مشتری داخلی یا درون سازمانی کیست؟

مشتری درون سازمانی(Internal Customer) یا داخلی کیست؟

زمانی که صحبت از مشتری به میان می آید، ذهن ما به دنبال افرادی است که از ما خرید میکنند. غافل از اینکه مشتریانی وجود دارند، که تاثیر آنها حتی از مشتریانی که از ما خرید میکنند هم بیشتر است. نام این مشتریان، «مشتریان داخلی» یا «مشتریان درون سازمانی» است.

حتی اگر یک نفر باشیم و کسب و کارمان را به تنهایی بچرخانیم، اطرافیان و خانواده ما در موفقیت ما تاثیر دارند. بعلاوه اینکه نظر خودمان در خصوص عملکرد خودمان هم بسیار اهمیت دارد. حال فرض کنیم کسب و کاری بزرگ داریم یا مدیر بخش یا گروه یا قسمتی هستیم، اگر نگاهی به دوروبرمان بیندازیم، خواهیم دید اطراف ما پر از «مشتری» است. البته نه آن مشتریانی که ما تصور میکنیم، بلکه «همکاران» ما و اعضای سازمان ما، مشتریان بسیار مهم ما و در حقیقت «نخستین مشتریان» ما هستند.

شرکای تجاری ما، اعضای هیئت مدیره، سهامداران و حتی تامین کنندگان هر سازمان، مشتریان درون سازمانی یا داخلی هر سازمانی هستند. روند رفتاری با این مشتریان باید به همان شکلی باشد، که با مشتریان محصولات یا خدمات سازمان رفتار میکنیم. آنها در برخی اوقات، حتی بسیار مهمتر هستند.

از دیدگاه منابع انسانی، مشتریان داخلی، اعضای درون سازمان هستند که مشتری پروژه هایی که نیازهای داخلی را برآورده می کنند، هستند. مشتریان درون سازمانی، قدرت پذیرش یا رد نتایج پروژه را دارند.

از دیدگاه مدیریت، مشتریان داخلی(یا همان کارکنان) نیاز به جذب، آگاهی، نگهداری، آموزش، توسعه، مذاکره، شفاف سازی و خصوصاً «دیده شدن» دارند. دیده شدن، بزرگترین خواسته و آرزوی بشری است و هرکاری در هر زمینه ای که انجام می دهد، در راستای این نیاز اساسی است. خواه دیده شدن در خانواده باشد و خواه دیده شدن در یک جامعه یا کل جهان. به همین دلیل است که شبکه های اجتماعی تا این حد طرفدار دارند.

اگر قصد توسعه کسب و کارمان را داریم، چه بخواهیم افرادی را به تیم اضافه کنیم یا اینکه بخواهیم بخش یا واحدمان را توسعه دهیم، باید «مشتریان جدید داخلی» جذب کنیم. اگر این دیدگاه را به همکارانمان داشته باشیم، همان کارهایی را که برای مشتریانمان انجام می دهیم، برای «جذب»، «نگهداری» و «توسعه» همکارانمان هم انجام خواهیم داد.

عشق، موضوعی است که هر کسی را جذب میکند. اگر قصد داریم سایرین مانند ما و یا حتی بهتر از ما، عمل کنند، ابتدا باید خودمان «عاشق» کارمان باشیم و این عشق را به آنها سرایت دهیم. مقام، رتبه و ترس، جایگاهی در توسعه پایدار ندارد و انسانها باید بخواهند تا کاری را درست انجام دهند. اینکه چون به کسی حقوق می دهیم زمان وی را خریده ایم و هر چه ما میگوییم باید گوش و اجرا کند، خیال خامی است که اساساً کارکردی ندارد و اگرهم به ظاهر افراد از ما تبعیت کنند، درواقع صرفاً مشتریان ناراضی داخلی تولید کرده ایم.

اجرای قانون، سخت گیری نیست

در بسیاری از سازمانها زمانی که آیین نامه هایی تصویب و اجرایی شده و به اصطلاح سازمان قوام می یابد، بسیاری از کارکنان ناراضی شده و اذعان میکنند که به آنها سخت گیری شده و یا در برخی از اوقات آنها سازمان را ترک می کنند و بعضاً در «مصاحبه های خروج از خدمت» اعلام میکنند که دوست ندارند سازمان را ترک کنند، اما به این علت که سازمان بسیار قانونمند شده و سخت گیری در همه ابعاد صورت میگیرد، امکان ادامه همکاری ندارد.

اجرای قانون منافاتی با نگهداری نیروها ندارد. یک سازمان پیشرفته و ثروتمند پیدا کنیم که قانون نداشته باشد!. امکان ندارد بدون قانون بتوان سازمانی را مدیریت کرد. کشوری را پیدا کنیم که دادگاه یا قوه قضاییه نداشته باشد!. اتفاقاً پیشرفته ترین کشورهای جهان، سختگیرانه ترین و پیشرفته ترین قوانین جهان را دارند و برای هر موضوعی قانون دارند. موضوعاتی که در کشورهای در حال توسعه هیچ قانونی ندارند، در کشورهای توسعه یافته هزاران صفحه قانون دارند.

پس این امر که اگر ما قانون را اعمال کنیم نیروهای ما ما را ترک خواهند کرد یا این ترک نیروها را به گردن قانون گذاری بیندازیم، عملاً گول زدن خودمان است. قانون باید همیشه در همه جا و در تمامی بخشها به درستی و بصورت کامل اجرا شود. اگر مجری قانون مشکل دارد، آن را تعویض کنیم نه قانون را!

از تغییر نهراسیم

یک جمله بسیار تاثیر گذار از «برایان تریسی» وجود دارد که می گوید: “اگر تغییر نکنیم، می میریم!”. این جمله کاربردی نشانگر آن است که تغییر در سازمانها نه تنها «مضر» نیست، بلکه بسیار هم «مفید» است. البته تغییر باید به سمت «بهتر شدن» باشد و هزینه هایی که برای تغییر می پردازیم، بسیار «سنگین» هستند.

مدیران همواره پیشرفت سازمان خود را با سالهای قبل مقایسه می کنند و از دوره هایی در پیشرفت سازمان به عنوان «دوران طلایی» یاد میکنند. همواره دوست دارند کارهایی را تکرار کنند که در آن دوران طلایی موجب پیشرفت کسب و کارشان شد. اما فراموش نکنیم هیچ کاری که در گذشته موجب موفقیت ما شده، الزاما در آینده متضمن موفقیت نیست. بعلاوه اینکه شرایط در هر زمان متفاوت است و شرایط اقتصادی هیچ دوره ای با دوره قبل قابل قیاس نیست و فاکتورهای زیادی در موفقیت تاثیر دارند.

اما موضوعی که قطعی و اجتناب ناپذیر است این است که سازمانی که سازمان یافته و قانونمند نباشد و تغییر به سمت سازمانی شدن را در اولویت قرار ندهد، نه می تواند رضایت مشتریان داخلی خود را کسب کند و در پی آن رضایت مشتریان خارجی خود را. بعلاوه اینکه اگر با همان روش قبل پیش برود، هرچه بازار سخت تر و رقابتی تر شود و فشار عوامل محدود کننده مانند قیمت، مالیات و رقابت بیشتر شود، تاب آوری سازمان کمتر شده و از یک جا خواهد شکست.

بدون آموزش هیچ تغییری سرانجام ندارد

اگر قصد تغییری در سازمان را داریم، سعی کنیم این تغییر را به زبان ساده به همه سازمان بگوییم. فراموش نکنیم «قدرت یک زنجیر، به اندازه قدرت ضعیف تیرن حلقه آن است». اگر مدیرانی باسواد و توانمند داشته باشیم اما تیم فروش یا هر تیم دیگری در سازمان ضعیف باشند و همواره به روز نشوند، امکان انتقال اطلاعات در سازمان حتی سخت تر خواهد شد و زبان مشترک از میان خواهد رفت.

تمام تیمها خصوصاً تیم بازاریابی و فروش، باید دائماً در حال آموزش باشند. حتی اگر برخی از آموزشها بی تاثیر به نظر بیایند و تیم تغییری در خود حس نکند، جای افتادن موضوع «آموزش» در سازمان، خود موفقیت بسیار بزرگی است. اینکه تمام تیم عادت کنند که آموزش بخشی جدانشدنی از کار است، موجب خواهد شد تا خود را دائما توسعه دهند یا به روز کنند.

به تیم گزارش بدهیم

نگاه عام این است که گزارش صرفاً از مقام پایین به مقام بالاتر ارائه می شود و مدیران به کارکنان خود گزارش نمی دهند. این تفکر امروزه در شرکتهای توسعه یافته و بزرگ جهان و حتی شرکتهای ایرانی موفق، کاملاً از میان رفته و اتفاقاً تعداد گزارشاتی که مدیران به کارکنان میدهند بعضاً بیشتر است.

ارائه گزارش به نیروها به شکل سیستماتیک و دائم موجب می شود تا کارکنان کار خود و سازمان را ارزیابی کنند و نتیجه کارهای خود را به صورت عددی یا نموداری ببینند و درک کنند که در سازمان تاثیر دارند و خصوصاً اینکه کارهای آنها دیده می شود.

روند کلی و داشبوردی فروش، وضعیت رقابت در بازار، تعداد مشتریان، جغرافیای تحت پوشش و موارد دیگر گزارشهای بسیار مفیدی است که تمام سازمان باید در جریان آنها قرار بگیرند تا بتوانند عملکرد خود در سازمان و نهایتا عملکرد سازمان را بهبود بخشند.

از آن سوی بوم نیفتیم

نگهداری مشتریان درون سازمانی، چه شرکای تجاری باشند، چه تامین کنندگان و چه کارکنان، به این معنا نیست که «از گل نازکتر» به آنها نگوییم و هر کاری که بکنند با شفقت و محبت روبرو شوند. اجرای قانون، بعضاً نیازمند جدیت، سخت گیری و نظم است اما مانند یک مربی که هم در مواقعی بر سر تیم داد می زند و در مواقعی آنها را در آغوش میگیرد، پاسخها و واکنشهای ما باید متناسب با عملکرد و کنشها باشد. بعلاوه اینکه هیچ مربی برای آفسایدها و تعداد دریبل ها و یا ضربه هایی که به تیرک دروازه زده شده، تیم را تشویق نمی کند، بلکه تمامی اهداف برای زدن گل و برد در بازی است.

فه، سودجویانه، زمان محور و خودخواهانه، موجب خواهد شد که مشتریان درون سازمانی ما پس از مدتی ما را ترک کنند و مشتری سازمانهای دیگر شوند، یعنی در آن سازمانها کار کنند. به هررو، یا باید کارکنانمان که مشتریان درون سازمانی ما هستند را ببینیم، یا فرد یا سازمان دیگری آنها را خواهد دید. ریچارد برانسون کارآفرین بزرگ بین المللی و بنیانگذار صنایع هوایی و فضایی ویرجین، معتقد است:

نیازی نیست رضایت مشتریانتان را جلب کنید. شما رضایت کارکنان سازمانتان را جلب کنید، آنها خودشان از مشتریانتان مراقبت خواهند کرد.

آکادمی آنلاین عیب پوش

فرهنگ چیست؟

فرهنگ چیست

فرهنگ(culture) چیست؟

این مفهوم مجموعه ای از باورها، ارزش‌ها، و رفتارهایی است که براساس ارزش‌های اجتماعی و هنجار‌های موجود در جوامع بشری وجود دارد. در تعریفی دیگر، فرهنگ همچنین مجموعه‌ای از دانش‌ها، باورها، هنرها، قوانین، آداب و رسوم اجتماعی ، و عادت‌های افراد در یک گروه و یا در یک جامعه است. اما یکی از تعاریف ساده و جامع در خصوص فرهنگ این است که، «فرهنگ، رفتارهایی تکرار شونده است که درمیان گروهی خاص رواج دارد».

فرهنگ چیست
فرهنگ چیست

 ادوارد بارنت تایلور فرهنگ را، مجموعه پیچیده‌ای از دانش‌ها، باورها، هنرها، قوانین، اخلاقیات، عادات و هرچه که فرد به عنوان عضوی از جامعه یاد بگیرد‌، تعریف می‌کند. هر منطقه از هر کشور یا حتی یک محله در یک شهر، و یا حتی یک خانواده، می‌تواند فرهنگ متفاوتی با سایر مردم داشته باشد.

فرهنگ از طریق آموزش و خصوصاً «تقلید» از دیده ها و شنیده ها، به نسل بعدی منتقل می‌شود. برخی از دانشمندان معتقدند پس از گذشت چند نسل و تکرار فرهنگی در زندگی آنها، این فرهنگ به صورت ژنتیکی توسط وراثت به نسل بعد منتقل می‌شود، که البته این موضوع هنوز اثبات نشده است.

شاید همه ما عباراتی مانند «بی فرهنگ» را شنیده باشیم که اساساً غلط است و فرد بی فرهنگ وجود ندارد. ممکن است فردی در مقاطعی از زمان فرهنگ یا «هنجارهای» یک جامعه را رعایت نکند و یا فرهنگی داشته باشد که با فرهنگ دیگر، درتضاد باشد اما اصولاً انسان اجتماعی نمی تواند «بی فرهنگ» باشد.

به تعریف دیگر می توان گفت، فرهنگ راهکارهای شایع جامعه برای رفع نیازهای واقعی یا غیر واقعی آن جامعه است. جنس فرهنگ همیشه نرم‌افزاری است، اما محصول فرهنگ، «تمدن» و آثار آن است که مجموعه ای از نرم افزارها و سخت افزارهاست. به عنوان مثال زبان پارسی یک فرهنگ است اما کتابهای ادبیات فارسی، تمدن زبان پارسی هستند.

برخی فرهنگ را راه مشترک زندگی، اندیشه و کنش انسان در یک جامعه می دانند. راهی که دربرگیرنده‌ سازگاری کلی با نیازهای غریزی و فطری و اقتصادی یا جغرافیایی پیرامون تعدادی از انسانهاست. برخی هم معتقدند فرهنگ، مجموعهٔ مشترکی از اندیشه‌ها و دستاوردهاست. به هررو، تعریف ساده فرهنگ، جامع ترین تعریف برای آن است. «فرهنگ، مجموعه ای از پندارها، گفتارها و کردارهایی تکرار شونده است که درمیان گروهی خاص از انسانها رواج دارد».

معمولاً هنجارهای فرهنگی، رفتارهای پسندیده در جامعه را مشخص می‌کند. به عبارت دیگر فرهنگ مانند راهنمایی است که نحوه رفتار، پوشش، زبان و کنشها و واکنشها در موقعیتی خاص یا انتظارات موجود در گروهی اجتماعی است.

آکادمی آنلاین عیب پوش

مدیریت استراتژیک چیست؟

مدیریت استراتژیک(Strategic Management) چیست؟

این رویکرد از مدیریت، به شکل خلاصه مدیریت منابع سازمان برای دستیابی به اهداف و مقاصد آن است. به بیان دیگر مدیریت استراتژیک اهداف را تعیین نموده، محیط قابت را تجزیه و تحلیل کرده، محیط داخل سازمان را تجزیه و تحلیل، استراتژی ها را ارزیابی کرده و اطمینان حاصل می کند که استراتژی های تعیین شده در سراسر سازمان اجرا می شوند.

همه سازمانها، شرکت‌ها، دانشگاه‌ها، سازمان‌های غیرانتفاعی و ارگانها و دولتها می‌توانند از مدیریت استراتژیک به عنوان راهی برای هدف‌یابی و دستیابی به اهداف استفاده کنند.

در شرکت‌های انعطاف‌پذیر ایجاد تغییرات در ساختار و برنامه‌ها را آسان‌تر است، ولی در شرکتهای خشک و بزرگ ایجاد تغییرات سخت تر اما حتی شرکت‌های انعطاف‌ناپذیر هم ممکن است از محیط در حال تغییر استقبال نکنند و نازاضی باشند.

مدیر استراتژیک ناظر و مجری برنامه های استراتژیک سازمان است و همواره در پی یافتن راه هایی برای دستیابی به اهداف سازمان است.

مکاتب مدیریت استراتژیک

مدیریت استراتژیک تعدادی مکتب فکری شناخته شده دارد.«رویکرد تجویزی»، چگونگی توسعه استراتژی ها را مشخص می کند. «رویکرد توصیفی» بر چگونگی اجرای استراتژی ها تمرکز دارد. این مکاتب بیشتر شبیه به اصول راهنمای کلی هستند.

فرهنگ کسب‌وکار، مهارت‌ها و شایستگی‌های کارکنان و ساختار سازمانی، همه عوامل با اهمیتی هستند که بر نحوه دستیابی سازمان به اهدافش تأثیر می‌گذارند.

مدیریت ارشد سازمان در نهایت مسئول برنامه ریزی و پیاده سازی استراتژی است. معمولاً استراتژی از بالا به پایین(یعنی از مدیریت ارشد به کل سازمان) ابلاغ می شود اما امروزه در بسیاری از سازمانها استراتژی ها توسط از ایده های مدیران و کارکنان سطوح پایین تر گرفته و پخته و نهایتاً اجرایی می شوند. سازمانهای بزرگ بعضاً دارای واحد استراتژی هستند.

آکادمی آنلاین عیب پوش

سی پی جی (CPG) چیست؟

سی پی جی یا کالاهای بسته بندی شده مصرفی(CPG) چیست؟

صنعت سی پی جی (CPG) همان صنعت محصولات مصرفی یا اف ام سی جی(FMCG) است که در امریکا به جای اف ام سی جی بکار برده می شود.

محصولات سی پی جی(CPG) محصولاتی هستند که توسط مصرف کنندگان خریداری می شوند و نیاز به تعویض یا خرید مجدد دارند. مواد غذایی، نوشیدنی ها، پاک کننده های خانگی، لوازم آرایش، دخانیات و لوازم آرایشی از جمله این محصولات هستند.

کالاهای بسته بندی مصرفی، کاملا برعکس کالاهای مصرفی بادوام هستند که استفاده طولانی مدت دارند و به ندرت جایگزین می شوند. معمولاً مشتریان ریسک بیشتری برای کالاهای مصرفی تقبل میکنند اما برای برای خرید کالاهای بادوام، تحقیق و مقایسه و در صورت امکان «تست پیش از خرید» انجام می دهند.

این مدل از بازارها، به شدت رقابتی و از دیدگاه استراتژی زیر مجموعه «اقیانوس قرمز» است. «وفاداری به برند» در این بازارها به شدت کم است و هزینه تغییر برند برای مصرف کنندگان پایین. تعویض برند به سرعت اتفاق می افتد و اولین اشتباه در این بازارها، بعضاً آخرین اشتباه است. به قدری رقابت در این بازارها بالا و شدید است که به سرعت نقطه ضعف یک برند به نقطه قوت دیگری تبدیل می شود.

بازاریابی CPG چیست؟

بازاریابی CPG به عنوان فعالیت‌ها و کمپین‌هایی هستند که برای ایجاد «آگاهی از برند»، «توجه و تمایل به برند» و نهایتاً ایجاد «وفاداری به برند» بکار می روند. بازاریابی می تواند به اشکال آنلاین یا آفلاین اجرایی شود.

بازاریابی CPG در دو نوع «بودجه بندی شده» و «ارگانیک» صورت می گیرد. در یک طرح «بودجه بندی شده»، بودجه طرح برای یک یا چند رویداد یا ایونت هزینه می شود. نمونه هایی مانند تبلیغات آنلاین، کلیک های پولی(که به عنوان PPC نیز شناخته می شود)، بیلبوردها و تبلیغات پولی در شبکه های اجتماعی. از این دست هستند.

بازاریابی «ارگانیک» ارگانیک فعالیت هایی هستند که هزینه ای ندارند. به عنوان مثال تولید محتوا، پست های شبکه های اجتماعی و بازاریابی ایمیلی از این دست فعالیتها هستند.

اهمیت بازاریابی CPG چیست؟

بازاریابی CPG بسیار اهمیت دارد چون مصرف کنندگان در این بازارها، بینهایت حق انتخاب دارند و هزینه تعویض برند آنها صفر است. در هر سوپرمارکت یا فروشگاه بزرگی از چنین کالاهایی بیش از 10 انتخاب وجود دارد بنابراین بدون بازاریابی در این صنعت شکست حتمی است.

بازاریابی CPG برای «ثبت برند در ذهن» و «ریکال برند» انجام شده به مشتریان دلایل انتخاب محصول یادآوری می شود. حتی شناخته شده ترین برندها هم نمی توانند بنشینند و هیچ کاری نکنند. جالب اینجاست برندهای بزرگ و مشهور مانند کوکاکولا، پپسی و غیره حتی بودجه های بسیار بیشتری صرف این بازاریابی و تبلیغات وابسته به آن میکنند.

چالش های بازاریابی CPG

بازاریابی در صنعت CPG با چالشهایی اساسی روبرو است که هر یک از این چالشها خود می تواند برای یک برند خطرناک باشد. به هررو برای موفقیت در این بازار لازم است تا بر این چالشها غلبه کنند.

دسترسی مستقیم به مصرف کننده بسیار دشوار است

 باتوجه به اینکه محصولاتCPG  توسط خرده فروشان (سوپرمارکت ها، فروشگاه های بزرگ و غیره) فروخته می شوند، برندهای CPG دسترسی مستقیم به داده های خرید مصرف کنندگان، از جمله مقدار و نوع محصولات خریداری شده، ندارند. دسترسی به این داده‌ها می‌تواند به بازاریابان CPG کمک کند تا مشتریان خود را برای ایجاد پیشنهادهای شخصی‌تر، اطلاع‌رسانی درباره استراتژی قیمت‌گذاری (مثلاً تخفیف و پیشنهادات ویژه) و بهبود کمپین‌های بازاریابی و تبلیغات CPG در آینده، کمک کند. حتی برندهایی که خود صاحب خرده فروشی هستند به علت تعداد زیاد مخاطبان امکان جمع آوری همه داده ها را ندارند. الیته با ظهور شبکه های اجتماعی امروزه می توان دسترسی بهتری به نظرات کاربران داشت ولی آن هم صددرصد نیست.

عدم امکان کنترل نظرات کاربران

 پیش از ظهور وب، شبکه های اجتماعی، پادکستها و انجمنهای اینترنتی، بازاریابان CPG کنترل زیادی روی برند و شهرتشان داشتند. اما امروزه هر کسی خود یک رسانه است. با افزایش محتوای تولید شده توسط کاربران در فضای مجازی، این روند به کلی تغییر یافته. امروزه، محصولات و خدمات توسط میلیونها نفر نقد شده و نظرات آنها در همه جای فضای مجازی پراکنده است و نمی توان جلوی انها را گرفت. اگر کوچکترین مشکلی در برندی رخ دهد تبعات آن قابل پیشگیری نیست.

وفاداری ضعیف یا ناموجود به برند

نسل‌های قدیمی تر تمایل داشتند به برندهایی که انتخاب می‌کردند پایبند باشند. پدربزرگها به مدت 50 سال یک برند سیگار داشتند، اما امروزه نسل Z به مراتب کمتر به برندها وفادار است. در واقع، برخی از بازاریابان CPG معتقدند ما در «اپیدمی بی وفایی» هستیم. بنابراین تمامی بازاریابان در صنعت CPG باید مدام چرخه ثابتی از جذب مشتریان جدید را مدیریت کنند، زیرا درصدی از مشتریان فعلی خواه ناخواه به سمت سایر برندها سوق خواهند یافت.

آکادمی آنلاین عیب پوش

کسب و کار چیست؟

کسب و کار(Business) چیست؟

این مفهوم که در زبان عامیانه به «کاسبی» شناخته شده است، سازمان یا بنگاه اقتصادی است که برای فراهم کردن کالا، خدمات یا تلفیقی از هر دوی این موارد برای مشتری در قبال دریافت پول با هدف کسب درآمد ایجاد شده‌است.

فراموش نکنیم تمامی بنگاههای اقتصادی(بجز سازمانهای مردم نهاد(NGO) که پولی در آنها جابجا نشود)، برای «کسب درآمد» ایجاد می شوند. درست است که در «بیانیه ماموریت» یا «اهداف سازمان» هدفهایی متعالی و غیر مالی ذکر می شود ولی تمام بنگاههای اقتصادی، باید «پول» درآورند.

به عبارت دیگر کسب‌وکارها سازمان هایی هستند که به بازرگانی، تولید یا خدمات اشتغال دارند. مفهوم کسب و کار به تمام فعالیتهای بازرگانی که شامل خرید و فروش کالا یا خدمات است اطلاق می شود که مشمول درآمدزایی و سودآوری شود.

کسب و کار می تواند بسیار کوچک باشد(مانند یک زیرپله) یا بسیار بزرگ باشد(مانند هلدینگ های بزرگ اقتصادی). کارکرد تمامی کسب و کارها، سازماندهی بخش یا تمامی مسیر تولید کالا یا خدمات است.

مفهوم «تجارت» به تلاش ها و فعالیت هایی اطلاق می شود که افراد برای تولید و فروش کالاها و خدمات به منظور کسب سود انجام می دهند.

کسب‌وکارها نقش حیاتی در شکل زندگی بشر داشته و دارند. این کسب و کارها بودند که موجب تحول در زندگی بشر شدند یا آن را تسریع کردند. اهمیت کسب و کارهای کوچک در اقتصاد بعضاض از کسب و کارهای بزرگ بیشتر است زیرا اولاً این کسب و کارها تعداد بیشتری شغل ایجاد میکنند و ضمن اینکه موتوری برای توسعه جامعه هستند و از همه مهمتر، «پراکنده» هستند.

پراکندگی کسب و کارها موضوعی است که بجز در کشورهای توسعه یافته، در سایر کشورها زیاد به آن اهمیت نمی دهند اما اگر در کشوری کسب و کارهای متوسط و کوچک پراکنده باشند، اولاً از «ایجاد تمرکز» در شهرها جلوگیری شده و ثانیاً توسعه پایدارتر خواهد بود. اگر در کشوری کسب و کارها در تمام نقاط کشور پراکنده باشند، امکانات و تکنولوژی در تمام سطح کشور پراکنده و در دسترس خواهد بود. با این وجود حتی در بزرگترین اقتصاد جهان هم، کسب و کارها در شهرهای مانند سیلیکون ولی یا نیویورک، گرد هم جمع شده اند. هر چند که کارخانجات این کسب و کارها در تمام جهان پراکنده هستند.

توسعه کسب و کارها موجب ایجاد شکوفایی اجتماعی و اقتصادی، تأمین نیازهای مردم، پویایی ،نشاط جامعه، اشتغال زایی، نوآوری، افزایش آسایش و رفاه عمومی و در پی آن ایجاد امنیت روانی جامعه است. «امنیت» کالایی بسیار با ارزش است که از آن به عنوان «کالای عمومی(public good)» یاد می شود و بدون توسعه کسب و کارها و به تبع آن توسعه اقتصادی جامعه، این موضوع به حقیقت نخواهد پیوست. امنیت به زور به دست نخواهد آمد و باید امنیت اقتصادی فراهم باشد تا امنیت اجتماعی حاصل شود.

مفهوم کسب‌وکار در اقتصاد سرمایه‌داری نقش مهمی دارد، زیرا اغلب کسب‌وکارها که مالک آن‌ها بخش خصوصی است، برای این ایجاد می شوند که سودآور باشند و دارایی صاحبانشان را افزایش دهند.

البته بخش دولتی هم در کسب‌وکارها دخیل است. کسب و کارهایی که مالکیت آنها با دولتها هستند، کسب و کارهای دولتی نام دارند.

کسب‌وکاری که چندین فرد در دارایی آن شریک باشند، «شرکت» نام دارد. از دیدگاه پترس و پلومن، هر گونه خرید و فروشی، کسب‌وکار نیست، بلکه کسب‌وکار مبادلات «تکرار شونده و تجدید پذیر» هستند.

معمولاً کسب‌وکارهایی که در بازاریابی با آنها سروکار داریم، کسب و کارهایی هستند که خصوصی هستند. تلاش این کسب و کارها ایجاد سود بیشتر یا فروش بیشتر و کسب سهم بیشتری از بازار است.

برای شروع یک کسب و کار یا آن را از ابتدا «راه اندازی می کنند»، یا «امتیاز آن را از فرد دیگری می خرند» و یا «نمایندگی یا حق‌امتیاز (فرانشیز)» از کسب و کار دیگری دریافت می کنند.

بطور کلی کسب‌وکار ها از لحاظ مالکیت به دوبخش کسب‌وکارهای شخصی و شرکتی تقسیم می شوند. کسب‌وکار های شخصی معمولاً کوچک هستند. کسب‌وکارهای شرکتی پیچیده ترین نوع کسب‌وکارها هستند. شرکت، کسب و کاری است که خودش هویت قانونی(شخصیت حقوقی) دارند. قانون با شرکت مشابه یک فرد و یا انسان رفتار می کند. شرکت ها هم مانند انسانها حقوق و تعهدات خاصی دارند.

آکادمی آنلاین عیب پوش

مصرف کننده کیست؟

مصرف کننده(Consumer) کیست؟

همه ما روزانه درباره این مفهوم صحبت میکنیم ولی شاید این مفهوم به غلط در میان عموم جامعه جا افتاده باشد. مصرف‌کننده فرد یا سازمانی است که محصول یا خدماتی را استفاده می کند خواه خود آن را خریده باشد خواه دیگری آن را برای وی خریده باشد.

مصرف کننده محصول یا خدماتی را برای رفع نیاز و کسب رضایت شخصی یا جمعی اطرافیان یا سازمان خود استفاده می کند. ممکن است این مصرف برای رفع یک نیاز باشد یا ایجاد تمایز و یا کسب درآمد بیشتر. این مصرف ممکن است صرفاً برای ایجاد رضایت فردی یا گروهی باشد(مانند مسافرت).

این موضوع بسیار اهمیت دارد که مصرف کننده را با خریدار یا مشتری، اشتباه نگیریم. مصرف کننده و مشتری، میتوانند در عین حال یک نفر یا یک سازمان باشند و یا فرد یا سازمان دیگری برای فرد یا سازمان دیگر محصول یا خدماتی را تهیه کند.

مصرف کننده برای برندها و کسب و کارها اهمیت دارد زیرا نظر وی تعیین کننده است و می تواند خود یا سایرین را وادار کند که از این محصول یا خدمات استفاده کند یا خیر.

در کسب و کارها مصرف کننده به عنوان «گیرنده» یا یک «فرد یا سازمان نهایی» یا هدف تلقی می شود که نظر وی درباره برند یا خدمات اهمیت دارد. یک کالا یا خدمات ممکن است فردی مصرف شود(مانند دخانیات) و یا گروهی مصرف شود(مانند یک شوینده خانوادگی).

البته فراموش نکنیم که هیچ تعریف مورد توافق بین المللی از اصطلاح «مصرف کننده» وجود ندارد. قوانین مختلف کشورهای مختلف بسته به اهداف، زمینه ها و نیازهای مختلف، ممکن است این واژه را به طور متفاوتی تعریف کنند.

آکادمی آنلاین عیب پوش

خدمات چیست؟

خدمات(service) چیست؟

همه ما در محاورات روزمره از این عبارت استفاده می کنیم اما شاید تعداد کمی از ما معنای آن در فرهنگ بازاریابی را بدانیم. به بیان ساده، خدمات، کالای نامشهودی است که به طور همزمان تولید و مصرف می شود. با اینکه این تعریف ممکن است ساده به نظر برسد، اما درک مفهوم خدمات کمی دشوار است. در این درس، به این مفهوم اساسی خواهیم پرداخت.

خدمات، فعالیت های ناملموس و با ارزش افزوده ای هستند که یک کسب و کار به مشتریان خود ارائه می کند. سرویس یا خدمات هسته اصلی ایجاد ارزش برای مشتریان و به تبع آن ایجاد درآمد است.

خدمات می توانند حقیقی(فیزیکی) یا مجازی(دیجیتالی) باشند. خدمات فیزیکی خدماتی هستند که قابل لمس، احساس یا دیدن، هستند. نظیر آرایش مو یا ماساژ. خدمات دیجیتال، خدماتی هستند که در فضفی مجازی ارائه می شوند، نظیر اپلیکیشن یا وب سایت.

خدمات معمولاً پیچیده و شامل مراحل متعددی برای تکمیل شدن است. ممکن است برای اجرا به مهارت یا دانش خاصی نیاز داشته باشند. و یا نیاز باشد که به صورت حضوری، آنلاین یا بصورت ترکیبی از این دو باشد.

کسب و کارهای حوزه خدمات، کسب و کارهایی هستند که خدمات را به مشتریان خود می فروشند. اندازه این کسب و کارها اهمیتی ندارد. میتوانند کوچک(آرایشگاه مردانه) یا بسیار بزرگ(شرکت هواپیمایی یا هتل‌های زنجیره‌ای) باشند.

بخش خدمات

بخش خدمات، بخشی از اقتصاد است که به جای محصول یا کالا، خدمات تولید کند. بخش خدمات بخش بسیار مهمی از اقتصاد است زیرا افراد زیادی را درگیر نموده و شغلهای بسیاری تولید می کند.

سه نوع اصلی از صنایع خدماتی وجود دارد: خدمات حرفه ای، خدمات شخصی و خدمات عمومی. خدمات حرفه ای مواردی مانند آموزش، مشاوره و پشتیبانی هستند. خدمات شخصی مواردی مانند مراقبت از پوست و آرایشگاه، مراقبت از سالمند و …. خدمات عمومی مواردی مانند پلیس و آتش نشانی، شهرداری و تصفیه آب و غیره هستند.

به علت گسترش روزافزون شهرها، بخش خدمات در سراسر جهان به سرعت در حال رشد است. افراد بیشتری به شهرها نقل مکان می کنند و به خدمات بیشتری نیاز دارند. بخش خدمات به همین نسبت، رشد می کند زیرا تقاضای فزاینده ای برای انواع جدیدی از خدمات به وجود می آید.

صنایع خدماتی

صنایع خدماتی صنایعی هستند که خدمات را به مشتریان خود ارائه می کنند. این صنایع شامل موارد زیر است، اما محدود به آنها نیستند.

  • خدمات بانکی و مالی
  • خدمات حرفه ای(مشاوره، آموزش، پشتیبانی)
  • مراقبت های بهداشتی
  • رستوران و هتل و اقامتگاه
  • خرده فروشی
  • حمل و نقل

صنایع خدماتی از این جهت مهم هستند که بدون وجود آنها، مشتریان به اجبار از خدمات مورد نیاز خود محروم می شوند.

آکادمی آنلاین عیب پوش

پخش چیست؟

پخش(Distribution) چیست؟

به عنوان تعریف می توان گفت صنعت پخش، یکی از زیر شاخه‌های توزیع(از آمیخته بازاریابی) است که فرايند فراهم سازی کالا و خدمات برای مصرف یا استفاده در محل خریدار را شامل می‌شود.

این فرايند به‌صورت عموم شامل توزیع فیزیکی، انبارداری، مالکیت کالا، فعاليت‌های پیش خرید، مبادله یا خرید مدت‌دار، پردازش سفارش ها، اعتبار سنجی و وصول مطالبات است. کانال‌های توزیع، زنجیره‌های عمودی ارزش افزوده هستند که مزیت رقابتی خلق می‌کنند.

صنعت پخش (به عنوان زیر شاخه توزیع)، یکی از ارکان بازاریابی است. در تعریفی ساده تر می توان گفت صنعت پخش یعنی، رساندن کالا یا خدمات به مشتری.

پخش مي‌تواند به صورت مستقیم توسط تولید کننده انجام شود؛ یا به وسیله یک شخص ثالث (شرکت‌های پخش) صورت گیرد. صنعت پخش برای اولین بار در اصول بازاریابی مورد توجه و بررسی قرار گرفت.

همان‌گونه که اساتید بزرگ بازاریابی و فروش «فیلیپ کاتلر» و «گری آرمسترانگ»، در کتاب اصول بازاریابی به‌صورت مبسوط و کامل تشریح كرده‌اند، فرايند تولید و عرضه محصول یا خدمات، به هر نحو؛ وابسته و تحت تأثير عاملی به عنوان «آمیخته بازاریابی»هستند.

در کتاب «مهندسی فروش» به تفصیل این صنعت توضیح داده شده و فرایندهای مربوط به آن و انواع توزیع بصورت گسترده شرح داده شده است. در درس «انواع پخش چیست؟» می توانیم توضیحات بیشتری درباره پخش و انواع آن یاد بگیریم.

آکادمی آنلاین عیب پوش

رقابت چیست؟

رقابت(Competition) چیست؟

در کتاب زیرآب زنی آمده است: “انسان پیش از اینکه خود و محیط اطرافش را درک کند، رقابت را بصورت فطری و غریزی دریافته است. اما رقابت چیست و چرا ما رقابت می کنیم؟ حتی نوزادان برای شیر خوردن باهم رقابت می‌کنند و هیچ درکی از این ندارند که کاری که انجام می‎دهند، رقابت است. در واقع بدن آنها تنها تلاش می‎کند تا سیر شود و زنده بماند. اما به مرور زمان با بزرگ شدن، درک بیشتری از محیط و خصوصا رقابت پیدا می‎کند”.

مطابق تعریف این کتاب: “رقابت کوششی برای پس انداختن دیگران از وصول به هدفی که مورد نظر هر دو طرف است. رقابت یكی از مهمترین انگیزه‎های حركتی در انسان است. عموماً انسان برای حرکت و نیل به یک هدف به دونوع انگیزه نیاز دارد. این انگیزه‎ها به دوبخش بیرونی و درونی تقسیم می‎شوند. زمانی که حرکت برای دسترسی به یک هدف محدود به فرد یا گروه خاصی باشد، رقابت بوجود خواهد آمد. در واقع یکی از دلایل اصلی ایجاد رقابت ، «کمبود منابع» است”.

همه ما مفاهیمی به نام «رقابت سالم» و «رقابت ناسالم» را شنیده ایم. در جامعه شناسی، از رقابت منفی یا ناسالم به عنوان نابهنجاری سخن به میان می‌آید و راه‎هایی برای درمان آن ارایه می‎شود؛ زیرا این نابهنجاری رفتاری، نشانه‎ای از عدم سلامت شخص از نظر روانی است و می‌بایست درمان شود. اما دیدگاه نسبت به رقابت ، در اغلب اوقات رقابت را تعریف می‎کند. از دیدگاه رقابت مثبت و همکاری، رقابت به معنای تخریب یا حذف رقیب نیست بلکه گامی موثر جهت اصلاح، تغییر مثبت یا بهتر شدن است. رقابت یکی از مولفه‌های مهم جهت پیشرفت و موفقیت فردی و اجتماعی محسوب می‎شود.

نمی‎توان بطور قطع اعلام کرد که رقابت، امری منفی یا مثبت است، بلکه «محیط»، «شرایط» و «افراد»، تعیین کننده نوع آن هستند. به عنوان مثال در دوران باستان، رقابت برسر کسب زمینهای حاصلخیز بود، اما امروزه بسیاری از کشورهای خشک و کم آب، بواسطه تکنولوژی، انواع مختلف کشاورزی را انجام داده و نیازمند رقابت و گرفتن زمین دیگر کشورها نیستند.

رقابت در سازمان خوب یا بد؟

همانگونه که اشاره شد، رقابت ، تلاش فردی برای رسیدن به هدفی مشترک است که تنها یک برنده دارد. طبیعی است که لازمه رقابت، کنار زدن یا حذف رقبا است. وقتی پیروزی ما در گرو شکست دیگری باشد، واضح است که بین روابط ارتباطی درست و خودخواهی، حتما منافع خودمان را انتخاب می‌کنیم. با این روش، هرکسی به‎این موضوع فکر می‎کند که باید تنها به فکر خودش باشد تا نجات پیدا کند. سالهاست که در تمامی سازمانها رقابتهای داخلی ایجاد شده و ایجاد کنندگان آن با افتخار از ایجاد یک انگیزه بیرونی یاد می‌کنند. اما این موضوع تا چه حد می‎تواند به پیشرفت و تعالی سازمان کمک کند؟. از یک سو، انگیزه‎ای که رقابت ایجاد می‎کند بسیار محرک است، اما از سوی دیگر، ضربه‎ای که به سازمان وارد می‎کند جبران ناپذیر است.

امروزه بسیاری از سازمانها، به این نتیجه رسیده‎اند که‎ایجاد رقابت جهت انگیزه بخشی به افراد، روشی ناکارآمد است چون دراینصورت، یک روند برنده – بازنده بوجود خواهد آمد و همواره یک نفر برنده می‎شود و دیگران بازنده و در واقع این روشی انگیزشی برای قویترها محسوب می‌شود. در این صورت، ما جایزه را به افراد قویتر خواهیم داد و افرادی که دارای اعتماد به نفس پایین هستند، عملا از این موضوع بی‎بهره خواهند ماند. اما آیا این امکان وجود دارد که سازمان را از قویترین‎ها پر کرد؟ یا زمانی که‎این کار صورت گرفت، آیا این رقابت بین قویترها هم رخ نخواهد داد و این روند تا پیروزی یک نفر ادامه نخواهد یافت؟ پس درنهایت سرنوشت سازمان چه خواهد شد؟

طبیعی است با وجود این روند، افراد ضعیف تر و کم بهره‎تر آسیب می‎بینند و دچار بی انگیزگی و افت بیشتر می‌گردند. پرواضح است زمانیکه هیچ امیدی به موفقیت نداشته باشیم و خود را محکوم به شکست بدانیم، انگیزه‎ای برای تلاش نخواهیم داشت.

شرایط رقابت سالم

شاید بتوان برای رفع این مشکل، راه‎حلی درنظر گفت. این راه حل، ایجاد شرایط رقابت سالم است. دراینصورت نگاه از «مساوات» به «عدالت» تغییر کرده و سعی برآن می‎شود که توانایی‎ها و ضعف همه افراد دیده شود و هرکسی به تناسب توانایی در رقابت قرارگیرد. تعریف رقابت سالم، رقابتی است که ایجاد آن بتواند کمکی به پیشرفت و افزایش “شایستگی” افراد در سازمان انجام دهد.

برای شرکت افراد در یک رقابت سالم، ابتدا لازم است تا طرفین دارای توانایی و شرایط یکسانی باشند در غیر این صورت ، باعث سرخوردگی افراد خواهد شد.

سایمون سینک، دانشمند حوزه مدیریت و توسعه فردی، مفهومی جدید را به جای رقابت پیشنهاد کرده که خود او آن را «بازی نامحدود» گذاشته. بازی نامحدود، در واقع رقابتی است که بجای اینکه میان تعدادی انسان باشد، میان «انسان و مسئله» است.

باتوجه به اینکه مساله رقابت یکی از مهمترین مفاهیم در زندگی بشری است، پیشنهاد می کنیم کتاب زیرآب زنی که یکی از اصلی ترین مراجع در این موضوع است، مطالعه شود.

آکادمی آنلاین عیب پوش

بازار سی تو سی(C2C) چیست؟

بازار مشتری به مشتری(C2C) چیست؟

این مدل، یکی از قدیمی ترین انواع بازار است که از دیرباز وجود داشته اما امروزه با توسعه پلتفرمهای آنلاین، این مدل بسیار توسعه یافته است. بازار سیداسماعیل نمونه ای از این مدل از بازار است. مدل بازار مشتری به مشتری (C2C) بازاری است که در آن مشتریان می توانند با هم مبادله و معامله کنند.

معمولاً در یک محیط آنلاین. این بازارها بیشتر به دو بخش «حراج» و «تبلیغات» تقسیم شده اما بخشهایی مانند «فروش اقلام دست دوم» یا «فروش لوازم شخصی» و غیره طرفداران بسیاری دارد. محبوبیت این بازارها، بعد از توسعه اینترنت بسیار بیشتر هم شده. سایتهایی مانند ای بی(eBay) و دیوار از نمونه این بازارها هستند.

به بیان دیگر مدل مشتری به مشتری (C2C) یک مدل کسب‌وکار است که مشتریان را قادر می‌سازد تا در محیطی(معمولاً آنلاین) با هم مبادله کنند.

اغلب معتقدند این مدل از کسب‌وکارها با ظهور فناوری دیجیتال ظهور کردند اما قدمت این مدل به دوران فینیقیها و پیش  از تاریخ باز می گردد.

از مشکلاتی که در این بازارها وجود دارد می توان به «عدم کنترل کیفیت» و «عدم ضمانت پرداخت» اشاره کرد.

کارکرد بازارهای مشتری به مشتری (C2C)

یکی از اساسی ترین مولفه های قدرتمند در این بازارها، « رقابت » است.یکی از خصوصیات دیگر این بازار «دسترسی گسترده» و «حق انتخاب» است زیرا حاضرین در این بازار، اغلب مواردی را پیدا می کنند که یافتن آنها در جای دیگر دشوار است. یکی از خصوصیات دیگر این بازار این است که باتوجه عدم حضور واسطه ها، عمده فروشان، شبه عمده فروشان و خرده فروشان هزینه ها کمتر است و قاعدتاً باید قیمتها پایینتر و مناسبتر باشند.

امروزه غولهای خرده فروشی تاثیرهای فراوانی بر این بازار گذاشته اند. یکی از مشهورترین این آثا «اثر آمازون» است که از نام خرده‌فروش آنلاین محبوب جهانی آمازون نامگذاری شده است. این اثر به دستاوردهای رقابتی تجارت الکترونیک اشاره دارد که امروزه خریداران بیشتری به‌جای خرید از فروشگاه‌های فیزیکی، بصورت آنلاین خرید می‌کنند.

آکادمی آنلاین عیب پوش