بیانیه سود و زیان (P&L)، یا به عبارت دیگر مقایسه سود و زیان (profit and loss)، نوعی بیانیه یا سند محاسباتی، یا صورت مالی است. این بیانیه یا صورت مالی، همانگونه که از اسمش پیداست، سندی است که با محاسبات سود و زیان (P&L) سروکار دارد.
این صورت مالی، درآمدها، هزینه ها، و هزینه های متحمل شده در طول یک دوره مشخص، معمولاً یک سه ماهه مالی یا سال را خلاصه نموده و مقایسه میکند. بیانیه P&L مترادف با بیانیه درآمد است.
این بیانیه، سوابق اطلاعاتی در مورد توانایی یا ناتوانی یک شرکت، بخش و یا شعبه را در تولید سود بدست خواهد آورد. این بیانیه، افزایش درآمد و کاهش هزینه ها و مقایسه آنها را ارائه میدهد. برخی از بیانیههای سود و زیان به عنوان بیانیه درآمد، بیانیه عملیات، بیانیه نتایج مالی یا بیانیه هزینه هستند.
بیانیه P&L یکی از سه صورت اصلی مالی هر شرکت، واحد یا شعبه است. این بیانیه به همراه گزارش سه ماهه و سالانه، ترازنامه و صورت جریان نقدی است. این سند مالی، باتوجه به اهمیت موضوعش، اغلب محبوب ترین و رایج ترین صورت مالی در یک طرح کسب و کار یا بیزنس پلن است. این سند مالی به سرعت بیان میکند که چقدر سود در یک کسب و کار تولید شده یا چه میزان زیان حاصل شده است.
پی.ال.سی(PLC)، مخفف واژه چرخه عمر محصول (Product lifecycle)، است. منظور از چرخه عمر محصول تشخص محصول به شکل یک انسان است. هر انسانی یک روز متولد شده، نوجوانی و جوانی را طی میکند و به بلوغ میرسد. پس از طی دوره بلوغ، کمکم به دوره میانسالی و پیری رسیده و یک روز میمیرد. این موضوع، دقیقا برای محصولات نیز صدق میکند. به همین خاطر در بازاریابی از این تشخص استفاده میکنند.
در بازاریابی، هر محصول طراحی شده جدید که به بازار وارد میشود، چرخهای شامل چهار دوره زمانی را طی میکند. این مراحل عبارتند از دوره معرفی، دوره رشد، دوره بلوغ و دوره افول یا مرگ. هر یک از این چهار دوره، نیازمند استراتژی بازاریابی و مدیریتی ویژه همان دوره است.
البته بسیاری از محصولات در دوره معرفی به بازار، شکست میخورند و حتی این فرصت را پیدا نمیکنند که وارد دورههای بعدی شوند، اما در صورت گذر از مرحله معرفی، مراحل رشد، سپس بلوغ و در نهایت افول نیز در ادامه پیش خواهد آمد.
زمانی که در مورد افول یا مرگ یک محصول صحبت میکنیم، ممکن است فکر کنیم برخی از محصولات هستند که سالهاست در اوج هستند و به افول نرسیدهاند، پس این موضوع درمورد همه محصولات، صدق نمیکند. اما درواقع اینگونه نیست. محصولاتی که دوران طولانی(مثلا چندین دهه)، در اوج هستند، مطابق برنامه بازاریابی و اتخاذ استراتژی درست، مواضعی میگیرند که این مواضع مرگ آنها را به تاخیر میاندازد.
این موضوع بسیار مهم است که بدانیم موضوعی که مرگ محصول یا خدمات را به تاخیر میاندازد، دانش بازاریابی است. بازاریابی درست محصول موجب میشود تا با تغییر، اصلاح یا ادامه یک استراتژی خاص، سالها در مرحله بلوغ باقی مانده و به افول نرسد.
البته نباید فراش کنیم که مرگ، حق است، حتی برای محصول یا خدات. بنابراین دانش بازاریابی و استراتژی درست، تنها مرگ محصول یا خدمات را به تاخیر میاندازد و آن را جاودانه نمیکند. درواقع محصول یا خدمات جاودانه وجود ندارد. بسیاری از محصولات و خدمات وجود داشتند که امروزه هیچ کاربردی ندارند.
اما موضوعی که در اینجا بسیار مهم است این است که در مرحله بلوغ ماندن، بسیار سخت تر از زنده ماندن در مرحله معرفی است. بازاریابی و استراتژی درست، مانند دستگاه تنفس مصنوعی، باید همواره به محصول متصل باشند. به محض اینکه این دستگاهها از محصول جدا شوند، به سرعت محصول به افول رسیده و میمیرد.
بازار یا مارکت، انواع مختلفی دارد. در درسهای گوناگون درباره چگونگی پیدایش بازارها و همچنین انواع بازارها از نظر نوع توزیع یا دسته بندی مدل بازار، توضیحات لازم داده شده است. در این درس قصد داریم درخصوص انواع بازار از منظر کسب و کار مدل مورد بررسی قرار دهیم. بازارها از منظر انواع بیزینس مدل، به اشکال ذیل تقسیم میشوند.
بازارهای مصرفی
بازارهای مصرفی از معمولترین و شناخته شده ترین بازارا هستند. بازارهای مصرفی آن چیزی است که بطور عام به عنوان بازار شناخته میشود.در حقیقت گستردگی بازارها به حدی است که محدود کردن آنها به بازارهای مصرفی، بسیار سادهانگارانه است. این بازارها بطور کلی به دو بخش B2C و C2C تقسیم میشوند.
بازارهای کسب و کار _ مشتری(B2C)
این نوع از بازارها به بازارهای business to customer مشهور هستند. این گونه از بازارها درحقیقت شناخته شده ترین انواع بازار هستند. منظور از این دسته از بازارها، بازارهایی است که میان یک کسب و کار و مشتری و روابط این دو، شکل گرفته است. در این بازارها دونوع کسب و کار، خدمات یا کالایی را در ازای دریافت پول، باهم ردوبدل میکنند.
بازارهای مشتری_مشتری(C2C)
این نوع از بازارها به نظر بسیار غیرمعمول میرسند اما یکی از قدیمیترین انواع بازار هستند. این نوع از بازارها به بازارهای customer to customer مشهور هستند. این گونه از بازارها درحقیقت شناخته شده نیستند اما بسیار رایج هستند. یکی از مثالهای این گونه از بازارها، بازارهای بازاریابی شبکه ای است که درآن مشتریان خود مصرف کننده، معرفی کننده و فروشنده نوعی کالا یا خدمات هستند. فارغ از اینکه در کشور ما این روش بازاریابی برای کلاهبرداری و سوء استفاده از اعتماد مردم استفاده شد، این گونه از بازارها بسیار در جهان رایج هستند و طرفداران زیادی دارند و اتفاقا بسیار سلامت هستند.
متاسفانه در کشور عزیزمان هر روش یا اختراع جدیدی ابتدا برای کلاهبرداری و سوءاستفاده مورد استفاده قرار میگیرد و سپس پس از زیا افراد بسیاری از جامعه و خروج میلیونها دلار ارز از کشور، روش درست استفاده از آن اطلاع رسانی میشود. در این مواقع هم به هیچ عنوان دولت مقصر نیست و صرفا عدم وجود آگاهی موجب ایجاد این خسارات میشود.
همانگونه که در بازاریابی شبکهای بسیاری از سودجویان و کلاهبرداران خارجی و داخلی سرمایه های مردم را گرفته و دوستیهای زیادی را از میان برده و اعتماد مردم را خدشه دار کردند، امروزه در مبحث کریپتو کارنسی هم کلاهبرداریهای زیادی از مردم انجام میگیرد و علت آن هم صرفا استفده از طمع مردم و عدم اطلاع آنان از قوانین و دانش بازار مربوطه است.
بازارهای دولتی
بصورت کلی بازارهایی که یک سوی آنها دولت است، به بازارهای دولتی مشهور هستند. بازارهای کسبوکار_دولت (B2G)، دولت_دولت(G2G)، از این نوع بازارها هستند.
بازارهای صنعتی(حرفهای) و کسب و کار_کسب و کار(B2B)
این گونه از بازارها به بازارهای business to business مشهور هستند. منظور از این دسته از بازارها، بازارهایی است که میان دو کسب و کار شکل گرفته است. در این بازارها دونوع کسب و کار، خدمات یا کالایی را در ازای دریافت پول، باهم ردوبدل میکنند.
به عنوان مثال در دوسر این بازارها، دو شرکت قرار دارند که یکی از آنها خدمات یا کالایی را در اختیار دیگر گذاشته و در مقابل پول دریافت میکند. در برخی مواقع نیز شرکها در این بازارها به تهاتر پرداخته و کالا یا خدماتی را با کالا یا خدمات دیگر تعویض میکنند. یکی از موانع این بازارها، پیچیدگی آنهاست و یکی از مزایای آن، فنی بودن و قانونمندتر بودن آنهاست.
بازارهای فیزیکی(Marketplace)
بازارهای فیزیکی همان بازارهایی هستند که به شکل فیزیکی در سطح شهرها وجود دارند، مالها، مجتمع های تجاری، بازارهای روز، پاساژها فروشگاههای سطح شهر از این نوع بازارها هستند. این گونه از بازارها اولین بار به عنوان لغت “بازار”، شناخته شدند.
با پیشرفت دانش بازاریابی و فروش، انواع مختلف دیگر بازارها اضافه شدند و این بازارها به عوان بازارهای سنتی شناخته میشوند. البته فراموش نکنیم این گونه از بازارها هنوز جذابترین نوع بازارها هستند زیرا مشتری علاقه دارد کالای خوود را به صورت بزک شده ببیند و آن را لمس کند. خرید از این بازارها بای مشتری تفریح و رفع نیاز را به صورت توامان دربر دارد.
بازارهای الکترونیکی(Marketspace)
امروزه با پیشرفت تکنولوژی و ظهور پدیده اینترنت و تلفنهای همراه هوشمند، بازارهای جدیدی بوجود آمدهاند که حجم بسیار بزرگی دارند. این بازارها سریع، در دسترس و قابل اعتماد هستند و زمان کمتری برای خرید از آنها صرف میشود.
امروزه با سرعت گرفتن زندگی، استقبال بسیار زیادی از این بازارها شده است. بازارهای الکترونیکی که بصورت اپلیکیشنها، وبسایتها، صفحات و غیره به صورت مجازی وجود دارند. باتوجه به اینکه بسترهای جغرافیایی وفیزیکی، محدود هستند، این بسترها نامحدود هستند.
متا مارکت(Metamarket)
شاید بتوان متامارکت را نیز در دسته بندی بازارها تجای داد، اما متا مارکت تاحدی، مبحث متفاوتی است. درواقع به نگاهی جامع به یک محصول و جمع آوری کلیه بازیگران در حوزه مربوط به آن برند یا خدمات، متامارکت اطلاق میشود.
همانگونه که یک محصول یا خدمات ممکن است در هر حوزهای به فروش برسدیا نفوذ کند، بدیهی است متامارکت نیز میتواند تلفیقی از چند بازار یا مارکت باشد.
افزایش پوشش به معنی ویزیت تعداد بیشتری جایگاه و گسترش نطقه فعالیت از نظر تعدادی است. این مهم شانس ما را در اخذ سفارش و ویزیت مثبت بیشتر نموده و امکان افزایش ریالی فروش ماهانه را درپی خواهد داشت. بنابراین این روش نیز از آیتمهای موثر در افزایش فروش به حساب میآید. برای انجام این مهم بزرگترین مانع ما در انجام این مهم، کمبود وقت است. لذا برای رفع این معضل، همواره باید برنامه ریزی صحیح داشته وامور ذیل را دنبال کنیم.
از تمام زمان خود اسفاده نماییم.
از منطقه بندی و روت پلن درست و به روز بهرهمند شویم.
برای کل منطقه تحت پوشش خود، برنامه ریزی کنیم نه بخشی از آن.
منطقه مربوطه را بر اساس موقعیت های جغرافیایی تقسیم بندی کنیم( دقت داشته باشیم، در هر روت، بطور معمول، حداقل 20 جایگاه وجود داشته باشد. به عنوان مثال اگر، روزانه حداقل از 12 جایگاه، سفارش دریافت کنیم، و در هر ماه 2 بار این جایگاه مورد ویزیت قرار گیرد در صورت فرض 25 روز کاری در ماه، در نهایت(25×12×2=600) در انتهای ماه، 600 فاکتور مثبت خواهیم داشت.
فراموش نکنیم که هیچ جایگاهی، کم اهمیت نیست.
جایگاههایی که بنا به دلیل بسته بودن یا نبودن مسئولسفارش مربوطه امکان سفارش نداشته اند، عینا در زمان مناسب دیگری بصورت خارج از برنامه، ویزیت شوند.
روشهای افزایش دفعات ویزیت در یک دوره ویزیت
علاوه بر عوامل موثر یادشده، افزایش تعداد دفعات ویزیت یک جایگاه نیز عامل بسیار موثری در افزایش فروش، خواهد بود. به عنوان مثال اگر یک جایگاه 1 بار در ماه مورد ویزیت واقع میشود، در صورت افزایش این رقم به دو یا سه ویزیت درماه، بدون شک با افزایش فروش همراه خواهند بود. این بدان معنی است که اصطلاحاً، هر چه بیشتر به یک جایگاه مراجعه نماییم، بیشتر موفق به فروش در آن جایگاه خواهیم شد.
به هر رو شناخت اخلاق یک مسیر کمک شایانی به کارشناس مربوطه در راستای افزایش فروش، خواهد داشت. برخی جایگاهها، به مراجعه روزانه نیاز دارند، برخی به ویزیت هفتگی و برخی نیز به سر زدن ماهیانه.
در مسیر ویزیت، امکان ندارد جایگاهی وجود داشته باشد که محدودیت تعداد چک و یا پول نقد در جریان نداشت باشد. هر جایگاهی منابعی محدود دارد که باید شناخته و درک گردد. فرض کنیم، جایگاهی، به 3 جین کالا نیاز دارد، ولی ممکن است صرفا بودجه خرید 1 جین را داشته باشد، لذا یکی از راههای آسان حل این مشکل، مراجعه مجدد در زمانی است که احتمال بیشتری برای خرید داشته باشد. بنابراین درصورتیکه این جایگاه در هفته بعد ویزیت شود، این امکان وجود دارد که 2 جین باقی مانده را نیز سفارش دهد.
اغلب جایگاهها، در طول ماه با کمبود موجودی مواجه میشوند و بدیهی است ذخیره کالایی ایشان به اتمام برسد. به همین دلیل کوچک، ممکن است مشتریان و گردش مالی خود را از دست بدهد.
با وجود تمامی این موارد، بهتر است مشتری یا صاحب جایگاه خود تعداد مراجعات به وی را پیشنهاد دهد.
تکنیک فروش تبدیلی(Cross-selling)، یا فروش مکمل، مانند فروش اضافی(بیش فروشی)، یکی دیگر از تکنینک های افزایش فروش است. در مبحث فروش اضافی(بیش فروشی)، موضوع مورد بح، افزایش فاکتور و فروش روی یک نوع کالا یا خدمات است و یا اینکه این روش از فروش، ارتقای یک محصول یا خدمات را در پی خواهد داشت. اما در مبحث فروش تبدیلی(Cross-selling)، یا فروش مکمل، برنامه ریزی برای ارائه خدمات و یا کالایی به مشتری است که از یک نوع نیستند اما میتوانند در کنارهم وجود داشته باشند.
ممکن است فروشندگان بین فروش اضافی و فروش تبدیلی، دچار سردرگمی شوند اما این دو روش، هردو از روشهای افزایش فروش هستند که کارایی هایی متفاوت دارند.
فروش اضافی به افزایش تعداد از یک نوع کالا اطلاق میشود. فروش تبدیلی به جایگزینی یک کالا با کالایی دیگر(درصورت عدم موجودی)، و یا تکمیل یک کالا یا خدمات با سایر کالاها، گفته میشود. استفاده از هر دوروش در فروش نیز کارساز است اما روش بهتری که موجب افزایش ریال فاکتورها میشود، فروش همه کالاهای موجود در سبد فروش است.
سازمانهای پخش بطور معمول برندها یا انواع کالای متعددی از یک یا چند برند دارند که همه انها عموما به فروش نمیرسد. اکثر کارشناسان کالاهای پرفروش را به به فروش میرسانند و برای افزایش فروش صرفا تعداد همان کالاها را افزایش میدهند.
فروش مکمل یا تبدیلی، فرایندی است که فروش اضافی به همراه خرید اصلی انجام میشود. در این روش مشتری با محصولات مرتبط، لوازم جانبی و خدمات دیگر که ممکن است در کنار محصول اصلی مورد نیاز باشد، آشنا میشود. بطور مثال وقتی یک موبایل میخرید، فروشنده به شما خرید هندزفری با کیفیت بهتر از هندزفری موجود در جعبه گوشی، برچسب ضد خش و قاب موبایل را پیشنهاد میدهد و با این کار احساس نیاز را در شما به وجود آورده و باعث خرید محصولات بیشتری میشود.
موضوع “جهل، ظن و قطع”، مراحلی هستند که قاضی برای اخذ تصمیم نهایی و صدور حکم طی میکند. اما ارتباط این موضوع با بازاریابی چیست؟ این موضوع، مشابهت زیادی با زمان اخذ تصمیم خرید در بازاریابی دارد. در مقالات قبلی، در خصوص متقاعدسازی مشتری، قیف فروش و نقشه ذهن مشتری، بطور مفصل توضیحات لازم ارائه شده و هریک از این پدیدهها تشریح شده است.
درعلم قضا، قاضی با چهار ادله، از جهل به قطع میرسد. این ادله چهارگانه عبارتند از اقرار، شهادت، قسامه و علم قاضی. درمیان این ادله، علم قاضی از اهمیت و جایگاه ویژهای برخوردار است. منظور از علم قاضی، معرفت و شناختی است که او درباره موضوع دعوا تحصیل میکند. آنچه در علم حقوق، ملاک صدور حکم است، اقناع وجدانی قاضی است که باید از طریق سایر ادله ایجاد شود. در بحث ادله اثبات دعوا این سوال مطرح است که آیا قاضی میتواند به علم خود عمل کند یا خیر؟ علم به معنای دانستن و آگاهی انسان به ماهیت وقایع و پدیدههای اطراف است؛ حالتی که در نتیجه سنجش قراین، شواهد، اوضاع و احوال حاکم بر یک پدیده خارجی به دست آمده است و با حصول آن هر گونه احتمال مخالف از بین میرود.
در برابر علم، حالات دیگری نیز برای ذهن نسبت به پدیدههای اطراف متصور است. اولین حالت، جهل است. جهل هم به معنای عدمآگاهی از ماهیت یک شی و هم به معنای ضعیفترین احتمال از بین احتمالات مختلف است.
پس از آن مرحله شک وجود دارد. شک به معنای حالت ذهن نسبت به احتمالات مساوی است. پس از این مرحله نیز، ظن وجود دارد. ظن به معنای احتمال قویتر در بین احتمالات مختلف با شدت و ضعفهای متفاوت است.
پس از طی این مراحل، یک قاضی به قطع میرسد و میتواند تصمیم بگیرد. یعنی یک قاضی زمانی تصمیم به صدور حکم میگیرد که به علم یقین و قطع برسد.
در بازاریابی نیز دقیقا تمام این مراحل برای تصمیم به خرید، در ذهن مشتری، طی میشود. بی آنکه مشتری آن را بداند یا از وجود آن حتی آگاه باشد.
درحقیقت مراحل رسیدن به قطع در قاضی، همان مراحلی است که در ذهن مشتری برای اخذ تصمیم خرید طی میشود. مشتری باید به یقین برسد که کالا یا خدماتی که انتخاب کرده، همان است که نیاز دارد و احتمال پشیمانی وی پس از خرید، بسیار کم است.
مشتری پیش از انجام خرید، آگاهی در ذهن خود نسبت به برند یا خدمات ندارد و این همان حالت اول، یعنی حالت، جهل است. جهل دراینجا نیز به معنای عدمآگاهی از ماهیت برند یا خدمات است و همچنین احتمال خرید و انتخاب برند یا خدمات مربوطه از میان سایر محصولات، ضعیفترین احتمال از بین احتمالات مختلف است.
شرکتها و برندها با ارائه آگاهی به مشتری، آگاهی از برند در وی ایجاد نموده و موجب میشوند تا مشتری برند را شناخته و به آن فکر کند.
پس از این مرحله، مشتری به مرحله شک خواهد رسید. دراین حالت، احتمال انتخاب کالا یا برند درذهن مشتری، نسبت به سایر احتمالات، مساوی است.
پس از این مرحله، ذهن مشتری به مرحله ظن وارد خواهد شد. دراینجا نیز، ظن به معنای احتمال قویتر در بین احتمالات مختلف با شدت و ضعفهای متفاوت است. یعنی به احتمال زیاد، مشتری محصول یا برند مورد نظر را انتخاب خواهد کرد.
پس از طی همه این مراحل، ذهن مشتری به قطع میرسد و میتواند تصمیم خرید بگیرد. یک مشتری زمانی تصمیم به خرید میگیرد، که به علم یقین و قطع برسد.
درتمام این مراحل، تنها چیزی که میتواند ذهن مشتری را به سمت و سوی درست سوق دهد، بازاریابی درست و هدفمند است.
رمزارز یا کریپتوکارنسی (crypto currency)، گونهای ارز مجازی یا ارز دیجیتال است که از فناوری رمزنگاری بلاکچین در طراحی آن استفاده شده و معمولاً به صورت غیرمتمرکز اداره میشود. بطور عموم ارزهای مجازی ارزهایی است که دو نکته مهم در خصوص آنها رعایت شده است. این ارزها عموما از فناوری بلاکچین ساخته شدهاند(باصطلاح غیر قابل تغییرند)، و دوم اینکه غیرمتمرکز هستند.
همانگونه که اشاره شد، رمزارزها معمولاً به صورت غیرمتمرکز و توسط دارندگان آن کنترل میشوند . از این رو در مقابل نظامهای بانکداری متمرکز قرار میگیرند. غیرمتمرکزسازی در رمزارزها از طریق فناوری بلاکچین(زنجیره بلوکی)، امکانپذیر شدهاست که خود شبیه نوعی دفتر کل توزیعشده بین تعداد نامحدودی کاربر است. تاریخچه شکلگیری رمزارزها به دهه ۱۹۸۰ میلادی میرسد. اما بزرگترین ایراد این رمزارزها، این بود که از فناوری تضمین شدهای استفاده نکرده بودند بنابراین کارایی امنیتی لازم برای جایگزینی با پول و استفاده به عنوان ارز مجازی را نداشتند.
اولین رمزارز غیرمتمرکز بیتکوین است که با فناوری بلاکچین نوشته شده و از ابتدا تعداد آن تا پایان، کاملا مشخص و محدود بود. این محدودیت، سبب شد که بتوان ارزش اقتصادی برای این ارز در نظر گرفت. بیت کوین در سال ۲۰۰۹ توسط شخصی با نام مستعار ساتوشی ناکاموتو ایجاد و عرضه شد. از آن زمان تاکنون رمزارزهای متعددی ایجاد شدهاند که بسیاری از آنها با لفظ “سکههای جایگزین بیتکوین”، یا “سکه های دیجیتالی”، نیز نامیده میشوند.
بطور کلی میتوان کریپتوکارنسی یا رمزارز (یا رمزپول، یا ارز رمزپایه)، را نوعی پول دیجیتال تعریف نمود که در آن تولید واحد پول و تأیید اصالت نقل و انتقال پول با استفاده از الگوریتمهای رمزگذاری(بلاکچین)، کنترل میشود و معمولاً بهطور غیرمتمرکز (بدون وابستگی به یک بانک مرکزی کشور یا بانکهای جهانی) کار میکند. با توجه به تعدد تعاریف و تغییرات در مصادیق رایج رمزارز، حتی این تعریف نیز چه از نظر حقوقی و چه از نظر شرح موضوع، دقت کافی ندارد. یعنی این واژه بصورت کامل رمزارز را توصیف نمیکند.
ارزهایی که تنها به صورت دیجیتالی وجود دارند، معمولاً صادرکننده یا تنظیم کننده مرکزی ندارند، اما از سامانه توزیع شده برای ذخیره تراکنشها و مدیریت انتشار واحدهای جدید استفاده میکنند و برای ممانعت از جعل و تراکنشهای متقلبانه، بر رمزنگاری تکیه دارند.
در فرهنگ لغت آکسفورد ابتدا در سال ۲۰۱۴ رمزارز ارز دیجیتالی تعریف شده بود که در آن از فنون رمزنگاری برای وضع مقررات تولید واحدهای جدید ارز و تأیید انتقال وجوه استفاده شده و مستقل از یک بانک مبنا انجام میشود. اما امروزه هر نوع سیستم پول الکترونیکی که برای خرید و فروش آنلاین استفاده شده و نیازی به بانکی مبدا یا مرکزی نداشته باشد را رمزارز مینامند.
در سال ۱۹۸۳، دیوید شام، نوعی پول دیجیتال مبتنیبر رمزنگاری اختراع کرد که ایکش(E_Cash)، نام داشت. دیوید شام، بعدها در سال ۱۹۹۵ ارز دیجیتال دیگر به نام دیجیکش(Digicash)، را ابداع کرد که روش رمزنگاری آن به گونهای بود که نه بانکی که پول در آن حفظ میشد، نه دولت و نه هیچ شخص ثالثی قادر به ردگیری تراکنشهای مالی آن نبودند.
در سال ۱۹۹۶ دانشگاه امآیتی(MIT)، مطلبی منتشر کرد که در آن یک نظام رمزپول به تفصیل شرح داده شده بود. این سلسله مطالب در همان سال توسط آژانس امنیت ملی آمریکا در قالب یک گزارش با عنوان «چگونه یک ضرابخانه بسازیم: رمزنگاری پولهای الکترونیکی گمنام»، نیز منتشر شد.
اما بصورت امروزی، اولین رمزارزی که به صورت غیرمتمرکز کار میکرد بیتکوین بود که در سال ۲۰۰۹ توسط شخصی با نام مستعار ساتوشی ناکاموتو ایجاد شد. این رمزارز از الگوریتم اساچای-256 (SHA_256)، برای امنیت سیستم خود استفاده میکند. باتوجه به اینکه هنوز شخصی به این نام در دنیای واقعی وجود ندارد، بسیاری از متخصصین حدس میزنند که ناکاموتو، نامی مستعار برای یک برنامه نویس بلاکچین بوده و با توجه به زمان اطلاعیههای وی و تطبیق آن با ساعت جهانی، به احتمال زیاد وی یک آمریکایی است.
ارزهای رمزنگاری شده میتوانند مانند سایر ارزهای فیات(بدون پشتوانه)، قابلیت مبادله داشته باشند و در انجام تراکنشهای مالی به کار بروند. البته رمزارزهای دارای پشتوانه قابل دفاع بسیاری نیز وجود دارند.
یکی از دلایلی که امروزه هنوز استقبال زیادی از رمزارزها صورت نگرفته، عدم استقبال دولتها از این پدیده شگفت انگیز است. رمزارزها به صورت غیرمتمرکز اداره میشوند، قدرت کشورها برای کنترل اقتصاد(که معمولاً از طریق بانک مرکزی اعمال میشود) را تضعیف میکنند. این امر توسط برخی از دوستداران رمزارزها یک ویژگی مثبت تلقی میشود، اما توسط برخی از دولتها یک ویژگی منفی محسوب میگردد. همچنین ماهیت رمزنگاریشده تراکنشهای مبتنی بر رمزارز باعث میشود که ردگیری این تراکنشها دشوار یا غیرممکن باشد که این امر به عقیده برخی منتقدین زمینهای مناسب برای استفاده از رمزارزها جهت پولشویی فراهم میکند. همچنین با گسترش رمزارزها، کشورهای قدرتمند، توان تحریم کشورها کوچکتر را از دست خواهند داد.
به عبارت دیگر با فراگیری استفاده از رمزارزها، دو اتفاق خواه ناخواه رخ خواهد داد. ابتدا اینکه قدرت از دولتها به دارندگان ارزها(همان مردم)، منتقل خواهد شد و دوم اینکه دولتها کنترل خود برروی بازار، یا کنترل و تحریم سایر کشورها را از دست خواهند داد. این موضوع از قدرت دولتها خواهد کاست و برخی از منتقدین، این موضوع را شروعی بر انحلال دولتها میدانند.
بسیاری از رمزارزها از الگوریتمهایی برای استخراج پول جدید یا ثبت اثبات کار یا کسر هزینه تراکنش استفاده میکنند که مبتنی بر روشهای رمزنگاری پیچیده هستند. معمولاً این الگوریتمها، هر چه تعداد کاربرانی که در تلاش برای استخراج رمزارز یا کسب حق تراکنش هستند بیشتر بشود سختگیر میشوند و حل آنها نیازمند محاسبات پیچیدهتر و وقتگیرتری توسط رایانه خواهد بود. این امر منجر به مصرف مقدار فراوانی از انرژی برق میشود که این نیز مورد نقد منتقدین بودهاست. در مقابل، مدافعان رمزارزها معتقدند که بانکداری رایج نیز با مصرف مقدار بسیاری منابع و انرژی همراه است و محاسباتی را ارائه میکنند که نشان میدهد که رمزارزها از این جهت کمهزینهتر از بانکداری رایج هستند. استدلال دیگر مدافعان رمزارزها آن است که همینک مقدار بیشتری انرژی توسط دستگاههایی که در حالت روشن رها شدهاند تلف میشود، چنانکه مصرف برق یک سال آنها برای مصرف چهارسال تمام شبکه بیتکوین کافی است.
با فراگیر شدن کاربرد رمزارزها، میزان مصرف برق برای استخراج آنها نیز به طرز چشمگیری افزایش یافتهاست، چنانکه در سال ۲۰۱۸ پیشبینی شد که مقدار برقی که کشور ایسلند در این سال مصرف رمزارزها میکند بیشتر از مقدار برقی باشد که برای مصارف خانگی به کار میگیرد. در برخی کشورها نیز دولتها اقدام به تعیین تعرفههای مالیاتی کردهاند که مخصوص مصرف برق برای رمزارزها است؛ ایران از جمله این کشورهاست.
وارن بافت(میلیاردر مشهور)، سالها قبل در مصاحبه باCNBC ، ارزهای دیجیتال را تحقیر کرده و آنها را بی ارزش خوانده بود. بافت در آن مصاحبه اظهار داشته بود که: “رمزارزها برای جابجایی غیرقانونی پول و پولشویی خلق شده است. رمزارزها اساساً ارزشی ندارند، آنها هیچ چیزی تولید نمی کنند و فایده ای برای اقتصاد جهان ندارند. این ارزها تولید مثل نمیکنند و کاری نمیتوانند انجام دهند. شما امیدوارید که شخص دیگری حاضر شود درآینده پول بیشتری به شما بدهد. اما پس از خرید، آن شخص مشکل پیدا خواهد کرد. از نظر من ارزش رمزارزها صفر است”
جاستین سان(میلیونر آسیایی و مالک شبکه ترون)، برای قانع کردن وارن بافت برای سرمایه گذاری در رمزارزها، تلاش زیادی انجام داد. هربار وی با مقاومت بافت مواجه شد.
ژوئن سال گذشته، جاستین سان تصمیم گرفت بیش از 4 میلیون دلار برای صرف شام با وارن بافت صرف کند. قرارشد این مراسم شام، در بنیاد غیر انتفاعی GLIDE مستقر در سانفرانسیسکو برگزار شود و عواید آن به خیریه تخصیص یابد. این حرکت هوشمندانه سان، سبب شد تا علاقهمندان و خبرنگاران زیادی به محل این بنیاد در سانفرانسیسکو رفتند.
در این رویداد، کنفرانس خبری طولانی در پی داشت و دراین کنفرانس، جاستین سان با سرمایه گذاران دنیای بورس و شخص وارن بافت گفتگو کرد. این رویداد موجب جمع آوری 4.57 میلیون دلار برای خیریه شد.
همچنین در این دیدار جاستین سان یک بیت کوین به وارن بافت هدیه داد و برای وی کیف پول الکترونیکی بربستر ترون در تلفن همراه وارن بافت ساخت. سان خاطرنشان کرد که قیمت بیت کوین سه ماه بعد از اینکه آن را به بافت اهدا کرده است 16٪ افزایش یافته است. حاصل این جلسات تغییر استراتژی بافت نسبت به ارزهای دیجیتال و خصوصا بیت کوین و ترون بود. او مایل شد که در رمزارزها سرمایه گذاری کند. بافت همچنین اظهار داشت که تحت تأثیر سرعت شبکه ترون قرار گرفته است.
مهمترین نکتهای که درمورد رمزارزها وجود دارد این موضوع است که در آینده دارندگان ارزهای محبوب یا مشهور، ثروتمندان آینده خواهند بود و آنها همچنین تعیین کننده قدرت در اقتصاد جهان خواهند بود. با توجه به اینکه کشورما در این موضوع از بسیاری از کشورها در موقعیت بهتری قراردارد، در صورت فرهنگ سازی صحیح و همکاری دولت، درآمدی که رمزارزها برای کشور ایجاد خواهند کرد، بیش از چندین برابر درآمد نفت خواهد بود. اگر با این سیستم آشنا باشیم، متوجه خواهیم شد که امروزه به ترتیب کشورهای، امریکا، ژاپن، چین، سنگاپور، عربستان، امارات متحده عربی، کشورهایی هستند که بدون وقفه و دیوانه وار در حال جمع آوری رمزارزهای مجود تولید شده و انبار آن هستند. قطعا اگر قرار نبود جهان به این سمت حرکت کند، این کشورها درآمد خود را صرف خرید آن نمیکردند.
بعلاوه اینکه فراموش نکنیم تقریبا به همین ترتیب، بیشترین ذخیره دلاری جهان مربوط به همین کشورهاست و طبیعی است که این دلار مازاد باید در جایی سرمایه گذاری شود. پس زمانیکه این پول بزرگ در رمزارزها سرمایه گذاری شده، قاعدتا بازار بزگی درآینده برای آن بوجود خواهد آمد. و در آن بازار کشورهای مذکور، دارندگان بیشترین تعداد رمزارزها هستند و برای کل شبکه تصمیم خواند گرفت.
امید که با افزایش اطلاعات و مطالعات و همکاری دولتها، کشور عزیزمان هم در این مقوله بصورت جدی و تعاملی وارد شده و برای خود درآمد ارزی ایجاد نموده و از به هدر رفتن توان اقتصادی و رقابتی کشور جلوگیری کند.
بازاریابی مغناظیسی(Magnetic marketing)، يك نظريه و ايده كاملا چالشبرانگيز و ريشهاي در دنیای بازاریابی است که برای اولین بار توسط دکتر دن کندی ارائه شد و به سرعت توجه بسیاری از بزرگان جهان را به خود جلب کرد و طی مدت کوتاهی به یکی از نظریه های قوی و کاربردی در دانش بازاریابی تبدیل شد. این نظریه براین باور است كه آنچه را كه شما خيال ميكنيد ميدانيد، و يا نسبت به اعتقاد به آن شرطي شدهايد، در مورد رشد و پيشرفت كسب و كار خود اشتباه بوده است. بسياري از كسب و كارها محصولات و خدمات خوب دارند، اما شكست ميخورند. چون آنها نميتوانند فرصت هاي فروش كافي در اختيار خود قرار دهند. اين كتاب تصوير اينكه چگونه صاحب يك كسب و كار موفق و واقعي شويد را به شما ارائه خواهد نمود.
دن.اس.کندی، نویسنده جنجالی و صریح اللحجه هفت کتاب معروف No B.S است. وی یک کارآفرین است. کندی مشاور و معلم چند میلیونر، مشاور و مربی بازاریابی مورد اعتماد صدها مشتری کارآفرین خصوصی است که از 1 میلیون دلار تا 1 میلیارد دلار تجارت دارند. او سالانه برای بیش از 1 میلیون صاحب مشاغل مستقل را از طریق خبرنامه ها، برنامه های مربیگری تلفنی و همایشهای محلی در بیش از 100 شهر جهان سخنرانی میکند.
دن کندی بارها به عنوان سخنران با چهار رئیس جمهور سابق ایالات متحده سخنرانی کرده است. وی سمینارهایی به همراه افرادی مانند دونالد ترامپ و ژن سیمونز، جیم مک کان، دبی فیلدز و نیدو کیوبین، زیگ زیگلار ، برایان تریسی، جیم روح، تام هاپکینز، و تونی رابینز برگزار کرده است.
کندی به عنوان یک مشاور بازاریابی و نابغه پنهان پشت تبلیغات مجلهها، تبلیغات تلویزیونی، بازاریابی آنلاین و پست الکترونیکی است که ممکن است شما او را ندیده باشید اما هدف کارهای او قرار داشته اید.
او کمپین هایی را برای محصولات بهداشتی، غذایی و زیبایی، محصولات B2B و صنایع از جمله نرم افزار و سرمایه گذاری برگزار میکند. اما تخصص ویژه او، در صنعت بازاریابی اطلاعات شامل کتاب، خبرنامه، سمینارها و کنفرانسهایی است که در یکی از دو شهر محل زندگیاش برگزار میکند.
پنج نکته مهم
کندی در مبحث بازاریابی مغناطیسی، به پنج نکته مهم در بازاریابی اشاره میکند. این پنج نکته بشرح زیر هستند.
تمام ناامیدی ها و مشکلات داخلی که امروزه در تجارت خود تجربه میکنید، به این دلیل است که سیستم بازاریابی خوبی ندارید.
بدون مشتری وفادار و ثابت(افرادی که میتوانید با آنها بارها و بارها ارزش و پول را مبادله کنید)، هیچ چیزی بنام کسب و کار ندارید.
برندهای بزرگ، برای ماندن در بازار، و تبلیغات و بازاریابی انواع دلایل کافی را دارند که هیچ ارتباطی با مشتری جدید یا فروش ندارد.
برای برخی از مشتریان که میتوانند به شما و محصولات شما علاقهمند شوند، باید خود را به شخص، مکان یا موجودیت اصلی مورد دلخواه آنها تبدیل کنید.
شما باید پیام درست را با استفاده از رسانه مناسب، در زمان درست به مشتری درست برسانید.
کتاب بازاریابی مغناطیسی
کتاب بازاریابی مغناطیسی نوشته دن کندی به ترجمه شیوای دکتر امین اسداللهی و علیرضا حسامی، به تازگی توسط انتشارات مهربان نشر، به چاپ رسیده است. این کتاب، تصویر اینکه چگونه صاحب یک کسب وکار موفق و واقعی شویم را به خواننده نشان داده است.
این کتاب نه تنها تعریف کرده که یک کسب وکار با درآمدهای سرشار و مناسب، اتفاقی و بر پایه شانس به این نقطه نرسیده است، بلکه سالها برنامه ریزی و نگرش درست و دانش بازاریابی موجب این موفقیت شده است.
مطالعه این کتاب دیدگاه شگرفی به خواننده خود ارائه خواهد کرد. دیدگاهی نه برپایه تزلزل و تکیه برشانس و موقعیتها بلکه برپایه برنامه ریزی و استراتژی درست.
دیدگاه و نگرشی بر پایه اطمینان، امنیت تضمین، و ثبات با جریان دائمی و مداوم از مشتریان علاقهمند، به طور یکه به جای یک درآمد صرفاً روزانه، برای ما ثروت و سرمایه بسازد.
دیدگاه و نگرشی که بر پایه قول و تعهد مشخص نویسنده به ما استوار است و در هنگام مطالعه کتاب آ نرا کشف خواهیم کرد.
این کتاب خواهد توانست به تمام کارشناسان فروش و مدیران سازمانها، یک دید استراتژیک ببخشد. دیدگاهی که فلسفه وجودی آن بر نگرش درست جذب و نگهداری مشتری، پایه ریزی شده است.
کتاب روانشناسی مصرف کننده، نوشته کلودیو دیموفت،کرتیس و هاوت وت و ریچارد یالچم به ترجمه کامبیز حیدرزاده و مرجان مهیمنی، توسط انتشارات مهربان در تهران به چاپ رسیده است. این کتاب بصورت مفصل و کاربردی، به بررسی روانشناسی رفتار مصرف کننده پرداخته تا خواننده به درک درستی از رفتار مصرف کننده برسد. روانشناسی مصرف کننده، رفتارگرایی که شاخهای از روانشناسی است، مورد بررسی قرار داده و به شرح محرکهای خارجی ذهن وی پرداخته است.
این کتاب که شامل رشتههای مختلف کار دانشگاهی در زمینه رسانههای اجتماعی و دیجیتال است، در چهار بخش وسیع سازماندهی شده است. بخش اول کتاب، به بررسی رسانههای اجتماعی بهعنوان شکل جدیدی از ارتباطات شفاهی میپردازد که همواره موثرترین تکنیک بازاریابی بر روی مصرفکنندگان به شمار میآید. همچنین، در این بخش، دلایل انگیزشی اینکه چرا رسانههای اجتماعی تا این حد قدرت و جاذبه دارند، بیان میشود. بخش 2 به بررسی تاثیر روی آوردن مصرفکنندگان به رسانههای اجتماعی بر تلاشهای ساخت نشانهای تجاری و تبلیغات بازاریابان و چگونگی حفظ درگیری مصرفکننده در طول این فرایند میپردازد.
بخش 3 مبحث رسانههای اجتماعی را از دیدگاه روششناختی بررسی و مشخص میکند که پژوهشهای مصرفکننده با استفاده از دادههای بزرگ چه تاثیری بر روشهای نوین جمعآوری بازخورد مصرفکنندگان و اندازهگیری احساسات مصرفکنندگان داشته است و بالاخره بخش 4 رفاه مصرفکننده و تاثیرات سیاست عمومی، از جمله حریم خصوصی و نگرانی مصرفکنندگان محروم را مورد بررسی قرار میدهد.
علیرغم پذیرش سریع و گسترده رسانههای اجتماعی از سوی مصرفکنندگان، تحقیقات بسیار محدودی درباره استفاده افراد از این رسانهها و تاثیرات آن بر سازمانها و جامعه انجام پذیرفته و بهصورت پراکنده منتشر شده است. این امر سبب شده افرادی که به دنبال آشنایی با این موضوعات یا درک عمیقتر مسائل مربوط به آن هستند در پیدا کردن اطلاعات مرتبط با مبنای علمی به مشکل برخورد کنند.
روانشناسی مصرف کننده کتابی بینظیر و بین رشته ای درباره بازاریابی و تاثیر روانشناسی در آن است. خواندن این کتاب به تمامی مدیران و صاحبان کسب و کار و فعالان حوزه فروش و پخش، توصیه میشود.
کتاب بازاریابی مغناطیسی نوشته دن کندی به ترجمه شیوای دکتر امین اسداللهی و علیرضا حسامی، به تازگی توسط انتشارات مهربان نشر، به چاپ رسیده است. این کتاب، تصویر اینکه چگونه صاحب یک کسب وکار موفق و واقعی شویم را به خواننده نشان داده است.
این کتاب نه تنها تعریف کرده که یک کسب وکار با درآمدهای سرشار و مناسب، اتفاقی و بر پایه شانس به این نقطه نرسیده است، بلکه سالها برنامه ریزی و نگرش درست و دانش بازاریابی موجب این موفقیت شده است.
مطالعه این کتاب دیدگاه شگرفی به خواننده خود ارائه خواهد کرد. دیدگاهی نه برپایه تزلزل و تکیه برشانس و موقعیتها بلکه برپایه برنامه ریزی و استراتژی درست.
دیدگاه و نگرشی بر پایه اطمینان، امنیت تضمین، و ثبات با جریان دائمی و مداوم از مشتریان علاقهمند، به طور یکه به جای یک درآمد صرفاً روزانه، برای ما ثروت و سرمایه بسازد.
دیدگاه و نگرشی که بر پایه قول و تعهد مشخص نویسنده به ما استوار است و در هنگام مطالعه کتاب آ نرا کشف خواهیم کرد.
این کتاب خواهد توانست به تمام کارشناسان فروش و مدیران سازمانها، یک دید استراتژیک ببخشد. دیدگاهی که فلسفه وجودی آن بر نگرش درست جذب و نگهداری مشتری، پایه ریزی شده است.