کتاب “فروش به شرکتها و سازمانها”، یکی از کتابهای بسیار مفید در بازاریابی و فروش است. نوشته نیل رکهم و به ترجمه بابک مروانی است. این کتاب توسط انتشارات بازاریابی در تهران به چاپ رسیده است.
فروش به شرکتها و سازمانها، با نام اصلی Spin Selling ، به اعتقاد مدیران فروش کتابی بسیار ارزشمند و پولساز است. این کتاب، همانگونه که در مقاله ارائه شد، حاصل پژوهش تحقیقاتی راکهام و تیم زبده وی است. این کتاب برروی تحقیقات گسترده نویسنده و ابداع روش اسپین(SPIN)، در فروش پایه گذاری شده است.
به اعتقاد نویسنده، این کتاب، کتابی است درباره اینکه چگونه بیشتر بفروشیم. اما دو ویژگی، آن را از هزار کتاب دیگر که پیش از این دربارهی مذاکرهی فروش به چاپ رسیدهاند، متمایز میکند: ۱) موضوع این کتاب فروش به شرکتها و سازمانها است. ۲) پایهی مطالب این کتاب بر تحقیق استوار است. درواقع این نخستین بار است که نتایج بزرگترین پروژهی تحقیقاتی که تاکنون در حوزهی مهارتهای فروش انجام شده است، به چاپ می رسد. تیم نیل رکهم، در هوث وایت بیش از ۳۵ هزار مذاکرهی فروش را ظرف مدت ۱۲ سال تحلیل کرده تا بتواند شواهدی محکم ارائه کند.
در کوتاهترین عبارت میتوان گفت که کلیدواژههای اصلی یا پایهی بنیادی کتاب راکهام بر این عبارت استوار است که فروش به شرکتها و سازمانهای بزرگ از نوع فروشهای بزرگ است. به گفته مولف کتاب، آنچه در یک فروش کوچک کار میکند، با بزرگ شدن اندازه فروش به موقعیت شما آسیب میزند. آنچه ممکن است در یک فروش کوچک کار کند، چه بسا در یک فروش بزرگ، علیه شما کار کند! مولف از آغاز تا پایان کتاب، این عبارت را در قالبهای متعدد و متنوعی تکرار میکند؛ چرا که فروشندگان، به آنچه در فروشهای کوچک آموختهاند، وفادار میمانند و نتیجه چیزی نیست به جز آنکه فروش را از دست میدهند.
این کتاب در فصل اول “رفتار فروش و موفقیت در فروش”، در فصل دوم “تمام کردن با تعهد گرفتن”، درفصل سوم “نیاز مشتری در فروشهای بزرگ”، درفصل چهارم “روش اسپین”، درفصل پنجم “نشان دادن منافع در فروشهای بزرگ”، در فصل ششم “جلوگیری از بروز اعتراض”، درفصل هفتم “صحبتهای مقدماتی در شروع مذاکره”، در فصل هشتم “اجرای نظریه در عمل”، را مورد بررسی و تشریح قرار داده است.
باشخصه با وجود حدود بیست سال فعالیت در بخش فروش، این روش را یکی از بهترین تکنیکهای فروش ارزیابی میکنم. مطالعه این کتابها و تحقیق درباره روش اسپین را به تمامی مدیران سازمانها، مدیران فروش و بازاریابی و کلیه فعالان حوزه بازاریابی و فروش توصیه میکنم.
کتاب ” مدل اسپین در فروش”، نوشته نیل راکهام به ترجمه جواد عباسی ، فریز طاهرینیا است. این کتاب توسط انتشارات بازاریابی در تهران به چاپ رسیده است. این کتاب یکی از بهترین کتابهایی است که مدل اسپین را به صورت کاملا مشروح، توضیح داده است.
در این کتاب نقل شده که مدل فروش اسپین، خود را بهعنوان یک مدل مفید تثبیت کرده است؛ زیرا نشان میدهد که فروشندگان موفق چگونه به اهداف خود میرسند (این مدل بیشتر بر نیمکرهی چپ مغز تأکید دارد.) به همین صورت، مدلهای سبک اجتماعی و رازورمز سبکهای رفتاری مصرفکنندگان (که بیشتر بر نیمکرهی راست مغز تأکید دارد) از جمله نحوهی تعامل آنها با فروشندگان و نیز نحوهی تصمیمگیری برای خرید را بازگو میکند.
این مدل میتواند در کنار مدل فروش اسپین مورد استفاده قرار گیرد، تا به ما نشان دهد که سبک رفتاری افراد از جمله فروشندگان چه تأثیری بر فرایند فروش دارد. با بهکارگیری مدلهای چپ مغزی و راست مغزی به جامعیتنگری بهتری میرسیم. یکی از ارکان مدلهای راست مغزی تطبیقپذیری است که رفتارهای اثربخش برای اجرای استراتژی اسپین را تبیین میکند و از این طریق تأثیرگذاری رفتار فروشندگان را ارتقا میدهد.
برای موفقیت در فروش به روش اسپین، فروشندگان باید طرز تفکر خود را تغییر دهند تا دیگران همانند آنها، رفتار کنند، و خود را با چشمانداز مشتریان وفق دهند. این امر مستلزم شناخت دغدغههای خریداران بوده و فروشندگان باید بیش از آنکه به فکر متقاعد کردن مشتریان باشند، به فکر درک آنها باشند. این کتاب، کتاب تمرین است. مطالعه این کتاب و درک مفاهیم آن، برای فروشندگان و مدیران فروش و مدیران سازمانها بسیار مفید خواهد بود.
یادداشت پرویز درگی درباره کتاب
سلام. فروشندهی عزیز من مشتری هستم. اینقدر یکبند برایم سخنرانی نکن. ببین من دو مانع بزرگ در ذهنم هست که باید برطرف کنی.
اولا من را مطمئن کن که ارزش دریافتیام از شما مطلوب خواهد بود. میدانی منظورم چیست؟ منافعی که نصیبم میشود در مقابل هزینهها (مالی، زمانی، روانی، انرژی) را میگویم. پس اول من را درک کن و بشناس. سازمانم، خودم، موقعیتم، مسائلم، پیامدها و بازده پیشنهادت را برای من بشناس و بعد راهحل بده. لطفاً از راهحل از قبل آماده پرهیز کن.
ثانیا ن را مطمئن کن که قابلیت و توانایی لازم برای این کار را داری؛ راستش من تا اعتماد به خودت و سازمانت و اعتقاد به توانمندیهایتان پیدا نکنم، خرید نمیکنم. فروشندهی عزیز آیا توانستم منظورم را واضح بگویم؟ اگر بله، حالا شروع کن.
مشتری عزیز سلام. پیامت را دریافت کردم. من فروشنده هستم. من دریافتم که باید دنیا را از زاویهی دید خریدار نگاه کنم. دریافتم که باید دیدگاههای خودم را تغییر دهم و به دغدغههای شما توجه کنم. بدینرو، از این سپس افکارم را به شرح زیر تغییر میدهم.
تغییر از ترغیب کردن به سوی درک کردن و فهمیدن شما با بهکارگیری تکنیک همدلی (خودم را بهجای شما میگذارم.
تغییر از تمرکز بر روی محصول به سوی تمرکز بر روی مشتریان. من دوست شما هستم. هدفم فروش مؤثر و بلندمدت است. میخواهم با رابطهی برد طرفین به خشنودی زنجیرهی ارزشآفرینی بپردازم. با پندار، گفتار و کردار نیک خودم چنان در دلت جای میگیرم که سفیر برند شخصی و سازمانیام باشی. من دریافتم که فروش، متقاعد کردن خریدار نیست بلکه، شرایط مناسبی است تا خریداران بتوانند خود را متقاعد کنند.
من دریافتم که وقتی شما در موقعیت تصمیم خریدار قرار میگیرید، با دو عامل مخالف هم روبهرو هستید که عبارتند از جدّی بودن مسألهای که داری و هزینههایی که باید برای حل آن بپردازید.
البته اگر فروش کوچک باشد، هزینه آنقدر پایین است که حتی نیازهای سطحی میتواند موازنهی بین دو عامل فوق را برهم بزند.
اما در فروشهای صنعتی و پیچیده، جدّی بودن مسأله باید بیشتر از هزینهی بالای راهحل باشد تا شما ترغیب به خرید بشوید.
لذا شناخت و تسلط فروشنده نسبت به موقعیت، مسائل و ارائهی راهحل در کسب نتایج ارزشمند برای مشتری، تعیینکنندهی موفقیت فروش است. به همین جهت است که من اصول ملاقات فروش را رعایت میکنم. من میدانم یک ملاقات فروش مراحلی دارد که عبارتند از:
شروع مقدمه و مکالمه
بررسی و پی بردن به نیازهای خریداران و توضیح در مورد این نیازها
نشان دادن قابلیتهای خودم و سازمانم و بیان اینکه چگونه راهحلهایم نیازهای شمای خریدار را برطرف کند.
دستیابی به تعهدات و توافقاتی برای انجام کارهایی که فروش را به سمت خرید پیش ببرد.
میدانم که تحقیقات نشان داده است که در فروشهای بزرگ یا پیچیده، مرحلهی بررسی، رمز اصلی موفقیت است که به معنای کشف، کاوش، فهم و توضیح سیستماتیک در مورد نیازها و مسائل کاری خریداران است.
پس باید سؤالاتی درست از شما بپرسم. میدانم سؤال پرسیدن کارآمدترین شیوهی گفتاری برای متقاعد کردن دیگران است. من از مدل اسپین آگاهی کامل دارم.
احسنت. فروشندهی عزیز. من هم همینها را میخواهم، نشان دادی که خوب آموزش دیدهای، اما بگذار صریح بگویم میخواهم در مرحلهی عمل اینها را بهکار بگیری. میدانم که آموزش ابزار است، اما یادگیری هدف است. به من نشان بده که مهارت پیادهسازی این موارد درستی که گفتی را داری، تا من دوست تو باشم.
گفتوگوی فوق را که بین مشتری و فروشنده صورت گرفت، با الهام از کتابی که در دست دارید نوشتم. این کتاب به زیبایی، مدل اسپین را تشریح کرده است و خواننده را همراه میکند و باعث میشود او قلم به دست بگیرد و گام به گام با حل تمرینها پیش برود تا با دل و جان اسپین را بفهمد تا در مرحلهی عمل، مهارت پیادهسازی درست را داشته باشد.