اثر روزنتال یکی از پدیده های روانشناسی است که براساس تحقیقاتی تحت عنوان «انتظار دیگران از عملکرد شخصی» که توسط رابرت رزنتال و لنور جکابسون کشف شده، اشاره دارد. این دو دانشمند پس از مطالعات و تحقیقات علمی بسیار، نظریه جدیدی را پیرامون اثر انتظارات دیگران بر روی عملکرد شخصی منتشر کردند.
نتیجه این تحقیقات، پیدایش دو اثر «روزنتال(یا پیگمالیون یا گالاتیا)»، و «گولم» بود که تغییرات شگرفی در نگرش روانشاسی اجتماعی و روانشناسی کار بوجود آورد. آوردند. اگر چه اثرات «روزنتال»، «پیگمالیون» و «گالاتیا» هرسه به یک پدیده اشاره دارند، معهذا هرکدام با نامهای خود نیز شناخته شده هستند.
نام این پدیده از یکی از شخصیتهای داستان اوید از داستانهای یونان باستان سرچشمه میگیرد. پیگمالیون فرمانروای کیپرس بود. وی گوشه گیری و دوری از زنان را برگزید و چون هنر مجسمه سازی تسلط داشت، مجسمهای بسیار واقعی از زنی زیبا ساخت و خود عاشق آن مجسمه شد. به همین دلیل از خدایان درخواست کرد که به این مجسمه روح و زندگی بخشند. در نهایت الهه آفرودیت، برای قدردانی از عشق او به مجسمه، این مجسمه بی جان را زنده می کند.
«اثر گولم»، پدیده ای است که دقیقا برخلاف همین اثر است. اثر گولم که از داستانهای قیمی یهودی سرچشمه گرفته است، به موجودی باستانی به نام گولم اشاره دارد که توسط یکی از راهبان برای محافظت از شهر ساخته شده و بعدها به علت تخطی از فرامین، این راهب تصمیم می گیرد گولم را نابود کند. اثر گولم معتقد است انتظارات پایین منجر به کاهش عملکرد افراد میشود. که بر اساس آن افراد نسبت به سطح انتظارات دیگران واکنشهای مستقیم نشان میدهند.
در مقاله های مربوط به «اثر پیگمالیون چیست؟» «اثر گالاتیا چیست؟» و «اثر گولم چیست؟» در همین آکادمی آنلاین، درباره آثار مخرب یا سازنده این اثرات برروی افراد مختلف در جامعه خصوصا سازمانها، بشرح کامل صحبت شده است.
اثر گالاتیا(Galatea effect)، مترادف اثر پیگمالیون(Pygmalion effect)، یکی از تاثیرگذارترین اثرات در روانشناسی اجتماعی و برگرفته از یکی از قدیمی ترین افسانه های یونان باستان است. مطابق این افسانه، پیگمالیون، مجسمهسازی که از رابطه اجتماعی به ویژه با خانمها دست کشیده بود، مجسمه ای به نام گالاتیا می سازد. مجسمه به قدری کامل و شبیه به زنی زیبا و دوست داشتنی بود که پیگمالیون عاشق آن می شود. در نهایت الهه آفرودیت، برای قدردانی از عشق او به مجسمه، آن را زنده کرد.
با وجود اینکه خدایان در زنده کردن مجسمه پیگمالیون نقش داشتند، کار او واقعاً به یک پیشگویی خودساز تبدیل شد. او آنقدر به مجسمه خود ایمان داشت و آن را دوست داشت که جان گرفت. این افسانه در رهبری و بهبود عملکرد کارکنان بسیار کاربرد دارد. اگر به یک عضو سازمان باور داشته باشیم که می تواند موفق شود، احتمالاً موفق خواهد شد.
اثر گالاتیا یکی از خودکارآمدی ها است. باور و اعتماد به خود و توانایی ها و پتانسیل های فرد برای موفقیت. باورهای کارکنان در مورد توانایی آنها برای عملکرد در سطح معینی در واقع بر نحوه عملکرد آنها تأثیر می گذارد. آنچه آنها در مورد خود فکر می کنند، مثبت یا منفی، بر عملکرد و توانایی انجام وظایف، رعایت ضرب الاجل ها و کار تیمی تأثیر می گذارد. هریک از ما درجای خود به عنوان یک رهبر، می توانیم از طرق مختلف، خودکارآمدی را در کارکنان خود ایجاد کنیم.
صادق هدایت، در داستان «عروسک پشت پرده» روایتی الهام گرفته از همین اثر را به عنوان داستانی کوتاه روایت می کند که درجای خود بسیار خواندنی است. هدایت اولین نویسنده ایرانی است که توانسته داستان های روان شناختی مدرن را در ادبیات معاصر ایران پدید آورد. نمونه بارز این نوع را در داستان های زنده بگور، سه قطره خون، تاریکخانه می توان مشاهده کرد . در عروسک پشت پرده صادق هدايت به شيوة روانكاوي فرويد، ريشة روان رنجوري مهرداد را در دوران كودكي او جستجو مي كند.
برخی یا همه این گزینهها به عنوان یک رهبر در دسترس شما هستند تا بهترینها را از کارمندان به دست آوریم. راهنمایی، بازخورد مثبت مداوم، انتساب عضو به پروژههای خاص، ارائه فرصتهای توسعه به محض ظهور، مربیگری یک به یک کارکنان، و ارائه پیام های ثابت با استفاده از این روشها میتوانیم تصویری قویتر از خود ایجاد کنیم و از کارکنان خود انتظار بالایی ایجاد کنیم.
این رویکرد توجه کمتری به استفاده از فقدان مشخصی از «اجبار»، «کنترل»، «محدودیت» یا «مدیریت خرد» دارد. این تاکتیکها ممکن است در کوتاهمدت یا برای افراد خاص کار کنند، اما به تقویت اثر گالاتیا کمکی نمیکنند. همکاری؛ توانمندسازی، مثبت اندیشی و توجه یک به یک است.
البته، این تنها رویکردی نیست که به عنوان یک رهبر در دسترس داریم و همچنین عاری از خطا هم نیست. بسیاری از عوامل دیگر بر چشم انداز و عملکرد کارکنان تأثیر می گذارد. از تجربه زندگی شخصی تا تحصیلات و دانش و مطالعه آنها. حتی فرهنگ شرکت می تواند بر تلاش های ما برای ایجاد آنها تأثیر بگذارد. این عوامل به معنای شکست نیست، اما باید از وجود آنها آگاه باشیم.
به عنوان رهبر، میتوانیم درسهای اثر گالاتیا را برای کل تیمها و بخشها به کار ببریم. به جای هدایت، مواخذه سرزنش، ارتباط می تواند توانمند، نشاط بخش و تشویق کننده باشد.
در مقاله های مربوط به «اثر پیگمالیون چیست؟» و «اثر گولم چیست؟» درباره آثار مخرب یا سازنده این اثرات برروی افراد مختلف در جامعه خصوصا سازمانها، بشرح کامل صحبت شده است.
پیشگویی خود محقق شونده(Self-fulfilling Prophecy)، که به نامهای دیگری چون «فرض خود انجام(Self-fulfilling Prophecy)» یا «فرض خود تایید» و « پیش بینی خود محقق شونده » نیز شناخته می شود، گونه ای سوگیری بر اساس تفکرات، فرضیات و خصوصا پیش داوری های قبلی است که موجب پدید آمدن نتایجی منفی یا مثبت در خصوص یک پدیده یا جریان می شود. این مفهوم به پیش بینی هایی اشاره دارد که در صورتی که درست درنظر گرفته شوند، به صورت مستقیم یا غیرمستقیم به تحقق خود کمک میکنند.
این سوگیری، سوگیری افراد، سازمانها یا تشکلها بر اساس اثر پیگمالیون یا اثر گولم است، که هریک از این سوگیری ها در جهت مثبت و در جهت منفی، ممکن است کار کنند و اتفاقا معمولا به نتيجه داوری قبلی، نزدیک هستند. این مفهوم از بدو تکشیل جامعه انسانی وجود داشته اما بصورت تحقیقاتی در قرن بیستم مجددا توسط روبرت کی مرتون جامعه شناس آمریکایی براساس مطالعات وی، برسر زبانها افتاد.
داستانی درباره یک تولید کننده وجود دارد که مصداقی از پیشگویی های محقق شونده است. یکی از کارخانه داران بزرگ یکی از کارخانه داران بزرگ در در بورس نیز فعالیت داشت، در خصوص موضوع واردات با یکی از مشاورین خود وارد صحبت شد. مشاور وی به وی اعلام کرد که با توجه به واردات کالاهای چینی، ممکن است کالاهایی که ما تولید می کنیم دچار افت قیمت شده و بنابراین شرکت نتواند فروش مورد نظر خود را تامین کند. بنابراین با توجه به سهم زیادی که سهامداران در بورس دارند، امکان ریزش سهام وجود دارد بنابراین باید چارهای اندیشیده شود تا پیش از اینکه کالاهای چینی ارزان قیمت وارد بازار شوند، حرکتی انجام شود و برای این موضوع تدبیری اندیشیده شود.
مدیر کارخانه با توجه به اینکه از این موضوع بسیار واهمه داشت و هراسان شده بود به صورت کاملا احساسی و بدون تحقیق، شروع به تصمیمگیری در خصوص میزان نقدینگی و دارایی شرکت نمود و بدیهی ترین و قابل دسترس ترین دارایی شرکت، سهام شرکت بود که مدیر شرکت تصمیم گرفت تا برخی بخشی از سهام که در اختیار اوست را در بازار سهام به فروش برساند تا در مقابل نقدینگی به دست آمده بتوانند کالاهای ارزان تری تولید کند. این موضوع موجب عرضه تعداد بالای سهام در بازار شد و این عرضه بالا، طبیعتاً قیمت سهام کارخانه را پایین پایین آورد.
مدیر با دیدن پایین آمدن قیمت سهام، به این فکر افتاد که سهم بیشتری بفروشد. برای اینکه ممکن است این سهام قیمت سهام پایینتر بیاید و بیشتر زیان داشته باشد. بنابراین با عرضه بیشتر، طبیعتا مجدداً قیمت سهام افت کرد. این موضوع تا جایی پیش رفت که شرکت تقریباً بخش بزرگی از سهام را به زیر قیمت فروخته بود و دارایی شرکت نصف شده بود. این موضوع به سهامداران نیز کشیده شد و آنها نیز دچار ترس و اضطراب شدند و شروع به عرضه سهام کردند. با فروش بخش بزرگی از سهام، ارزش سهام شرکت افت کرد و سهامداران خرد نیز شروع به فروش سهام خود در بازار کردند.
این موضوع بر موضوع قبلی اضافه شد و همین روند به صورت یک دومینو موجب کاهش شدید قیمت سهام شرکت در بازار شد. پس از مدتی مدیر مربوطه با توجه به اینکه توان بر طرف کردن نیازهای سهامداران را نداشت و با توجه به اعتراضات زیادی که در مجمع سهامداران مواجه شده بود مجبور شد تا با یک کنسرسیوم خارجی وارد قرارداد شود و این کنسرسیوم چینی بخش بزرگی از شرکت را به نیمی از قیمت خرید و شروع به تولید کالای ارزان قیمت نمود.
اگر پیش از این اقدام، تحقیقات کامل بازار انجام شده بود این سوگیری منفی رخ نمی داد. البته پس از مدتی مدیر با توجه به نتیجه حاصل شده اطمینان یافت که این موضوع از طرف شرکتهای خارجی برنامه ریزی شده بود و قصد بر این بود تا سهام شرکت پس از افت، به نصف قیمت خریداری شود و شرکت از دست ایشان خارج شود. او خود را در این موضوع مقصر نمی دانست و توطئه شرکتهای چینی را دلیل بروز این اتفاق میدانست. در صورتی که اگر قبل از این اتفاق، مقداری تحقیق انجام شده بود و پیش از اینکه این پیشگویی یا این حرف محقق شود بررسی درست انجام شده و اتخاذ تصمیم بر اساس اطلاعات در صورت گرفته بود، هیچ گاه این اتفاق نمیافتاد.
این داستان نمونه ای از یکی از پیشگویی های خود محقق شوند است. که افراد بدون اینکه راجع به موضوع تحقیق کنند، نسبت به نتیجه موضوع سوگیری قبلی و نظر قبلی دارند. بنابراین اتفاقات به گونهای رقم خواهد خورد تا نتیجه که از قبل فکر میکردند حاصل شود و پس از اینکه این نتیجه حاصل شد افراد دیگران یا موضوعات محیطی را مقصر قلمداد میکنند. این موضوع همان میزان که تاثیر منفی دارد می تواند تاثیر مثبت نیز داشته باشد و افراد سوگیریهای مثبت داشته و بتوانند به اتفاقات مثبتی را برای سازمان یا خود رقم بزنند.
به هر رو هر سوگیری، بیش از بیش از اینکه واقعیت داشته باشد موضوعی است که بر اساس تفکرات انسان ها استوار است. نوع مثبت پیشگویی های خود محقق شونده را می توان به اثر پیگمالیون نسبت به و گونه منفی آن ها را می توان به اثر گولم نسبت داد.
هر یک از این سوگیری ها، نمایانگر تفکرات افراطی و قضاوتهای زودهنگام و دارای پیشینه هستند که در این اثر ها تاثیرگذارند هستند. مدیران باید این موضوع بسیار مهم را بدانند که سوگیری قبلی آنها میتواند بر روی تصمیمات آتی آنها به شدت تاثیرگذار باشد و همین تأثیرگذاری می تواند آینده یک سازمان را رقم بزند.
پیش از این که راجع به موضوعی سوگیری قبلی داشته باشیم، باید از یک موضع بی طرف موضوع نگاه کنیم و موضوع را از هر جهت مورد بررسی قرار داده و تحقیقات لازم در خصوص صحت و سقم هرگونه اخباری را مورد بررسی قرار دهیم.
اثر پیگمالیون(Pygmalion effect)، به پدیدهای روانشناسی اطلاق میشود که بر اساس آن افراد نسبت به سطح انتظارات دیگران واکنشهای مستقیم نشان میدهند. برای نمونه اگر معلمی براین باور باشد که شاگرد وی کند ذهن است، بر اساس این تفکر، کم کم خود دانش آموز نیز به این باور میرسد که واقعاً دیر یاد میگیرد. الیته این اثر کارکرد بالعکس هم دارد که در مدیریت سرمایههای انسانی، کاربرد فراوانی دارد. مطابق این اثر، اگر از کارکنان یک سازمان انتظارات بالایی برود و این اعتقاد به واقع وجود داشته باشد که این افراد توانایی رسیدن به این انتظارات را دارند، کارکنان تلاش خود را برای دستیافتن به چنین انتظاری بالاتر خواهند برد.
اثر پیگمالیون که «انتظار دیگران از عملکرد شخصی» نیز نامیده میشود، پدیدهای طبیعی است که برای اولین بار توسط رابرت رزنتال و لنور جکابسون کشف و معرفی شده است. بعد از مطالعات و تحقیقات علمی بسیار، این متخصصان نظریه جدیدی را پیرامون اثر انتظارات دیگران بر روی عملکرد شخصی بدست آوردند. یکی از نتایج بدست آمده در این تحقیقات، اثر گولم است. این اثر که برعکس اثر پیگمالیون عمل میکند، اینگونه کار میکند که در آن انتظارات پایین از افراد، نهایتا منجر به کاهش عملکرد آنها میشود.
واضحترین آزمایشها در این مورد بر روی کودکان انجام شدهاست. تست IQ از تعدادی دانش آموز گرفته شد و برخی از دانش آموزان به طور تصادفی انتخاب شده و به عنوان برندگان، به معلمانشان گزارش شدند و بعد از اینکه با این برندگان قلابی همانند دانش آموزان باهوش و با استعداد رفتار شد به طور قابل توجهی در آزمون بعدی نتایج بهتری داشتند. اما بچههایی که برندگان واقعی این تست بودند ولی به معلمانشان گزارش نشدند، هیچ پیشرفتی را ارائه ندادند.
دانشمندان نام این پدیده را از روی یکی از شخصیتهای داستان اوید، الهام گرفتند. پیگمالیون فرمانروای کیپرس بود. وی مجسمهای بسیار زیبا ساخت و عاشق آن مجسمه شد. به همین دلیل از خداوند درخواست کرد که به این مجسمه روح و زندگی بخشد.
این اثر توسط نویسنده معروف، جرج برنارد شاو نوشته شد و بعدها دستمایه ساخت برای نمایشنامهای مشهور به همین اسم شد. نمایشنامه پیگمالیون همچنین به نام فیلم موزیکال «بانوی زیبای من»، نیز شهرت یافته است. این موضوع نهایتا به رزنتال و جکابسون کمک کرد تا برای کشف جدید خود، نامی داشته باشند.
اثر پیگمالیون ابزار مهمی در اداره این نظریه است. این نظریه مدیران را آگاه میکند که عامل موفقیت کارمندان، تنها به شرایط، کیفیت و صلاحیت شخص یا به محیط کار بستگی ندارد. مدیران همیشه باید کارمندانشان را باور داشته باشند و از آنان انتظار موفقیت با بهترین نتایج داشته باشند. زیرا در چنین وضعیتی، کارمندان همیشه این باور را احساس کرده و بهترین مهارتها و تواناییهایشان را نشان خواهند داد.
هنگامی که یک مدیر به اشتباه فکر میکند کارمندش ناتوان است، عزت نفس کارمند و تصویر ذهنی او از خودش آسیب میبیند. و کارمند قطعا همانی می شود که مدیر انتظار دارد این همان چیزی است که از آن به عنوان اثر پیگمالیون یاد می شود.
مطالعات ثابت کردهاند اگر مدیران نسبت به عملکرد کارکنانشان باور، اعتماد و انتظار بالاتری داشته باشند، عملکرد و بازده آنها در واقعیت بهبود مییابد.