درون و بیرون

انیمیشن سینمایی درون و بیرون(Inside Out)

این انیمیشن جذاب و محبوب، که به پشت و رو و درون و بیرون هم شناخته شده، یکی از شناخته شده ترین انیمیشن های سه بعدی پیکسار در ژانر کمدی-درام است، به صورت کاملاً طنز و فان، احساسات و تمایلات بشر را به نمایش گذاشته و آن را از یک دیدگاه بی طرف(یعنی کودک) به مخاطب نمایش داده تا سوگیری مردانه یا زنانه بودن شخصیت در مخاطب شکل نگیرد. بعلاوه اینکه کودکان نیز می توانند با شخصیت اصلی داستان همذات پنداری کنند. ضمن اینکه در برخی اوقات گریزی هم به ذهن پدر و مادر شخصیت اصلی زده و جهان را از دید آنها نگاه کرده است.

درباره فیلم

پیت داکتر کارگردانی این اثر را برعهده داشته است. با اینکه انیمیشن توسط استودیوهای پیکسار ساخته شد والت دیزنی پیکچرز آن را در سال ۲۰۱۵ عرضه کرد. انیمیشنهایی مانند «بالا» و «کارخانه هیولاها» نیز از دیگر آثار این کارگردان بزرگ است.

ساخت این فیلم با چهل و پنج انیماتور حرفه ای، بیش از دو سال طول کشید. داکتر شخصاً بر تمام مراحل ساخت انیمیشن نظارت داشت. پس از اکران، این انیمیشن با استقبال خیره‌کننده منتقدان و تماشاچیان رو به رو شد و اغلب فیلمنامه و شخصیت پردازی فیلم را ستودند. این اثر در هشتاد و هشتمین مراسم اسکار برنده جایزه اسکار بهترین انیمیشن شد. با توجه به موفقیت قسمت اول، قسمت دوم هم در سال 2024 ساخته و اکران شد.

داستان فیلم

داستان فیلم از زندگی رایلی، دختری است که با پدر و مادرش زندگی میکند و با انتقال پدر به شهری جدید، دنیای رایلی نیز دچار چالش می شود. بیشتر فیلم در مغز رایلی اتفاق می افتد. جایی که کل احساسات او در ستاد مرکزی، مرکز کنترل ذهن رایلی، او را هدایت کرده و به او در زندگی روزمره کمک می کنند. همانطور که رایلی و احساساتش برای سازگاری با زندگی جدید در سانفرانسیسکو تلاش می کنند، آشفتگی در دفتر مرکزی مغز او به وجود می آید. اگرچه جوی(احساس خوشحالی و شادی و لذت)، اصلی‌ترین و مهم‌ترین احساس رایلی، سعی می‌کند همه چیز را مثبت نگه دارد، اما بقیه احساسات رایلی در ستاد مرکزی، در مورد یافتن بهترین روش برای عملکرد رایلی در زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی جدید تعارض دارند.

نکات آموزنده

بزرگ شدن، چالش برانگیزترین بخش زندگی تمام انسانهاست و همواره در ذهن آنها باقی می ماند اما همزمان هم می تواند مانند جاده ای پر از دست انداز و ناهمواری باشد. این موضوع درباره شخصیت اصلی این داستان هم صدق میکند. قهرمان داستان هم مانند همه ما، توسط احساساتش هدایت می شود. احساساتی نظیر شادی، ترس، خشم، انزجار و غم. این فیلم نشان می دهد همه انسانها با احساساتشان زنده اند، حرکت می کنند و تصمیم میگیرند و زمانی که این احساسات دچار چالش شود، دنیای بیرونی نیزبه طرز شگفت انگیزی بهم می ریزد.

آکادمی آنلاین عیب پوش

تلماسه

فیلم سینمایی تلماسه (dune)

این دارم علمی تخیلی محبوب که به تلماسه(Dune) مشهور است، یکی از آثار درخشان و متفاوت سینمایی حماسی هالیوود است که قسمت اول آن در سال 2021 وقسمت دوم آن در سال 2024 منتشر شد. این اثر به کارگردانی و تهیه‌کنندگی دنیس ویلنوو است. ویلنوو فیلمنامه این فیلم را به کمک جان اسپایتز و اریک راث نوشته است. این اولین اثر از یک اقتباس دو قسمتی از رمانی به همین نام است که در سال 1965 از فرانک هربرت منتشر شد.

درباره فیلم

این فیلم کمک شایانی به شهرت تیموتی شالامه کرد و البته بازی درخشان وی نیز بی تاثیر نبود. ستارگانی چون ربکا فرگوسن، اسکار آیزاک، جاش برولین، استلان اسکارسگارد، دیو باتیستا، استفن مک کینلی هندرسون، زندایا، چانگ چن، شارون دانکن بروستر، شارلوت رمپلینگ و جیسون موموآ در این فیلم به ایفای نقش پرداخته اند.

البته این اثر اولین اقتباس از رمان تلماسه نیست. درواقع سومین اقتباس از آن است. دیوید لینچ در سال 1984 و جان هریسون در سال 2000 اقتباسهایی ناموفق از این رمان ساخته بودند اما این اقتباس به حدی موفق بود که این رمان را جهانی کرد. پس از موفقیت بینظیر سری اول، سری دوم آن نیز در سال 2023 ساخته شد و در فوریه 2024 منتشر شد.

منتقدان و مخاطبان با ستایش کارگردانی ویلنوو، فیلمنامه، جلوه های بصری، جاه طلبی، طراحی لباس، موسیقی هانس زیمر و فیلمبرداری فیلم را تحسین کردند. این فیلم در نود و چهارمین دوره جوایز اسکار برنده شش جایزه شد و علاوه بر دریافت جوایز متعدد دیگر، در چهار رشته دیگر از جمله بهترین فیلم نامزد شد.

داستان فیلم

داستان فیلم در آینده‌ای دور اتفاق می افتد. جایی که فضا در تسخیر انسان و موجودات دیگر است و در همزیستی با کرات مختلف همه باهم زندگی میکنند. دوک لتو آتریدس، فرمانروای سیاره کالادان، توسط امپراطور کل فضای شناخته شده، به جای بارون ولادیمیر هارکونن به عنوان فرمانروای سیاره آراکیس، که سیاره ای بیابانی و خشن است اما منبعی ارزشمند به نام «ادویه»، دارد که ماده ای روان‌گردان و ارزشمند است و کلیدی برای سفرهای بین سیاره ای است.

امپراتور شادام که از افزایش قدرت خاندان آتریدیس هراس دارد و نقشه ای برای ازمیان بردن پادشاه آتریدیس میکشد. همسر دوک لتو جسیکا، مادر شاهزاده پل است که توانایی های عجیب کهکشانی مادر خود را به ارث برده است و قرار است پس از پدرش پادشاه خاندان آتریدیس شود.

جادوگر بزرگ و حقیقت‌گوی امپراتوری گایوس هلن موهیم از پل را در امتحانی چک کرده و پل قبول می شود. جادوگر از امپراتور میخواهد تا در این کشتار از پل و جسیکا صرف نظر کند و آنها را نکشد.

نهایتا خاندان آتریدیس به سیاره آراکیس می روند و داستان در این سیاره آغاز می شود. به زودی کودتایی شکل میگیرد و پل و مادرش در صحرا با مرگ و کرمهای صحرانورد غول پیکر و بومیان صحرا روبرو می شوند.

نکات آموزنده

این فیلم داستانی است که مانند زندگی، پر از کشمکش و قدرت طلبی و زیرآب زنی و دسیسه است. مدیریت این دسیسه ها، در برخی اوقات با هوش نقش اول انجام می شود اما در بسیاری از صحنه ها، «آموزشهایی» که دیده است، جانش را حفظ می کند. مبحث آموزش در این فیلم بسیار مشهود است. شاهزاده دائما و برای همه چیز تعلیم میبیند و خصوصا پیوسته تمرین می کند.

آکادمی آنلاین عیب پوش

قلعه عقابها

فیلم سینمایی قلعه عقابها

این فیلم که ترجمه اصلی آن «جایی‌که عقاب‌ها جرات پیدامی‌کنند» است، در فارسی به «قلعه عقابها» ترجمه شد و به همین نام شهرت یافته. این اثر در ژانر رمان و ماجراجویی به کارگردانی برایان جی هاتن محصول کشور انگلستان است و در سال ۱۹۶۸ تولید شده است.

درباره فیلم

بازیگران برتر صنعت فیلم‌سازی آن دوران حضور داشتند. کلینت ایستوود، رابرت بیتی، ریچارد برتون، مایکل هوردرن، پاتریک وایمارک، اینگرید پیت و مری یور ستارگانی بودند که در این فیلم به ایفای نقش پرداختند. باتوجه به عدم وجود جلوه های ویژه کامپیوتری در آن زمان، صحنه ها بصورت طبیعی گرفته شد به همین دلیل یاکیما کانوت یکی از بدلکاران حرفه ای هالیوودی نیز به عنوان کارگردان دوم، صحنه‌های اکشن فیلم را فیلمبرداری کرد. الف جوینت نیز بدلکاری بود که در دو سکانس از جمله سکانس مبارزه بر روی تله کابین بدلکاری کرد.

داستان  فیلم

داستان فیلم در دوران جنگ جهانی رخ می دهد. پیش از اتمام جنگ، یکی از ژنرال های اصلی امریکایی که از طراحان جبهه غربی جنگ با آلمان نازی است، توسط نازی ها اسیر می‌شود. او را برای بازجویی به اشلاب آدلر که قلعه‌ای در قله یک کوه صعب العبور است منتقل می شود. تنها راه ارتباطی با این قلعه، یک خط تله‌کابین است. متفقین تیمی از هفت کماندوهای زبده متشکل از کماندوهای امریکایی و انگلیسی را مامور نفوذ به این قلعه و نجات ژنرال می کنند.

برنامه بدین شکل است که این کماندوها باید با لباس نظامی آلمان با چتر در نزدیکی قلعه فرود آمده و وارد قلعه شوند و ژنرال را پیش از بازجویی نجات دهند. این پروژه تقریبا ناممکن است و خطرات بسیاری دارد.

نکات آموزنده

امروزه این اثر به عنوان یکی از آثا کلاسیک سینمای جهان شناخته می‌شود. این فیلم الهام بخش در دوره نوجوانی بسیاری از پسران مزین دیوارهای اتاق یا دربهای اتاق آنها بوده و یکی از فیلمهایی است که تجسم شجاعت و دلاوری است. این فیلم بیشتر برای افرادی که باور ندارند با «باور» می توان هرکاری را به ثمر رساند، الهام بخش است. افرادی که یک هدف را ناممکن می پندارند یا حوصله دستیابی به آن را ندارند.

آکادمی آنلاین عیب پوش

توپهای ناوارون

فیلم تفنگ های ناوارون(The Guns of Navarone)

فیلم توپهای ناوارون که ترجمه دقیق آن، «تفنگ های ناوارون(The Guns of Navarone)» است، یکی از ماندگارترین آثار سینمایی جهان است.

درباره فیلم

فیلم توپها یا تفنگ های ناوارون، محصول ایالات متحده و بریتانیا در ژانر اکشن درام است. کارگردانی این اثر ماندگار، توسط جی.لی.تامپسون انجام شده. ساخت فیلم در سال 1961 به اتمام رسید. ستارگان بزرگی همچون آنتونی کویین، دیوید نیون و گریگوری پک در این فیلم به ایفای نقش پرداخته اند.

توپهای ناوارون
توپهای ناوارون

داستان فیلم

این فیلم یکی از فیلمهای مدیریتی و راهبری است که داستان آن در زمان جنگ جهانى دوم رخ می دهد. مأموران مخفی‏ انگليسى با خبر مى‏شوند كه دو توپ غول‏آسا توسط ارتش نازی در جزيره‏ى ناوارون در درياى اژه‏ مستقر شده‏اند. این توپها ناوگانهای متفقین را مورد هدف قرار داده و امکان عبور از منطقه را غیر ممکن کرده اند.

توپهای ناوارون
توپهای ناوارون

یکی از فرماندهان متفقین به نام ناخدا مالوری، که نقش وی را گریگوری پک بازی میکند، ماموريتی از سوی متفقین پيدا مى‏كند با گروهى از کماندوهای زبده خود را به ناوارون برساند و توپ‏ها را منهدم كند…

سریال میلیاردرها

سریال میلیاردرها یا بیلیونز(Billions)

سریال میلیاردرها که به بیلیونز هم شناخته شده، یکی از سریالهای محبوب و پرستاره هالیوودی است که توسط برایان کوپلمن، دیوید لوین و اندرو راس سورکین کارگردانی شده است. این سریال از ژانویه 2016 در شبکه خصوصی شوتایم توزیع شد و نهایتاً فصل هفتم، یعنی آخرین فصل آن در سال2023 به نمایش درآمد. این سریال دارای یک خط داستانی اصلی و تعداد زیادی داستان‌ فرعی درباره کارکردهای پول و قدرت در ساختار امریکا و رانت ها و جرائم مالی و حواشی آن است.

درباره سریال

این مجموعه چندین بار نامزد جایزه رسانه ای GLAAD شد. این جایزه به سریال های درام با نگرشهای متفاوت است.

داستان سریال

دادستان ناحیه جنوبی نیویورک چاک رودز (جیاماتی) به دنبال یافتن مدارکی برای به دام انداختن و دستگیری یکی از مدیران و سرمایه گذاران رانتخوار اما به ظاهر نیکوکار و محبوبی به نام بابی اکسلرود است. این مجموعه عمدتاً در نیویورک و کانکتیکات فیلمبرداری شد.

 شخصیت بابی اکسلرود، یکی از مدیران و سرمایه گذاران و بورس بازان مشهور وال استریت است که به واسطه رانتهایی که دریافت کرده، ثروت هنگفتی فراهم کرده و در تمام ساختار قدرت نفوذ کرده است.

چاک رودس، دادستان ایالات متحده (با بازی پل جیاماتی) است که با وجود اینکه به دنبال جمع آوری مدارک و محکوم کردن اکستلرود است، استراتژی و تاکتیک‌های اکسلرود هم توجه و تحسین رودس، را به خود جلب کرده است. خط اصلی داستانی این سریال، بازسازی پیگردهای قانونی است که از روی پرونده های جرایم مالی حقیقی، الهام گرفته شده است.

آکادمی آنلاین عیب پوش

فیلم پاتون

فیلم سینمایی پاتون(Patton)

این درام مدیریتی حماسی بیوگرافی، محصول سال 1970 سینمای هالیوود است که درباره زندگی و نبرد ژنرال آمریکایی جورج. اس. پاتون در طول دوران جنگ جهانی دوم ساخته شده است. بسیاری ممکن است نام پاتون را با مارشال پتن(رئیس جمهور فرانسه تحت اشغال آلمان نازی)، اشتباه بگیرند که صرفاً تشابهی تلفظی است. این دو با اینکه در یک دوره می زیسته اند، اما ارتباطی با یکدیگر نداشته اند.

جورج سی اسکات در نقش پاتون و کارل مالدن در نقش ژنرال عمر بردلی در این فیلم به ایفای نقش پرداخته و کارگردان فیلم فرانکلین جی شافنر، فیلم را بر اساس فیلمنامه ای از فرانسیس فورد کاپولا و ادموند اچ نورث کارگردانی کرده است.

درباره فیلم

این فیلم در جوایز اسکار خوش درخشید و برنده هفت جایزه اسکار از جمله بهترین فیلم، بهترین کارگردانی و بهترین فیلمنامه شد. اسکات همچنین برای ایفای نقش پاتون برنده جایزه اسکار بهترین بازیگر مرد شد، اما از پذیرش این جایزه خودداری کرد. مونولوگ آغازین، که توسط اسکات در نقش ژنرال پاتون با پرچم عظیم آمریکا در پشت سر او ارائه شد، تصویری نمادین و اغلب نقل قولی شد که در بسیاری از فیلم های بعدی مورد استفاده قرار گرفت.

داستان فیلم

داستان فیلم روایت نبرد پاتون در جنگ جهانی با ژنرالهای نابغه آلمانی است. سپاه دوم در اولین رویارویی خود با سپاه آفریقایی آلمان در نبرد گذرگاه کاسرین به طرز تحقیرآمیزی از ژنرال اروین رومل شکست می خورد اما پاتون او را به عنوان یک رقیب محترم می شمرد. پاتون به فرماندهی سپاه دوم منصوب می شود و بلافاصله شروع به تحکیم نظم و انضباط در میان سربازان کم تجربه می کند. پاتون در کنار وضعیت بد سربازان آمریکایی در سپاه دوم، سرسختی همتای بریتانیایی خود را تحسین کرده اما با رفتارهای ژنرال برنارد مونتگومری(فرمانده ارتش انگلستان)، که دائماً نیروهای آمریکایی را تضعیف می کند، میانه خوبی ندارد. شانس به پاتون برای اثبات ارزشهای خود در نبرد ال گتار رو می کند و در آن نبرد، پاتون ارتش آلمان را شکست می دهد.

پیروزی متفقین در شمال آفریقا، پاتون و مونتگومری را بر آن می دارد تا برنامه های رقابتی برای تهاجم متفقین به سیسیل ارائه دهند. طرح پاتون، برگرفته از اشاره به جنگ پلوپونز، اهمیت استراتژیک سیراکوز را نشان می دهد. پاتون پیشنهاد می کند که مونتگومری سیراکوز را تصرف کند، در حالی که برنامه او، فتح پالرمو و سپس مسینا است. اگرچه این طرح در ابتدا ژنرال هارولد الکساندر را که پاتون و مونتگومری به او گزارش می دهند تحت تأثیر قرار می دهد، اما نهایتا ژنرال دوایت دی. آیزنهاور آن را رد می کند و طرح محتاطانه تر مونتگمری مبنی بر حمله دو ارتش در کنار هم در جنوب شرقی، را تصویب میکند.

پاتون و مونتگومری حمله به ایتالیا آغاز کرده و پس از آزادسازی سیراکوز، ایتالیایی‌ها به شبه جزیره اصلی ایتالیا عقب نشینی می‌کنند. این روند موجب زمین گیر شدن ارتش متفقین شده و پاتون که از عدم پیشرفت خشمگین است، به سمت غرب پیش می رود و پالرمو را تصرف می کند…

آکادمی آنلاین عیب پوش

فیلم و عدالت برای همه

فیلم سینمایی و عدالت برای همه(And Justice for All)

این کمدی درام حقوقی سینمایی، محصول سال 1979 سینمای هالییوود به کارگردانی نورمن جویسون با بازی آل پاچینو، جک واردن و جان فورسایت است. لی استراسبرگ، جفری تامبور، کریستین لاهتی، کریگ تی نلسون و توماس ویتس در نقش های فرعی این فیلم حضور دارند. فیلمنامه فیلم که نامزد جایزه اسکار هم شد توسط والری کرتین و بری لوینسون نوشته شده است. یکی از صحنه های مشهور این فیلم که در شبکه های اجتماعی نیز بسیار وایرال است، صحنه ای است که پاچینو در آن فریاد می زند: تو از کار افتاده ای!

درباره فیلم

فیلمبرداری فیلم چه در بیرون و چه در دادگاه در بالتیمور فیلمبرداری شده است. این فیلم دو نامزدی جایزه اسکار را دریافت کرد: بهترین بازیگر مرد (پاچینو) و بهترین فیلمنامه اصلی (کرتین و لوینسون).

داستان فیلم

آرتور کرکلند، وکیل مدافعی در بالتیمور است که داستان های موکلینش داستانهایی عجیب و در هم پیجیده است. موکلش مک کالا به دلیل یک تخلف جزئی راهنمایی و رانندگی متوقف شده و سپس با قاتلی به همین نام اشتباه گرفته شده و به همین دلیل مدتی را در زندان سپری کرده است بدون اینکه مرتکب جرمی شده باشد. او موکل جدیدی به نام رالف ایگی، که زنی جوان و سیاه پوست است را قبول میکند. ایگی به دلیل سرقت دستگیر شده و از رفتن به زندان وحشت دارد.

کرکلند مرتباً با پدربزرگش سام در خانه سالمندان ملاقات می کند. بعدها متوجه می شود که در کودکی توسط والدینش رها شده بوده و این سم بوده که او را بزرگ کرده و به دانشکده حقوق فرستاده. کرکلند همچنین عاشقانه ای را با یکی از اعضای کمیته اخلاق حقوقی، گیل پکر، شروع می کند.

کرکلند یک کاراکتر نیست بلکه نوعی باور است. او با تمام مصائبی که در زندگی دارد، به کارش معتقد است و کارش را دوست می دارد. کرکلند یک شخصیت کامل و قهرمان نیست، فردس است مانند بقیه مردم با موفقیتها و شکستهای هر انسانی مثل همه انسانها.

آکادمی آنلاین عیب پوش

برباد رفته

فیلم سینمایی بربادرفته(gone with the wind)

این درام سینمایی عاشقانه تاریخی حماسی آمریکایی محصول 1939 است که براساس رمانی به همین نام از مارگارت میچل که در سال 1936 چاپ شد اقتباس شده است. این فیلم توسط ویکتور فلمینگ کارگردانی شده است. داستان فیلم در جنوب آمریکا و در بحبوحه جنگ داخلی آمریکا و دوران بازسازی پس از آن رخ می دهد.

درباره فیلم

تولید این فیلم تا ژانویه 1939 به تعویق افتاد چون کارگردان اصرار داست که کرگ گیبل نقش رت را حتما بازی کند. اما نقش اسکارلت به این سادگی نبود و حدود 1400 زن نابازیگر و بازیگر برای این نقش تست دادند و نهایتاً ویوین لی برای این نقش انتخاب شد. نهایتاً پس از دو تعویض کارگردان تولید فیلم در نوامبر 1939، درست یک ماه قبل از نمایش آن به پایان رسید.

پس از اکران در 15 دسامبر 1939 ، این فیلم حضور موفقی داشت. تقریباً تمامی منتقدین فیلم را تحسین کردند و در همه جهات بازخوردهای مثبتی دریافت کرد. در دوازدهمین دوره جوایز اسکار، فیلم بر باد رفته ده جایزه اسکار (هشت جایزه رقابتی، دو جایزه افتخاری) از سیزده نامزدی را درو کرد و برای اولین بار در اسکار رکوردی از دریافت جوایز برای یک فیلم را شکست.

فروش در گیشه نیز خوب پیش رفت. بربادرفته به پرفروشترین فیلم ساخته شده تاریخ تا آن زمان تبدیل شد و جالب است که این رکورد بیش از ربع قرن در اختیار داشت. البته جالب است نسبت به تورم، هنوز این فیلم همچنان پرفروشترین فیلم تاریخ سینماست که در نوع خود رکوردی بینظیر است.

در طول قرن بیستم، بارها و بارها در دهه های مختلف مجددا روی پرده سینماها رفت. بر باد رفته به عنوان یکی از بهترین فیلم های تمام دوران در نظر گرفته می شود و در سال 1989 به یکی از بیست و پنج فیلم افتتاحیه انتخاب شده برای حفظ در ثبت ملی فیلم ایالات متحده تبدیل شد.

داستان فیلم

اسکارلت اوهارا (ویوین لی)، دختر با اراده، زیبا، ثروتمند و نازپرورده است. در سال 1861، در آستانه جنگ داخلی آمریکا، اسکارلت در تارا، مزرعه پنبه خانواده اش در جورجیا، به همراه پدر و مادر، دو خواهر و بردگان سیاه پوستشان زندگی می کند. اسکارلت عاشق اشلی ویلکس یکی از مردان زیباروی شهر می شود اما طبق نظر خانواده قرار است با پسر عمویش ملانی همیلتون ازدواج کند. در مهمانی نامزدی، اسکارلت به سمت اشلی رفته و علاقه خود را به وی ابراز می کند اما با مخالفت وی مواجه می شود. با این حال، او توجه مهمان دیگری در این مراسم به نام نام رت باتلر را به خود جلب می کند.

جریان جنگ داخلی آمریکا، فضای زندگی همه را تحت تاثیر قرار داده و فراخوان رئیس جمهور لینکلن برای احضار داوطلبان برای شرکت در جنگ با جنوب تقریبا تمام مردان جنوبی را مجبور به ثبت نام در ارتش میکند. اسکارلت با برادر کوچکتر ملانی، چارلز ازدواج می کند تا قبل از اینکه اشلی به جنگ برود، حسادت او را برانگیزد. پس از کشته شدن چارلز هنگام خدمت در ارتش ایالات کنفدراسیون، مادر اسکارلت او را به آتلانتا می فرستد. آنجا مجددا رت را می بیند.

بعد از نبرد گتیسبورگ، جریان جنگ علیه کنفدراسیون چرخیده و بسیاری از مردان شهر اسکارلت کشته شده و ارتش اتحادیه آتلانتا محاصره می کند. رت به اسکارلت کمک می کند تا از شهر فرار کند. رت تصمیم می گیرد به جنگ برود و اسکارلت را ترک می کند. نهایتا با شکست کنفدراسیون، اسکارلت همه دارارایی خود را از دست داده و مجبور به کار در مزارع پنبه پدری اش می شود. اسکارلت که قادر به پرداخت مالیات بازسازی تحمیل شده بر مزرعه نیست، ناچار به رت متوسل می شود…

زندگی چرخی است که انسان را روزی بالا و روزی پایین می برد اما گردشش متوقف نخواهد شد. این انسان است که در بالاها نباید مغرور و در پایین ها ناامید شود. زندگی همان است که بود و این ماییم که به آن رونگ و بویی که می خواهیم را می بخشیم.

آکادمی آنلاین عیب پوش

پاپیون

فیلم سینمایی پاپیون(Papillon)

این درام سینمایی بلند امریکایی، که به «پاپیلون» یا «پاپیون»، به معنای پروانه شهرت دارد، شاهکاری بی بدیل از سینمای هالیوود است و همزمان یکی از فیلمهای مرجع سینما محسوب می شود. بازی خیره کننده داستین هافمن و استیو مک کویین، در این فیلم تماشایی است.

این درام مشهور حماسی تاریخی محصول سال ۱۹۷۳ به کارگردانی فرانکلین جی شافنر است. فیلمنامه فیلم دالتون ترامبو و لورنزو سمپل جونیور بر اساس زندگینامه واقعی یک محکوم فرانسوی(هانری شاریر) نوشته شده است. نام فیلم از کلمه «پروانه» گرفته شده که به فرانسوی پاپیلون خوانده می شود. پروانه به خالکوبی و نام مستعار شاریر اشاره دارد.

درباره فیلم

هزینه ساخت این فیلم نسبت به فیلمهای آن زمان به دلیل لوکیشن های مختلف فیلم‌برداری بسیار گران بود بودجه فیلم حدود 12 میلیون دلار بود که یکی از گرانترین فیلمهای دهه هفتاد سینما بود و برای این ژانر ریسکی بسیار بزرگ بود. اما به محض ورود فیلم به گیشه، بیش از دو برابر بودجه ساخت خود فروخت و این فروش سالهای بعد به انهاء مختلف ادامه یافت.

داستان فیلم

هانری شارییر که به دلیل خالکوبی پروانه روی سینه اش به «پاپیون» ملقب شده، به اشتباه به قتل یک دلال محبت در سال 1933 محکوم شد و در سیستم جزایی گویان فرانسه به حبس ابد محکوم شده. در این مسیر، با محکوم دیگری به نام لوئیس دگا، که جاعل و اختلاس بدنامی است، آشنا می شود. دگا باور دارد همسرش آزادی او را تضمین می کند اما پول زیادی از این اختلاس ها پیش خود دگا در زندان است و همین پول جان دگا را تهدید می کند. پاپیلون پیشنهاد می‌کند که از دگا محافظت کند، در صورتی که دگا هزینه فرار هر دوی آنها را پس از رسیدن به گویان تامین کند. با تحمل سختی های بسیار کار اردوگاه و جنگل، این دو در نهایت با هم دوست می شوند.

پاپیون از دگا در برابر یک نگهبان سادیست دفاع می کند و به جنگل می گریزد، اما دستگیر می شود و به دو سال زندان انفرادی محکوم می شود. دگا به عنوان قدردانی، غذای قاچاق به پاپیون می رساند. هنگامی که قاچاق کشف می شود، سرپرست سلول پاپیلون را به مدت شش ماه در تاریکی زندانی و جیره های او را نصف می کند، و او را مجبور می کند تا پشتیبان این غذای قاچاق را لو بدهد. پاپیلون به خوردن حشرات می افتد اما دگا را لو نمی دهد. در نهایت آزاد می شود و برای بهبودی به بیمارستان سنت لوران دو مارونی فرستاده می شود.

پاپیون نماد تلاش و پیگیری است. شخصیتی که باور دارد بیگناه است و تسلیم نمی شود. امکان ندارد کسی که حتی یک روز طعم آزادی را چشیده باشد، با دیدن این فیلم، چشم تر نکند. صحنه پایانی فیلم با موسیقی محسور کننده و زیبای آن، مبهوت کننده است. سراسر فیلم، رویای آزادی با تلاشی بی وقفه و امیدی بی پایان و عشق به زندگی عجین شده. پاپیون، خود انسان است.

همشهری کین

فیلم سینمایی همشهری کین(Citizen Kane)

این درام سینمایی بلند که ترجمه صحیح آن «شهروند کین»، است، یکی از ماندگارترین و مشهورترین آثار سینمایی جهان است. این اثر محصول ۱۹۴۱ سینمای هالیوود به کارگردانی، تهیه‌کنندگی و بازی اورسن ولز است. فیلمنامه این اثر توسط شخص ولز و هرمان جی.مانکیویچ نوشته شده است. این فیلم همچنین اولین اثر سینمایی بلند ولز نیز محسوب می شود. بسیاری از منتقدین، از این فیلم به عنوان بهترین فیلم ساخته شده در جهان نام می برند.

درباره فیلم

این فیلم به مدت 50 سال متوالی، در نظرسنجی ده ساله مؤسسه فیلم بریتانیا، در رتبه اول قرار گرفت و در فهرست 100 فیلم برتر جهان و ایالات متحده قرار گرفت. در سال 2007 با بررسی مجدد فیلمهای ثبت شده در صدر جدول بهترین فیلم تاریخ سینمای انجمن امریکا قرار گرفت و هم اکنون نیز به عنوان بهترین فیلم جهان شناخته می شود.

این فیلم شبه بیوگرافی زندگی و میراث چارلز فاستر کین با بازی اورسن ولز را بررسی می کند، شخصیت کین شخصیتی ترکیبی است که از روی بزرگترین اربابان رسانه آمریکایی یعنی «ویلیام راندولف هرست» و «جوزف پولیتزر»، گرفته شده است.

اگرچه این فیلم بعدها به عنوان بهترین فیلم جهان شناخته شد و مورد تمجید و تشویق منتقدان قرار گرفت، ولی در گیشه موفیتی کسب نکرد و از روی پرده ها سریعا جمع شد. اما سالها بعد زمانی که توسط منتقدان مورد تمجید قرار گرفت، مجدداً در سال 1956 اکران شد و این بار به شدت مورد توجه عموم قرار گرفت.

داستان فیلم

داستان این فیلم به این دلیل مورد تمجید منتقدین قرار گرفته چون به سادگی، تمام آرزوهای یک انسان در زندگی و بی ارزش بودن آن را بیان می کند. داستان فیلم با فلش بکی برروی شخصیت اصلی داستان یعنی «کین» نامزد انتخابات فرمانداری شروع شده و وی سخنرانی آتشینی را در مدیسون اسکوئر گاردن انجام می دهد. مدتی بعد رابطه بین کین و سوزان الکساندر توسط رقبای سیاسی او، جیم دبلیو گتیس افشا می شود.

در بخش بعدی، دوربین کین سالخورده را نمایش می دهد که در عمارت اشرافی اش در قصری واقع در فلوریدا، در بستر مرگ در حالی که یک کره برفی در دست دارد، آخرین کلمه خود، «رزباد» را به زبان می آورد و می میرد. مرگ کین به یک خبر داغ در سراسر جهان پخش می شود و تهیه کننده فیلم خبری، خبرنگار جری تامپسون را مأمور کشف معنای «رزباد» می کند.

تامپسون تصمیم می گیرد تا با دوستان و همکاران کین مصاحبه کند. او سعی می کند به همسر دوم کین، سوزان الکساندر کین، که اکنون معتاد شده و کلوپی شبانه دارد مصاحبه کند اما او حاضر به صحبت با تامپسون نیست. تامپسون به آرشیو خصوصی بانکدار فقید والتر پارکس تاچر می رود. از طریق خاطرات مکتوب تاچر، تامپسون از گذشته کین که کودکی یتیم در یک پانسیون در کلرادو بوده مطلع می شود و به دنبال کشف راز رزباد می رود. ادبیات غنی پارسی، این فیلم را در بیت زیر خلاصه نموده است.

دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ

ای هیچ برای هیچ، بر هیچ مپیچ

آکادمی آنلاین عیب پوش