فیلم سینمایی کما (KOMA)، درام علمی تخیلی به کارگردانی نیکیتا آروگونوف محصول سال 2020 سینمای روسیه است.

درباره فیلم
فیلم سینمایی کما (COMA)، یکی از پرهزینه ترین فیلمهای سینمای روسیه است. در عین حال این فیلم چه در گیشه و چه در پخش آنلاین، از استقبال خوبی نیز برخوردار شد. در بخش تولید این فیلم تا حد زیادی با مشکل مواجه شد اما تیم تهیه فیلم به خوبی توانستند موانع تکنولوژیکی فیلم را مرتفع کنند و فیلم توانست با کست موفق و پروداکشن خوبی که داشت، خروجی قابل توجهی ارائه کند.

داستان فیلم
قهرمان فیلم معمار جوانی است که در دنیایی عجیب از خواب بر می خیزد و موجوداتی عجیب تر به وی حمله ور می شوند. او توسط افراد ناشناسی نجات یافته و به مکانی امن منتقل می شود.
در آنجا برای وی توضیح داده می شود که وی در کما است و این دنیای کما، با خاطرات بقیه انسانها درست شده است.
موجوداتی به نام ریپرها، به این افراد در کما، حمله ور شده و روح آنها را می بلعند و در نتیجه این افراد به دنیای سیاه رفته و در جهان واقعی نیز روی تخت بیمارستان می میرند.
در این دنیای کما که هیچ کس نمی داند چگونه و توسط چه نیرویی ساخته شده، تنها محلهایی امن هستند که از «خاطره» تشکیل نشده باشند بلکه «تخیل و رویا» باشند. نیروی خلاقیت برخی از افراد در کما می تواند مکانهایی رویایی و خیال انگیز بسازد که پیش از این وجود نداشته اند. بنابراین ریپرها امکان ورود به چنین مکانهایی را ندارند. آنها تنها می توانند روی خاطرات راه بروند.
معمار جوان مامور می شود که جهانی جدید با رویاهای خود خلق کند تا همه به آنجا مهاجرت کنند و زنده بمانند. اما داستان چیز دیگری است …

روانشناسی فیلم
قهرمان داستان معمار با استعدادی است اما در دنیای واقعی کسی کارهای او را جدی نگرفته است. یعنی می توان گفت؛ تاثیر «محیط» بروی او »، بیشتر از «تاثیر وی بر محیط» بوده است. معمار در دنیای واقعی نتوانسته «خودش» باید اما در این دنیای کما، می تواند موثر واقع شود. یعنی اگر می خواهیم موثرتر عمل کنیم، باید جایمان را عوض کنیم «ما درخت نیستیم!».
نمایش هزارتویی از خاطرات، نمادی از هزارتوی مغز است که هر چیزی در آن پیدا می شود. اما نکته جالب اینجاست که ریپر ها نمی توانند به دنیای «ایده ها» و «رویاها» وارد شوند. آنها تنها می توانند به بخش «خاطرات» صدمه بزنند و انسان را نابود کنند.
به وضوح فیلم سعی دارد به مخاطب این درک را بدهد که ما با خاطرات یعنی مان «گذشته» مان آسیب پذیریم و تنها می توانیم در دنیای «ایده ها» و «رویاها» زنده بمانیم.
قهرمان فیلم یعنی همان معمار، یاد می گیرد که می تواند واقعیت را با افکار خود شکل دهد، اما تلاش می کند بین دنیای «کما» و دنیای واقعی تمایز قائل شود.

رویکردهای فیلم
خلاصه فیلم این است که در حقیقت هر کسی که در گذشته غرق شود، محکوم به فناست! گذشته، و آینده در حقیقت دو مفهوم بی معنی هستند و وجود خارجی ندارند. تنها حقیقتی که وجود دارد، نیروی «اکنون» است. «نیروی اکنون» این قدرت را به ما می بخشد که بتوانیم به رویاها و ایده هایمان فکر کنیم و آن را باز در همان «حالی» که وجود دارد محقق کنیم.
نمایش دنیای دیستوپیایی در فیلمهای مختلف و از جلمه بهترین آنها یعنی چندگانه های «ماتریکس» به اشکال مختلف نمایش داده شده است. تمرکز و رویکرد بیشتر این فیلمها، برروی توانایی ذهن خود بشر است. امروز بشر موفق شده به پیشرفتهای بسیار بزرگی در زمین و فضا دست یابد اما تقریبا به چندین برابر همان مقدار، از ذهن خود ناآگاه است.

به من بگو چرا؟
چرا باید فیلمهای اینچنینی علمی تخیلی را تماشا کنیم؟ تماشای این فیلمها به توسعه ذهن کمک شایانی خواهد کرد. هر کسی جایی کارآمد است. نمی توان میمون را با توانایی شنا ردن و ماهی را با توانایی بالا رفتن از درخت سنجید! هر کسی برای مفید بودن، باید در «جای درست» قرار بگیرد و این ابتدا تشخیص خود فرد و در بالاتر تشخیص مربی و نهایتاً «مدیر» و «راهبر» است.
اگر دوست داریم درباره تفاوت رهبر و مدیر یا رئیس و مربی، بیشتر بدانیم، به سادگی با ثبت نام در آکادمی عیب پوش می توانیم به تمامی آموزشهای این مفاهیم بسیار مهم دست یابیم.