کتاب هنر تفکر، یکی از بهترین کتابها در زمینه مدیریت و خصوصا مدیریت فردی است. این کتاب نوشته ایمی ویتاکر به ترجمه حسین صفرزاده و محمد مرندی به تازگی در انتشارات مهربان به چاپ رسیده است. این کتاب در میان کتابهای مدیریت فردی، یکی از قویترین و بهترین مراجع است.
این کتاب درباره موفقیت و تفکر و مراقبت از نفوذ فکرهای مبهم، مغشوش، نامشخص و نامفهوم نیست.این کتاب درباره استراتژی فردی برای رسیدن به آنچه میخواهیم و قصد داریم به آن برسیم است. این کتاب به طرز شگفت انگیزی موجب خواهد شد تا تفکرات ما را شکل دهد و ما را به سمت موفقیت سوق دهد. این کتاب درواقع نحوه درست اندیشیدن استراتژیک را آموزش خواهد داد.
اگر دوست داریم فرد موفق باشیم و کاری چشمگیر و درآمدزا برای خود ایجاد کنیم نیاز داریم از نقطۀ الف که جایگاه فعلی ما در زندگی و دنیاست به نقطۀ ب که توسط خود ما خلق میشود برویم. نقطۀ ب آرزو و هدف ماست. اگر میخواهیم نقطۀ ب را در جهان ایجاد کنیم باید بستر آن را هم فراهم کنیم. اول باید این تغییرات را در تفکر خودمان ایجاد کنیم و بعد جهان را پذیرای اثر و خلاقیت خود قرار دهیم. کتاب هنر تفکر با مهارتهایی که قدم به قدم در فصول کتاب توضیح داده است ظرفیت وجودی ما برای ایجاد نقطۀ ب را بالا میبرد. همینطور مرحله به مرحله ما را از وضعیت فعلی به وضعیت مطلوب هدایت میکند.
فرق است بین انجام دادن کاری و خوب انجام دادن آن. برخی مهارت ها را میتوان به تجربه و با تمرین های شخصی کسب کرد. مانند یادگیری دوچرخه سواری یا رانندگی. اما بعضی مهارت ها هم مستلزم آموزش نظاممند و تمرین جامع است. یادگیری تفکر انتقادی از این دست است. نه تنها کنه شخصیت ما را دگرگون میکند، بلکه رسما بر تمام اعمال ما اثر میگذارد. اگر دچار عادتهای بد فکری باشیم. در هر زمینهای که مستلزم تفکر باشد ضعیف عمل میکنیم و این عملا یعنی در تمام زمینهها. چون هیچ عمل انسانی نیست که تفکر در آن مطرح نباشد.
درک عمیق تفکر انسان مستلزم این است که یاد بگیریم در حوزه های گوناگون انواع تفکر را مشاهده، نظارت، تحلیل، ارزیابی، و بازسازی کنیم و این کار تنها در صورتی شدنی است که آن را در همه حال و تا آخر عمر جدی بگیریم. مستلزم شکل گیری عادت های مهم فکری است. بر نحوه ی تفکر، احساس و عمل ما اثر می گذارد. تعهد و پشتکار و صداقت می خواهد.
این کتاب در حکم تفهیم استراتژی تفکر و مدیریت تفکر فردی است که در برنامهریزی و تمرین برای رسیدن به اهداف؛ موضوعی حیاتی است.
در حقیقت هیچ رشد فکری صورت نمیپذیرد، مگر آن را جدی بگیریم و برای آن برنامه داشته باشیم. مطالعه این کتاب نه تنها به مدیران و کارآفرینان و فعالان حوزه مارکتینگ و فروش توصیه میشود، بلکه به همه افراد نیز خواندن این کتاب توصیه میشود. تفکر موضوعی نیست که به قشر خاصی تعلق دادشته باشد.
کتاب “نیروی رهبری شما”، با عنوان ” ایجاد تغییر و تفاوت به همراه دیگران”، نوشته جان سی. مکسول و به ترجمه شیوای سیدامین الله علوی توسط انتشارات مهربان در تهران به چاپ رسیده است. این کتاب بسیار مختصر و مفید، مقوله مدیریت و رهبری را از دیدگاه جان مکسول مورد بررسی قرار داده است.
این کتاب، توسط یکی از برجستهترین نویسندگان، بانفوذترین متخصصان رهبری جهان و در عین حال یک رهبر جهان بازرگانی و دارای امتیازات بسیار که در شرح حال نویسنده نوشته شده است، یکی از پر خوانندهترین کتابهای این نویسنده است که در سال ۲۰۱۷ نوشته و منتشر شده است. دکتر جان مکسول موضوعهای پیچیده زیادی را در قالب یک داستان شخصی در زمینه رهبری به رشته تحریر درآورده است.
این کتاب شامل شش فصل است که در هر فصل موضوع جداگانه ای توسط نویسنده عنوان شده است و مجموع آن شامل عناصر پیشرفت و تکامل فردی و اجتماعی و رسیدن به زندگی مهم و با اهمیت است. زندگی بامعنا و مفهوم و ایجاد تغییر و تحول در زندگی فردی و گروهی یا سازمانی آنگونه که برای هر کسی میسر باشد از طریق کمک به پیشرفت دیگران و توجه به آنان بیش از توجه به خود بخشی از کتاب است. چگونگی احترام به دیگران و به دستآوردن موفقیت و اهمیت در زندگی مورد اشاره مکرر نویسنده قرار گرفته است.
مطالب بسیار ظریفی با ذکر مثالهای روشن بیان شده است و اینکه چگونه میتوانیم با دیگران مرتبط شویم. عواملی که ما را به دیگران متصل میکند مانند فرصتها، امکانات، عقاید و باورها و در نهایت چالش برای رسیدن به مقصود و حتی نوشتن هدف به صورت رویایی که ممکن است نگارش آن مدتها به طول انجامد ولی قابل عمل باشد با شیوه عملی و ذکر نمونه آمده است. تفکر مثبت و خودانگاره نیرومندی از خویشتن، جز مواردی است که بر آن تأکید شده است.
مکسول 12 شرط برای انتخاب شریک ذکر میکند که در هر یک را برای انتخاب در زمینه های شخصی و بازرگانی توضیح میدهد که جلوی بسیاری از انتخاب های غلط را میگیرد. جان مکسول شرح میدهد که چگونه میتوانید اشتیاق شخصی و فردی را با استعداد رهبری به گونه ای به هم آمیخت که به بالاترین موفقیت ها برسید. با پیدا کردن افراد ه مفکر و اول قراردادن دیگران در زندگی، نیروی مثبت چند برابر میتوان ایجاد کرد.
وی در قالب داستانی شخصی میگوید که چگونه به شناختهترین خبرگی در رهبری در جهان مشهور شده است. وی در پایان هر فصل چند عنوان کوتاه را مطرح میکند و از خواننده میخواهد که با دقت به آنها پاسخ دهد.
مطالعه این کتاب، به کلیه فعالان حوزه مدیریت و رهبری، اساتید دانشگاه، دانشجویان، مدیران موسسات و رهبران شرکتها و بنگاه های بازرگانی و همه کسانی که به دنبال یک کتاب مفید و به روز در خصوص مدیریت و رهبری هستند، توصیه میشود.
کتاب مذاکره، با عنوان “10مقالهای که از هاروارد که باید بخوانید”، نوشته دیپاک مالوترا و ترجمه محمدرضا گودرزی، با رویکرد بررسی و آموزش مذاکره استخدامی، توسط نشر مهربان در تهران به چاپ رسیده است. این کتاب از دسته کتابهایی است که بر اساس مقالات هاروارد نوشته شده است. این کتاب، یکی از کتابهای موفق در زمینه مذاکره است که خوشبختانه در کشورما ترجمه شده و در دسترس علاقهمندان قرار گرفته است.
هر مذاکرهای ممکن است بههزار دلیل به نتایج بد ختم شود. با اینحال انواع مختلفِ خطاهای مذاکره همواره بازهم تکرار میشوند. در این مقاله، نویسنده به کاوش اشتباهات، و مقایسۀ روشهای خوب و بد در مذاکره میپردازد. در این مقاله، بخشی از این کتاب بصورت خلاصه آورده شده است.
مذاکرات پیشنهاد شغلی به ندرت آسان است. سه سناریوی معمول را در نظر بگیرید:
شما در دور سوم کنفرانس شغلی در شرکتی که آن را دوست دارید هستید، اما در این حین شرکتی که شما آن را معتبرتر میدانید، از شما دعوت میکند. ناگهان اولین کارفرما به دنبال شکار میرود:” همانطور که میدانید، ما کاندیدهای زیادی را مورد توجه قرار میدهیم. ما از شما خوشمان آمده و امیدواریم که این احساس متقابل باشد. اگر به شما پیشنهاد رقابتی داده شود، آن را قبول خواهید کرد؟”
شما پیشنهادی برای شغلی که از آن لذت میبرید دریافت کردهاید، اما حقوق آن کمتر از چیزی است که فکر میکنید شایستگی آن را دارید. شما از رئیس خود می پرسید که آیا او انعطاف پذیری دارد یا خیر. وی پاسخ می دهد: “ما معمولاً افراد با سابقه شما را استخدام نمی کنیم و فرهنگ دیگری در اینجا داریم.” ” این شغل فقط مرتبط به پول نیست. آیا شما آن را نمی پذیرید مگر اینکه حقوقتان را افزایش دهیم؟ “.
شما به مدت سه سال با خوبی و خوشی در شرکت تان کار کردهاید، اما کارفرما میگوید که شما میتوانید پول بیشتری در جای دیگر بدست آورید. شما نمیخواهید استعفا دهید، اما انتظار دارید به طور عادلانه جبران شود، بنابراین میخواهید درخواست اضافهحقوق کنید. متاسفانه، بودجهها کم هستند، و این در حالی است که مردم سعی میکنند از طریق پیشنهادهای شغلی به داخل نفوذ کنند و جای شما را بگیرند، رئیس شما واکنش خوبی نشان نمیدهد. شما چه کار میکنید؟
هر یک از این موقعیت ها به نوع خود دشوار است – و نشانگر چگونگی پیچیدگی مذاکرات کاری و شغلی است. در بسیاری از شرکتها، خسارت به شکل فزایندهای به شکل سهام، گزینهها و پاداشهای مرتبط با عملکرد شخصی و گروهی صورت میگیرد. در استخدام MBA، بیشتر شرکتها از “انفجار” پیشنهادها یا پاداش های امضایی در مقیاس لغزشی براساس زمانی که یک کاندید شغل را میپذیرد استفاده میکنند، و تلاش برای مقایسه پیشنهادها را پیچیده میکند. با تحرکات اجرایی در بالا، افرادی که برای موقعیتهای شغلی مشابه رقابت میکنند، اغلب دارای سابقه های بسیار متفاوت، نقاط قوت و مزیت هستند و برای کارفرمایان تعیین معیارها یا ایجاد بستههای استاندارد دشوار است.
در برخی صنایع نیز، بازار کار ضعیف، کاندیدا را با گزینههای کمتر و قدرت نفوذ کمتری همراه کردهاست، و کارفرماها موقعیت بهتری دارند تا شرایط را دیکته کنند. آنهایی که بیکار هستند، یا کار فعلی آنها متزلزل به نظر میرسد، شاهد کاهش بیشتر قدرت چانه زنی خود بودهاند.
من به عنوان یک پروفسور که موضوع را مطالعه و تدریس میکند، اغلب به دانش آموزان فعلی و سابق خود توصیه میکنم که روی این زمینه کار کنند. چندین سال است که در حال تهیه یک ارائه در مورد این موضوع به دانش آموزان فعلی هستم. (برای دیدن ویدئوی این گفتگو، به سایت www.NegotiateYourOffer.com بروید.). هر وضعیتی منحصر به فرد است، اما برخی استراتژیها، تاکتیکها و اصول میتوانند به شما کمک کنند تا بسیاری از مسائل پیش روی افراد در مذاکره با کارفرمایان را حل کنید. در اینجا ۱۵ قانون برای راهنمایی شما در این مباحث وجود دارد.
قوانین اهمیت تمایل را دست کم نگیرید
این موضوع خیلی ساده به نظر میرسد، اما حیاتی است: مردم برای تو مبارزه میکنن تنها درصورتی که تو رو دوست داشته باشن. هر کاری که در یک مذاکره انجام دهید که شما را کمتر دوست داشتنی کند، شانس شما را کاهش میدهد که طرف مقابل به شما پیشنهاد بهتری بدهد. این چیزی فراتر از مودب بودن است؛ این در مورد مدیریت برخی تنشهای اجتنابناپذیر در مذاکره است، مانند درخواست برای چیزی که شما سزاوار آن هستید بدون اینکه حریص به نظر برسید، و با اشاره به کاستیهای موجود در این پیشنهاد، بدون اینکه به نظر بیاهمیت جلوه کند، و بدون ایجاد مزاحمت مقاوم باشد. مذاکره کنندگان معمولاً می توانند با ارزیابی از این مشکلات جلوگیری کنند.
به آنها کمک کنید تا درک کنند که چرا شما لایق چیزی هستید که میخواهید
دوست داشتن شما برای آنها کافی نیست. آنها همچنین باید باور کنند که شما ارزش پیشنهادی که میخواهید را دارید. هرگز اجازه ندهید پروپزالتان برای خودش صحبت کند – همیشه داستانی را تعریف کنید که همراه آن باشد. فقط خواست خود را بیان نکنید (۱۵ % حقوق بالاتر، مثلا، یا اجازه برای کار کردن از خانه یک روز در هفته)؛ دقیقا توضیح دهید که چرا این کار موجه است (دلایلی که شما شایستگی دریافت پول بیشتری نسبت به دیگر افرادی که استخدام شدند یا اینکه بچههای شما در روزهای جمعه از مدرسه به خانه باز میگردند). اگر هیچ توجیهی برای درخواستتان وجود نداشته باشد، عاقلانه نیست که آن را ارائه کنید. دوباره، به تنش ذاتی بین دوست داشتنی بودن و توضیح اینکه چرا سزاوار بیشتر هستید، توجه داشته باشید: اگر فکر نکرده اید که چگونه به بهترین وجه برای انتقال پیام خود فکر نکرده اید ، پیشنهاد اینکه شما بطور خاص ارزشمندتر باشید می تواند شما را متکبر جلوه دهد.
بطور واضح روشن کنید که میتوانند شما را تحت استخدام خود داشته باشند
مردم نمیخواهند سرمایه سیاسی یا اجتماعی خود را صرف پیشنهادی قویتر یا بهتر کنند اگر آنها شک داشته باشند که در پایان روز، شما هنوز میخواهید بگویید: ” نه، ممنون”. چه کسی میخواهد یک اسب آرام برای یک شرکت دیگر باشد؟ اگر قصد دارید برای یک بسته بهتر مذاکره کنید، مشخص کنید که در مورد کار کردن برای این کارفرما جدی هستید. گاهی اوقات شما افراد را وادار میکنید که با این توجیه که همه شما را میخواهند، از شما استفاده کنند و کمک بخواهند. اما هر چه بیشتر این شیوه را بازی کنید، بیشتر آنها فکر میکنند که به هر حال حاضر نخواهند شد از شما استفاده کنند، پس چرا از مراحل عبور میکنید؟ اگر قصد دارید تمام گزینههایی که به عنوان اهرم دارید را ذکر کنید، باید با گفتن این که چرا – یا تحت چه شرایطی – از صرفنظر کردن از یک پیشنهاد و قبول پیشنهاد دیگر، خوشحال خواهید بود، تعادل ایجاد کنید.
فرد را در آن سوی میز درک کنید
شرکتها مذاکره نمیکنند؛ مردم این کار را میکنند. و قبل از اینکه بتوانید فردی که روبروی شما نشستهاست را تحتتاثیر قرار دهید، باید او را درک کنید. علایق و نگرانیهای فردی او کدامند؟ به عنوان مثال، مذاکره با یک رئیس آیندهنگر از مذاکره با نماینده منابع انسانی بسیار متفاوت است. شاید شما میتوانید با سوالاتی در مورد جزئیات این پیشنهاد از طرف دومی استفاده کنید، اما نمیخواهید کسی را ناراحت کنید که ممکن است با تقاضاهای به ظاهر کوچک به مدیر شما تبدیل شود. در طرف دیگر، منابع انسانی ممکن است مسئول استخدام ۱۰ نفر و بنابراین بیمیل به شکستن سوابق باشند، در حالی که رئیس، که مستقیما از پیوستن شما به شرکت سود خواهد برد، ممکن است برای شما یک درخواست ویژه داشته باشد.
محدودیتهای آنها را درک کنید
آنها ممکن است شما را دوست بدارند. آنها ممکن است فکر کنند که شما شایستگی هر چیزی که میخواهید را دارید. اما آنها هنوز ممکن است آن را به شما ندهند. چرا؟ از آنجا که آنها محدودیتهای محکمی مانند مسائل حقوقی دارند، هیچ مذاکرهای نخواهد توانست آن را از بین ببرد. وظیفه شما این است که بفهمید آنها در کجا انعطافپذیر هستند و کجا نه. برای مثال، اگر شما با یک شرکت بزرگ صحبت میکنید که ۲۰ نفر را در همان زمان استخدام میکند، احتمالا نمیتواند حقوق بالاتری نسبت به بقیه به شما بدهد. اما ممکن است در شروع تاریخها، زمان تعطیلات و امضای مزایا، انعطافپذیر باشد. از طرف دیگر، اگر در حال مذاکره با یک شرکت کوچکتر هستید که هرگز فردی را در نقش شما استخدام نکرده، ممکن است امکان وجود داشته باشد تا پیشنهاد حقوق اولیه یا عنوان شغل را تنظیم کند اما نه چیزهای دیگر. هرچه محدودیتهای بیشتری را درک کنید، احتمال بیشتری وجود دارد که بتوانید گزینههایی را پیشنهاد کنید که مشکلات هر دو طرف را حل کنند.
برای سوالات دشوار آماده باشید
بسیاری از نامزدهای شغلی با پرسشهای دشواری مواجه شدهاند که امیدوار بوده اند با آنها روبرو نشوند: آیا پیشنهاد دیگری دارید؟ اگر ما فردا موردی را به شما پیشنهاد کنیم، میگویید بله؟ آیا ما انتخاب اصلی شما هستیم؟ اگر آماده نیستید، ممکن است چیزی بگویید: طفره رفتن، یا بدتر، جواب نادرست. توصیه من این است که هرگز در یک مذاکره دروغ نگویم. این کار اغلب به آسیب رساندن به شما منجر میگردد، و غیراخلاقی است. خطر دیگر این است که با یک سوال سخت مواجه شوید، ممکن است برای راضی کردن و پایان بخشیدن به اهرم فشار بیش از حد تلاش کنید. نکته این است: شما باید برای سوالات و موضوعاتی که شما را در حالت تدافعی قرار میدهند آماده شوید، منتظر باشید احساس ناراحتی بکنید و یا نقاط ضعف خود را افشا کنید. هدف شما این است که صادقانه پاسخ دهید بدون اینکه به یک کاندیدای غیر محتمل نگاه کنید و بدون اینکه بیش از حد قدرت چانه زدن داشته باشید. اگر در مورد نحوه پاسخ دادن به سوالات دشوار فکر کردهاید، احتمالا یکی از این اهداف را بدست خواهید آورد.
بر روی نیت و قصد سوالکننده تمرکز کنید، نه به سوال
اگر، با وجود آمادگی شما، کسی از زاویهای به شما بپردازد که انتظارش را ندارید، این قانون ساده را به یاد داشته باشید: این سوال نیست که مهم است بلکه هدف سوالکننده است. اغلب این سوال چالش برانگیز است، اما قصد سوالکننده خوب است. یک کارفرما که از شما سوال میکند که آیا فورا یک پیشنهاد را قبول میکنید، ممکن است به سادگی علاقمند به دانستن این موضوع باشید که آیا شما واقعا در مورد این شغل هیجانزده هستید یا نه. یک سوال در مورد اینکه آیا پیشنهادهای دیگری برای بیان گزینههای ضعیف شما طراحی شدهاست یا نه، به سادگی یاد بگیرید که چه نوع جستجو شغلی را انجام میدهید و اینکه آیا این شرکت شانس کسب شما را دارد یا نه. اگر این سوال را دوست نداشته باشید، بدترین را فرض نکنید. در عوض، پاسخ به روشی که شما فکر میکنید قصد و نیت چیست، و یا برای توضیح این مشکل که مصاحبهکننده قصد دارد آن را حل کند، سوال را مطرح میکند. اگر در یک مکالمه صادقانه در مورد آنچه بعد از انجام مصاحبه قصد رسیدن به آن را دارد ، صحبت کنید و تمایل خود برای کمک به او برای حل هر موضوعی که در نظر دارد را نشان دهید، هر دوی شما برد خواهید کرد.
کل معامله را در نظر بگیرید
متاسفانه برای بسیاری از مردم، “مذاکره برای یک پیشنهاد شغلی” و “مذاکره برای یک حقوق” مترادف است. اما بیشتر رضایت شما از این شغل از عوامل دیگری ناشی میشود که شما میتوانید به راحتی مذاکره کنید تا حقوق بر روی ارزش کل قرارداد تمرکز کنید: مسئولیتها، محل، سفر، انعطاف در ساعات کاری، مزایای رشد و ترفیع، مزایا، پشتیبانی برای ادامه تحصیل و غیره. فقط به این فکر کنید که چطور میخواهید پاداش بدهید، اما هم چنین زمانی شما ممکن است تصمیم بگیرید که یک دورهای را ترسیم کنید که در حال حاضر کمتر به شما پول میدهند، اما بعدا شما را در موقعیت بهتری قرار خواهند داد.
در مورد مسائل مختلف به طور همزمان بحث کنید، نه به صورت سریالی و پشت سر هم
اگر فردی به شما پیشنهادی کند و به طور قانونی نگران بخشهایی از آن هستید، شما معمولا بهتر است فورا تمام تغییرات مد نظر را پیشنهاد کنید. نگویید، ” حقوق کمی پایین است. آیا میتوانید کاری در این باره انجام دهید؟ ” و بعد، زمانی که مشغول کار شوید “اکنون دو چیز دیگر وجود دارد که من دوست دارم.” اگر تنها یک چیز را در ابتدا درخواست کنید، ممکن است فرض کند که دریافت پیشنهاد (یا حداقل تصمیمگیری)شما را آماده خواهد کرد. اگر به گفتن “و یک چیز دیگر” ادامه دهید، بعید است که او در حالتی بخشنده و یا درک کننده باقی بماند. علاوه بر این، اگر بیش از یک درخواست داشته باشید، به سادگی تمام چیزهایی که میخواهید را ذکر نکنید – A، B، C و D؛ همچنین اهمیت نسبی هر یک از آنها را نشان دهید. در غیر این صورت، او ممکن است دو چیزی که برای شما ارزشمند است را انتخاب کند، چون به راحتی به شما کمک میکند، و احساس میکنید که بصورت نیمه راه شما را کمک کردهاست. سپس پیشنهادی خواهید داشت که چندان بهتر نیست و یک شریک در مذاکره است که فکر میکند هدف او به سرانجام شدهاست.
تنها به قصد مذاکره، مذاکره نکنید
در مقابل این وسوسه مقاومت کنید تا ثابت کنید که یک مذاکرهکننده بزرگ هستید. دانشجویان MBA که یک کلاس مذاکره را اخذ کردهاند با این مسئله مواجه هستند: آنها از اولین فرصت برای رسیدن به هدف استفاده میکنند، که مرتبط با یک کارفرمای احتمالی است. توصیه من: اگر چیزی برای شما مهم است، کاملا بر سر آن مذاکره کنید. اما بر سر هر چیز کوچک چانه نزنید. مبارزه برای گرفتن کمی حق بیشتر میتواند افراد را به روش اشتباهی سوق دهد و میتواند توانایی شما برای مذاکره با شرکت مرتبط با توانایی شما را محدود کند، زمانی که ممکن است موارد دیگر بیشتر اهمیت داشته باشد.
از طریق زمانبندی پیشنهادی فکر کنید
در آغاز یک جستجوی شغلی، شما اغلب میخواهید حداقل یک پیشنهاد داشته باشید تا احساس امنیت کنید. این امر به ویژه در مورد افرادی که یک دوره آموزشی را به پایان می رسانند صادق است ، وقتی همه مصاحبه می کنند و برخی از آنها پیروزی های اولیه را جشن می گیرند. از قضا ، دریافت پیشنهاد اولیه می تواند مشکل ساز باشد: زمانی که یک شرکت پیشنهاد ارائه میدهد، به زودی انتظار پاسخ منطقی خواهد داشت. اگر میخواهید چندین شغل را در نظر بگیرید، مفید است که تمام پیشنهادهای شما به هم نزدیک شوند. بنابراین از کند کردن روند با یک کارفرمای احتمالی یا سرعت بخشیدن آن با دیگری، به منظور داشتن تمام گزینههای شما در یک زمان نترسید. این در واقع یک بالانس است: اگر بیش از حد فشار میآورید و یا زیادهروی میکنید – شرکت ممکن است سود خود را از دست بدهد و یک نفر دیگر را استخدام کند. اما راههای ظریفی برای حل این مشکلات وجود دارد. برای مثال، اگر میخواهید یک پیشنهاد را به تعویق بیندازید، ممکن است درخواست مصاحبه دوم یا سوم را داشته باشید.
پرهیز کنید، بیتوجهی کنید، و یا هیچ نوع اولتیماتومی ندهید
مردم دوست ندارند که به آنها بگویند ” این کار را انجام بده یا نده” پس از اولتیماتوم دادن اجتناب کنید. گاهی اوقات ما این کار را ناخواسته انجام میدهیم – فقط سعی داریم قدرت نشان بدهیم، یا ناامید میشویم، و راه اشتباه پیش میرود. طرف مقابل شما ممکن است همین کار را بکند. رویکرد شخصی من به هنگام اولتیماتوم این است که قرار است به سادگی آن را نادیده بگیرم، زیرا در بعضی از مواقع ممکن است کسی که آن را (اولتیماتوم) داده است متوجه شود که می تواند معامله را زیر پا بگذارد و می خواهد آن را پس بگیرد. او میتواند این کار را خیلی راحتتر و بدون از دست دادن اعتبار انجام دهد بدون اینکه هرگز مورد بحث قرار بگیرد. اگر کسی به شما بگوید، ” ما هرگز این کار را انجام نخواهیم داد” به آن فکر نکنید و مجبورش نکنید که آن را تکرار کند. در عوض ممکن است بگویید: ” با توجه به اینکه ما امروز کجا هستیم، ممکن است مشکل باشد. شاید بتوانیم در مورد X، Y و Z صحبت کنیم.” وانمود کنید که اولتیماتوم هرگز داده نشده و او را از این که وفادار به آن شود ، باز دارید. اگر واقعی باشد ، او با گذشت زمان این مسئله را روشن می کند.
یادت باشه، اونا بیرون نمیان تا تو رو بگیرن
مذاکرات سخت درمورد حقوق یا تاخیرهای طولانی در تایید پیشنهاد رسمی این احتمال را می دهد که کارفرمایان احتمالا آن را برای شما فراهم میکنند. اما اگر شما به اندازه کافی در این فرآیند هستید، این افراد از شما خوششان خواهد آمد و میخواهند به دوست داشتن خود ادامه دهند. تمایل به اقدام در یک مساله خاص ممکن است به سادگی محدودیتهایی را منعکس کند که شما احتمالا شکرگزارش نخواهید بود. در تماس باش، اما صبور باش. و اگر شما نمیتوانید صبور باشید، با عصبانیت و یا عصبانیت تماس نگیرید؛ بهتر است با پرسیدن در مورد زمان شروع کنید، و اینکه آیا کاری هست که شما بتوانید انجام دهید تا به حرکت در مسیر کمک شود.
سر میز بمان
به خاطر داشته باشید: چیزی که امروز قابل مذاکره نیست فردا ممکن است قابل مذاکره باشد. در طول زمان، علایق و محدودیتها تغییر میکنند. وقتی یک نفر میگوید نه، چیزی که او میگوید این است: “با توجه به اینکه امروز چطور دنیا را میبینم، نه”. یک ماه بعد، همان فرد ممکن است بتواند کاری را انجام دهد که قبلا نمیتوانست انجام دهد، چه تمدید مهلت پیشنهاد یا افزایش حقوق شما. فرض کنید که یک رئیس درخواست شما برای کار کردن از خانه در روزهای جمعه را رد میکند. شاید این به این دلیل است که او هیچ انعطاف در مورد این موضوع ندارد. اما این احتمال هم وجود دارد که شما هنوز اعتماد لازم برای ایجاد احساس راحتی در مورد این مساله را ندارید. شش ماه بعد، احتمالاً وضعیت بهتری خواهید داشت تا او را ترغیب کنید که کار خود را از دفتر دور کنید. مایل باشید به مکالمه ادامه دهید و دیگران را تشویق کنید تا به مسائلی که هنوز حلنشده یا حلنشده باقی ماندهاست، بازبینی کنند.
یک حس چشمانداز را حفظ کنید
این آخرین و مهمترین نکته است. اگر مذاکرهای که در آن هستید در طرف اشتباه هستید می توانید مانند یک طرفدار مذاکره کنید و هنوز هم از دست ندهید. در نهایت، رضایت شما کمتر به پیروزی در مذاکره بستگی دارد، و بیشتر آن است که کار را درست انجام دهید. تجربه و تحقیقات نشان میدهند که این صنعت و عملکرد که در آن شما انتخاب میکنید، مسیر شغلی تان، و تاثیرات روز به روز بر شما (مانند روسا و همکاران)میتواند بسیار مهمتر از جزئیات یک پیشنهاد باشد. این رهنمودها باید به شما کمک کند به طور موثر مذاکره کنید و پیشنهادی که شایسته آن هستید را به دست آورید، اما آنها باید تنها بعد از یک جستجوی متفکرانه و کل نگر برای اطمینان از اینکه مسیری که انتخاب میکنید، شما را به جایی که میخواهید بروید، هدایت کنند.
این خلاصه، بخش مفیدی از کتاب مذکور بود که در این مقال آورده شد. لازم به ذمر است که یک نسخه از این مقاله(کتاب)، در نشریه “مرور کسبوکار هاروارد” در آوریل ۲۰۱۴ نیز، به چاپ رسیده است. مطالعه این کتاب به کلیه مدیران، فروشندگان، دانشجویان و فعالان اقتصادی توصیه میشود.
کتاب اثر مرکب یکی از شاهکارهای دارن هاردی، به اهتمام لطیف احمدپور و میلاد احمدی توسط انتشارات شریف در تهران به چاپ رسیده است. این کتاب بدون شک یکی از بهترین و کاربردی ترین کتابها در زمینه مدیریت فردی است.
اثر مرکب(The Compound Effect)، نام کتابی است که توسط دارن هاردی نوشته شده و این واژه ابداع او برای شرح این اثر و توضیح آن است. این اثر بر مقوله اصرار و تداوم و اصل بهبود حرکت و تاثیر مضاعف تکیه دارد. بطور تعریف گونه، اثر مرکب به معنای به دست آوردن پاداش های بزرگ از طریق مجموعه ای از انتخاب های کوچک و هوشمندانه است. بدان معنی که بتوان با برداشتن قدم های مثبت بسیارکوچک که خیلی به چشم نمیآیند، در مدت زمان مشخص به نتایج بزرگی دست پیدا کرد. این اصل کلی از تجمیع انتخاب های کوچک و هوشمندانه، پایداری و ثبات قدم و زمان جهت ایجاد تفاوت های بنیادین بدست میآید.
دارن هاردی نویسنده، ناشر، مدیر و سخنران محبوب و موفق آمریکایی و دبیرمجله مشهور موفقیت در آمریکاست. او به دلیل شغلش، طی مصاحبههای فراوان و با صدها مدیر و کارآفرین موفق و برتر جهان گفتگو کرده و رازها و روشهای آنها را بررسی نمود. دارن هاردی با راه اندازی شبکههای تلویزیونی در زمینه موفقیت و اثرگذاری فراوان در این حوزه و راه اندازی شرکتها و مجموعه های مختلف و مشاوره به مجموعه های متعدد توانسته به عنوان یکی از کارآفرینان مطرح و موفق در سطح دنیا به شمار رود.
این کتاب گرچه دارای بنیان مشترک با اکثر سخنرانی ها و کتاب های موفقیت است که بر تلاش، امید، تغییر و قدرت درون انسان تاکید دارند، اما اثرگذاری و تحولی که میتواند در انسان ایجاد کند و زاویه نگاه جدید و همچنین پیشنهادات کاربردی، عملیاتی، جالب توجه و اثرگذاری که مطرح می نماید، موجب می گردد خواننده را از ابتدا تا انتها با خود همراه کند. این کتاب برای معرفی اثر مرکب نوشته شده و تاکید دارد که موفقیت تنها در نتیجه ایجاد اثر مرکب به دست میآید.
همانگونه که اشاره شد، اثر مرکب اصل به دست آوردن پاداش های بزرگ از طریق مجموعه ای از انتخابهای کوچک مثبت است. این اثر با فرمول زیر شناخته میشود.
انتخاب های کوچک و هوشمندانه + پایداری و ثبات قدم + زمان = نتیجه خارقالعاده
کتاب عادتهای اتمی با عنوان “راهی آسان و اثبات شده برای ترک عادتهای بد و جایگزینی عادتهای خوب”، نوشته جیمز کلییر به ترجمه محمد علی نژاد، توسط انتشارات مهربان در سال 98 در تهران به چاپ رسیده است. این کتاب درباره مدیریت تغییر عادات است. فرقی نمیکند که ما، چه هدفی را در زندگی دنبال میکنیم. عادتهای اتمی، به ما چارچوبی اثبات شده برای بهبود زندگی خود ارائه میکند. جیمز کلیر، یکی از متخصصان پیشرو در زمینه خلق عادت، در این کتاب از راهبردهای عملی پرده بر میدارد که به ما آموزش میدهد چگونه عادتهای خوبی خلق کرده و از شر عادتهای بدمان که منجر به نتایج نامطلوب میشوند، رها شویم.
اگر ما در تغییر عادتهای خود دچار مشکل هستیم، مشکل از ما نیست، مشکل از سیستم ماست. عادتهای بد بارها و بارها خودشان را تکرار میکنند نه به این خاطر که ما نمیخواهیم تغییر کنیم بلکه به این خاطر که ما سیستم غلطی را برای تغییر انتخاب کردهایم. ما به سطح اهدافمان صعود نمیکنیم بلکه سطح سیستمهای خود سقوط خواهیم کرد. بنابراین داشتن یک سیستم مناسب میتواند ما را به قله موفقیت برساند.
کلیر به دلیل تواناییهایش در تبدیل موضوعات پیچیده به رفتارهای سادهای که میتوان هر روز به سادگی انجام داد، شناخته شده است. در این کتاب، او با آوردن ایدههایی اثبات شده از علوم زیستی، روانشناسی و روانپزشکی یک راهنمای ساده و قابل درک برای خوانندگان ارائه میکند تا با کمک آن به خلق عادتهای جدید خوب روی آورده و عادتهای بد خود را ترک کنند. در این کتاب داستانهایی واقعی ازقهرمانان و مدالآوران المپیکی، پزشکان متبحر، کمدینها و رهبران کسبوکار نقل کرده و نشان میدهد که چگونه تغیییر عادت منجر به موفقیت آنها در رشتههایشان شده است. این کتاب به ما میآموزد که چگونه برای عادتهای جدیدمان زمان ایجاد کنیم، چگونه بر کمبود اشتیاق و انگیزه فائق آیید و چگونه زمانی که شکست میخوریم دوباره در مسیر موفقیت بازگردیم. به طور خلاصه، عادتهای اتمی، نحوه تفکر ما در خصوص پیشرفت و موفقیت را تغییر داده و به ما ابزار و راهبردهای موردنیاز برای ایجاد تحول در عادتهایمان را میدهد.
جوایز و افتخارات کتاب
پرفروشترین کتاب والاستریت ژورنال، یواسای تودی، هفتهنامه پاپلیشر.
یکی از هفت کتاب برتر حوزه کسبوکار سال 2018 از دیدگاه Fast Company.
یکی از بهترین کتابهای خودکمکی سال 2018 از نگاه اینسایدر.
یکی از پرفروشترین کتابهای نیویورک تایمز.
نظرات بزرگان درباره کتاب
کتابی کاملا کاربردی و مفید. جیمز کلیر در این کتاب اطلاعاتی اساسی در خصوص خلق عادت را چنان با قلمی روان ارائه میدهد که ما میتوانید با تمرکز کم نیز مطالب زیادی از آن یاد بگیرید.
مارک منسون، نویسنده کتاب پرفروش “هنر ظریف گرفتار نشدن”
جیمز کلیر سالهای بسیاری را صرف مطالعه علم عادتها کرده است. این کتاب که ثمره این پژوهش بزرگ است در واقع به مثابه دفترچه راهنمایی برای ترک عادتهای بد و خلق عادتهای خوب به مار میرود.»
آدام گرنت، نویسنده کتاب پرفروش “بده و بستان” و “گزینه B”
کتابی ویژه که نگرش ما به زندگی را تغییر میدهد.
رایان هالیدی، نویسنده کتاب پرفروش “مانع دوست ما و نفس دشمن ماست”.
به عنوان یک پزشک همواره در تلاش بودهام تا برای بیمارانم عادتهای در خصوص سلامتی خلق کنم که منجر به کاهش بیماریهای آنها شود و عادتهای اتمی همان کتابی بود که مدت بسیاری دنبالش میگشتم. این کتاب دارای نکاتی عملی است که من میتوانم به بیمارانتم آموزش دهم. محتوای کتاب بسیار ساده و اثرگذار است و به نظر من باید در تمام دانشکدههای پزشکی تدریس شود.
لوری مارابس، پزشک بازنشسته نیروی هوایی آمریکا
عادتهای اتمی کتابی فوقالعاده برای مطالعه است. من از آن چیزهای زیادی یاد گرفتم و گمان میکنم برای بسیاری از مردم سودمند باشد.
گیل کینگ، ستون نویس مجله اوپرا
در عادتهای اتمی، جمیز کلیز نشان میدهد که چگونه بر کمانگیزگی غلبه کنیم و با تغییر محیط اطراف خود به موفقیت رسیده و عادتهای جدید و بهتری برای خود خلق کنیم.
مجله اینترنتی گلیمور
عادتهای اتمی برای افرادی که به دنبال ترک عادتهای بد خود بوده و میخواهند به سلامت، تندرستی، آزادی مالی، روابط عالی و زندگی خوب برسند، کتاب فوقالعاده سودمندی است.
کتاب “ادب فرد به ز دولت او”، تالیف دکتر لیلا جراحی (استاد دانشگاه)، در سال 97 چاپ شده و در نیمه دوم سال 98 توسط انتشارات مهربان در تهران به چاپ دوم رسید.
کتاب”ادب فرد به ز دولت اوست” نوشته دکتر لیلا جراحی، کتابی درباره آداب معاشرت است. در این اثر درباره شیوههای رفتار صحیح در حضور جمع، سخن گفتن، راه رفتن، نشستن، میهمانی رفتن، صرف غذا و رفتار در بسیاری موقعیتهای اجتماعی دیگر است. عموما در مدرسه، دبیرستان و دانشگاه، موضوعات درسی و علمی به وفور آموزش داده میشود. اما چیزی که واقعا جای آن در فرهنگ آموزش ما خالی است، آموزش چگونه زندگی کردن و چگونه معاشرت کردن است. کشورهای مختلف کتابها و آموزشهای فرهنگی و آداب دانی زیادی دارند. بسیاری از کشورها حتی چندین ترم از زمان تحصیل دانشجویان را صرف آموختن فرهنگ، تاریخ، آداب معاشرت و آموزش زندگی و روابط اجتماعی به آنها میکنند.
درست است که نياکان ما به آداب معاشرت و رعايت نزاکت فردی و اجتماعي توجه بسيار زيادی داشتند. اما این مهم امروزه نه جایگاه مدون و درستی دارد و نه مشخص است که چه کسی متولی آموزش آن است. ایران نخستین کشوری بود که یکتاپرست شد. نیاکان ما در ایران باستان، تأکيد داشتند که فرزندانشان افکار، گفتار و رفتار نيکو و پسنديده داشته باشند و طبيعت و مردم و والدين خود را دوست بدارند و به ايشان احترام بگذارند و همچنين از آنجاييکه معتقد بودند که دروغگويي سرآغاز تمام زشتيها و پليديها بوده و فرد دروغگو به سراي ناپاکان(دوزخ) خواهد رفت از سن پنج سالگي به فرزندان خود راستگويي که يکي از ارکان آداب معاشرت است را آموزش میدادند.
ما نمی توانیم اطرافیانمان را مجبور کنیم که ما را دوست داشته باشند. اما می توانیم با رعایت مواردی نظیر بهداشت فردی، ادب و متانت، اعتدال در کلام و رفتار، درستکاری، صداقت، راستگویی، رازداری، عدم کنجکاوی در زندگی فردی و اجتماعی دیگران، احترام به حقوق سایرین، وقت شناس بودن، داشتن پوشش مناسب با زمان و مکان و در یک کلام داشتن افکار، گفتار و کردار نیک، کاری کنیم که سایرین ما را دوست داشته باشند و با دیده اعتماد و احترام به ما بنگرند.
کتاب “ادب فرد به ز دولت اوست”، بصورت کاربردی اشاره به همین موارد دارد. این کتاب بصورت کاربردی و آموزشی گام به گام، شیوه تعامل درست با اجتماع را به ما خواهد آموخت. مطالعه این کتاب به تمامی افراد در هر صنف و جایگاهی، توصیه میشود.
کتاب طراحی خدمات کسبوکار، با موضوع “راهنمای عملی برای بهینه سازی تجربه مشتری”، نوشته بن ریسون، لاورانز لاولی و مروین براند فلو به ترجمه شیوای دکتر امین اسداللهی و شاهین دشتستانی نژاد است. این کتاب توسط انتشارات مهربان در تهران به چاپ رسیده است. این کتاب یکی از کتابهای بسیار مفید در عرصه خدمات کسب و کار است. این کتاب پس از مدت کوتاهی به چاپ دوم رسید.
شرکت های خدماتی سهم عمدهای در ایجاد ارزش افزوده برای مشتریان دارند و عده زیادی از افراد، کسب و کار خود را بر پایه ارائه خدمات، مزیتی که قابل لمس، اندازه گیری و نگهداری نیست بنا نهادهاند. این کسب و کارها بجای محصول، خدمات ارائه میکنند. به عنوان نمونه میتوان از کسب و کارهایی مانند خدمات مشاورهای، خدات درمانی، خدمات رفاهی، خدمات مسافرتی نام برد. خدمات، به خودی خود موجبات رضایت مشتری را فراهم نمیکنند زیرا قابل لمس نبوده و تا دریافت نشده، نمیتوان آنها را از نظر کیفیت بررسی و مقایسه نمود. همین عامل باعث شده که نوع خاصی از بازاریابی که رضایت مشتریان را در بردارد، طلب کند. که بازاریابی خدمات نام دارد. در بازاریابی خدمات، شرایطی ایجاد میشود که صاحبان کسب وکار، امکاناتی را فراهم نمایند که کالاهای خدماتی قابل لمس شوند و درخواست کنندگان خدمات از کیفیت آن بدون آنکه آن را لمس نمایند، مطمئن شوند و صاحبان کسب و کار ارائه دهنده خدمات، به راحتی بتوانند با کسب رضایت مشتریان در بازار فعالیت نموده و سود لازم را دریافت نمایند.
به همین منظور در فرآیند بازاریابی خدمات، کلیه اجزاء خدمات در رفع نیاز و خواسته مشتری دخیل اند. از جمله افرادی که خدمت را ارائه می دهند، مکانی که خدمات ارائه میشود. روش ارائه، پشتیبانی قبل از ارائه، مشتریان سابق، پشتیبانی بعد از ارائه، که هر کدام به نوبه خود در تصمیمگیری، رضایت، اعتماد، معرفی به دیگران و وفاداری دریافت کنندگان خدمات نقش ایفا میکنند. توجه به کل فرآیند و اجزای تشکیل دهنده خدمات، شرایطی را ایجاد میکند که اعتماد و در نتیجه رضایت مشتریان که هدف بازاریابی می باشد فراهم شود و در بلند مدت مشتری وفادار، خود تبلیغ کننده کسب و کار صاحبان کسب وکار خواهد بود و ایشان هزینه تبلیغات کمتری خواهند پرداخت. زمانی که به جای محصولات بر روی خدمات تمرکز میکنیم، یکی از چالش های پیش روی ما این است که برای صحبت کردن در مورد خدمات دارای زبان رسمی مشابهی نیستیم.
در بسیاری موارد، کسب و کارهای بخش خدماتی همچون بانک ها، خدمات رفاهی، و مخابرات برای توصیف عملیات خود از زبان صنعتی استفاده میکنند. برخی از آنها حتی دارای بخشهایی هستند که تولیدی نامیده میشوند. کتاب طراحی خدمات کسب و کار قصد دارد زبانی رسمی را برای استفاده به هنگام بحث در مورد خلق و مدیریت خدمات ارائه بدهد. این کتاب، بر سه بخش اصلی که بسیار مهم هستند تمرکز دارد و برای کمک به توصیف خدمات و بحث در مورد آن اصطلاحاتی را در هر بخش معرفی می کند.
اولین بخش حرکت نامیده می شود. حرکت مختص خدمات است و برای درک طراحی و مدیریت خدمات بسیار مهم است. حرکت به معنای حرکت در حین خدمت رسانی است که ممکن است شامل حرکت مشتری در مسیر خود باشد از زمانی که برای نخستین بار از ارائه خدمات اطلاع پیدا می کند تا زمانی که آن را خریداری یا استفاده می کند و روزی که احتمالا خدمات را ترک می کند.
بخش دوم ساختار است. اهمیت ساختار به دلیل سلسله مراتبی بودن خدمات است مختلف فراوانی ساخته شده اند که در کنار هم قرار گرفته اند. به عنوان مثال، خدمات اتوبوس ترکیبی از وسایل نقلیه، رانندهها، جدول های زمان بندی، نرخ ها، و موارد فراوان دیگری است. برخلاف اجزای محصول، این عناصر همگی در تمام مدت حضور ندارند، بلکه در مقاطع مختلف ارائه خدمات می آیند و میروند.
بخش سوم، رفتار است. رفتار چیزی است که در تقاطع حرکت و ساختار اتفاق می افتد. مشتریان در کانال های مختلف چگونه رفتار می کنند و چه زمانی هایی کانالها را تغییر می دهند؟ در موقعیت های مختلف یا در مراحل مختف زندگی چگونه رفتار میکنند؟ افراد داخل سازمان به هنگام تعامل با مشتریان یا بین خودشان چگونه رفتار می کنند؟ فن آوری ها چگونه رفتار می کنند؟ با قرار دادن رفتار داخل چارچوب حرکت و ساختار، می توانیم درک بهتری از رفتارهای کنونی مشتریان، کارکنان، یا فن آوری به دست آوردیم و همچنین می توانیم برای رفتارهای جدید نیز طراحی کنیم. چنانچه بتوانیم از طریق طراحی بر رفتارها تاثیر بگذاریم، آن زمان واقعا خواهیم توانست که بر عملکرد کسب و کار تاثیرگذار باشیم.
فصلهای کتاب
این کتاب در شش فصل به مفاهیم اساسی خدمات کسب و کار پرداخته و سپس بنیان ها و داستانهای مربوط به مشتری را مورد بررسی قرار داده است. فصول کتاب به شکلی طراحی شده که موضوع طراحی خدمات کسب و کار را از ابتدا مورد بررسی قرار داده و سپس و نحوه اجرا پرداخته است.
فصل اول: طراحی خدمات برای کسب و کار و دلیل طراحی خدمات
فصل دوم: بنیان ها
فصل سوم: داستان مشتری
فصل چهارم: تاثیر کسب و کار
.فصل پنجم: چالش سازمانی
.فصل ششم: ابزارها
این کتاب قطعا یکی از بهترین کتابها در حوزه مدیریت کسب و کار است. نگاه استادانه و تغییرات مفیدی که توسط مترجمان در کتاب انجام شده، سبب شده تا این کتاب به شکل کاملا حرفهای بومی سازی شود. این کتاب به تمام صاحبنظران عرصه بازاریابی خدمات، شرکتهای فعال و علاقمندان به این حوزه تقدیم شده است. امید براین است که این کتاب بتواند به آنچه در شرکت های موفق میگذرد را به عنوان الگویی جهت بهرهبرداری مناسب از تجارب آنها در شرکت های ایرانی تبدیل نماید. مطالعه این کتاب به تمام مدیران و صاحبان کسب و کار و خصوصا افرادی که قصد راه اندازی کسب و کاری را دارند، توصیه میشود.
کتاب “نیمه تاریک مدیریت”، با عنوان تاریخچه ای مرموز از دانش مدیریت، شاهکار جرارد هانلون جرارد هانلون، استاد جامعه شناسی سازمانی در دانشگاه کوئین مری، به ترجمه دکتر مهدی سبک رو، مجتبی کاوه و حسین عسکری پور گلویک است که توسط نشر مهربان در تهران به چاپ رسیه است.
این کتاب به اصل موضوع میپردازد؛ چه مباحثی شامل مدیریت نیست و چرا اهمیتی ندارد؟ این کتاب متقاعدکننده، خوانندگان را از داستانهایی که توسط مدیریت و تئوریهای مدیریت گفته شده است، دور میکند تا پیشینه پنهان این رشته را نشان دهد. در توصیف فرآیند مدیریت به عنوان نبردی بر سر کارگران، این کتاب پیشینهای بحث برانگیز و فاش کننده که جایگزینی برای تاریخچه عقلانی این نظم کسل کننده است را ارائه میدهد. نویسنده این اثر به منظور روشن سازی دنیای مدیریت، از یک طیف منحصربه فرد از تئوری ها و منابع، شامل بنیانگذاران مدیریت، تاریخچه اجتماعی و کارگری ایالات متحده و تفکرات نظریه پردازان اولیهای همچون مارکس و وبر، استفاده نظریه پردازان معاصری همچون فوکو و تفکرات کارگری اروپا و آمریکا و تفکرات فراکارگرایی میکند. کتاب نیمه تاریک مدیریت، منبعی مهم برای محققان و دانشپژوهان علوم مدیریتی است. همچنین با رویکردی مباحثهای و مهیج، خواننده را به توجه بر منافع کلی مسائل مدیریتی و کسب وکار، ترغیب میکند.
سخن مؤلف درباره کتاب
پرفسور جرارد هانلون، استاد جامعه شناسی سازمانی در دانشگاه کوئین مری لندن است. او بدون شک یکی از اساتید برجسته مدیریت جهان است. او به کتابی شگفت انگیز نوشته است. هانلون در این کتاب، از ظهور مدیریت به عنوان مجموعهای ایدئولوژیک نام برده و در ادامه و در مسیر صنعتی شدن بشر از آن به عنوان دانشی تکوین یافته و چندرشتهای نام میبرد. جای تأسف است که این کتاب به دلیل تأکیدش بر ستیزه جو و ایدئولوژیک خواندن مدیریت، به طور گسترده مورد مطالعه قرار نگرفته است. مترجمان کتاب در ترجمه کتاب تلاش کردهاند به طور جد، از طریق دریچهای متفاوت از سیاست، به دانش خود اضافه کرده و حوزه مطالعاتی خود را از سازمان کاری به کل جامعه بسط دهند. این دریچه، کتاب حاضر را به شرحی بر مبارزه طبقاتی از بالا(درباره اعمال اقتدار و مقاومت که بر آن مقدم است)، تبدیل کرده است. طبیعی است رویکرد مدیریت، مادی گرایانه است، زیرا به دنبال تغییر روابط اجتماعی است. یعنی مدیریت نهایتا، غالبترین بحث قرن بیست و یکم است، تا مسیر انباشت سرمایه را تسهیل نموده و شرایط انتقال ثروت از طبقهای به طبقه دیگر را فراهم آورد.
مدیریت، بحث میان بهترین راه های متفاوت برای سازماندهی تولید یا راه حل های کاربردی نیست و هرگز هم نبوده است؛ بلکه تلاشی سیاسی برای نظم و نظم دهی مجدد، تخریب و بازسازی، اصلاح و قالب بندی، مشروعیت بخشی و توجیه روابط اجتماعی فیمابین افراد بوده و هست و در مرکز آن یک پروژه نئولیبرالی قرار دارد که راه حل مبتنی بر بازار، رقابتپذیری، خودمراقبتی، فردگرایی، منفعت گرایی، عقلانیت رسمی و حقوق مالکیت را به جمعیتی سرکش تحمیل میکند. از این منظر، هانلون اعتقاد دارد مدیریت، اولین دانش نئولیبرال است، زیرا سازمان به بستری برای اطمینان بخشی چنین رقابت های فردی و مشروعیت بخشیدن و گسترش حقوق مالکیت از طریق اعطای حق مالکیت، انتخاب، آموزش، ارتقا، تضعیف مهارت (مهارت زدایی) و میزبانی رویه های دیگر، تبدیل شده است.
مدیریت به جای بی طرف بودن، عینی بودن یا علمی بودن، شاخه ای بسیار خاص از سیاست است. محوریت کتاب حاضر، ایده مدیریت، به عنوان نشانه منحصربه فرد مقاومت نیروی کار است. بدون نیروی کار، مدیریتی در مفهوم مدرن وجود نخواهد داشت. در اصل، نیروی کار، مدیریت را پدید آورد و بعد از پیدایش آن، مدیریت به صورت بیهوده ای به منظور وابسته ساختن و آسیب پذیری بیشتر فردیت، به دنبال فرار از نیروی کار یا به دنبال فردگرایی و تخریب این مجموعه (نیروی کار) است. بقای مدیریت بر محوریت تضاد نیروی کار، تداوم می یابد. علاوه بر آن، این امتناع از کار است(پیرو دیگران، منظور این است که مقاومت نیروی کار، برای کنترل سرمایه و مدیریت است)، که نشان می دهد چگونه مدیریت و سرمایه می توانند توسعه یابند.
هانلون اشاره میکند؛ سیستم های سلامت و آموزش بسیاری از کشورهای صنعتی، نوآوری آزاد (فراگیر)، براساس منابع نرم افزاری آزاد تنها درحال ساخت فرهنگ هستند. مدیریت با نیروی کار شروع میشود، نه با سرمایه. صنایعی مانند صنعت مهماننوازی، اینگونه زنده میمانند که درآنها چنین چیزی بنام فرهنگ وجود دارد. فرهنگها اغلب در مخالفت با سرمایه به وجود میآیند و این متضمن وجود سرمایهداری است. امتناع از سرمایه (توسط کارگران)، ضرورتی اجتناب ناپذیر برای سرمایه داری است، و مدیریت نشانهای از این امتناع است. بنابراین، دراکر در اشتباه است وقتی که می گوید: مدیریت بزرگ ترین عامل تولید است؛ امتناع و نیرویکار، عوامل تولید و نوآوری هستند. آنچه هانلون در ادامه اضافه میکند، از این دیدگاه برای بررسی مدیریت به عنوان مبارزه طبقاتی (با جهت حرکت) از بالا (به پایین)، استفاده میکند. در نتیجه در هرکتابی، نقاط مبهمی وجود دارد. گرچه در کتاب حاضر، محوریت بسیاری از کشمکش ها شناسایی شده است(مواردی همچون، جنسیت، نژاد، استعمار، مهاجرت، قومیت، عوامل جنسی)، اما به آنها به صورت غیر مستقیم اشاره شده است. هانلون دراین کتاب، شکلهای تجزیه و تحلیل را برجسته نکرده و در عوض بر موضوع طبقات اجتماعی تمرکز کرده است.
همچنین هانلون تا حدزیادی تحلیل مطالعات نظریه پردازان مدیریت را به جای تمرکز بر رویه هایشان مورد تأکید قرار داده ایم. ًمنحصرا ازاین رو ممکن است فرض شود که این نظریه پردازان مدیریت میتوانند آنچه را که مورد بحث قرار میدهند، به دست آورند. البته، آنها هرگز چنین نیستند و نباید به سادگی حرف آنها را پذیرفت. بااین حال، کار نظریه پردزان مدیریت حائز اهمیت است؛ زیرا جاه طلبیهای مدیریت را، اثبات میکند. مقیاس گسترده آنچه که نظریه پردازان مدیریت در پی آن هستند، نفس گیر است. با جدی درنظرگرفتن نویسندگان مدیریت، میتوان از مزایای زیادی بهرهمند شد. آنها به دنبال تابعیت کل جامعه از سرمایه، تابعیت کار از زندگی، یا تابعیت سیاست از اقتصاد بودهاند و هنوز هم هستند. بنابراین اولین نظریه پردازان مدیریت، ایدئولوژی نئولیبرال اولیه را پشتیبانی می کنند. یکی از مباحث کتاب حاضر، آن دسته از عوامل بزرگ مدیریتی است که، نئولیبرال نیز هستند.
نویسنده برای بحث از اصطلاح مطرح شده توسط مارکس با نام «عقل و خرد جمعی» (خرد جمعی، چیزی که سایرین آن را «فرهنگ»، «اجتماع»، یا «جامعه» میخوانند) استفاده میکند. از یک نگاه، همه این کلمات به یک معناست ولی به منظور ثبات تمرکز بر این مقوله که چگونه چتر مدیریت همیشه بر سر محل کار گسترده میشود و چگونه نیروی کار در این حیطه مقاومت میکند، نادیده گرفته شده و تسلیم میشود و بنابراین چگونه خرد جمعی هرگز فضایی خنثی نبوده بلکه بیشتر به صورتی است که در حال حاضر به شدت توسط کشمکش نیروی کار و مدیریت، ساختار یافته است، خواستار حفظ اصطلاح فوق است. اینکه، هیچ کتابی هرگز به خودی خود به وجود نمیآید. افراد زیادی به طور مستقیم و غیر مستقیم با نویسنده ًنهایتا درباره این مسائل همفکری کردند. نیازی به گفتن نیست که، مؤلف، تمامی اشتباهات و سوءتفاهم های موجود در اثر حاضر را می پذیرد.
سخن مترجمان درباره کتاب
مدیریت علم است یا هنر؟ وظایف مدیریت چیست؟ نقش مدیریت در سازمان چیست؟ و… جواب همه این سؤالات قابل تقدیر است اما مهم این است که سؤالاتی از این دست دارای سمت و سویی یکسره مثبت نسبت به مدیریت هستند. آنچه که از ابتدای مباحث آکادمیک به ما آموزش داده اند این است که مدیریت لازمه پیشرفت است؛ مدیریت کلید موفقیت است؛ مدیریت خیرخواه همگان است و قص علیهذا… اما آیا این تلقین و در حالت محترمانه آن، این برداشت، صحیح است؟ آیا مدیریت خیرخواه همه است؟ شاید آری و شاید هم نه! این شاید را به این دلیل گفتیم که انسان ها غیر قابل پیشبینی هستند و در عرصه علوم اجتماعی صحبت از قطعیت کردن رهبهخطا بردن است. اما نکته مهم و مورد تأکید این است که مدیریت همه خوبی و ایثار نیست!.
مدیریت وجوه مختلفی دارد که در سادهترین حالت، میتوان آن را به سکه ای تشبیه کرد که لااقل، دو رو خوشصورت، لطیف و فریبندهای است که در معرضدید دارد. یک روی این سکه همان ظاهر عموما همگان قرار دارد. ولی روی دیگر این سکه می تواند بسی زشت باشد… منظورمان روی خشونت آمیز سکه است. وجهی که در زیر وجه آرام پنهان شده است. چنان که مؤلف کتاب حاضر تأکید کرده است، منظور از درگیری فیزیکی و زدوخورد نیست، بلکه داشتن نگاه ابزاری به نیروی انسانی و در نظر گرفتن خشونت، لزوما منافع سرمایه داری و خود در اولویت اول است. خط مشی که باعث برهم زدن تعادل پویای محیط اجتماعی می شود. در این وجه خشونت آمیز، سرمایه و سرمایه دار و انباشت ثروت آن ها، حرف اول و آخر را می زند. در دنیای سرمایه داری، عاملین اصلی سرمایه داران هستند که دیگران را بازیچه دست خود قرار داده اند.
اینان حتی مدیریت را نیز عامل اجرایی خود قرار دادهاند و مدیریت خواسته یا ناخواسته تبدیل به بازوی اجرایی آنها شده است. شاید با این نگاه، مدیریت، خود را مبرا بپندارد و همه تقصیر را گردن نظام سرمایهداری و سرمایهداران بیندازد و توجیهی برای خود و اقداماتش فراهم آورد، اما راه گریزی نیست چون خود مدیریت هم در منفعت شریک است. برای کارگر و کارمند، این توجیه پذیرفتنی نیست. از دید کارگر، مدیریت همان اقتداری است که اعمال استبداد میکند؛ وی، سرمایه دار را نمیشناسد و با کسی که رودررو هست(یعنی مدیریت)، کار دارد. ما که تا به اکنون فقط وجهه ناب و لطیف مدیریت را برایمان به تصویر و تفسیر کشیدهاند، اگر وجه دیگر را بشناسیم چه باید بکنیم؟ به راه گذشته خود برویم یا روی دیگر سکه را هم بشناسیم؟ قطعا، لااقل اینکه بردانشمان افزودهایم و با نگاهی بازتر و هوشمندانهتر محیط کاری خود را تجزیه و تحلیل خواهیم کرد. به عبارتی می توانیم با شناختن وجه دیگر مدیریت، دیدگاههای خود را کاملتر کنیم. ما به عنوان افرادی که علاقه مند به مباحث مدیریتی هستیم باید شناخت خود را از مدیریت کاملتر کنیم تا در پیشبرد اهداف جمع و خود بهتر عمل کنیم.
در پایان باید ذکر نموده که این کتاب، کتاب که حاصل تلاش مؤلف دانشمند آن است، جرارد هانلون است. او دیدگاهی بینظیر در زمینه روی دیگر سکه، یعنی وجوه تاریک و ناشناخته مدیریت که تاکنون کمتر مورد بحث قرار گرفته است ارائه میدهد و سعی میکند سایرین را با جنبه واقعی وجودی ناشناخته مدیریت آشنا کند. مطالعه این کتاب به تمامی افراد دوست دار و مرتبط با مباحث مدیریتی اعم از اساتید، صاحب نظران، مدیران، سرپرستان، دانشجویان، کارکنان و عموم توصیه می شود.
پیشنهاد میشود برای خوانندگان گرانقدری که مطالعهای در زمینه مباحث مدیریتی نداشتهاند، ابتدا زیرساختهای نظری مدیریت مرسوم را مطالعه مقدماتی کرده و سپس اثر حاضر را مطالعه کنند. تلاش مترجمان بر این بوده که این کتاب ارزشمند را جهت سهولت مطالعه، به بهترین نحو ممکن و با کیفیت عالی از انگلیسی به فارسی برگردانند و در اختیار تمامی خوانندگان محترم فارسی زبان قراردهند. اما شکی نیست که خطا لازمه ذاتی بشر است و نویسندگان و مترجمان کتاب عنوان نمودهاند که به هیچ عنوان خود را عاری از خطا و اشتباه ندانسته و نخواهند دانست. آنها به صراحت بیان میکنند که اگر کمی و کاستی در ترجمه اثر حاضر وجود دارد، با کمال میل و طیب خاطر آن را پذیرفته و تقاضای دریافت بازخورد کاستی ها را از طرف خوانندگان بزرگ منش خود دارند.
كتاب ذهنتان را هك كنيد(Hack Your Mind)، نوشته نيكولاس هيل به ترجمه و قلم شیوای سارا ثابت، توسط انتشارات
دانش ماندگار عصر، به تازگی در تهران به چاپ رسیده است. این كتاب گذشته از
استعارات شعارگونه بصورت علمی و مطابق تحقیقات نویسنده، شرح میدهد که چگونه میتوان
ذهن ناخودآگاه خود را به تسخیر ذهن خودآگاه درآورد. ارزش این کتاب، با بیان ساده و
شیوا و به دور از استعارات و شعارها، نمود بیشتری مییابد.
در این کتاب بصورت كاملا علمى و
به زبان ساده، نكات مهمی در خصوص آشنایی با ذهن انسان، شرح داده شده و در ادامه،
روشهای کار برروی ذهن درراستای افزايش انعطافپذيرى عصبى، آگاهى و اراده و سایر
تواناییهای ارادی، بیان میگردد. دقایق عمر انسان بسیار ارزشمند است و قابل خرید
یا بازگشت نیست. این اهمیت دارد که ذهنمان را برای چه چیزی برنامهریزی میکنیم و
قصد داریم چه نتیجهای بگیریم. سپری کردن بدون هدف عمر، یکی از بزرگترین اشتباهات
بشری است. درحقیقت، زمانیکه از دست رفته است، به هیچ عنوان قابل بازگشت نیست. لذا
این مسئله بسیار مهم است که چگونه با برنامه ریزی ذهن خود، دقایق عمر خود را به
نفع خود تغییر میدهیم.
من دریافتهام که وقتی شما شروع به فکرکردن و گفتن چیزی میکنید یعنی اینکه آن را واقعا میخواهید. بنابراین مغزتان بهطور خودکار، تغییر جهت میدهد و شما را بهسمت آن مسیر خواهد کشاند. بعضی وقتها ممکن است، به همین سادگی باشد. فقط تغییر کوچکی در لغت واژگان که رویکرد فلسفی شما را به تصویر میکشد.
جیم ران
ذهن ناخودآگاه، مثل یک خاک حاصلخیز حاوی میوۀ کاشته شده در آن است. همه افکار و مکالماتی که دارید، به ضمیر ناخوداگاه میرود. هنگامی که ضمیر خودآگاه میتواند منطقی فکر کند و بعضی عقاید را کنار بگذارد، ضمیر ناخودآگاه هر چه را که به آن خورانده میشود، قبول میکند. علاوه بر این، ضمیر ناخودآگاه نمیتواند بین تخیل و واقعیت تفاوت قائل شود. ضمیر ناخودآگاه چیزی است که تعیین میکند شما چه کسی هستید و فرایندی را که در بدن پیش میرود را مدیریت میکند. برای اینکه بتوانید بهگونهای زندگی کنید که آرزوی شماست، نیاز دارید ضمیر ناخودآگاهتان را هک کنید. ضمیر ناخوداگاه باید درگیر شود. شما ذهنتان را هک میکنید تا آن را دوباره برنامهریزی کنید تا در فرکانسی که میخواهید، قرارگیرد.
کتاب ذهن خود را هک کنید، درفصل اول خود، به تعاریف و معانی هککردن ذهن میپردازد. درفصل دوم به اینکه چگونه انعطاف پذیرپذیری عصبی برای ذهن سودمند است پرداخته و در فصل سوم، آمادهسازی ذهن ناخودآگاه را تشریح میکند. درادامه و درفصل چهارم، به مخاطب میآموزد که چگونه از ذهن خود استفاده کند تا تمرکز و خلاقیت وی افزایش یابد. درفصلهای بعد، افزایش نیروی اراده را آموخته و سپس اکسیر آگاهی را بررسی نموده و به این موضوع میپردازد که چگونه شهود به ذهن انسان کمک میکند تا ضمیر ناخودآگاه خود را به کار ببندد. درپایان به مخاطب خواهد آموخت که چگونه واقعیت را به زانو درآورده و نامحدود شود.
آیا واقف هستید که ذهنتان فوق العاده قدرتمند است؟ اینکه می تواند حقیقت شما را شکل دهد؟ و اینکه می توانید به طور خودآگاه از نیروی ذهنتان استفاده کنید تا حتی بدنتان را شفا بخشید؟بدون توجه به وضعیتی که در حال حاضر دارید، می توانید روش تفکرتان را تغییر بدهید و ذهنتان را دوباره برنامه ریزی کنید. در این کتاب، شما گام های ساده، کاربردی، امتحان شده و قابل اعتمادی را برای هک کردن ذهنتان و تسخیر قدرت آن برای حرکت دادن زندگیتان به سمت جلو خواهید آموخت. می توانید به رؤیاهایتان دست پیدا کنید و در زندگی به موفقیت برسید. اگر شما این نکات با ارزش را در این کتاب دنبال کنید، قادر خواهید بود زندگی رؤیایی تان را بوسیلۀ قدرت ذهنتان خلق کنید.
سارا ثابت
این کتاب نوآوریها و موارد عملی و اجرایی دارد که آنرا از سایر کتابهایی که در خصوص مدیریت ذهن ناخودآگاه هستند، متمایز میکند. مطالعه این کتاب به تمام مدیران و کارشناسان، توصیه میشود. ترجمه كتاب، به گونهای انجام شده که بیان روان و شیوای آن، تا پایان کتاب حفظ شده و این کتاب را به کتابی علمی با ادبیاتی شیرین، مبدل کرده است.
کتاب بدن هیچگاه دروغ نمیگوید نوشته آلیس میلر روانشناسی مشهور بین المللی با ترجمه و بازنویسی اساتید ارجمند، ناصر سبزیانپور و شیرین رستگارپور توسط انتشارات توفیق دانش با همکاری موسسه آموزش عالی بهار منتشرشده است. این کتاب از کتابهای بسیار مفید با زمینه روانشناسی است. این کتاب در مدیریت و بازاریابی برای شناخت افراد در مذاکرات و همکاری و فروش کاربر بسیاری دارد. آلیس میلر در این کتاب با تحلیل تجارب بیمارانش و سرگذشت شخصیت های سرشناسی مثل ویرجینیا وولف و فرانتس کافکا و مارسل پروست، نشان میدهد چطور تحقیر و سرخوردگی و خشم فروخورده در دوران کودکی، خود را در بزرگسالی آشکار میکند. این خشم و سرخوردگی خود را در رفتارها، کجرفتاریها و حتی با با بیماریهایی مانند سرطان، سکته و امثال آن بروز میدهد.
پیش از این آلیس میلر با کتاب “کتاب دلهره های کودکی”، (درباره آسیب های روانی دوران کودکی)، شهرتی جهانی یافته بود.
افراد زیادی وجود دارند که گمان می کنند گذشته گذشته است و هیچ نیازی نیست که آدمی گذشته ی خود را واکاوی کند تا بتواند فهم روشنی از امروز خویش داشته باشد. اینان معتقدند که هر روز آغازی دوباره است بی آنکه به گذشته ارتباطی داشته باشد. فروید شاید اولین کسی بود که به بشر آموخت گذشته هرگز از بین نرفته است بلکه به صورت پنهانی در تک تک لحظات امروز ما حضور دارد، ما بر مبنای گذشته تصمیم می گیریم، احساس می کنیم و دنیا را می فهمیم. ما را از گذشته گریزی نیست و هر چه بیشتر از آن بگریزیم بیشتر با آن روبرو میشویم و آن را تکرار خواهیم کرد.
روانکاوی به آدمی آموخته که تنها راه رهایی از گذشته، واکاوی و شرح و هضم آن است و البته در این میان کودکی مهمترین دوره ایست که می بایست فهمیده شود.
خانم میلر در کتاب بدن هرگز دروغ نمی گوید این مهم را به زیبایی شرح و بسط می دهد و مثال های روشنی از افراد مشهور و همچنین مراجعانش را گزارش میکند که آسیب های کودکی ایشان موجب انواع مشکلات روانی و جسمانی آنها گشته است. او در این کتاب به روشنی به مخاطب خود می آموزد که چگونه نامهربانی والدین موجب شکل گیری انواع ساز و کارهای خودتخریبی در بزرگسالی شده و از طرف دیگر خشم های ابراز نشده فرزندان به والدین نیز منجر به ایجاد خشم های عمیق نسبت به خود و میل به خود ویرانگری در افراد می گردد.
این کتاب کمک می کند تا مخاطب از میان مثال های متنوع آن تا حدودی با کودکی خویش آشنا گردد و خود را در میان آنها بازیابد. خواندن این کتاب به تمام مدیران فروش و بازاریابی و تمامی فروشندگان و مدیرانی که تمایل دارند درخصوص شناخت خود و دیگران آگاهی بیشتری داشته باشند، توصیه میشود.