سندروم غار روباه چیست؟

سندروم “غار روباه”، یکی از سندروم های شایع سازمانهاست که متاسفانه در سازمانها و برندهای ایرانی نیز بسیار شایع است. این سندروم به دلیل ترس شدید سازمانها از رقبا، و خصوصا عدم وجود خلاقیت در سازمانها نشات می گیرد. اکثر سازمانها بجای اینکه به فکر پیشروی و فتح بازار باشند، به این فکر هستند که راه را بر سایر رقبا بسته و بازار آنها را ببلعند. در حالیکه در اکثر اوقات این درگیری موجب بلعیده شدن خودشان خواهد شد.

روباهی در یک جنگل کوهستانی زندگی می کرد. این جنگل مانند سایر جنگلها فشرده مملو از درخت نبود بنابراین حیوانهای جنگل نیز پراکنده بودند. در پشت یکی از کوههای جنگل چشمه ای بود که حیوانات برای خوردن آب بیشتر وقتها به آنجا می رفتند. روباه برای شکار کنار چشمه می رفت اما حیوانات با دیدن آن پا به فرار گذاشته و روباه نمی توانست آنها را شکار کند.

روزی روباه از کنار کوه عبور می‌کرد. ناگهان در دیواره کوه، غاری را دید که برخی از حیوانات از این غار برای رفتن به چشمه پشت کوه استفاده می کردند. روباه با خود اندیشید اگر در غار کمین کند، دیگر لام نیست به دنبال حیوانات بدود و آنها هم توان فرار نخواهند داشت.

روز اول روباه انتهای غار رفت و منتظر ماند گوسفندی برای خوردن آب از چشمه از غار عبور کرد و به انتهای غار رسید. روباه، پرید و تلاش کرد تا گوسفند را بگیرد. اما گوسفند در نهایت به طرق مختلفی سعی کرد که از دست رو با فرار کند و در انتها از دریچه بیرونی غبار گریخت. روباه که خشمگین شده بود، با خود فکر کرد که اگر بخش خروجی غار را ببندد، دیگر حیوانات از دست او فرار نخواهند کرد و در همان جا می تواند آنها را شکار کند. بنابراین شروع به ریختن سنگ در خروجی غار نمود و بخش بزرگی از آن را مسدود کرد.

روز دوم مجدداً به انتهای غار رفت و منتظر ماند. خرگوشی برای عبور از کوه، وارد غار شد و به انتهای غار رسید. وقتی که روباه را دید، به شدت شروع به دویدن کرد و از سوراخهای باقی مانده از سنگ هایی که روباه ریخته بود، فرار کرد و از دست روباه گریخت. روباه این بار هم با خود فکر کرد که نتوانسته سوراخ ها را درست ببندد. بنابراین سنگ ریزه های بیشتری پیدا کرد و خروجی غار را مسدود کرد.

روز سوم مجدداً به انتهای غار رفت و این بار اطمینان داشت که دیگر هیچ موجودی نمی تواند از دست او فرار کند. سنجابی برای خوردن آب به غار آمده و به انتهای آن رسید. زمانی که روباه را دید، به این طرف و آن طرف پریده و از سوراخ های ریزی که باقی مانده بود، گریخت و این بار هم از از دست روباه فرار کرد. روباه که وضعیت را چنین دید، شروع به ریختن خاک روی تمام سنگها کرد و تمام روزنه های خروجی غار را بست. این بار دیگر هیچ موجودی نمی‌توانست از آن عبور کند.

روز چهارم روباه به انتهای غار رفت و منتظر ماند. این بار ببری برای خوردن آب به آن سوی غار آمد. زمانی که ببر انتهای غار را بسته دید و روباه را در آنجا مشاهده کرد، به شدت خشمگین شد و به رو با حمله‌ور شد. روباه نگون بخت، هر چقدر تلاش کرد تا از چنگال ببر بگریزد، هیچ راه گریزی نیافت. بنابراین ببر روباه را گرفت و خورد.

همه سازمان ها در بازار، روزنه های مختلفی برای فرار از خطرهای احتمالی دارند. اما سازمان های زیادی هستند که برای که به جای اینکه روزنه فرار خود را بیابند و روشی برای به دست آوردن سهم بازار پیدا کنند، سعی در بستن روزنه های تغذیه سازمان‌های دیگر می کنند. این سازمان‌ها به جای اینکه وقت خود را برای روی استراتژی های جدید و خلاقیت و خلق بازارهای جدید یا پیدا کردن آن‌ها بگذارند، سعی بر ضعیف کردن رقبا دارند. آنها تمام انرژی و تلاش خود را متمرکز می‌کنند تا بتوانند مشتریان رقبا را از آنها بگیرند.

همواره استراتژی های مختلفی وجود دارد که سازمان ها بتوانند از آن استفاده کنند و از وضعیتی که درون آن هستند، نجات یابند. به جای این که نیروی خود را بر حذف و تضعیف رقبا متمرکز کنیم، کافیست خود را قوی کنیم و راه های بهتری برای زنده ماندن پیدا کنیم.

نوشته: فرامرز عیب پوش

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *