محمدتقی برخوردار

محمدتقی برخوردار در شهریور ماه 1303، در شهر یزد دیده به جهان گشود. خانواده وی از خانواده ‌های مشهور یزد بودند و دراصل حرفه خانوادگی ایشان، تجارت بود. مردم یزد اعتقاد داشتند که این خانواده تا چند نسل قبل از محمدتقی، پیرو آیین زرتشت بودند ولی باتوجه به تغییر دین جدبزرگ وی و تشرف به اسلام، مسلمان شده‌اند. این خانواده بسیار مذهبی و مقید بودند و کلیه شئونات و مراسم مذهبی در خانه ایشن خاندان اجرا می‌شد. پدر محمدتقی، حاج محمدحسین برخوردار نام داشت.

وی از تجار معروف یزد بود که محصولات کشاورزی از قبیل چای، زردچوبه، فلفل و پسته را صادر می کرد و البته در خرید و فروش املاک نیز فعالیت داشت.  از تاجران بزرگ و سرشناس شهر یزد بود. مانند بسیاری از جوانان، برخوردار نیز در دوران نوجوانی و جوانی، در امور تجاری پدر مشغول بکار گردید. او تا سن هجده سالگی که جهت ادامه تحصیل به تهران مهاجرت کرد، در نزد پدر مشغول به فعالیت بود. محمدتقی، تمایل چندانی به تحصیل در دانشگاه نداشت و اعتقاد داشت با توجه به اینکه قرار نیست به کارهای دولتی وارد شود، نیازی به مدارج دانشگاهی ندارد. او پس از مدتی دانشگاه را رها کرد و به فکر تجارت در بازار تهران افتاد. باتوجه به اوضاع مناسب مالی خانواده، محمدتقی بدون درنگ، حجره‌ای در سرای امید(روبه روی مسجد شاه)، خرید و به تجارت در آن مشغول شد.

 درآن سالها درسن سی و سه سالگی باهمسرش ملاقات کرد و بلافاصله با وی، ازدواج کرد. همسرش پیش از این ازدواج کرده بود و از ازدواج قبلی خود دارای فرزند بود. این موضوع در آن زمان بسیار نادر بود اما این موضوع مهمی برای برخوردار نبود. او فکر بزرگی داشت که سالها جلوتر از زمان خود بود.

برخوردار دربازارتهران در ابتدا به صادر کردن پسته اشتغال داشت. در همین زمان شروع به وارد کردن کالاهای مصرفی خانواده‌ها کرد. چون یکی از اقلام وارداتی او باتری بود، اولین قرارداد تولیدی خود را با شرکت ری او واک آمریکا بست و سپس بلافاصله شرکت قوه پارس را تأسیس کرد. بعد از آن نمایندگی لوازم خانگی رافائل را کسب کرد. در گام بعدی به ژاپن رفت و نمایندگی پنکه توشیبا را بدست آورد. برخوردار به واسطه ارتباطات خوبی که داشت، به عنوان یکی از اعضای تاثیرگذار هیئت امنای هاروارد تهران انتخاب شد. این موضوع سبب شد تا وی در سفری به امریکا، قراردادی جهت گسترش فعالیت هاروارد در تهران امضاء کند و دانشگاه هاروارد نیز از این موضوع استقبال کرد.

درنهایت نهاد رسمی دانشگاه هاروارد در تهران با کوشش برخوردار تأسیس شد. بعدها در زمان پیروزی انقلاب این دانشگاه توقیف شد و به نام امام صادق(ع)، تغییر نام یافت. این دانشگاه پیش از تعطیل شدن، دو جشن فارغ‌التحصیلی برگزار کرد. افرادی که از این دانشگاه فارق‌التحصل شدند، درواقع از نظر قوانین جهانی، فارق‌التحصیلان هاروارد بودند.

دهه چهل را در ایران باید دهه توسعه صنعتی و تاسیس کارخانه‌ها و صنایع جدید دانست؛ با ورود علی نقی عالیخانی به عنوان وزیر به وزارت اقتصاد و انتخاب رضا نیازمند به عنوان معاون وزیر که بعدها نخستین رئیس سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران شد، تحولات مهمی اتفاق افتاد. نیازمند و عالیخانی فعالان اقتصادی و تجار بسیاری را که وارد کننده بودند به راه اندازی کارخانه های جدید در کشور تشویق می کردند. رضا نیازمند در گفت و گویی با مجله آینده نگر اظهار داشت:

پنج شنبه ها می نشستیم و تصمیم می گرفتیم که جلوی پای صنعتگران باز باشد و در این دوران شرایط برای راه اندازی صنایع بزرگی چون خودرو، لوازم خانگی، لوازم الکتریکی و… فراهم شد.

در این بین یکی از افرادی که به راه اندازی کارخانه های جدید در آن دوران تشویق شد، محمد تقی برخوردار بود، رضا نیازمند درباره دیدارش با محمد تقی برخوردار می گوید:

یادم هست حاج محمد تقی برخوردار که آن زمان رادیو و تلویزیون وارد می کرد را دعوت کردم و بهش پیشنهاد دادم که به جای واردات در کشور تولید را شروع کند. به او گفتم به شما پروانه ساخت رادیو و تلویزون می دهم و از فردا شما را پشتیبانی می کنم تا بتوانی کالای تولیدی ات را بفروشی؛ از کسی که وارد می کند گمرکی می گیریم ولی به تو امتیاز می دهم و همین هم شد که او تقاضای پروانه داد و تولیدش را شروع کرد.

برخوردار موفق شده بود تا کارخانجات عظیم پارس توشیبا، قوه پارس، قالیبافی و بسیاری از صنایع دیگر را در کمتر از بیست سال تاسیس نماید. او یکی از موفقترین کارآفرینان کشور بود. استراتژی برخوردار در گسترش صنایعش به سمت چهارجهت متمرکز بود. استراتژی وی بعد از احداث و راه اندازی کارخانه توشیبا را در ایران، به راه‌اندازی کارخانه چوب بری برای پشتیبانی این کارخانه بود. به عنوان مثال، وی زمانی که شرکت قالیبافی خود را تأسیس کرد در کنار آن به سرعت کارخانه نخ ریسی مواد اولیه آن را هم راه انداخت. او حتی برای پشتیبانی این صنعت یک بانک تأسیس کرد.

پس از پیروزی انقلاب

با پیروزی انقلاب اسلامی و ملی شدن بسیاری از شرکتهای فعال در اقتصاد کشور، کلیه شرکت‌ها و کارخانجات صنعتی برخوردار مصادره شده و به دولت واگذار شد. باتوجه به اعتقادات شدید مذهبی برخوردار و ارتباطات مناسب با مراجع و افراد موثر در انقلاب، برخوردار این اعتقاد را داشت که باتوجه به تسویه کامل مالیاتها و بدهی ها و عدم تعلق خاطر به رزیم سابق، نباید مشمول این قانون شود. وی در دیدار با نخست وزیر دولت موقت (مهندس مهدی بازرگان)، تلاش کرد تا دارایی های مصادره شده‌اش را از این قانون خارج کند. در کتاب پیشگامان رشد در این خصوص توضیحاتی ارائه شده است.

جلسه ای با نخست‌ وزیر مهندس بازرگان برگزار شود. در جلسه از میان 52 نفر تنها اکبر لاجوردیان، حاج محمدتقی برخوردار، مهندس رستگار، دکتر محمدعلی بنکدارپور، دکتر مهدی موتمنی و دکتر بنی ‌جمالی حضور داشتند و افراد دولتی هم رضا صدر وزیر بازرگانی، احمدزاده وزیر صنایع، دکتر سحابی مشاور نخست‌ وزیر، معین ‌فر رئیس سازمان برنامه و مهندس سحابی شرکت داشتند. در این جلسه حاجی‌برخوردار گفت: «ما چه گناهی کرده‌ایم که صنایع ما را ملی کرده‌اید؟ ما کارخانه تاسیس کرده‌ایم و تعداد زیادی کارگر تعلیم داده و مشغول به کار کرده‌ایم.» بعد حاج‌برخوردار به مهندس بازرگان گفت: “شما 10 درصد سرمایه ما را به ما پس دهید و ما را از پشت بخوابانید و صد ضربه شلاق بزنید که دیگر از این غلط‌ ها نکنیم و دیگر در ایران کارخانه احداث نکنیم”. البته این جلسه با نخست وزیر وقت در نهایت نتیجه خاصی نداشت.

برخوردار پس از پیگیری های فراوان در این خصوص، یک سال پس از پیروزی انقلاب، از ایران خارج شد. او تا سال ۱۳۷۰ در خارج از ایران زندگی کرد و در آن سال با آرزوی بازگشت اموال و صنایعش، به ایران بازگشت. پس از این بازگشت بازپس‌گیری کارخانجات و صنایع ممکن نشد و صرفا قطعاتی زمین در رفسنجان به وی مسترد شد.

بعدها برخوردار در برابر این سئوال که اگر امروز فعالیت تجاری را شروع می‌کردی چطور عمل می‌کردی این جواب را داده بود: یک شرکت تأسیس می‌کردم و آن را شخصاً اداره می‌کردم و در جهت گسترشش هیچ اقدامی نمی‌کردم.

میراث محمدتقی برخوردار

بدون شک محمد تقی برخوردار؛ مردی بود که به خانه‌های ایرانیان تکنولوژی و رفاه را وارد کرد. در سال ۱۳۸۸ کتاب زندگی و کارنامه حاج محمد تقی برخوردار- موقعیت تجار و صاحبان صنایع در ایران عصر پهلوی از سوی نشر گام نو منتشر شد. این کتاب شرح حال فعالیت‌های تجاری و صنعتی ایشان، پدر صنعت خانگی مدرن در ایران است. زندگی و کارنامه وی می‌تواند برخی مشکلات توسعه اقتصادی ایران را از نگاه فعالان اقتصادی نشان دهد ضمن آنکه الگویی بومی در مدیریت و کارآفرینی را نیز ارائه می‌کند. او در طول چندین دهه فعالیت اقتصادی و صنعتی، کارخانه ها و شرکت های مهمی را راه اندازی کرد که تعداد آن ها به بیش از پانزده شرکت و گروه صنعتی بزرگ می‌رسد در این مقاله به معرفی تعدادی از شرکتهای مهم او می پردازیم، شرکت هایی که هرکدام با خود تحولی جدید را به زندگی ایرانی ها هدیه دادند و در نوع خود معمولا پیشگام در کشور بودند.

قوه پارس

نخستین شرکت صنعتی که حاجی برخوردار تاسیس کرد شرکت ری اوواک یا قوه پارس بود که با سرمایه گذاری مشترک یک آمریکایی در جاده کرج و در سال 1341 راه اندازی شد. تولیدات این کارخانه در طی چند سال تاجایی گسترش یافت که دو کارخانه دیگر در کرج و شهرک صنعتی البرز قزوین هم به این مجموعه اضافه شد. این شرکت که باطری تولید می کرد در سال 1355 وارد بورس شد. این کارخانه در ابتدای فعالیت حدود 220 نفر نیرو داشت ولی در سال 1357 و باتوجه به راه اندازی دو کارخانه دیگر به 920 نفر رسیده بود. علاوه براین ها سرمایه اسمی این کارخانه در طول حدود 15 سال فعالیت از 10 میلیون تومان به 42 میلیون تومان افزایش یافت و میزان فروش آن در سال 1357 به 200 میلیون تومان رسید.

پارس الکتریک

کمی بعد از راه اندازی قوه پارس حاجی برخرودار در اسفند سال 1341 شرکت پارس الکتریک را برای تولید تلویزیون و وسایل برقی راه اندازی کرد. تعداد افراد شاغل در این مجموعه صنعتی از 15 نفر در ابتدای کار به حدود 2 هزار نفر در سال 1358 افزایش یافت. همچنین فروش این کارخانه که در سال 1355 وارد بورس شد در سال 1357 حدود 500 میلیون تومان برآورد شده است که حدود 90 میلیون تومان آن سود، بوده است.

پارس خزر

شرکت پارس خزر را بسیاری در خانه هایشان با پلوپزهای آن ( با ته دیگ طلایی) و یا پنکه های قدیمی اش می شناسند. کارخانه ای که در سال 1347 و در شهر رشت به سرمایه حدود 6.5 میلیون تومان راه اندازی شد. این مجموعه صنعتی با مشارکت 29 درصدی بانک توسعه صنعتی و معدنی، 40 درصدی شرکت توشیبای ژاپن و 40 درصدی حاج محمد تقی برخوردار راه اندازی شد. تعداد نیروهای این کارخانه تولید انواع لوازم برقی خانه ( آبمیوه گیری، چرخ گوشت، پنکه و…) از 200 نفر در سال 1350 به 800 نفر در سال 1357 رسید.

کشت و صنعت جیرفت

علاوه بر حوزه های صنعتی و به خصوص الکترونیک و لوازم خانگی محمد تقی برخوردار دستی هم در کشاورزی داشت، او در سال 1349 یکی از مهم ترین کشت و صنعت های کشور را در جیرفت کرمان و در نزدیکی منطقه عنبرآباد راه اندازی کرد. جیرفت به اعتقاد بسیاری از کارشناسان به عنوان بهشت کشاورزی ایران شناخته می‌شود که حاجی برخوردار 50 سال پیش این ظرفیت را شناسایی کرد.

فرش پارس و صنایع پوشش

حوزه نساجی و تولید فرش ماشینی از دیگر فعالیت های صنعتی حاج محمد تقی برخوردار محسوب می شود. او در این حوزه و البته با مشارکت افراد دیگر در سال 1350 و 1352 دو شرکت فرش پارس ( تولید کننده فرش ماشینی و دارنده شش واحد ریسندگی انواع نخ، گونی‌بافی، پلی پروپیلن، موکت، فرش ماشینی، موکت‌بافی، رنگرزی و چاپ موکت ) و صنایع پوشش ( تولید کننده انواع منسوجات با چهارکارخانه تولید مخمل، ریسندگی، حوله و بلوجین) را راه اندازی کرد.

شرکت کاشی پارس

علاوه بر حوزه صنعت الکترونیک، کشاورزی و نساجی حاج محمد تقی برخوردار دستی هم در صنایع تولید کاشی و سرامیک داشت و دو کارخانه در این حوزه و با مشارکت دیگران راه اندازی کرد، اگرچه که در آن ها کارنامه چندان موفقی نداشت. او در سال 1352 شرکت کاشی پارس را در شهرکت صنعتی قزوین تاسیس کرد که یک سال پس از انقلاب تعطیل شد. همچنین شرکت تولید سرامیک البرز را در سال 1356 راه اندازی کرد که تا سال 1358 فعال بود. حاج محمد تقی برخوردار و شرکای دیگری این دو شرکت را به دنبال رشد شهر نشینی در شهرهای بزرگ و افزایش تقاضا برای مصالح ساختمانی راه اندازی کردند.

شرکت لوازم‌خانگی پارس

هنوز هم در خانه بسیاری از ایرانی ها می توان لوازم خانگی پارس به خصوص یخچال های پارس را دید؛ کارخانه پارس را محمد تقی برخوردار در سال 1354 با سرمایه اولیه حدود 80 میلیون تومان و با مشارکت 15 درصدی شرکت جنرال الکتریک آمریکا راه اندازی کرد. این کارخانه برای تولید یخچال، فریزر و ماشین لباس شویی که استفاده از آن ها در شهرهای بزرگ کم، کم داشت همه گیر می شد، تاسیس شد. این شرکت قرار بود بخشی از بازار جنرال الکتریک آمریکا را در بازار ایران و خاورمیانه تامین کند.

برخوردار بسیار خیر بود و برای تحقیق و توسعه اهمیت زیادی قائل بود. وی به همراه محمود خیامی، کمک های فراوانی جهت تجهیز یک آزمایشگاه بزرگ تحقیق و توسعه برای دانش آموزان به مدرسه البرز نموده بودند. این سرمایه گذاری هیچ نفعی برای وی و محمود خیامی نداشت، اما دیدگاه برخوردار بسیار بزرگتر از نفع شخصی بود. او اعتقاد داشت اگر برروی نوجوانان و جوانان این سرزمین سرمایه ‌گذاری شود، کشور در آینده شاهد نتایج بسیار بزرگی خواهد بود که همه مردم از آن بهره‌مند خواهند شد. این دوکارآفرین بزرگ، با پرداخت هزینه‌های هنگفت برای آزمایشگاه تحقیق و توسعه اتومبیل و صنایع خانگی، سعی در ایجاد انگیزه و تخصص برای تربیت و تولید نیروی متخصص جامعه داشتند.

به جرات می‎توان گفت، برخوردار، یکی از موثرترین کارآفرینان موفق ایرانی بود. تلاشهای او موجب مدرن شدن خانه های ایرانیان شد. او تلویزیون را به تمام خانه‌ها برد. بدون شک او لایق لقبی(پدر صنایع خانگی ایران)، است که وی را به این نام می‌خوانند. او به پدر صنایع خانگی ایران معروف است. اکونومیست او را یکی از ۱۰۰ ایرانی تأثیرگذار معاصر برشمرده است. خدمات وی از واردات و تولید باتری و تلویزیون آغاز شد و تا تاسیس بزرگترین برندهای ایرانی، ادامه داشت. تاسیس کارخانجات بزرگ پیشرو صنعت کشور، تنها بخشی از خدمات ارزنده این مرد بزرگ به سرزمین‌مان است. او بیشترین تعداد شغل در ایران را درمجموعه‌های خود ایجاد نمود.کارخانجات متعلق به وی، بیشترین تعداد شاغل(بیش از 20.000 نفر)، را درایران دارا بود.

او در اواخر عمر زندگی آرام و بی تکلفی داشت و با افزایش سن، به فراموشی دچار شد. همواره سودای بازپس گیری صنایع و کارخانجات خود را در سر می‌پروراند و از اینکه کشور را در حال واردات بیرویه لوازم خانگی می‌دید، دائماً اندوهگین بود. سرانجام پدر صنایع خانگی ایران، پس از سالها تلاش برای شکوفایی صنعت این کشور روز دوشنبه 27 تیرماه سال 1390 در منزل شخصی خود در تهران و در آرامش کامل وجدان، دیده برجهان فروبست و ابدی شد. وی در آرامگاه خانوادگی در بهشت زهرا، برای همیشه آرام گرفت.

نوشته: فرامرز عیب پوش

منابع و ماخذ:

  • Toshiba in iran/TOSHIBA
  • کتاب پیشگامان رشد.
  • توشیبا ایران / تاریخچه.
  • مجله آینده نگر.
  • پرده آخر یک کارآفرین/به بهانه درگذشت محمدتقی برخودار.
  • زندگی و کارنامه محمدتقی برخوردار.

مصطفی عالی نسب

میر مصطفی عالی نسب (پیش وند میر، به واسطه سیادت)، در سال ۱۲۹۸ در خانواده‌ای بسیار مذهبی و اصالتا تبریزی در شهر کاظمین عراق، دیده به جهان گشود. پدرش کربلایی سید حسین و مادرش عالیه خانم پنج دختر و دو پسر دیگر به نام های مرتضی و مجتبی داشتند. کربلایی سید حسین پس از بازگشت از عراق به ایران، در تبریز به فروش چای مشغول شد. خانه اش در محله شتریان تبریز قرار داشت. او تازه ۵۰ ساله شده بود که در سال ۱۳۰۹ از دنیا رفت. پس از فوت او، همسرش عالیه خانم امور خانواده را به دست گرفت. روایت ها از او به عنوان زنی مدیر، پرهیزکار و صاحب کمالات یاد کرده اند. مصطفی، بارها از تعلیمات مادرش به عنوان تاثیرگذارترین عامل در مسیر زندگی خود یاد کرده است. این مادر فرهیخته در سال ۱۳۴۲ در تهران، دیده از جهان فروبست.

مصطفی دومین پسر خانواده، حدودا ۱۳ ساله بود که پدرش را از دست داد. او مقطع ابتدایی را در تبریز گذراند. پس از آن به علت مشکلات مالی خانواده، به شاگردی در مغازه‌های مختلف مشغول شد. در همین دوره به امور حسابداری برای کسبه می پرداخت. آن زمان امور حسابداری با روش های سنتی انجام می شد اما مصطفی تصمیم گرفت آموزش های پیشرفته تری در این زمینه ببیند. به همین دلیل نیاز بود که دوره هایی در این زمینه طی کند، که درآن زمان در تبریز این امکان فراهم نبود.

در سال ۱۳۱۶ میرمصطفی به تنهایی راهی تهران شد و در دوره های آموزشی حسابداری شرکت کرد. او دوره های آموزش زبان انگلیسی و فرانسه را نیز پشت سر گذاشت در حالی که به طور همزمان در بخش حسابداری شرکت تجاری اتفاق، فعالیت می‌کرد. پس از مدت کوتاهی با پیشرفت در امور شغلی موفق شد ریاست حسابداری شرکت را برعهده بگیرد. شرکت اتفاق، وارد کننده لوازم چینی و بلور بود. عالی نسب همچنین یک دوره عالی حسابداری موسوم به Cost Accounting را نیز پشت سر گذاشت و در مرکز وابسته بازرگانی آلمان در زمینه اقتصاد، حسابداری و بازرگانی نیز دوره‌ای را پشت سر گذاشت که دیدگاه‌های اقتصادی او را تقویت ساخت. هرچند او مطالعه در مورد اقتصاد و بررسی شرایط اقتصادی کشورهای مختلف را به این دوره های آموزشی محدود نکرد و مطالعات خود را تا سال‌های پایانی عمر ادامه داد.

عالی نسب مطالعات خود را دائما در زمینه های اقتصادی، مذهبی و سایر بخش‌ها تعمیم داد. این مطالعات هم جنبه نظری داشت و هم برای فهم هرچه بهتر مشکلات و نیازها و مسائل اقتصاد ایران، هدف‌گذاری شده بود. او در کتاب خاطراتش عنوان کرده که مطالعه مکتب‌های اقتصادی را از نظریه افلاطون آغاز کرد و هنگامی که به مکتب تاریخی آلمان رسید، مجذوب استحکام نظری و راه گشایی‌های عملی آن شد. او به مدت دو سال مستمرا مطالعات اقتصادی خود را بر روی مکتب تاریخی آلمان متمرکز کرد. در کنار این مطالعات او در مورد مناطق مختلف ایران نیز به تحقیق پرداخت. آنچنان در مطالعه خصوصیات و ویژگی‌های مناطق مختلف ایران پیش رفت که طی چند سال موفق شده برای نوزده هزار روستای ایران فایل ویژه ایجاد کند. بعدها از این اطلاعات در تصمیم گیری‌های خرد و کلان بهره برد. بسیاری از اساتید جامعه شناسی و اقتصاد، ریشه موفقیت‌های وی را در این مطالعات می‌دانند. در کتابخانه او، کتاب‌های تخصصی اقتصاد و مدیریت که به زبان‌های انگلیسی و فرانسه و فارسی بود، به چشم می‌خورد. مطالعه روزنامه ها و مجلات مطرح آن دوران هم در برنامه های وی قرار داشت تا جایی که نزدیکانش جمله مشهوری از او به یاد می آورند که می گفت:

پس از سال ها استمرار در مطالعه پیر شدم اما از دانستن سیر نشدم”.

میرمصطفی عالی نسب

ریشه مذهب در خانوده عالی نسب، او را به غیر از مسائل روز اقتصادی به سمت مطالعات اسلامی کشاند. وی توانست ارتباط خوبی با مراجع بزرگ برقرار کند. او جلسات منظمی با برخی مراجع تقلید همچون آیت ا… بروجردی، آیت ا… حجت، آیت ا… میلانی برخی دیگر مراجع بزرگ آن دوران داشت و حتی جایگاه مشاور را برای برخی علما پیدا کرده بود. فرشاد مومنی از اساتید اقتصاد، نقل می کند که آیت الله بروجردی و آیت الله میلانی هیچگاه در مسائل اقتصادی بدون مشورت با عالی نسب تصمیم گیری نمی‌کردند و حتی یک بار آیت الله میلانی فتوای خود در مورد سرقفلی و سفته را پس از مخالفت عالی نسب تغییر داده بود. عالی نسب همچنین با استاد مطهری و آیت الله بهشتی نیز جلسات و مباحث مستمری را دنبال می کرد. در آن دوران دوستی او با علامه محمد تقی جعفری نیز مشهور بود به طوری که قرار مشترکی در میان این دو گذاشته شده بود تا میرمصطفی عالی نسب از علامه جعفری در علوم اسلامی بیاموزد و در مقابل به ایشان اقتصاد آموزش دهد. عالی نسب بعدها در فعالیت‌های انقلابی نیز شرکت داشت و با آیت الله طالقانی هم ارتباط خوبی داشت.

عالی نسب که از شاگردی مغازه در تبریز کار را آغاز کرده بود و به گفته خودش با تشویق مادر از همان سال‌های نوجوانی به کار کردن پرداخت، در سال ۱۳۲۰ پس از گذراندن چند دوره آموزشی و کار در شرکت اتفاق بر اثر اشغال ایران توسط متفقین به تبریز بازگشت و کسب و کار مستقلی به راه انداخت. پس از تسلط حزب دموکرات در شهریور ۱۳۲۴ بر تبریز، میرمصطفی عالی نسب بار دیگر به تهران آمد و تا سال ۱۳۲۸ به تجارت ظروف چینی و بلور پرداخت. او در تهران آنچنان پیشرفت داشت که در بازار تهران حجره بزرگ او در تیمچه حاجب الدوله یکی از پر رفت و آمدترین حجره ها و قدرت فعالیت اقتصادی او شهرت ویژه ای پیدا کرده بود. هنوز ۳۰ سال را تمام نکرده بود که تجربه های متنوعی در فعالیت های اقتصادی از مدیریت حسابداری شرکت اتفاق در تهران، فروش سهام، کار در شرکت ها تا فعالیت مستقل تجارت ظروف چینی در تبریز و تهران را از سر گذراند.

عالی نسب به واسطه قدرت تحلیل و پیش بینی در امور اقتصادی به خرید و فروش سهام کارخانه ها نیز مشغول شد. زمانی که بورس در ایران تاسیس نشده بود برای خرید و فروش سهام در شهرهایی که واحدهای صنعتی تأسیس شده بود بازارهای محدودی شکل می‌گرفت. محدودیت واردات بر اثر جنگ جهانی، باعث رونق کاذب سهام واحدهای صنعتی شد و در حالی که جایگاه اقتصادی شرکت ها ارتقاء نیافته یا تغییر کیفیتی در محصول شرکت ها رخ نداده بود، بازار سهام به شدت افزایش قیمت پیدا کرد. عالی نسب به عنوان کارگزار، خریدار و فروشنده سهام در این دوران استعداد خود را نشان داد به طوری که در منطقه شمال و شمال غرب کشور، فردی شناخته شده محسوب می شد. براساس تحلیلی که از شرایط اقتصادی منطقه داشت تصور وی این بود که وضعیت رونق بازار سهام پس از جنگ، ادامه پیدا نمی کند این پیش بینی هم بعدها اثبات شد و بسیاری از سهامداران، با واردات آزاد کالا متضرر شده یا سرمایه های خود را از دست دادند و اعتماد فعالان اقتصادی به تحلیل های او افزایش چشمگیری پیدا کرد.

عالی نسب به یکی از مشهورترین تاجران کشور در زمینه چینی و بلور تبدیل شد و با مطالعاتی که پشت سر گذاشته بود از نظر دانایی و تمکن مالی در سطح بالایی قرار داشت. او پس از مطالعات دینی و بررسی های اقتصادی به دلیل اعتقادات و رویکردهای ملی تصمیم گرفت مسیر فعالیت های اقتصادی اش را تغییر دهد. به این نتیجه رسیده بود که کمک به استمرار یک رابطه یک سویه با کشورهای پیشرفته و تبدیل شدن به یک واردکننده صرف با اصول اقتصاد اسلامی و اقتضائات تاریخی اقتصاد ایران سازگاری ندارد. با این حساب گام برداشتن در مسیر تولید ملی را به هدف اصلی خود تبدیل کرد. او از سال ۱۳۲۸ دیگر کارت بازرگانی اش را تمدید نکرد.

تصمیم عالی نسب برای تغییر رویه در فعالیت های اقتصادی مصادف شد با مبارزات مردم برای ملی کردن صنعت نفت. رهبری این مبارزات و ریاست دولت ملی با محمد مصدق بود. با آغاز به کار دولت ملی، عالی نسب فعالیت‌های عادی خود را متوقف کرد به عضویت شورای ۲۵ نفره مشاوران اقتصادی دولت مصدق درآمد. پس از ملی شدن صنعت نفت، تحریم ها علیه ایران آغاز شد تا نفت ایران توان عرضه در بازارهای جهانی را نداشته باشد. در این شرایط دکتر مصدق به دنبال راهی برای ایجاد تقاضای داخلی برای فروشن نفت بود تا در راه عبور از این مرحله مهم، از بسته شدن لوله های نفت جلوگیری شود. شورای مشاوران اقتصادی مصدق مسئول پیدا کردن صنعتگرانی شدند که بتوانند محصولاتی نفت سوز تولید کنند. چراغ‌های نفتی که آن زمان توسط کمپانی والور انگلستان به ایران می‌آمد و با تحریم این کشور، ورود این محصول دچار مشکل شده بود که البته تقاضا در بازار بسیار زیاد بود. او در این خصوص در خاطراتش چنین نوشته است.

وقتی به مهم ترین بنگاه های تولیدی کشور مراجعه کردیم، مشخص شد که پیشرفته ترین دستگاه های پرس موجود در کشور دستگاه هایی بود که قادر به تولید محصولاتی در حد قوطی و اکس شفق بود و این به معنای آن بود که نه سطح دانش فنی موجود در ایران و نه سطح ماشین آلات موجود در کشورمان امکان تولید داخلی سماور و اجاق نفتی را فراهم نمی کرد ضمن آن که ریسک سرمایه گذاری در این زمینه هم به اندازه ای بالا بود که نمی شد از کسی توقع ورود به چنین صحنه ای را داشت.

در این شرایط، عالی نسب تصمیم می‌گیرد با سرمایه شخصی خود وارد میدان تولید سماور و اجاق خوراک‌پزی نفتی شود. بدین ترتیب برند “عالی نسب”، بر روی اولین سماورهای نفتی ایران حک شد و اینگونه خلق شد. البته ممکن است نسل جوان امروز، ارتباط زیادی با این برند و محصولاتش نداشته باشند اما این برند، نقش شگفت‌آوری در بقای صنعت ملی نفت کشور در آن دوران ایفا کرد.

درآن دوران مصرف کنندگان اغلب برای پخت و پز از منقل، اجاق های گلی و هیزمی استفاده می کردند و تعدادی هم از چراغ های والور انگلستان بهره می‌برند. مشتریان با تولید سماور و چراغ عالی نسب، شرایط جدیدی را تجربه کردند. با کمک شورای اقتصادی و همکاری تمامی کارخانجات و مردم، دولت نیز توانست تحریم انگلستان پس از ملی شدن نفت را پشت سر بگذارد. نکته جالب که نشان دهنده عمق مطالعات آن روز عالی نسب بود، اینجاست که وقتی او عنوان “صنایع نفت سوز و گاز سوز عالی نسب”؛ را برای کارخانه خود ثبت کرد چراکه معتقد بود، چشم انداز آینده را در تبدیل شدن این چراغ ها از نفت سوز به گازسوز، می‌بیند. این کارخانه که تولیداتش مردم شهر و روستا را با امکانات جدیدی مواجه ساخت، پایه گذار تولید ملی پس از ملی شدن صنعت نفت بود و نماد همدلی دولت و ملت نام گرفت. به واسطه این کار بزرگ، مرحوم محمد مصدق دستور داده بود که دو عدد از سمارهای عالی نسب به صورت نمادین و شبانه روزی در مدخل کاخ نخست وزیری (کاخ گلستان فعلی) نصب شود. روایت شده است که مصدق یک نمونه از این سماور در دفتر کار خود قرار داده بود و برای مهمانانش از آن چای می ریخت.

شکل گیری کودتا، مسیر عالی نسب را در کسب و کار تغییر داد تا او فعالیت های اقتصادی اش را همگام با آرمان‌هایش پیش ببرد و تنها به فکر کسب درآمد نباشد. به محض پیروزی کودتا در سال ۱۳۳۲، واکنش سریع وی، متوقف ساختن فعالیت تولیدی صنایع عالی نسب در اعتراض به کودتا بود. این تصمیم که مشروعیت کوتا را به چالش می‌کشید، موجب شد تا نخست وزیر دولت کودتا(سرلشگر زاهدی)، که فردی نظامی بود، عالی نسب را اظهار کرد و با تهدید اورا مورد بازجویی قرار دهد. عالی نسب در این خصوص، چنین روایت کرده است:

مضمون محوری بازجویی های زاهدی اعتراض به این مسئله بود که تو در دولت مصدق دست به چنین کار بزرگی زده‌ای و حال که سلطنت اعلیحضرت تثبیت شده است. آن را متوقف کرده ای؟ من در واکنش به پرخاش‌های او بانهایت خونسردی پاسخ دادم که آری چراکه آن زمان من به آینده ایران خوشبین بودم و اکنون دیگر نیستم!

کارخانه سماور و چراغ عالی نسب در شرایطی که تقاضای زیادی برای خرید آن وجود داشت تعطیل شده بود و عالی نسب در حال برآورد شرایط و مشورت با اطرافیان برای راه اندازی کسب و کار جدید بود که پیغامی از سوی از سوی آیت ا… سیدرضا زنجانی و آیت ا… طالقانی برای شرکت در جلسه مخفی نهضت مقاومت ملی، دریافت می‌کند. عالی نسب این جلسه را اینگونه روایت کرده است:

در آن جلسه آقای طالقانی به نمایندگی از اعضای نهضت مقاومت سخن می‌گفت و خطاب به من فرمودند که از شجاعت و غیرت شما در تعطیل کردن کارخانه در اعتراض به کودتا سپاسگزاریم اما بررسی های چند ماهه ما نشان می دهد که دولت کودتا حال که از این سطح از حمایت های بین المللی هم برخوردار است به این زودی ها ساقط نخواهد شد و بنابراین مبارزات ملت ایران در دور جدید براساس پیش بینی و تحلیل ها، مبارزاتی درازمدت خواهد بود. این مبارزه درازمدت به ابزارهایی نیاز دارد که یکی از آنها حمایت های مالی و دیگری برخوردار بودن از یک محمل خوب برای حمایت از مبارزان و نیز احیاناً تشکیل برخی از جلسات در پوشش کارخانه است. شخصاً به نمایندگی از همه آقایان و به نام نهضت مقاومت از شما می خواهم که مجدداً کارخانه را راه اندازی کنید و ارتباط خود را با ما حفظ کنید.

در واکنش به این تقاضا، مجدداً کارخانه سماورسازی توسط عالی نسب راه اندازی شد. با آزادسازی قابل توجه واردات پس از کودتا، تلاش جدیدی برای رقابت با کمپانی های بین المللی توسط کارخانه عالی نسب آغاز شد. دستاورد فنی این دوران برای میرمصطفی عالی نسب ثبت ۵ اختراع به نام خود برای کارخانه بود. او در این مدت چند مشاور سوئیسی را نیز به خدمت گرفت و با انجام مطالعات دقیق دستاوردهای مهمی در مدیریت صنعتی مدرن از خود به جا گذاشت. عالی نسب در خاطراتش درباره این موضوع نوشته است.

وقتی سوئیسی ها کیفیت کارخانه را دیدند، تقاضای مشارکت و سرمایه گذاری مشترک داشتند اما من می خواستم این صنعت به معنای دقیق کلمه «ملی» باقی بماند. بنابراین، به استخدام آنها و اخذ دانش و مهارت هایشان بسنده کردم.

در این دوران ارتباط وی با آیت ا… بروجردی و نهضت مقاومت ملی ادامه داشت. کمک به مهندس بازرگان و مهندس سحابی برای راه اندازی مدرسه کمال، تأمین مالی هزینه های پژوهشی علامه امینی برای تدوین مجموعه بی نظیر الغدیر، کمک به راه اندازی مجله مکتب اسلام و … توسط عالی نسب انجام شد.

او در حال طراحی برنامه توسعه صنایع نفت سوز به گازسوز بود که در جلسات نهضت مقاومت اعلام شد، صنعت کارتن سازی در کشور به طور کامل در انحصار فردی است که مستقیماً با اسرائیل ارتباط تنگاتنگ دارد و نهضت مقاومت ملی به این جمع بندی رسیده است که باید یک مسلمان انقلابی خود را درگیر این رشته از صنعت کند. از عالی نسب خواسته شد تا وارد این کار شود. عالی نسب در خاطارت خود در این خصوص چنین میگوید.

من در پاسخ به این مطلب به شکل های مختلف استدلال هایی را مطرح کردم که مضمون محوری آنها مخالفت با این تصمیم بود. به آنها توضیح دادم که در این چند ساله به یک مدیر صنعتی تمام عیار تبدیل شده ام که 5 اختراع به نام خود ثبت کرده و کاملاً بر مسائل فنی و مدیریتی رشته خود احاطه دارد و حداقل ۳ اختراع جدید را نیز در دستور کار دارد. بنابراین، وارد شدن در یک رشته فعالیت جدید به معنای توقف آن تلاش‌ها آغاز تلاش برای کسب مهارت و تخصص در یک رشته فعالیت به کلی متفاوت است که موجب می شود من مزیت خود را در صنایع نفت سوز و تکامل آن در صنایع گازسوز از دست بدهم بدون آنکه بتوانم به چنین جایگاهی در صنعت جدید دست پیدا کنم. بر این اساس، پیشنهادهای جایگزینی را با جلسه در میان گذاشتم که هیچ کدام از آنها پذیرفته نشد.

در این شرایط عالی نسب تصمیم گرفت وارد این صنعت شود. کارخانه کارتن سازی میهن بدین ترتیب راه‌اندازی شد. این کارخانه امکان بسته بندی محصولات را فراهم می‌کرد. از سال ۱۳۴۵ بخشی از سهام کارخانه کارتن‌سازی میهن خریداری و در سال ۱۳۴۹ اکثر سهام آن، از خانواده میشل جمایل(اهل لبنان)، و میر حمزه قاسمی خریداری شد. عالی نسب در سال ۱۳۴۹ به افزایش سرمایه شرکت پرداخت و تا آبان ۱۳۵۱ سرمایه آن به ۸۰ میلیون ریال افزایش یافت. این کارخانه براثر سقوط یک هواپیمای جنگی بر روی کارخانه، در آبان ماه سال ۱۳۵۱ دچار آتش سوزی و تعطیل شد.

عالی نسب برای دریافت خسارت شکایتی را ترتیب داد اما آن زمان ارتش و دولت وقت زیر بار این غرامت نرفت. او در این خصوص نوشته است:

وقتی مطمئن شدم که پرداخت غرامت از سوی ارتش صورت نمی گیرد، چندین هزار متر از زمین هایی را که برای طرح توسعه سماورسازی خریداری کرده بودم، فروختم و برای تأمین مالی بقیه هزینه های مورد نیاز برای بازسازی و راه اندازی کارخانه کارتن سازی نیز راه پیدا کردن شرکایی از بخش خصوصی را انتخاب کردم. پس از آغاز دوران تزلزل حکومت پهلوی و در دوره شریف امامی، مجدداً در دادگستری طرح دعوا کردم. این بار کار بسیار خوب پیش رفت و در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی دادگاه، رأی به نفع ما صادر و ارتش را ملزم به پرداخت غرامت کرد. اما هنگامی که به فاصله اندکی پس از این ابلاغ رأی انقلاب اسلامی در به پیروزی رسید، با مراجعه به د ادگاه اعلام صرف نظر از شکایت خود کردم و از دریافت غرامت به کلی چشم پوشیدم.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی

چند روز بعد از پیروزی انقلاب، طی حکمی یک هیئت هشت نفره برای مدیریت اتاق بازرگانی مامور شدند. نام عالی نسب نیز در میان آن هشت نفر بود. عالی نسب به واسطه رابطه خوبی که با انقلابیون داشت، بلافاصله به عنوان مشاور اقتصادی دولت موقت به کار گرفته شد و سمت‌هایی را در شوراهای اقتصادی پذیرفت. یکی از مهمترین کارهایی که او برعهده گرفت و به سرانجام رساند، مدیریت ایران خودرو بود. او اولین مدیر ایران خودرو پس از انقلاب بود. عالی نسب مانع تعطیلی این کارخانه شد و آن را به گونه‌ای پیش برد که وضعیت مناسبی در تولید خودرو رقم خورد. عالی نسب سمت مشاور اقتصادی رئیس جمهورها و نخست وزیران در دولت‌های شهید رجایی، آیت الله مهدوی کنی، شهید باهنر و آیت الله خامنه‌ای، را بر عهده داشت. همچنین عضو شورای اقتصاد، شورای پول و اعتبار، اولین رئیس شورای عالی صادرات غیر نفتی، عضو هیأت مؤسس سازمان صنایع ملی، مسئول راه اندازی مجتمع مس سرچشمه و مجتمع فولاد اهواز، بود.

شاید بتوان نقش وی در دوران جنگ تحمیلی به عنوان مشاور دولت را برجسته‌تر از سایر مسوولیت‌های وی دانست چراکه در این دوران، اقتصاد تحریم شده ایران با تمام دشواری های زمان جنگ به گونه‌ای مدیریت شد که مایحتاج اساسی مردم تامین شد و حتی برخی اقدامات توسعه ای نظیر ساخت فولاد مبارکه، مس سرچشمه و تولید خودرو پیش رفت.

قدرت تحلیل و پیش بینی مسائل اقتصادی امتیاز برجسته و مهمی بود که عالی نسب با مطالعات بین رشته‌ای خود به دست آورده بود. بارها در مقاطع زمانی مختلف این ویژگی موجب شگفتی اطرافیان می‌شد. تحلیل شرایط اقتصادی در زمان جنگ جهانی دوم و سال های پس از آن هنگام رخدادهای مهم سیاسی و اقتصادی در ایران نظیر کودتای ۲۸ مرداد و وقایع پس از آن، انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی، این موضوع را به خوبی اثبات کرد.

به گفته وی، تحلیلگری در زمان جنگ جهانی دوم موجب شد تا انگیزه بیشتری در مطالعات اقتصادی پیدا کند تا امکان درک بهتری در مسائل اقتصادی ایران برایش فراهم شود. او در این مورد در خاطراتش چنین نوشته است.

هنگامی که جنگ دوم شروع شد به روشنی ملاحظه می کردم که چگونه به قاعده منطق های رفتاری تبیین شده در قلمرو علم اقتصاد شرایط جنگی به صورت سلسله مراتب، منشا جهش هایی در قیمت همه انواع کالاها و خدمات می شد و هرچه ضریب اهمیت و درجه حساسیت آن کالا بیشتر بود شتاب افزایش قیمت ها نیز به صورت بزرگتری خود را نمایان می کرد.

مصطفی عالی نسب
مصطفی عالی نسب

نتیجه این تحلیل ها بود که او را به مشاوری کاردان برای دولت در زمان جنگ تحمیلی تبدیل کرد. در زمان جنگ ۸ ساله با عراق هیچ کس در ایران به واسطه قحطی جان خود را از دست نداد و کمتر به این شگفتی اشاره شد. نقش عالی نسب در راهبردهای اقتصادی دولت وقت به عنوان اصلی‌ترین دلیل توفیق آن روزها یاد می شود. نرخ تورم ۷ درصدی در سال ۶۴ که همچنان رکوردی دست نیافتنی برای دولت های پس از انقلاب محسوب می شود، نشانه ویژه‌ای از مدیریت اقتصادی در آن روزهای دشوار جنگ است که نقش عالی نسب در آن غیرقابل انکار است.

عالی نسب در مطالعات خود بر روی جنگ جهانی دوم به نکاتی پی برد که خودش اینگونه آن را وصف کرده است:

از نزدیک مشاهده کردم که چگونه در یک دوره زمانی نه چندان طولانی قیمت نان تا ۴۰ برابر قیمت قبل از جنگ افزایش می یافت و به این ترتیب هر روز بیش از روز قبل دسترسی به نان برای فقرا ناممکن تر می شد. آثار این محرومیت بلافاصله بر روی سلامت جسمی و فکری فقرا انعکاس می یافت و به موازات گسترش و تعمیق این مسئله همه شرایط برای بروز انواع بیماری ها و شیوع انواع اپیدمی ها مهیا می گشت. این چنین بود که به محض شروع جنگ تحمیلی خدمت آیت ا… شهید دکتر بهشتی رسیدم و منطق رفتاری و مبانی نظری و نیز شواهد مورد مشاهده خود را درباره آثار اقتصادی جنگ با ایشان در میان گذاشتم. برای ایشان توضیح دادم که چگونه در شرایط جنگی از یک سو عرضه کل اقتصاد به دلایل متعدد با شوک منفی روبه رو می شود و از طرف دیگر قسمت تقاضای کل اقتصاد به طرز غیرمتعارفی متورم می شود و این شکاف فزاینده میان عرضه کل و تقاضای کل در صورت عدم مداخله دولت کار را تا آ ن جا جلو می برد که دسترسی به نیازهای اولیه تضمین کننده تداوم حیات برای بخش قابل توجهی از جمعیت ناممکن می شود و فاجعه های انسانی بزرگ به بار می آورد. شهید بهشتی پس از آنکه سخنان مرا شنیدند و چندین سؤال درباره وجوه مختلف مسئله مطرح کردند بلافاصله با شهید رجایی که آن موقع در مقام نخست وزیری مشغول فعالیت بودند تماس گرفتند و جلسه ای طولانی در حضور شهید بهشتی و شهید رجایی در این زمینه داشتیم که نتیجه آن شکل گیری ستاد بسیج اقتصادی از همان اولین روزهای آغاز جنگ بود.

مصطفی عالی نسب
مصطفی عالی نسب

عالی نسب با آغاز دولت آیت الله هاشمی رفسنجانی، ارتباط کمتری با تصمیم‌گیری های اقتصادی کشور پیدا کرد و رفته رفته از صحنه کنار رفت. از سال ۱۳۶۸ به بعد تا پایان عمر به همراه چند نفر ازهمفکران خود نهضت مدرسه سازی روستایی در ایران را به راه انداخت و حاصل آن بالغ بر ساخت صد مدرسه روستایی بود که آن را بی نام و نشان به آموزش و پرورش تقدیم کرد. فعالیت های خیریه او از مدرسه سازی فراتر رفته بود به طوری که چند بیمارستان تامین اجتماعی به نام او بنا شده است که یکی از آنها بیمارستان عالی نسب در تبریز است.

میراث عالی نسب

عالی نسب علاوه بر فعالیت در بخش صنعت ایران در نقاط عطف تاریخی و سرنوشت ساز کشور، از جمله نهضت ملی شدن صنعت نفت، مبارزات انقلاب اسلامی و هشت سال دفاع مقدس، حضور فعال داشته و همچنین نقش مهمی در تدوین سیاست های اقتصادی دوران جنگ تحمیلی داشت و توانست در این دوران، خدمات ارزنده ای را به کشور ارایه کند.

مصطفی عالی نسب
مصطفی عالی نسب

گرچه قبل از انقلاب نیز از اطلاعات اقتصادی استاد عالی‌ نسب در محافل مختلف اقتصادی از جمله بانک مرکزی استفاده می شد، اما به اذعان تمام کارشناسان و دست‌اندرکاران، نقش وی در تمام دولت‌های دهه نخست پس از انقلاب، بی‌بدیل و برای حفظ کشور از مشکلات ناشی از جنگ و تحریم، منحصربه فرد بود. وی که به دعوت یاران دیرین خود، ازجمله مرحوم آیت‌الله طالقانی، مرحوم مهندس بازرگان و مرحوم مهندس سحابی، به عنوان مشاور اقتصادی شورای انقلاب، خدمات ارزنده‌ی خود را در جریان انقلاب آغاز نمود، تا پایان جنگ تحمیلی، علی‌رغم کهولت سنی، مانند سربازی فداکار دست از کسب و کار و آسایش شخصی خویش شسته و تقریباً بصورت شبانه‌روز تحت عناوین مختلف، بدون هرگونه تظاهر و بهره‌برداری سیاسی، خدمات موثری در حیطه اقتصادی نمود که شرح بخش‌هایی از آن در مقالات متعدد، منعکس و از جهات مختلف مورد بررسی قرار گرفته است.

عالی‌نسب در طول عمر به همراه جمعی از همفکران خود توانست درمانگاه‌ها و مدارس متعددی در مناطق محروم روستایی احداث نماید.

میرمصطفی عالی نسب پرچمدار اقتصاد ملی ایران ، در طول ۸۶ سال زندگی در دوران های سرنوشت ساز ایران از ملی شدن صنعت نفت تا انقلاب اسلامی ایران و جنگ تحمیلی، نقش داشت. بررسی فعالیت‌های او در زمینه تولید و اقتصاد ملی نشان از ماندگاری مردی از جنس بخش خصوصی با آرمان های ملی دارد. فعال اقتصادی و کارآفرینی که جهت گیری های اقتصادی اش را در تمام دوره های حساس سیاسی با انتخاب های ملی و مردمی، پیوند داد، میرمصطفی عالی نسب در هفتم تیرماه سال ۸۴ دیده از جهان فروبست.

آکادمی آنلاین عیب پوش

منابع و ماخذ:

علی خسروشاهی

علی خسروشاهی

داستان خانواده خسروشاهی داستان بسیار جذابی در صنعت ایران است. بسیاری از بزرگان صنعت ایران، احترام خاصی برای این خاندان قائل هستند. به اعتقاد بسیاری از بزرگان اقتصادی ایران معتقدند، این خانواده، از تاثیرگذارترین خانواده‌های ایرانی در صنعت ایران در قرن بیستم هستند. اما داستان علی خسروشاهی، داستانی شنیدنی و البته بخشی از آن، داستانی تراژیک است. امروزه بسیاری از بزرگان صنعت پخش، علی خسروشاهی را پدر پخش ایران می‌شناسند. او بدون شک، تاثیرگذارترین فرد در صنعت پخش مدرن در کشور است.

علی خسروشاهی
علی خسروشاهی

سیدعلی خسروشاهی در سال 1290 شمسی در خسروشاه تبریز دیده به جهان گشود. خانواده او خانوادهای متمول و تجارت پیشه بودند. پدر وی حاج غفار خسروشاهی بود. خاندان خسروشاهی از اواخر قاجار تا قبل از انقلاب اسلامی، جزو فعالترین خانواده‌های ایرانی بودند. عموی وی، حاج حسن خسروشاهی نام داشت. حاج حسن خسروشاهی، در اواخر قاجار تا اوایل دوران پهلوی اول، رئیس اتاق بازرگانی تبریز بود. در آن زمان که هنوز قوانین مدنی و بازرگانی رایج نبود و معاملات بر اساس قوانین شرعی صورت می گرفت، او به علت داشتن درجه اجتهاد، مرجعی برای حل و فصل اختلافات معاملاتی تجار بود. این خانواده بیشتر به واردات کالاهایی مثل فاستونی، کاغذ چای، شکر می‌پرداختند. خانواده خسروشاهی، از تجاری بودند که در بازار تهران و بازار تبریز صاحب حجره بودند و فعالیتهای گسترده اقتصادی داشتند. علی خسروشاهی دوران کودکی خود را در تهران گذراند و از نوجوانی در فعالیتهای اقتصادی خانواده همکاری می‌کرد.

خاندان خسروشاهی شرکای زیادی داشت. علی خسروشاهی، به همراه برادرش حسن، با شرکایی به نام برادران شالچیلار کارخانه نساجی آذربایجان را در قزوین با تعداد 100دستگاه ریسندگی و بافندگی پنبه تاسیس کردند. تاسیس این کارخانه، تجربه چندان موفقی برای برادران خسروشاهی و برادران شالچیلار نبود به همین دلیل پس از مدتی، بین شرکا اختلاف ایجاد شد و در سال ۱۳۲۵ از یکدیگر جدا شدند. به این ترتیب، کارخانه فروخته شد و هر کدام از شرکا، سرمایه خود را در رشته دیگری به کار گرفتند. حسن خسروشاهی، نمایندگی شرکت دارویی ماکسون و رابینز و شیرخشک کرافت را گرفت. علی خسروشاهی نخست نماینده فروش محصولات دارویی بوتس و بخاری علاءالدین و محصولات نستله شد و برادران شالچیلار نیز، نمایندگی شرکت دارویی UCB را گرفتند.

علی خسروشاهی
علی خسروشاهی

با اینکه علی خسروشاهی تجارت خود را داشت، همواره از برادرش مشورت میگرفت و او را در تصمیم گیری های خود شریک می‌کرد. با اینکه اوضای مالی و اقتصادی وی خوب بود، اما رویای بزرگی در سرداشت که او را رها نمی‌کرد. این رویا، تاسیس یک کارخانه موادغذایی بزرگ بود که او همواره در سفرهای مختلف در کشورهای اروپایی نظیر آن را دیده بود. در آن زمان، کشور، کارخانه مدرن موادغذایی نداشت و مواد غذایی بیشتر بصورت سنتی در کارگارههای مختلف سراسر کشور تولید می‌شد و محصولات مدرن، بیشتر از خارج از کشور وارد می‌شد.

تاسیس مینو

سرانجام در اوایل سال ۱۳۳۸، علی خسروشاهی توانست کارخانه کوچکی با عنوان “شرکت سهامی خاص خوراک ایران”، در تهران تاسیس کند. شکل گرفت. علی خسروشاهی در پاییز همین سال توانست پس از جلب رضایت شرکت هنکل آلمان، نمایندگی توزیع پودر دترجنتی با نام تجاری “تاید” را بگیرد و انحصار بازار پودر رخت‌شویی ایران را از آن خود کند. پس از این، خسروشاهی توانست توجه و موافقت شرکت بوتس را برای گرفتن لیسانس این شرکت را برای تولیدات مواد غذایی کارخانه خود جلب کند. او نام تجاری مینو را برای کارخانجات خود برگزید و این کارخانجات که شرکت “پارس” نام گرفته‌بود، به شرکت “پارس مینو”، تغییر نام داد. تعداد کارکنان این کارخانه در ابتدا بیشتر از ۱۵ نفر نبود و این کارخانه، تولید مواد غذایی را با تولید آب‌نبات و تافی شروع کرد.

علی خسروشاهی
علی خسروشاهی

همزمان با به راه افتادن کارگاه آب نبات سازی، شرکت مینو به دنبال راه اندازی قسمت داروسازی نیز بود و قرار شد داروهای بوتس را در ایران تحت لیسانس بسازند. “تافی”، اولین محصول مینو بود که با نام “تافی‌کره‌ای‌سه ستاره”، تولید شد. مغازه دارها تافی را بر اساس وزن می خریدند و مشتریان این محصول بیشتر کودکان بودند. کودکان، این تافی را بصورت دانه‌ای می‌خریدند و بنابراین، سود این محصول برای فروشندگان بسیار مناسب بود و این محصول سریعا جای خود را دربازار پیدا کرد. البته تافی ایراداتی هم داشت و یکی از مهمترین آنها این بود که این محصول، خیلی کشی بود و به دندان می‌چسبید و مدتی طول کشید تا این اشکال رفع شود. تولید تافی که با دو دستگاه شروع شده بود، کم کم بیشتر شد و بعدها تعداد دستگاه های تولید به بیش از پنجاه دستگاه رسید.

محصولات مینو به سرعت در بازار جای خود را باز کرد و این کارخانجات به “گروه صنعتی پارس مینو”، تغییر نام داد. کارخانه به سرعت بزرگ شد و امور مربوز به ساختمان سازی درکارخانه در سال 1340 آغاز شد و در سال 1341 شمسی، به اتمام  رسید و کارخانه به بهره برداری رسید. شرکت مینو در اواخر شهریور ۱۳۴۱ برای اولین بار ویفر را در بازار ایران عرضه کرد. کارخانه ویفرسازی، سومین کارخانه‌ای بود که در گروه، به راه افتاد. یکی از عوامل موفقیت این محصول، تولید آن در بسته های زیبای دو و پنج ریالی بود که با استقبال مصرف کنندگان مخصوصا کودکان روبرو بود. خسوشاهی، توان خرید مصرف کننده را بررسی و تحقیق کرده بود و به آن آگاهی داشت.

خسروشاهی برای توسعه کارخانه‌های بعدی ویفر در نیمه دوم سال ۴۰، تقاضای وامی به مبلغ پنج میلیون تومان از بانک توسعه صنعتی و معدنی ایران کرد. بانک شصت درصد مبلغ طرح، یعنی چهارمیلیون تومان را بعد از بررسی‌های مالی و فنی، به وی پرداخت کرد. فریدون علاقبند مامور ارزیابی و نظارت این طرح در بانک توسعه صنعتی و معدنی ایران در خاطرات خود در این خصوص، چنین می‌گوید.

وقتی برای بررسی از علی خسروشاهی پرسیدم قصد ساخت چه محصولی را دارید؟ گفت هر چه می خواهید بنویسید. او حاضر نبود نام محصول را اعلام کند، زیرا نمی خواست رقبا از برنامه تولید او مطلع شوند. اما روزی بعد از شروع تولید، چند کارتن ویفر برای بانک فرستاد تا محصول نهایی را اعلام کند.

دهه ۱۳۴۰ دهه طلایی برای گروه صنعتی مینو بود طوری که این شرکت با توسعه کارگاه‌ها، زمین‌های جدیدی خریداری کرد و کارخانجات مینو با سیاست عدم تمرکز صنایع در تهران در دهه‌های ۴۰ و ۵۰ شمسی، زمین مناسبی با وسعت کافی در خرمدره از توابع شهرستان زنجان خریداری کرد. عرضه آدامس بادکنکی به بازار و بعد از آن تولید “آدامس شیک”، تاسیس واحدهای تولید بیسکویت و شکلات. تولید شکلات با برند مینو تولید دو محصول به نام های کیت‌کت و اسمارتیز تحت لیسانس شرکت راونتری مکینتاش انگلستان، شرکت مینو توانست مقام اول را از نظر تولید و فروش شکلات در ایران کسب کند.

علی خسروشاهی همواره بلندپرواز بود و به سربلندی ایران می‌اندیشید. است. پس از مدتی که از کار کارخانه مینو گذشت، به تدریج سیاست علی خسروشاهی این شد که هر کجا ماشین بهتری می‌یافت، خریداری می‌کرد. ماشینهای تولید آلمان شرقی، آلمان غربی و انگلستان، ماشین های بسته بندی از ایتالیا و سوئیس، ماشین پفک نمکی از آمریکا و ماشین بسته بندی بیسکوییت از فرانسه، دستگاههای مدرنی بودند که خسروشاهی همواره به کارخانجات خود اضافه می‌کرد.

تولد پفک نمکی

خسروشاهی در سفرهایش به خارج از کشور مرتب در نمایشگاه ها و مغازه ها نمونه ی اجناس مختلف را جمع آوری می کرد و می‌چشید. در یکی از این امتحانات به محصولی برخورد که بعدا در ایران با نام پفک نمکی به بازار عرضه شد. این‌کالا نوعی اسنک شور بود که یکی از محصولات پرفروش شرکت آمریکایی بیاتریس فودز بود.

حسن خسروشاهی(برادر علی خسروشاهی)، در بسیاری از موارد درکنار برادر خود فعالیت می‌نمود. او خاطره‌ای در خصوص نام گذاری پفک نمکی عنوان کرده که در جای خود خواندنی است. او درخصوص نام گذاری این محصول می گوید:

در دوران کودکی با مادرم به قنادی مینا در ابتدای خیابان نادری می رفتیم. آنها یک شیرینی داشتند به نام پفک که خیلی مورد علاقه من بود. برادرم در کارخانه مینو قصد داشت برای اولین بار محصول اسنک تولید کند. بارها با من درخصوص این محصول صحبت کرده‌بود و نظر او این بود که جای چنین محصولی در بازار خالی است. محصولی هم که قرار بود تولید شود، خیلی پف داشت و چون محصولی شور بود، تصمیم گرفتیم که اسم آن را پفک نمکی بگذاریم.

در سال ۱۳۴۸ شمسی تاسیس شرکت صادراتی پرسوئیس، تحت مدیریت گروه صنعتی مینو تاسیس شد. تاسیس شرکت صادراتی پرسوئیس به این خاطر صورت گرفت که خسروشاهی قصد داشت تا صادرات محصولات به صورت تخصصی و در واحدی جداگانه صورت گیرد. این موضوع سبب تاسیس شرکت صادراتی پرسوئیس شد که از آن زمان به عنوان متولی صادرات محصولات گروه صنعتی مینو، مسئولیت صادرات را برعهده گرفته که این شرکت هم اکنون نیز فعال است. با پیشرفت کارخانه و فروش محصولات و رشد سریع اقتصادی شرکت، خسروشاهی به این فکر افتاد که کارخانه را به محل بزرگتری انتقال دهد.

این موضوع سبب شد که در سال ۱۳۵۲، گسترش گروه صنعتی مینو در دستور کار قرار گرفت و به همین منظور زمین فعلی شرکت صنعتی مینو خرمدره خریداری شد. این زمین با هدف احداث یک شهرک بزرگ کارخانه‌ای خریداری و با ایجاد ساختمان مسکونی آپارتمانی برای مهندسان و کارکنان بستری برای جذب و هدایت متخصصین این صنعت به این مکان که تا آن زمان یک دهکده ی کوچک بود فراهم شد. این ده کوچک، به مرور زمان به خاطر وجود شرکت مینو به یک شهرستان تبدیل شده است. با تلاشهای خسروشاهی و تیم مدیریت مینو، این کارخانه در سال ۱۳۵۴ به بهره‌برداری رسید. اولین دستگاه‌هایی که از تهران به خرمدره انتقال داده شد دستگاه های پفک نمکی بود و بدین ترتیب تولید در مینو خرمدره با محصول پفک نمکی آغاز شد. و پس از آن تولید آب نبات و تافی شروع شد. در سال 56 راه اندازی خطوط تولید بیسکوئیت خرمدره راه اندازی شد که درآن زمان، از بزرگترین خطوط تولید بیسکویت در دنیا بود. این کارخانه به گونه‌ای گسترش یافته بود که در سال 1356، بیش از 2000نفر پرسنل داشت.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی

با پیروزی انقلاب اسلامی اکثر صنایع دچار تغییرات اساسی شدند و بسیاری از این صنایع یا بسته و یا شامل قوانین مصادره شدند. باتوجه به اینکه علی خسروشاهی به دلیل اینکه به رژیم قبلی وابستگی نداشت، مشمول بند(دال)، قانون حفاظت از صنایع شد. این بند شامل کارفرمایانی می‌شد که هیچ مساله‌ای نداشتند و دولت هم از آنان حمایت می‌کرد. بنابراین خسروشاهی آزاد بود تا به فعالیت خود ادامه دهد. درسال 1358 فعالیت گروههای چپ در اوج خود بود. گروههای چپ سخنرانیهای فراوانی علیه خسروشاهی و سرمایه داری او و اینکه باید از بین برود و اموالش به کارگرانش برسد، انجام دادند. این سخنرانیها نهایتا باعث شد، کارگران مینو، علی خسروشاهی را در 29 بهمن 1358، در کارخانه خودش گروگان گرفتند و خواهان افزایش حقوق، تقسیم سود ویژه و سهام مجانی شدند!! با توجه به اینکه خسروشاهی همواره دغدغه کارکران خود را داشت، حتی با این وضعیت این موضوع را پذیرفت و حتی از دادستان کل انقلاب درخواست نمود تا حکمیت این موضوع توسط شخص ایشان صورت پذیرد.

اما با همه این احوال، در فروردین ماه 1359 ابوالحسن بنی‌صدر(رئیس جمهور وقت)، در نامه‌ای به وزارت صنایع اعلام کرد؛ در جلسه 27 اسفند سال 58 شورای انقلاب جمهوری اسلامی و براساس پیشنهاد وزیر صنایع، اداره کارخانجات گروه صنعتی مینو، به این وزارتخانه سپرده شود. صدور این حکم به شدت خسروشاهی را عصبانی وغمگین کرد بطوریکه در اوایل سال 1359 برای همیشه ایران را ترک کرد و به امریکا مهاجرت کرد.

فعالیت این گروه صنعتی تحت نظر وزارت صنایع ادامه یافت اما به تدریج کندی مدیریت دولتی سبب شد تا سود این گروه هرساله کمتر شود. در سال 1362 شرکت قاسم ایران یکی از بزرگترین شرکتهای پخش کشور توسط این گروه، به ثبت رسید. در این سال بر اساس سیاست های وقت، اداره این گروه به سازمان دولتی صنایع ملی ایران واگذار شد.

تلاشهای مستمر حجه الاسلام سيد علي اكبر ابوترابي، طی تفاهم نامه ای در سال ۱۳۷۳ گروه صنعتی مینو به شرکت اقتصادی و خودکفایی آزادگان واگذار گردید. این واگذاری منجر به احیای مجدد گروه صنعتی مینو و رشد آن در صنعت غذایی کشور شد. این گروه توانست سهام شرکت شوکوپارس را در سال 1380، خریداری کند. در راستای سیاست‌های خودکفایی مجموعه آزادگان از اسفند 1387 به محل کارخانه مینو درخرمدره منتقل شد و فعالیت خود را آنجا ادامه داد. درسال ۱۳۸6، شرکت صنایع غذایی مینو فارس با موضوع تولید و فروش قند مایع خرما، کنسانتره خرما، شیره خرما و پودر خوراک دام و تولید محصولات ارگانیک و طبیعی مشتق شده از خرما تشکیل شد. در سال 1389 تاسیس کارگاه و خط جدید آدامس بدون قند که با نام تجاری “وایت” انجام شد که این آدامس به سرعت وارد بازر شد و مورد استقبال قرار گرفت. فعالیت این گروه امروزه در جاده قدیم و خرمدره ادامه یافته و این گروه از بزرگترین گروههای صنعتی مواد غذایی در کشور است.

از خرمدره تا سیلیکون ولی

همانگونه که شرح داده شد، خانواده خسروشاهی از سال ۱۲۸۰ تا ۱۳۵۸، از اولین ها و موثرترین های صنعت ایران بودند. با مهاجرت بزرگان این خانواده به امریکا، امروزه نوادگان ایشان، فعالیت‌های اقتصادی خانواده را دنبال نموده و این خانواده اکنون یکی از نامهای موفق در سیلیکون ولی هستند. فرزندان حاج حسن خسروشاهی در امریکا به نامدارتین خانواده‌ها درتکنولوژی تبدیل شده‌اند. یکی از نامدارترین افراد این خانواده، دارا خسروشاهی، مدیرعامل اوبر است.

دارا خسروشاهی، نتیجه حاج حسن خسروشاهی و نوه برادر علی خسروشاهی است. دارا خسروشاهی، فرزند اصغر خسروشاهی و نوه کاظم خسروشاهی است. کاظم خسروشاهی بنیانگذار تولی پرس است. خانواده دارا خسروشاهی به همراه پدر و عموی وی، در سال 58 به خارج از کشور مهاجرت کردند. دارا درآن زمان فقط ۹ سال داشت. خانواده وی ابتدا به جنوب فرانسه رفتند و سپس برای ملحق شدن به دیگر اعضای خانواده‌، به آمریکا مهاجرت کردند. اوبر(UBER)، بزرگترین تاکسیرانی اینترنتی جهان است که امروزه اسنپ و تپسی از آن الگوبرداری شده است. این شرکت، از گرانترین و با ارزش‌ترین شرکت های استارت‌آپی دنیاست. اوبر امروزه در بسیاری از کشورها خدمات می‌دهد و به بزرگترین غول جابجایی انسان در جهان بدل شده است.

ارزش شرکت اوبر به 65 میلیارد دلار می‌رسد و با این ارزش، به فولکس‌واگن نزدیک شده است. اوبر به انتخاب دارا خسروشاهی می بالد، و او را یکی از بهترین مدیران جهان معرفی نموده‌ است. دارا خسروشاهی به دلیل موضع‌گیری‌های سفت و سختش در مقابل ترامپ، به چهره ای محبوبی در امریکا تبدیل شده است. اندکی بعد از صدور این فرمان ترامپ، خسروشاهی برای کارکنانش در شرکت اکسپدیا نامه‌ای نوشت و در آن ترامپ را مرتجع خواند.

من معتقدم که با این دستور، رئیس جمهور کشور را به بازی عقب‌گرد کشانیده است. آمریکا ممکن است برای زندگی، مکانی امن‌تر باشد، اما مطمئنا به عنوان کشوری کوچک دیده خواهد شد. این اقدام در مقابل جریان رو به جلوی تفکر، قطعا حرکتی ارتجاعی است.

دارا خسروشاهی امروزه مانند بسیاری از مدیران شرکتهای موفق جهان، طرفداران بسیاری در اینستاگرام و فیسبوک دارد و سخنرانی‌های وی در شبکه‌های اجتماعی دست به دست می‌شوند.

خانه های جنجالی

علی خسروشاهی در تهران دو خانه بسیار زیبا داشت. یکی از این خانه‌ها در محله فردوسی(جنب خانه هوشنگ ابتهاج)، و دیگری در جماران بود. خانه اولیه خسروشاهی در شهر تهران در جنوب شرقی میدان فردوسی در کوچه گل پرور بود اما این خانه پس از مدتی به دفتر کار وی تغییرکاربری داد و او به محله جماران نقل مکان کرد. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی با ملی شدن گروه صنعتی مینو، خانه خسروشاهی در میدان فردوسی نیز به عنوان اداره مرکزی شرکت خوراک و دفتر قاسم ایران تبدیل شد.

خانه علی خسروشاهی در میدان فردوسی

بعدها بخش شمالی و اصلی به عنوان سالن وی آی پی و جلسات ویژه تیم مدیریتی جدید تبدیل شد و در نهایت، در مهر ماه سال 1397 در لیست فروش املاک هلدینگ شرکت خودکفایی آزادگان قرار گرفت. پس از اینکه این خانه در لیست فروش قرار گرفت و رسانه ای شد. البته متولیان امر پاسخهای متفاوتی دادند. بسیاری معتقد بودند که این خانه نباید تخریب شود. اخبار متناقضی درخصوص این خانه در شهرداری تهران اعلام شده که مطابق برخی از آنها، این عمارت ثبت ملی شده، برخی از اخبار از مجوز تخریب آن گفتند، برخی هم اعلام نموده‌اند که تنها بخش جنوبی خانه مجوز تخریب گرفته و برخی از اخبار هم از صدور مجوز ساخت پلکان درآن، صحبت می‌کنند.

خانه علی خسروشاهی در محله جماران (سرای محله جماران)

این خانه در مرکز سه اثر ثبتی قرار دارد، از شرق ساختمان اداره مرکزی سیمان، از جنوب شرقی به خانه استاد هوشنگ ابتهاج و درخت ارغوان معروف و از غرب به عمارت عامری. خانه خسروشاهی در محله جماران نیز وسعتی حدود 15000 متر دارد. این خانه در نهایت در سال 1393 به عنوان سرای محله جماران مورد بهره‌برداری قرارگرفت. امروزه این خانه سرای فرهنگی محله جماران است که معماری زیبا و بدیعی دارد.

میراث علی خسروشاهی

علی خسروشاهی پیش از آن که با ناامیدی ایران را ترک کند و در تمام روزهای زندگی در خارج از کشور دل نگران کارخانجاتش باشد، زمین‌های بسیاری را برای گروه صنعتی مینو خریداری کرده بود. او تا روزی که کشور را ترک کند، پیشرفته‌ترین ماشین‌آلات تولید و بسته بندی را برای کارخانجات خریداری کرده بود. اما میراث او تنها زمینها و ماشین آلات پیشرفته نبود، او پدر پخش مویرگی ایران است. او برای اولین بار پخش را به شکل امروزی به کشور وارد کرد و سیستم پخش مویرگی را راه اندازی کرد. مدیران بزرگی که وی تربیت کرد، امروزه پیشتازان پخش در کشور و اساتید بی بدیل این صنعت هستند.

بدون شک خسروشاهی، با فعالیت‌های خود، نوستالژی‌های زیادی برای تمام ایرانی‌ها به‌جای گذاشته است. تاید، پفک نمکی، تافی، ویفر، ساقه طلایی، تک تک و بسیاری از محصولات دیگر، همه محصول فعالیت‌ها و زحمات خسروشاهی هستند.

به طور کلی رویه گروه صنعتی مینو و شخص خسروشاهی، ایجاد رفاه برای کارکنان شرکتهایش، ایجاد سود برای مشتریان واسط و ایجاد کیفیت برای مصرف‌کنندگان بود. او همواره بهترین ماشین‌آلات را برای هر نوع تولید خود تهیه می‌کرد. او هیچگاه وابسته به یک تولیدکننده خاص خارجی نبود.

علی خسرو شاهی در کتاب خاطراتش، خاطره‌ای را عنوان کرده که در نوع خودش جذاب است و روحیات این کارآفرین را به تصویر می‌کشد. نوع نگاه کارآفرینان بزرگ با مدیران و صاحبان صنایع امروز، تفاوت ویژه‌ای دارد. همین تفاوت موجب شده بود تا کشانی که با این کارآفرینان بزرگ کار میکردند، عاشقانه و خالصانه با آنها همکاری کنند و حتی وابستگی روحی و قلبی زیادی به این بزرگان داشته باشند.

یک کارخانه شکلات سازی سوئیسی گاهی به دلیل ایراد دستگاه هایش در خط تولید، بسته بندی خالی رد می‌کرده، بدون اینکه در داخل بسته شکلات بگذارد و همین بسته های خالی احتمالی، باعث نارضایتی مشتریان می‌شده است. مسئولان این کارخانه سوئیسی آمدند و کلی تحقیق کردند و دست آخر پس از حدود یک و نیم میلیون دلار هزینه، به این نتیجه رسیدند که سر راه دستگاه نوعی وسیله لیزری بگذارند که بسته بندی های خالی را به طور اتوماتیک شناسایی کند و بردارد.

با شنیدن این خبر نگران شدم. چون دستگاه ما هم مشابه همان کارخانه شکلات سازی، ساخت همان شرکت سوئیسی بود، دستور تحقیق دادم، بعد از یک هفته سرپرست ماشینها آمد و گفت” “بله، درست است، در دستگاههای ما هم چنین ایرادی دیده شده و حتی ممکن است چنین محصولاتی به بازار هم راه پیدا کرده باشد. نگرانی‌ام زیادتر شد و تصمیم گرفتم در جلسه هیئت مدیره روی موضوع بحث کنیم. می خواستم نظر هیئت مدیره را در مورد یک و نیم میلیون دلار خرج احتمالی اخذ کنم. فردای آن روز با اعضای هیت مدیره برای بازدید از آن ماشین، به کارخانه رفتیم و دیدیم یک پنکه روی صندلی جلو میز ماشین قرار دارد. از کارگر ساده، بالای سر ماشین پرسیدم: این برای چه است؟ گفت: “ماشین گاهی بسته خالی میزنه. من هم این پنکه را که تو انبار بود آوردم، گذاشتم سر راه دستگاه که بسته های خالی از شکلات را با باد پرت کنه بیرون!”

نگاهی به هیئت مدیره کردم، تمامشان رنگشان پریده بود. به کارگر خلاق که ما را از شر، هزینه کردن یک و نیم میلیون دلار خرج اضافی رهانیده بود، تشویق نامه به اضافه یک ماه حقوق و یک خانه در کرج هدیه دادم…!!

داستان خانواده خسروشاهی هرچه باشد، یک پیام دارد. اینکه داشتن ثروت به تنهایی موضوع مفیدی برای یک کشور نیست، اما سرمایه‌گذاری این ثروت در صنعت کشور و کارآفرینی و ایجاد شغل، امر ارزشمندی است که نباید نادیده گرفته شود. بسیاری از خانواده‌ها وجود دارند که دارای سرمایه و امکانات مالی و لجستیکی هستند، اما به جای به کارگیری این امکانات در صنعت، آن را در نوسان‌گیری بازار تورم به کاربرده و به ایجاد حباب‌های اقتصادی و افزایش تورم، کمک می‌کنند. اما خانواده خسروشاهی نه تنها به این کار دست‌نزده، بلکه به گردش چرخ صنعت در کشور کمک شایانی نموده‌اند که بسیار قابل تقدیر است. این خانواده، مؤسس شرکت سرمایه‌گذاری البرز، کارخانجات مینو، شرکت پخش قاسم ایران، کارخانجات تولید دارو، کارخانجات تولی پرس و چندین و چند کارخانه و صنایع دیگر در کشور هستند. اینکه یک خانواده تا زمانی که مجبور نشده کشور را ترک نکرده و سرمایه خود را در راستای بالندگی کشور صرف کند، امری قابل تقدیر است.

امروزه تمام فعالان صنعت پخش، به گونه‌ای دنبال‌کننده فعالیت‌های علی خسروشاهی هستند. مردی که با تلاش بسیار موجب سربلندی این کشور و خاطره ساز دوران کودکی میلیونها ایرانی بود.

علی خسروشاهی بدون شک یکی از بزرگترین کارآفرینان ایران در قرن بیستم است. او پدر پخش نوین مویرگی است. او صنایع بسیاری را به کشور هدیه داد و درخاطره‌سازی برای میلیونها ایرانی سهیم بود. او پس از ترک کشور، همواره دغدغه کارخانجات مینو و کارکنان آن را در سرداشت و تا پایان عمر حسرت روزهای اوج این کارخانجات را در دل جای داد. مرد بی‌قراری که همواره زودتر از همه کارکنان به شرکت می‌آمد و دیرتر از همه به خانه می‌رفت، در سال 1377 در سن 87 سالگی دور از وطن، دارفانی را وداع گفت و برای همیشه آرام گرفت.

منابع و ماخذ:

  • خاطرات علی خسروشاهی
  • شرکت اوبر تاریخچه مدیران اوبر
  • کتاب موقعیت صاحبان صنایع در ایران عصر پهلوی

محمود خیامی

سید محمود خیامی ، در سال 1308 در طرقبه مشهد دیده به جهان گشود. پدر او کامیون‌دار بود. در دهه‌ی دوم قرن چهاردهم هجری شمسی که کشورهای بیگانه (شوروی سابق، ایالات متحده آمریکا و بریتانیا) ایران را اشغال کرده بودند، منطقه‌ی خراسان در تصرف سربازان روس در آمد. آن‌ها در سال ۱۳۱۴ کامیون‌های علی‌اکبر را برای جابجایی‌های خود با زور ضبط و حتی گاراژ او را مصادره می‌کنند. دولت مرکزی هم به معنای درست کلمه وجود نداشت تا بشود به جایی شکایت برد.

با از دست رفتن بیشتر دارایی پدر، زندگی خانواده خیامی به‌سختی می‌گذشت تا با اتمام جنگ پس‌از مدتی روس‌ها مشهد را ترک کردند. ارتش شوروی سابق هرچه در این مدت تصرف کرده بود را هم با خود برد و علی‌اکبر خیامی کامیون‌هایش را از دست داد؛ ولی خوشبختانه زمین را نمی‌توانستند با خود ببرند و گاراژ دوباره به او باز گشت. علی‌اکبر خیامی از آن پس مکان توقف‌گاه کامیون‌ها را تبدیل به تعمیرگاه کامیون نموده به کسب و کار ادامه داد. محمود که در آن زمان شاگرد «دبیرستان شاه رضا» در مشهد بود بخاطر کمک به پدر به تحصیل شبانه در «دبیرستان رازی» ادامه داد. محمود و برادرش در سال ۱۳۲۸ به تهران رفته و در آنجا با دریافت مجوز اتوبوس‌سازی، اولین قدم را در راه خودروسازی برداشتند.

در واقع او کار را با برادرش، از کارواش در مشهد شروع کردند. سپس از تعمیرات ساده کنار خیابان، کار در تعمیرگاه خودرو را انجام دادند. سال ۱۳۲۸ برادران خیامی به تهران عزیمت کردند. در جاده کرج قسطی زمینی خریدند و کم کم در آن جا تعمیرگاه، کارگاه اتاق ساز، فروشگاه لوازم یدکی و صندلی سازی برپا داشتند. در این کارگاه احمد خیامی از نماینده مرسدس بنز در ایران شاسی اتوبوس‌های مرسدس بنز را می‌گرفت و روی آن‌ها اتاق می‌ساخت. برای اتوبوس‌هایی که می‌ساخت دستشویی و توالت کوچک و یخچال هم درست می‌کرد. برای راحتی مسافران، کارگاه ساخت صندلی را هم احداث کرد. این کارگاه صندلی‌سازی بعدها الهام‌بخش او در ساختن نخستین کارخانه بزرگ مبل‌سازی ایران به نام «مبلیران» شد. او جزو نخستین کارآفرینانی بود که برای کارگران و کارکنانش خانه ساخت.

فعالیتهای پیش از انقلاب

محمود خیامی به همراه برادر و خواهرشان، کارگاه مونتاژ خودروی ایران را سال ۱۳۴۱ تأسیس کرده بودند. زمانی که شرکت آنها با تشکیلات جدید و نام رسمی “ایران ناسیونال” در سال ۱۳۴۶ و با سرمایه ۴۰ میلیون تومان ثبت شد، تنها می‌توانست روزانه ۱۰ خودروی سبک و ۷ خودروی سنگین (اتوبوس و کامیون بنز) تولید کند.

هفت سال بعد از تأسیس ایران ناسیونال، این شرکت اعلام کرد که سرمایه شرکت در همین مدت کوتاه، بیش از ۱۲ برابر شده و ایران ناسیونال از نظر کیفیت و کمیت تولید، در ردیف بزرگترین خودروسازان آسیا قرار گرفته‌است. پس از آن، در سال ۱۳۵۲، ایران ناسیونال اعلام کرد که خودکفایی در تولید قطعات یدکی را در راس برنامه‌هایش قرار داده‌است. از این رو، خیامی‌ها علاوه بر پایه‌گذاری نخستین صنعت خودروسازی در ایران چندین کارخانه و مؤسسه تولیدی دیگر راه‌اندازی کردند که سهم مهمی در صنعت و اشتغال کشور داشتند.

تولد یک سالگی پیکان

«کارخانه لاستیک‌سازی بریجستون ایران»، «شرکت پیستون‌سازی ایران»، «کارخانه ایدم در تبریز برای تولید موتور دیزل»، «کارخانه پلی‌رنگ (تولیدکننده رنگ خودرو)»، «کارخانه فنرسازی در جاده کرج»، «شرکت ریخته‌گری» و «شرکت رضای مشهد» و تأسیس دو هنرستان برای تربیت تکنیسین از جمله آن‌ها هستند. آنها که پیش‌تر برای اتوبوس‌ها اتاق می‌ساختند، برای راحتی مسافران، کارگاه ساخت صندلی را هم احداث کردند. این کارگاه صندلی‌سازی بعدها الهام‌بخش محمود خیامی در ساختن نخستین کارخانه بزرگ مبل‌سازی ایران به نام «مبلیران» شد.

پیکان جزیی جدانشدنی از خاطرات و زندگی مردم ایران است

در همین سال‌ها، محمود خیامی با کمک گروهی دیگر از سرمایه‌داران ایران، بانک صنعت و معدن و فروشگاه‌های زنجیره ای کوروش (قدس فعلی) را نیز بنیان نهاد.

در این سال‌ها، رقابت ایران ناسیونال با هیوندای کره شروع شده بود. در سال ۱۳۵۶، او با ایران ناسیونال اعلام کرد که می‌خواهد “پیکان” را از خط تولیدش خارج کند، با شرکت پژو وارد شراکت جهانی شود و تولیداتش را به کشورهای دیگر صادر کند.

بازدید امیر امارات از کارخانه ایران ناسیونال

محمود خیامی جزو اولین کارآفرینانی بود که برای کارگران و کارکنانش خانه ساخت و شهرک پیکان که محل سکونت کارکنان ایران ناسیونال بود را بنا نهاد.

فعالیتهای پس از پیروزی انقلاب

پس از پیروزی انقلاب نام برادران خیامی به دلیل ارتباطات با حکومت سابق در میان افراد حامی غرب قرار گرفت و کارخانه واموالش مصادره شد. خیامی پیش از پیروزی انقلاب برای مذاکره فنی به لندن رفته بود. اما پس از مصادره اموال و ذکر نام او توسط شورای انقلاب، او دیگر به ایران بازنگشت. خیامی معتقد بود که اگر روند فعالیت شرکت ایران ناسیونال ۸ تا ۱۰ سال دیگر ادامه پیدا می‌کرد، ایران دیگر نیازی به صنعت نفت نداشت.

او به دلیل سابقه خوبی که در همکاری با شرکت مرسدس بنز آلمان داشت، از این شرکت اعتبار گرفت و در خارج از ایران، کارش را به عنوان فروشنده از صفر آغاز کرد و موفق شد که نمایندگی‌های فروش مرسدس در انگلیس و آمریکا را بدست بیاورد. او به عنوان یکی از ثروتمندترین افراد و مدیران سرشناس در انگلستان و فرانسه شناخته شده بود. محمود خیامی روز نهم اسفندماه ۱۳۹۸، در سن ۹۰ سالگی، در شهر لندن، دیده از جهان فروبست.

میراث خیامی

محمود خیامی مدیر بنیاد خیامی بود که در سال ۲۰۰۰ میلادی توسط وی تأسیس شد. این بنیاد در کنار فعالیت‌های خیریه در زمینه‌های بهداشت، کودکان و پناهندگان، فعالیت‌هایی را در زمینه گفتگوی بین ادیان را نیز در برنامه خود قرار داده‌است.

دریافت نشان رتبه پنجم کلیسای کاتولیک از پاپ

خیامی در سال‌های اخیر صد و ده مدرسه به نام امام علی در روستاهای استان خراسان ساخته بود و هشت مجموعه بزرگ آموزشی نیز به نام ثامن‌الائمه در مشهد احداث کرده‌بود. او همچنین ساخت هجده مجموعه کار و دانش را در استان خراسان به پایان رسانده بود که هجده میلیارد تومان هزینه دربرداشت. خیامی وصیت کرد که بخشی از داراییش برای خرید اشیای عتیقه ایرانی در حراجی‌های بین‌المللی اختصاص یابد تا این اشیا خریداری شده و به موزه‌های ایران بازگردد.

او همچنین صاحب چندین نمایندگی اتومبیل‌های مرسدس بنز در کشورهای انگلستان و ایالات متحده آمریکا بوده‌است. وی در سال ۲۰۰۷ میلادی کمک یک میلیون پوندی را به حزب کارگر انگلستان اعطا کرد که قدردانی تونی بلر واکنش‌های گسترده‌ای را در رسانه‌های بریتانیا به همراه داشت.

رضا نیازمند اولین رئیس سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران درباره زندگی محمود خیامی گفته‌است: «خیامی هرچه داشت را در ایران‌ناسیونال هزینه کرد. پس از انقلاب خیامی هم از ایران فرار کرده بود و کارخانه را هم مصادره کرده بودند. من لندن بودم و فکر کردم نکند که مشکل مالی داشته باشد. روزی او را دیدم و پرسیدم که آیا درآمدی داری که گذران زندگی کنی؟ گفت خیالت راحت باشد روزی که من رفتم برای قرارداد با انگلیسی‌ها، طرف انگلیسی به من توصیه کرد که در این قرارداد یدکی‌ها را نگذار و برای تأمین قطعات یدکی قرارداد جداگانه‌ای به نام خودت ببند، نه شرکت ایران‌ناسیونال. تو اگر بنا بر هر دلیلی از کارخانه بروی هزینه حاصل از خرید و فروش قطعات یدکی فقط به تو تعلق می‌گیرد. حق‌الزحمه این قرارداد ۱۵ درصد برای فروش هر قطعه بود. یعنی از زمان آغاز تولید پیکان در ایران هر قطعه یدکی برای پیکان از انگلیسی‌ها خریداری شده‌است ۱۵ درصد آن سهم خیامی‌ بوده‌است.

نشان و لقب‌های محمود خیامی

خیامی دارای چند نشان و لقب از انگلستان و فرانسه است. از جمله نشان های وی میتوان به نشان شوالیه CBE «فرمانده درجه 1امپراتوری بریتانیا» و نشان KSS یا «سنکت سیلوستر» (نشان رتبه پنجم کلیسای کاتولیک) و همچنین «Royal Order of Francis I».

آکادمی آنلاین عیب پوش

منابع و ماخذ: