف موضوع گزارش دادن یا کایزن است که روند جریان اطلاعات را از شهرداری به مردم تسهیل کرده و مردم حس می‌کند که خودشان در اداره شهرسهیم هستند.

دومین موضوع، کاهش آنتروپی مثبت و افزایش آنتروپی منفی در شهرداری لندن است. جایی که همه تصور می‌کردند یکی از خشکترین و جدی ترین فضاهای کاری است و نسبت خیلی زیادی با شبکه‌های اجتماعی ندارد صادق‌خان این فضای جدی را تبدیل به فضایی صمیمی و شبیه شبکه های اجتماعی کرده و همواره با ارتباط با بیرون از این فضا، مردم را در امور اداره شهر لندن دخیل کرد. با این کار صادق خان نمایش می دهد که توانایی اداره شهر را داشته و مردم احساس رضایت بیشتری میکنند. به علاوه اینکه اگر اشتباهی در شهرداری رخ دهد مردم با اغماض نسبت به این اشتباه چشم‌پوشی می‌کنند. زیرا در جریان تمامی امور شهری هستند و همواره خود را در امور اداره شهر خود سهیم می دانند.

صادق خان با کاهش آنتروپی مثبت و افزایش آنتروپی منفی، افکار عمومی را نسبت به شهرداری به شکل غیر منتظره‌ای مثبت نموده و مدیریت خود را به عنوان یک مدیریت باکفایت نمایش می دهد. صادق خان بسیار هوشمندانه به این موضوع پی برده که نسل جدید (Z) نسل شبکه‌های اجتماعی و ارتباط است و برای اینکه بتواند در رده‌های بعدی قدرت حضور داشته باشد باید بتواند گزارشات سریع درست کوتاه و مفیدی به کاربران ارائه دهد تا کاربران در افکار عمومی کاربران به شکل غیر منتظره‌ای مفید جلوه کند.

بدین ترتیب به عنوان یک مدیریت موثر و مفید جلوه خواهد کرد. شک نداشته باشید که بعد از این صادق خان را در سمت هایی مثل نخست وزیری یا وزارت امور خارجه خواهید دید. صادق خان یکی از بهترین مدیرانی است که کشف کرده مدیریت امروز مدیریت افکار عمومی و شبکه سازی و ایجاد ارتباط است و اگر بتواند افکار عمومی را در دست بگیرد می‌تواند شهرداری را به زیبایی مدیریت کند حتی اگر بخشی از کارها درست پیش نرود یا حتی اینکه کار ها مانند قدیم پیش برود. شاید بتوان این روش را “مدیریت به سبک صادق خان” نامید.

آنتروپی چیست؟

آنتروپی (Entropy)، مفهومی علمی و همچنین یک ویژگی فیزیکی قابل اندازه گیری است که بیشتر با حالت بی نظمی، تصادفی یا عدم قطعیت همراه است. این اصطلاح و مفهوم در زمینه های مختلفی استفاده می شود، از ترمودینامیک کلاسیک، جایی که برای اولین بار شناخته شد، تا توصیف میکروسکوپی طبیعت در فیزیک آماری، و اصول نظریه اطلاعات. کاربردهای گسترده ای در شیمی و فیزیک، در سیستم های بیولوژیکی و ارتباط آنها با زندگی، در کیهان شناسی، اقتصاد، جامعه شناسی، و خصوصا در دانش مدیریت و بازاریابی و فروش.

در سال 1803، اصول بنیادین تعادل و حرکت، توسط ریاضیدان فرانسوی لازار کارنو ابداع شد. کارنو معتقد بود در هر ماشینی، شتاب ها و تکان های قطعات متحرک نشان دهنده از دست دادن لحظه فعالیت است. در هر فرآیند طبیعی تمایل ذاتی به اتلاف انرژی مفید وجود دارد. در سال 1824، پسر لازار، سعدی کارنو، بر اساس آن اثر، بازتاب‌هایی در مورد نیروی محرکه آتش را منتشر کرد. بعدها مهندس اسکاتلندی ویلیام رانکین در سال 1850 تابع ترمودینامیکی و پتانسیل حرارتی را معرفی کرد. در سال 1865، رودولف کلازیوس، فیزیکدان آلمانی، یکی از بنیانگذاران برجسته رشته ترمودینامیک، آن را به عنوان ضریب مقدار بی نهایت کوچک گرما به دمای لحظه ای تعریف کرد.

در مدیریت، هرچه سیستم بزرگتر باشد ، آنتروپی در مدیریت بالاتر است. به عبارت دیگر ، سازمان های بزرگتر از سازمان های کوچکتر احتمالات بالقوه بیشتری برای بروز بی نظمی دارند. سازمان برای حفظ نظم و وضع موجود به سیستم مدیریتی نیاز دارد. وظیفه مدیریت است که آنتروپی را دور نگه دارد و باعث سردرگمی سازمان نشود. سیاست ها ، رویه ها ، فرایندها و سیستم ها بخشی از سیستم مدیریت هستند.

آنتروپی بصورت ساده به گرایش سیستم بی نظمی اشاره دارد. سیستم های بسته به مرور زمان فرو می ریزند زیرا نمی توانند انرژی یا داده جدیدی از محیط دریافت کنند ، اما سیستم های باز دارای آنتروپی منفی هستند ، به این معنی که می توانند با حفظ ساختار یا حتی تزریق انرژی اضافی ، خود به خود ترمیم شوند و پویا بمانند.

سیستم های پویا می توانند با تغییر شرایط زمان و مکان به روش های مختلف به اهداف مشترک برسند. آنتروپی مثبت در جهت مخالف عمل می کند تا انحرافات را اصلاح کرده و سیستم را در محیط نگه دارد.

آنتروپی وضعیتی نامنظم در سیستم است که باعث از دست رفتن انرژی و در نتیجه کاهش انرژی موجود برای تکمیل کار می شود. در قانون دوم ترمودینامیک ، مدیریت آنتروپی یک مفهوم ضروری است زیرا هنگام تلاش باید برای به حداکثر رساندن کارایی و موفقیت یک شرکت مورد توجه قرار بگیرد.

مفهوم آنتروپی منفی، بالعکس آنتروپی مثبت است. آنتروپی منفی ایجاد وضعیت منظم در سیستم است که باعث مصرف بهینه انرژی و در نتیجه افزایش بهره وری انرژی موجود برای تکمیل کار می شود. در سیستمهای مدیریتی و جوامع، وجود آنتروپی منفی با ارتباط با محیط خارج ایجاد می شود. هر سازمان یا جامعه ای که ارتباط بیشتری با بیرون داشته باشد، بی نظمی کمتری دارد و بالعکس. دراقتصاد هم به سادگی مشاهده می شود که ارتباطات آزاد و بدون قید و بند موجب ایجاد بازارهای رقابتی و رشد اقتصادی خواهد شد.

بازاریابی پایین به بالا چیست؟

بازاریابی پایین به بالا (Bottom up marketing)، چیست؟

بازاریابی پایین به بالا (Bottom up marketing) فرایندی در طراحی استراتژی ها و برنامه های بازاریابی است. که در آن برخلاف روال رایج در بسیاری از شرکت ها، استراتژی های بازاریابی از پایین و توسط مشتریان یا واحدهایی که با بازار سروکار دارند، شکل می گیرند نه توسط مدیران ارشد شرکت.

لازم نیست یک دانشمند بازاریابی باشیم تا متوجه شویم که بازاریابی سنتی دیگر کار نمی کند. مشتریان هر روز با هزاران پیام مواجه می‌شوند و به لطف استراتژی‌های ناکارآمد، کمتر و کمتر علاقه‌مند به خرید می‌شوند. این امر اندازه گیری اثربخشی یک کمپین بازاریابی را بسیار دشوار می کند.

این مفهوم برای اولین بار توسط ریس و تروت در کتابی به همین نام مطرح شد و در آن نویسندگان با ذکر مثال هایی از شرکت های موفق، از این فرایند دفاع کردند. خلاصه داستان این است که پر سر و صداترین شرکت بودن در بازار دیگر یک استراتژی بازاریابی قابل دوامی نیست.

مشتریان علاقه ای به صحبت کردن از بالا به پایین ندارند. اما آنها به انتخاب و توانایی تهیه محصولاتی که می خواهند اهمیت می دهند. کارمندان و کارشناسان حوزه این را بهتر از هر کسی می‌دانند و بینش‌های ارزشمندی را در مورد نکات و نیازهای مشتری ارائه می‌دهند. امروزه این ایده به “بازاریابی از پایین به بالا” معروف شده است.

بازاریابی از بالا به پایین به عنوان یک استراتژی ترویجی تعریف می شود که از بالای هرم به پایین ترین سطوح آن می رسد. مدیران و مدیران ارشد شرکت، استراتژی ای را که می خواهند اتخاذ کنند، تعریف می کنند و این را به مدیریت بالا و سایر مقامات ابلاغ می کنند. سرپرستان و مدیران میانی وظایفی را به کارمندان محول می‌کنند که تاکتیک‌هایی را برای مطابقت با استراتژی ایجاد می‌کنند. بازاریابی از بالا به پایین صدها سال است که مورد استفاده قرار می گیرد و به عنوان رویکرد سنتی بازاریابی در نظر گرفته می شود.

بازاریابی پایین به بالا این مدل را تغییر می دهد. پایین ترین پله ها در یک سازمان، یعنی کارکنان و پیمانکاران، اطلاعاتی را در مورد روندهای جاری، اخبار و بینش مخاطبان ارائه می دهند. این بینش‌ها برای ایجاد تاکتیک‌های فردی (یعنی نیازهای تک‌مشتری) استفاده می‌شوند که از نردبان تصمیم گیری شرکت عبور می‌کنند. سپس تکالیف تکمیل شده و به مقامات بالاتر فرستاده می‌شود که کار را تایید کرده و برای مدیران مربوطه ارسال می‌کنند.

بازاریابی از بالا به پایین در سازمانی مانند Mountain Dew بسیار مشهود است. مدیران سطح بالا برای ایجاد اهداف بازاریابی (یعنی فروش نوشابه بیشتر) یک تحلیل موقعیتی انجام می دهند. تجزیه و تحلیل به ایجاد یک استراتژی بازاریابی، معمولا با اهداف بسیار گسترده تبدیل می شود. سپس این تصمیم‌ها به مدیران سطح متوسط منتقل می‌شود، که کارکنان خود را وادار می‌کنند تا تبلیغات گرافیکی، کپی و پویا (تاکتیک) ایجاد کنند که در استراتژی بازاریابی به اوج خود می‌رسد.

در طرف دیگر طیف، HubSpot رویکردی از پایین به بالا برای بازاریابی وجود دارد. این رویکرد ابتدا با مشتریان خود شروع می شود. نیاز مشتری که می توانند با استفاده از یک تاکتیک برآورده کنند چیست؟ چگونه کارشناسان داخلی آنها می توانند این تاکتیک را به یک استراتژی تبدیل کنند؟ کارمندان با دانش قوی در مورد نیازهای مشتری گفته شده می توانند شروع به مشارکت در مرحله برنامه ریزی فرآیند کنند. به عبارت دیگر: بازاریابی از پایین به بالا یعنی ذهن خود را در بازار خود قرار می دهید. با غرق شدن در نیازهای مشتریان خود، می توانید مسیرهای جدیدی را کشف کنید که در آن مشتریان با شرکت شما و خدمات آن در تماس هستند.

برخلاف تصور رایج، واقعاً هیچ راه اشتباه یا درستی برای قرار دادن “مثلث” بازاریابی شما وجود ندارد. با این حال، چند نقطه قوت و ضعف وجود دارد که باید قبل از هر تصمیم گیری جدی از آنها آگاه باشید.

دلیلی وجود دارد که چرا بازاریابی از بالا به پایین قالبی سنتی است. این استراتژی یک مرحله برنامه ریزی بسیار ساده را حفظ می کند و از یک فرآیند تصمیم گیری متمرکز پشتیبانی می کند. همه نقش‌ها و مسئولیت‌ها در سازمان بسیار واضح هستند، که باعث افزایش زمان برای بازاریابی و بهبود ارتباطات داخلی می‌شود.

شکاف های دانش ممکن است منجر به بازاریابی ناکافی شود و مشارکت کمتر کارکنان می تواند باعث فرسودگی شغلی شود و تاکتیک ها و استراتژی ها کمتر مشتری محور هستند.

این همان جایی است که بازاریابی از پایین به بالا شروع می شود. یکی از بزرگترین نقاط قوت این روش، فرآیند برنامه ریزی غیرمتمرکز است که به هر عضو تیم اجازه می دهد تا تخصص و ورودی خود را ارائه دهد. هر گونه شکاف دانش از سطوح بالاتر توسط تعداد زیادی از کارمندان پشتیبانی می شود و تاکتیک های جدیدی را برای ایجاد یک استراتژی شناسایی می کنند. بازاریابی پایین به بالا به ویژه در صنعت فنی قوی است.

امروزه ایکیا به عنوان بزرگ ترین فروشگاه زنجیره ای مبلمان منزل شناخته می شود، که مدل کسب و کار آن به صورت «فروش مبلمان به صورت قطعات مجزا از هم و سوار کردن مبل توسط خود مشتری» می‌باشد.

این مدل برای اولین بار توسط کارگر حمل و نقل یکی از شعبه های شرکت پیشنهاد شد. این کارگر زمانی که می‌خواست میز خریداری شده توسط مشتری را داخل خودروی او جا بدهد، متوجه شد که میز در صندوق عقب جا نمی‌گیرد. برای همین، میز را از هم سوا کرد و به مشتری یاد داد که چگونه آن را در منزل سر هم کند.

آکادمی آنلاین عیب پوش

اسکیومورفیسم چیست؟

اسکیومورفیسم (Skeuomorphism)، یا نام پارسی آن آشنا نمایی، سبک یا شیوه ای از طراحی است که در آن هنگام طراحی از مواد یا اشکالی تقلید می‌شود، که برای بیننده یا کاربر از قبل آشنا به نظر می رسد.

ممکن است در برخی اوقات این روش طراحی، توجیه کاربردی یا اقتصادی نداشته باشد. اما برای طراح ایجاد حس نزدیکی و آشنایی کاربر با محصول طراحی شده اهميت بیشتری دارد.

یکی از اهداف استفاده از اين سبک طراحی،  جلوگیری از مقاومت کاربران جدید نسبت به محصولات است. تمام انسانها ذاتا دوست ندارند موضوعات جدید برای آنها چالش ایجاد کند و با چیزی که با آن آشنایی بیشتری دارند، رابطه بهتری برقرار می کنند. بنابراین تولید کنندگان و توسعه دهندگان همواره سعی دارند تا راحتی را به کاربران هدیه کنند و چالش های روبروی آنها را حداقل در وهله اول کم کنند.

برخی از متخصصان معتقدند نقطه مقابل آشنا نمایی، طراحی تخت است.  این سبک از طراحی،  شیوه طراحی تجاری و انتزاعی است. یکی از مشهورترین نمونه های این سبک از طراحی را می توان در طراحی اپل مشاهده کرد.  اپل، سعی کرد تا ظاهر رابط گرافیکی و کاربری و همچنین طراحی سخت افزاری خود را با طراحی تخت نمایش دهد. این مهم در حالی است که آی‌اواس و رقبای پیش از آن، از طرح‌های آشنا نما زیاد استفاده می‌کردند.

امروزه این سبک از طراحی هنوز طرفداران بسیاری دارد و کاربران احساس نزدیکی و راحتی و آشنایی بیشتری با محصولات اینچنینی دارند. از نمونه های این روش طراحی می توان به طراحی ماشین‌حساب، برنامه یادداشت‌ها با برگ‌های پاره‌شده یا گیم سنتر با نمد سبز و غیره هستند.

ادگار شاین

ادگار هنری شاین

ادگار هنری شاین دانشمند امریکایی مدیریت، در ۵ مارس ۱۹۲۸  در شهر زوریخ سوییس دیده به جهان گشود. پدرش مارسل شاین، استاد سابق دانشگاه شیکاگو بود. شاین، در دانشگاههای استنفورد، شیکاگو و هاروارد تحصیل کرد. شاین در همین دانشگاهها شروع به تدریس کرد اما شهرت وی از دانشکده مدیریت اسلون MIT است.

در طول مدت تدریس، شاین کمک های قابل توجهی در زمینه توسعه سازمانی در بسیاری از زمینه ها از جمله توسعه شغلی، مشاوره فرآیند گروهی و فرهنگ سازمانی انجام داد.

یکی از مهمترین ابداعات ادگار شاین، تصویرسازی الگوی فرهنگ سازمانی شاین بود. تحقیقات اولیه او در اواسط دهه 1970، پنج گروه احتمالی را شناسایی کرد: استقلال، امنیت/ثبات،  شایستگی فنی-عملکردی، شایستگی مدیریت عمومی، و خلاقیت کارآفرینی. مطالعات بعدی در دهه 1980 سه ساختار را به این موضوع اضافه کرد. خدمت یا تعهد،  چالش ، و سبک زندگی.

شاین این الگوی فرهنگ سازمانی را ابتدا در دهه 1980 ارائه کرد و بعدها آن را توسعه داد. درسال 2004 شاین سه سطح متمایز را در فرهنگ سازمانی شناسایی و ادارئه کرد که به نام الگوی فرهنگ سازمانی شاین شهرت یافت.

این سه سطح به میزان قابل رویت بودن پدیده های فرهنگی مختلف برای ناظر بیروی اشاره دارد.

مصنوعات (رفتارها، پوشش ها و سمبل ها)شامل هر عنصر ملموس، آشکار یا شفاهی قابل شناسایی در هر سازمانی است. معماری، مبلمان، لباس پوشیدن، جوک های اداری، همه نمونه ای از مصنوعات سازمانی هستند. مصنوعات عناصر قابل مشاهده در یک فرهنگ هستند و توسط افرادی که بخشی از فرهنگ نیستند قابل شناسایی هستند.

ارزش های مورد حمایت، ارزش ها و قوانین رفتاری بیان شده سازمان هستند. این است که چگونه اعضا سازمان را برای خود و دیگران نمایندگی می کنند. این اغلب در فلسفه های رسمی و بیانیه های عمومی هویت بیان می شود. گاهی اوقات می تواند پیش بینی ای برای آینده باشد، از آنچه که اعضا امیدوارند تبدیل شوند. نمونه هایی از این امر می تواند حرفه ای بودن کارمندان، یا شعار “اول خانواده” باشد. اگر ارزش‌های مورد حمایت رهبران با مفروضات ضمنی عمیق‌تر فرهنگ مطابقت نداشته باشد، ممکن است مشکل ایجاد شود.

باورهای بنیادین، مفروضات اساسی مشترک رفتارهایی عمیقاً نهفته و بدیهی هستند که معمولاً ناخودآگاه هستند، اما جوهره فرهنگ را تشکیل می دهند. این مفروضات معمولاً به خوبی در پویایی دفتر ادغام می شوند که تشخیص آنها از درون دشوار است.

لنگر شغلی بخشی از آن چیزی است که فرد با روشن کردن تصویر خود درباره  نیازها و انگیزه ها، استعدادها، و  ارزش ها، پیدا می کند، لنگر مجموعه ای از نیازها، ارزش ها و استعدادهایی است که زمانی که فرد مجبور به انتخاب شود کمترین تمایل را دارد که تسلیم شود. این مفهوم تلاش شاین برای بازتاب جستجوی مادام العمر هر انسانی برای یافتن خود است. ادگار شاین سرانجام در۲۶ ژانویه ۲۰۲۳ در گذشت.

چشم انداز چیست؟

ویژن(vision) یا چشم انداز چیست؟

چشم انداز یا ویژن(vision)، سندی است که سازمانها برای بیان اهداف خود تعریف می‌کنند و این سند بر پیش‌بینی آینده بازار، تلاش در هدایت فرایند تصمیم‌گیری تاکید دارد. این سند چگونگی سازمان در آینده را تعریف می‌کند. چشم‌انداز یک افق دراز مدت است که گاهی جهانی را که سازمان در آینده در آن فعالیت می‌کند توصیف می‌کند. برای مثال، نیکوکاری که به فقیری کمک می‌کند ممکن است بیانیه چشم‌اندازی داشته باشد که می‌گوید: «یک جهان بدون فقر». یک بیانیه چشم‌انداز آینده سازمان را به صورت خلاصه بیان می‌کند. این بیانیه بر روی آینده متمرکز می‌شود.

به بیان ساده، چشم انداز آینده آن سازمان و کسب‌وکار آن سازمان را توصیف و تفسیر می‌کند. اینکه قرار است کسب و کار چه جایگاهی داشته باشد، چگونه باشد، آرزوهای آن چیست و …. چشم انداز باید خوب پرداخته شده باشد و به تیم برای دستیابی به آن، «الهام»‌ ببخشد. بعلاوه اینکه باید دارای «معنا» و «ارزش» باشد و پس از آن بلندپروازی های سازمان را توضیف کند.

بیانیه چشم انداز چیست؟

بیانیه چشم انداز (Vision Statement) سندی است که اهداف فعلی و آینده یک سازمان را بیان می کند. چشم انداز یک شرکت باید با ماموریت، برنامه ریزی استراتژیک، فرهنگ و ارزش های اصلی آن هماهنگ باشد. بیانیه چشم انداز تنها در تجارت استفاده نمی شود، زیرا سازمان های غیرانتفاعی و ادارات دولتی نیز از آن برای تعیین اهداف استراتژیک استفاده می کنند.

بیانیه های چشم انداز لزوماً به صورت سنگی تنظیم نمی شوند. در صورت لزوم می توان آنها را بازگرداند، بررسی و اصلاح کرد. با این حال، هر گونه تغییر باید حداقل باشد، زیرا بیانیه چشم انداز دستورالعملی برای برنامه استراتژیک یک شرکت است، بنابراین باید به طور کامل بررسی شود.

چشم انداز تجاری یک سازمان ممکن است در طول زمان تغییر کند، زیرا شرکت ها با محیط کسب و کار خود و عوامل خارجی که ممکن است بر توانایی آنها برای دستیابی به ماموریت آنها تأثیر بگذارد، سازگار شوند.

بیانیه چشم انداز اندازه یا تعداد کلمات خاصی ندارد. هر چقدر هم که طولانی باشد، بیانیه چشم انداز به طور رسمی نوشته شده است و به عنوان مرجع در اسناد شرکت استفاده می شود تا به عنوان راهنمای اقدامات برنامه ریزی استراتژیک کوتاه مدت و بلندمدت عمل کند.

هدف از بیانیه چشم انداز چیست؟

همانطور که گفته شد، بیانیه چشم انداز بخش بسیار مهمی از یک سازمان است زیرا با ماموریت، ارزش های اصلی و فرهنگ آن همسو است. همچنین برنامه استراتژیک را هدایت می کند، زیرا اهداف آینده را تعیین می کند. مانند بیانیه ماموریت، بیانیه چشم انداز یک سند زنده است که به عنوان یک لودستار شناخته می شود تا یک شرکت را به سمت نوآوری بعدی هدایت کند.

همچنین انواع مختلفی از بیانیه های چشم انداز وجود دارد، زیرا شرکت ها دارای ارزش های اصلی منحصر به فرد هستند. به عنوان مثال، یک بیانیه چشم انداز انگیزشی هم انگیزه کارکنان موجود را ایجاد می کند و هم استعدادها را به سمت شرکت سوق می دهد. آن‌ها می‌خواهند در مکانی با چشم‌انداز تجاری که با ارزش‌های شخصی آن‌ها همسو باشد، کار کنند. بیانیه چشم انداز قوی همچنین به متمایز کردن شرکت شما از دیگران کمک می کند. همه شرکت ها می خواهند سودآور شوند، اما یک شرکت می تواند یک بیانیه چشم انداز منحصر به فرد ایجاد کند که برای مشتریان و کارمندانش جذاب باشد.

بسیار آسان است که در جزئیات بیانیه ماموریت خود و چالش های روزمره اداره یک سازمان غرق شوید. به همین دلیل است که شما به یک بیانیه چشم انداز بلند مدت نیاز دارید تا تلاش های شما را هدایت کند و به شما در برنامه ریزی بلندمدت کمک کند.

اکنون که یاد گرفتیم چشم انداز شرکت چیست، بیایید به تفاوت های اصلی بین چشم انداز و بیانیه ماموریت و نحوه ارتباط آنها با یکدیگر نگاه کنیم.

بیانیه چشم انداز در مقایسه با بیانیه ماموریت

بیانیه چشم انداز و بیانیه ماموریت هر دو به یک اندازه برای یک شرکت مهم هستند زیرا مکمل یکدیگر هستند و جهت شرکت شما را هدایت می کنند. تفاوت اصلی بین آنها این است که بیانیه ماموریت آنچه را که شرکت شما انجام می دهد را توصیف می کند، در حالی که بیانیه چشم انداز شما توضیح می دهد که شرکت در آینده چه تلاشی برای دستیابی به آن دارد.

از سوی دیگر، شباهت اصلی آنها این است که هر دو باید با ارزش‌ها و فرهنگ اصلی شرکت شما همسو شوند زیرا همه این عناصر هویت و عوامل تمایز شرکت شما را تشکیل می‌دهند.

هنگامی که مأموریت و بیانیه چشم انداز شرکت خود را تنظیم کردید، کار سخت شروع می شود. اکنون می توانید یک برنامه استراتژیک ایجاد کنید و پروژه های خود را اجرا کنید.

هنگامی که بیانیه چشم انداز در جای خود قرار گرفت، کار سخت آغاز می شود. نرم افزار مدیریت پروژه به شما کمک می کند تا به اهداف و اهداف خود برسید. مدیران پروژه، عموما این کار را با یکی از قوی ترین نمودارهای گانت موجود در بازار انجام می دهد.

ابزار مدیریت کار ما، یک جدول زمانی بصری ایجاد می کند، وابستگی های کار را پیوند می دهد و نقاط عطف را تعیین می کند. اکنون می دانید چه وظایفی ضروری هستند و آیا پیشرفت واقعی شما با آنچه که برنامه ریزی کرده اید همسو است یا خیر. با استفاده از نرم افزار مدیریت کار ما امروز به صورت رایگان، دیدگاه خود را به واقعیت تبدیل کنید.

چشم‌اندازها را می‌توان تحت عناوینی مانند چشم‌انداز فرهنگی، بوم‌شناسی چشم‌انداز، برنامه‌ریزی چشم‌انداز، ارزیابی چشم‌انداز و طراحی چشم‌ انداز نیز مورد بررسی قرار داد.

آکادمی آنلاین عیب پوش

روش فلدمن چیست؟

روش فلدمن

بن فلدمن، فروشنده مشهور شرکت بیمه نیویورک بود و رکورددار فروش در جهان است. که برخی وی را به عنوان بزرگ ترین فروشنده قرن بیستم می شناسند. در اوایل سال 1979، فلدمن بیش از هرکس دیگری در تاریخ بیمه عمر فروخت.

او از سال 1942 تا زمان مرگش در سال 1993، بیمه نامه های زندگی را با ارزش اسمی کل حدود 1.5 میلیارد دلار برای نیویورک لایف فروخت. او زمانی رکورد جهانی بیشترین محصولات فروخته شده (از نظر ارزش) توسط یک فروشنده را در اختیار داشت. در اواخر دوران کاری او، مجموع کمیسیون سالانه او بیش از 1,000,000 دلار در سال بود. در آن زمان، این مجموع فروش تنها با کل نیروهای فروش سایر شرکت‌های بیمه برابر بود، اگرچه مدت‌هاست که اسماً از آنها پیشی گرفته‌اند.

زمانی از او پرسیده شد که چگونه می تواند چنین محصول نامشهودی مانند بیمه عمر را بفروشد، فلدمن پاسخ داد: “من بیمه عمر نمی فروشم. من پول می فروشم. من دلارها را به پنی می فروشم. قیمت دلارهای من هر دلار 3 سنت در سال است.”

ویژگی بارز وی این بود که هر شب مدت دو ساعت به مرور و تمرین مطالبش می‌پرداخت تا روز بعد آمادگی کامل داشته باشد. بعدها اندرو تامسون متد کاری فلدمن را با نام «روش فلدمن» به چاپ رساند. روش فلدمن برمهمترین بخش گامهای فروش یعنی آماده سازی اشاره دارد. گام ابتدایی فروش برنامه ریزی و تمرین پیش از حضور در مسیر، توسط بن فلدمن ابداع شده است.

فلدمن متوجه شده بود که پرسش هایی مناسب و به جا، می‌تواند یک فرد بی علاقه یا منفی را به سرعت به یک مشتری تبدیل کند. یکی از تکنیکهای فلدمن این بود که به محصولش به عنوان محصول نگاه نمیکرد و به عنوان یک باور یا ارزش معنوی به آن مینگریست و این نگرش را انتقال میداد. فراموش نکنیم فروش بیمه عمر، از سخت ترین شغلها در فروش است. فروشنده کالایی را به مشتری میفروشد که مزایای ان بعضا بعد از مرگ وی به وی تعلق میگیرد.

اغلب فروشندگان فقط با اصلاح جملات خود به هنگام ارایه مطالب می‌توانند نتایج بهتری به دست آورند. گزینش کلمات صحیح در یک پرسش یا پاسخ می‌تواند تاثیر عمیقی به جای بگذارد و تنها راه اطمینان از عالی بودن ساختار جملات، نوشتن آن ها روی کاغذ و تمرین مکرر آن هاست.

نوشته: فرامرز عیب پوش

error: کلیک راست در این سایت غیر فعال است !!