برایان تریسی استاد مسلم فروش معتقد است؛”اگر بتوانیم شش بله از مشتری بگیریم، هفتمی را هم بله میگوید و کالا را میخرد. تکنیک بله، تکنیک ساده ای در فروش است که از همین تفکر ناشی می شود.
این تکنیک هم مانند تکنیک فروش اسپین، به پرسیدن سوالات وابسته است اما تفاوت آن در این موضوع است که در تکنیک اسپین، مشکل مشتری شناسایی شده و حل می شود اما در “تکنیک بله”، صرفا سوالاتی پرسیده می شود که پاسخ آنها واضح و روشن است، اما موضوع مهم این است که پاسخ “پیش فرض” این سوالات،”بله”، هستند.
به طور مثال، ميتوان سؤالاتي نظیر”آیا شما به دنبال یک جنس مرغوب هستید ؟”، یا “آیا خدمات پس از فروش برای شما اهمیت دارد؟”، و نمونه هایی شبیه این سوالات پرسید.
سؤالهایی از این قبیل که هم سطحی و هم پیش پا افتاده نباشند و هم اطمینان داشته باشیم که پاسخ مشتری به آنها قطع به یقین، «بله» خواهد بود. باشد. بهتر است این سؤالات را به خاطر داشته باشیم و آنها را ملکه ذهن خود کنیم. به ياد داشته باشیم هر محصول یا خدمات یا صنفی، سؤالات مربوط به خود را دارد.
پرسیدن سوالات به هیچ عنوان نباید به شکل”بازجویی”، یا “پشت سرهم” و “مسلسل وار”، پرسیده شود. بله آنها را باید میان موضوعات گفتگو پیچید. همواره به خاطر داشته باشیم سوالات باید هوشمندانه پرسیده شوند تا مشتری فکر نکند مطابق یک برنامه به سمت خاصی سوق داده می شود.
حتی در گفتگوهای روزمره نیز گرفتن تایید از طرف مقابل با همراه کردن وی با ما، برابر است. زمانی که ما از طرف مقابل تایید می گیریم یا سوالاتی میپرسیم که پاسخ آنها “بله”، هستند، طبیعتا او را به سمت موافقت با خود همراه کرده ایم و در این زمان پیشنهادات ما، پیشنهادات خود او تلقی می شوند.
کتاب “فروش به شرکتها و سازمانها”، یکی از کتابهای بسیار مفید در بازاریابی و فروش است. نوشته نیل رکهم و به ترجمه بابک مروانی است. این کتاب توسط انتشارات بازاریابی در تهران به چاپ رسیده است.
فروش به شرکتها و سازمانها، با نام اصلی Spin Selling ، به اعتقاد مدیران فروش کتابی بسیار ارزشمند و پولساز است. این کتاب، همانگونه که در مقاله ارائه شد، حاصل پژوهش تحقیقاتی راکهام و تیم زبده وی است. این کتاب برروی تحقیقات گسترده نویسنده و ابداع روش اسپین(SPIN)، در فروش پایه گذاری شده است.
به اعتقاد نویسنده، این کتاب، کتابی است درباره اینکه چگونه بیشتر بفروشیم. اما دو ویژگی، آن را از هزار کتاب دیگر که پیش از این دربارهی مذاکرهی فروش به چاپ رسیدهاند، متمایز میکند: 1) موضوع این کتاب فروش به شرکتها و سازمانها است. 2) پایهی مطالب این کتاب بر تحقیق استوار است. درواقع این نخستین بار است که نتایج بزرگترین پروژهی تحقیقاتی که تاکنون در حوزهی مهارتهای فروش انجام شده است، به چاپ می رسد. تیم نیل رکهم، در هوث وایت بیش از 35 هزار مذاکرهی فروش را ظرف مدت 12 سال تحلیل کرده تا بتواند شواهدی محکم ارائه کند.
در کوتاهترین عبارت میتوان گفت که کلیدواژههای اصلی یا پایهی بنیادی کتاب راکهام بر این عبارت استوار است که فروش به شرکتها و سازمانهای بزرگ از نوع فروشهای بزرگ است. به گفته مولف کتاب، آنچه در یک فروش کوچک کار میکند، با بزرگ شدن اندازه فروش به موقعیت شما آسیب میزند. آنچه ممکن است در یک فروش کوچک کار کند، چه بسا در یک فروش بزرگ، علیه شما کار کند! مولف از آغاز تا پایان کتاب، این عبارت را در قالبهای متعدد و متنوعی تکرار میکند؛ چرا که فروشندگان، به آنچه در فروشهای کوچک آموختهاند، وفادار میمانند و نتیجه چیزی نیست به جز آنکه فروش را از دست میدهند.
این کتاب در فصل اول “رفتار فروش و موفقیت در فروش”، در فصل دوم “تمام کردن با تعهد گرفتن”، درفصل سوم “نیاز مشتری در فروشهای بزرگ”، درفصل چهارم “روش اسپین”، درفصل پنجم “نشان دادن منافع در فروشهای بزرگ”، در فصل ششم “جلوگیری از بروز اعتراض”، درفصل هفتم “صحبتهای مقدماتی در شروع مذاکره”، در فصل هشتم “اجرای نظریه در عمل”، را مورد بررسی و تشریح قرار داده است.
باشخصه با وجود حدود بیست سال فعالیت در بخش فروش، این روش را یکی از بهترین تکنیکهای فروش ارزیابی میکنم. مطالعه این کتابها و تحقیق درباره روش اسپین را به تمامی مدیران سازمانها، مدیران فروش و بازاریابی و کلیه فعالان حوزه بازاریابی و فروش توصیه میکنم.
کتاب ” مدل اسپین در فروش”، نوشته نیل راکهام به ترجمه جواد عباسی ، فریز طاهرینیا است. این کتاب توسط انتشارات بازاریابی در تهران به چاپ رسیده است. این کتاب یکی از بهترین کتابهایی است که مدل اسپین را به صورت کاملا مشروح، توضیح داده است.
در این کتاب نقل شده که مدل فروش اسپين، خود را بهعنوان يك مدل مفيد تثبيت كرده است؛ زيرا نشان ميدهد كه فروشندگان موفق چگونه به اهداف خود ميرسند (اين مدل بيشتر بر نيمكرهي چپ مغز تأكيد دارد.) به همين صورت، مدلهاي سبك اجتماعي و رازورمز سبكهاي رفتاري مصرفكنندگان (كه بيشتر بر نيمكرهي راست مغز تأكيد دارد) از جمله نحوهي تعامل آنها با فروشندگان و نيز نحوهي تصميمگيري براي خريد را بازگو ميكند.
اين مدل ميتواند در كنار مدل فروش اسپين مورد استفاده قرار گيرد، تا به ما نشان دهد كه سبك رفتاري افراد از جمله فروشندگان چه تأثيري بر فرايند فروش دارد. با بهكارگيري مدلهاي چپ مغزي و راست مغزي به جامعيتنگري بهتري ميرسيم. يكي از اركان مدلهاي راست مغزي تطبيقپذيري است كه رفتارهاي اثربخش براي اجراي استراتژي اسپين را تبيين ميكند و از اين طريق تأثيرگذاري رفتار فروشندگان را ارتقا ميدهد.
برای موفقیت در فروش به روش اسپین، فروشندگان باید طرز تفکر خود را تغییر دهند تا دیگران همانند آنها، رفتار کنند، و خود را با چشمانداز مشتریان وفق دهند. این امر مستلزم شناخت دغدغههای خریداران بوده و فروشندگان باید بیش از آنکه به فکر متقاعد کردن مشتریان باشند، به فکر درک آنها باشند. این کتاب، کتاب تمرین است. مطالعه این کتاب و درک مفاهیم آن، برای فروشندگان و مدیران فروش و مدیران سازمانها بسیار مفید خواهد بود.
یادداشت پرویز درگی درباره کتاب
سلام. فروشندهي عزيز من مشتري هستم. اينقدر يكبند برايم سخنراني نكن. ببين من دو مانع بزرگ در ذهنم هست كه بايد برطرف كني.
اولا من را مطمئن كن كه ارزش دريافتيام از شما مطلوب خواهد بود. ميداني منظورم چيست؟ منافعي كه نصيبم ميشود در مقابل هزينهها (مالي، زماني، رواني، انرژي) را ميگويم. پس اول من را درك كن و بشناس. سازمانم، خودم، موقعيتم، مسائلم، پيامدها و بازده پيشنهادت را براي من بشناس و بعد راهحل بده. لطفاً از راهحل از قبل آماده پرهيز كن.
ثانیا ن را مطمئن كن كه قابليت و توانايي لازم براي اين كار را داري؛ راستش من تا اعتماد به خودت و سازمانت و اعتقاد به توانمنديهايتان پيدا نكنم، خريد نميكنم. فروشندهي عزيز آيا توانستم منظورم را واضح بگويم؟ اگر بله، حالا شروع كن.
مشتري عزيز سلام. پيامت را دريافت كردم. من فروشنده هستم. من دريافتم كه بايد دنيا را از زاويهي ديد خريدار نگاه كنم. دريافتم كه بايد ديدگاههاي خودم را تغيير دهم و به دغدغههاي شما توجه كنم. بدينرو، از اين سپس افكارم را به شرح زير تغيير ميدهم.
تغيير از ترغيب كردن به سوي درك كردن و فهميدن شما با بهكارگيري تكنيك همدلي (خودم را بهجاي شما ميگذارم.
تغيير از تمركز بر روي محصول به سوي تمركز بر روي مشتريان. من دوست شما هستم. هدفم فروش مؤثر و بلندمدت است. ميخواهم با رابطهي برد طرفين به خشنودي زنجيرهي ارزشآفريني بپردازم. با پندار، گفتار و كردار نيك خودم چنان در دلت جاي ميگيرم كه سفير برند شخصي و سازمانيام باشي. من دريافتم كه فروش، متقاعد كردن خريدار نيست بلكه، شرايط مناسبي است تا خريداران بتوانند خود را متقاعد كنند.
من دريافتم كه وقتي شما در موقعيت تصميم خريدار قرار ميگيريد، با دو عامل مخالف هم روبهرو هستيد كه عبارتند از جدّي بودن مسألهاي كه داري و هزينههايي كه بايد براي حل آن بپردازيد.
البته اگر فروش كوچك باشد، هزينه آنقدر پايين است كه حتي نيازهاي سطحي ميتواند موازنهي بين دو عامل فوق را برهم بزند.
اما در فروشهاي صنعتي و پيچيده، جدّي بودن مسأله بايد بيشتر از هزينهي بالاي راهحل باشد تا شما ترغيب به خريد بشويد.
لذا شناخت و تسلط فروشنده نسبت به موقعيت، مسائل و ارائهي راهحل در كسب نتايج ارزشمند براي مشتري، تعيينكنندهي موفقيت فروش است. به همين جهت است كه من اصول ملاقات فروش را رعايت ميكنم. من ميدانم يك ملاقات فروش مراحلي دارد كه عبارتند از:
شروع مقدمه و مكالمه
بررسي و پي بردن به نيازهاي خريداران و توضيح در مورد اين نيازها
نشان دادن قابليتهاي خودم و سازمانم و بيان اينكه چگونه راهحلهايم نيازهاي شماي خريدار را برطرف كند.
دستيابي به تعهدات و توافقاتي براي انجام كارهايي كه فروش را به سمت خريد پيش ببرد.
ميدانم كه تحقيقات نشان داده است كه در فروشهاي بزرگ يا پيچيده، مرحلهي بررسي، رمز اصلي موفقيت است كه به معناي كشف، كاوش، فهم و توضيح سيستماتيك در مورد نيازها و مسائل كاري خريداران است.
پس بايد سؤالاتي درست از شما بپرسم. ميدانم سؤال پرسيدن كارآمدترين شيوهي گفتاري براي متقاعد كردن ديگران است. من از مدل اسپين آگاهي كامل دارم.
احسنت. فروشندهي عزيز. من هم همينها را ميخواهم، نشان دادي كه خوب آموزش ديدهاي، اما بگذار صريح بگويم ميخواهم در مرحلهي عمل اينها را بهكار بگيري. ميدانم كه آموزش ابزار است، اما يادگيري هدف است. به من نشان بده كه مهارت پيادهسازي اين موارد درستي كه گفتي را داري، تا من دوست تو باشم.
گفتوگوي فوق را كه بين مشتري و فروشنده صورت گرفت، با الهام از كتابي كه در دست داريد نوشتم. اين كتاب به زيبايي، مدل اسپين را تشريح كرده است و خواننده را همراه ميكند و باعث ميشود او قلم به دست بگيرد و گام به گام با حل تمرينها پيش برود تا با دل و جان اسپين را بفهمد تا در مرحلهي عمل، مهارت پيادهسازي درست را داشته باشد.
تکنیک فروش اسپین(SPIN)، یکی از روشها و تکنیکهای بسیار موثر در فروش است. این واژه از به هم پیوستن چهار واژه مهم یعنی وضعیتها(Situations)،، مشکلات(Problems)، پیامدها(Implication)، ونیاز به پرداخت یا نیاز به پرداخت(Need-pay-off)، گرفته شده است.
نیل راکهام(Neil Rackham)، نویسن ده، مشاور و استاد دانشگاه و دانشمند انگلیسی_امریکایی است که بسیاری از ابداعات فروش و بازاریابی را بواسطه تحقیقات گستردهای که صورت داده، بوجود آورده است. تمرکز راکهام برروی مبحث “فروش مشاوره محور” یا “اهمیت مشاوره در فروش”، است. این رویکرد، در کتاب فروش به روش اسپین(SPIN Selling)، آورده شده و به شدت مورد استقبال فعالان حوزه بازاریابی قرار گرفته است.
راکهام در دانشگاههای بسیار مشهور جهان مانند پورتسموث، دانشکده مدیریت کرنفیلد، دانشگاه شفیلد و همچنین دانشگاه سین سیناتی تدریس نموده است. وی همزمان کنفرانسها و سمینارهای بسیار موفقی را برای مدارس بازرگانی و شرکت های بزرگ در سراسر جهان برگزار نموده است.
با افزایش استفاده مشتریان از اینترنت و شبکههای اجتماعی، مشتریان همواره در معرض بمباران اطلاعات مفید و غیرمفید هستند. این هجوم و تنوع اطلاعات، موجب كاهش دامنه توجه مشتریان شده است. همچنین فضای رقابتی هرروز، تنگتر و تنگتر شده و جولان دادن در این فضا، بسیار سخت تر شده است. تبلیغات بیحد و حصر و اطلاعات مفید و غیر مفید هم به تبع آن، موجب بدبینی مصرفكنندگان شده و این موضوع به فروشندگان، فشار وارد میکند.
دراین فضا، ایجاد ترس یا فشار برای فروش، ریسک بسیار زیادی دارد و برای کسب موفقیت، لازم است تا هوشمندانه انجام شود. اتخاذ استراتژی نامناسب، یا استفاده از نیروهای غیر متخصص درفروش، منجر به از دست رفتن تمام زحماتی خواهد شد شود که برای بدست آوردن آن بسیار سخت کار تلاش شده است.
استفاده از نیروی فشار، ایجاد هیجان و ایجاد ترس در فروش ممکن است برای یک فروشگاه کوچک یا یک کسب و کار الکترونیکی جواب دهد، اما برای کسبوکارهای B2B ، خصولتی یا دولتی، احتمالاً به هیچ عنوان مفید نخواهد بود. اگر صنعت مورد نظر، کمی پیچیدگی دارد، تخصصی یا علمی است، مخصوص به سگمنت خاصی است، گران قیمت یا خاص است، نیازمند استفاده از روشها و تکنیکهای متفاوت است که فروشندگان در آن تنها فروشنده نیستند بلکه آنها “مشاور فروش”، هستند. مشاورین فروش، نیازمند روشهایی متفاوت هستند.
در روانشناسی فروش، در فروش محصولات تخصصی، خدمات گران قیمت یا محصولات پیچیده، فروش کاملا متفاوت است. ماموریتها و چشم اندازهای سازمانها صنایع خاص، متفاوت است. رویکردهای فروش تمرکز برروی کالا یا امکانات آن و یا تسلط برآن ندارد، بلکه در این صنایع، “فروشندگان”، بیشترین اهمیت را دارند. آنها بجای اینکه کارکنان سازمانها باشند، باید “وکلای مشتریان”، باشند. مشتریان باید آنها را به عنوان “امین”، خود بپذیرند و با آنها “مشاوره”، کنند. تغییر می کند.
در این صنایع، تمرکز برروی تبادل خدماتی یا کالایی بسیار کمتر است و تسلط فروشنده بر “روانشناسی فروش”، “دانش بازاریابی”، و “رابطه مشتری با فروشنده”، حیاتی است. مشتری باید باور کند که فروشنده بیشتر از اینکه برروی کالا تسلط دارد، او و دغدغههایش را درک کرده و به آنها پاسخ داده و برای او یک “راه حل”، ارائه میکند. اگر یک فروشنده از صبح تا شب درباره پیچیدگی و امکانات کالا یا خدمات خود توضیح دهد و مشتری را قانع کند که پایین ترین قیمت بازار را به وی میدهد، باز مشتری از وی خرید نخواهد کرد.
مشتری زمانی خرید خواهد کرد که اطمینان پیدا کند که فروشنده معضلات و دغدغه های او را شنیده و درک کرده و حتی برخی از دغدغههای که اوندیده است، را دیده و به عنوان مشاور فروش”، درکنار وی قرار گرفته و به وی “راه حل “، ارائه نموده است.
نیل راکهام به همراه تیم خود، در تحقیقاتی گسترده برروی تعداد زیادی از شرکتها و فروشندگان معمولی و حرفهای، سی و پنج هزار موقعیت فروش را به مدت دوازده سال مورد بررسی قرار داد. این تحقیقات برروی نحوه انجام یک فروش موفق و چگونگی برقراری ارتباط فروشندگان با مشتریان و نیازهای مشخص و نامشخص مشتریان بود. در این تحقیقات روشهای مختلفی که با استفاده از آنها احتمال موفقیت افزایش یافته بود، از سایر روشها جدا شد.
نتایج این تحقیقات غیر منتظره بود. راکهام دریافت که روشهایی که با پرسش و مشاوره و نهایتا ارائه یک راه حل مناسب و استفاده از “همدلی” و “همزبانی”، انجام شده بود، موفقتر عمل کرده و راضی کننده بودند. راکهام نهایتا نتایج این تحقیقات را به مدلی از فروش به نام مدل یا تکنیک”اسپین”، ارائه این سیستم، تحولی عظیم در فروش ایجاد کرد. راکهام تضمین کرد که درصورت اجرای درست این تکنیکها، تمام فروشندگان موفق خواهند شد تا سیستم خشک امکانات محور خود را به سیستمی انسانی و مشاورهای تبدیل کنند و فروش موفقی را تجربه کنند.
این روش درکل بصورت تعاملی و مشاورهای با پرسیدن سوالات مختلف انجام میشود. سوالاتی که هریک باید نهایتا به فهم فروشنده از وضعیت مشتری منجر شده و پاسخی مشاورگونه داشته باشد. حتی اگر این سوالات طوطیوار و بدون درک مفهوم پرسیده شود، باز نتیجهای دربر نخواهند داشت. موضوع فروش، موضوعی کاملا انسانی است. امروزه با پیشرفت تکنولوژی و فروش آنلاین، نهایتا مشتریان خریدهای مربوط به بخش(FMCG)، خود را از این طریق انجام میدهند و خریدهای گران، خاص، تکنولوژیک و تخصصی هنوز از یک انسان انجام میشود.
این تکنیک در زمان ارائه خود، بسیاری از تفکرات سنتی که تا آن زمان متداول بود را نقض کرد. به اعتقاد بزرگان مدیریت، تکنیک اسپین، خرد متعارف فروش را زیر سوال برد زیرا بسیاری از یافته ها مغایر با خرد فروش متداول بود. این تکنیک، تفکر متداول “همیشه بسته باشیم و در دسترس نباشیم”، را زیر سوال برد.
پیش از این، گستردهترین تصور غلط تیمهای فروش این ایده بود که “تعطیل کردن و بستن ناگهانی فروش، یکی از عوامل فروش موفق است”. تحقیقات راکهام اثبات نمود که این مهم نه تنها کارایی ندارد، بلکه موجب تقویت رقبا خواهد شد. مشتری تمایل دارد در لحظهای که اراده خرید نمود، کالای خود را دریافت کند. این که هفتهها و ماهها منتظر تولید یا ارسال کالای خود بماند، امروزه دیگر کارایی ندارد و به میزان کافی محصول جایگزین وجود دارد.
یکی از مواردی که موجب تقویت “سیستم پخش گرم”، شد همین تحقیقات بود. راکهام اثبات کرد که مشتری اگر در لحظه خرید نتواند کالای خود را دریافت کند، به سادگی پشیمان شده و یا کالا را پس میدهد و یا از رقبا خرید خواهد نمود. یکی از دلایل افت شدید فروش یسازمانها خصوصا در کسبوکارهای B2B، عدم موجودی کالاست.
این تحقیقات اثبات نمود که به دست آوردن تعهد مشتری در آینده تقریبا ناممکن است. در دسترس بودن و موجود بودن کالا یا خدمات در لحظه، با میانگین تعداد تماسهای بسته شده موفق، نسبت مستقیم دارد.
این تحقیقات همچنین باور متعارف فروش مبتنی بر “تأکید بر غلبه بر اعتراضات مشتری”، را نیز به شدت نقض کرد. قصد فروشنده در فروش پیروزی در گفتگو نیست، بلکه فروش است. اگر مشتری حس کند که گفتگو را برده اما خرید خود را انجام دهد در حقیقت فروشنده برنده مکالمه بوده است.
فروشندگان در تفکر سنتی سعی داشتند تا با انرژی تمام به مشتری اثبات کنند که وی در اشتباه بوده است. تحقیقات راکهام اثبات نمود که فروشندگانی که درظاهر با مشتری تعامل نموده و مشتری برنده مذاکره با آنها بود، موفق تر بودهاند. راکهام و تیم تحقیقاتی او در این آزمایشات، به این نتیجه رسیدند که در بسیاری از موارد، اعتراضات مشتری در واقع موضوع مهمی نبوده است.
این تکنیک با چهار گونه مختلف از سؤالات کار خود را انجام میدهد. این سوالات شامل سؤالات تعیین وضعیت(SITUATION questions)، سؤالات یافتن مشکل(PROBLEM questions)، سوالات ضمنی(IMPLICATION questions)، سوالات تعیین وضعیت پرداخت و توان مالی(NEED-PAYOFF questions)، هستند.
در شروع مکالمه با مشتری، چه در ویزیت حضوری و چه در فروش تلفنی (اکتیو یا پسیو)، فروشنده باید ابتدا و پیش از هرچیز به گفتههای مشتری “گوش فرا دهد” . سپس سوالات خود را مطرح کند.
به عنوان مثال در سوالات تعیین وضعیت، فروشنده به این موضوع دست خواهد یافت که “چگونه میتواند جزئیات تماس مشتری خود را مدیریت کند؟”، ویا “چگونه وضعیت فروش خود را پیگیری کند؟”، “وضعیت مشتری جیست”، “اوضاع تا چه حد وخیم یا عادی است” و نهایتا کسب اطلاعات بیشتری برای ادامه گفتگو نماید. اطلاعات به دست آمده از این سؤالات، در بقیه چرخه فروش استفاده میشود. بدیهی است که هرچه تحقیقات بیشتری قبل از مکالمه اولیه انجام شود، سؤالات تعیین وضعیت بهتر و دقیقتر خواهد بود و دادههای مفیدتری جمعآوری خواهد شد.
در مرحله دوم و مرحله یافتن مشکل، فروشنده باید به این آگاهی برسد که مشکل یا مشکلاتی وجود دارد که باید حل شوند. این مشکلات همان چیزی است که پایه مذاکره خواهد شد. این سؤالات همچنین در ایجاد چشم انداز برای شناسایی مسائلی که ممکن است مورد غفلت واقع شده باشد نیز مؤثر است. یعنی ممکن است مشکلاتی وجود داشته باشد که فروشنده به آن اشاره کند و مشتری از وجود آنها بیخبر بوده است.
مرحله بعدی پرسش”سؤالات ضمنی”، است. این سوالات به منظور مشخص شدن تأثیر احتمالی مشکلات طراحی شده اند و موضوعاتی که در سوالات مشکل طراحی نشده اند، مورد بررسی قرار نمیگیرد. یعنی این سوالات تمرکز برروی حل مشکلات است. این مرحله است که نتیجه “مشاور بون”، خود را نشان میدهد. سؤالات ضمنی به وضوح نشان میدهد که مشکلات واقعاً جدی هستند و برای مشتری خطرناک هستند و باید زودتر از موعد حل شوند.
در پایان روش با مشتری “همدلی”، و “همزبانی”، در راستای نحوه پرداخت وی انجام میشود. سؤالات “تعیین وضعیت و نوع پرداخت” یا “تسویه”، از درد پرداخت مشتری خواهد کاست و او حس خواهد نمود که رها نشده و فروشنده از وضعیت وی، درک درستی دارد.
نتیجه این سوالات و همدلی با مشتری، این است که مشتری حس خواهد نمود که در این خرید مزایا و حق او مشخص شده و درنظر گرفته شده است. میکند. او به این نتیجه خواهد رسید که اختلاف فروشنده با وی حل شده است و هردو فهم درستی از خرید دارند. این سوالات نیاز به برانگیختن احساسات مثبت مشتری دارند. او باید متقاعد شود همدلی فروشنده با وی حقیقی و انسانی است و تصنعی نیست!.
بهتر است در هر کسبوکاری برخی از سوالات متداول فرآیند اسپین، در حد امکان نوشته و مشخص شود و فروشنده بداند که در هر مرحله باید چه سوالاتی از مشتریان خود بپرسد. البته وضعیت هر مشتری متفاوت است و نوشتن سوالات فقط جهت جلوگیری از انحراف فروشنده است وگرنه باز موضوعی که منجر به فروش خواهد شد “ارتباط انسانی”، درست و حقیقی است و این صرفا بستگی به توانایی، دانایی و مهارت فروشنده دارد و با نوشتن هیچ تکنیکی، بدست نخواهد آمد.
تکنیک یا مدل اسپین، برمبنای اهمیت مشاوره در فروش است. ممکن است بسیاری از مدیران و فروشندگان این تکنیک را بدانند، اما به واقع نتوانند از آن استفاده کنند. درصورتیکه فروشندهای از فروشنده به “مشاور فروش”، تبدیل شده باشد، مفهوم این مدل را به خوبی دریافت نموده است و در غیر اینصورت، تنها یک فرایند یا تکنیک را آموخته است.
اهمیت این روش قصد دارد به مخاطب خود آموزش دهد که فروش موفق و تکرار شوند، بواسطه “گوش دادن به مشتری”، “فهم وضعیت، مشکلات و معضلات وی”، “همدلی”، “همزبانی”، درک متقابل”، و “انتقال درست این درک ” و نهایتا “ارائه راه حل و رفع نیاز مشتری”، است. فراموش نکنیم برخی از نیازها وجود دارند که حتی مشتری از آنها اطلاعی هم ندارد و باید بوجود آیند.
تا چندسال قبل، کسی تصور نمیکرد که مردم درآینده، بدون گوشی تلفن همراه یا شبکههای اجتماعی، نخواهند توانست زندگی کنند. این نیاز هم در کسی وجود نداشت و همه به زندگی خود مشغول بودند. اما ابداع آیفون توسط “استیو جابز”، همه چیز را تغیخثسظیر داد. تلفنهای همراه، تمام زندگی بشر را درخود غرق کردند و بشر بدون آنها حتی یک لحظه نمیتواند زندگی کند.
کتاب مدل اسپین در فروش
کتاب ” مدل اسپین در فروش”، نوشته نیل راکهام به ترجمه جواد عباسی ، فریز طاهرینیا است. این کتاب توسط انتشارات بازاریابی در تهران به چاپ رسیده است. این کتاب یکی از بهترین کتابهایی است که مدل اسپین را به صورت کاملا مشروح، توضیح داده است.
در این کتاب نقل شده که مدل فروش اسپين، خود را بهعنوان يك مدل مفيد تثبيت كرده است؛ زيرا نشان ميدهد كه فروشندگان موفق چگونه به اهداف خود ميرسند (اين مدل بيشتر بر نيمكرهي چپ مغز تأكيد دارد.) به همين صورت، مدلهاي سبك اجتماعي و رازورمز سبكهاي رفتاري مصرفكنندگان (كه بيشتر بر نيمكرهي راست مغز تأكيد دارد) از جمله نحوهي تعامل آنها با فروشندگان و نيز نحوهي تصميمگيري براي خريد را بازگو ميكند.
اين مدل ميتواند در كنار مدل فروش اسپين مورد استفاده قرار گيرد، تا به ما نشان دهد كه سبك رفتاري افراد از جمله فروشندگان چه تأثيري بر فرايند فروش دارد. با بهكارگيري مدلهاي چپ مغزي و راست مغزي به جامعيتنگري بهتري ميرسيم. يكي از اركان مدلهاي راست مغزي تطبيقپذيري است كه رفتارهاي اثربخش براي اجراي استراتژي اسپين را تبيين ميكند و از اين طريق تأثيرگذاري رفتار فروشندگان را ارتقا ميدهد.
برای موفقیت در فروش به روش اسپین، فروشندگان باید طرز تفکر خود را تغییر دهند تا دیگران همانند آنها، رفتار کنند، و خود را با چشمانداز مشتریان وفق دهند. این امر مستلزم شناخت دغدغههای خریداران بوده و فروشندگان باید بیش از آنکه به فکر متقاعد کردن مشتریان باشند، به فکر درک آنها باشند. این کتاب، کتاب تمرین است. مطالعه این کتاب و درک مفاهیم آن، برای فروشندگان و مدیران فروش و مدیران سازمانها بسیار مفید خواهد بود.
کتاب فروش به شرکتها و سازمانها
کتاب “فروش به شرکتها و سازمانها”، یکی از کتابهای بسیار مفید در بازاریابی و فروش است. نوشته نیل رکهم و به ترجمه بابک مروانی است. این کتاب توسط انتشارات بازاریابی در تهران به چاپ رسیده است.
فروش به شرکتها و سازمانها، با نام اصلی Spin Selling ، به اعتقاد مدیران فروش کتابی بسیار ارزشمند و پولساز است. این کتاب، همانگونه که در مقاله ارائه شد، حاصل پژوهش تحقیقاتی راکهام و تیم زبده وی است.
به اعتقاد نویسنده، این کتاب، کتابی است درباره اینکه چگونه بیشتر بفروشیم. اما دو ویژگی، آن را از هزار کتاب دیگر که پیش از این دربارهی مذاکرهی فروش به چاپ رسیدهاند، متمایز میکند: 1) موضوع این کتاب فروش به شرکتها و سازمانها است. 2) پایهی مطالب این کتاب بر تحقیق استوار است. درواقع این نخستین بار است که نتایج بزرگترین پروژهی تحقیقاتی که تاکنون در حوزهی مهارتهای فروش انجام شده است، به چاپ می رسد. تیم نیل رکهم، در هوث وایت بیش از 35 هزار مذاکرهی فروش را ظرف مدت 12 سال تحلیل کرده تا بتواند شواهدی محکم ارائه کند.
در کوتاهترین عبارت میتوان گفت که کلیدواژههای اصلی یا پایهی بنیادی کتاب راکهام بر این عبارت استوار است که فروش به شرکتها و سازمانهای بزرگ از نوع فروشهای بزرگ است. به گفته مولف کتاب، آنچه در یک فروش کوچک کار میکند، با بزرگ شدن اندازه فروش به موقعیت شما آسیب میزند. آنچه ممکن است در یک فروش کوچک کار کند، چه بسا در یک فروش بزرگ، علیه شما کار کند! مولف از آغاز تا پایان کتاب، این عبارت را در قالبهای متعدد و متنوعی تکرار میکند؛ چرا که فروشندگان، به آنچه در فروشهای کوچک آموختهاند، وفادار میمانند و نتیجه چیزی نیست به جز آنکه فروش را از دست میدهند.
این کتاب در فصل اول “رفتار فروش و موفقیت در فروش”، در فصل دوم “تمام کردن با تعهد گرفتن”، درفصل سوم “نیاز مشتری در فروشهای بزرگ”، درفصل چهارم “روش اسپین”، درفصل پنجم “نشان دادن منافع در فروشهای بزرگ”، در فصل ششم “جلوگیری از بروز اعتراض”، درفصل هفتم “صحبتهای مقدماتی در شروع مذاکره”، در فصل هشتم “اجرای نظریه در عمل”، را مورد بررسی و تشریح قرار داده است.
باشخصه با وجود حدود بیست سال فعالیت در بخش فروش، این روش را یکی از بهترین تکنیکهای فروش ارزیابی میکنم. مطالعه این کتابها و تحقیق درباره روش اسپین را به تمامی مدیران سازمانها، مدیران فروش و بازاریابی و کلیه فعالان حوزه بازاریابی و فروش توصیه میکنم.