صدای برند چیست؟

صدای برند چیست؟

صدای برند(Brand Voice)، بر خلاف نامش، مفهومی صوتی نیست. هنوز بسیاری از بازاریابان و مدیران این مفهوم را با جینگل یا جینگلز(Brand Jingles)، اشتباه می گیرند. صدای برند، یکی از مهمترین ویژگی هایی است که در تولید محتوا و شناخت یک برند توسط مخاطب، کاربرد دارد. شاید بصورت مختصر بتوان گفت مفهوم صدای برند، به تمامی تمام ویژگی هایی گفته می شود که وقتی نام برند شنیده یا روایت شود، مخاطب به آن فکر می کند. به عبارت دیگر صدای برند شخصیتی است که برند در تمامی ارتباطات خود با مخاطبان از خود بروز می دهد.

صدای برند، عامل مهمی جهت ایجاد انسجام در کانال های ارتباطی شناخته می شود. درست است که در برندسازی، برند باید از نظر بصری مناسب به نظر برسد، از فونت‌ها گرفته تا رنگ‌ها و سبک‌های طراحی. اما موضوعی که غالبا نادیده گرفته می شود صدای برند است. با گنجاندن رسانه های اجتماعی در تلاش های بازاریابی، صدای برند به عنوان راهی برای متمایز شدن از انبوه گپ های دیجیتالی مهم تر از همیشه شده است.

به عنوان مثال شرکت تولید کننده اسنک، باید واژگان و نگرشی که در گفتگو با مخاطب در پیش میگیرد، شاد و اهل بذله گویی باشد. شرکت تولید کننده خودرو، باید صدای امنیت و جدیت و راحتی را داشته باشد و یک برند آموزشی، باید لحن و گفتاری مانند معلمی مهربان داشته باشد.

صدای برند شخصیت متمایز یک برند در ارتباطات خود است. این یعنی اگر برند یک شخص بود، چه ویژگی های شخصیتی را به خود می گرفت و فعالانه از چه چیزهایی اجتناب می کرد؟ برند از چه عبارات و انتخاب های سبکی به طور ثابت استفاده می کرد؟

همه موارد با هم ترکیب می شوند تا صدای برند را ایجاد کنند. این شخصیت در هر جایی که برند صحبت می کند، از جمله خبرنامه ها، پست های رسانه های اجتماعی، ارتباطات رسمی داخلی مانند اطلاعیه های شرکت و تبلیغات اعمال می شود.

پرتوتایپ چیست؟

پرتوتایپ چیست؟

پروتوتایپ ( Prototype) به معنای پیش‌نمونه، نمونه اولیه و مدلی از محصول است که برای آزمایش یک مفهوم یا فرآیند ساخته شده است. این مفهوم در زمینه های مختلف از جمله معناشناسی، طراحی، الکترونیک و برنامه نویسی نرم افزار استفاده می شود. نمونه اولیه به طور کلی برای ارزیابی طراحی جدید به منظور افزایش دقت توسط تحلیلگران سیستم و کاربران استفاده می شود. پرتوتایپ به جای اینکه بصورت فرضی یا تئوری کارکرد محصول را نشان دهد، به عنوان یک نمونه واقعی کار می کند.

کلمه پروتوتایپ از کلمه یونانی پروتیپون(πρωτότυπον)، به معنای شکل اولیه، گرفته شده است. تهیه پروتوتایپ به تولیدکننده محصول و همچنین به کاربر امکان می‌دهد گام‌به‌گام آن را آزمایش کند. در نتیجه تیم طراحی و مشاهده خواهد نمود که کاربر با چه نوع مشکلات احتمالی سروکار دارد. هنگام طراحی محصول عینی مانند ماوس رایانه، طراحان از مواد مختلفی که امکان آزمایش امکانات اولیه‌ی محصول را به آنها می‌دهد، استفاده می‌کنند. امروزه چاپگرهای سه‌بُعدی تولید پروتوتایپ را سریع و کم‌هزینه کرده‌اند، در نتیجه طراحان می‌توانند پیش از تأیید یک طرح خاص، نمونه‌های قابل‌آزمایش و قابل‌استفاده‌ی آن را بررسی کنند.

پروتوتایپ در انواع پرتوتایپ با دقت پایین و پرتوتایپ با دقت بالا و استوری‌بورد ساخته می شوند. پروتوتایپ‌های با دقت بالا از نظر ظاهر و عملکرد شباهت بیشتری به محصول نهایی دارند.

نوشته: فرامرز عیب پوش

ذخیره فریبنده

مراقب ذخیره فریبنده باشیم!

ذخیره فریبنده، یکی از بیماریهای مهم و مشکلات اساسی در شبکه تامین است. گرچه امروزه نرم افزارهای مدیریت شبکه تامین با توانایی ها و برندهای مختلف وجود دارند، اما هنوز این مشکل، یکی از معضلات حل نشده شبکه های توزیع و شرکت های پخش و سیستم فروش در کشورمان است.

اما ذخیره فریبنده چیست و چه زمانی در توزیع با این مشکل روبرو می شویم؟ ابتدا بهتر است پیش از بررسی این معضل، نگاه کوتاهی به تعاریف موجود در زنجیره تامین بیندازیم تا موضوع بهتر و روشن تر شود. ابتدا اصل موضوع زنجیره تامین را مورد بررسی قرار دهیم. در اوایل قرن بیست و یکم، پس از انفجار تکنولوژی و پدید آمدن قابلیت توزیع گسترده، یکی از مشکلات فروش در سازمانها، زنجیره تامین و مدیریت آن بود.

زنجیره تامین چیست؟

زنجیره تأمین(Supply chain)، عملا سیستمی متشکل از سازمان‌ها، افراد، فعالیت‌ها، اطلاعات و منابعی است که در عرضه یک محصول یا خدمت به مصرف‌کننده دخیل هستند. فعالیت‌های زنجیره تأمین شامل تبدیل منابع طبیعی، مواد اولیه و اجزای سازنده به یک محصول نهایی است که نهایتا به مشتری نهایی(یا برخی اوقات مصرف کننده) تحویل داده می‌شود.

در سیستم‌های زنجیره تأمین، محصولات استفاده شده ممکن است در هر نقطه ای که مقدار باقیمانده قابل بازیافت است، دوباره امکان ورود به زنجیره تأمین را داشته باشند. ضمن اینکه زنجیره‌های تأمین زنجیره‌های ارزش را بهم پیوند می‌دهند. در برخی اوقات نیز ممکن است این اتفاق رخ ندهد که همین امر، موضوع بحث ماست. اینجاست که اصطلاحا “گره” یا “گلوگاه” در سیستم زنجیره تامین شکل گرفته و بیماری های این زنجیره، بروز می کند.

بنابراین باید مدیریت این زنجیره، بشکل کاملا علمی و تجربی، به شکلی انجام شود که همواره “کالای درست” در “زمان درست”، در “محل درست” باشد.

مدیریت زنجیره تأمین چیست؟

در زنجیره تأمین، محصولات در کارخانه های تولیدی، تولید می‌شوند، سپس به انبارها حمل و شده و در نهایت به خرده فروشی یا “مشتری نهایی” می‌رسد. درخصوص مدیریت زنجیره تامین، بین علما اختلاف محدودی وجود دارد و هر متخصص یا صاحب نظری، تعبیر خود را از این مهم ارائه می کند. برخی معتقدند که زنجیره تأمین، خرید و تهیه و تدارک محصولات مورد نیاز است. اما گروهی دیگر معتقدند که این مهم به معنای فرایند انبارداری، توزیع و حمل و نقل و نهایتا رساندن به مشتری نهایی است.

اما بطور خلاصه می توان گفت مدیریت زنجیره تامین، مدیریت تبدیل مواد اولیه و اطلاعات به محصولات و خدمات و به مصرف رساندن یا انهدام برخی از آنهاست. به بیان ساده تر، مدیریت زنجیره تامین، مدیریت بهینه کل فرایند از تولید به مشتری است. در حقیقت مدیریت زنجیره تامین مدیریت بخشهای “توسعه محصول”، “بازاریابی”، “عملیات نگهداری”، “فرایندتوزیع”، “مدیریت مالی توزیع و فروش” و نهایتا مدیریت “خدمات مشتری” است.

مدیریت زنجیره تامین نتیجه تكامل مدیریت انبارداری است. در نیمه دوم قرن بیستم که توزیع تقریبا سیستماتیک شد، محققان و مدیران شبکه توزیع، با مطالعه بر روی رابطه داخلی بین انبارداری و حمل و نقل و یكپارچه سازی آنها قادر به كاهش موجودی خود شدند كه حاصل این مطالعات نهایتا “مدیریت توزیع” نام گرفت.

در مسیر تكامل این دانش، با اضافه شدن مباحث مدیریت ساخت، تداركات و سفارشها به مدیریت توزیع مفهوم لجستیك پدید آمد و وضعیت كنونی یعنی زنجیره تامین نتیجه به هم پیوستن حلقه های عملیاتی مختلف است كه در ابتدای آن عــرضه كنندگان و در انتهای آن مشتریان قرار گرفتند.

زنجیره تامین، بعدها به انواع مختلفی مانند “زنجیره تامین بالادست”، “زنجیره تامین داخلی”و “زنجیره تامین پایین دست” تقسیم شد که موضوع بحث ما نیست. البته معمولا زنجیره های تامین، وابستگی زیادی به ماهیت شركت ها دارد.

زنجیره های تامین چه بیماری هایی دارند؟

مشكلات زنجیره تامین و منابع آنها درجهان به تعداد شرکتها وجود دارد. اما بیماری ها و مشکلاتی نظیر ذخیره فریبنده و اثر شلاق چرمی (THE BULL WHIP EFFECT)، بیماریهای اساسی شبکه توزیع هستند که عمدتا از عدم هماهنگی و عدم اطمینان مشتریان نشات میگیرند.

ذخیره فریبنده

ذخیره فریبنده یک معضل یا بیماری یا مشكل است. به عنوان مثال مشتری درخواست محصول یا خدماتی را میکند اما این محصول به دلیل مشکلات موجود در شبکه توزیع قابل ارائه و فروش نیست. ممکن است محصول در انبار موجودی وجود داشته باشد اما در مکانی است که قابل ارائه به وی نیست یا موضوع خدمات به دلایل و نواقص موجود قابل ارائه نیست.

فرض کنیم در یک شرکت آرایشی و بهداشتی، کرم ضدآفتاب در زمستان مصرف کمتری دارد. بنابراین نرم افزارها به صورت خودکار تعداد سقف و کف سفارش را تغییر داده و آنها را کاهش میدهند. اما همانگونه که در شمال کشور هوا سرد یا ابری و بازارنی است، در جنوب کشور آفتاب همچنان تابیده و نیاز به کرم ضدآفتاب وجود دارد.

موجودی شعب به تعداد کافی نمایش داده میشود و مدیران تصور میکنند که مشکلی پدید نخواهد آمد. اما در زمان فروش کرم ها در جنوب کشور، ذخیره کل همچنان مناسب است، اما این ذخیره در انبارهای شمال کشور، بی مصرف مانده و انبارهای جنوب کشور خالی از موجودی(OOS)، شده اند.

راه حل اجتناب از ذخیره فریبنده

معمولا برای رفع مشكلات زنجیره تامین سه دسته راه حل اصلی وجود دارد. دسته اول راه حلهایی هستند كه در ارتباط با طراحی و عرضه محصولات، عرضه كنندگان، مدیریت ارتباطات بین عرضه كنندگان و ارتبـــاط سازمان با عرضه كنندگان وجود دارد. دسته دوم راه حلهایی هستند كه در ارتباط با سیستم های تولیدی، مدیریت موجودی و مسائل داخلی سازمان جهت رفع مشكلات وجود دارد و دسته سوم مجموعه تدابیــــــری هستند كه درمورد توزیع كنندگان، خریداران، وفاداری خریداران و هماهنگی آنها با سازمان باید لحاظ شود.

این راه حلها بعضا به ” ادغام عمودی “، ” كنترل موجودی “، ” برنامه ریزی تولید “، ” تولید به موقع “، ” برنامه ریزی ” و”استراتژی های كاهش عدم اطمینان “، منجر می شوند. در فضای رقابتی امروز، كارایی و ثمربخشی زنجیره تامین در بیشترین سازمانها بحرانی است و به طور گسترده ای به هماهنگی اطلاعاتی بین بخشهای مختلف سازمان، سیستم های پشتیبانی اطلاعات و یكپارچه كردن سیستم های مختلف وابسته است.

با گسترش تکنولوژی و فناوری اطلاعات، این موضوع به کمک سازمانهای پخش امده و  نرم افزارهای برنامه ریزی منابع موسسه (ERP)، نرم افزارهای مدیریت زنجیره تامین (SCM)، نرم افزارهای بهینه سازی تولید (OPT)، نرم افزارهای تجزیه و تحلیل (ANAL)، کمک میکنند تا بیماری ها و مشکلات سازمانها، کاهش یابند. البته مشکلات هیچگاه کاملا از بین نمی روند ولی درصد آن پایین تر آمده و توزیع مقرون به صرفه می شود.

راهی بجز پناه بردن به تکنولوژی و استفاده ازدانش و افراد متخصص نیست. در پخش مویرگی، قانونی به نام 100*100*100*100 وجود دارد که یکی از راهکارهای استراتژیک کنترل مشکلات شبکه توزیع است. این قانون همواره اذعان میکند که مدیریت صحیح پخش یعنی به گونه ای عمل کنیم که همواره “کالای درست”، به “تعداد درست”،در “زمان درست” در “مکان درست” باشد.

این مقاله در شماره پنج مجله کسب و کار پل به چاپ رسیده است. درصورت تمایل می توانید این مجله را بصورت کامل از لینک زیر دانلود و مطالعه فرمایید.

فرامرز عیب پوش

هرم مزلو چیست؟

سلسله مراتب نیازها، یا «هرم مزلو» یا «هرم مازلو»، نظریه ای است که برای اولین بار توسط دانشمند بنام روانشناسی «آبراهام مزلو» مطرح شد. طبق این نظریه انسان سطوح مختلفی از نیازها دارد که در صورت برآورده شدن یا نشدن، رقفتارهای مختلفی از خود بروز می دهد. این نظریه به شکل یک هرم مطرح شد و بعدها به نام “هرم مزلو” نام گرفت.

هرم مازلو پنج سطح از نیازهای انسانی را نشان می‌دهد که به فرد اجازه می‌دهد احساس رضایت درونی پیدا کند. مفاهیم هرم مزلو، اغلب در محل کار، به‌عنوان ابزاری برای تعیین چگونگی ایجاد انگیزه بیشتر و موثرتر در کارکنان و همچنین اطمینان از برآورده‌شدن نیازهای آنان استفاده می‌شود. درک این هرم، به شما کمک می‌کند بفهمیم آیا نیازهایتان در محل کار تامین می‌شوند یا خیر و بتوانیم نیازهای تیم خود را بهتر برآورده کنیم.

چرا به این نظریه هرم مازلو می گویند؟

هرم مازلو یا “سلسله مراتب نیازهای مازلو”، یک نظریه انگیزشی در علم روانشناسی است. هرم مازلو، که به آن نظریه انگیزشی مازلو نیز گفته می‌شود، شامل پنج سطح از نیازهای انسانی است. در هر سطح، نیازهای خاصی وجود دارند که به فرد امکان احساس رضایت درونی را می‌دهند.

این سلسله مراتب نیازهای مزلو، اغلب به‌عنوان یک هرم نشان داده می‌شود تا نمایانگرآن باشد که برای رسیدن به سطوح بالاتر، ابتدا باید نیازهای سطح پایینی به طور کامل تامین و احساس رضایت مربوط به آن ایجاد شود. در صورت عدم تحقق نیازهای سطوح زیرین، فرد به علت نداشتن انگیزه‌ی لازم برای انجام کار، نمی‌تواند پیشرفت کند.

بکارگیری هرم مازلو در محل کار

برای استفاده از هرم نیازهای مازلو در محل کار، باید این نیازها و چگونگی تاثیر آن‌ها بر انگیزه افراد را درک کنیم. هر نیاز بر اساس نیاز پیشین خود ایجاد می‌شود و به فرد اجازه احساس رضایت بیشتری از خود را می‌دهد. این مسئله، داشتن انگیزه و تفکر خلاق را ترغیب می‌کند.

نیازهای زیستی

نیازهای زیستی در سلسله مراتب نیازهای مزلو به اساسی‌ترین و ابتدایی‌ترین نیازهای انسانی اشاره دارند. کارکنان هنگام کار نیاز به دسترسی به خدمات اساسی و فرصت‌ها احتیاج دارند تا این حس را در خود داشته باشند که به نیازهای اساسی و بنیادین آن‌ها پاسخ داده می‌شود. شما نیاز به دسترسی به سرویس بهداشتی، مکانی برای تامین آب آشامیدنی، محل استراحتی برای خوردن وعده‌های غذایی و میان‌وعد‌ه‌ها و همچنین یک محیط کار راحت و آرام دارید. هنگامی که در مکانی مشغول‌به‌کار می‌شوید، یکی از نیازهای زیستی شما داشتن درآمد مداوم و ثابت برای تامین هزینه‌های خود، محل زندگی، غذا، آب و برق و سایر نیازهای ضروری است.

هرم مازلو
هرم مازلو

نیازهای امنیتی

ایمنی نیز یکی دیگر از نیازهای حیاتی سلسله نیازهای مزلو است که می‌تواند رضایت کلی شما را، از محل کارتان، تحت تأثیر قرار دهد. این امری طبیعی است که نگران ایمنی خود و عزیزانتان باشید. به‌عنوان مثال، یکی از اولویت‎‌های شما ممکن است تامین فضایی امن برای زندگی و سکونت خانواده‌تان باشد و به همین دلیل، برای تامین آن سخت کار و تلاش کنیم. در محل کار، داشتن احساس سلامتی و ایمنی جسمی نیز باارزش و دارای اولویت است.

با توجه به هرم نیازهای مازلو شما باید احساس کنیم که از منابع و دارایی‌های شخصی‌تان حفاظت می‌شود. اطمینان حاصل‌کردن از یک محل کار امن، ممکن است شامل تهیه مبلمان اداری مناسب یا موس ارگونومیک باشد که به درستی از سلامت شما پشتیبانی کند و خطر آسیب‌دیدگی را کاهش دهد. یا مثلا ایمن‌سازی ساختمان برای جلوگیری از ورود افرادی که ممکن است به صورت بالقوه خطرناک باشند.

یکی دیگر از جنبه‌های ایمنی در محل کار، مربوط به داشتن احساس امنیت و حمایت عاطفی است. اگر نگران ازدست‌دادن شغل خود به دلیل تعدیل نیرو یا کاهش بودجه باشید، دستیابی به انگیزه برای رفتن به سطوح بعدی در هرم مزلو و نشان‌دادن بالاترین سطح عملکرد از خود، چالش‌برانگیز و سخت خواهد شد. آینده‌ نامشخص همچنین منجر به کاهش و از‌بین‌رفتن اخلاقیات در محیط کار می‌شود.

هرم مازلو
هرم مازلو

نیازهای اجتماعی

سطح نیازهای اجتماعی سلسله مراتب نیازهای مازلو در محل کار، کمی نسبت به سایر زمینه‌های زندگی شما متفاوت است. اگر قدری احساس تعلق نسبت به شغل خود نداشته باشید، ممکن است ارتباط عمیق و اساسی بین خود و کارتان حس نکنیم یا نتوانید انگیزه کافی را برای موفقیت به دست آورید.

ایجاد و شکل‌گیری روابط در محل کار، همیشه برای افراد کار آسانی نیست. میزان مشارکت و همکاری کارکنان در شرکت‌هایی که فعالیت‌های اجتماعی مختلفی برگزار می‌کنند و به کارکنان خود فرصت‌های بیشتری برای ایجاد و تشکیل روابط خارج از محیط کار می‌دهند، نسبت به سازمان‌هایی که روی جنبه‌های ایجاد تعادل کار و زندگی تمرکز ندارند، بالاتر است. وقتی نسبت به محیط کار و تیم خود حس تعلق و هماهنگی داشته باشید، داشتن احساس اشتیاق به کار و کسب نتایج مطلوب و رسیدن به موفقیت آسان‌تر می‌شود.

هرم مازلو
هرم مازلو

 نیاز به احترام

چهارمین سطح سلسله مراتب نیازهای مزلو و نیاز به احترام مثل عزت نفس و ارزش است. عزت و اعتبار در محیط کاری، به معنای رسیدن به این باور است که شما در دستیابی به هدفی والاتر مشارکت دارید و این مشارکت شما در محیط کار به رسمیت شناخته می‌شود. در محل کار، این بسیار مهم است که افراد احساس کنند در حال رشد، پیشرفت و دستیابی به نتایج مطلوب هستند و اطرافیان آن‌ها هم این نتایج را تشخیص می‌دهند. وقتی به خودتان و توانایی‌هایی که دارید اعتماد داشته باشید و بازخورد و تشویق مثبت هم دریافت کنیم، احتمال موفقیت شما بسیار بیشتر خواهد بود.

بر اساس سلسله نیازهای مازلو، عزت و اعتبار یک کارمند، در نهایت، بر تعامل و ارتباطات کلی او هم اثر می‌گذارد. به رسمیت شناختن و تقدیر از کارمندان بطور منظم، می‌تواند بر عزت نفس آن‌ها تاثیر مثبت بگذارد؛ حتی وقتی یکی از کارکنان دچار کشمکش است. اگر بازخورد فقط به صورت بازنگری سالانه باشد، می‌تواند باعث آسیب‌دیدن عزت نفس کارکنان شود.

هرم مازلو

خودشکوفایی و خودانگیزشی

سطح نهایی در سلسله نیازهای مازلو، خودشکوفایی است که به معنای به حداکثر رساندن توانایی‌های فردی در کار است. یک فرد، در نهایت می‌خواهد احساس کند که در موقعیت شغلی خود بهترین کاری را که از پس آن برمی‌آید انجام می‌دهد. این مسئله در داشتن انگیزه برای ادامه‌دادن مسیر شغلی و موفقیت به او کمک می‌کند. کارمندی که در حال خودشکوفایی و خودانگیزشی است، احساس می‌کند قدرت دارد و به او اعتماد می‌شود. این احساسات سبب تشویق رشد و تعامل در افراد می‌شود.

هرم مازلو
هرم مازلو

یکی از کلیدهای اصلی که کمک می‌کند از برآورده‌شدن این نیاز از هرم نیازهای مزلو مطمئن شوید، دادن فرصت‌هایی به کارکنان است که به آن‌ها امکان موفقیت می‌دهد. سرپرستان باید به مهارت‌ها و توانایی‌های کارکنان خود توجه کنند و به آن‌ها در راه پیشرفت شغلی خود کمک کنند؛ بدون این‌که آن‌ها را به سمت نقش‌ها و وظایفی سوق دهند که برایشان مناسب نیست. قدری احساس چالش در محل کار برای شکوفایی افراد و استعدادها مفید است، اما مراقب باشید که این احساس چالش بیش از اندازه نشود.

قهر سازمانی چیست؟

قهر سازمانی

قهر سازمانی یکی از خطرناک‌ترین پدیده برای سازمانها است که ممکن است تا حد زیادی برروی بازدهی سازمان تاثیر گذاشته و یا بکلی آن را از هم بپاشد. این پدیده ابتدا بصورت فردی آغاز شده و بعدا بصورت یک ویروس شایع شده و دامن کل سازمان را در بر می گیرد.

قهر سازمانی
قهر سازمانی

قهر سازمانی پدیده روی برگرداندن کارکنان از سازمان است. مطابق این پدیده، کارکنان دیگر انرژی، انگیزه و توان کارکرد خود را از دست داده و به موجوداتی بدون بازدهی تبدیل می شوند.

قهر سازمانی
قهر سازمانی

مهمترین دارایی هر سازمانی منابع انسانی آن سازمان هستند. یعنی نیروهایی که در آن سازمان کار میکنند تا سازمان بازدهی داشته باشد.

درواقع عملا سازمان خوب یا بد وجود ندارد. سازمانی که نیروهای مستعد و فعال و باانگیزه و شاد داشته باشد، سازمانی خوب تلقی شده و بالعکس آن سازمانی بد. یک سازمان هرقدر دارای برندی قوی باشد، یا مجهز و به روز باشد، زمانی که نیروهای خوبی نداشته باشد، به زودی سهم بازار خود را از دست داده و خواهد مرد.

به عنوان مثال اگر تیمی در لیگ برتر قهرمان شود، با وجود همان بازیکنان با همان کادر فنی، در تیم  دیگری، قهرمان نخواهند شد.

وقتی افراد یک سازمان درون سازمان جای رشدی برای خود نبینند و صرفا وعده و وعید بشنوند و در واقعیت چیزی نبینند، حس کنند حقوقشان تضییع شده و سازمان از آنها بیگاری میکشد، یا خروجی کارشان دیده نشود، از پتانسیلشان استفاده نشود، افرادی که لیاقت ندارند مدیرشان باشند یا… با سازمان قهر می‌کنند.

زمانی که کارکنان قهر می‌کنند، دو حالت رخ خواهد داد. یا اینکه جایی برای رفتن دارند که حتما از سازمان مهاجرت کرده و خواهند رفت. در حالت دوم درصورتیکه جایی برای رفتن نداشته باشند، میمانند و میسازند و این سوختن و ساختن، مرگ سازمان است.

زمانی که کارمندی با سازمان قهر میکند دیگر دلسوزی برای سازمان ندارد، برای حفــظ و نگهداری منابع سازمان تلاشی نمیکند، جلوگیری از اتلاف منابع نمیکند به مشتری و ارباب رجوع بهایی نداده و با سایر واحدها همکاری نمیکند .

قهر سازمانی
قهر سازمانی

و بود طور خلاصود با سازمان همدلی نداشته ودرمواقع پیشامدهای مهم به یک جمله اکتفا میکند: “به من مربوط نیست!”. وقتی کارمندان سازمان با سازمان قهر کنند سازمان آرام آرام از بین رفته و خواهد مرد.

افرادی که روزی با تمام شوق استخدام شده بودند و با انرژی تلاش می‌کردند و چرخ‌دنده های سازمان را میچرخاندند حالا از سازمان دل می کنند.

نرخ تبدیل مشتری چیست؟

نرخ تبدیل مشتری(Conversion Rate) چیست؟

نرخ تبدیل مشتری(Conversion Rate) یکی از مهمترین مولفه های فروش و کارکرد بازاریابی یک محصول یا خدمات بحساب می آید. این مفهوم امروزه در بازدید از صفحات مجازی یا وبسایتها بسیار کاربرد دارد ولی از پیش از این موضوعات نیز وجود داشته است. مشتری ابتدا به وجود یک محصول یا کسب و کار آشنا شده و سپس درباره ان تحقیق کرده و سپس مراجعه نموده و نهایتا یا خرید می کند یا خیر. نرخ تبدیل به اعتقاد ست گودین معلم بزرگ بازاریابی و وفروش “تبدیل غریبه ها به دوست و تبدیل دوستان به مشتری” است.

به عنوان مثال اگر در طول یک ماه از میان 1000 نفر مخاطب یک پیج، 100 نفرشان محصول یا خدمات مورد نظر را خریداری کنند، نرخ تبدیل این پیج، 10 درصد است. یا به عنوان مثالی دیگر اگر از بین 5 هزار نفری که ماهانه به یک وبسایت مراجعه میکنند، 1000نفر برای کسب اطلاعات بیشتر یا خرید یا دانلود و… شماره تماسشان را در اختیار این وب سایت قرار دهند، نرخ تبدیل این وبسایت بیست درصد است.

چگونه نرخ تبدیل را  بهینه کنیم؟

CRO مخفف  (Conversion rate optimization) به  معنای بهینه‌سازی نرخ تبدیل  است. این مفهوم به کارها و فعالیت‌های مختلفی اشاره دارد که موجب افزایش نرخ تبدیل سایت می‌شود. به عنوان مثال اگر در همین وبسایت دکمه‌ای در منو سایت ایجاد شود که روی آن عبارت “آموزش مرچندایزینگ” نوشته شده و وجود این دکمه باعث شود که افراد بیشتری این دوره را تهیه کنند، بهینه سازی نرخ تبدیل صورت گرفته است.

به طور کلی در فرآیند CRO در دنیای وب، سعی برآن است تا همه چیز به گونه ای تغییر یابد که در نهایت مخاطبان بیشتری فعالیت خرید یا توجه را انجام دهند. کارهایی که برای بهینه‌سازی نرخ تبدیل انجام می‌دهیم از بهبود ظاهر فروشگاه، پیج یا سایت گرفته تا عملکرد و حتی ویرایش متن‌ها و… است.

عوامل افزایش نرخ تبدیل

اعتمادسازی

مشتریان یا بازدکنندگان وب یا پیج یا فروشگاه باید احساس امنیت ‌کنند. باید بتوانند به وب سایت یا فروشگاه به عنوان یک سایت معتبر اعتماد کرده و حتی به آن پول بدهند.

محتوای مناسب

بخش مهمی از بهینه‌سازی نرخ تبدیل، مربوط به محتوای وب‌سایت ویا پیج یا محتوای تبلیغاتی است. از متن صفحات محصول و مقالات گرفته تا ویدیوهای آموزشی، تصاویر و غیره باید محتوای مناسبی داشته باشند.

وضوح

ارزش پیشنهادی، چیزی است که مشتری در قبال آن پول میپردازد. ارزش پیشنهادی درواقع پیام اصلی و فراخوان عمل است که باید به وضوح بیان شده باشد.

اعتماد

اعتماد بخش اصلی هر معامله ای است. نباید در فروشگاه، پیج ییا وبسایت عواملی وجود داشته باشند که باعث شوند اعتماد مخاطب از بین برود.

توجه

ویترین، پیج یا صفحه فرود وبسایت باید خیره کننده باشد. اولین چیزی که به چشم مشتری بخورد باید او را جذب کند.

ضرورت

برای حرکت مشتری، باید ضرورتی به وی بدهیم. چرا مخاطبان باید در این لحظه اقدام خاصی کنند و یا چه پیشنهادات، انگیزه‌ها، کلمات و روش‌هایی باعث می‌شود آن‌ها هرچه زودتر، دست به اقدام شوند.

فراخوان(Call To Action)

کال تو اکشن یا فراخوان عمل در وب‌سایت‌ باید واضح باشد و به راحتی در دسترس بازدیدکنندگان قرار گیرد. فراخوان عمل عموما پلاکارد یا دکمه‌ای است که در اکثر کمپین‌ها، تبلیغات و صفحات اینترنتی وجود دارد.

ظاهر گرافیک کاربری(UI)

محتوای بصری و گرافیکی وب‌سایت بایدمرتبط، منحصربفرد و جذاب باشد و در جای درستی قرار گرفته‌ باشد.

تجربه کاربری(UX)

تجربه کاربری مانند راندن یک خودرو یا کار با یک گوشی تلفن همراه است. بازدیدکنندگان باید به راحتی بتوانند در وب‌سایت به دنبال چیزی که می‌خواهند بگردند و آن را بیابند و لذت ببرند.

تایید اجتماعی

زمانی که کاربر می‌خواهد اقدام به خرید در کند یا اصلا ایمیلش را در اختیارتان بگذارد؛ باید توانایی اعتماد کردن به آن را داشته باشد.

مرتبط بودن

وب‌سایت یا ویترین یا فروشگاه باید به چیزی که مخاطب انتظار دارد، نزدیک باشد. ارزش پیشنهادی باید با نیازهای مخاطبان هماهنگی داشته باشد.

تکنیک شش کلاه تفکر

تکنیک شش کلاه تفکر چیست؟

تکنیک شش کلاه تفکر، یکی از تکنیکهای تصمیم گیری خلاق است که برای اولین بار توسط پرفسور ادوارد دوبونو متفکر مالتی و پدر تفکر خلاق تکنیک شش کلاه تفکر (six thinking hats technique) مطرح شد. دوبونو که به عنوان ابداع کننده نظریه “تفکر جانبی”، نیز شناخته می‌شود، کتابی با عنوان «شش کلاه تفکر» نیز نوشته که به زبان فارسی هم ترجمه شده است.

در این تکنیک دوبونو به‌طور کلی با استفاده از شش سبک فکری، موضوع یا مسئله مورد نظر را بررسی می‌کند. برای هریک از شش سبک فکری نیز یک کلاه با رنگی مخصوص در نظر گرفته است. درواقع رنگ کلاه‌ها نمایان‌گر طرز تفکر و نگرش افراد می‌باشد.

ادوارد دوبونو با ارائه تکنیک شش کلاه تفکر، سعی می‌كند به‌كسانی كه دورهم جمع می‌شوند، بياموزد كه تک‌بعدی فکر نکنند. به تفكر خود وسعت دهند و آنگاه به راه‌های خلاق بينديشند. در نهایت با یک هماهنگی مدبرانه نتايج را طبقه‌بندی كرده و در تصميم‌گيری و حل مسائل از آن استفاده كنند.

در این تکنیک افراد با گذاشتن هر یک از کلاه‌ها بر سرشان، سبک فکری‌شان را براساس رنگ کلاه‌شان تغییر می‌دهند. در واقع این افراد سعی می‌کنند نقش بازی کنند. یکی از مهمترین موانع تفکر در زمینه‌های مختلف، عملکرد تدافعی ما است. ما با گذاشتن هریک از کلاه‌ها بر سرمان، این فرصت را به خودمان می‌دهیم تا بدون تعصب و پیش‌داوری، در نقش خصوصیات فردی آن کلاه، درباره موضوعات مختلف فکر کنیم و حرف بزنیم.

کلاه سفید

کلاه سفید مربوط به واقعیت‌ها، اطلاعات و ارقام ملموس می‌شود. سفيد، رنگی خنثی و منفعل است. كلاه سفيد با موضوعات و شكل‌های انفعالی سر و كار دارد. کسی که این کلاه را بر سر گذاشته، واقعيت‌ها را بدون هيچ‌گونه قضاوتی مورد کنکاش قرار می‌دهد. مثل یک کامپیوتر که بدون دخالت دادن احساسات و عواطف، و فقط براساس داده‌ها عمل می‌کند و نتیجه را ارائه می‌هد. فردی که این نقش را بازی می‌کند واقعیت‌ها را بی‌طرفانه بیان کند و تفاسیر و تحلیل‌ها کاری نداشته باشد.

کلاه قرمز

این کلاه به عکس کلاه سفید، متکی بر احساسات است. رنگ قرمز نشانه خشم، شور و هيجان است. در کلاه قرمز بينش هيجانی و جنبه‌های احساسی و غيراستدلالی مدنظر می‌باشد. در واقع این رنگ کلاه ابزار مناسبی برای بيرون ريختن احساسات است. این احساسات است که تفکر ما را شکل می‌دهد و آن را با نیازهای ما و مقتضیات زمانه متناسب می‌کند. استفاده از کلاه قرمز به متفکر فرصت ارائه احساساتش در مورد موضوع مورد را بحث می‌دهد

کلاه سیاه

کلاه سیاه به‌طور خاص روی نظرات منطقیِ منفی تاکید دارد. رنگ سیاه نشانه منفی‌نگری و افسردگی است. بنابراین فردی که با این رنگ کلاه در جلسه حضور پیدا می‌کند، جنبه‌های منفی و بدبينانه موضوع را ابراز می‌کند. صاحب کلاه سیاه یادآوری می‌کند که موضوع مورد بحث با تجارب یا دانش موجود در آن زمینه سنخیت ندارد. او دلایل عدم موفقیت و شکست را برمی‌شمرد.

کلاه زرد

کلاه زرد تفکر سازنده مثبت را نمایندگی می‌کند. زرد نشانه آفتاب و مثبت است. تفکر فرد صاحب کلاه زرد بر محاسن و مزایا استوار است. وی همیشه جنبه‌های مثبت و خوشبينانه موضوع مورد بررسی قرار می‌دهد. می‌توان گفت که گرایشات کلاه زرد درست نقطه مقابل تمایلات کلاه سیاه است. هر چه کلاه سیاه منفی‌نگر کلاه زرد مثبت‌اندیش است.

کلاه سبز

کلاه سبز سمبل تفکر خلاق و تفکر جانبی است. رنگ سبز نشانه رويش و باروری است. به همین جهت از کلاه سبز برای ابراز ایده‌ها و راه‌حل‌های جدید و خلاقانه استفاده می‌شود. صاحب کلاه سبز از نظرات کهنه و تکراری گریزان است و از نظرات نو و متفاوت استقبال می‌کند. این کلاه به تغییر علاقه‌مند است و بنابراین روی تغییر و تحول متمرکز می‌شود.

کلاه آبی

این کلاه روی تفکر متمرکز است. بنابراین وقتی کسی کلاه آبی را بر سر می‌گذارد دیگر درمورد یک «موضوع» فکر نمی‌کند، بلکه درمورد «تفکرِ درباره یک موضوع» فکر می‌کند. این کلاه کنترل کننده و سازمان دهنده اندیشه‌ها است. کسی که این کلاه را بر سر گذاشته، نظرات بقیه کلاه‌ها را مورد ارزیابی قرار داده و سازمان‌دهی می‌کند. در ضمن رنگ آبی سرد است.

در این صفحه نمونه اماده شده ای از جدول اکسل استفاده از این نوع تفکر آورده شده. می توان با کلیک برروی دکمه زیر این جدول را دنلود و در آن موضوعات را وارد نموده و تصمیم گیری نمود.

ریمارکتینگ چیست؟

ریمارکتینگ چیست؟

ریمارکتینگ یا بازاریابی مجدد (Remarketing) یا هدف گیری مجدد مخاطب (Retargeting) ، یکی از استراتژی های بازاریابی است که جهت کاهش هزینه های بازاریابی یا بهینه سازی بازاریابی یا تاثیر آن بکار برده می شود. این استراتژی صرفاً محدود به سرنخ‌ها و مشتریان بالقوه نیست و مشتریان فعلی را نیز می توان دوباره هدف قرار داد. این استراتژی بر مبنای “حرکت” و ا”اصلاح دائم” کارکرد دارد.

مزایای ریمارکتینگ

تغییر نرخ تبدیل مشتریان

یکی از مهمترین مزایای بازاریابی مجدد بدون شک افزایش نرخ تبدیل است. چرا که حالا مخاطبان هدف خود را بهتر می‌شناسیم، می‌دانیم از کدام صفحات بازدید کرده‌اند و نسبت به کدام محصولات علاقه نشان داده‌اند. در نتیجه وقتی دوباره به آنها یادآوری می‌کنیم قصد خرید چه محصولی را داشته‌اند، این بار که هر تعداد از آنها دوباره وارد سایت ما شوند، شانس اینکه خرید خود را نهایی کنند بیشتر خواهد بود.

کاهش هزینه‌ها

با ریمارکتینگ می‌توانیم مخاطبان هدف خود را بهتر شناسایی کرده و دوباره هدف قرار دهیم. از همین رو هزینه‌های تبلیغاتی ما کاهش پیدا کرده و اثربخشی آن بیشتر می‌شود؛ چرا که این بار سرنخ‌های باکیفیت‌تری داریم. از سوی دیگر بهترین روش برای بازاریابی مجدد استفاده از تبلیغات کلیکی در سایت‌های پربازدید و جاهایی است که مخاطبان ما به آنجا نیز سر می‌زنند. در نتیجه هزینه زمانی از ما کسر می‌شود که کاربر روی تبلیغمان کلیک کند.

افزایش آگاهی از برند

از آنجایی که با ریمارکتینگ بارها و بارها در سایت‌های مختلف تبلیغات ما نمایش داده می‌شود و به مخاطب نیز یادآوری می‌کنیم که احتمالا قصد خرید فلان محصول را داشته است، همین کار به برندسازی ما کمک می‌کند. به همین دلیل یکی از مهمترین مزیت‌های بازاریابی مجدد، افزایش آگاهی نسبت به برند ماست.

انواع ریمارکتینگ

بازاریابی مجدد یا ریمارکتینگ در واقع یک روش کلی است که به صورت‌های مختلفی قابلیت پیاده‌سازی دارد. از آنجایی که در دیجتال مارکتینگ می‌توانیم از ابزارها و روش‌های مختلفی در فضای آنلاین استفاده کنیم، به همین دلیل ریمارکتینگ را می‌توان به روش‌های زیر انجام داد.

ریمارکتینگ استاندارد

مرسوم‌ترین روش بازاریابی مجدد در واقع همان تبلیغات از طریق تبلیغات در گوگل یا شبکه‌های اجتماعی مهم از جمله فیسبوک و توییتر است. بعد از این که از طریق ردیابی و اطلاعات کوکی‌های مرورگر مخاطبان هدف خود را شناسایی کردیم، وارد برنامه تبلیغاتی گوگل می‌شوید و تبلیغات ما مجددا به آنها نمایش داده می‌شود. در واقع گوگل براساس کلمات کلیدی جستجو شده به کاربران تبلیغات هدفمند نمایش می‌دهد.

ریمارکتینگ داینامیک

بازاریابی مجدد پویا یا داینامیک در واقع یکی از بهترین روش‌هاست. طبیعتا ما نمی‌توانیم برای همه کاربرانی که همه محصولات ما را دیده‌اند، بازاریابی مجدد کنیم، ولی می‌توانیم فید مربوط به خودتان را برای گوگل بفرستید و بخواهیم تا هنگام جستجوی تبلیغاتی، ما را در صدر نتایج مرتبط با جستجوهای جدید کاربران نمایش دهد.

ریمارکتینگ ایمیلی

بازاریابی مجدد ایمیلی یکی دیگر از مرسوم‌ترین و بهترین روش‌هایی است که می‌توانیم از آن استفاده کنیم. ما از طریق ایمیل با مخاطبانمان در ارتباط هستید و می‌دانیم به احتمال زیاد پیاممان را می‌خوانند. از سوی دیگر می‌دانیم برخی از کاربران وارد سایت شده‌اند و به هر دلیلی خرید نهایی را انجام نداده‌اند. بنابراین با یک ایمیل جذاب که محتوای آن سفارشی‌سازی شده است و یک کال تو اکشن مناسب دارد می‌توانیم دوباره آنها را هدف قرار دهیم.

اگر متوجه شدیم ریمارکتینگ ما به درستی جواب نمی‌دهد، حتما باید سراغ A/B Testing برویم. به کمک این تست بخش‌های مختلف کمپین‌ها و ایمیل‌های خود را بررسی کنیم و ببینیم کدام‌یک بهتر جواب می‌دهد. حتی در نوع تبلیغات و کال تو اکشنی که برای تبلیغات به کار می‌برید نیز باید بازنگری کنیم.

روش فلدمن چیست؟

روش فلدمن

بن فلدمن، فروشنده مشهور شرکت بیمه نیویورک بود و رکورددار فروش در جهان است. که برخی وی را به عنوان بزرگ ترین فروشنده قرن بیستم می شناسند. در اوایل سال 1979، فلدمن بیش از هرکس دیگری در تاریخ بیمه عمر فروخت.

او از سال 1942 تا زمان مرگش در سال 1993، بیمه نامه های زندگی را با ارزش اسمی کل حدود 1.5 میلیارد دلار برای نیویورک لایف فروخت. او زمانی رکورد جهانی بیشترین محصولات فروخته شده (از نظر ارزش) توسط یک فروشنده را در اختیار داشت. در اواخر دوران کاری او، مجموع کمیسیون سالانه او بیش از 1,000,000 دلار در سال بود. در آن زمان، این مجموع فروش تنها با کل نیروهای فروش سایر شرکت‌های بیمه برابر بود، اگرچه مدت‌هاست که اسماً از آنها پیشی گرفته‌اند.

زمانی از او پرسیده شد که چگونه می تواند چنین محصول نامشهودی مانند بیمه عمر را بفروشد، فلدمن پاسخ داد: “من بیمه عمر نمی فروشم. من پول می فروشم. من دلارها را به پنی می فروشم. قیمت دلارهای من هر دلار 3 سنت در سال است.”

ویژگی بارز وی این بود که هر شب مدت دو ساعت به مرور و تمرین مطالبش می‌پرداخت تا روز بعد آمادگی کامل داشته باشد. بعدها اندرو تامسون متد کاری فلدمن را با نام «روش فلدمن» به چاپ رساند. روش فلدمن برمهمترین بخش گامهای فروش یعنی آماده سازی اشاره دارد. گام ابتدایی فروش برنامه ریزی و تمرین پیش از حضور در مسیر، توسط بن فلدمن ابداع شده است.

فلدمن متوجه شده بود که پرسش هایی مناسب و به جا، می‌تواند یک فرد بی علاقه یا منفی را به سرعت به یک مشتری تبدیل کند. یکی از تکنیکهای فلدمن این بود که به محصولش به عنوان محصول نگاه نمیکرد و به عنوان یک باور یا ارزش معنوی به آن مینگریست و این نگرش را انتقال میداد. فراموش نکنیم فروش بیمه عمر، از سخت ترین شغلها در فروش است. فروشنده کالایی را به مشتری میفروشد که مزایای ان بعضا بعد از مرگ وی به وی تعلق میگیرد.

اغلب فروشندگان فقط با اصلاح جملات خود به هنگام ارایه مطالب می‌توانند نتایج بهتری به دست آورند. گزینش کلمات صحیح در یک پرسش یا پاسخ می‌تواند تاثیر عمیقی به جای بگذارد و تنها راه اطمینان از عالی بودن ساختار جملات، نوشتن آن ها روی کاغذ و تمرین مکرر آن هاست.

نوشته: فرامرز عیب پوش

دیمارکتینگ چیست؟

دیمارکتینگ چیست؟

بازاریابی زدایی(Demarketing)، به عنوان “عدم فروش” یا “بازاریابی معکوس” نیز شناخته می شود، شامل بازاریابی زدایی عمومی و انتخابی است. گرچه این مفهوم هنوز فاقد یک تعریف تئوریک دقیق است، اما عموما به تلاش سازمان برای منصرف کردن همه یا برخی از مشتریان خود از خرید موقت یا دائم اطلاق می شود. این موضوع بخشی از بازاریابی استراتژیک در زمان کمبود است. دیدگاه‌های مختلفی در مورد اینکه چگونه سازمان باید بازاریابی زدایی را دنبال کند، ارائه شده است.

از زمانی که علایق اولیه در حوزه موضوعی چگونگی بازاریابی استراتژیک در زمان کمبود شروع شد، دیدگاه‌های مختلفی در مورد اینکه چگونه شرکت باید بازاریابی زدایی را دنبال کند، ارائه شده است اما نهایتا هدف این کار، کاهش تقاضا است.

مطابق تعاریف دیگر، بازاریابی زدایی شامل تلاش هایی با هدف دلسرد کردن (نه از بین بردن) تقاضا برای یک محصول است که یک شرکت نمی تواند به مقدار کافی آن را عرضه کند یا نمی خواهد در منطقه خاصی عرضه کند که در آن بالا هزینه های توزیع یا تبلیغات فقط حاشیه سود بسیار کمی را ممکن می سازد. استراتژی‌های رایج بازاریابی زدایی شامل قیمت‌های بالاتر، تبلیغات کوچک‌تر و طراحی مجدد محصول است.

طبق فرهنگ لغت وبسترز، بازاریابی زدایی عبارت است از استفاده از تبلیغات برای کاهش تقاضا برای محصولی که کمبود عرضه دارد.

می توان گفت کلیه بلیغاتی که عموم را ترغیب می‌کند تا مصرف یک محصول را محدود کنند، مانند زمان کمبود. شرکت‌ها می‌توانند هزینه‌های ورودی محصول را کاهش دهند تا مصرف‌کننده از آن‌ها خرید نکند و از آنجایی که کیفیت پایین‌تر است، محصول جایگزین دیگری را انتخاب کند، بازاریابی زدایی یا دیمارکتینگ هستند.

عموما بازاریابان تلاش می کنند تا تقاضا برای یک محصول را زمانی کاهش دهند که تقاضا برای محصول بیشتر از توانایی تولید کننده برای تولید آن باشد.