این دانشمند و متفکر بزرگ، در پنجم مارس 1934 دیده به جهان گشود. خانواده کانمن در اوایل دهه 1920 به فرانسه مهاجرت کرده بودند. او دوران کودکی خود را در پاریس گذراند. کانمن و خانواده اش در زمان اشغال پاریس توسط آلمان نازی در سال 1940 در پاریس بودند. کانمن، ده ساله بود که پدرش، افرایم که از بیماری دیابت رنج می برد، درگذشت. ناچارا برای دریافت حمایت اقوام، خانواده وی به انگلستان مهاجرت کردند.
پس از اتمام جنگ خانواده کانمن به اورشلیم مهاجرت کردند. کانمن کارشناسی خود را با گرایش روانشناسی و در رشته ریاضیات را از دانشگاه اورشلیم دریافت کرد. کانمن علاقه زیادی به ریاضیات نداشت اما در روانشناسی نابغه بود.
در سال 1958 برای ادامه تحصیل در رشته روانشناسی در دانشگاه کالیفرنیا، به آمریکا رفت. پایان نامه او در سال 1961، درباره روابط بین صفت ها را در تفاضل معنایی در انسان بود. او برای بررسی تجزیه و تحلیل ساختارهای همبستگی پیچیده و برنامه نویسی فرترن استخدام شد.
در دهه 60 میلادی، کانمن از متفکرین اصلی دانشگاه میشیگان و کمبریج بود. او عضو مرکز مطالعات شناختی، و مدرس روانشناسی در دانشگاه هاروارد بود و برروی «تفکر» و ارتباط آن با مغز و سایر اعضای بدن تحقیق کرد و کتابهای زیادی منتشر کرد. او موفق شد قواعد تفکر خلاف واقع را توسعه دهد و «نظریه هنجار» را به اتفاق دیل میلر منتشر کرد.
در دوران تدریس در کمبریج و هاروارد، کانمن با آموس تورسکی همکاری خود را آغاز کرد. آنها مقاله مشترکی به نام «باور به قانون اعداد کوچک» را در سال 1971 منتشر کردند. پس از آن این دو دانشمند هفت مقاله دیگر تا سال 1980 منتشر کردند.
یکی از مقالات مشهور این دو دانشمند، «قضاوت تحت عدم قطعیت: اکتشاف و سوگیری ها» مشهور شد که برای اولین بار مفهوم «لنگر» را معرفی کردند. کانمن و تورسکی در دانشگاه استنفورد گذراندند، کانمن با ریچارد تالر ملاقات کرد و با وی دوستی خوبی پیدا کرد.
کانمن در نهایت جایزه نوبل اقتصاد را در سال 2002 دریافت کرد. کانمن اولین فردی در جهان است که بدون اینکه حتی یک واحد اقتصاد خوانده باشد، جایزه نوبل این رشته را دریافت کرده است.
میراث کانمن
کانمن بیشتر با کتابهایی همچون «آشفتگی، نقطه ضعفی در قضاوت انسان»، «تفکر، سریع و آهسته» و کتاب مشهور «نویز» شناخته شده اما این دانشمند بزرگ، روانشناسی و تاثیر آن در اقتصاددان را کلاً جابجا کرد. تحقیقات کانمن روی روانشناسی قضاوت و تصمیم گیری و همچنین رفتارهای اقتصادی و رفتاری او بسیار در جهان تاثیرگذار بود.
در سال 2011 مجله فارین پالیسی این دانشمند بزرگ را در فهرست متفکران برتر جهانی قرار داد و در سال 2015، اکونومیست او را به عنوان هفتمین اقتصاددان تأثیرگذار در جهان معرفی کرد.
سرانجام دنیل کانمن در هشتم فروردین ماه 1403، پس از سالها تلاش و تحقیق در 90 سالگی دیده از جهان فروبست و میراثی بزرگ از خود به جای گذاشت. میراثی که بشر بواسطه آن تا کنون پیشرفت و زندگی کرده و هر چه بیشتر به آن بپردازد موفق تر است و هر چه کمتر از آن بهره ببرد، عقب مانده تر و پوسیده تر است. آن میراث ارزشمندترین مفهوم در جهان است: «تفکر».
سایمون لنکستر (Simon Lancaster)، یکی از برترین سخنرانان انگلیسی در حوزه مدیریت، رهبری و سیاست در جهان است. وی پس از اتمام دوره کارشناسی، مدرک کارشناسی ارشد خود را در رشته ارتباطات جمعی گرفت و در همین حوزه شروع به تحقیق و نوشتن کرد.
برای اولین بار در اواخر دهه 1990 متنهایی برای سخنرانی اعضای کابینه تونی بلر نوشت که توجه نخست وزیر انگلستان را جلب نمود و همین امر سبب شد تا برخی از سخنرانی های مهم نخست وزیر بریتانیا را بنویسد.
همکاری لنکستر با کابینه دولت انگلستان، موجب شد تا شرکتهای بزرگ جهان، از او برای آموزش مدیران و رهبران این سازمانها دعوت کنند. وی مشاوره و سخنرانی در شرکتهای بزرگی همچون یونیلور، اچ.اس.بی.سی(HSBC)، هتلهای اینترکانتیننتال، ریوتینتو، نوکیا و نستله را در کارنامه خود دارد.
اولین کتاب او با عنوان «سخنرانی» در سال 2009 با استقبال زیادی مواجه شد و دومین کتاب او با عنوان «ذهن های برنده» در سال 2015 منتشر شد و برنده جایزه کتاب آکسیوم شد. وی یکی از اعضای هیئت مدیره موسسه آموزش عالی هنلی و مدرسه بازرگانی ساوتهمپتون و استاد میهمان در دانشگاه «کمبریج» است.
لنکستر یکی از مفسرین سیاسی در بی.بی.سی است و به طور منظم در اخبار این شبکه ظاهر شده و به تفسیر موضوعات مختلف می پردازد. شبکه های مختلفی از جمله توتال پالتیک، گاردین و دی میلی از او به عنوان مفسر میهمان بهره می برند. سخنرانی او در تد(TED)، تاکنون بیش از سه میلیون بازدید داشته است.
وندل آر اسمیت (Wendell R. Smith) ، از اساتید بزرگ بازاریابی دانشکده مدیریت بازرگانی هاروراد، از محققین بزرگ بازاریابی بود.
اسمیت در سال 1974 پس از استادی در مدیریت بازرگانی و ریاست دانشکده، در سال 1968 به عنوان استاد تمام معرفی شد. وی در سال 1967 از اساتید برجسته بازاریابی امریکا بود که در سال 1970 به ریاست دانشکده منصوب شد. پروفسور اسمیت در سال 1974 پس از استادی در مدیریت بازرگانی و رئیس دانشکده در سال 1968 به درجه استاد تمامی و پرفسوری رسید.
اسمیت بیشتر به علت ترویج مفهوم «بخش بندی بازار» مشهور است. مفهوم بخش بندی بازار تقسیم بازار به بخشهای مختلف است و استراتژی یک کسب و کار بر روی بخشهای فرعی یا بخشی از بازار است تا بتواند مزیت رقابتی درون بخش را به دست آورد.
مقاله مشهور اسمیت که در سال 1956 به نام «تفکیک محصول و بخشبندی بازار به عنوان استراتژی بازاریابی جایگزین» منتشر شد، روند و رویکرد سازمانها به بازار را برای همیشه تغییر داد.
اسمیت بدون شک یکی از تاثیرگذارترین دانشمندان بازاریابی در طول تاریخ بوده و خدمات بسیار بزرگی را به دانش بازاریابی انجام داده است.
تئودور لویت (Theodore Levitt) اقتصاددان آلمانی الاصل آمریکایی و استاد دانشکده بازرگانی هاروارد و از بزرگان بازاریابی امروزی بود. وی سردبیر مجله هاروارد بیزینس ریویو بود که به دلیل افزایش تیراژ این مجله و رایج کردن اصطلاح «جهانی شدن» مورد توجه قرار گرفت. لویت بیشتر به دلیل مفاهیم و نکات تاثیرگذاری که در مدیریت مطرح کرد، مشهور است. یکی از مشهورترین ابداعات لویت، مفهوم «نزدیک بینی بازاریابی» بود. در سال 1983 لویت اعلام کرد که «از این پس هدف شرکتها به جای صرفاً پول درآوردن، ایجاد و حفظ مشتری است».
زندگی تئودور لویت
تئودور لویت در اول مارس سال 1925 در ولمرز آلمان در خانواده ای معمولی دیده به جهان گشود. وی تنها ده سال داشت که خانواده اش به علت وضعیت آلمان آن دوران، به امریکا مهاجرت کردند. تئودور دوران دبستان را در دیتون، در ایالت اوهایو سپری کرد.
در دوران دبیرستان وی، دنیا مشغول جنگ جهانی بود و به همین دلیل پیش از اتمام تحصیل دبیرستان به جنگ فراخوانده شد. تئودور دیپلم خود را از طریق مکاتبه دریافت کرد و پس از جنگ به دانشگاه کالج آنتیوخ رفت و کارشناسی و کارشناسی اشد خود را از این دانشگاه دریافت کرد. سپس به اوهایو رفت و دکترای خود را در رشته اقتصاد از این دانشگاه گرفت . اولین شغل او، تدریس در دانشگاه داکوتای شمالی بود.
لویت در سال 1959 به هیئت علمی دانشکده بازرگانی هاروارد پیوست. بعداً در همان سال، پس از انتشار «نزدیکبینی بازاریابی» در هاروارد بیزینس ریویو، به شهرت رسید.
اگرچه لویت با سرزبان انداختن اصطلاح «جهانی شدن» در مقاله ای با عنوان «جهانی شدن بازارها»که در شماره مه تا ژوئن 1983 مجله هاروارد بیزینس ریویو منتشر شد، مشهور شد اما او مبتکر این اصطلاح نبود. پیش از این در مقالات متعدد نیویورک تایمز اصطلاح «جهانی سازی» مورد استفاده قرار می گرفته اما تا این حدمستقیم و واضح شناخته شده نبود.
لویت جملات و نظریات بسیار جذابی در مدیریت و بازاریابی دارد و بیشتر مطالب او حول و حوش اهمیت مشتری است. وی نویسنده کتاب «کاربرد نظریه بازیها در بازاریابی » و «تخیل بازاریابی» بود و آثارش به یازده زبان ترجمه شده است. او همچنین نویسنده مقالات متعددی در زمینه موضوعات اقتصادی، سیاسی، مدیریتی و بازاریابی بود.
سرانجام لویت پس از تحمل یک دوره بیماری طولانی در 28 ژوئن 2006 در سن 81 سالگی در خانه خود درگذشت. مراسم یادبود او در باشگاه تنیس مورد علاقه اش برگزار شد.
افتخارات تئودور لویت
تئودور لویت چهار بار برنده مسابقات جوایز McKinsey برای بهترین مقاله سالانه در هاروارد بیزینس ریویو شد. وی برنده جایزه آکادمی مدیریت در سال 1962 برای «نوآوری در بازاریابی» و برنده جایزه جان هنکاک برای به عنوان روزنامه نگار تجاری برتر سال 1969 بود.
لویت همچنین جایزه چارلز کولیج پارلین به عنوان “مرد بازاریابی سال را درسال 1970 گرفت. دریافت جایزه جورج گالوپ برای تعالی بازاریابی در سال 1967 و جایزه Paul D. Converse در سال 1978 از انجمن بازاریابی آمریکا برای کمک های عمده به بازاریابی و جایزه ویلیام ام مک فیلی در سال 1989 از شورای مدیریت بین المللی برای کمک های عمده به مدیریت، از افتخارات تئودور لویت است.
دکتر دیوید نورتون از دانشمندان بزرگ مدیریت و رهبری و یکی از بنیانگذاران کارت امتیازی متوازن است. نورتون یکی از مشهورترین مشاوران بینالمللی است که از سال 1992 به همراه رابرت کاپلان ارائه مشاوره در زمینه خدمات کارت امتیازی متوازن را آغاز کرده و به همین مفهوم در جهان شهرت دارد.
دیوید.پی.نورتون در سال 1941 در فلوریدا دیده به جهان گشود. وی مدرک کارشناسی مهندسی برق خود را از موسسه پلی تکنیک Worcester، و مدرک کارشناسی ارشد در تحقیقات عملیاتی از موسسه فناوری فلوریدا، MBA از دانشگاه ایالتی فلوریدا و دکترای خود را در مدیریت بازرگانی از دانشکده بازرگانی هاروارد دریافت کرد.
کارت امتیازی متوازن(BSC)
دیوید نورتون در سال ۱۹۹۲، به همراه همکارش پرفسور دکتر رابرت کاپلان، تحقیقات وسیعی را برروی چالش گزارش دهی اقدامات مالی را آغاز کردند. در سازمان های سودآور، بررسی های مالی، گزارش هایی از تاریخ گذشته ارائه می کردند. این گزارشات نشان می دادند که چه اتفاقاتی در ماه، فصل یا سال گذشته رخ داده، اما توان اینکه در مورد آینده گزارشی ارائه کنند، نداشتند. این دو دانشمند قصد داشتند به دقت دریابند کدام شاخصها به آینده مربوط می شوند و می توانند شاخص اصلی باشند. پیدا کردن این شاخص ها و تاثیر آنها بر استراتژی سازمان، به هدف این تحقیق تبدیل شد و نهایتا روش BSC شکل گرفت.
این متُد متمرکز بر معیارهای به کار گرفته شده در چهار حوزه کلیدی یعنی امور مالی، مشتریان، فرآیندهای داخلی کسب و کار و یادگیری و نوآوری است که نیازمند آن هستند سازمان برای سنجش آن ها، اهدافش را به وضوح روشن کند. کارت امتیاز متوازن نمایانگر تفسیر استراتژی سازمان است و نشان میدهد که ریشه مشکلات در کجاست.
افتخارات نورتون
دکتر دیوید نورتون مؤسس و رییس مرکز همکاری کارت امتیازی متوازن(BSC) در لینکلن واقع در ایالت ماساچوست است. او همچنین مؤسس و رییس مرکز راهحلهای رنسانس است که یک شرکت ارایهدهنده خدمات مشاوره در خصوص کارت امتیاز متوازن است.
کتاب های وی به 23 زبان ترجمه شده است. مفهوم کارت امتیازی متوازن توسط ویراستاران هاروارد بیزینس ریویو به عنوان یکی از تاثیرگذارترین ایده های مدیریتی در 75 سال گذشته انتخاب شد.
هربرت الکساندر سایمون، از بزرگترین دانشمندان مدیریت و علوم سیاسی بود که تحقیقات و نوشته های وی تاثیر شایانی بر رشتههایی چون علوم کامپیوتر، اقتصاد مدیریت و روانشناسی شناختی گذاشت. علاقه پژوهشی او تصمیمگیری درون سازمانی متمرکز بود. وی بیشتر به دلیل نظریههای «عقلانیت محدود(مرزبندی شده)»[1] و «فرایند تصمیم گیری و رضایت بخشی»[2] مشهور است. او برنده جایزه نوبل اقتصاد در سال 1978 و جایزه تورینگ در علوم کامپیوتر در سال 1975 است.
جالب است که سایمون در میان پیشگامان چند حوزه علمی مدرن روز مانند هوش مصنوعی، پردازش اطلاعات، تصمیمگیری، حل مسئله، نظریه سازمان و سیستمهای پیچیده بود. او در زمره نخستین دانشمندانی بود که معماری پیچیدگی را تحلیل کرد و سازوکار تقدم امتیازی[3] را معرفی کرد تا قانون قدرت را توضیح دهد.
زندگینامه سایمون
هربرت الکساندر سایمون در 15 جولای 1916 در میلواکی[4] در ایالت ویسکانسین دیده به جهان گشود. پدرش، آرتور سایمون (1881- 1948) مهندس برق بود که در سال 1903 از آلمان به ایالاتمتحده مهاجرت کرده بود و مهندسی خود را در دانشگاه فنی دارمشتات[5] اخذ کرده بود. آرتور مخترع و وکیل مستقل ثبت اختراع بود. مادرش، ادنا مارگاریت مرکل (1888- 1969) پیانیستی حرفه ای بود و از پراگ به امریکا مهاجرت کرده و اجدادش پیانوساز و زرگر بودند.
سایمون در مدارس عمومی میلواکی درس خواند. درآنجا بود که علاقه خود به علم را نشان داد. خانواده سایمون او را با این ایده آشنا کردند که رفتار انسان را میتوان به طور علمی مطالعه کرد؛ دایی اش، هارولد مرکل (1892 – 1922) که در دانشگاه ویسکانسین مدیسون زیر نظر جان آر. کامونز، اقتصاد میخواند، به یکی از نخستین افراد تأثیرگذار بر او تبدیل شد. سایمون در کتابهای هارولد با اقتصاد و روانشناسی و علوم اجتماعی آشنا شد.
در سال 1933، سایمون وارد دانشگاه شیکاگو شد و به تحصیل در زیستشناسی پرداخت اما به خاطر «کور رنگی و رفتار ناشیانه در آزمایشگاه» ترجیح داد که این رشته را رها کند. سایمون در کودکی متوجه شد که کور رنگ است و جهان خارجی همان چیزی نیست که درک کرده است. وی وقتی در دانشکده بود، بر روی علوم سیاسی اقتصاد تمرکز کرد. مهمترین مربی وی هنری شولتز، اقتصادسنج و اقتصاددان ریاضیاتی بود. سایمون هم مدرک کارشناسی ارشد (1936) و هم مدرک دکترا (1943) را در رشته علوم سیاسی از دانشگاه شیکاگو دریافت کرد.
سایمون پس از اخذ مدرک کارشناسی، بورسیه پژوهشی از شهرداری گرفت کرد و به ریاست گروه پژوهش عملیاتها در دانشگاه کالیفرنیا در برکلی رسید. طی سالهای 1939 تا 1942 در آنجا کار کرد.
از سال 1942 تا 1949، سایمون استاد علوم سیاسی بود و به عنوان رئیس دپارتمان در مؤسسه فناوری ایلینوی در شیکاگو نیز خدمت میکرد. از 1949 تا 2001، سایمون عضو هیئت علمی دانشگاه کارنگی ملون در پیترزبورگ در ایالات پنسیلوانیا بود. سایمون در 9 فوریه 2001 دیده از جهان فروبست.
پژوهش
سایمون که به دنبال جایگزین کردن رویکرد کلاسیک بسیار ساده شده با مدلسازی اقتصادی بود، بیشتر به خاطر نظریه تصمیم جمعی در کتاب رفتار مدیریتی[6] خود مشهور بود. او در این کتاب، مفاهیم خود را با رویکردی استوار ساخت که عوامل چندگانه سهیم در تصمیمگیری را شناسایی میکردند. علاقه او به سازمان و اداره کردن به او امکان داد که نه تنها سه بار به عنوان رئیس دپارتمان دانشگاه انتخاب شود، بلکه نقش بزرگی را در ایجاد مدیریت همکاری اقتصادی در سال 1948 ایفا کند؛ این تیم مدیریتی کمک به برنامه مارشال برای دولت ایالاتمتحده را اداره میکرد و در خدمت کمیته مشورتی علوم رئیسجمهور لیندون جانسون و نیز انجمن ملی علوم بود.
تصمیمگیری
رفتار مدیریتی که نخستین بار در سال 1947 منتشر شد و درطی سالهای بعد ویرایش شد، بر اساس پایاننامه سایمون نوشته شد. بخش عمده این کتاب فرایندهای رفتاری و شناختی انسانها برای تصمیمگیریهای عقلانی است. طبق تعریف، یک تصمیم مدیریتی عملیاتی باید صحیح، کارآمد و با مجموعهای از ابزارهای هماهنگ، قابل اجرا باشد. در تقابل با مدل «انسان اقتصادی»،[7] سایمون میگفت که راهکارها و پیامدها ممکن است تا حدودی معلوم باشند و ابزارها و اهداف به طور ناقص متمایز شوند، مرتب به هم باشند، یا جزئیات کمی داشته باشند.
سایمون کار در چارچوبی اقتصادی را توصیف میکند که مشروط بر محدودیتهای شناختی انسان است: انسان اقتصادی و انسان مدیریتی. رفتار مدیریتی به مجموعه وسیعی از رفتارهای انسان، تواناییهای شناختی، تکنیکهای مدیریتی، سیاستهای کارکنان، اهداف و روالهای آموزشی، نقشهای ویژه، ضوابطی برای ارزیابی دقت و کارآمدی و همه پیامدهای فرایندهای ارتباطی میپردازد. سایمون علاقه خاصی به این داشت که چگونه این عوامل بر روی تصمیمگیریها هم به طور مستقیم و هم به طور غیرمستقیم تأثیر میگذارند.
سایمون وفاداری را به این صورت تعریف میکرد: «فرایندی که طبق آن، فرد اهداف سازمانی (اهداف خدماتی یا اهداف محافظت) را با خواستههای خودش همچون شاخصهای ارزش جایگزین میکند که این شاخصها تصمیمات سازمانی او را تعیین میکنند». این منجر به ارزیابی انتخابهای دیگر در چارچوب پیامدهای گروهی و نه فقط برای خود یا خانواده فرد شده است.
تصمیمها ممکن است آمیزهای از حقایق و ارزشها باشند. اطلاعات درباره حقایق، به ویژه حقایقی که به طور تجربی اثبات شدهاند یا حقایقی که از تجربه خاصی نشئت گرفتهاند، راحتتر برای اعمال صلاحیت به کار میروند و نه برای بیان ارزشها. سایمون علاقه خاصی داشت که به دنبال همانندسازی یک کارمند با اهداف و ارزشهای سازمانی بگردد. او به تبعیت از لاسول،[8] میگوید که «یک فرد زمانی در تصمیمگیری، خودش را با یک گروه همانندسازی میکند که چندین گزینه انتخابی طبق پیامدهایشان برای آن گروه داشته باشد».
هوش مصنوعی
سایمون پیشگام رشته هوش مصنوعی بود، و به همراه آلن نول[9] ماشین نظریه منطقی[10] (1956) و برنامههای حل کننده کلی مسئله[11] (1957) را ساختند. حل کننده کلی مسئله شاید نخستین روش توسعه یافته برای جدا کردن راهبرد حل مسئله از اطلاعات درباره مسائل خاص باشد. هر دو برنامه با استفاده از زبان پردازش اطلاعات (1956) توسعه یافتند و نول، کلیف شاو و سایمون آنها را تولید کردند. دونالد کانوت[12] از آنها به عنوان مخترع توسعه فهرست پردازش در زبان پردازش اطلاعات و فهرست لینکدهی شده با نام اصلی «حافظه NSS» یاد میکند. در سال 1957، سایمون پیشبینی کرد که شطرنج کامپیوتری طی ده سال از تواناییهای انسان در شطرنج پیشی میگیرد، که در واقعیت این گذار چهل سال طول کشید.
روانشناسی
سایمون به نحوه یادگیری انسان علاقه داشت و به همراه ادوارد فیگنباوم[13] نظریه (درک کننده و حفظ کننده اولیه)[14] را به وجود آوردند، این یکی از نخستین نظریههای یادگیری بود که باید به صورت یک برنامه کامپیوتری اجرا میشد. نظریه درک کننده و حفظ کننده اولیه قادر بود که تعداد زیادی از پدیدهها را در زمینه یادگیری گفتاری توضیح دهد. بعداً نسخههای این مدل برای شکلگیری مفهوم و کسب تخصص به کار رفتند. او به همراه فرناند گوبت[15] نظریه درک کننده و حفظ کننده اولیه را در مدل محاسباتی CHREST بسط دادهاند. این نظریه توضیح میدهد که چگونه تکه اطلاعاتهای ساده بلوکهای سازنده یک طرحواره[16] را تشکیل میدهند، که طرحوارهها ساختارهای پیچیدهتری هستند. CHREST به طور برجسته برای شبیهسازی جنبههای تخصص شطرنج به کار رفته است.
جامعهشناسی و اقتصاد
مشهورترین نظریه سایمون «نظریه فرایند تصمیمگیری در کسب و کار»، است که به همین نام و البته به نام «نظریه سایمون» نیز شناخته شده است. سایمون به خاطر تغییرات انقلابی در اقتصاد خرد مشهور شده است. او سازنده مفهوم تصمیمگیری سازمانی است، چنانکه امروزه شناخته شده است. او نخستین کسی بود که با دقت توضیح داد که چگونه مدیران تصمیم میگیرند، وقتی اطلاعات کامل و جامعی نداشته باشند. در همین زمینه بود که او برنده جایزه نوبل در سال 1978 شد.
پیتر سنگه دانشمند امریکایی سیستمها استاد دانشکده مدیریت سلوان، عضو هیئت علمی مؤسسه سیستمهای پیچیده نیوانگلند، و بنیانگذار جامعه یادگیری سازمانی است. شهرت وی بیشتر به خاطر نوشتن کتاب «پنجمین فرمان» است که در سال 1990، منتشر شد.
زندگی سنگه
پیتر پیتر مایکل سنگه در آوریل سال 1947 پس از اتمام جنگ جهانی دوم، در شهر استنفورد در ایالت کالیفرنیا دیده به جهان گشود. سنگه دوران دبستان و دبیرستان را در استنفورد گذراند و پس از آن به دانشگاه مشهور استنفورد رفت و مدرک کارشناسی خود در رشته مهندسی هوافضا را از این دانشگاه دریافت کرد. سنگه در زمان تحصیل همزمان در کلاسهای رشته فلسفه نیز شرکت و مطالب و دروس این رشته را هم مطالعه میکرد. به همین دلیل به دانشگاه امآیتی رفت و در سال 1972، کارشناسی ارشد مدلسازی سیستمهای اجتماعی را دریافت کرد. وی در سال 1978، مدرک دکترای مدیریت خود را از دانشکده مدیریت سلوان امآیتی اخذ کرد.
میراث سنگه
سنگه مدیر و بنیانگذار جامعه یادگیری سازمانی است. این سازمان گردش ایدهها در میان شرکتهای بزرگ را تسهیل میکند. این سازمان بعدها جایگزین مرکز یادگیری سازمانی در امآیتی شد.
وی همچنین هم بنیانگذار و عضو هیئت مدیره انجمن تغییر سیستمهاست. این سازمان غیرانتفاعی با رهبران همکاری میکند تا توانایی آنها را در پیشبرد سیستمهای اجتماعی پیچیدهای رشد دهد که رفاه زیستشناختی، اجتماعی و اقتصادی را تسریع میکنند.
از سال 1996 سنگه با سفر به تاسیهارا(صومعه بودایی ذن)، به مدیتیشن پرداخت و بعدها آن را وارد دانشگاه استنفورد کرد. او مدیتیشن یا شکلهای مشابه تمرین تعمق را ابداع کرد.
توسعه سازمانی
سنگه در دهه 1990 با انتشار کتاب «پنجمین فرمان»، به عنوان چهره برجسته در توسعه سازمانی مطرح شد. در سال 1997، به عنوان یکی از کتابهای اندیشمندانه 75 سال اخیر به رسمیت شناخته شد. مجله راهبرد کسبوکار، به خاطر این کار، او را «استراتژیست قرن» نامید و عنوان کرد که “وی بزرگترین تأثیر را بر روی نحوه انجام کسبوکار امروزی داشته است”.
در این کتاب تصریح شده که کسبوکارهای فراوانی درگیر جستجوی بیانتها برای یافتن یک رهبر قهرمان هستند تا بتواند به سایرین الهام ببخشند و موجب تغییر آنها شوند. این موضوع تلاش راهبردهای مهمی ایجاد میکند که هرگز کاملاً پرورش داده نشدند.
سنگه بر این باور است شرکتهای واقعی در بازارهای واقعی با فرصتها و محدودیتهای طبیعی پیش روی پیشرفت خود مواجه هستند. اکثر این تلاشها برای تغییر به خاطر مقاومت متوقف میشوند، مقاومتی که ناشی از عادتهای فرهنگی سیستم غالب است. هیچ اندازه نصیحت کارشناسانه مفید نیست. لازم است که مهارتهای تأمل و تحقیق را رشد داد تا اینکه بتوان مشکلات واقعی را مورد بحث قرار داد. به اعتقاد سنگه، چهار چالش اساسی پیش روی تغییرات وجود دارد.
باید یک مورد جالب برای تغییر وجود داشته باشد.
باید زمان تغییر وجود داشته باشد.
باید طی فرایند تغییر، کاتالیزور یا کمکی وجود داشته باشد.
وقتی موانع مفروض پیش روی تغییر برداشته شوند، نکته مهم این است که یک مسئله جدید که پیشتر مهم قلمداد نمیشد یا شاید به رسمیت شناخته نمیشد، به مانعی مهم تبدیل نمیشود.
یادگیری سازمانی و سیستمهای متفکر
به اعتقاد سنگه «سازمانهای یادگیرنده» سازمانهایی هستند که در آنها اعضا پیوسته قابلیت خود برای کسب نتایج را افزایش میدهند، نتایجی که واقعاً میخواهند ایجاد شوند. در چنین سازمانهایی، الگوهای جدید و گسترده تفکر رشد می کنند و الهام جمعی آزاد میشود، و اعضاء پیوسته یاد میگیرند که به کلیت نگاه کنند». او میگوید که تنها آن سازمانها قادر هستند به سرعت خودشان را انطباق دهند و به طور مؤثری میتوانند در رشته یا بازار خود پیشی بگیرند. برای تبدیل شدن به یک سازمان یادگیری، باید همیشه دو شرط وجود داشته باشد. نخست توانایی طراحی سازمان برای تطبیق با نتایج مورد نظر یا مطلوب است، و دوم، این توانایی است که متوجه شد چه زمانی جهت اولیه سازمان متفاوت با نتیجه مطلوب است و مراحل ضروری را دنبال کرد تا این عدم انطباق را تصحیح کرد. سازمانهایی که قادر به انجام این کار هستند، سازمان یادگیرنده هستند.
سنگه نظریه سیستمهای متفکر را مطرح نمود و از آن به عنوان رکن یادگیری سازمان یاد می کند. سیستمهای متفکر بر روی اینکه «چگونه فرد مورد مطالعه با اجزای دیگر سیستم تعامل دارد»، تمرکز میکنند. به جای تمرکز بر فرد درون یک سازمان، ترجیح میدهد که نگاهی به شمار زیادی از تعاملها با سازمان به طور کلی بیندازد.
سایمون سینک، نویسنده و سخنران آمریکایی، استاد ارتباطات استراتژیک در دانشگاه کلمبیا و نویسنده کتابهای مشهوری چون «با چرا شروع کنید»[1] و «بازی بی نهایت»[2] است. سینک یکی از مشهورترین سخنرانان مدیریت و رهبری در جهان است.
زندگی سینک
سایمون الیور سینک[3] در ۹ اکتبر ۱۹۷۳در ویمبلدون انگلستان دیده به جهان گشود. مادرش مجارستانی و پدرش امریکایی است. سینک در دوران کودکی، پیش از مهاجرت کامل خانواده به ایالات متحده، تحصیل و زندگی در ژوهانسبورگ، لندن و هنگ کنگ را تجربه کرد و زندگی در چهار قاره مختلف، تجربیات ارزشمندی برای وی به ارمغان آورد. او در سال 1991 از دبیرستانی در دمارست فارغ التحصیل شد.
پس از آن به دانشگاه براندیس رفت و مدرک کارشناسی جامعه شناسی خود را از این دانشگاه دریافت کرد. پس از آن به تحصیل در رشته حقوق در دانشگاه سیتی لندن پرداخت، اما پس از مدتی دانشکده حقوق را رها کرد و به بازاریابی گرایش پیدا کرد. سینک کار خود را در آژانس های تبلیغاتی نیویورک، اگیلوی و متر آغاز کرد و بعدها شرکت «سینک» را راه اندازی کرد. پس از مدتی وی به یکی از سخنرانان و نویسندگان مشهور در حوزه جامعه شناسی، رهبری و مدیریت تبدیل شد.
میراث سینک
یکی از مشهورترین نظریه های سینک، نظریه «دایره طلایی» است که به نام وی مشهور است. این دایره متشکل از سه دایره متحدالمرکز، با دایره داخلی «چرا«، دایره میانی «چگونه»و دایره بیرونی «چه چیزی» است. این دایره دیدگاهی از نفوذ رهبران و سازمان های موفق را توصیف می کند.
از سایمون سینک کتابهای «با چرا شروع کنید»، «رهبران آخر همه غذا می خورند» ، «با هم بودن برای بهتر بودن»، «چرایی خود را بیابید» و «بازی بی نهایت» چاپ شده است.
او بارها در کنفرانسهای مشهور مانند اجلاس سران رهبران پیمان جهانی سازمان ملل و TEDx ، سخنرانی کرده است. وی با تاسیس بنیاد سینک، همزمان یکی از موفق ترین کارآفرینان جهان نیز بشمار می رود.
مارتین لیندستروم[1]، آینده پژوه برندینگ و نویسنده کتابهای پرفروش و مجله تایم اینفلوئنشیال[2] است. وی یکی از بزرگترین متخصصان برندسازی در جهان است. لیندستروم دانشمند و استاد بزرگ بازاریابی است. وی ازطرف مجله تایم در سال 2009 به عنوان 18 فرد تاثیرگذار جهان معرفی شد. لیندستروم مشاور شرکت هایی چون مک دونالد، پروکتر اند گمبل، مایکروسافت و بسیاری از ابربرندهای جهان بوده است.
زندگینامه لیندستروم
مارتین لیندستروم در پنجم مارس 1970در کپنهاگ دانمارک، دیده به جهان گشود. تحصیلات خود را در دانمارک سپری کرده و بعدها در رشته های مدیریت و روانشناسی تحصیل کرد. مارتین لیندستروم پیشگام زمینه های روانشناسی مصرف کننده، بازاریابی و ساخت برند و همچنین خالق بازاریابی عصبی است.
فعالیتهای کاری لیندستروم
لیندستروم امروزه یکی از مشهورترین سخنرانان جهان است. وی مجلات و روزنامه های مشهوری چون تایمز است. لیندستروم سمت استادی مدیریت و برندسازی دانشگاه کسب و کار هاروارد است و اغلب در برنامه های شبکه ان.بی.سی شرکت می کند.
میراث لیندستروم
لیندستروم تاکنون هشت کتاب مشهور و پرفروش از جمله سرنخهای کوچک را نوشته است. کتابهای مشهور وی که در ایران ترجمه شده «حس برند»، «خرید شناسی» و «خلق تجارت های بزرگ با ریزداده ها» و « نماد و سرنمون»، هستند.
فرد.آر دیوید دانشمند محقق، نویسنده و مشاور برنامه ریزی استراتژیک شناخته شده بین المللی است. دیوید در مدیریت استراتژیک شهرت دارد و کتاب «مدیریت استراتژیک» وی که در سال ۱۹۸۷ منتشر شد، بارها با ویرایشهای جدید چاپ شده است.
زنیدگینامه فرد دیوید
فرد آر دیوید در 15 می 1952 در وایت ویل[1] اهل محله کارولینای شمالی دیده به جهان گشود. دوران دبستان و دبیرستان خود را در همانجا گذرانده و در سال 1973 از دانشگاه ویک فارست کارولینای شمالی، کارشناسی ریاضیات خود را اخذ کرد.
وی کارشناسی مدیریت کسب و کار[2] خود را از باب کاک دانشگاه کارولینا[3] دریافت نمود. در 15 آگوست 1981 دکتری مدیریت بازرگانی خود را از دانشگاه کارولینای جنوبی گرفت. گرایش دیوید مدیریت استراتژیک در کسب وکار کوچک بود.
میراث دیوید
مشهورترین میراث دیوید، کتاب مدیریت استراتژیک است که امروزه در سراسر جهان برای آموزش برنامه ریزی استراتژیک تدریس می شود. این کتاب تقریبا به تمام زبان های جهان ترجمه شده است و در سراسر جهان مشهور است. فرد دیویددر می 2022 بازنشسته شد. دیوید بیش از 40 مقاله در مجلات معتبر جهانی نوشته است.
افتخارات دیوید
فرد.آر دیوید نشان استادی افتخاری از دانشگاه ریکاردو پالما در لیما، کشور پرو را دریافت کرده. همچنین مفتخر به دریافت جوایز متعدد از مجامع و مراکز متعدد و معتبر علمی از جمله انجمن FMU، کارول فیل، SAM و غیره.شده است.