ذخیره فریبنده، یکی از بیماریهای مهم و مشکلات اساسی در شبکه تامین است. گرچه امروزه نرم افزارهای مدیریت شبکه تامین با توانایی ها و برندهای مختلف وجود دارند، اما هنوز این مشکل، یکی از معضلات حل نشده شبکه های توزیع و شرکت های پخش و سیستم فروش در کشورمان است.
اما ذخیره فریبنده چیست و چه زمانی در توزیع با این مشکل روبرو می شویم؟ ابتدا بهتر است پیش از بررسی این معضل، نگاه کوتاهی به تعاریف موجود در زنجیره تامین بیندازیم تا موضوع بهتر و روشن تر شود. ابتدا اصل موضوع زنجیره تامین را مورد بررسی قرار دهیم. در اوایل قرن بیست و یکم، پس از انفجار تکنولوژی و پدید آمدن قابلیت توزیع گسترده، یکی از مشکلات فروش در سازمانها، زنجیره تامین و مدیریت آن بود.
زنجیره تامین چیست؟
زنجیره تأمین(Supply chain)، عملا سیستمی متشکل از سازمانها، افراد، فعالیتها، اطلاعات و منابعی است که در عرضه یک محصول یا خدمت به مصرفکننده دخیل هستند. فعالیتهای زنجیره تأمین شامل تبدیل منابع طبیعی، مواد اولیه و اجزای سازنده به یک محصول نهایی است که نهایتا به مشتری نهایی(یا برخی اوقات مصرف کننده) تحویل داده میشود.
در سیستمهای زنجیره تأمین، محصولات استفاده شده ممکن است در هر نقطه ای که مقدار باقیمانده قابل بازیافت است، دوباره امکان ورود به زنجیره تأمین را داشته باشند. ضمن اینکه زنجیرههای تأمین زنجیرههای ارزش را بهم پیوند میدهند. در برخی اوقات نیز ممکن است این اتفاق رخ ندهد که همین امر، موضوع بحث ماست. اینجاست که اصطلاحا “گره” یا “گلوگاه” در سیستم زنجیره تامین شکل گرفته و بیماری های این زنجیره، بروز می کند.
بنابراین باید مدیریت این زنجیره، بشکل کاملا علمی و تجربی، به شکلی انجام شود که همواره “کالای درست” در “زمان درست”، در “محل درست” باشد.
مدیریت زنجیره تأمین چیست؟
در زنجیره تأمین، محصولات در کارخانه های تولیدی، تولید میشوند، سپس به انبارها حمل و شده و در نهایت به خرده فروشی یا “مشتری نهایی” میرسد. درخصوص مدیریت زنجیره تامین، بین علما اختلاف محدودی وجود دارد و هر متخصص یا صاحب نظری، تعبیر خود را از این مهم ارائه می کند. برخی معتقدند که زنجیره تأمین، خرید و تهیه و تدارک محصولات مورد نیاز است. اما گروهی دیگر معتقدند که این مهم به معنای فرایند انبارداری، توزیع و حمل و نقل و نهایتا رساندن به مشتری نهایی است.
اما بطور خلاصه می توان گفت مدیریت زنجیره تامین، مدیریت تبدیل مواد اولیه و اطلاعات به محصولات و خدمات و به مصرف رساندن یا انهدام برخی از آنهاست. به بیان ساده تر، مدیریت زنجیره تامین، مدیریت بهینه کل فرایند از تولید به مشتری است. در حقیقت مدیریت زنجیره تامین مدیریت بخشهای “توسعه محصول”، “بازاریابی”، “عملیات نگهداری”، “فرایندتوزیع”، “مدیریت مالی توزیع و فروش” و نهایتا مدیریت “خدمات مشتری” است.
مدیریت زنجیره تامین نتیجه تكامل مدیریت انبارداری است. در نیمه دوم قرن بیستم که توزیع تقریبا سیستماتیک شد، محققان و مدیران شبکه توزیع، با مطالعه بر روی رابطه داخلی بین انبارداری و حمل و نقل و یكپارچه سازی آنها قادر به كاهش موجودی خود شدند كه حاصل این مطالعات نهایتا “مدیریت توزیع” نام گرفت.
در مسیر تكامل این دانش، با اضافه شدن مباحث مدیریت ساخت، تداركات و سفارشها به مدیریت توزیع مفهوم لجستیك پدید آمد و وضعیت كنونی یعنی زنجیره تامین نتیجه به هم پیوستن حلقه های عملیاتی مختلف است كه در ابتدای آن عــرضه كنندگان و در انتهای آن مشتریان قرار گرفتند.
زنجیره تامین، بعدها به انواع مختلفی مانند “زنجیره تامین بالادست”، “زنجیره تامین داخلی”و “زنجیره تامین پایین دست” تقسیم شد که موضوع بحث ما نیست. البته معمولا زنجیره های تامین، وابستگی زیادی به ماهیت شركت ها دارد.
زنجیره های تامین چه بیماری هایی دارند؟
مشكلات زنجیره تامین و منابع آنها درجهان به تعداد شرکتها وجود دارد. اما بیماری ها و مشکلاتی نظیر ذخیره فریبنده و اثر شلاق چرمی (THE BULL WHIP EFFECT)، بیماریهای اساسی شبکه توزیع هستند که عمدتا از عدم هماهنگی و عدم اطمینان مشتریان نشات میگیرند.
ذخیره فریبنده
ذخیره فریبنده یک معضل یا بیماری یا مشكل است. به عنوان مثال مشتری درخواست محصول یا خدماتی را میکند اما این محصول به دلیل مشکلات موجود در شبکه توزیع قابل ارائه و فروش نیست. ممکن است محصول در انبار موجودی وجود داشته باشد اما در مکانی است که قابل ارائه به وی نیست یا موضوع خدمات به دلایل و نواقص موجود قابل ارائه نیست.
فرض کنیم در یک شرکت آرایشی و بهداشتی، کرم ضدآفتاب در زمستان مصرف کمتری دارد. بنابراین نرم افزارها به صورت خودکار تعداد سقف و کف سفارش را تغییر داده و آنها را کاهش میدهند. اما همانگونه که در شمال کشور هوا سرد یا ابری و بازارنی است، در جنوب کشور آفتاب همچنان تابیده و نیاز به کرم ضدآفتاب وجود دارد.
موجودی شعب به تعداد کافی نمایش داده میشود و مدیران تصور میکنند که مشکلی پدید نخواهد آمد. اما در زمان فروش کرم ها در جنوب کشور، ذخیره کل همچنان مناسب است، اما این ذخیره در انبارهای شمال کشور، بی مصرف مانده و انبارهای جنوب کشور خالی از موجودی(OOS)، شده اند.
راه حل اجتناب از ذخیره فریبنده
معمولا برای رفع مشكلات زنجیره تامین سه دسته راه حل اصلی وجود دارد. دسته اول راه حلهایی هستند كه در ارتباط با طراحی و عرضه محصولات، عرضه كنندگان، مدیریت ارتباطات بین عرضه كنندگان و ارتبـــاط سازمان با عرضه كنندگان وجود دارد. دسته دوم راه حلهایی هستند كه در ارتباط با سیستم های تولیدی، مدیریت موجودی و مسائل داخلی سازمان جهت رفع مشكلات وجود دارد و دسته سوم مجموعه تدابیــــــری هستند كه درمورد توزیع كنندگان، خریداران، وفاداری خریداران و هماهنگی آنها با سازمان باید لحاظ شود.
این راه حلها بعضا به ” ادغام عمودی “، ” كنترل موجودی “، ” برنامه ریزی تولید “، ” تولید به موقع “، ” برنامه ریزی ” و”استراتژی های كاهش عدم اطمینان “، منجر می شوند. در فضای رقابتی امروز، كارایی و ثمربخشی زنجیره تامین در بیشترین سازمانها بحرانی است و به طور گسترده ای به هماهنگی اطلاعاتی بین بخشهای مختلف سازمان، سیستم های پشتیبانی اطلاعات و یكپارچه كردن سیستم های مختلف وابسته است.
با گسترش تکنولوژی و فناوری اطلاعات، این موضوع به کمک سازمانهای پخش امده و نرم افزارهای برنامه ریزی منابع موسسه (ERP)، نرم افزارهای مدیریت زنجیره تامین (SCM)، نرم افزارهای بهینه سازی تولید (OPT)، نرم افزارهای تجزیه و تحلیل (ANAL)، کمک میکنند تا بیماری ها و مشکلات سازمانها، کاهش یابند. البته مشکلات هیچگاه کاملا از بین نمی روند ولی درصد آن پایین تر آمده و توزیع مقرون به صرفه می شود.
راهی بجز پناه بردن به تکنولوژی و استفاده ازدانش و افراد متخصص نیست. در پخش مویرگی، قانونی به نام 100*100*100*100 وجود دارد که یکی از راهکارهای استراتژیک کنترل مشکلات شبکه توزیع است. این قانون همواره اذعان میکند که مدیریت صحیح پخش یعنی به گونه ای عمل کنیم که همواره “کالای درست”، به “تعداد درست”،در “زمان درست” در “مکان درست” باشد.
این مقاله در شماره پنج مجله کسب و کار پل به چاپ رسیده است. درصورت تمایل می توانید این مجله را بصورت کامل از لینک زیر دانلود و مطالعه فرمایید.
سید رضا پورحسینی در سال 1328 در زاهدان دیده به جهان گشود. خانواده وی اصالتا کرمانی بودند و به دلیل شغل پدر، وی کودکی خود را در شهرهای جنوبی ایران سپری کرد. پس از اتمام تحصیلات، در مشاغل مختلف اقدام به درآمد زایی و کارهایی نظیر تعمیرات ساخت لوازم کار در کارگاه ها و غیره نمود. در سال ۱۳۵۲، او تنها ۲4 سال داشت که با پیشنهاد یکی از دوستانش وارد یکی از شرکتهای پخش دارویی خارجی آن زمان در ایران شد.
در آن سالها، شرکت آمریکایی شرینگ از اولین شرکتهای توزیعی دارویی مدرن غربی بود که وارد کشور شده بود این شرکت از زیر مجموعه های هلدینگ اکتاویس آمریکا بود.
اکتاویس(octavis)، یکی از بزرگترین شرکتهای دارویی جهان است که امروزه دفتر مرکزی آن در نیوجرسی واقع است. این شرکت امروزه حدود ۱۰ میلیارد دلار در سال گردش مالی دارد و ۲۵ هزار نفر کارمند در سراسر جهان در این شرکت مشغول به فعالیت هستند. در آن زمان، این هلدینگ، یکی از شرکتهای توزیعی زیر مجموعه خود به نام شیرینگ(Sharing)، را جهت توزیع کالاها و اقلام دارویی در جهان، تاسیس نموده بود.
شرکت “شرینگ(Sharing)”، یکی از زیرمجموعههای هلدینگ اکتاویس(octavis)، بود که سالها بعد، در این هلدینگ ادغام شد. در آن سالها، شرکتهای توزیعی مدرن در ایران به شکل امروزی وجود نداشتند و شرکتهای بزرگ ایرانی، بصورت منطقهای، فعالیت داشتند. این موضوع فرصت مغتنمی را برای این شرکت فراهم نمود تا تبدیل به یکی از بهترین و مشهورترین شرکتهای توزیع دارو در ایران شود.
پورحسینی جوان که به اهواز رفته بود، پس از ورود به این شرکت، مسئول توزیع و معرفی داروهای این شرکت در استان خوزستان شد. شرکت “شرینگ(Sharing)”، علاوه بر توزیع داروهای خارجی، اقدام به توزیع داروهای تولیدی شرکتهای ایرانی نیز نموده بود. بنابراین این وظیفه، به کارشناس جوان استان سپرده شد. در آن زمان، برنامهریزی برای توزیع و روت بندی(Route Planing)، برای اولین بار توسط شرکتهای خارجی وارد ایران شده بود اما به دقت و سرعت و گستردگی امروز نبود. توجه داشته باشیم درباره دورانی صحبت میکنیم که شرکتهای توزیعی یا وجود نداشتند یا اگر وجود داشتند، بیشتر منطقهای یا محلی بودند.
وضعیت شرکتها به قدری مناسب بود که امکان توسعه فیزیکی و لجستیکی خود را داشته باشند. در آن دوران درآمد نفتی بالای کشور، مردم را کم کم به سمت مصرف گرایی سوق میداد. کشور در یکی از بهترین دورانهای اقتصادی خود به سر میبرد.
موضوع مهمی که درآن زمان وجود داشت، مشکل انتقال دانش بود. امروزه با وجود اینترنت و شبکههای اجتماعی و کتابخانههای آنلاین، دسترسی به اطلاعات بسیار سریع شده، اما در آن روزها، تلفن پیشرفتهترین ابزاری بود که اقتصاد کشور، در راستای توسعه خود، می توانست از آن بهرهمند شود.
به هررو، مسئولیت ویزیت و فروش(Sales Planing)، توزیع(Distributing)، ویزیت پزشکان(Medical Representing)، سرکشی داروخانه ها(Pharma Representing)، و همچنین چیدمان کالا و بازارپردازی(Merchandising)، کل استان خوزستان به پورحسینی جوان واگذار شد. او برنامه داشت تا کلیه داروخانه ها و پزشکان استان را ویزیت کند و تمامی این موارد را به تنهایی انجام دهد. کاری که امروز توسط یک شعبه انجام می شود و هر بخشی از یک سمت به صورت ماتریسی یا خطی، مدیریت می شود.
او با حفظ این سمتها، مدیر شعبه استان نیز بود. با درنطرگرفتن این موضوع که تعداد مشتریان در آن زمان به اندازه امروز نبود، اما انجام کلیه این کارها صرفاً توسط یک نفر، امری سخت و حساس بود و مسئولیت بالایی داشت. بدیهی است که بدون ایجاد انگیزه و علاقه و وفاداری سازمانی، کارکنان، امکان موفقیت در انجام امور خود را نداشتند.
پورحسینی جوان، کار خود را از ویزیت اهواز آغاز کرد و درپی آن، برنامهریزیهای مسیر برای شهرهای مجاور را صورت داد. در آن دوران، برنامهها و نرم افزارهای توزیع و فروش امروزی وجود نداشت و امکان رصد کارشناسان در شهرستان وجود نداشت.
وی هر روز باید با مدیر خود در تهران تماس میگرفت و اوضاع مسیر و مشکلات موجود در آن را به وی، گزارش مینمود. نحوه تعیین اهداف در شرکت شیرینگ، کمی با امروز متفاوت بود. این شرکت اهداف فروش را به صورت کلی تعیین و ابلاغ میکرد. برای دستیابی به این اهداف، جوایزی تعیین میشد که در نوع خود جالب توجه است. یکی از بزرگترین و وسوسه کنندهترین جوایز فروش، این بود که در صورتی که کل شرکت به هدف تعیین شده در سال میرسید، تمامی کارکنان ازجمله صف و ستاد به مدت یک هفته، به یک سفر 10روزه اروپایی فرستاده میشدند.
اهداف، نه تنها به صورت استانی، شعبهای و یا فردی تعیین نمیشد، بلکه به صورت کاملا گروهی و دسته جمعی طراحی و ابلاغ میشد. اینگونه هدفگذاری، یکی از بهترین انواع هدفگذاری است که بر پایه تشویق دسته جمعی بنا شده نه تنبیه. اما دقت داشته باشیم که اینگونه هدفگذاری، یکی از سختترین انواع هدفگذاری است و پیش نیاز آن، داشتن نیروهای متخصص، توانمند، کوشا و متعهد است. بدیهی است ایجاد تعهد در سازمانها، موضوعی فردی نیست و باید در تعامل مابین سازمان و اعضای آن، بوجود آید و به خودی خود در وجود کارکنان وجود ندارد.
کارکنان ابتدا به خود، سپس به خانواده خود و نهایتا پس از آن به سازمان متعهد میشوند. ایجاد تعهد در سازمان نیازمند دلیل و انگیزه قوی درونی و بیرونی است. برخلاف تصور مدیران سنتی، “تعهد” در کارکنان باهوش و “متخصص”، بسیار بیشتر از کارکنان کارکنان معمولی است.
علت این موضوع نیز بسیار ساده است. کارکنان معمولی، پیش از اینکه بخواهند به سازمان تعهد داشته باشند، باید به خود تعهد میداشتند. اما آنها هیچ گونه تعهدی به خود احساس نکرده و به دنبال توسعه فردی خود نرفتهاند. بنابراین بدیهی است فردی که به خود اهمیت نمیدهد و برای توسعه خود، زمان و انرژی نمی گذارد، چگونه ممکن است به سازمان تعهد داشته باشد؟!.
مدیران سنتی این موضوع را با میزان ماندگاری کارکنان و رسوب آنها در سازمان اندازه میگیرند. آنها معتقدند نیروهای متخصص و باهوش در صورت عدم دریافت درآمد کافی یا پیشرفت شغلی، سازمان را ترک میکنند اما نیروهای ضعیفتر یا معمولی، سالهایسال در سازمان باقی میمانند. اما آنها این موضوع را در نظر نمیگیرند که کارکنان متخصص، به خاطر تعهدی که ابتدا به خود دارند و بعد از آن به سازمان، همواره به دنبال پیشرفت خود و متعاقبا سازمان خود هستند. آنها اگر توسعه و پیشرفت را در سازمان پیدا نکنند، مجبور خواهند بود به سازمان دیگری مهاجرت کنند، اما کارکنان معمولی، عملاً توانایی توسعه ندارند و تعهدی هم برای انجام آن ندارند. بنابراین این کارکنان ضعیف و معمولی هستند که از ترس تغییر، در سازمان رسوب میکنند.
اگر به موضوع هدفگذاری بازگردیم، باید این نکته را در نظر داشته باشیم که شرکت توزیع شیرینگ در آن زمان این گونه هدفگذاری را بر مبنای تعهد و تخصص نیروهای خود انجام داده بود. بدین ترتیب همه کارکنان برای دستیابی به اهداف سازمان، از نیروهای فروش و پشتیبانی مینمودند و فروش آنها را فروش خود تلقی میکردند. اهداف تعدادی نیز بر اساس فصل، میزان تولید یا واردات، موجودی انبارها، تاریخ انقضا و سایر آیتم ها تعیین و به کارشناسان فروش در سراسر کشور ابلاغ میشد. در صورت تولید یا واردات هرگونه محصول جدید؛ سمیناری در دفتر مرکزی برگزار میشد و کارکنان کلیه استانها به این سمینارها دعوت میشدند.
هزینه کامل اقامت، غذا، تردد و سایر هزینههای جانبی توسط شرکت پرداخته میشد. ضمن اینکه خانواده کارشناسان نیز میتوانستند در سفر آنها را همراهی کنند و کلیه هزینههای ایشان نیز پرداخت میشد. این جلسات جهت آموزش و بروزرسانی کارشناسان در دورههای مختلف انجام میگرفت و حضور یک محصول یا خدمات جدید، بهانهای برای حضور در این همایشهای دورهای بود. این همایشها، بهانه مناسبی برای همدلی و همراستایی در دسترسی به اهداف جمعی نیز بود.
نمونه داروهایی که برای معرفی به پزشکان درنظر گرفته میشد(کالای ویزیت)، به همراه کالای ارسال شده برای توزیع به آدرس کارشناس فروش فعال در هر استان ارسال میشد و نسخ شده تاییدیه(نسخه مهر)، هرماه بوسیله پست، به دفتر مرکزی شرکت در تهران، ارسال میشد. هریک از مدیران منطقه(مستقر در دفتر مرکزی)، تعدادی استان در اختیار داشتند که مدیریت کل امور آنها برعهده ایشان بود. این مدیران هرماه به استانهای خود مراجعه و به همراه کارشناس فروش مربوطه، پزشکان و داروخانههای استان را ویزیت میکردند. در این ویزیت، آنها مشکلات احتمالی آنها را برطرف نموده و همچنین وضعیت فروش، مرچندایزینگ و موارد مربوط به آن استان را بررسی میکردند.
مدیرعامل مستقر در ایران(Country Manager) نیز، هر چند ماه یکبار شخصاً به مسیرها سرکشی میکرد و بطور جداگانه، از تمامی استانها بازدید مینمود. مدیر کشور، سالانه 2بار به هر استان سرکشی میکرد. جالب اینجاست که مدیر کل شرکت شرینگ(مستقر دردفتر مرکزی سوئیس)، سالانه یک بار به کل کشورهای تحت پوشش شرکت، سرکشی نموده و از مسیرهای منتخب بازدید مینمود.
اگر بیشتر به این موضوع دقت کنیم درخواهیم یافت که مدیران ارشد شرکت، همواره در سفر بودند و بیشتر زمان خود را به جای دفتر مرکزی، در مسیرها و با مشتریان و کارشناسان فروش، مدرپها یا فارمارپها میگذراندند. مدیران کشور، از تمام استانها بازدید میکردند و آنها نیز دائماً در سفر بودند. مدیر عامل کل شرکت نیز از تمام کشورها بازدید میکرد، او نیز همواره در سفر بود و دائماً به کشورهای مختلف سرکشی مینمود.
امروزه با گذشت سالها از آن دوران وبا پیشرفت علم و تکنولوژی، هنوز بسیاری از مدیران ایرانی از مسیرها و مشتریان شهرستانها، بیاطلاع هستند و صرفاً به بازدید داشبوردها و نمودارها و گزارشات در دفتر مرکزی یا به شنیدههای مدیران میانی بسنده میکنند. آنها عموما اطلاعی از مسیرها ندارند و تصور میکنند با نگاه به داشبوردهای پیشرفته نرمافزاری و گزارشات نموداری مختلف و جلسات پیدرپی، بر وضعیت فروش تسلط کامل خواهند یافت.
قائم مقامها، معاونتها مدیران ارشد و مدیران شرکتهای زیرمجموعه و سایر مدیران غیر عملیاتی نیز، همواره پای سیستم های خود و در دفاتر مرکزی نشسته و هر از چند گاهی برای حضور در سمینار یا جشن خاصی به یک استان مراجعه میکنند. متأسفانه اغلب این حضورها نیز به بازدید از دفتر شعبه موردنظر ختم شده و در آنجا مورد پذیرایی قرار گرفته و صحبت های مدیر یا رئیس شعبه شنیده میشود. معمولاً این مدیران زمان زیادی برای بازدید مسیرها و مشتریان و فروشگاههای مربوطه اختصاص نمیدهند.
اما اغلب مدیران موفق شرکتهای خارجی، چه در آن زمان و چه امروز، با وجود دوری از سرزمین خود، همواره در کشور مقصد نیز به دنبال بازدید از مسیرها و مشاهده مستقیم مشتریان و گفتگو با ایشان بوده و هستند. دانش مدیریت با تمام پیشرفتهای صورت گرفته، هنوز امری شهودی و عملیاتی است و برای کسب موفقیت در فروش، لازم است تا مدیران، همواره پایین ترین لایههای سازمان را را ببینند.
جک ولش استاد بزرگ فقید مدیریت و مدیر جنرال الکتریک؛ معتقد است مدیران همواره دو چیز را باید با چشم خود ببینند؛ “کارکنان” و “مشتریان”.
یکی از موارد جالب توجه در فروش این شرکت، آزاد بودن کارشناسان فروش در مدیریت “قیمت” و “پرموشن” است. برای تمام اقلام سبد فروش(ایرانی و خارجی)، همواره پرموشنهای جالبی وجود داشت. درصورت درخواست پزشکان در زمان ویزیت آنها، کارشناسان این امکان را داشتند که تا 2عدد کالای ویزیت(رایگان)، ارائه کنند.
بعلاوه هرکارشناس فروشی میتوانست با هماهنگی با مدیر مربوطه، تا 20 درصد تخفیف ویژه(اضافهتر از تخفیفهای جاری)، ارائه نماید. در برخی از تخفیفات فصلی، کارشناسان این اجازه را داشتند تا 50% تخفیف موضوعی، برای کالاهای دارویی ارائه کنند. این تخفیفها، برای کالاهای فصلی ارائه میشد که در نوع خود، بینظیر است.
حقوق و پورسانت دریافتی پورحسینی جوان، شامل حقوق ثابت، حق ماموریت، اضافه کار، بنهای جاری، پورسانت و پاداشهای مختلف بود که حدوداً مجموعه این پرداختی ها در آن زمان به حدود ۱۰ هزار تومان در ماه میرسید. اگر بخواهیم مقایسهای با دریافتیهای امروز داشته باشیم، لازم است قیمت دلار و کالاهای اساسی و سرمایهای را با آن دوران مقایسه کنیم تا موضوع بیشتر مفهوم شود. قیمت پیکان دولوکس در سال 1352، معادل 239000 ریال و قیمت دلار در آن سال ۷۰ ریال مطابق مصوبه بانک مرکزی بود. بنابراین حقوق وی در بدو شروع بهکار خود، معادل ۱۴۳۲ دلار در ماه بود. این رقم، امروزه چیزی حدود ۳۵ میلیون تومان است.
با این تفاوت که وی با این حقوق این امکان را داشت تا در عرض یک ماه، خودروی روز خود را داشته باشد و در عرض سه ماه بدون پس انداز، خانه خود را تهیه کند. اگر این موضوع را با وضعیت امروز مقایسه کنیم، درآمد وی باید چیزی بیش از حدود ۵۰ میلیون تومان در ماه باشد تا تا حداقل معمولی ترین خودروی روز را داشته باشد و چیزی بیش از حدود ۵۰۰ میلیون تومان در ماه تا بتواند در عرض سه ماه حداقل صاحب یک خانه شود.
پورحسینی جوان در ماههای اول، اقدام به خرید یک دستگاه خودروی پیکان دولوکس نمود و پس از گذشت دو ماه با دریافت وام و فروش خودروی خود، صاحب خانه شد. در آن زمان بانکها با دریافت سند خانه در رهن ۸۰ درصد ارزش کل خانه را وام میدادند. این موضوع موجب شد تا دلالی و واسطهگری در صنعت ساختمان از بین رفته و مردم به سادگی توان تهیه خانه خود را داشته باشند. اسناد این فعالیتها امروز در آرشیو بانک ها موجود است و به سادگی میتوانند این موضوع را تکرار کنند.
پورحسینی جوان تا سال ۱۳۵۶ در این شرکت فعالیت داشت و پس از آن به دلیل مهاجرت به خارج از کشور این شرکت را ترک گفت. شرکت شیرینگ، فعالیتهای خود را در ایران تا سال ۵۷ ادامه داد و پس از آن شعبه ایرانی این شرکت مرحله منحل شده و کارکنان خارجی آن، از کشور خارج شدند. طی سالهای ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۴ شرکتهای توزیع داروی خارجی، مجدداً به ایران بازگشتند و با همکاری شرکتهای داخلی، شرکتهای پخش جدیدی تاسیس کردند. البته بدیهی است که شرکتهای آمریکایی، امکان فعالیت در کشور را نیافتند.
پورحسینی چند سال پس از ترک کشور، مجدداً درسال 1356، به ایران بازگشت و فعالیت های اقتصادی خود را از سرگرفت. وی امروز در ایران است و دوران بازنشستگی خود را سپری میکند. در مصاحبهای که با انجام دادم، او بر اهمیت تکیه بر نیروی انسانی در شرکتهای بینالمللی یاد کرد و با وجود اینکه تجربه فعالیت در خارج از کشور را نیز داشته، همواره معتقد است؛ “بکارگیری نیروهای متخصص و کارآمد، کلید حل معضلات و مشکلات سازمانها است”. کارکنانی که دغدغه مالی و معیشتی آنها رفع شده باشد، تمام تلاش خود را برای پیشرفت و تعالی سازمان بکار خواهند گرفت و برای دستیابی به اهداف جمعی، متحد خواهند شد.
سیدرضا پورحسینی، یکی از هزاران متخصصی است که در طلایی ترین عصر اقتصاد کشور فعالیت داشتند. آنها شاکله اصلی پیشرفت کشور به سمت آیندهای روشن بودند. داستان وی، نمونهای از موفقیت شیوه مدیریت کوچینگ در ایران است. این داستان، تصدیق خواهد نمود که علیرغم اعتقاد غلط عموم(عدم کارکرد کارگروهی در ایران)، ایرانیان علاوه بر توانایی انجام کارگروهی، میتوانند دستاوردهای بسیار مهمی نیز از این رویکرد به دست آورند.
حقیقت آنجاست که ایرانیان هیچ تفاوتی با سایر مردم جهان ندارند و نه تنها کمتر از مردمان بسیاری از کشورها نیستند، بلکه چه بسا توانمندتر، کوشا تر و با استعدادتر از مردم بسیاری از کشورها هستند. ایرانیان نیز میتوانند با اعتماد به نفس و تکیه بر دانش و نیروی متخصص ایرانی، بسیاری از کارهایی که کشورهای دیگر حتی از پس انجام آن برنمیآیند، به انجام برسانند.
داستان زندگی این کارشناس جوان، به ما میآموزد که بهتر است، سازمانها به جای اینکه در طول گسترش پیدا کرده و واحدها و سازمانهای عریض و طویل تولید کنند و اقدام به استخدام نیروهای ارزان و کم بازده کنند، بهتر است تا با یک تیم توانمند و متخصص به صورت کوچک و موثر(Limited Fighting Machine)، فعالیت کنند. در این حالت، بدیهی است که سازمانها می توانند نتیجه بسیار بهتری گرفته و حاصل این نتیجه ها را نیز با تیم خود به اشتراک بگذارند تا این چرخه توانمندسازی همواره بهبود یافته و کارکنان خود و سازمان خود را توانمند کنند. بدیهی است، در نهایت نفع اصلی به سازمان و اعضای تشکیل دهنده آن خواهد رسید.
شاید به نظر بررسی فعالیت سیدرضا پورحسینی، موضوع جذابی برای کارشناسان فروش امروزی نباشد اما برای مدیران بازاریابی و فروش و مدیران ارشد سازمانها، درسهای بسیار زیادی در خود دارد. شرکتهایی که به دنبال گسترش شعب خود در شهرستانها هستند اما توان تاسیس شعبه را ندارند، میتوانند از این الگوی مورد استفاده شرکت شرینگ، به سادگی بهرهمند شوند. این الگوی توزیع موفق نشان میدهد که شرکتهای بینالمللی بیش از اینکه بر روی ساختار فیزیکی یا لجستیکی خود سرمایهگذاری کنند، بر روی نیروهای انسانی و توانمند سازی آنها سرمایهگذاری میکنند. الگوی فعالیت کاری این کارشناس جوان، نشان میدهد که یک شرکت بینالمللی، اگر توان سرمایه گذاری در کشوری را داشته باشد، ابتدا بر روی نیروی انسانی خود خصوصا نیروهای فروش و توزیع خود تمرکز میکند، تا بر روی خرید ماشین سوله و یا تجهیزات دفتری.
همانگونه که امروزه در ادبیات مدیریت شرکتهای موفق مشاهده میکنیم، سرمایهگذاری بر روی نیروی انسانی موضوعی شعارگونه نیست، بلکه به یک حقیقت ملموس بدل شده که تمام سازمان به آن معتقد هستند و به واقع آن را اجرا میکنند. سرمایهگذاری بر روی نیروی انسانی قرار دادن دستگاه پلی استیشن یا کافی میکر در شرکت و یا ارسال پیامک روز ولنتاین نیست، بلکه اعتقاد و اعتماد بر توانایی و توانمندسازی نیروها به شکلی است که هر کدام بتوانند مانند کارشناس جوان ما، خود به تنهایی یک شعبه موفق باشند.
اگر همه یک سوال بسیار اساسی را از خود بپرسیم، امکان دریافتن این امر وجود دارد که بدانیم، چگونه است که یک شرکت خارجی با کارکنان اروپایی و آسیایی و یا ملیتهای دیگر، میتواند در ایران موفق باشد اما یک شرکت ایرانی با این که از گوشت و پوست این سرزمین است، در مقابل ورود شرکتهای خارجی شکست میخورد و سرتعظیم فرود میآورد؟!.
اگر امروز از هر مدیری بپرسیم که چرا مثلاً شرکت “نستله”، یا “کوکاکولا” در ایران موفق هستند اما شرکتهای ایرانی “آلپ” و یا “سپ”(مربوط به گروه صنعتی گلرنگ)، به خاطر عدم توانایی در پرداخت هزینهها، دست آخر باید به انحلال بیانجامد؟!. شاید نتواند پاسخ درستی برای این سوال ارائه نمود. بسیاری از مدیران، در اولین پاسخ (بدون تفکر)، ممکن است نکته را گوشزد کنند که شرکتهای خارجی بسیار ثروتمند هستند. اما در واقع شرکتهای خارجی حتی اگر از امکانات و منابع مالی و لجستیکی بالایی نیز برخوردار باشند، باز بیشترین سرمایهگذاری را بر روی نیروهای انسانی خود انجام می دهند.
در واقع غالب شرکتهای خارجی در ایران، کمتر از سرمایه خارجی خود بهره میبرند و بیشتر با هزینه و فایده جلو رفته و به اصطلاح “ماهی را درراه با روغن خود سرخ میکنند”. بنابراین موضوعی که موجب موفقیت شرکتهای خارجی در ایران میشود، میزان سرمایه یا امکانات لجستیکی آنها نیست، بلکه اعتماد و بهرهمندی از نیروی “دانش مدیریت” و “نیروی انسانی متخصص” است.
در واقع بسیاری از شرکتهای ایرانی نیز وجود دارند که دارای امکانات مالی و لجستیکی بسیار بالایی نیز هستند اما اگر گزارش نسبت سودوزیان(P&L)، آنها را با یک شرکت خارجی مقایسه کنیم، درخواهیم یافت که هزینههای شرکت خارجی حداقل “یکسوم” شرکت ایرانی است و حقوق شرکتهای خارجی حداقل “دو برابر” شرکتهای ایرانی است. این تفاوت، به “میزان آگاهی و دانش” و “اعتقاد و اعتماد”، مدیران بازمیگردد. مدیران ایرانی، کارکنان را عموماً هزینه میپندارند اما مدیران خارجی، کارکنان را سرمایه حقیقی (نه شعار روی دیوار!). آنها شرایطی را فراهم میکنند که کارکنان هر یک خود را مدیر و صاحب سازمان خود بپندارند و هزینههای سازمان را هزینههای خود تلقی کنند. آنها برای اعتلای سازمان، هر کاری که از دستشان بربیاید انجام میدهند. اما متاسفانه در شرکتهای ایرانی، نگاه ها به ساعت است تا زودتر شرکت را ترک گفته و به عبارت بهتر “از شرکت فرار کنند!!”.
پدیده “اشاعه شایستگی” یا “اشاعه اخلاقی اعتماد به نفس”، اصطلاحی غیررایج است که برای توصیف پدیدهای رایج اجتماعی بکار میرود. این اصطلاح در زمانی بکار میرود که افراد حرکات متمدنانه یا ژستگونهای را انجام میدهند، که اصالتا با ذات اصلی آنها و با خودخواهی ذاتی انسان، مغایرت دارد. هدف افراد از انجام این موضوع، به گونهای اجتماع گرایانه و متمدنانه است و اصالتا افراد با این کار قصد دارند به خود و دیگران نشان دهند که انسانهای شایسته و برتری هستند.
انسان ذاتا موجودی اجتماعی است. اما این اتفاق به خواست انسان انجام نشده و به دلیل ضعف انسان نسبت به طبیعت و پدیده های طبیعی، کمکم شکل گرفته است. تقریبا از شصت میلیون سال پیش که هومو سیپینزها(آخرین گونه از انسان که انسانهای امروزی از همان نسل هستند)، شروع به گسترش حوزه زندگی خود نموده و سعی در ابداع چرخ یا کشت و کار و کشاورزی نمودند، انسانها یاد گرفتند که بصورت اجتماعی زندگی کنند.
این نوع از زندگی، کمکم انسان را به موجودی اجتماعی تبدیل کرد. انسانها برای زندگی در همان اجتماع، قواعد و قوانینی نوشته یا نانوشته وضع کردند و به گونهای به آنها پایبند شدند. برخی از قوانین نوشته شده از طرف دولتها و حکومتها لازم الاجرا شد که اتفاقا انسانها تمایل چندانی به اجرای آنها نداشتهاند. اما برخی از قوانینی که بصورت نانوشته بین انسانها رواج یافت، برای انسانها جذاب تر بود. بخصوص اینکه این قوانین، عرفهایی باشند که نشان دهند انسان، از بقیه انسانها برتر و بهتر و باپرستیژتر است.
البته اگر به درون این قوانین نانوشته نیز بنگریم، باوجود اینکه به ظاهر با نفس خودخواه انسان همخوانی ندارند، درواقع آنها نیز خودخواهانه و برتری جویانه هستند. انسان با اشاعه شایستگی و اعتماد به نفس خود، سعی نموده خود را موجودی برتر و شایستهتر نشان دهد.
با گذشت زمان، انسانها نه تنها خود این قوانین را اجرا نموده و البته نامهای مختلفی از جمله “انساندوستی”، “نوعدوستی”، “کمک به سایرین”، “اخلاق مداری”، یا غیره را برروی این رفتارهای اجتماعی خود گذاشتند، بلکه این قوانین نانوشته را حتی از سنین پایین به کودکان خود نیز آموختند. در این مقاله به برخی از رفتارهایی که باصطلاح نمایانگر این اشاعه شایستگی فردی و اجتماعی هستند، اشاره خواهیم کرد تا با بیان مثال، توضیح این امر، واضح تر و ملموستر باشد.
به عنوان مثال در زمان توزیع غذا بین مردم نیازمند، مردم عادی از گرفتن غذای کمکی یا اعانه، خودداری میکنند و این کار را به اطرافیانشان هم توصیه میکنند. البته این موضوع با گرفتن غذای نذری تفاوت دارد و مطابق اعتقادات شیعی، تمام مردم میتوانند با اطعام برادر یا خواهر مسلمان خود، ادای دینی به معصومین و بزرگان دین نموده باشند. بنابراین مردم از هر قشر و سطح مالی، غذای نذری را کاملا پذیرفته و حتی برای گرفتن آن به مراکز توزیع آنها مراجعه هم میکنند.
موضوع اشاعه شایستگی در گرفتن غذا زمانی اتفاق میافتد، که افراد در حال توزیع غذا برای مستمندان و افراد کم توان هستند. در این حالت مردم عادی از گرفتن این نوع غذا خودداری نموده و حتی خود نیز در صورت توان، به این امر کمک هم میکنند. این موضوع علاوه بر حس خرسندی که در فرد از کمک به دیگران تولید میکند، موجب افزایش اعتماد به نفس وی نیز میشود. چون به هرحال وی توان این را داشته تا به تعدادی نیازمند غذا برساند در حالی که خود نیازمند این غذا نیست.
زمانی که کسی پولی را به عنوان صدقه پرداخت میکند، افراد خود را موظف میدانند که این پول را یا بدست نیازمندان برساند و یا آن را به کمیته امداد داده و یا در صندوق های صدقات بیندازند. افراد حتی در جمع های فامیلی اقدام به جمعآوری پول برای مستمندان میکنند و آن را در جمع بصورت آشکار بیان میکنند. به همین دلیل بسیاری از بزرگان دینی و مذهبی اشاره کردهاند که اگر به فردی کمک کردید، از عنوان آن در جمع بپرهیزید.
در میهمانی ها و جمعهای خانوادگی و دوستانه، زمانیکه غذا برای همه مهیا شده، معمولا افراد با این حال که ممکن است حتی گرسنه هم باشند، سعی میکنند تا پیش از دیگران شروع به خوردن نکنند و حداقل با جمع یا با اندکی تاخیر بعد از دیگران غذای خود را بخورند.
به عنوان مثال در همان جمعها مثلا افراد آخرین گوشت در غذا، آخرین تکه پیتزا یا آخرین میوه مانده در ظرف پذیرایی را برنمیدارند چون احساس میکنند که اولا اجازه یا حق این کار را ندارند، و ثانیا این موضوع برای آنها ایجاد کسرشان اجتماعی نموده و پرستیژ فرد را کاهش خواهد داد. لذا باوجود اینکه ممکن است به این تکه گوشت پایانی نیاز وجود داشته باشد، معمولا در پایان میهمانی در ظرف خورش، باقی میماند.
در فضاهای حمل و نقل عمومی و یا مثلا در مترو یا اتوبوس، افراد برای افراد مسن تر و یا خانمهای باردار و یا افرادی که کودک در بغل دارند؛ به پاخواسته و جای خود را به آنها میدهند و یا فضا را برای عبور آنها باز میکنند. این موضوع تا حدی جاافتاده و عمومی است که افراد در زمانی که نشستهاند و فرد سالخوردهای سرپا ایستاده است، هم ممکن است دچار عذاب وجدان شوند و هم از نگاه دیگران احساس خوبی دریافت نمیکنند.
در یک پارکینگ عمومی، زمانی که پارکینگ خالی است و فقط تعداد اندکی خودرو در آن پارک شده است، با اینکه هیچ محدودیتی برای پارک وجود ندارد و در هر نقطه مشخص شدهای میتوان خودرو را پارک نمود، افراد عموما خودروی خود را کنار خودروی پارک شده پارک میکنند.
بسیاری از اوقات مردم با دیدن یک معلول سعی دارند به وی کمک کنند اما عموما فرد معلول با اعتماد به نفس از آنها تشکر کرده و با عنوان نمودن اینکه توان انجام کار مورد نظر را دارد، اجازه کمک به خود را نمیدهد. یا در زمانی که یک فرد سالخورده قصد عبور از خیابان را دارد، تعداد زیادی از افراد داوطلب میشوند که به وی کمک کنند. بسیاری از محققین معتقدند هرچه محیطی که مردم درآن به این کار اقدام میکنند شلوغتر باشد، مردم بیشتر تمایل دارند این کار را انجام دهند.
مثالهایی که ذکر شد، همه بهگونهای، بیانگر این پدیده بودند. البته باوجود اینکه این پدیده اصالتا با نیازهای اساسی بدن انسان در تناقض است، با نیازهای اجتماعی و خودشیفتگی بشر، همخوانی کامل دارد. این پدیده مابین افرادی که در لایه های بالاتری از هرم مازلو قرار دارند، بیشتر به چشم میخورد. این موضوع نشان میدهد که ارزشی که بشر برای جامعه قائل است بسیار زیاد است و همواره سعی دارد تا درجامعه به عنوان یک انسان صاحب پرستیژ و شایسته به چشم بیاید.
انسانها برخلاف نیازها و ضعفهای ذاتی که دارند، تمایل دارند تا دیگران آنها را افرادی قدرتمند، بینیاز، شایسته و با پرستیژ قلمداد کنند. آنها برای بدست آوردن تایید جامعه، دست به کارهای مختلفی میزنند، حتی اگر این کارها برخلاف نیازهای بیولوژیک آنها باشد.
پدیده “اشاعه شایستگی” یا “اشاعه اخلاقی اعتماد به نفس”، با موضوع نیز بشر و کمبود منابع، درتناقض است. در قانون عرضه و تقاضا هر چه محصولی که مورد نیاز است، کمیابتر باشد، میل انسان برای به دست آوردن آن بیشتر خواهد شد اما این پدیده برخلاف این موضوع عمل میکند.
لازم به ذکر است هدف از عنوان این موضوعات، به هیچ عنوان بی ارزش شمردن و یا نکوهش این رفتار نیست، حتی اگر این رفتارها به هرشکلی موجب شوند تا کمکی به جامعه یا افراد دیگر انجام شود، بسیار پسندیده نیز هستند. اما موضوع این مقاله صرفا بررسی علل و ریشه بروز این رفتارها جهت درک بهتر از رفتارهای فردی، در اجتماع و سازمان است.
افزایش پوشش به معنی ویزیت تعداد بیشتری جایگاه و گسترش نطقه فعالیت از نظر تعدادی است. این مهم شانس ما را در اخذ سفارش و ویزیت مثبت بیشتر نموده و امکان افزایش ریالی فروش ماهانه را درپی خواهد داشت. بنابراین این روش نیز از آیتمهای موثر در افزایش فروش به حساب میآید. برای انجام این مهم بزرگترین مانع ما در انجام این مهم، کمبود وقت است. لذا برای رفع این معضل، همواره باید برنامه ریزی صحیح داشته وامور ذیل را دنبال کنیم.
از تمام زمان خود اسفاده نماییم.
از منطقه بندی و روت پلن درست و به روز بهرهمند شویم.
برای کل منطقه تحت پوشش خود، برنامه ریزی کنیم نه بخشی از آن.
منطقه مربوطه را بر اساس موقعیت های جغرافیایی تقسیم بندی کنیم( دقت داشته باشیم، در هر روت، بطور معمول، حداقل 20 جایگاه وجود داشته باشد. به عنوان مثال اگر، روزانه حداقل از 12 جایگاه، سفارش دریافت کنیم، و در هر ماه 2 بار این جایگاه مورد ویزیت قرار گیرد در صورت فرض 25 روز کاری در ماه، در نهایت(25×12×2=600) در انتهای ماه، 600 فاکتور مثبت خواهیم داشت.
فراموش نکنیم که هیچ جایگاهی، کم اهمیت نیست.
جایگاههایی که بنا به دلیل بسته بودن یا نبودن مسئولسفارش مربوطه امکان سفارش نداشته اند، عینا در زمان مناسب دیگری بصورت خارج از برنامه، ویزیت شوند.
روشهای افزایش دفعات ویزیت در یک دوره ویزیت
علاوه بر عوامل موثر یادشده، افزایش تعداد دفعات ویزیت یک جایگاه نیز عامل بسیار موثری در افزایش فروش، خواهد بود. به عنوان مثال اگر یک جایگاه 1 بار در ماه مورد ویزیت واقع میشود، در صورت افزایش این رقم به دو یا سه ویزیت درماه، بدون شک با افزایش فروش همراه خواهند بود. این بدان معنی است که اصطلاحاً، هر چه بیشتر به یک جایگاه مراجعه نماییم، بیشتر موفق به فروش در آن جایگاه خواهیم شد.
به هر رو شناخت اخلاق یک مسیر کمک شایانی به کارشناس مربوطه در راستای افزایش فروش، خواهد داشت. برخی جایگاهها، به مراجعه روزانه نیاز دارند، برخی به ویزیت هفتگی و برخی نیز به سر زدن ماهیانه.
در مسیر ویزیت، امکان ندارد جایگاهی وجود داشته باشد که محدودیت تعداد چک و یا پول نقد در جریان نداشت باشد. هر جایگاهی منابعی محدود دارد که باید شناخته و درک گردد. فرض کنیم، جایگاهی، به 3 جین کالا نیاز دارد، ولی ممکن است صرفا بودجه خرید 1 جین را داشته باشد، لذا یکی از راههای آسان حل این مشکل، مراجعه مجدد در زمانی است که احتمال بیشتری برای خرید داشته باشد. بنابراین درصورتیکه این جایگاه در هفته بعد ویزیت شود، این امکان وجود دارد که 2 جین باقی مانده را نیز سفارش دهد.
اغلب جایگاهها، در طول ماه با کمبود موجودی مواجه میشوند و بدیهی است ذخیره کالایی ایشان به اتمام برسد. به همین دلیل کوچک، ممکن است مشتریان و گردش مالی خود را از دست بدهد.
با وجود تمامی این موارد، بهتر است مشتری یا صاحب جایگاه خود تعداد مراجعات به وی را پیشنهاد دهد.
فلسفه پخش مویرگی، حضور در تمام نقاط و در دسترس نمودن کالا برای تمام مشتریان است. البته همانگونه که در مقالات مربوط به انواع پخش، شرح داده شد، پخشها با استراتژی ها و اهداف مختلفی تشکیل شده و کا میکنند. شرکتهای پخش براساس STP بازاریابی و استراتژی تبیین شده در شرکت، نوعی از انواع پخش را انتخاب کرده و برروی آن تمرکز میکنند.
در این مقاله مبحث این مقاله مربوط به پخش مویرگی است. پخش مویرگی ممکن است در اصطلاح به تمامی انواع پخش اطلاق شود، اما از منظر فنی؛ پخش مویرگی؛ گونهای از انواع پخش است که بر در دسترس بودن کالا و حضور در تمام نقاط(مانند مویرگهای بدن انسان)، تمرکز دارد.
در مسیرهای ویزیت پخش مویرگی، عموما مسیرهایی وجود دارند که یا از قبل مشخص شده و یا توسط فروشندگان کشف و مشخص شده و در نرم افزار، ثبت میشوند. در تورهای اولیه ویزیت که یک منطقه خاص مورد بررسی و پوشش قرار میگیرد، تمامی فروشگاهها مورد بازدید قرار گرفته اما تعدادی از آنها که مشخصات لازم برای ورود کالای مورد نظر را داشته اند، در لیست های مسیر یا نرم افزارها ثبت میشوند. به این عمل اصطلاحا Route scan و یا universe میگویند. کلیه مشتریان در نرمافزارهای پخش ثبت شده و به عنوان مسیر تعیین شده مورد استفاده شرکتها قرار میگیرند.
عموما این مسیرها و مشتریان با مشورت سرپرستان و خود فروشندگان ثبت و بسته شده و مسیرها تحمیلی و اجباری نیستند. اما نکته بسیار مهم در این خصوص این است که در صورتیکه بیش از 50% یک مسیر ویزیت موفق نداشته باشد و مشتریان از فروشنده مربوطه خرید نکنند، عملا پخش کالا در این مسیر ناموفق بوده است.
تعداد و حجم فروش، همواره اهمیت داشته و دارد و همه تلاشها برای فروش بیشتر انجام میشود، اما اگر این فروش بصورت خرده در طول یک مسیر پراکنده نشده باشد و فقط قسمتی از مسیر خرید کنند، عملا پخشی صورت نگرفته و پخش مویرگی ناموفق عمل نموده است. درصورت عدم موجودی کالا(دردسترس نبودن در همه جا)؛ نیز حتی فروشی که در این مسیرها انجام شده پس از مدتی از بین خواهد رفت و پایدار نخواهد بود.
برای پیشگیری از این معظل، بهتر است که تمام یک مسیر ویزیت شود (چه موفق و چه ناموفق). ثانیا سعی شود تا تمام مشتریان مسیر (حتی به تعداد یک واحد)، خرید خود را انجام دهند.
سپس کلیه انواع کالاهایی که در سبد فروش موجود است، در مسیر توسعه یافته مربوطه به فروش برسند. در غیر اینصورت پخش در منطقه مورد نظر موفقیت آمیز نخواهد بود.
علت مشخص شدن مسیرها و نوشتن علت عدم موفقیت و درنهایت بسته شدن مسیرها، همگی مواردی هستند که برای کمک به فروشندگان برنامه ریزی شده است نه محدود کردن آنها. گرچه که در بسیاری از اوقات فروشندگان با آن مخالف هستند.
هزینه هایی که برای نرم افزار انجام شده و تلاشی که تیم پشتیبانی و مدیران سازمان برای کارکرد درست سیستم انجام میدهند، برای نیل به این هدف است که مسیرهای درست تعریف شده و تمام بخشهای یک شهر یا منطقه، مورد ویزیت قرار گرفته و خصوصا این ویزیت، منظم و کارآمد باشد.
فروشندگان این تجربه را دارند که در ویزیت های اولیه، مشتریان صبر میکنند تا ببینند هفته های بعدی در مدت مشخص آیا مورد ویزیت قرار میگیرند یا خیر. و پس از حصول اطمینان، اقدام به خرید میکنند. این مهم خود اثبات میکند که مشتریان دوست دارند از فروشنده منظم خرید کنند و فروشنده منظم در یک شرکت منظم کار میکند.
بنابراین اهمیت ویزیت درست، پوشش منطقه درست و موفقیت در یک مسیر، امری روشن خواهد شد. امکان ندارد فروشندهای با ویزیت نامنظم و انجام فروش در چند نقطه خاص، یک برند را در بازار تثبیت کند. در صورتیکه نظم در یک مسیر رعایت نشود، بهتر است آن مسیر را ویزیت نشود، زیرا عملا نتیجه عکس حاصل خواهد شد.
یک فروشنده منظم، دارای عموما خصوصیات زیر است تا بتواند در فروش و پخش در منطقه خود، موفق باشد:
ویزیت روزانه مرتب دارد.
مسیرهای ثبت شده تمام شهر یا منطقه مشخص را پوشش داده است.
مسیرهای چیده شده نامنظم و از هر گوشه نبوده و یک قسمت خاص از نقشه انتخاب شده است.
بیش از 50% موفقیت فروش در مسیر دارد.
بیش از 40% مشتری وفادار (3بار خرید کرده به بالا) دارد.
هر فروشگاه را در یک زمان مشخص و سیکل معین ویزیت میکند.
مسیرهای خود را بصورت پوشش کامل و در کنار هم انتخاب نموده است.
مانند بسیاری از صنایع مدرن امروز، صنعت پخش نیز صنعتی وارداتی به کشور است. باوجود اینکه بسیاری تصور میکنند این صنعت در دهه هفتاد بصورت امروزی شکل گرفت، اما این صنعت در کشور ما قدمتی بیش از 80 سال دارد. اما باتوجه به وقوع جنگ تحمیلی، کشور وارد مرحلهای شد که امکان نداشت بسیاری از صنایع بصورت عادی فعالیت کنند. امروز نیز میتوان شرایطی حتی بسیار بدتر از شرایط جنگ را در زمان قرنطینه و بسته شدن کسبوکارها، مشاهده کرد. درصنعت پخش نیز مانند بقیه صنایع، ذینفعان درون سازمانی و برون سازمانی، به دنبال بازگشت سرمایه و کسب سود از این صنعت هستند.
امروزه در جهان، روشها و مدلهای پخش، روز به روز در حال پیشرفت هستند. همانگونه که در مقاله مربوط به آگاهی از برند به تفصیل شرح داده شد، موفقیت یک برند با افزایش آگاهی مشتریان از آن برند، رابطهای مستقیم دارد. اما نقش شرکتهای پخش در ایجاد و یا افزایش آگاهی از برند بسیار با اهمیت است. شرکتهای پخش امروزه تمامی آگاهی رسانی و تبلیغات در محل عرضه، را برعهده دارند. همانگونه که همه واقف هستیم، بسیاری از تصمیمات خرید، در زمان خرید و در محل خرده فروشی (مکانهای عرضه به مصرف کننده)، اتفاق میافتد. به همین دلیل است که تعجبی ندارد که پرموتورها و سمپلرهای حاضر در فروشگاهها و مالهای بزرگ را شرکتهای پخش مستقر نموده و مدیریت میکنند. شاید درنگاه اول، این موضوع برعهده بخش بازاریابی برند است؛ اما در عمل مشاهده میکنیم که شرکتهای پخش در حال انجام این کار هستند.
این بدین دلیل است که اولا شرکتهای پخش در محل عرضه مستقیم حضور فیزیکی دارند و از شرایط محیطی کاملا آگاه هستند. ثانیا این شرکتها ابزار، توانایی لجستیکی و نیروی انسانی انجام این مهم را بیش از بقیه در اختیار دارند. بنابراین بسیاری از برندها این مهم را به شرکتهای پخش واگذار نمودهاند. بسیاری از برندها هم شرکت پخش مخصوص به خود را دارند اما هنوز بسیاری از برندهای موجود در بازار، حتی برندهای مطرح، تبلیغات محیطی در محل خرید را به شرکت پخششان واگذار نمودهاند. بنابراین شرکتهای پخش نهتنها میتوانند با بکارگیری روشهای مدرن و به روز پخش و توزیع کالا، نه تنها موجبات افزایش فروش برندها را فراهم کنند، بلکه به گونهای بازاریابی محصولات را نیز برعهده داشته و با استفاده درست از امکاناتی که در اختیارشان وجود دارد، بازاریابی را از پایین به بالا اجرا کرده و موجب محبوبیت کالا و ایجاد شناخت از برند و همچنین ایجاد و افزایش آگاهی از برند شوند.
سالهاست که در کشورهای توسعه یافته، پخش تغییرات عمدهای را به خود دیده و به شدت متحول شده است. بسیاری از برندها، با توزیع کنندگان دیجیتالی همکاری نموده و بسیاری نیز پخش خود را واگذار نمودهاند. اما شرکتهایی که در این صنعت باقیماندهاند، به شدت پیشرفت نمودهاند. امروزه ذینفعان درون سازمانی و برون سازمانی بدین نتیجه رسیدهاند که بسیاری از امور را پایین سپاری نموده و به شرکتهای پخش واگذار کنند. بازاریابی مقوله هزینهبری است. اما هزینه نیروهای انسانی یکی از بیشترین این هزینههاست. بنابراین برندها برآن شدند که این امکان وجود دارد که باوجود برون سپاری این موضوع به شرکتهای پخش، هم کار کمتری انام خواهد شد و هم هزینه کمتری پرداخت خواهد شد. بدینترتیب شرکتهای پخش، مواجه با سودآوری شدهاند و این سودآوری، موجب تهیه تکنولوژی و استفاده از دانش و گستردگی شبکه توزیع آنها شده و هرروز، قدرتمندتر شوند.
شرکتهای پخش مدرن، علاوه بر افزایش و تضمین نسبی سودفروش محصولات خود، میتوانند سودزایی نسبتا بالایی نیز داشته باشند؛ چراکه استفاده از متدهای پخش مستقیم، نیازمند نیروی انسانی، سرمایه و زمان بیشتری است و متعاقبا در بلندمدت هزینه بیشتری را در پی دارد. در کشورهای خارجی و پیشرفته، طیف گستردهای از خریدها، به صورت آنلاین و اینترنتی انجام میشود و سیستم پخش این کشورهای پیشرفته به گونهای است که کالا را به دست مشتری نهایی میرساند که همین امر لزوم وجود عمدهفروش و خردهفروش را تا حد زیادی از بین بردهاست.
براساس آخرین آمارهای فوربس، استفاده از تکنولوژی در کشورهای پیشرفته بیش از 65 درصد است اما این مهم درمنطقه خاورمیانه، 59 درصد است. این یعنی خریداران در کشورهای توسعه یافته، تمایل دارند که از فروشگاههای دیجیتال استفاده میکنند که این آمار درمورد ایران نیز صدق میکند؛ اما در سالهای اخیر، پیشرفت تکنولوژی و بهبود زیرساختهای اینترنتی در کشورمان، منجر به افزایش تمایل برای خرید آنلاین، به ویژه در میان شهروندان کلانشهرها شده است، اما این در حالی است که ایران در مقایسه با بسیاری از کشورهای پیشرفته، هنوز جای زیادی برای پیشرفت در زمینهی فروش آنلاین دارد و همچنان سیستمهای فروش کالا به شکل سنتی در ایران، کمافیالسابق، فروش خود را انجام داده و اندگی از مشریان خود را بیشتر رواج دارد.
همچنین افزایش تعداد فروشگاههای زنجیرهای بزرگ در اقصینقاط کشور، نشان از تغییر سبک زندگی و عادات خرید دارد، اما همچنان در بسیاری از شهرستانها، دسترسی مردم به محصولات تنها از طریق بازار سنتی و سیستمهای پخش سنتی میسر است. در این بازارها همچنان لازم است تا کالا توسط شرکتهای پخش به خردهفروشان و از آنجا به دست مصرفکنندههای نهایی برسد. در نهایت میتوان گفت که وضعیت بازار و کانالهای توزیع و پخش کالا در همه کشورها کمابیش مشابه هستند و در هر حال وجود یک شرکت قدرتمند پخش در کنار هر تولیدکنندهای لازم است تا وظیفه توزیع کالا را بین مصرفکنندگان نهایی یا عمدهفروشان و شبهعمده فروشان و خردهفروشان به بهترین نحو انجام دهد.
در این راستا، شرکت پخشهای پخش، جهت توسعه و ماندگاری در بازار و افزایش میزان سود خود و برندهای درون سبدخود، میتوانند با کمک تکنولوژی روز خود را ارتقاء داده و مانند شرکتهای پخش مدرن جهان از روشهای روز بهرهمند شده و خود را بروز کنند. امروزه با ورود بحران انشار ویروس کرونا بسیاری از شرکتها توانایی توزیع خود را از دست داده و یا با بحرانهای عمیق مواجه شدهاند. این وضعیت موجب شده شرکتها بیشتر به کمبودهای خود در زمینه زیرساختهای تکنولوژیک پیببرند. متخصصین باتجربه و کارشناسان متبحر سازمانهای پخش، نقش مهمی در ایجاد این تغییرات دارند. این تکنولوژی میتواند راه را برای همچنین با پیش بینی روندهای آتی بازار برای هرگونه تغییر در آینده، رویکردهای سنتی را به سمت رویکرد مدرن هدایت کنند. امید است شرکتهای ایرانی بتوانند با درایت و تکیه بر دانش روز، به بهترین شکل ممکن، در زمان ورود شرکهای خارجی، امکان رقابت با آنها را به خوبی داشته باشند.
کتاب “مهندسی فروش” تالیف “احمدصفار” و “فرامرز عیبپوش” است که در پاییز 1398 توسط انتشارات مهربان نشر به چاپ رسید. این کتاب برای اولین بار به مباحث علمی مهندسی فروش و پخش مویرگی پرداخته است. کتاب حاضر تحت عنوان “نگرشی نو بر فرایند پخش مویرگی با رویکرد بازار ایران” معرفی شده و از تعاریف صنعت پخش و مدیریت فروش گرفته تا گامهای ویزیت موفق و کلیه اموری که برای موفقیت در فروش مستقیم و مدیریت ویزیت و پخش مویرگی را دربرمیگیرد.
مخاطبین این کتاب از کارشناسان (ویزیتورهای فروش) تا مدیران فروش و پخش را شامل میشود. در حقیقت این کتاب دایره المعارف کاملی از صنعت پخش مویرگی در ایران است که کلیه آموزه های پخش مویرگی در کشور را دربر میگیرد.
با این وجود که این کتاب برای فروش حضوری و باصطلاح فروش اکتیو نوشته شده اما کلیه نکات مدیریت برخورد با مشتری تا نحوه برگزاری پرموشن ها و کمپین ها را شرح داده است. در حوزه تخصصی پخش مویرگی این کتاب یکی از کاملترین کتابهای مرجع است.
این کتاب یکی از کاملترین کتابهای حوزه فروش مستقیم است که برای اولین بار شامل آموزش گامهای ویزیت در کشور است. در فصل هشتم این کتاب، گامهای ویزیت بصورت مفصل و آن گونه که در بازار ایران کاربرد دارد و قابل اجراست شرح داده شده است. این کتاب شامل فصلهای زیر است.
تعاریف صنعت، توزیع و وظایف آن
فرایند های موجود در صنعت پخش
تفکر سیستماتیک
دسته بـــندی بـــازار
برنامه ریزی ورود به بازار
مسیر، پوشش منطقه و برنامه ریزی
وظایــف کارشناس فــــروش
ویژگی های کارشناس فروش موفق
گـــــــام هــــای ویزیت
راهکارهای افزایش فروش
اقدامات پس از فروش در پخش
گزارشات و فرمولهای پخش
اگر با حیطه فرایند فروش آشنایی داشته باشید و این حرفه را به عنوان یک شغل برای رشد و شکوفایی استعدادهای خود و کسب درآمد و درنهایت توسعه مهارت فردی انتخاب کرده باشید؛ میدانید که این کار بسیار سخت و عجیب است. چه بخواهید یک کالا مثلا بستنی بفروشید و چه بخواهید یک خدمات را عرضه کنید، (مثل آموزش دادن یا تعویض روغن موتور و یا حتی زمانیکه میخواهید یک شریک تجاری برای کسب و کار خودتان جذب کنید…)، همه و همه به دانش، مهارت، استعداد و اشتیاق شما در زمینه فروش بستگی دارد. مشخصاً همانطور که در مهارت رانندگی، توانایی های ما متفاوت است در مهندسی فروش و مهارت فروش نیز ویژگی های ما متفاوت است. اما فروش مهارتی است که میتوان آن را آموخت و با تکرار و تمرین آن را ارتقاء داد. با توسعه روزافزون جامعه و تغییر سبک زندگی، شاهد آن هستیم که سبک ها و روش های عرضه و فروش کالا متنوع تر شده و کانالهای جدیدی نیز متولد شدهاند. فروش اینترنتی، فروشگاههای هوشمند مانند آمازون گو (amazon go)، مراکز تجاری متنوع، هورکا (ho-re-ca)، و بسیاری از کانالهای جدید(modern trade)، همه نشان میدهند که دیگر با روشهای سنتی و اوستا/شاگردی نمیتوان کالا را و خدمات را فروخت. همانگونه که تکنولوژی در زندگی امروز تغییرات زیادی را در سبک زندگی ایجاد کرده، در روشهای فروش، سبک مذاکره و تکنیکهای فروش نیز لازم است بهروز بوده تا ماندگار شویم. فروش حرفهای که امروزه به آن مهندسی فروش نیز میگویند، یکی از رشته های نو و پرطرفدار در دانشگاههای بزرگ دنیاست که متاسفانه در کشورما مورد توجه قرار نگرفته است. و حتی به عنوان مهارت حرفه ای در جامعه کسب و کار ما نیز پذیرفته نشده است. اغلب شرکت ها و سازمانها معمولا میدانند که مشکل فروش دارند، اما بازهم اصرار دارند که از افراد کم مهارت در این شغل بهرهگیری کنند. ارزش اجتماعی این شغل در جایگاه واقعی خود نیست و خیلی از صاحبان کسب و کار بر این باورند که این شغل دانش و مهارت خاصی هم نمیخواهد. آموزش نادرست، عدم استعدادیابی، رفتار فروشندههای معمولی، روش های غلط پرداخت و جبران خدمات از عواملی است که ارزش این شغل و حرفه را در جامعه پایین آورده است. البته نقش فروشندگان سنتی و معمولی در این راستا از همه مهمتر بوده چرا که با اصرار به فروش با هرقیمتی، انداختن کالا به مشتری بدون توجه به نیاز او، دروغ، بزرگنمایی و عدم صداقت با مشتری، مهمترین موجبات بیاعتمادی خریدار و مشتری را فراهم آورده اند. امروزه در بازارهای توسعه یافته هیچ کس اصرار به فروختن کالا یا خدمات ندارد، بلکه در این شرکتها فروشندگان حرفهای مشاور و یاور خریدار هستند و نقش آنها بیشتر در معرفی درست کالا و خدمات خود بوده تا درتصمیم خرید مشتری او را یاری کرده و به خرید وی کمک کنند. حس خوب یک تصمیم درست؛ هدف یک فروشنده حرفه ای است که در مشتری خود ایجاد میکند. فروشنده ماهر و حرفهای، خوادآگاهی خوبی از استعداد و توانایی خود دارد، به مشتری خود احترام میگذارد، به او گوش میدهد و نیاز او را تشخیص میدهد، مقاوم است و در رسیدن به اهداف خود تلاش میکند، آموزش پذیر بوده و دائم در حال یادگیری است، نگرش مثبتی به کالا و خدمات و سازمان خود دارد و از همه مهمتر، برنامه دارد. هم برای خود و هم برای توسعه فروش محصولات خودش.
احمد صفار
در کشورهای پیشرفته، سالهاست علوم بهصورت تخصصی مورد بررسی قرار گرفته و خصوصا علم مدیریت، بازاریابی و فروش از دسته علومی هستند، که از سرعت پیشرفت بسیار بالایی برخوردار هستند. درکشور عزیز ما با این وجود که اساتید برحق و بزرگی در صنعت پخش و فروش ظهورکرده و شارگردان بسیاری نیز تربیت نموده اند، بخش مربوط به علوم بازاریابی انسجام بیشتری داشته و در زمینه فروش و خصوصا پخش، کار کمتری بهصورت آکادمیک و مدون، انجام شده است. درطول سالها کار و فعالیت در عرصه پخش و فروش در این کشور عزیز و سرافراز، همواره دو نکته ذهن مرا مشغول نموده که جای خالی آنها در صنعت پخش کشور، حس میشود. اولین نکته، تناقض کتب درسی دانشگاهی با واقعیات موجود بازار است که یا بسیار قدیمی هستند و یا به این صنعت مربوط نمیشوند. عموما کتب موجود در بازار، مربوط به مباحث بازاریابی بوده و معمولا تالیفات خاصی که مربوط به صنعت پخش(بصورت تخصصی) باشد، کمیاب هستند.
البته که همکاران عزیز و اساتید بزرگوار بنده، نتیجه تجارب و دانش خود را در کتب مختلفی عرضه نموده اند، اما عموما این مهم فروش در این صنعت را گام به گام شامل نمیشود. دومین مطلبی که در طول این سالها با آن مواجه بودم، آموزشهای تخصصی بود که بصورت جسته و گریخته در همایشها یا مقالات یا وب سایتهای مربوطه به چشم میخورد که عمده آن مربوط به شرکتهای خارجی است که در حوزه فعالیت و صنعت خود اقدام به آموزش نمودهاند. اما همچنان جای خالی دروس مرتبط با فروش و پخش در دانشگاههای ما حس شده و جای کتابهای تخصصی مربوط به این صنعت، در قفسه مدیران شرکتهای پخش، خالی است. امید است با تلاش مسئولین ذیربط این مهم هرچه سریعتر به سامان برسد. کمافی السابق، با توجه به عدم تمرکز اطلاعات آموزشی مرتبط، صنعت پخش کشور مانند سایر صنایع، هنوز یک صنعت وارداتی است و بومی سازی آن تا تولید کامل علم در کشور، به طول خواهد انجامید.
نیازی به یادآوری این موضوع نیست که کشور ما از قدیم، از سیستم سنتی برای توزیع کالا بهره میبرده و نمونه بازر آن، وجود بازار بزرگ در تهران و شهرهای اصلی ایران است که سالها قطب بیرقیب توزیع کالا در کشور بودند. به گونهای که قیمت گذاری کالا نه در مبدا و نه در مقصد که در بازار اتفاق میافتاد و هرکالا شامل هزینه های سنگینی بود که مربوط به توزیع و خصوصا دلّالی کالا میشد. تمام کالاها برای عرضه و ورود به بازار راهی بهجز ورود به بازار بزرگ تهران یا شهرهای اصلی کشور، نداشتند و این امر موجب سلیقه ای شدن نوع تولید(براساس خواست واسطه ها)، عدم ارتباط صحیح تولیدکننده با مصرف کننده و وجود پدیده ای به نام واسطه گری یا دلالی شده بود که سالها گریبان گیر صنعت و بازارگانی کشور ما بوده و کماکان سایه این مهم، برسر بخشی از صنعت پخش کشور به چشم میخورد.
علیهذا بر خود فرض دیدم که مطالبی که اساتید فن و شرکتهای داخلی و خارجی در طول این سالها به بنده و همکارانم آموختند، به نحوی به همکاران آتی و نسل بعدی فروشندگان و مدیران فروش در این صنعت منتقل کنم. این کتاب حاصل سالها کار شبانه روزی و برگرفته از دقایقی است که در سازماندهی، توسعه پخش و فروش، هدایت و آموزش، تامین کالا، ارائه خدمات به مشتریان، تامین نیروی انسانی، برنامه ریزی گزارشگیری و گزارشدهی و از همه مهمتر “فروش در پخش” سپری شده است. این کتاب سعی دارد تا اطلاعات جامع، دسته بندی شده و علمی مرتبط با فروش حضوری و پخش را با شرح کامل و قدمهای ویزیت (Step of the call) را بصورت مدون و مشروح و با توجه به پیشرفتهای روز این صنعت، در اختیار مخاطب قرار دهد.
در این کتاب سعی شده است تا کلیه تجارب، آموزه ها، ابداعات و مهارتهایی که به مرور زمان و در برهههای مختلف خدمت در این صنعت از اساتید بزرگ این حوزه جمع آوری و کسب شده است، در اختیار همکاران عزیزمان قرار گیرد . امید که نسلی داناتر، پویاتر و شایستهتری، مدیریت این صنعت را درآینده دردست بگيرد و موجبات خدمت به کشور عزیزمان را فراهم نمایند.
کتاب “گام های فروش” تالیف “فرامرز عیبپوش” تحت عنوان اصول و مبانی فروش در صنعت پخش مویرگی، در تابستان 1398 توسط انتشارات مهربان نشر به چاپ رسید. این کتاب پیش از کتاب مهندسی فروش چاپ شده و مقدمه و پایه کتاب مهندسی فروش است. این کتاب شامل گامهای فروش و سایر مباحث علمی پخش مویرگی است که به زبان ساده برای تمامی مقاطع پخش و فروش از جمله کارشناسان، مدیران و کارکنان صنعت، نگاشته شده است. برای اولین بار بدون ترجمه متون خارجی و بصورت بومی کلیه اموری که برای موفقیت در فروش مستقیم و مدیریت ویزیت و پخش مویرگی را دربرمیگیرد بیان نموده است.
از دیرباز تا کنون، فروش در جوامع مختلف به عنوان یک شغل رواج داشته و افراد بزرگی در این صنعت بوجود آمده و رشد کردهاند. در کشورهای پیشرفته، سالهاست علوم بهصورت تخصصی مورد بررسی قرار گرفته و خصوصا علم مدیریت، بازاریابی و فروش از دسته علومی هستند، که از سرعت پیشرفت بسیار بالایی برخوردار هستند. درکشور عزیز ما با این وجود که اساتید برحق و بزرگی در صنعت پخش و فروش ظهورکرده و شارگردان بسیاری نیز تربیت نموده اند، بخش مربوط به علوم بازاریابی انسجام بیشتری داشته و در زمینه فروش و خصوصا پخش، کار کمتری بهصورت آکادمیک و مدون، انجام شده است. درطول سالها کار و فعالیت در عرصه پخش و فروش در این کشور عزیز و سرافراز، همواره دو نکته ذهن مرا مشغول نموده که جای خالی آنها در صنعت پخش کشور، حس میشود. اولین نکته، تناقض کتب درسی دانشگاهی با واقعیات موجود بازار است که یا بسیار قدیمی هستند و یا به این صنعت مربوط نمیشوند. عموما کتب موجود در بازار، مربوط به مباحث بازاریابی بوده و معمولا تالیفات خاصی که مربوط به صنعت پخش(بصورت تخصصی) باشد، کمیاب هستند.
البته که همکاران عزیز و اساتید بزرگوار بنده، نتیجه تجارب و دانش خود را در کتب مختلفی عرضه نموده اند، اما عموما این مهم فروش در این صنعت را گام به گام شامل نمیشود. دومین مطلبی که در طول این سالها با آن مواجه بودم، آموزشهای تخصصی بود که بصورت جسته و گریخته در همایشها یا مقالات یا وب سایتهای مربوطه به چشم میخورد که عمده آن مربوط به شرکتهای خارجی است که در حوزه فعالیت و صنعت خود اقدام به آموزش نمودهاند. البته در سالهای اخیر تلاشهای استاد ارجمندم جناب آقای دکتر احمدصفار دور از نتیجه نبوده که موجب تشکیل دروسی با عنوان مهندسی فروش و پخش شده که بسیار مفید فایده بوده است. اما همچنان جای خالی دروس مرتبط با فروش و پخش در دانشگاههای ما حس شده و جای کتابهای تخصصی مربوط به این صنعت، در قفسه مدیران شرکتهای پخش، خالی است. امید است با تلاش مسئولین ذیربط این مهم هرچه سریعتر به سامان برسد.
کمافی السابق، با توجه به عدم تمرکز اطلاعات آموزشی مرتبط، صنعت پخش کشور مانند سایر صنایع، هنوز یک صنعت وارداتی است و بومی سازی آن تا تولید کامل علم در کشور، به طول خواهد انجامید. نیازی به یادآوری این موضوع نیست که کشور ما از قدیم، از سیستم سنتی برای توزیع کالا بهره میبرده و نمونه بازر آن، وجود بازار بزرگ در تهران و شهرهای اصلی ایران است که سالها قطب بیرقیب توزیع کالا در کشور بودند. به گونهای که قیمت گذاری کالا نه در مبدا و نه در مقصد که در بازار اتفاق میافتاد و هرکالا شامل هزینه های سنگینی بود که مربوط به توزیع و خصوصا دلّالی کالا میشد. تمام کالاها برای عرضه و ورود به بازار راهی بهجز ورود به بازار بزرگ تهران یا شهرهای اصلی کشور، نداشتند و این امر موجب سلیقه ای شدن نوع تولید(براساس خواست واسطه ها)، عدم ارتباط صحیح تولیدکننده با مصرف کننده و وجود پدیده ای به نام واسطه گری یا دلالی شده بود که سالها گریبان گیر صنعت و بازارگانی کشور ما بوده و کماکان سایه این مهم، برسر بخشی از صنعت پخش کشور به چشم میخورد.
علیهذا بر خود
فرض دیدم که مطالبی که اساتید فن و شرکتهای داخلی و خارجی در طول این سالها به
بنده و همکارانم آموختند، به نحوی به همکاران آتی و نسل بعدی فروشندگان و مدیران
فروش در این صنعت منتقل کنم. این کتاب حاصل سالها کار شبانه روزی و برگرفته از
دقایقی است که در سازماندهی، توسعه پخش و فروش، هدایت و آموزش، تامین کالا، ارائه خدمات
به مشتریان، تامین نیروی انسانی، برنامه ریزی گزارشگیری و گزارشدهی و از همه
مهمتر “فروش در پخش” سپری شده
است. این کتاب سعی دارد تا اطلاعات جامع، دسته بندی شده و علمی مرتبط با فروش
حضوری و پخش را با شرح کامل و قدمهای ویزیت (Step
of the call) را بصورت مدون و مشروح و با
توجه به پیشرفتهای روز این صنعت، در اختیار مخاطب قرار دهد.
امیدوارم نسل بعدی مدیران و بدنه صنعت پخش کشور هوشمندتر، هدفمندتر، داناتر و با انگیزه تر از نسل ما در این عرصه، فعالیت نمایند.