دیوید اوگیلوی

دیوید اوگیلوی، کارآفرین و مدیر موفق بریتانیایی، بنیان‌گذار بنیاد تبلیغاتی اگیلوی(Ogilvy & Mather)، بود. وی به عنوان «پدر صنعت تبلیغات» و «پادشاه خیابان مدیسون» شناخته شده است. اگیلوی دانش آموخته سازمان تحقیقاتی گالوپ بود. وی موفقیت کمپین های خود را مدیون مطالعات و تحقیقات دقیق در خصوص عادات مصرف کنندگان می دانست. وی به تشکیل علم «تحقیقات بازاریابی» کمک شایانی نمود.

زندگینامه اگیلوی

دیوید مکنزی اوگیلوی در 23 ژوئن 1911 در وست هورسلی، ساری در انگلستان دیده به جهان گشود. پدرش، فرانسیس جان لانگلی اوگیلوی، دلال سهام بود و مادرش دوروتی بلو فیرفیلد بود. پدربزرگش(پدر مادرش)، آرتور روآن فیرفیلد، از کارکنان بلندپایه دولت ایرلند بود.

او اولین پسر عموی نویسنده ربکا وست و داگلاس هولدن بلو جونز بود که برادر شوهر فردا دادلی وارد و پدرزن آنتونی لمبتون، ششمین ارل دورهام بود. اوگیلوی به دلیل شرایط سخت پدرش با هزینه‌های کمتری در مدرسه سنت سیپریان، ایستبورن، تحصیل کرد. در سیزده سالگی موفق شد بورسیه تحصیلی کالج فتس در ادینبورگ را دریافت کند. در سال 1929، مجددا با بورس تحصیلی، به آکسفورد رفت اما پس از دو سال به علت ردشدن در امتحانات، آکسفورد را ترک کرد.

در سال 1931، شغل کارگری در آشپزخانه هتل مجستیک پاریس گرفت. پس از یک سال، به اسکاتلند بازگشت و شروع به فروش اجاق های پخت و پز AGA، در درب منازل(ویزیت حضوری در درب منازل)، کرد. موفقیت او در این امر، موجب شگفتی کارفرما شد. کارفرمای دیوید از او درخواست کرد که کتابچه راهنمایی به عنوان دستورالعمل، تئوری و عملی فروش اجاق گاز AGA، برای آموزش سایر فروشندگان بنویسد. سی سال بعد، همین کتابچه، توسط مجله فورچون به عنوان «بهترین کتابچه راهنمای فروش که تا کنون نوشته شده است» لقب گرفت.

برادر بزرگترش اوگیلوی، (پدر بازیگر ایان اوگیلوی) این کتابچه راهنما را در آژانس تبلیغاتی متر لندن[1] برد و آن را به مدیران این آژانس نشان داد. مدیران متر با دیدن این دفترچه، به دیوید جوان‌ شغل مدیر حسابداری را پیشنهاد دادند و دیوید در سال 1935 با این سمت در آژانس تبلیغاتی متر.اند.کراودر لندن مشغول بکار شد.

در سال 1938، دیوید مدیران آژانس را متقاعد کرد که او را برای یک سال به ایالات متحده بفرستند تا وی در آنجا در موسسه تحقیقات گالوپ مشغول به فعالیت شود. با موافقت مدیران آژانس، دیوید به نیوجرسی رفت. اوگیلوی در کتابها و سخنانش همواره از گالوپ به عنوان یکی از تأثیرگذارترین مجموعه ها برروی تفکرات خود یاد می کند. اگیلوی معتقد بود تعهد گالوپ بر روش های تحقیق دقیق و پایبندی به واقعیت، رمز موفقیت این  دوامجموعه است.

در طول جنگ جهانی دوم، اوگیلوی همکاری با سرویس اطلاعاتی بریتانیا در سفارت بریتانیا در واشنگتن دی سی را پذیرفت تا در جنگ علیه نازی ها خدمت کند. در آنجا به تجزیه و تحلیل و توصیه هایی در مورد مسائل دیپلماسی و امنیتی پرداخت. اگیلوی دانش خود را از رفتار انسانی از مصرف گرایی به ناسیونالیسم در گزارشی تعمیم داد که تحت عنوان مقاله ای با عنوان «به کارگیری تکنیک گالوپ در زمینه های اطلاعات مخفی” منتشر شد. این گزارش با استقبال مواجه شد و پایه ای برای موفقیت او در همکاریهای بعدی وی در اروپا و امریکا شد.

در دوران جنگ جهانی دوم، اوگیلوی یکی از فارغ التحصیلان برجسته کمپ مخفی X بود که در نزدیکی شهرهای ویتبی و اوشاوا در انتاریو، کانادا قرار داشت. در همین کمپ بود که پیش از اینکه به عنوان «پادشاه خیابان مدیسون» مشهور شود، بر قدرت تبلیغات مسلط شد. با اینکه او برای خرابکاری و نبرد شهری آموزش دیده بود، اما در نهایت به پروژه‌هایی برای از بین بردن شهرت و محبوبیت نازیسم منسوب شد. این پروژه های تبلیغاتی، برروی بازرگانانی که پیش نیازهای نازی ها را تامین می کردند، متمرکز بود تا ذهن آنها را تغییر دهند که داوطلبانه با چشم پوشی از سود، از همکاری با نازیها سر باز بزنند.

پس از جنگ، اوگیلوی با سوفی لوئیز بلو جونز ازدواج کرد (این ازدواج تا سال 1955 دوام داشت و بعدها دیوید درسال 1973 با هرتا لانس در فرانسه ازدواج کرد) و به مزرعه ای در پنسیلوانیا نقل مکان کرد و به گاوداری و کشاورزی پرداخت. اما این فضای «آرامش» و «رضایت» تنها چندسال توانست اوگیلوی و همسرش را در پنسیلوانیا نگه دارد، اما نهایتا فضای بدون هیجان زندگی روستایی و محدودیت‌های اگیلوی در این شیوه از زندگی، او را به شلوغترین جای جهان یعنی منهتن نیویورک فرستاد.

اوگیلوی در نیویورک، آژانس تبلیغاتی خود به نام «بنیاد اگیلوی اند متر»[2] را با حمایت مدیران قبلی اش در شرکت متر اه‌اندازی کرد. دفتر مستقر در لندن این آژانس توسط برادر بزرگ‌ترش فرانسیس اداره می‌شد که بعداً آژانس دیگری به نام S.H. بنسون نام گرفت. دیوید اوگیلوی در هنگام راه اندازی آژانس خود، تنها 6000 دلار سرمایه در حساب خود داشت.

بنیاد اگیلوی بر اساس اصول دیوید اوگیلوی ساخته شده بود. دو اصلی که امروزه نیز به نام اگیلوی مشهور هستند، اصول «وظیفه تبلیغات، ایجاد فروش است» و «تبلیغات موفق برای هر محصول باید بر اساس اطلاعات مصرف کننده آن باشد»، بود. او از تبلیغات شلوغ و ایجاد هیاهو، بیزار بود و معتقد بود که «مشتری باهوش است و با وی باید مانند یک انسان باهوش رفتار شود». در سال 1955 اگیلوی عبارت مشهور «مشتری احمق نیست، او همسر توست» را بر اساس این ارزش‌ها ابداع کرد.

همکاری دیوید با شرکت های بزرگ جهان، با چندین کمپین تبلیغاتی نمادین آغاز شد. او کمپینی را با بازی «النور روزولت»، بانوی اول سابق امریکا، در سال 1959 تبلیغاتی برای مارگارین گودلاک[3] انجام داد. بعدها اگیلوی در زندگی‌نامه خود[4]، با عنوان «اگیلوی در تبلیغات» ، مدعی شد که استفاده از بانوی اول امریکا برای انجام این تبلیغ، اشتباه بوده است. نه به این دلیل که این تبلیغ بد از کار درآمده بود، بلکه به این دلیل که او بعدها اصل «استفاده از افراد مشهور در تبلیغات، اشتباهی بزرگ است»، را ابداع کرد.

اوگیلوی معتقد بود «بهترین راه برای به دست آوردن مشتریان جدید، انجام کارهای قابل توجه برای مشتریان فعلی است». موفقیت در کمپین های ابتدایی، به اوگیلوی کمک کرد تا مشتریان بزرگی مانند رولز رویس و شل را به دست آورد. در مدت کوتاهی مشتریان جدید به سمت اگیلوی سرازیر شدند و بنیاد اگیلوی به سرعت رشد کرد. او به سرعت مشهور شد و لقب «پدر تبلیغات» را گرفت. در سال 1962، مجله تایم از وی به عنوان «جادوگر تبلیغات» یادکرد و در مطبوعات به عنوان «پادشاه خیابان مدیسون» شناخته شد.

در سال 1973، خود را از سمت مدیریت بنیاد اگیلوی بازنشسته کرد و به ویلای خود در توفو فرانسه نقل مکان کرد. او با این حال که دیگر درگیر مدیریت روزانه آژانس نبود، همواره با شرکت در تماس بود. مکاتبات او به طور چشمگیری حجم نامه های ارسال شده توفو را افزایش داد و همین حجم مکاتبات موجب شد تا اداره پست توفو در جایگاه بالاتری طبقه بندی شود و حقوق مدیر و کارکنان این اداره پست افزایش یابد. اگیلوی در این نامه ها، دستورالعمل های تبلیغاتی و وصایای خود به کارکنان اگیلوی را بازگو کرده است.

اوگیلوی در دهه 1980 از بازنشستگی خسته شد و چند سالی را در هند و پس از آن در آلمان شد و به عنوان مدیر شعب اگیلوی در این کشورها گذراند. او درکی از پیری و بازنشستگی نداشت و در تورهایی از تمامی شعبات اگیلوی در سراسر جهان بازدید کرد و به نوشتن کتاب و ایراد سخنرانیهای مختلفی در همایشهای بین المللی ادامه داد.

در سال 1989، دعوایی قانونی علیه بنیاد اگیلوی به بهانه اینکه این هلدینگ «اولین شرکت بازاریابی بود درحالی که اگیلوی خود را اینگونه معرفی کرده بود»، توسط وکلای شرکت سرمایه گذاری دابلیو.پی.پی[5] ، که یک هلدینگ ثروتمند انگلیسی بود، به راه افتاد. نهایتا این هلدینگ برنده دعوا شد و بنیاد اگیلوی را به مبلغ 864 میلیون دلار خریداری کرد.

اوگیلوی، در جریان دادرسی سر مارتین سورل، بنیانگذار WPP، را «مردک مزخرف» خطاب کرد اما بعدها تعهد کرد که احترام وی را حفظ کند. سر مارتین سورل، بعدها دیوید اوگیلوی را به عنوان ریاست هیئت مدیره منصوب کرد اما به مدت سه سال وی را از اجرا دور نگاه داشت. در نهایت اگیلوی این تصاحب را پذیرفت و با توجه به رفتارهای مودبانه سر مارتین سورل با وی، به یکی از طرفداران سورل تبدیل شد. اگیلوی طی نامه ای «عذرخواهی رسمی» از سر مارتین سورل کرد که این نامه در دفتر سورل به نمایش گذاشته شد و امروزه از داراییهای بنیاد اگیلوی به حساب می آید. این نامه بعدها به عنوان «درس پذیرش متمدنانه شکست» قلمداد شد.

گفته می شود باوجود غرور بیش از حد اگیلوی، این نامه تنها عذرخواهی دیوید اوگیلوی در طول دوران زندگی او بشمار می رود. اگیلوی در مصاحبات خود عنوان کرد که  “زمانی که سر مارتین سورل سعی کرد شرکت ما را تصاحب کند، دوست داشتم او را بکشم. اما خوشحالم که این کار قانونی نبود. اکنون آرزو می کنم که ای کاش او را 40 سال پیش می شناختم. امروز من برای سر مارتین سورل احترام بسیاری قائلم و او را بسیار دوست دارم.” دیوید اوگیلوی در 21 ژوئیه 1999 در خانه خود در توفو[6] در شهر بونس[7] فرانسه ، دیده از جهان فروبست.

افتخارات اگیلوی

اوگیلوی در جشن تولد 56سالگی اشت در سال 1967 به نشان فرماندهی فرمان امپراتوری بریتانیا [8]منصوب شد. بسیاری از بزرگان بریتانیا معتقد بودند که وی مستحق مقام شوالیه[9] دریافت لقب «سر» بود. وی در سال 1977 به تالار مشاهیر تبلیغات ایالات متحده و در سال 1990 به نشان هنر و ادب فرانسه برگزیده شد. در سال 1968 به عنوان رئیس صندوق کالج متحد سیاه‌پوستان و در سال 1975 به عنوان متولی در شورای اجرایی صندوق جهانی حیات وحش منصوب شد.

پی نوشت ها


[1] Mather & Crowther

[2] Ogilvy & Mather

[3] Good Luck Margarine

[4]Ogilvy on Advertising

[5] WPP Group

[6] Chateau de Touffou

[7] Bonnes

[8] CBE

[9] GBE

سایمون سینک

سایمون سینک، نویسنده و سخنران آمریکایی، استاد ارتباطات استراتژیک در دانشگاه کلمبیا و نویسنده کتابهای مشهوری چون «با چرا شروع کنید»[1] و «بازی بی نهایت»[2] است. سینک یکی از مشهورترین سخنرانان مدیریت و رهبری در جهان است.

زندگی سینک

سایمون الیور سینک[3] در ۹ اکتبر ۱۹۷۳در ویمبلدون انگلستان دیده به جهان گشود. مادرش مجارستانی و پدرش امریکایی است. سینک در دوران کودکی، پیش از مهاجرت کامل خانواده به ایالات متحده، تحصیل و زندگی در ژوهانسبورگ، لندن و هنگ کنگ را تجربه کرد و زندگی در چهار قاره مختلف، تجربیات ارزشمندی برای وی به ارمغان آورد. او در سال 1991 از دبیرستانی در دمارست فارغ التحصیل شد.

پس از آن به دانشگاه براندیس رفت و مدرک کارشناسی جامعه شناسی خود را از این دانشگاه دریافت کرد. پس از آن به تحصیل در رشته حقوق در دانشگاه سیتی لندن پرداخت، اما پس از مدتی دانشکده حقوق را رها کرد و به بازاریابی گرایش پیدا کرد. سینک کار خود را در آژانس های تبلیغاتی نیویورک، اگیلوی و متر آغاز کرد و بعدها شرکت «سینک» را راه اندازی کرد. پس از مدتی وی به یکی از سخنرانان و نویسندگان مشهور در حوزه جامعه شناسی، رهبری و مدیریت تبدیل شد.

میراث سینک

یکی از مشهورترین نظریه های سینک، نظریه «دایره طلایی» است که به نام وی مشهور است. این دایره متشکل از سه دایره متحدالمرکز، با دایره داخلی «چرا«، دایره میانی «چگونه»و دایره بیرونی «چه چیزی» است. این دایره دیدگاهی از نفوذ رهبران و سازمان های موفق را توصیف می کند.

از سایمون سینک کتابهای «با چرا شروع کنید»، «رهبران آخر همه غذا می خورند» ، «با هم بودن برای بهتر بودن»، «چرایی خود را بیابید»  و «بازی بی نهایت» چاپ شده است.

او بارها در کنفرانسهای مشهور مانند اجلاس سران رهبران پیمان جهانی سازمان ملل و TEDx ، سخنرانی کرده است. وی با تاسیس بنیاد سینک، همزمان یکی از موفق ترین کارآفرینان جهان نیز بشمار می رود.

آکادمی آنلاین عیب پوش

پی نوشت ها:


[1] Start With Why

[2] The Infinite Game

[3] Simon Oliver Sinek

ایگور آنسوف

ایگور آنسوف، یکی از بزرگترین دانشمندان حوزه مدیریت، پژوهشگر، نویسنده و دانشمند بزرگ روسی الاصل امریکایی است. آنسوف به خاطر پژوهش ها و یافته های بینظیرش در حوزه مدیریت و خصوصا سه مفهوم «آشفتگی محیطی»، «برنامه موفقیت راهبردی احتمالی» و «مدیریت راهبردی آنی» مشهور است. بسیاری از پایان‌نامه‌های دکترا در رشته مدیریت برروی مفاهیم آنسوف طرح ریزی شده اند.

زندگی آنسوف

ایگور آنسوف[1] در دوازدهم دسامبر سال 1918 در ولادی‌وستک[2] روسیه دیده به جهان گشود. پدرش دیوید آر.فرانسیس آنسوف، روس تباری متولد امریکا اهل اوانسویل[3] ایندیانا بود و مادرش روس و اهل مسکو بود. در زمان تولد ایگور، پدرش منشی سرکنسولگری امریکا در مسکو بود و تازه از سوی صلیب سرخ امریکا سفرش به سیبری را تمام کرده بود، که شرایط زندگی زندانیان کمپ‌های جنگ را بررسی کند. این ماموریت به سفری به ژاپن در سال 1918 منتهی شد که پس از آن، خانواده‌ آنسوف به ولادی‌وستک مهاجرت کردند.

در ان زمان ارتش ایالات‌متحده بصورت صنعتی در شرق دور روسیه حضور داشت. بیش از 3000 سرباز تحت فرماندهی ژنرال ویلیام اس. گریوز[4] در آنجا حضور داشتند. حدوداَ شش سالی طول کشید تا انقلاب بلشویکها به ولادی‌وستک برسد. بدین ترتیب، سفارتخانه‌ ایالات‌متحده رفته‌رفته بسته شد و کارکنان آن به شرق اروپا رفتند.

زمانی که سفارت ایالات‌متحده در سال 1924 کاملا تعطیل شد، خانواده آنسوف از ولادی‌وستک به مسکو برگشتند و موقتاَ شهروند شوروی شدند. خانواده آنسوف با توجه به امریکایی بودن پدر و پیشینه «سرمایه‌دارانه»، مشکوک بودند که اعضای بورژوازی باشند.

ایگور در خاطراتش نقل کرده که “من نتوانستم به سیستم های دیگری بپیوندم، سیستم هایی که در آن‌ها زندگی، مطالعه و کار کرده بودم. این موضوع مرا واداشت که با انجام اقدامات خلاقانه‌ای که فرهنگ سیستم‌ها را به چالش می‌کشید، رشد و پیشرفت کنم”.

سال 1935، یخ روابط میان ایالات‌متحده و اتحادیه شوروی درحال آب شدن بود و این موضوع منجر به گشایش مجدد سفارتخانه ایالات‌متحده در مسکو شد و ویلیام بولت[5] سفیر امریکا در مسکو شد.

با تأسیس مجدد سفارت امریکا در مسکو، پدر آنسوف قادر بود که شغلی منشی‌گری خود را پس بگیرد و نهایتا سعی در بازگرداندن شهروندی امریکایی خودش را کند. خانواده آنسوف از لنین‌گراد در سپتامبر 1936 سوار بر یک کشتی باری کوچک پر از مسافر، روسیه را ترک کردند. دو هفته طول کشید تا کشتی از اقیانوس اطلس بگذرد، و نهایتاً در نیویورک لنگر بیندازد.

یک کشیش ارتدکس روسی، ایگور را که آن موقع 17 ساله بود، به دبیرستان ستایویسانت[6] در جنوب منهتن برد، که آنجا یکی از دو دبیرستان برتر شهر نیویورک بود. مدارک تحصیلی ایگور به کمک کشیش به معادل‌های انگلیسی ترجمه شدند و این امکان به او داده شد که تنها پس از یک سال، فارغ‌التحصیل شود.

سال 1937، ایگور با بالاترین نمرات فارغ‌التحصیل شد و بورسیه تحصیلی چهار ساله خود را تضمین کرد و همه مخارج آن را نظام دانشگاه دولتی نیویورک پرداخت کرد. همچنین بورسیه تحصیلی در مؤسسه فناوری استیونز[7] در هابوکن[8] ایالت نیوجرسی به او اعطا شد که یکی از پرهزینه‌ترین دانشکده‌ها در ایالات متحده بود. بورسیه یک ساله بود و تداوم آن مشروط به آن بود که وی جزو 10% برتر کلاس باشد. در تقابل با توصیه والدینش که هنوز درگیر مسائل مالی بودند، او به استیونز رفت. نهایتاَ ایگور با نمرات عالی از مؤسسه فناوری استیونز فارغ‌التحصیل شد. اما به این نتیجه رسید که دوست ندارد شغل مهندسی را ادامه دهد.

آنسوف بعد از مدتی مدرک کارشناسی ارشد خود در فیزیک مدرن را نیز اخذ کرد. در هیاهوی جنگ جهانی دوم در سال 1946، وی به دانشگاه براون[9] رفت تا مدرک دکترای خود در ریاضیات کاربردی را بگیرد. تحصیلات رسمی او در سال 1948 زمانی که 30 سال داشت به اتمام رسید. یک روز پس از دفاع از پایان‌نامه‌اش، با همسرش، اسکیپ،[10] ازدواج کرد و سفر به سانتا مونیکا در ایالات کالیفرنیا رفتند و آنسوف در همانجا عضو اجرایی ارشد UCLA شد.

در کالیفرنیا، شغلی در دپارتمان شرکت رند[11] ریاضیات به او پیشنهاد شد. ایگور با حفظ شغلش در رند، به مدیر پروژه‌ای در فعالیت پروژه بزرگ مقیاس تبدیل شد که درحوزه فناوری و آموزش سیستم‌های جنگ‌افزاری، توصیه‌هایی به نیروی هوایی ایالات‌متحده می‌کرد. دومین مطالعه مهم او در رند مربوط به آسیب‌پذیری نیروهای هوایی ناتو بود. رند و نیروی هوایی لحاظ کردن «سنجش نرم»[12] را کسر شأن خود می‌دانستند، و ایگور نخستین درس خود یعنی «نزدیک‌بینی سازمانی» را آموخت که پایه فعالیتهای او طی20 سال آینده وی شد.

در سال 1957، ایگور رند را ترک کرد تا به دپارتمان برنامه‌ریزی شرکت هواپیمایی لاکهید[13] بپیوندد. در لاکهید، او معاون رئیس برنامه‌ریزی و مدیر ایجاد تنوع شد. تجربه او در لاکهید توجه او را به خود جلب کرد و به او یاد داد که با مسئله مدیریت سازمان‌ها در مواجهه با وقفه‌های محیط‌زیستی سروکار داشته باشد، که این وقفه‌ها به کانون اصلی توجه او طی 30 سال آینده تبدیل شد.

ایگور یک صبح موقع اصلاح صورت متوجه شد که نمی‌داند در باقی عمرش چه کند. وقتی در تعطیلات در کیپ‌کد بود، برنامه بلندمدتی را نوشت تا سریعاَ از لاکهید بازنشسته شود و در حوزه مدیریت، شغلی برای خودش پیدا کند. طی یک سالی پس از حضور در دانشکده مدیریت صنعتی دانشگاه کارنگی ملون، عضو هیئت علمی GSIA شد.

زمانیکه وارد GSIA شد، یک سال به خود وقت داد که تدریس نکند و برروی کتابش، راهبرد شرکتی،[14] کار کند. این کتاب در سال 1965 منتشر شد و بلافاصله به شهرت رسید. وی از سال 1963 تا 1968 به عنوان استاد مدیریت صنعتی در دانشکده کارنگی ملون تدریس کرد.

در سال 1969، ریاست دانشکده مدیریت عالی دانشگاه واندربیلت[15] در نشویل در ایالت تنسی را پذیرفت. او این مقام را تحت شرایطی قبول کرد که دانشکده متخصص آموزش دادن عوامل تغییر باشد. قصد وی تولید مدیرانی بود که با صنعت تلاقی داشته باشند و دانشکده کسب‌وکار ایالات‌متحده در آن زمان چنین کسانی را بار نیاورده بود. او تا سال 1973 به عنوان مدیر این دانشگاه فعالیت کرد.

در سال 1983، آنسوف به دانشگاه بین‌المللی ایالات‌متحده (دانشگاه بین‌المللی اتحاد) رفت و در آنجا برنامه مدیریت راهبردی دانشکده را بوجود آورد.

افتخارات آنسوف

دانش آموختگان حوزه مدیریت عموماَ با «ماتریس آنسوف» آشنا هستند. این ماتریس ابزاری است که آنسوف برای ترسیم راهبردهای خاص رشد یک کسب‌وکار موجود یا استارتآپ جدید، از طریق محصولات موجود یا محصولات جدید ساخته شده است.

آنسوف به صدها به شرکت از جمله فیلیپس، جنرال الکتریکی، گولف؛ IBM، استرلینگ ایرلاینز[16] و وستینگهاوس[17] مشاوره داده است و طی سال‌ها برنده پنج مدرک دکترای افتخاری شد و دو سال پیش از مرگش، به عنوان استاد بازنشسته شاخص از دانشگاه بین‌المللی ایالات‌متحده بازنشسته شد.

به افتخار آثار بینظیر و فعالیتهای ارزشمند او، جایزه مشهور ایگور آنسوف در سال 1981 در هلند تأسیس شد. این جایزه به افرادی که دستاوردهایی خاص در پژوهش مدیریت، مطالعه برنامه‌ریزی و مدیریت راهبردی دارند اهدا می‌شود. جامعه مدیریت راهبردی ژاپن نیز جایزه‌ای سالانه به نام او تعیین کرده است و دانشگاه واندربلیت یک بورسیه MBA به نام آنسوف ایجاد کرده است.

سرانجام ایگور آنسوف به علت عوارض ذات‌الریه در 14 جولای 2002 در سن دیگو در ایالت کالیفرنیا دیده از جهان فروبست.

میراث آنسوف

مفهوم آشفتگی محیطی، ماتیس آنسوف، برنامه موفقیت راهبردی احتمالی و مدیریت راهبردی آنی از مهمترین میراثهای آنسوف هستند.

کتابها و پژوهشهای آنسوف

آنسوف کتابها و مقالات زیادی تالیف کرده که مشهورترین آنها به شرح زیر هستند:

  • راهبردی شرکتی جدید (1988)
  • استقرار مدیریت استراتژیک (1984، ویراست دوم در سال 1990)
  •  مدیریت راهبردی(1979)
  • رفتار سازمانی در شرکت‌های تولیدی ایالات‌متحده، 1946 – 1965 (1971)
  • راهبرد کسب‌وکار: گزیده خوانش‌ها (1969)
  • راهبرد شرکتی: رویکردی تحلیلی به سیاست کسب‌وکار برای رشد و گسترش (1965)

پی نوشت


[1]. Igor Ansoff

[2]. Vladivostok

[3]. Evansville

[4]. William S. Graves

[5]. William Bullit

[6]. Stuyvesant

[7]. Stevens

[8]. Hoboken

[9]. Brown

[10]. Skip

[11]. RAND

[12]. Soft Metrics به معنای بررسی عملکرد است و در مقابل سنجش سخت برای بررسی درآمد قرار می‌گیرد.

[13]. Lockheed

[14]. Corporate Strategy

[15]. Vanderbilt

[16]. Sterling Airlines

[17]. Westinghouse

هنری گانت

هنری لورنس گانت، در سال 186 دقیقا در زمان وقوع جنگ داخلی آمریکا در یک خانواده مزرعه برده‌دار در شهر کالورت ایالت مریلند دیده به جهان گشود. خانواده گانت پس از اتمام جنگ و شکست جنوب، بردگان و زمین های خود را از دست داده و به بالتیمور نقل مکان کردند.

در سال 1861، هنری گانت در خانواده ‌ای مرفه در مزارع مریلند به دنیا آمد. سال ‌های کودکی او که همراه با محرومیت‌ های ناشی از جنگ داخلی آمریکا بود، تغییرات زیادی در شرایط خانوادگی او به وجود آورد. از دانشگاه جان هاپکینز فارغ‌ التحصیل شد و قبل از اینکه به یک طراح در سال 1884 تبدیل شود و مدرک مهندسی مکانیک خود را اخذ نماید، به عنوان معلم تدریس می‌ کرد. بین سال ‌های 1887 تا 1893، گانت در شرکت فولاد مدیوال در فیلادلفیا کار کرد و در همان جا به سمت دستیاری مهندس ارشد شرکت (اف. دبلیو. تیلور) منصوب شد و سپس سرپرستی بخش ریخته گری را بر عهده گرفت.

گانت و فردریک تیلور در دوران جوانی با هم همکار شدند و گانت به دنبال فردریک تیلور، به شرکت سایموندز رولینگ و سپس بتلهم استیل پیوست. از سال 1900، گانت به مشاوری مشهور تبدیل شد و توانست ابعادی گسترده‌تر و حتی متناقض از علم مدیریت را توسعه دهد.

در سال 1917، گانت همکاری با یک کمیسیون دولتی را پذیرفت که در قالب دو شرکت فرانکفورد آرسنال و امرجنسی فلیت، تلاش‌ هایی را در دوران جنگ انجام می‌ داد. او در سال 1919 درگذشت.

گانت همواره شاگرد تیلور و یکی از پیشگامات توسعه‌ مکتب علمی مدیریت تلقی می‌شود. در اوایل دوران کاریش، نفوذ تایلور – و استعداد گانت در حل مسئله – باعث شد که او تلاش ‌هایش را متمرکز بر حل مسایل فنی علم مدیریت نماید. همانند تایلور، گانت معتقد بود که تنها کاربرد تجزیه و تحلیلی علمی در قبال هر جنبه از کار می‌ تواند باعث پیشرفت صنعتی شده و پیشرفت ‌های مدیریتی ناشی از کنار گذاردن، شانس و اتفاق هستند.

سیستم کار و تشویق

سیستم کار و تشویق گانت در سال 1901 و به عنوان انحرافی از سیستم تایلور مبنی بر نظام پرداخت بر اساس میزان کار، معرفی شد. تحت سیستم گانت، اگر کارمندی کار روزانه ‌اش را به پایان می ‌رساند، علاوه بر حقوق معمول، پاداشی نیز دریافت می ‌کرد و البته اگر کار روزانه ‌اش را تمام نمی‌ کرد همچنان حقوق روزانه‌ اش را دریافت می‌ نمود. بر عکس، در سیستم تایلور مبنی بر نظام پرداخت حقوق بر اساس میزان کار، کارمندان در اثر عملکرد پایین ‌تر از سطح انتظار جریمه می ‌شدند. در نتیجه‌ معرفی سیستم گانت، کارگران اجازه می ‌یافتند تا حقوق روزانه‌ خود را دریافت کنند و در عین حال می ‌آموختند تا اثربخشی کارشان را افزایش داده و میزان تولید را حتی به بالاتر از دو برابر برسانند. از نظر گانت، توجه به انگیزه‌ کارکنان و کارگران، یکی از مهم ‌ترین عوامل در مدیریت است و این امر او را رهنمون ساخت تا به همراه تایلور، بخشی از شرکت‌ خود را بر مبنای مبانی مدیریت علمی شکل دهند.

نگرش کارگران

گانت دریافته بود که سیستم او باعث می‌ شود افراد تنها اندکی فراتر از استانداردهای تعیین شده کار کنند. متعاقباً او سیستم خود را به پرداخت بر مبنای زمان مجاز تغییر داد و برای تشویق، درصدی از زمان را که کمتر یا بیشتر از زمان مشخص شده برای انجام کار بود در نظر گرفت. بنابراین، اگر کارمندی یک کار سه ساعته را در عرض دو ساعت یا کمتر انجام می‌داد، همان حقوق سه ساعت را دریافت می ‌کرد. البته در اینجا گانت دست به یک نوآوری زد و اگر همه‌ کارکنان یک، سرکارگر، کارشان را طبق استاندارد تعیین شده انجام می‌ دادند، این فرد نیز تشویق می‌ شد. این امر، یکی از نخستین تلاش‌ های انجام شده برای تشویق سرکارگران به آموزش کارگران برای بهبود روش کاریشان بود. در کتاب کار، دستمزدها و سود، گانت می ‌نویسد:

«هر آنچه که انجام می ‌دهیم، باید منطبق با ماهیت انسان باشد. نمی ‌توانیم افراد را به کاری مجبور کنیم؛ باید دستاوردهای آنها را به درستی هدایت کنیم. خط ‌مشی عمومی گذشته، اجبار کارکنان بود، اما امروزه باید به دانش نیروی کار توجه کرد. سیاست آینده باید آموزش و هدایت افراد برای دستیابی به تمامی مزایای مورد نظر باشد.»

گانت علاقه‌ زیادی به آموزش صنعتی داشت که آن را «عادات صنعتی» می ‌نامید “عادات صنعتی” اقدام و همکاری کردن که شامل انجام کار با تمام توان و افتخار کردن به کمیت و کیفیت کار است.

گانت که تجربه‌ معلمی نیز دارد، امیدوار بود که با این روش، سرکارگر را از ناظر کارگران به یک معلم و یاری رسان به کارگران تبدیل سازد.

نمودار گانت (گانت چارت)

نمودار گانت بسیار ساده به نظر می‌ رسد اما ساز و کاری مؤثر برای ثبت پیشرفت کارکنان به سمت یک استاندارد کاری است. کار هر نفر به طور روزانه ثبت می ‌شود – اگر او استاندارد لازم را رعایت کرده باشد، مطالب با رنگ سیاه و اگر رعایت نکرده باشد، با رنگ قرمز ثبت می ‌شوند. این امر به نمودارهای بیشتری در قبال کمیت کار هر دستگاه، کمیت کار هر کارگر، کنترل هزینه و دیگر موضوعات توسعه می ‌یابد.

این امر در سال 1917 به ویژه در مورد تمامی مسایل و فعالیت ‌های واحدهای دولتی در دوران جنگ مصداق داشت. گانت دریافت باید کارش را بر مبنای زمان قرار دهد نه کمیت. راه ‌حل او یک نمودار زمانی بود که نشانگر انجام کار در طول زمان تا انتها بود. این امر مدیریت را قادر می ‌ساخت تا در قالب جداول و نمودارها، ببیند که پیشرفت کار به چه میزان بوده و در صورت امکان بداند در کجا و در چه زمان، اقدامات به موقع را انجام دهد.

نمودارهای گانت در تمامی پروژه ‌ها کاربرد دارند و بهترین کارآیی خود را به اثبات رسانده‌اند. برای روشن کردن این امر، می‌ توانیم به اجرای پروژه ‌هایی اشاره کنیم که به مراحل زیر تقسیم شده ‌اند:

  • تعیین شرح وظایف و استانداردهای کیفیت، هزینه و زمان
  • مطلع ساختن تمامی کارکنان و مشتریان ذیربط
  • تعیین شیوه‌ های جایگزین
  • آماده کردن دفتر کار
  • تغییر دکوراسیون

هر مرحله، نیازمند اختصاص زمانی خاص است که در نمودار مشخص شده است. نمودار گانت دربرگیرنده‌ ابزار گرافیکی برای برنامه‌ ریزی و کنترل کار است که به شکل نوین و امروزی آن یعنی تکنیک ارزیابی و بررسی برنامه (PERT)، انجامیده است.

مسئولیت ‌پذیری اجتماعی کسب و کار

پس از مرگ تایلور در سال 1917، به نظر می‌ رسید که گانت از اصول اساسی مدیریت علمی فاصله گرفته و به سراغ علایق شخصی خودش از مدیریت یعنی رهبری و نقش خود سازمان رفته است. با رشد این تفکر، او به شدت بر این باور بود که مدیریت دارای تعهدات اجتماعی است و یک سازمان سودآور، نسبت به رفاه جامعه، وظیفه و دین به گردن دارد.

در کتاب سازماندهی کار، وی استدلال کرد، میان سود و خدمات تضاد وجود دارد،کسانی که می‌ گویند سود مهم ‌تر از خدمات است، «فراموش کرده ‌اند که سیستم کسب و کار، بر مبنای خدمات شکل گرفته و تا زمانی که جامعه وجود دارد، به هیچ وجه نمی ‌توان خدمات را از آن جدا کرد.» این دیدگاه‌ ها باعث شدند که او این چنین اظهارنظر کند: «سیستم کسب و کار باید مسئولیت ‌پذیری اجتماعی خود را بپذیرد و خود را وقف جامعه کند در غیر این صورت جامعه تلاش خواهد کرد تا چنین کسب و کاری را در ید قدرت خود گرفته و طبق مصالح خودش عمل نماید.

گانت به شدت تحت رخدادهای سال 1917 روسیه قرار داشت و از ترس اینکه خدمات فدای سودآوری نشوند، خودش شخصاً به سیستم مبتنی بر سود حمله می‌کرد و از شرکت‌ های خدماتی نیز می‌ خواست تا تعهد خدماتی خود به جامعه را تضمین کنند.

گانت نویسنده و سخنرانی حاذق بود. او در موارد مختلفی، در انجمن مهندسان مکانیک آمریکا سخنرانی کرد. یکی از مقالات او «آموزش عادات صنعتی و سازمانی به کارکنان» – بارها توسط دیگر محققان ذکر شده و از آن به عنوان نگرشی منحصر به فرد در قبال بعد روابط انسانی مدیریت در زمانی که مدیریت علمی در اوج خود قرار داشت، یاد شده است.

رویکرد او در قبال سرکارگران به عنوان معلم، او را به یکی از نخستین توسعه ‌دهندگان تفکر رفتار انسانی تبدیل کرد. رویکرد او در قبال وظایف شرکت ‌ها نسبت به جامعه نیز نمایانگر تلاش ‌های او به عنوان یکی از نخستین مطرح ‌کنندگان مسئولیت‌ پذیری اجتماعی کسب و کار است. اما به هر حال او با نمودارش به نام نمودار گانت به یاد همگان می ‌آید.

گفته شده که تفکر او تا کمی پیش از مرگش مبهم بود زیرا در آن زمان بود، تلاش کرد تا کار سازمان‌ ها را در محیط‌ های گسترده‌ تر ملی و سیاسی نشان دهد. به نظر می‌ رسد او در سال ‌های آخر عمرش از یک سو به شدت درگیر تضاد میان خدمات و مزایای مناسب و از سوی دیگر در گیر سیاست ‌های کنترلی سوسیالیستی بود.

گانت هرگز از نوآوری ‌هایش سود چندانی نبرد و کتاب ‌هایش نمایانگر نمودارهایی است که بر توسعه‌ کار تاکید می‌ کنند. او مدال برجسته‌ خدمات را از دولت دریافت کرد اما این یکی از کارکنان شرکت مشاوره‌ گانت به نام والاس کلارک بود که ایده‌ نمودار گانت را در کتابی به شهرت رساند و بلافاصله به هشت زبان ترجمه شد.

میراث هنری گانت

نمودار گانت، مهمترین و مشهورترین میراث گانت است که امروزه یکی از پرکاربردترین و اصلی ترین برنامه ها در مدیریت پروژه است. این نمودار، امروزه نیز به عنوان یک ابزار مدیریتی مهم مورد قبول می باشد. این نمودار یک برنامه زمان بندی گرافیکی را برای برنامه ریزی و کنترل کار ایجاد می کند و پیشرفت در مراحل یک پروژه را ثبت می نماید. این نمودار یک تغییر جدید دارد: روش بررسی و ارزیابی برنامه.

کارآیی صنعتی : کارایی صنعتی می تواند با استفاده از تحلیل های علمی در همه جنبه های کار به وجود بیاید. نقش مدیریت صنعتی در اینجا تقویت سیستم بوسیله حذف شانس، اقبال و حوادث است.

سیستم کار و دانش : او پرداخت پاداش را به مدیران مرتبط می کند که آنها چگونه کارکنانشان را برای تقویت عملکرد آموزش می دهند.

مسئولیت اجتماعی کسب و کار :  او معتقد بود که سازمان ها دین سنگینی نسبت به جامعه و رفاه آن دارند که باید آن را ادا کنند.

جامعه آمریکایی مهندسان مکانیک (ASME)، هر ساله به احترام هنری گانت مدالی را منقش به چهره او به موفق ترین مهندس مکانیک آمریکا اهدا می‌کند.

نوشته: فرامرز عیب پوش

الوین تافلر

آلوین لویس تافلر در سال ۱۹۲۸ در شهر نیویورک دیده به جهان گشود. خانواده تافلر، خانواده‌ای مهاجر بودند که از لهستان به آمریکا مهاجرت کرده بودند. مادرش رز نام داشت و پدرش سام تافلر کارمند بود. الوین گرایش به نویسندگی را در سن هفت سالگی و تحت تأثیر یکی از خویشاوندانش که روزنامه‌نگار بود در خود احساس کرد.

الوین، در سال ۱۹۴۶ برای تحصیل در رشته ادبیات انگلیسی وارد دانشگاه نیویورک شد و همسر آینده خود، آدلاید الیزابت فارل (که بعد از ازدواج به عنوان هایدی تافلر شناخته می‌شود) را وقتی هر دوی آن‌ها در دانشگاه مشغول تحصیل بودند، ملاقات کرد. تافلر از دانشگاه نیویورک در سال ۱۹۵۰ فارغ‌التحصیل شد، هرچند که بر طبق گفته خودش بیشتر از ادبیات انگلیسی بر فعالیت‌های سیاسی متمرکز بود. با همسر آینده‌اش، آدلاید الیزابت فارل (با نام مستعار «هایدی»)، هنگامی‌که او دوره‌های تحصیلات تکمیلی در زبان‌شناسی را شروع کرد آشنا شد. آن‌ها دانشجویان رادیکال و سرکش بودند و به‌جای کار درخور شأن تحصیلاتشان تصمیم گرفتند که به میانه غربی آمریکا سفر کنند و زندگی کولی واری را در آنجا آغاز کنند، جایی که آن‌ها در ۲۹ آوریل ۱۹۵۰ ازدواج کردند.

آن‌ها پس از نقل مکان کردن به ایالت‌های غرب میانه آمریکا، با یکدیگر ازدواج کردند. الوین و هایدی تافلر برای پنج سال پس از تحصیل در یک کارخانه کار می‌کردند اما در اواخر دهه ۱۹۵۰، الوین تافلر با فعالیت به عنوان خبرنگار یک نشریه کارگری و چند سال بعد به عنوان روزنامه‌نگار مجله فورچون به کار نویسندگی روی آورد. او همچنین به عنوان پژوهشگر در چند شرکت عمده فناوری آمریکایی فعالیت داشت.

به دنبال تجربه ای برای نوشتن، الوین و هایدی تافلر پنج سال را به‌عنوان کارگران یقه آبی در خطوط مونتاژ صرف کردند، درحالی‌که هرروز در حال یادگیری دربارهٔ سازمان‌ها بودند. الوین تمایل خود را برای تجربه کردن دست‌اول با نویسندگان دیگری، مانند جک لندن و رفتن به دریا با ملوانان و جان جان استاین‌بک و چیدن انگور با کارگران مهاجر مقایسه کرده‌است. در اولین شغل کارخانه‌ای، هایدی مباشر فروشگاه ریخته‌گری آلومینیوم و الوین جوشکار شد. الوین شب‌ها شعر و داستان می‌نوشت و در همین حین اولین کشف بزرگ خود را کرد؛ که در هیچ‌کدام مهارت ندارد.

تجربه کار عملی به او کمک کرد تا موقعیتی در یک روزنامه اتحادیه بگیرد و به دفتر واشینگتن در سال ۱۹۵۷ انتقال یابد، پس‌ازآن سه سال به‌عنوان خبرنگار مسئول کاخ سفید و کنگره برای یک روزنامه پنسیلوانیایی کار کرد. آن‌ها در سال ۱۹۵۹ هنگامی‌که مجله فورچون از الوین دعوت نمود که ستون‌نویس بخش کارگری شود به شهر نیویورک بازگشتند و کمی بعد الوین در مورد کسب‌وکار و مدیریت می‌نوشت. پس از خروج از مجله فورچون در سال ۱۹۶۲، تافلر تبدیل به یک فریلنسر شد و برای ژورنال‌ها و مجلات علمی مقالات بلند نوشت.

تافلر توسط آبی‌ام برای انجام تحقیقات و نوشتن یک مقاله در مورد تأثیر اجتماعی و سازمانی کامپیوتر و رایانه استخدام شد، این امر منجر به ارتباط او با اولین انجمن رایانه و محققان هوش مصنوعی شد. زیراکس او را دعوت نمود تا در مورد آزمایشگاه تحقیقاتی گزارش‌هایی را بنویسد و AT & T او را به عنوان مشاوره استراتژیک استخدام نمود. این کار AT & T منجر به مطالعه ارتباطات از راه دور توسط تافلر شد، نتیجه آن توصیه به مدیریت ارشد AT & T کوچک‌سازی و شکستن واحد سازمانی بود، توصیه‌ای که در آن دوران پیش از زمان خودش بود.

در اواسط ۱۹۶۰، تافلر تحقیق پنج‌ساله‌ای را آغاز کرد که تبدیل به کتاب شوک آینده، در سال ۱۹۷۰ شد این کتاب تا سال ۲۰۱۶ بیش از ۶ میلیون نسخه در سراسر جهان بر اساس گفته نیویورک‌تایمز یا بیش از ۱۵ میلیون نسخه بر اساس گفته وب‌سایت تافلر بفروش رفته است. تافلر اصطلاح «شوک آینده» را در این کتاب برای اشاره به شرایط جامعه زمانی که تغییرات بیش‌ازحد سریع اتفاق می‌افتد و در نتیجه آن سردرگمی اجتماعی و ناتوانی در فرایندهای تصمیم‌گیری طبیعی اتفاق می‌افتد، ابداع نمود نمود.

وی این موضوع را در کتاب موج سوم در سال ۱۹۸۰ ادامه داد. موج اول و دوم را به‌عنوان انقلاب کشاورزی و صنعتی، توصیف نموده و «موج سوم» یک عبارت ابداعی توسط وی برای نشان دادن انقلاب کنونی مبتنی بر اطلاعات و کامپیوتر است. او گسترش اینترنت و ایمیل، رسانه‌های تعاملی، تلویزیون کابلی، شبیه‌سازی و دیگر پیشرفت‌های دیجیتال را پیش‌بینی نمود. در سال ۱۹۹۰ وی کتاب جابه‌جایی قدرت را با کمک همسرش، هایدی نوشت.

تمدنی جدید در زندگی ما در حال ظهور است و مردان کور در همه‌جا در حال تلاش برای سرکوب آن‌اند. این تمدن جدید با خود سبک‌های جدید خانواده؛ تغییر نحوه کار، عشق، وزندگی؛ یک اقتصاد جدید؛ درگیری‌های سیاسی جدید؛ و فراتر از آن‌یک خودآگاهی، تغییریافته به ارمغان می‌آورد … سپیده‌دم این تمدن جدید تنها حقیقت بزرگ و واقعی عمر ما است.

در سال ۱۹۹۶، با همکاری تام جانسون که یک مشاور کسب‌وکار بود، شرکت تافلر و همکاران را بنیان گذاشتند، شرکت مشاوره‌ای که مجری بسیاری از ایده‌های طراحی‌شده تافلر بود. این شرکت با کسب‌وکار، سازمان‌های غیردولتی و دولت‌ها در ایالات‌متحده، کره جنوبی، مکزیک، برزیل، سنگاپور، استرالیا و سایر کشورها کارکرده بود.

الوین تافلر در ۲۷ ژوئن سال ۲۰۱۶ میلادی هنگام خواب در خانه خود در لس‌آنجلس دیده از جهان فروبست.

میراث تافلر

تافلربیشتر به واسطه آثارش در زمینه‌های انقلاب دیجیتال، انقلاب ارتباطات و تکینگی فناوری شناخته می‌شود. از تافلر به عنوان یکی از مشهورترین آینده‌پژوهان جهان یاد می‌شود که به خصوص با موفقیت حرکت جامعه صنعتی از مرحله تولید کالا به سوی عصر اطلاعات و تسلط کامپیوتر بر حیات اقتصادی و اجتماعی را پیش‌بینی کرد.

تافلر برای نخستین بار در ایران با ترجمه و انتشار کتاب «موج سوم» شهرت یافت. تافلر در این کتاب از سه حرکت عمده در تاریخ تحول بشر نام برد که هرکدام، به مثابه یک موج نیرومند، مرحله قبلی را از سر راه برداشته و مرحله جدید را برقرار کرد. «موج اول» انقلاب کشاورزی بود که به مرحله شکارگری پایان داد، موج دوم همانی است که کارشناسان تاریخ اقتصادی و اجتماعی از آن با عنوان انقلاب صنعتی نام می‌برند و بالاخره، موج سوم، که به اعتقاد الوین تافلر از دهه ۱۹۵۰ آغاز شد، به ورود جامعه صنعتی به عصر فراصنعتی منجر گردید.

از تافلر آثار بسیار ارزشمندی در زمینه مدیریت و پژوهش در آینده به جای مانده است. در این مقاله به برخی از این آثار اشاره کرده ایم. بخش اعظم کارهای تافلر همراه با همسرش یعنی هایدی خلق‌شده‌اند این اولین نکته‌ای است که او همیشه بدان اشاره می‌کند. آن‌ها دارای مشارکتی بسیار برجسته بودند.

  • مصرف‌کنندگان فرهنگ: مطالعه‌ای بر هنر و فراوانی در آمریکا
  • مدرسه در شهر
  • شوک آینده
  • آینده‌شناس
  • آم‍وخ‍ت‍ن ب‍رای ف‍ردا: ن‍ق‍ش آی‍ن‍ده در ت‍ع‍ل‍ی‍م ت‍رب‍ی‍ت
  • آنسوی بحران
  • موج سوم
  • ورق‌های آینده
  • شرکت سازگار، یا پویایی‌های اجتماعی
  • تغییر ماهیت قدرت: دانش، ثروت و خشونت در آستانه قرن بیست و یکم
  • جنگ و پادجنگ (زنده ماندن در سپیده‌دم سده بیست و یکم)
  • به سوی تمدن جدید: سیاست در موج سوم
  • ثروت انقلابی (انقلاب در ثروت‌آفرینی)

نوشته: فرامرز عیب پوش

منابع و ماخذ:

  • زندگینامه تافلر / مردی از آینده.
  • الوین تافلر/موج سوم.
  • روه مشاوران مدیریت هارمه/ تافلر که بود؟
  • ثروت انقلابی/ نشر ماهی.

فرانک گیلبرت

فرانک بونکر گیلبرت در هفتم جولای 1868 در امریکا دیده به جهان گشود. در دوران دبستان باتوجه به استعداد فوق العاده‌اش، توجه معلمان را به خود جلب کرد. یکی از معلمان قدیمی دبستان او، به کارهای ساختمانی مشغول بود. این معلم، سالها بعد گیلبرت را در شرکت ساختمانی خود استخدام کرد. طبق قراری که گیلبرت با معلمش گذاشت، مقرر شد ابتدا به عنوان کارگر شروع به کار کند، سپس فنون و مهارتهای مختلف ساختمان‌سازی را بیاموزد و پس از آن به عنوان مدیر به کار خود در آن شرکت ادامه دهد. در ژوئیه 1885 در سن 17 سالگی ، او به عنوان کارگر وردست معمار، کارخود را در این شرکت آغاز کرد. بدین ترتیب اولین شغل گیلبرت، شاگرد بنایی بود.

او پس از یادگیری بنایی، متوجه تغییرات زیادی در روش های آجرچینی و ایرادات و محاسن و کارایی این روشها شد. این علاقه وی برای یافتن “بهترین راه” برای انجام کار سبب شد تا در این زمینه به مطالعاتی دست بزند و روشهایی را نیز ابداع کند. برای این کار گیلبرت به سرعت کار در تمام قسمتهای کارخانه و کارگاه و پیمانکاری را آموخت و به سرعت پیشرفت کرد. او همزمان در مدرسه شبانه ثبت‌نام کرد تا نقاشی و همچنین مکانیکی را یاد بگیرد. پس از پنج سال، با پشتکار به سرعت ارتقاء سمت یافت و به مدیریت کارگاه منصوب شد. گیلبرت با افزایش درآمدش، از مادرش خواست تا از کار در خانه‌های ثروتمندان دست بکشد و در خانه به امور زندگی و خانواده خود برسد.

گیلبرت با استفاده از مشاهدات خود در مورد کارگران و استادان معمار، یک داربست چند سطحی ایجاد کرد که آجرها را به شکل طبقه بندی شده و بسیار آسان در دسترس معماران قرار می‌داد. او شروع به اختراعات و نوآوری های خود کرد و این اختراعات را با نامهای “داربست عمودی” و “انبار ضد آب گیلبرت” توسعه داده و آنها را ثبت كرد. پس از آن وی شروع به ایجاد نوآوری در ساخت بتن كرد. بعد از ثبت اختراعاتش، به انجمن مهندسان مکانیک آمریکا (ASME) پیوست. گیلبرت پس از تلاش در این راستا در سن 27 سالگی توانست مسئول ارشد شرکت ساختمانی گردد و در این زمان به ایجاد روشهایی فنی و رویه ای جهت بهبود کارایی کارگران پرداخت. از جمله این روشها مبانی اولیه‌ای است که بعدها بعنوان مطالعه حرکت معروف گردید. گیلبرت در سال 1895 تصمیم به ایجاد شرکت ساختمانی خود گرفت و آن را در بوستون ثبت کرد. او در سال 1900 به موفقیت های زیادی در حرفة خود دست یافته بود بگونه ای که شعباتی در آمریکا و نیز یک شعبه در لندن ایجاد کرد.

با انجام تحقیقات فراوان کم کم شغل گیلبرت از امور ساختمانی به مشاوره ای تغییر یافت. او کتاب مدیریت کارگاه را که در سال 1903 توسط تیلور نوشته شده بود مطالعه نمود و بسیار تحت تأثیر آن قرار گرفت. او با تیلور تماس گرفت و پس از آن برای مدت چند سال با یکدیگر همکاری نمودند. سرانجام برخی اختلافات میان تیلور و خانوادة گیلبرت منجر به جدایی آنها گردید. دوست آنها یعنی هنری گانت(مخترع گانت چارت)، سعی نمود میان آنها میانجی گری نماید تا اینکه روابط او نیز در حدود سال 1913 با تیلور تیره شد.

در هر صورت گانت و خانوادة گیلبرت با یکدیگر دوستان صمیمی باقی ماندند. با مرگ تیلور در سال 1915 و مرگ گانت در 1919 ، فرانک گیلبرت بعنوان چهرة برجسته جنبش مدیریت علمی شناخته شد. پس از ازدواج با لیلیان گیلبرت(مولر)، او به همراه همسرش لیلیان تمام آزمایشات و تئوری های خود را اجرا می‌کرد. لیلیان یک روانشناس نابغه بود و مطالعات بسیاری در زمینه مدیریت و حرکت سنجی داشت. آنها آزمایشات گسترده‌ای بر روی انسانها و حیوانات انجام دادند. گیلبرتها اغلب در آزمایشات از افراد خانواده خود (و اکثرا از خود فرانک)، به عنوان نمونه آزمایشگاهی استفاده می‌کردند. استفاده می کردند. خاطرات آزمایشات آنها به طور عاشقانه در كتاب(ارزانتر از دوزن)، نوشته شده توسط پسر فرانك جونیور و دختر ارنستین نوشته شده است. این کتاب الهام بخش دو فیلم با همین نام است. اولین فیلم، در سال 1950 ، با اجرای نقش کلیفتون وب و میرنا لوی به روی پرده رفت. فیلم دوم در سال 2003 با بازی استیو مارتین و بانی هانت ساخته شد که البته شباهت زیادی به کتاب ندارد.

به پاس سالها تلاش و موفقیت در طول عمر، جایزه‌ای با عنوان (IISE) توسط موسسه مهندسان صنایع و سیستم ها به افتخار فرانک و لیلیان گیلبرت نامگذاری شد.

فرانک گیلبرت در دوران جنگ جهانی اول در ارتش آمریكا خدمت می‌كرد. وظیفه وی، یافتن وسیله‌ای سریعتر و كارآمدتر برای جمع آوری و جداسازی اسلحه های كوچك بود. گیلبرت تمام حرکات دست را با استفاده از 17 حرکت اساسی کاهش داد. این موارد شامل درک ، حمل و نقل بارگیری و نگه داشتن آنها بود. گیلبرت حرکات موجی را نامگذاری کرد. او از دوربین عکاسی حرکتی استفاده کرد که در کسری از دقایقی کالیبره شد و کمترین حرکات را در کارگران و سربازان زیر نظر داشته باشد و آنها را بررسی و مطالعه کند.

گیلبرت اولین کسی بود که موقعیت “کادی” (اصطلاح گیلبرت) را برای بهبود و افزایش سرعت در جراحی به یک جراح پیشنهاد کرد. گیلبرت همچنین تکنیک‌های استانداردی را اختراع کرد که امروزه نیز ارتش‌ها در سرتاسر جهان این روشها را به کار می‌گیرند.

او در سال 1920، به خاطر دیدگاهش نسبت به مدیریت در سرتاسر جهان شهرت یافته بود و در آمریکا و اروپا بطور منظم جهت ارائة سخنرانی از او دعوت به عمل می‌آمد. در سال 1924 به اروپا دعوت شد تا مقاله ای در نخستین کنگرة بین المللی مدیریت ارائه نماید ، ولی چند روز قبل از حرکت در 14 ژوئن 1924 به علت حمله قلبی در مونت کلر نیو جرسی در گذشت و به جای او همسرش لیلیان که قرار بود در خانه بماند و به امور خانواده و کارهایشان بپردازد، بجای همسر خود در کنفرانس مذکور به ارائة مقاله پرداخت .

میراث گیلبرت

اقدامات گیلبرت و سایر مطالعات روانشناسانه که پیرو آن صورت گرفت، نقطة شروعی بود جهت اثرگذاری بر تفکرات سازمانی بگونه‌ای که تمرکز را از تفکر ساختاری و کنترلی به سوی افراد بعنوان عناصر اولیه سازمان سوق دهد. گیلبرت، فعالیت های آبراهام مازلو و هربرت سایمون در این زمینه را چهار دهه قبل از آنها پیش بینی نموده بود. گیلبرت‌ها علاوه بر ارائة خدمات مشاوره ای، به آموزش روشهای مدیریت علمی و انتشار آنها از طریق آموزش به بسیاری از مهندسان اقدام نمودند . دو نفر از پدید آورندگان مدیریت علمی در ژاپن به نامهای آراکی تویشیرو و یونو یوآشی، هر دو تحت تأثیر کارهای گیلبرت‌ها بودند . آراکی در طول چهار سال مطالعات خود در آمریکا توسط لیلیان گیلبرت آموزش دید. یونو با گیلبرت ها بسیار در ارتباط بود و در کتاب خود تحت عنوان (روانشناسی انسانی کارایی صنعتی) که در سال 1919 منتشر نمود ، اشاره های زیادی به روشهای مطالعه حرکت و کاربرد روانشناسی در مدیریت نموده بود .

نقش گیلبرت‌ها صرفا در مدیریت قابل تامل نیست. آنها به نوعی زندگی بشریت را به گونه بسیار زیادی بهبود بخشیدند. بسیاری از ما بدون اینکه متوجه باشیم بخشی از زندگی مان تحت تاثیر این دو دانشمند بزرگ قرار دارد. داستانهای این زوج یکی از قابل توجه‌ترین داستانهای مدیریت است. طرفداران آنها بسیار تمایل داشتند که مخالفت آنها با تیلور را بزرگ جلوه دهند اما در حقیقت همکاری هرسه این دانشمندان موجب پیشرفت دانش مدیریت شد و اقدامات این بزرگان منافاتی با یکدیگر ندارد.

نوشته: فرامرز عیب‌پوش

هنری فایول

هنری فایول

هنری فایول(Henri Fayol) از بزرگترین نظریه‌پردازان علم مدیریت بود. وی نظریه‌ای مستقل از نظریه مدیریت علمی فردریک تیلور، با نام مدیریت اداری ارائه کرد. فایول یکی از تأثیرگزارترین مدافعان نظریه مدیریت جدید است. بدون‌شک هنری فایول، از بزرگترین نظریه پردازان و مدیران جهان بود. امروزه وی را به همراه تیلور و وبر، پدران دانش مدیریت می‌خوانند.

زندگی‌نامه

ژول هنری فایول(Jules Henri Fayol) ۲۹ ژوئیه ۱۸۴۱ در کنستانتینوپل (استانبول امروزی)، دیده به جهان گشود. پدر هنری، از مهندسان فرانسوی شاغل در امپراتوری عثمانی بود و به همین خاطر، فایول دبستان خود را در استانبول گذرانید. او به همراه خانواده اش در سال ۱۸۴۷ به کشور فرانسه بازگشت. پس از فارغ‌التحصیل شدن در رشته مهندسی معدن، سرپرست یک معدن شد. فایول در سال ۱۹۱۶ پیش از اینکه فردریک تیلور نظریه مدیریت علمی را ارائه کند، کتابی با نام مدیریت صنعتی و عمومی منتشر کرد. او با ارائه این کتاب و اصول چهارده گانه خود و همچنین پایه ریزی وظایف اصلی مدیر، به شهرت جهانی دست یافت و امروزه از پایه گذاران علم مدیریت نوین است.

اصول چهارده گانه فایول چنان قوی و ساختارمند است که هنوز یکی از سرفصل‌های مهم در تئوری های مدیریت در جهان است. او هم همانند تیلور، به تناسب شغل با شاغل اعتقاد داشت و روی کارایی افراد مطالعات زیادی انجام داد. فایول مقالات بسیاری در خصوص مدیریت صنعتی دارد و برخی از اصول ایزو از مقالات فایول الهام گرفته‌اند. مقالات فایول ابتدا برروی موضوعاتی مانند دلایل بروز آتش سوزی در معادن و روش های جلوگیری از آن، و شکل گیری علم زمین شناسی و … متمرکز بود اما با افزایش دانش و تجربه وی دریافت که اصل تمام این موضعات به انسان برمیگردد و انسان میتواند نه تنها برروی شرایط محیط تاثیر بگذارد بلکه میتواند آنها را تغییر دهد. در ادامه فایول، تئوری دلتا را ارائه نمود که از تئوری های مهم او به شمار می‌رود.  به دلیل این فعالیت ها، آکادمی علمی فرانسه از وی قدردانی کرد و جایزه این آکادمی را دریافت کرد.

فایول باید یک مدیر اثربخش است که توانست بود شرکت‌های تحت مدیریت خود را از بحران خارج کند. همین موضوع و بدست آوردن تجربیات موفق سبب شد که او به عنوان یکی از بزرگترین نظریه‌پردازان مدیریت مطرح شود. فایول در دوران بازنشستگی خود نیز تلاش های زیادی برای آموزش مدیریت انجام داد. او بعدها به مقام مشاور در دولت فرانسه درآمد و مطالعات بسیار خوبی در برخی از ادارات مهم دولتی فرانسه انجام داد که نتایج آن در مدیریت دولتی در دسترس دانشجویان است. او در نوامبر ۱۹۲۵ در پاریس دیده از جهان فروبست.

نظریه مدیریت اداری

نظریه مدیریت اداری(theory of administrative management) شامل چهارده اصل مشهور فایول است. اما این تئوری با دوبخش بسیار معروف و بزرگ آغاز شد که اولین بخش آن تقسیم بندی و استاندارد سازی انواع فعالیت‌های سازمان بود که شامل فعالیتهای بخشهای مختلف در یک سازمان است.  از دیدگاه فایول هرکسب و کاری ۶ نوع فعالیت عمده در خود انجام می دهد. این فعالیتها بشرح زیر است.

  • فعالیت‌های فنی : ( تولید و …)
  • فعالیت‌های بازرگانی : (خرید ، فروش و …)
  • فعالیت‌های مالی : (به دست آوردن سرمایه و …)
  • فعالیت‌های امنیتی: ( نگهداری اموال و …)
  • فعالیت‌های حسابداری : ( تأمین اطلاعات مالی و …)
  • فعالیت‌های مدیریتی : (برنامه‌ریزی ، سازماندهی و …)

به اعتقاد او پنج فعالیت اول به اندازه کافی شناخته شده و فعالیت ششم ” فعالیت مدیریتی” نیاز به توضیح و بسط بیشتری داشت که او دقیقا به همان بخش پرداخت و پایه گذار اصول مدیریت در جهان شد. فعالیت‌های مدیریتی از نظر او بسیار جذاب بود و تلاش کرد در نظریه مدیریت اداری خود به این موضوع بپردازد. بر این اساس فایول در آثار خود ۵ وظیفه اساسی مدیریت را به این شرح زیر بیان کرد. این بخش، یکی از مهمترین نظریه های او در خصوص وظایف مدیر است که امروزه به هفت وظیفه مدیر شهرت دارد که البته در آن زمان شامل پنج فعالیت بود.

  • برنامه ریزی (planning)
  • سازماندهی (organizing)
  • فرماندهی (commanding)
  • هماهنگی (coordinating)
  • کنترل (controlling)

اصول چهارده گانه فایول

باتوجه به اینکه او مهندس بود، دیدگاه و دسته بندی های او هم همانگونه ریاضی‌گونه و ترتیب‌مند است. او سالها تجربه مدیریت در عالی ترین سطح صنایع را در کارنامه خود داشت. این تجربه بالا به همراه فعالیت‌های مشاوره و پژوهش منجر به شکل گیری یک دید عمیق در خصوص عملکرد سازمان و کارکنان در او شده بود. فایول بر اساس این تجربیات اقدام به ارائه اصول چهارده‌گانه مدیریت نمود. در این مقاله این اصول را به ترتیب مرور نموده و مشروح آنها را بررسی خواهیم نمود.

تقسیم کار(Division of work)

این اصل بسیار شبیه تئوری تیلور است اما همانگونه که پیش از این اشاره کردیم، فایول چندسال قبل از تیلور این نظریه را مطرح نموده بود. اصل تقسیم کار بیان می‌کند که کارهای را باید به وظایف کوچک تقسیم کرد و هر بخش را به یک فرد یا گروهی از افراد واگذار نمود. این اصل یکی از مهم ترین اصول مدیریت بود که عملکرد صنایع را به شدت افزایش داد. خاصیت علوم انسانی به گونه ای است که به مرور تکمیل شده و بارها و بارها تکرار می‌شوند. حتی پیش از تیلور و فایول، آدام اسمیت موضوع تقسیم کار را در کتاب ثروت ملل مورد توجه قرار داد.

اسمیت در این کتاب کارخانه سنجاق سازی را به عنوان نمونه ارائه می‌کند تا نشان دهد تقسیم کار چقدر بر افزایش عملکرد اثر مثبت دارد. اسمیت می گوید اگر یک کارگر را مسئول ساخت یک سنجاق کنیم در حالت ایده آن حداکثر ۲۰ سنجاق در روز خواهد ساخت. اما اگر ساخت سنجتق را به چند بهش تقسیم کنیم و هر فرد مسئول یک بخش از آن باشد بهره وری به شدت افزای می یابد. بعدها هنری فورد براساس همین نظریات خط تولید صنعتی را اختراع کرد.

اختیار و پاسخگویی(Authority and Responsibility)

اختیار حق دستور دادن و پاسخگویی مسئولیت در برابر نتیجه اختیار و دستورات است. فایول اعتقاد دارد این دو باید در کنار هم باشند. اگر به مدیر اختیار داده نشود نمی توان او را بازخواست کرد چرا که امور در اختیار او نیست و اگر اختیار داده شود و پاسخگویی و بازخواستی در کار نباشد عملکرد کاهش خواهد داشت و مدیر دیگر اهمیتی به اثربخش بودن تصمیماتش نمی‌دهد چرا که قرار نیست بازخواست شود و در برابر اختیاراتش پاسخگو نیست.

حضرت مولانا در خصوص اختیار چنین می‌فرماید

اختیارى هست ما را بى‌‏گمان / حس را منکر نتانى شد عیان‏

سنگ را هرگز نگوید کس بیا / از کلوخى کس کجا جوید وفا

آدمى را کس نگوید، هین بپر  /  یا بیا اى کور تو در من نگر

کس نگوید سنگ را دیر آمدى /  یا که چوبا تو چرا بر من زدى‏

برای روشن شدن بهتر موضع یک مثال را در نظر بگیریم. مدیری در جایگاهی منصوب می‌شود اما اجازه دستور دادن به زیر دستان و تصمیم گرفتن برای عملکرد مجموعه خود ندارد. این مدیر در عمل هیچ قدرت و اختیاری ندارد چرا که زیر مجموعه به نظراتش اهمیتی نمی‌دهند. در این شرایط در ظاهر او بر جایگاه مدیر تکیه زده اما عملا کاری از دستش بر نمی آید. در مقابل اگر مدیری منصوب و اختیار دستور دادن به او داده شد اما کسی از او بازخواست نکرد و نظارتی بر کارش نبود دوباره با چالش مدیریتی مواجه می شویم. از دیدگاه فایول باید بر عملکرد مدیر نظارت وجود داشته باشد و او در مقابل اقدامات و تصمیماتش پاسخگو باشد. در غیر این صورت مدیر بدون دغدغه و دقت هر اقدام غیر منطقی را اجرا کرده و بدون ترس از عواقب آن به بی تدبیری و از بین بردن منابع و فرصت ها ادامه می‌دهد.

نظم و انضباط(Discipline)

نظم و انظباط بحثی جدانشدنی از سازمان است. حتی سازمانی مانند گوگل که در ظاهر بی‌نظم به نظر می‌رسد و نظم شماتیک ندارد از چنان نظم و دیسیپلینی برخوردار است که ثانیه ای یک کار به تاخیر نمی‌افتد. کارکنان باید به قوانین و مقررات وضع شده در سازمان احترام گذاشته و آنها را اجرا نمایند. در دیدگاه فایول نظم و انضباط نتیجه رهبری اثربخش در سازمان است.

وحدت فرماندهی(Unity of command)

وحدت فرماندهی اصلی است که در سازمانهای ایرانی بسیار دچار تزلزل است و بعضا اجرا نمی‌شود. این بدان معنی است که هر کارمند باید از یک شخص دستور بگیرد و به همان فرد پاسخگو باشد. این چهارمین اصل از اصول ۱۴ گانه هنری فایول است. بر اساس این اصل هر فرد در سازمان باید یک مافوق داشته باشد و از او دستور بگیرد و در مقابل عملکردش نسبت به او پاسخگو باشد. باید توجه داشت دیدگاه فایول در این اصل بر اساس رفتار کارگران و کارمندان در سازمانی سنتی بنا نهاده شده است. منطقا در سازمان هایی که به صورت پروژه ای فعالیت می‌کنند و ساختار سازمانی ماتریسی دارند این چارچوب اجرایی نیست. با این وجود فایول این موضوع را در این اصل مطرح می‌کند که دوگانگی در فرماندهی منجر به شکست می‌شود.

وحدت رویه(Unity of direction)

وحدت رویه بدان معنی است که هرگروه از فعالیت‌های سازمانی که یک هدف مشابه دارند باید توسط یک مدیر و با استفاده از یک طرح هدایت شود.

تبعیت(Subordination)

مدیران یا کارکنان نباید مقدم بر منافع سازمان باشند.به عبارت دیگر منافع سازمان باید در اولویت اهداف آن قرارگیرد. امروزه منافع مدیران و کارکنان با منافع سازمان همسوسازی شده و برای منافع سازمان منافع کارکنان درنظر گرفته می‌شود اما هنوز منافع سازمان در اولویت است.

جبران خدمات(Remuneration)

اگر کارکنان کاری بیش از وظیفه معمول خودمتقبل می‌شوند باید در ازای آن، بیش از حقوق خود دریافت کنند. همه کارکنان برای همان کاری که انجام می‌دهند نیز باید دستمزد منصفانه دریافت کنند.

درجه تمرکز در تصمیم گیری(The Degree of Centralization)

مطابق این اصل، می‌بایست یک تعادل در میزان تمرکز در تصمیم گیری در سازمان بر قرار باشد. مدیریت ارشد باید بخشی از قدرت تصمیم گیری را به سطوح میانی و اجرایی واگذار نماید.

زنجیره فرمان(Scalar chain)

زنجیره فرمان به معنای سلسله مراتب قدرت و اختیار در سازمان است. این زنجیره از مدیریت ارشد سازمان شروع شده و به سطوح پایین می رسد. بر اساس این اصل فایول هر کارمند می تواند با یک یا دو رده بالاتر خود در ارتباط باشد بدوم آنکه چالشی ایجاد شود. اما در سازمانی که ۴ لایه مدیریتی وجود دارد کارگر خط تولید نمی تواند تمام موضوعات روزانه را با مدیر ارشد سازمان در میان بگذارد و در صورت بروز چنین کاری زنجیره فرمان و سلسله مراتب از بین می رود.

ترتیب(Order)

فضای سازمان باید برای انجام کار مناسب و مرتب باشد. هر کارمندی فضای مناسب کاری خود را داشته و منابع، ملزومات و دستگاهها باید توسط سازمان آماده و تهیه شده و به صورت مرتب به کارکنان تخصیص داده شود. فضای کاری باید ایمن، تمیز و مرتب باشد. باید دقت داشت در اصل سوم فایول به موضوع نظم افراد و پایبندی آنها به قوانین پرداخته و در این اصل به مرتب بودن فضا و محیط اشاره دارد. انسان، ماشین و ملزومات از نظر فایول باید مرتب باشند. به زبان امروزی، این اصل فایول به اصول  5S اشاره دارد.

انصاف(Equity)

انصاف، زيور زمامدارى است(غررالحکم / 923 ). مدیران باید رفتار منصفانه ای با زیر مجموعه خود داشته و رفتاری محترمانه از خود نشان دهند. مدیران باید برخوردی بی طرفانه با کارکنان مختلف داشته باشند. در این اصل فایول تبعیض در سازمان را مردود دانسته و آن را موجب کاهش عملکرد کارکنان می‌داند.

ثبات کارکنان(Stability of tenure of personnel)

مطابق این اصل، کارکنان باید تا حد امکان در کار خود پایدار باشند و باید نرخ تغییرات کارکنان سازمان تا حد ممکن پایین باشد. به عنوان مثال اگر شرکتی نیاز به ۱۵ نیروی کار دارد نباید هر ماه یا هر ۳ ماه یک بار همه آنها را تعدیل و اخراج کرده و نیروهای جدید استخدام کند بلکه باید تلاش کند ماندگاری در سازمان ایجاد کرده و تا حد امکان از خروج نیروهای کارآمد جلوگیری کند. این اصل به بیان امروزی تر به امنیت شغلی و یادگیری در سازمان اشاره دارد. کارکنان نیازمند امنیت شغلی هستند تا بتوانند با کیفیت بیشتری کار کنند.

در اینجا لازم می دانم یک نکته را بیان کنم، کارکنان نیازمند امنیت شغلی و سازمان نیازمند فضای رقابتی است، یعنی کارکنان باید بدانند که اگر خوب کار کنند شرکت باقی خواهد ماند و آنها نیز امنیت شغلی دارند اما اگر عملکرد ضعیفی داشته باشند سازمان تضعیف شده و هم بقای سازمان و هم امنیت شغلی آنها به خطر می افتد. در این شرایط کسب و کارها پویا شده و اقتصاد عملکرد بالاتری خواهد داشت. اما در شرایطی که هم کارکنان و هم شرکت ها احساس امنیت کنند و برای همیشه خیالشان جمع باشد که دولت از آنها حمایت می‌کند و حتی برای بقای آنها انحصار ایجاد می نماید به مرور فرسوده شده و چالاکی سازمان و کارکنان از بین می رود و خلاقیت، ابتکار و نوآوری به فراموشی سپرده خواهد شد.

ابتکار(Initiative)

اصل ابتکار اصل بسیار مهمی است که در مدیریت ژاپنی به شدت کاربرد دارد. این اصل بیان می‌کند کارکنان در ابراز عقاید و نظرات در خصوص کارها باید آزاد باشند تا بتوانند از خود ابتکار به خرج دهند. این ابتکار در نهایت به سود شرکت بوده و به عنوان منبع قدرت برای سازمان به حساب می آید. ابتکار موجب می‌شود تا کارکنان در امور شرکت درگیر شده و به آن علاقه مند شوند. این اصل شاید یکی از اصول بسیار مترقی فایول باشد. بدون تردید اصلی ترین روند مقالات مدیریت و کسب و کار امروز بر نوآوری و خلاقیت فردی و سازمانی متمرکز شده است. سازمان ها برای بقا و تعالی در بلند مدت نیازمند خلاقیت، ابتکار و نوآوری هستند. فایول این موضوع را به خوبی در اصول ۱۴ گانه مدیریتی خود گنجانده است.

روحیه کار گروهی(Esprit de corps)

استارتآپ‌ها امروزه برمبنای این اصل پایه گذاری شده اند. این اصل مترقی فایول، به اهمیت کار گروهی می‌پردازد. بر اساس این اصل در درون سازمان باید هارمونی ایجاد نمود تا با هماهنگی کارها به صورت گروهی انجام شود. این اصل به ترویج اعتماد و ارتباط متقابل در میان کارکنان می پردازد. در حقیقت مدیران مسئول ایجاد روحیه همبستگی، یگانگی و صمیمیت در بین کارکنان هستند نه ایجاد اختلاف، جدایی و نفاق. بر اساس این اصل اقدامات مدیرانی یا سرپرستانی که تلاش دارند دو به هم زنی کنند یا فضای زیرآب زنی را در سازمان گسترش دهند مردود است. البته این موضوع در سازمان های ناکارآمد ممکن است موجب بقای مدیر شود. مدیر در این نوع سازمان مانع ایجاد روح صمیمت شده و با ایجاد اختلاف در کارکنان موجب عدم رشد آنها می‌شود  البته کیفیت عملکرد سازمان نیز آسیب جدی می بیند اما کارکنان رشد نکرده و عمر مدیریت فرد افزایش می یابد.

در خصوص صمیمیت لازم است این توضیح را بدهم که میزان صمیمت یک حد بهینه دارد. بر اساس پژوهش ها صمیمیت بسیار پایین یا خیلی زیاد در بین کارکنان موجب کاهش عملکرد سازمان می‌شود. اگر صمیمیت بسیار پایین باشد کارکنان روحیه کار گر.هی را از دست داده و حس خوشایندی از کار با یکدیگر ندارند. این موجب کاهش عملکرد سازمانی می‌شود. در نظر داشته باشید که دو همکار که کارشان به هم مرتبط است رابطه خوبی با هم ندارند و ترجیح می دهند کمتر با یکدیگر ارتباط داشته باشند. در این شرایط شاید یک تایید ساده یا یک امضا که نیازمند یک مکالمه ۱ دقیقه ای بین آنها ست ساعت ها و روزها به تاخیر بیفتد چون آنها میلی به هم کلام شدن با هم ندارند. در مقابل صمیمیت بیش از حد نیز عملکرد سازمان را کاهش می دهد. به همین مثال بازگردیم، دو همکار که علاقه و صمیمیت بسیار زیادی با هم دارند برای انجام همان کار که نیاز به ارتباط یک دقیقه ای دارد ۲ ساعت کنار هم می نشینند و حرف می زنند. صمیمیت در بین کارکنان باید در حد میانه باشد. به صورتی که به عملکرد سازمان و وظایف آنها در شرکت آسیبی وارد نشود.

اصول چهارده گانه مدیریت که توسط هنری فایول مطرح شده است، از مهمترین مفاهیم مدیریتی به حساب می‌آید، که به نظر می رسد، جزو اولین مسائلی باشد که هر مدیری نیاز به دانستن آن‌ها دارد، دانستنی که باید در مدیریت به کار آید. این اصول در نگاه اول به نظر ساده و روشن می آیند، اما به وضوح می‌توان عدم رعایت این موارد را نه تنها در مدیریت شرکت‌ها و صنعت گران کوچک و متوسط بلکه در بزرگترین مدیریت‌های ایران دید. اصولی که فایول در اوایل قرن بیستم انها را شناخت و اروپا و آمریکا مدت‌ها پیش آن را باور کردند و دست مایه توسعه آن‌ها شد.

آکادمی آنلاین عیب پوش