اثر قلاب چیست؟

اثر قلاب (hook effect)، چیست؟

اثر قلاب یکی از آثار بسیار مهم است که در درک مشتری از «ارزش برند» یا اتقال ارزش به مشتری، بسیار کارآمد است. البته زمانیکه صحبت از استفاده از استراتژی قلاب می شود، به خاطر داشته باشیم تمامی محتوایی که ما به مخاطب ارائه میکنیم باید «یکپارچه» و «همسو» باشد. این اثر، یکی از استراتژی های کاربردی بازاریابی است که به جای تمرکز بر مشتریان وفادار، به احتمال زیاد برای به دست آوردن مشتریان جدید کاربرد بیشتری دارد.

این اثر همانگونه که از نامش پیداست، قرار است مشتری را جذب کند. صحبت از اثر قلاب می شود، که به استراتژی قلاب فکر می کنیم، به خاطر داشته باشیم که احساسات در تاثیر این اثر، بیشترین نقش را دارد. این یک واقعیت روانشناختی اثبات شده است که احساسات یک فرد او را به فشار دکمه خرید سوق می دهد.

شعارها اولین عنصری هستند که مشتری پیش از اینکه به قلاب گیر کند، می بیند. هنگامی که به دنبال پایگاه مشتری جدید هستیم، مطمئن شویم که اطلاعات درستی از مخاطبان هدف داریم. بسیاری از برندها به اشتباه فکر می‌کنند که چون در دریا ماهی زیاد است، مشتریان جدید خودشان به سمت برندشان می‌روند. به هیچ عنوان این تصور درست نیست.

احساسات است که حرکت را هدایت می کند. مهم نیست که ما چقدر مشتاق موفقیت در کسب و کار هستیم، باز هم موفقیت ما را اعداد نشان می دهند.

قلاب چگونه عمل می کند؟

برای درک بهتر این اثر، باهم مثالی را مرور کنیم. فرض کنیم ما تولید کننده لباسهای بافتنی ماشینی هستیم. مشتریان صرفا لباسهای بافتنی را چون گرم و راحت هستند، نمی خرند. ما باید چیزی فراتر از این مشخصات به آنها بدهیم. بهانه ای احساسی و قوی که آنها را به لحظاتی ببرد که برای همه زیباست. پس باید محصولمان را به چیزی فراتر از لباس تبدیل کنیم. باید به آن معنا و مفهومی احساسی بدهیم تا مشتری حسی نوستالژیک داشته باشد که او را به سمت خرید محصول ما سوق دهد.

اما مثلا مخاطب چه احساسی می تواند به لباسهای بافتنی داشته باشد!؟ اما با کمی تامل متوجه می شویم شاید این مخاطب از نسلی باشد که مادربزگش، برایش لباس بافتنی (همان چیزی که محصول ما هست)، برای او با عشق می بافته و باوجود گشادی و ناراحتی، مخاطب با عشق ان را می پوشیده و با آن خاطره داشته.

به خاطر داشته باشیم که شعار می تواند برند را بفروشد. باید احساس یا تجربه ای را پیدا کنیم که برند شما می تواند به آن متصل یا به عبارتی «قلاب» شود. برای ساخت شعار درست، حالا می توانیم به سراغ داستان و بینش مادربزرگ برویم و آن را خلاصه و زیبا کنیم و قلاب ما حاضر شود!.

زیبایی شناسی طراحی بصری را مشخص کنیم. عکس یا هنر برداری تفاوتی ندارد. این بستگی به مخاطب هدف ما و زیبایی بصری ترجیحی آنها دارد. برای مثال، اگر آنها به دوربین های عکاسی علاقه مند هستند، استفاده از عکسی که به سبکی مشابه محصول دوربین ما ویرایش شده است، کارساز است.

هماهنگی یعنی همه چیز!

شعار، گرافیک، محصولی که قرار است مشتری ما را مجذوب کند، همه باید هماهنگ و به خوبی کنار هم قرار گیرد و یک مفهوم یکپارچه، واضح و قابل درک را منتقل کند. این مفهوم دقیق که بر اساس اعتماد عاطفی ساخته شده است، مطمئناً برروی مخاطب تاثیر خواهد گذاشت.

به طور کلی اثر قلاب، قلاب کردن یک حس به محصول یا خدمات است. مشتری در حقیقت آن حس را می خرد و ما محصول یا خدمات را می فروشیم. برای هر کسب و کاری یک قلاب وجود دارد که باید خودمان آن را بیابیم، اما فرمول ساخت همان است که در اینجا باهم مرور کردیم.

آکادمی آنلاین عیب پوش

تقویم محتوایی چیست؟

تقویم محتوایی

«تقویم محتوایی» یا «تقویم تولید محتوا»، یکی از ابزارهای کاربردی و سازماندهی محتوا در فضای مجازی است. این ابزار مهم، کمک میکند تا تولیدکنندگان محتوا، مدیران مارکتینگ و فروش و فعالان حوزه بازاریابی و فروش بتوانند کمپینهای بازاریابی و فروش خود را برنامه‌محور و حول محور این تقویم ساماندهی کنند.

تقویم محتوایی
تقویم محتوایی

تقویم تولید محتوا چیست؟

این برنامه (Content Calendar) یک منبع مرجع و تدوین شده است که در راستای برای برنامه‌ریزی محتوا از آن بهره برده می شود. افرادی که این برنامه را تدوین می کنند، عملا برنامه ای را مشخص میکنند که کمپینهای شبکه های اجتماعی، تبلیغات، پودیوم ها و کمپینهای تخفیف ویژه و فروش که طی دوره زمانی مشخصی، مثل یک ماه، یک فصل یا یک سال، در همه جنبه های بازاریابی و فروش قرار است اجرایی شود، را بصورت مدون در اختیار همکاران قرار می دهند.

تقویم محتوایی

بهتر است این برنامه در یک تصویر یا قاب کلی قابل رویت باشند. در برخی هم مسئولیت افراد مختلف را درباره هر آیتم مشخص می‌شود. اما برخی از تقویمها هم کلی و صرفا برروی کمپینها تمرکز دارند که این نمونه کلی تر و بهتر است و بعدها میتوان هر آیتم را به صورت یک گانت چارت یا برنامه عملیاتی تدوین کرد.

تقویم محتوایی

تقویم محتوایی چه کارایی دارد؟

این تقویم برنامه بسیار مهمی است که کمک خواهد نمود تا تولید و انتشار محتوا بر اساس یک برنامه مدون و منظم انجام شود. این موضوع برای جذب مخاطبان و معرفی محصولات یا خدمات حیاتی است.

تقویم محتوایی

دریافتیم که جای یک تقویم کاربردی که تمامی مناسبات تقویمی، مناسبات ایرانی و مناسبات جهانی را داشته باشد، خالی است. اعضای آکادمی عیب پوش برای اولین بار طی تحقیقات در تقویمهای ایرانی و جهانی، تمامی این مناسبتها را در تقویم گرد آوردند. تقویم محتوای آکادمی عیب پوش بصورت کاملا رایگان در دسترس عموم تولید کنندگان محتوا قرار داده اند.

مزایای تدوین تقویم محتوایی

برنامه ریزی برای تدوین تقویم، موجب «تقویت برند»، «ایجاد نظم»، «یکپارچه سازی»، «تیم‌سازی» خواهد شد. ضمنا «سازماندهی فعالیت‌های بازاریابی و فروش» «دست‌یابی به تصویر کلی» یکی دیگر از مزایای این برنامه است. ضمن اینکه موجب «شناسایی نقاط عطف کمپینها»، «امکان گزارش گیری منظم» و «بازخوردگیری» و از همه مهمتر «رفع ایرادات» خواهد شد.

تقویم محتوایی

نحوه نگارش تقویم محتوایی

بهتر است این برنامه مثل بیانیه ارزش‌ یا برنامه‌های کاربردی روزمره، دائم در دسترس و مقابل دید اعضای تیم باشد. در این‌صورت افراد دائماً نقش خود را در مدیریت محتوا مرور می‌کنند. این برنامه بهتر است کاملا «پویا» و «خلاق» باشد. بنابراین می توان در جلساتی پس از دانلود نمونه خام اکسل آن، این نمونه را به اشتراک همکاران گذاشت. با استفاده از طوفان فکری، فرصت طرح ایده‌ها برای دست‌یابی به برنامه ای جامع و تأثیرگذار بر مخاطبان، فراهم شود.

تقویم محتوایی

بهتر است از تمام کانالهای بازاریابی برای انتشار موضوعات استفاده کنید و صرفا به یک کانال یا شبکه محدود نباشید. ضمنا بهتر است یک بار برنامه بصورت کلی تدوین شود و پس از آن هر رویداد برنامه خاص خود را داشته باشد. نمونه تقویم تولید محتوای آماده را می توانید از لینک زیر دانلود کنید.

آکادمی آنلاین عیب پوش

بازاریابی مخفی چست؟

بازاریابی مخفی(Undercover Marketing)، یا همان بازاریابی پنهان(hidden marketing)، یا بازاریابی پنهانی، شکلی امروزی از بازاریابی است که با بیشتر به بازاریابی عصبی یا بازاریابی ناخودآگاه نیز تعبیر می شود. گرچه که شکل بازاریابی عصبی یا بازاریابی ناخودآگاه با این روش از بازاریابی متفاوت است، اما پیامهای آن تقریبا به یک نقطه از مغز مخاطب یعنی «ذهن ناخودآگاه»، آنها ارسال می شود.

مفهوم بازاریابی مخفی(Undercover Marketing)، نیز نام برده می شود. گونه ای از استراتژی بازاریابی است که محصول یا خدمات پشت پرده موضوع دیگری عرضه می شود. به عنوان مثال قرار دادن محصول در فیلم‌ها یا ساخت یک ترک آهنگ براساس مشخصات یا نام یک محصول، ربط کارکرد محصول به یک نمایش یا فیلم یا سریال و …

هدف از این بازاریابی بدین صورت است که مخاطب یا مصرف کننده به سختی متوجه تبلیغات شوند و تبلیغات بصورت مستقیم(به شکلی که هنوز در برندهای ایرانی مرسوم است)، توی صورت آنها نخورد!

در بازاریابی برند پنهان، بدون اینکه مخاطب متوجه شود، پیام برند به بخش ناخودآگاه مغز وی ارسال می شود. مخاطب بدون اینکه اصلاً پیام را بداند یا متوجه شود که تبلیغ است، آن را دریافت میکند. این پیام های پنهان مرزهای آگاهی انسان را رد می کنند و بدون اینکه بداند بر رفتار او تأثیر می گذارد. همه این موضوعات به سادگی و با پخش یک قطعه موسیقی آرام در پس زمینه یا رایحه ملایم یا حتی رفتار افراد اطرافمان اتفاق می افتد. خیلی ظریف و غیرمنتظره.

به عنوان مثال، گاهی ممکن است پس از خرید از خود پرسیده باشیم چرا مثلا فلان محصول را خریدم؟ ما همیشه یک پاسخ معقول برای این سوال پیدا می کنیم، اما همیشه این پاسخ واقعی نیست! ممکن است هنگام تماشای برنامه مورد علاقه خود یا به صورت آنلاین پیام بازاریابی بسیار ظریفی را از فروشنده دریافت کرده باشیم بدون اینکه متوجه شویم.

تفاوت بازاریابی مخفی با بازاریابی سابلیمینال

داستان پیام های بازاریابی پنهان به دهه پنجاه میلادی و هالیوود باز میگردد. در آن سالها پیامهای بازاریابی با شعارهای پنهان و مخفی و لفافه به مخاطبان عرضه میشد. تفاوت این روش با بازاریابی سابلیمینال یا ناخودآگاه این است که بازاریابی پنهان و مخفی، هنوز مجاز است اما بازاریابی ناخودآگاه، سالهاست که ممنوع شده.

سالها بعد جیمز ویکاری، روانشناس و محقق بازاریابی، آزمایشی صورت داد تا اثبات کند برندها می توانند با پیام های پنهان ذهن مردم را کنترل کنند. یعنی مخاطب در مقابل این پیام ها اراده ای ندارد، بنابراین خیلی راحت می تواند پیام خود را در ضمیر ناخودآگاه او، ثبت کنند.

این دانشمند در آزمایشی، تعدادی از افراد را بصورت تصادفی و بدون اطلاع قبلی، در سینما در معرض پیامهای سابلیمینال قرارداد. این پیامها یک یا دو فریم از فیلم بودند که بصورت معمول برای افراد معمولی قابل تشخیص نیستند اما مغز ناخودآگاه این پیامها را دریافت میکند! در طول فیلم، یک فریم با نوشته ای که نوشته بود«اگر گرسنه هستی؟ پاپ کورن و کوکا بخور» تماشاگران به دلیل سرعت بالای پخش، قادر به تشخیص خودآگاه آن نبودند اما بصورت محسوس کوکا و پاپ کورن خریدند.

بازاریابی سابلیمینال یا ناخودآگاه معمولا به معنای پخش پیام های بازاریابی است که بصورتیکه نوشته، فریم یا تصویری برای هدف گرفتن ذهن ناخودآگاه پخش شوند که امروزه استفاده از این پیامها ممنوع شده. ذهن خودآگاه ما، قادر به درک تصاویری است که بیش از 13 میلی ثانیه پخش شوند است اما پیامهای سابلیمینال یا ناخودآگاه، هر چند دقیقه یک بار به مدت 10 میلی ثانیه نمایش داده می شوند که تاثیر برروی مغز قدیم ما میگذارند!.

بازاریابی پنهان یا مخفی ارسال پیامها بصورت غیر مستقیم است و مغز خودآگاه با کمی تفکر امکان تمایز آنها را دارد به همین دلیل این استراتژی بازاریابی کماکان ادامه دارد و استفاده می شود.

آکادمی آنلاین عیب پوش

ایی.سی.پی.ام چیست؟

ایی.سی.پی.ام( ecpm )، مخفف عبارت (Effective cost per mile)، است. به معنای میزان درآمدی است که یک تبلیغ کننده از هر هزار نمایش کامل ویدئوی تبلیغاتی خود کسب می‌کند است. این هبارت در فارسی به «درآمد موثر هزاره»، ترجمه شده است. عملا ایی.سی.پی.ام شاخصی است که کیفیت پیاده‌سازی و بهینگی نمایش تبلیغ در اپلیکیشن را نشان می دهد.

درآمد موثر هزاره یا هزینه موثر در هزار، درآمدی است که یک ناشر(یا توسعه‌دهنده برنامه)، به ازای هر هزار نمایش آگهی نمایش داده شده در برنامه خود کسب می‌کند. ناشران از این شاخص برای بهینه‌سازی مکان‌ تبلیغات، نظارت بر کمپین‌های کسب درآمد و سنجش عملکرد کلی درآمدزایی تبلیغات استفاده می‌کنند.

 ایی.سی.پی.ام چه تفاوتی با سی.پی.ام دارد؟

برای درک معنای ایی.سی.پی.ام ، ابتدا باید CPM یا هزینه در هر هزار را تعریف کنیم. سی.پی.ام(CPM)، هزینه‌های از پیش تعریف‌شده‌ای است که تبلیغ‌کنندگان با هر هزار بار نمایش دریافت می‌کنند. سی.پی.ام(CPM)، معیار جانبی تبلیغ‌کننده است که به تخصیص بودجه و بهینه‌سازی کمپین‌ها کمک می‌کند.

 ایی.سی.پی.ام، از سوی دیگر، درآمد انباشته‌ای است که یک ناشر به ازای هر هزار بار نمایش کسب می‌کند. برخلاف سی.پی.ام(CPM)، که با توجه به کل هزینه‌های کمپین و تعداد نمایش‌ها می‌توان دقیقاً محاسبه کرد، ایی.سی.پی.ام یک محاسبه پویا است که تحت تأثیر نیروهای عرضه و تقاضا قرار می‌گیرد.

دو جنبه کاربردی برای ایی.سی.پی.ام وجود دارد: کسب درآمد و جذب کاربر. در جنبه کسب درآمد – ایی.سی.پی.ام برای اندازه‌گیری عملکرد درآمدزایی آگهی ناشر استفاده می‌شود. اگر توسعه‌دهندگان برنامه ایی.سی.پی.ام بالایی نشان می‌دهند، به این معنی است که تبلیغات ارائه‌شده در برنامه‌شان عملکرد خوبی دارند و کاربران را تبدیل می‌کنند.

در جنبه جذب کاربر، ایی.سی.پی.ام درآمد تبلیغاتی را که توسط یک کمپین خاص ایجاد می شود را اندازه گیری می کند. شبکه‌ها با استفاده از ایی.سی.پی.ام برای رتبه‌بندی کمپین‌ها در مدل‌های ارائه تبلیغات خود، کمپین‌هایی را که بالاترین امتیاز ایی.سی.پی.ام را دارند، که به‌طور برجسته و مکرر ارائه می‌کنند و این موضوع کمپین‌ها را قادر می‌سازد تا حجم برداشت‌ها و مقیاس خود را به سرعت افزایش دهند. به این ترتیب، ایی.سی.پی.ام ارزش موثر یک برداشت و قدرت خرید یک کمپین معین را نشان می‌دهد.

چگونه می توانیم ایی.سی.پی.ام را محاسبه کنیم؟

 ایی.سی.پی.ام را می توان با استفاده از فرمول زیر محاسبه کرد:

۱۰۰۰×(تعداد کل نمایش ها/کل درآمد) = ایی.سی.پی.ام

به عنوان مثال، اگر مجموع درآمد یک برنامه تلفن همراه از تبلیغات روزانه 700 تومان باشد و 200000 آگهی نمایش داده شده باشد، ایی.سی.پی.ام آنها به روش زیر محاسبه می شود:

۳.۵=۱۰۰۰×(700 تومان / 200000) = ایی.سی.پی.ام

به عبارت دیگر، به ازای هر 1000 نمایش، ناشر (توسعه‌دهنده اپلیکیشن) 3.5  تومان درآمد ایجاد می‌کند.

مزایای اصلی این معیار چیست؟

 ایی.سی.پی.ام می تواند به بازاریابان کمک کند تا عملکرد هر کمپین را بدون به خطر انداختن دسترسی ارزیابی کنند. درک نحوه محاسبه این معیارها می تواند به بازاریابان کمک کند تا مطمئن شوند که به موثرترین مدل خرید پایبند هستند.

چه زمانی مدل ایی.سی.پی.ام برای ناشران مفید است؟

معمولا در موارد زیر این معیاز میتواند مفید واقع شود:

  • هنگام اجرای یک کمپین پاسخ مستقیم.
  • هنگامی که به دنبال ارزیابی تأثیر تغییرات در برنامه خود هستیم.
  • هنگام مقایسه عملکرد برنامه با میانگین ماهانه یا سالانه.
  • زمانی که نیاز به یک اندازه گیری جهانی از درآمد به ازای هر نمایش ارائه شده داریم.
  • زمانی که به یک شاخص حیاتی برای عملکرد کمپین نیاز داریم.
  • هنگامی که به دنبال بهینه سازی جریان درآمد هستیم.

محمد میری

منبع:

appsflyer.com/glossary/ecpm

ترند مارکتینگ چیست؟

«ترند مارکتینگ(trend marketing)» یا «بازاریابی روندی»، گونه ای از استراتژی بازاریابی است که به موجب آن برندها یا کسب و کارها، رویکردهای خود و خصوصا پیامهای بازاریابی خود را با گره زدن و یا استفاده از ترندهای روز، به مخاطب ارائه میکنند.

می توان گفت تعریف «ترند»، یا «روند»، جهت کلی «تغییر»، «توسعه» یا «توجه» جامعه مخاطبان است. این اصطلاح ممکن است به معنای «مد» یا «جنون» جامعه نیز باشد. فعل «روند» به معنای توسعه یا تغییر در یک جهت کلی است. در دنیای اینترنت یا شبکه های اجتماعی، اگر موضوعی ترند شود، موضوع بسیاری از پست ها است.

بازاریابی روندی یکی از استراتژی های اساسی در پیاده سازی استراتژی بازاریابی لحظه ای است. بازاریابی لحظه ای(micro moment marketing)، گونه ای از استراتژی یا مدل بازاریابی است که به نکات ظریف تصمیم گیری برندها یا کسب و کارها در لحظه ای اشاره دارد که مخاطب معمولا در فضای اینترنت، به دنبال رفع نیاز خود میگردد و سریعا باید این نیاز برطرف شود.

در دنیای کسب و کار، روند، الگوی تغییر تدریجی در یک فرآیند، خروجی یا شرایط است. این موضع گرایش متوسط یا عمومی است. به عنوان مثال اگر عنوان کنیم که: “گرایش به سمت خرید سکه است”، به این معنی است که افراد بیشتری هم اکنون در جستجوی خرید سکه هستند. به عبارت دیگر، گرایش به بازار به خرید سکه است و ترند بازار، خرید سکه است.

برخی از برندها به خوبی از فرصتهای موجود در بازار بهره می برند و با توجه به اینکه بازاریابی روندی، وابسته به «زمان» است و به «سرعت بالای واکنش کسب و کار به ترندهای موجود»، بستگی دارد، معمولا برندهایی که سرعت بالایی در اجرای کمپینها یا استراتژیهای خود را دارند ، از این موضوع بهره مند می شوند زیرا عکس العملی که دیرتر از دوره ترند انجام شود، کاملا نتیجه عکس خواهد داد.

بازاریابی لحظه ای چیست؟

بازاریابی لحظه ای(micro moment marketing)، گونه ای از استراتژی یا مدل بازاریابی است که به نکات ظریف تصمیم گیری برندها یا کسب و کارها در لحظه ای اشاره دارد که مخاطب معمولا در فضای اینترنت، به دنبال رفع نیاز خود میگردد و سریعا باید این نیاز برطرف شود.

این روش بازاریابی از مفهوم لحظه(moment)، یا به عبارتی دقیق تر، از میکرومومنت(micro moment)، «لحظه میکرو»، گرفته شده است. این لحضه ها، لحظه هایی هستند که ما قصد خرید کالا یا خدمات، یا به عبارت دیگر رفع نیازی خاص در کوتاه ترین زمان ممکن را داریم.

خرید یا رفع نیاز در چنین لحضاتی، نیازمند تصمیم گیری در کوتاه ترین مدت، دارد. این مفهوم برای اولین بار توسط تیم محتوایی گوگل مطرح شد. عملا این استراتژی یا مدل بازاریابی، به نکات ظریف تصمیم گیری اشاره دارد که در آن فرد قصد رفع فوری نیاز خود را دارد.مانند همیشه، انتظارات افراد بسیار پیچیده است و آنها توقع دارند راه‌هایی وجود داشته باشد که نیاز انها بصورت کامل «درک» شده و سریعا به آن «پاسخ مناسب» و درخور ارائه شود.

ا. لحظات نیاز کاربر به دانستن

در این لحظه  کاربر مشغول تحقیق است تا موضوعی را بداند. البته در چنین لحظه ای، وی لزوما آماده خرید نیست و صرفا جهت افزایش اطلاعات خود در حال تحقیقات است. این تحقیقات شاید برای آموزش نیز باشد.

2. لحظات اخذ تصمیم خرید

در این لحظه، کاربر محصول یا خدماتی را که قصد خرید آن را دارد می شناسد اما در اینترنت به دنبال بهترین شرایط برای خرید آن است.

3. لحظات نیاز به انجام یک کار

به عنوان مثال اگر کاربر قصد خرید محصول یا خدماتی را داشته باشد، سریعا در تلفن همراه خود رفته تا کالایی را که نیاز دارد پیدا کند و یا ایده های جدیدی در آن زمینه بیابد.

4. لحظات نیاز به جابجایی

در چنین لحظاتی، زمانیکه کاربر قصد دارد به محل خاصی مراجعه کند، از جستجوی محلی کمک خواهد گرفت. به عنوان مثال اگر در شهری باشد و به دنبال رستوران بگردد، آن را سریعا در تلفن همراه(نزدیکترین رستوران به من)، را جستجو خواهد کرد.

بطور کلی «بازاریابی لحظه ای» به زبان ساده به معنای «درک مصرف کننده یا مخاطب و و رفع فوری نیازهای اوست». تحقیقات گوگل نشان داده از آنجا که امروزه نقش تلفن همراه در زندگی همه انسانها بسیار پررنگ شده، افراد برای جستجوی هرچیزی از تلفن های هوشمند استفاده می کنند.

حدود «65درصد»، از کاربران زمانیکه به دنبال خرید هستند، توجهی به برند ندارند و اطلاعاتی که از سرچ و جستجو بدست آورده اند، برای آنها از اهمیت بالاتری برخوردار است. درتحقیقی دیگر مشخص شده که «نود درصد» کاربران، اصلا برند خاصی را درنظر ندارند. بنابراین اگر در بازاریابی لحظه ای، موفق عمل کنیم و میکرو لحظه ها رو به درستی تشخیص دهیم، تعامل بیشتری با مخاطب برقرار کرده و خواسته وی را در لحظه برآورده کنیم در نتیجه موجب افزایش نرخ بازگشت(ROI)، خواهیم شد.

همین تحقیقات نشان داده که تنها «26درصد»، از بازاریابان، تجزیه و تحلیل های لازم برای تعیین لحظه های نیاز مشتری را دارند. اما تنها «9درصد» آنها موفق خواهند شد نیاز مخاطب را بطور کامل برطرف کنند. این به دلیل وجود «حضور»، «مفید بودن» و سرعت بالای کسب و کار آنهاست.

فرامرز عیب پوش

بازاریابی مستقیم (DM)چیست؟

بازاریابی مستقیم(Direct marketing) یا مخفف دی.ام(DM)، یکی از ابتدایی ترین و اصلی ترین انواع بازاریابی است که از دیرباز در میان بازاریابان رواج داشته اما به اشتباه به عنوان بازاریابی سنتی در برخی دیدگاهها شناخته شده که به هیچ عنوان صحیح نیست.

بازاریابی مستقیم شامل هر گونه بازاریابی است که بر ارتباط یا توزیع مستقیم بین مصرف کنندگان تکیه دارد نه از طریق شخص ثالثی مانند رسانه های جمعی. ایمیل، ایمیل، رسانه های اجتماعی و کمپین های پیامکی از جمله سیستم های تحویل مورد استفاده هستند. به همین دلیل به آن بازاریابی مستقیم می گویند زیرا به طور کلی واسطه ها مانند رسانه های تبلیغاتی را حذف می کند.

اگر بخواهیم تعریف ساده ای از «بازاریابی مستقیم»، داشته باشیم، بهتر است عنوان کنیم که بازاریابی مستقیم، ایجاد آگاهی و انجام رفع نیاز مشتری گفته می شود که نهایتا به فروش مستقیم بینجامد که تعریف آن مبادله یک کالا یا خدمت با پول بصورت کاملا سنتی و اولیه است.

این روش، یکی از قدیمی ترین و شاید بتوان گفت اولین استراتژی بازاریابی در جهان است که به نامهای «بازاریابی سنتی»، یا بازاریابی اولیه نیز شناخته می شود که تاحدی میتوانند درست باشند اما به طور کامل با این مفهوم همپوشانی ندارند.

بازاریابی مستقیم شامل هر گونه بازاریابی است که بر ارتباط یا توزیع مستقیم بین مصرف کنندگان تکیه داره از طریق شخص ثالثی مانند رسانه های جمعی. فراخوان برای اقدام(call to action)، یک عامل رایج در بیشتر بازاریابی مستقیم است. اندازه گیری اثربخشی بازاریابی مستقیم آسان تر از تبلیغات رسانه ای است.

بازاریابی مستقیم چگونه کار می کند؟

برخلاف کمپین‌های سنتی روابط عمومی که از طریق شخص ثالثی مانند نشریات رسانه‌ای یا رسانه‌های جمعی انجام می‌شوند، کمپین‌های بازاریابی مستقیم به‌طور مستقل عمل می‌کنند تا مستقیماً با مخاطبان هدف ارتباط برقرار کنند. در بازاریابی مستقیم، شرکت‌ها پیام‌رسانی و فروش خود را از طریق رسانه‌های اجتماعی، ایمیل، پست یا کمپین‌های تلفن/اس ام اس مستقیما به مخاطب ارائه می‌کنند.

اگرچه تعداد ارتباطات ارسال شده می تواند بسیار زیاد باشد، بازاریابی مستقیم اغلب سعی می کند پیام را با درج نام یا مکان گیرنده، برای افزایش تعامل، شخصی سازی کند. بازاریابی مستقیم(Direct marketing)، نهایتا با هدف ایجاد فروش مستقیم(Direct Sales)، انجام می شود یعنی فروش مستقیم نتیجه بازاریابی مستقیم است.

کال تو اکشن یا فراخوان به اقدام بخش مهمی از بازاریابی مستقیم است. از مخاطب خواسته می‌شود که فوراً با تماس با شماره تلفن رایگان، ارسال یک کارت پاسخ، یا کلیک بر روی پیوند در رسانه‌های اجتماعی یا تبلیغات ایمیل، پاسخ دهد. هر پاسخی نشانگر مثبت خریدار بالقوه است. این تنوع بازاریابی مستقیم اغلب بازاریابی پاسخ مستقیم نامیده می شود.

هدف گذاری در بازاریابی مستقیم

بازاریابی مستقیمی که به صورت گسترده به مخاطبان نامحدود ارائه شود، احتمالاً کمترین تأثیر را دارد. کسب و کار ممکن است با این کار تعدادی مشتری به دست آورد، اما همه گیرندگان دیگر پیام را آزار می دهد. ایمیل های هرزنامه و ارسال پیامک بالک اشکالی از بازاریابی مستقیم هستند که بسیاری از مردم نمی توانند از شر آنها خلاص شوند اما اصلا دل خوشی از آنها ندارند.

مؤثرترین کمپین‌های بازاریابی مستقیم از فهرستی از مشتریان بالقوه استفاده می‌کنند تا پیام‌های خود را فقط به محتمل‌ترین افراد بالقوه ارسال کنند. برای مثال، فهرست‌ها ممکن است خانواده‌هایی را هدف قرار دهند که اخیراً صاحب فرزندی شده‌اند، صاحبان خانه جدید یا بازنشستگان اخیر با محصولات یا خدماتی که به احتمال زیاد به آنها نیاز دارند.

سیستم بازاریابی مستقیم میتواند برای بازارهای شرکتی(B2B)، بازارهای دولتی(B2G) و بازارهای مصرف(B2C)، کاربرد داشته باشد اما روش مشتری به مشتری (C2C)، از این قاعده مستثنی است. یکی از جذابیتهای بازاریابی مستقیم این موضوع است که «بازاریابی شبکه ای»، با اینکه در بسیاری از اوقات از بازاریابی مستقیم استفاده می کند، اما به خودی خود، گونه ای از بازاریابی مستقیم بشمار نخواهد رفت.

واقع بازاریابی مستقیم، همانگونه که از نامش پیداست، گونه ای از استراتژی بازاریابی است که در آن بازاریاب مستقیما با خریدار یا همان مخاطب نهایی خود ارتباط گرفته و آگاه سازی وی را آغاز نموده و سایر مراحل بازاریابی را بدون واسطه برروی وی اجرا می کند.

پیش از دسته بندی های کلاسیک بازاریابی، به تمام بازاریابی هایی که در بازاریابی سنتی صورت میگرفت بازاریابی مستقیم اطلاق میشد که این دسته بندی به هیچ عنوان صحیح نیست و «بازاریابی مستقیم»، با بازاریابی خانه به خانه، سخنرانی و آموزش، مذاکره و آگاهی سازی مستقیم، بازاریابی شرکتی مستقیم و بسیاری از موارد مشابه دیگر، همه تحت عنوان بازاریابی مستقیم شمرده می شوند. به عنوان مثال، بسیاری از شرکتهایی که تبلیغات و یا لوازم اداری را می‌فروشند، تراکتهای خود را مستقیماً به فروشگاههایی ارسال می‌کنند که بتوانند از خدمات آنها استفاده کنند.

البته باید توجه داشته باشیم، فروش مستقیم با بازاریابی مستقیم، تفاوت دارد. فروش مستقیم زمانی صورت می‌گیرد که فروشندگان شخصی به طور مستقیم به مصرف کنندگان مراجعه می‌کنند، در حالی که در بازاریابی مستقیم، یک شرکت مستقیماً اقدام به بازاریابی محصولات خود می‌کند.

نقش بازاریابی مستقیم در مشاغل خانگی

امروزه و با گسترش اینترنت و شبک های اجتماعی، بسیاری از کسب و کارهای خانگی از مدل بازاریابی مستقیم استفاده می‌کنند. بسیاری از کسب و کارها و خدمات، امروزه از طریق رسانه‌های اجتماعی، خدمات یا کالای خود را ارائه می‌کنند. بدیهی است که این روش بسیار ارزا و مقرون به صرفه است.

ملیکا علیان

اکتشاف برند چیست؟

مراحل اکتشاف برند(Brand discovery)، یا به عبارت بهتر انجام تحقیقات درراستای تحقیق و اکتشاف نام تجاری، مراحلی است که شامل تحقیقات بازاریابی، جلسات مختلف شناخت نام تجاری و سازمان برای توسعه و ایجاد یک برند از یک نام تجاری است.

مراحل اکتشاف برند شامل بررسی کامل از موقعیت فعلی برند در بازار در مقایسه با رقبا و بررسی اثربخشی آن با مشتریان است.

در این مرحله محققان عمیقاً در کسب و کار غوطه ور می شوند تا در مورد مشتریان و دلیل خرید آنها از اطلاعات کسب کنند و شخصیت های واقعی خریدار را ایجاد کنند. این شخصیتها در توسعه کلیدی استراتژی برند کاربرد خواهند داشت.

در این مرحله، نام تجاری فعلی ارزیابی می شود و در مورد صنعت، رقبا و مشتریان آن تحقیق کاملی صورت می گیرد تا فرصت ها و منابع و اصطکاک با مشتریان کشف شود. اکتشاف برند شامل مراحلی است که در این مقاله به شرح آنها خواهیم پرداخت.

ممیزی برند

ممیزی برند(BRAND AUDIT)، بررسی کامل و عمیق از موقعیت برند در بازار در مقایسه با رقباست.

ممیزی ارتباطات

ارزیابی یا ممیزی ارتباطات (COMMUNICATION AUDIT)، ارزیابی زبان برند با تجزیه و تحلیل زبان، لحن و پیام‌های پیرامون کسب‌وکار در نقاط تماس مختلف است.

توسعه شخصیت مشتری

ارزیابی و درک و شناخت مخاطب هدف و شخصیت‌ مشتری نهایی(BUYER PERSONA DEVELOPMENT)، کمک می‌کنند دریابیم با چه کسی صحبت می‌کنیم، آنها به چه چیزی اهمیت می‌دهند و سعی دارند چه مشکلاتی را حل کنند.

نقشه برداری سفر مشتری

ترسیم نقشه سفر مشتری(BUYER JOURNEY MAPPING)، نحوه خرید مشتریان از شما و راه‌حل‌هایی که در پس ذهن خود با خرید محصول یا خدمات در پی آن هستند را مشخص میکند.

با ترسیم نقشه سفر مشتری(CUSTOMER JOURNEY MAP)، برای محصولات و خدمات تمام این راه حلها و نحوه خریدها، مستند خواهد شد.

تجزیه و تحلیل رقبا

دریابید (COMPETITOR ANALYSIS)، که رقبا چه کارهایی را از منظر مشتریان(نه از منظر ما یا رقبا یا بازار)، صرفا از نظر مشتریان، درست (یا اشتباه) انجام می دهند تا بتوان از فرصت ها برای موقعیت و پیشرفت منحصر به فرد استفاده کرد.

ارزیابی نام تجاری درفضای دیجیتال

امروزه برندی که درفضای دیجیتال حضور نداشته باشد، از فضای حقیقی نیز حذف خواهد شد. با ارزیابی وب سایت و کلیه کانالهای دیجیتال می توان دریافت چگونه نام تجاری در چشم مخاطبان جلوه می دهد. بدین ترتیب زمینه های فرصت و نگرانی را کشف خواهد شد.

SEO و SEM AUDIT

تفاوت برندها با یکدیگر میزان شهرت آنهاست و آگاهی از برند اولین مرحله آن است. تحقیق و ارزیابی درباره نحوه خرید آنلاین مشتریان برای ساختار وب سایت و بازاریابی برای هدایت بهتر مشتریان در سفر خریدار، قصد خریدار را درک خواهیم کرد.

ارزیابی تجربه بصری

ارزیابی تجربه بصری(VISUAL EXPERIENCE AUDIT)، لحن، حال و هوا و احساس برند همراه با رقبا تجزیه و تحلیل می شود تا انتظارات مشتری از نظر طراحی، زیبایی شناسی و سبک در آن صنعت خاص تعیین شود.

مصاحبه با مشتری

مصاحبه با مشتری(CUSTOMER INTERVIEWS)، یکی از مهمترین مراحل درک نیازهای انهاست. مصاحبه های استراتژیک با مشتریان منجر به بینش های ارزشمندی برای سازمان می شود که ممکن است در غیر این صورت کشف نمی شدند.

امین ضیا بزرگی

آی.ام.سی چیست؟

ارتباطات یکپارچه بازاریابی یا آی.ام.سی(IMC)، چیست؟

ارتباطات یکپارچه بازاریابی یا آی.ام.سی(IMC)، مخفف عبارت انگلیسی(Integrated Marketing Communications)، دقیقا به مفهوم ارتباطات یکپارچه بازاریابی است. بعد از اینکه شرکتها به بازاریابی مدرن روی آوردند، دومین مشکل این بود که هماهنگی و یکپارچگی در فعالیتهای بازاریابی و خصوصا تبلیغات آنها و ظهور آنها در فضاهای مختلف بطور یکسان دیده نمی شد. آنها با رنگها، تم ها، صداها و ادبیات مختلفی با مشتری ارتباط برقرار می کردند که این کار به شدت به برند و کسب و کار لطمه وارد می کرد.

شیمپ و اندروز دو دانشمندی که درخصوص این مقوله تحقیقات بسیاری انجام داده و کتابهایی در این زمینه منتشر کردند، ارتباطات یکپارچه بازاریابی یا IMC را به معنی هماهنگی تمام اجزای بخش ترویج در آمیخته بازاریابی، یعنی تبلیغات، روابط عمومی، ترویج فروش، فروش شخصی، بازاریابی مستقیم و بازاریابی آنلاین و شبکه های اجتماعی با هم و همچنین با بقیه اجزای آمیخته بازاریابی، تعریف می کنند.

به عبارت دیگر، آی.ام.سی(IMC)، انسجام تمامی فعالیتهای سازمانی و بازاریابی با یکدیگر است به نحوی که خروجی در ذهن مخاطب از طرف یک عنصر واحد شنیده شود. مانند زمانی که ما خصوصیات، صدا و اخلاق و رفتار فردی آشنا را برای دیگران بیان میکنیم و آنها متوجه می شوند از هماهنگی میان این خصوصیات، درباره چه کسی صحبت میکنیم.

ارتباطات یکپارچه بازاریابی زمانی اتفاق می افتد که اگر مشتری به هر بخشی از سازمان مراجعه کند، همان بازخورد و حسی را دریافت کند که در برخورد با مدیران یا سایر بخشهای سازمان دریافت می‌کند. به عبارت بهتر میتوان گفت ارتباطات بازاریابی مفهومی چتری و فراگیر است و فقط به تبلیغات محدود نیست. ارتباطات بازاریابی شامل هر پیامی است که از طرف برند یا سازمان برای مشتریان یا مخاطبان مخابره شود.

امروزه بسیاری از سازمانها، واحد‌های مختلف مارکتینگ، برندینگ، برگزاری رویدادها، تولید محتوا برای وب‌سایت و شبکه های اجتماعی، روابط عمومی، تبلیغات، تحقیقات بازاریابی و ارتباط با مشتری دارند. در واقع، می‌توان گفت اگر این واحدها در یک جهت و یک راستا و منظم، دقیقا همه یک پیام را منتقل کنند، تقریبا مشکلی بوجود نخواهد آمد اما اگر هریک از این واحدها نامنظم عمل کنند، دیگر مفهوم”ارتباطات بازاریابی”، را نخواهند داشت.

این دقیقا زمانی است که سازمان به یکپارچگی(Integrated)، موضوعات خود، نیاز دارد. به عبارت دیگر، “یکپارچگی”، موضوعی است که ارتباطات بازاریابی را دارای مفهوم و معنا می کند.

مفهوم “یکپارچگی ارتباط بازاریابی”، به معنای “همسویی”، “همراستایی” و “هماهنگی” همه عوامل، ابزارها و کانال‌های ارتباط با مخاطبان و مشتریان است.

برای درک بهتر این مفهوم، پیشنهاد می شود مقاله مربوط به “آی.ام.سی چیست؟” در همین آکادمی مطالعه شود تا این مفهوم دقیقتر و واضح تر درک شود.

اسپلش چیست؟

هنگام اجرای یک بازی یا برنامه یا مراجعه به وبگاه با تصویری، برخی اوقات با گرافیک های تبلیغاتی مواجه می شویم که حاوی لوگو یا یک نوار پیشرفت و یا حاوی پیامی تبلیغاتی یا خبری مربوط به وب سایت هستند و پس از مدت زمان کوتاهی(غالباً ۳ثانیه)، ناپدید شده و صفحه اصلی برنامه یا بازی ظاهر میشود. این تصویر گرافیگی صفحه اسپلش (splash page)، نامیده میشود.

صفحه اسپلش(splash page)، چیست؟

صفحه اسپلش(splash page)، تصویری گرافیکی است که قبل از صفحه اصلی و هنگام بار گزاری یک برنامه یا بازی ظاهر میشود. معمولا صفحه های اسپلش در تمام صفحه نمایشگرگوشی یا مانیتورو  یا به طور ساده به شکل یک مستطیل وسط صفحه نمایش نشان داده میشود تا کاربر را از فرایند بار گزاری برنامه آگاه ساخته و برخی اوقات بایک نوار پیشرفت، فرایند بارگذاری را نمایش میدهد.

معمولا صفحات اسپلش بعد مدت زمان کوتاهی به طور خودکار ناپدید شده و پنجره اصلی ظاهر میشود. برخی دیگر از صفحات اسپلش از مخاطبین میخواهند با کلیک بروی دکمه ورودی یا پیوند متنی به صفحه اصلی یا پیوند مورد نظر، منتقل شوند.

همچنین از صفحه اسپلش برای معرفی یک وبگاه و یا انتقال یک پیام و تبلیغات محصول جدید استفاده میشود. برخی ازصفحه های اسپلش با فرمت گرافیگی استاندارد مانند Gif یا jPEGهستند و برخی دیگر دارای فرمتهایی مانند macromedia flash هستند.

یک نکته قابل توجه اینکه  عبارات «صفحه اسپلش» و «صفحه فلش» گاهی اوقات به جای یکدیگر استفاده می شوند. اما این عبارات مترادف همدیگر نیستند و هر کدام اهداف متفاوتی دارند.

در صحفه فلش(flash)، عموماً محتوای تبلیغاتی وجود ندارد  و هدف از آن، جمع آوری اطلاعات از بازدیدکنندگان است مانند شماره تماس یا ایمیل، اما برخلاف صفحه فلش، هدف از صفحه اسپلش، جلب توجه مخاطب با ارائه پیامی کوتاه و تاثیرگزار  به آنهاست.

تبلیغات اسپلش(splash ad)، چیست؟

همانگونه که گفته شد، از صفحه اسپلش برای معرفی یک وبگاه و یا انتقال یک پیام و تبلیغات محصول جدید استفاده میشود. با توجه به نقش اینترنت و فضای مجازی در تبلیغات و انتقال پیام به مخاطبین ، صفحه اسپلش  هم به نوعی یکی از ابزار ها برای انتقال یک پیام هدف مند  و تبلیغات محصول یا ایده جدید  به مخاطبان است.

توجه به این نکته ضروریست که اگرچه از نظر بازاریابی استفاده از صفحات اسپلش، موضوعی ضروری در اطلاع رسانی درخصوص برند محسوب می شود، اما برخی اوقات مخاطبین با این روش همسو و موافق نیستند و حتی صفحات اسپلش  را نوعی مزاحمت به هنگام استفاده از وبگاه یا اپلیکیشن تلقی میکنند.

به همین دلیل برای جلب نظر مخاطب یا همان سرنخها لازم است مواردی مانند زمان، طراحی گرافیکی، استفاده از یک تصویر شعار (slogan imag) تاثیرگذار، رعایت شوند.

مزایای تبلیغات اسپلش

برای ناشران، تبلیغات اسپلش می‌تواند به افزایش ای.سی.پی.ام(eCPM)،بدون ایجاد اختلال در تجربه کاربر کمک کند. این روش از تبلیغات روشی مناسب برای کسب درآمد از اپلیکیشنهای تلفن همراه بدون به خطر انداختن UX هستند.

معایب تبلیغات اسپلش

نکته حائز اهمیت این است از آنجایی که کاربران  برای بازدید از محتوی سایت به وب سایت ها مراجعه میکنند نه بازدید  ‌از صفحه اسپلش ، پس نباید زمان زیادی از وقت مخاطب را به خود اختصاص دهد، بلکه باید با ایجاد یک پیام کوتا وتاثیر گزار سبب ایجاد اشتیاق و تحریک مخاطب و سرنخها به سمت محصول یا برند شود.

محمد میری

آکادمی آنلاین عیب پوش